ماهان شبکه ایرانیان

مشرق گزارش می‌دهد/

تومور بدخیمی به نام خودتحقیری/ پاسکاری من و تو با رسانه‌های داخلی برای لگدکوب کردن هویت ایرانی +تصاویر

هدف این پروژه می‌تواند ایجاد حس شرمساری و سرشکستگی در ناخودآگاه جمعی اقشاری از جامعه ایران باشد که زمینه را برای «هویت باختگی» کامل آنان فراهم می‌کند. این امتداد طرح «کلنگی سازی» جامعه ایرانی است.

سرویس سیاست مشرق- از همان اواسط دوران قاجار که مواجهه‌ی جامعه‌ی ایرانی با پدیده‌ی «تجدد»(یا مدرنیته) صورت جدی به خود گرفت، بودند کسانی که در تقلید و تشبه‌جویی به فرنگی جماعت، آن‌چنان هول و ولا داشتند و راه افراط می پیمودند که به مصداق ان کلاغی که می خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خود را نیز فراموش کردند. «فکل کراواتی»، «ژیگولو» یا با لحنی ادبی‌تر «مستفرنگ»ها در دوره قاجار، همان کسانی بودند که چند دهه بعد، سربند کتاب معروف جلال آل احمد، «غربزده» لقب گرفتند. اما از همان دوره‌ی قاجار، صفاتی که به نوعی همزاد انسان‌های «مستفرنگ» و «غربزده» به حساب می آمد، خودباختگی و خودتحقیری بود.

داستان خودباختگی و خودتحقیری در برابر فرهنگ و زیستی که در ذهن غربزدگان «برتر» محسوب می شود، در دهه‌های اخیر، وخامت بیشتری یافته است و آن‌چه که بر عمق و شدت این «بیماری» افزوده است، فراگیری شبکه‌های ماهواره‌ای و رواج شبکه‌های اجتماعی است که تحت بمباران سنگین‌ترین پروژه‌ی «عملیات روانی» تاریخی هستند که ایران را هدف گرفته است. حتی در برخی اقشار جامعه ایران(و البته جوامع مشابه ایران که در سطوح مختلف تجربه‌ی مدرنیته هستند،) این خودتحقیری به «خود-ذلیل-پنداری» عود کرده است.

اما بهانه‌ی این نوشتار، ظهور برخی قراین و اماره‌هایی است که در هفته‌های اخیر، ظن یک نوع ترویج سازمان‌یافته و هماهنگ «خودتحقیری» را به ذهن می آورد، چنان که گویی اتاق‌های فکری که در حال برنامه‌ریزی، سناریونویسی و اجرای طرح «کلنگی‌سازی»، «استحاله» و «اضمحلال» جامعه ایرانی با هدف هضم و انحلال کامل در فرهنگ مهاجم نظام سلطه هستند، این‌بار اعتماد به نفس جامعه ایران را(به عنوان یکی از مبانی هویت ایرانی) هدف گرفته‌اند. هدف این پروژه می تواند ایجاد حس شرمساری و سرشکستگی در ناخودآگاه جمعی اقشاری از جامعه ایران باشد که زمینه را برای «هویت باختگی» کامل آنان فراهم می کند.

روز شنبه(4 آبان)، خبرگزاری دولتی ایسنا، در گزارشی، به نقل از یک «روانشناس»، مدعی شد که «از هر 4 ایرانی، یک نفر دچار مشکلات اعصاب و روان است!»

گفتنی است که در کانال این خبرگزاری، دقیقا این تیتر کار شده که «از هر 4 ایرانی، یک نفر اعصاب ندارد»، اما این گزارش در سایت خبرگزاری با عنوان عادی و غیرملتهب «چگونه بفهمیم استرس داریم؟» روی خط قرار گرفته است. از آن‌جا که سایت‌های خبری اصلاح طلب که این مطلب را از ایسنا نقل کرده‌اند، عمدتا همان تیتر کانال ایسنا را کار کرده‌اند، به نظر می رسد تیتر اصلی مطلب(بنا بر ملاحظاتی) در سایت خبرگزاری ایسنا تغییر کرده است و البته این تغییر تیتر، در کانال ایسنا قطعا اتفاق افتاده است.

تیتر خبر در کانال ایسنا(قبل از ویرایش)
برداشتن تیتر مزبور(ویرایش خبر در تصویر مشخص است)
تصویر گزراش در سایت خبرگزاری ایسنا

جالب این‌جاست که سایت خبرآنلاین، که سابقه شناخته‌ شده‌ای در «پاسکاری» با ایسنا، در داغ کردن موضوعات خاص دارد(یک نمونه مشهور آن، ماجرای زائران عراقی در ایران در آستانه اربعین سال قبل بود)، این‌بار هم مطلب ایسنا را به طور خاص پوشش داده است و همین امر، ذهن را نسبت به نیات گردانندگان این دو سایت در پوشش چنین گزارشی مشکوک می سازد.

نکته این‌جاست که در این گزارش، بدون اشاره به این که بر اساس کدام مطالعه، توسط چه نهادی، روی کدام جامعه هدف و بر اساس چه استانداردی، روانشناس مورد نظر به این آمار رسیده است، چنین تیتر توهین‌آمیزی انتخاب شده است. در متن گزارش هیچ اثری از منابع این ادعای بزرگ دیده نمی شود. محور گزارش صرفا بر اساس ادعای یک «روانشناس» است که می گوید "تحقیقات نشان می دهد..." و البته هیچ اثری از مرجع چنین ادعای شاذی نیست. اما بلافاصله همین گزارش بی منبع و بی ماخذ، توسط سایت‌های وابسته به جریانات غربزده به عنوان دستاویز «خودتحقیری»، بازنشر می شود:

اما این روزها، تقریبا مقارن با ایام اربعین و سوگواری ایام ماه صفر، یک فیلم سینمایی، بعد از 9 سال توقیف، روی پرده رفته است که با هر مقیاس و معیاری، تجلی تام و تمام همان «خودتحقیری» پیش‌گفته است. فیلم «خانه پدری»(ساخته کیانوش عیاری) با اصرار و فشار همه‌جانبه مسوولان سینمایی دولت اعتدال و بخش‌های دیگری غیر از وزارت ارشاد این دولت، روی پرده رفته، چنان تصویر سیاه، خشن، غیرانسانی و سبعانه‌ای از فرهنگ ایرانی، سنت‌ها و ارزش‌های کهن این مرز و بوم و تصویر کلی «مرد ایرانی» ارایه می دهد، که تحمل فضای عفن‌آلود و آزاردهنده‌ی آن در بخش‌هایی از فیلم برای هر ایرانی دارای علقه به «خانه پدری» تقریبا غیرممکن می شود.

اما همزمان با اکران این «کیفرخواست» شدیداللحن علیه هویت ایرانی،  قلم‌ها و زبان‌های «مستفرنگ» به مدیحه‌سرایی این سند آشکار «خودتحقیری» و سازنده آن پرداخته‌اند. به قطعه‌ای از یکی از همین مدایح(به قلم فردی به نام فرهاد قنبری) توجه کنید:

" آنچه در این فیلم جلب توجه می کند و باعث نگاه منفی به فیلم می شود را باید در جایی جدا از خشونت مستتر در فیلم جستجو کرد. فیلم خانه پدری صفحه گشوده ای از تاریخ پر از تعصب و خشونت این سرزمین است که دستان آلوده به قتل تک تک ما شهروندان ایرانی را مقابل چشمانمان قرار می دهد....

خانه پدری فیلمی برای دیدن، درد کشیدن و اندیشیدن:

در برخی از شهرهای آلمان در کف پیاده روها و خیابان ها مدام با تصاویر و نوشته هایی از هوولوکاست و فاشیسم به شهروندان خود جنایت نیاکان خود را یاداوری می کنند تا با گشوده بودن همیشگی این صفحات تاریخ، یاد فاشیسم زنده بماند و موضع انتقادی نسبت به این رویداد غیر انسانی فراموش نشود ."

ما ایرانیان هم برای گذر از سنت ها و کردارهای خشن و هولناک تاریخی خودمان چاره ای جز گشودن صفحات تاریک و تاخورده تاریخ و چشم دوختن در آنها نداریم. ما ایرانیان برای گذر از خشونت و زن ستیزی نهفته در اندرونمان چاره ای جز چشم دوختن به جنازه سوخته فاحشه های شهر نو در ماههای پس از انقلاب نداریم..."

این مقایسه فرهنگ و زیست سنتی مداراگر، مهرورز و آمیخته با اصول اخلاقی ایران‌زمین، که آبشخور آن فرهنگی چند هزارساله با اولین منشورمکتوب حقوق انسانی و محور آن مذهب شیعه‌ای است که حماسه‌هایی عظیم از انسانیت و تعالی انسانی چون عاشورا را در بطن خود دارد، با فرهنگ و تاریح آلمان در دوران حکومت فاشیست‌ها، تنها از یک ذهن خودفروخته و هویت باخته برمی آید.

اما این لحن و ادبیات برای تبلیغ و ترویج مفاهیمی چون «خشن» و «روانی» بودن ایرانی‌ها، یادآور سخنان وقیحانه‌ی یکی از عناصر رسانه‌ای فرقه ضاله بهاییت در شبکه‌ی تلویزیونی وابسته به این فرقه(تلویزیون من و تو از لندن) بود که همین چند هفته قبل؛ واکنش‌های زیادی در فضای شبکه‌های اجتماعی برانگیخت. «عرفان ثابتی»، از پادوهای رسانه‌ای سازمان صهیونیستی بیت‌العدل بهاییان، در برنامه‌ی با عنوان «رو به رو»(4 شهریور 98)، ضمن توهین‌های سخیف به نمادهای غیرت و حمیت و وطن‌دوستی چون شهید چمران و قاسم سلیمانی، فرهنگ ایرانی را در بنیاد خود «خشونت‌پرور» خواند.

و البته این تلاش برای خدشه‌دار کردن هویت ایرانی، در شبکه وابسته به فرقه ضاله بهاییت، به صورت تکمیلی در شبکه سلطنتی انگلستان، یعنی بی بی سی فارسی هم به صورت منظم دنبال می شود. یکی از آخرین مصادیق این حمله به تصویر و هویت «ایرانی»، گزارش خبرنگاری به نام «پرهام قبادی» در بی بی سی فارسی با موضوع «بردگی مدرن» در ایران بود که در آن، این «خبرنگار» مدعی شد که ایران و افغانستان جزو ده کشور دارای بیشترین میزان برده در دنیا هستند!

این میزان از خباثت تنها از شبکه سلطنتی انگلستان برمی آید که در حالی که لقب این کشور در دنیا «روباه پیر استعمار» است و بنیان فرادستی امپراتوری ملکه‌ی بریتانیا در دوران اوج، در اواخر قرن نوزدهم و دو دهه نخست قرن بیستم، بر عرق و خون و جان هندی‌ها و آفریقایی‌ها و دیگر جوامع مستعمره بود که توسط نیروهای انگلیسی به بردگی مادام‌العمر گرفته شده بودند، و در حالی که مبنای تمدن آمریکایی بر کار جانفرسا و طاقت‌سوز بردگان آفریقایی زیر شلاق اربابان سفید(عمدتا انگلیسی تبار) در «پلانت‌»ها(مزارع بزرگ) بود، ملتی را که در طول تاریخ خود مفهومی به نام «بردگی» نداشته و همواره حتی فاتحان وحشی چون مغول‌ها را با نفحات فرهنگ انسانی خود متمدن کرده است، به «برده‌داری»، ان هم در این زمانه، متهم می کتد.

 البته از دشمن، آن‌هم دشمنی که زخم‌خورده‌ی بزرگی و گردن‌فرازی ملت ایران است که ابر-پروژه‌های چند دهه‌ای نظام سلطه را برای تجزیه ی کشورهای غرب آسیا و تبدیل رژیم صهیونیستی به «گالیور» منطقه، نقش بر آب کرده، انتظاری جز متوسل شدن به این شیوه‌های ترور و تخریب هویت نیست، تلخ و گزنده اما عوامل هویت‌باخته‌ی داخلی هستند که آگاهانه یا ناخودآگاه، بازیگر سناریوی «خودتحقیری» می شوند و البته در این راه، از بودجه‌های دولت «جمهوری اسلامی» هم ارتزاق می کنند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان