از نظر حضرت امیر علیه السلام زهد دل نبستن به دنیا و کوتاه کردن آرزو است، زیرا علاقه به دنیا سرچشمه هر خطائی است و ترک دنیا سرچشمه هر خیری است.
تعریف های متعدد زهد
«زهد» در لغت ترک میل به چیزی یا اعراض از اشیاء را گویند. به عبارت دیگر بی میلی را زهد گویند، درمقابل رغبت که عبارت از کشش و میل است، اما در اصطلاح عرفان تعریفهای زیادی برای زهد شده است که ذیلا به آن اشاره می کنیم:
1- زهد، بغض و دشمنی با دنیا و روی برگردانیدن از آن است.
2- زهد، چشم پوشی از آسایش دنیا به خاطر تأمین آسایش آخرت است
3- زهد، نداشتن، دلبستگی به دنیا و کوتاه کردن آرزو است.
4- زهد، آنست که هر چه تو را از حق تعالی باز دارد، ترک کنی، یعنی: نسبت به دنیا و آخرت بی رغبت باشی.
5- زهد، چشم پوشی از دنیا و باک نداشتن از اینکه دنیا در دست که خواهد بود.
6- زهد، حقیر داشتن دنیا و ستردن آثار او از دل است.
عجز و ناتوانی آفت تکامل و مانع عبادت و وصول به حق است و شکیبایی، صبر، بازداشتن نفس از شکایت به غیر حق، صبر از ارتکاب گناه، صبر بر طاعت و صبر بر بلا، شجاعت و قدرت و توان مقابله با سختی هاست.
7- زهد، دل برگردانیدن به خالق اشیاء است.
8- احمد جامی می گوید: «الزهد بروده الشی علی قلب الزاهد». زهد، سردی دنیا در دل زاهد است.
9- زهد، اعراض از هر چیزی است که خارج از ذات اوست.
10- زهد، انزواء از دنیا از روی میل و رغبت با قدرت بر آن است.
زهد، کوتاهی آرزو است
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: ایها الناس الزهاده قصر الامل؛ ای مردم زهد عبارت از کوتاهی آرزو است.
از نظر حضرت امیر علیه السلام زهد دل نبستن به دنیا و کوتاه کردن آرزو است، زیرا علاقه به دنیا سرچشمه هر خطائی است و ترک دنیا سرچشمه هر خیری است، البته این زهد مراحلی دارد، به قول «حاتم اصم» ابتداء زهد اعتماد بر خدای تعالی و میانه آن صبر و آخر آن اخلاص است.
ترک دنیا و بی میلی به آن
در نهج البلاغه در دو مورد زهد تعریف شده است که حاصل هر دو تعریف، ترک دنیا و بی میلی روحی یا عقلی است. لازم به ذکر است که بی میلی بر دو قسم است:
1- طبیعی، به این معنا که طبع انسان نسبت به چیزی تمایل نداشته باشد، مانند: بیمار که میل به غذا ندارد.
2- بی میلی روحی یا عقلی یا قلبی به این معنا که انسان توجهش را از اشیائی که مورد تمایل و رغبت اوست عبور داده و به چیز دیگری فوق این امور معطوف سازد.
بنابراین به دست آوردن بی رغبتی در ناحیه اندیشه و آرزواست، نه در ناحیه طبیعت، پس زهد بی میلی است. به عبارت دیگر زهد آن است که سالک میل طبیعی خود را از امور دنیوی و مادیات، به طور کلی ساقط کند.
زهد بین دو کلمه خلاصه می شود
امام علی علیه السلام می فرماید: الزهد کلمه بین الکلمتین من القرآن قال الله سبحانه لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه ؛
زهد در دو جمله از قرآن خلاصه شده است خداوند می فرماید: برای آنچه از شما فوت شده است تأسف نخورید و برای آنچه به شما داده می شود شاد نگردید و هر کس بر گذشته اندوه نخورد و برای آینده شاد نشود، بر هر دو جانب، زهد دست یافته است.
امام علی علیه السلام: «ایها الناس! الزهاده قصر الامل؛ ای مردم! زهد، کوتاه کردن آرزوست.»
هنگامی که سالک نسبت به غیر حق زهد می ورزد، هرگز تمایلی به غیر حق نشان نمی دهد و مرغ آرزوی او در اطراف غیر حق پر و بال نمی زند. آمدن و رفتنش، شادمانی یا اندوه ایجاد نمی کند و نسبت به آنچه در گذشته از دست داده اند اندوه نمی خورد و بر آنچه در آینده خدا عنایت می کند شاد نمی گردد.
زهد و پرهیز از حرام واجب و در امور حلال فضیلت است.
زهد، ثروت است
مولای متقیان زهد را ثروت می داند: العجز آفه و الصبر شجاعه الزهد ثروه ؛ ناتوانی آفت است و شکیبایی شجاعت و زهد ثروت است.
عجز و ناتوانی آفت تکامل و مانع عبادت و وصول به حق است و شکیبائی، صبر، بازداشتن نفس از شکایت به غیر حق، صبر از ارتکاب گناه، صبر بر طاعت و صبر بر بلا، شجاعت و قدرت و توان مقابله با سختی هاست.
کلام آخر
با توجّه به فرمایشات حضرت امام علی علیه السلام، «زهد»، نه زادة شکست است و نه نتیجة خودخواهی یا بی تفاوتی زاهد نسبت به مسئولیتهای اجتماعی خویش و گریز از جامعه؛ بلکه «زهد» عبارت است از کوششی آگاهانه و دلیرانه برای گسستن از وابستگی ها و تعلّقات گذرا و سبکبار ساختن خود برای پوییدن درست تر و سریع تر راه کمال و همدردی با دیگر انسان ها و گسترش ذات انسانی و به این معنا به انسان قدرتی می بخشد تا بر محدودیت ها و عادات و دلبستگی های طبیعی اش چیره شود و «خود» متعالی اش را بر «خود» خاکی اش مقدّم دارد و او را به سوی کمال مطلق و ذات حق هدایت کند.
منابع:
- نهج البلاغه، خطبه 81.، حکمت 113و 439.
- تذکره الاولیاء، ص 633.
- مقدمه انس التائبین، ص 87.
- ترجمه رساله قشریه، ص 174.
- امام خمینی (ره) و اندیشه های اخلاقی عرفانی ،ص123.
فرآوری: حامد رفیعی
منبع : تبیان