این منتقد و مترجم در گفتوگو با ایسنا، درباره اینکه بعضا یکی از مسائل ادبیات ایران این است که نویسندگان با گذشت زمان کتابهای قویتری ارائه نمیدهند و بهترین آثارشان برای دوره جوانیشان است، اظهار کرد: این مسئله را گلشیری اولینبار در دهه 50 مطرح میکند، یکسری نویسندگان ازجمله بهرام صادقی را هم مثال میزند. بخشی از این مسئله طبیعی است و در همه جای دنیا هم اتفاق میافتد؛ کسی که نویسندگی دغدغه پیوستهای برای او نباشد با انتشار کتابی مسئله نوشتن برایش حل شود. اما گاه کنارهگیری نویسنده یا هنرمندی که کار خوبی داشته، رخداد و دغدغهای را برای دیگران ایجاد میکند، مثلا کنارهگیری آرتور رمبو. این کنارهگیری میتواند پاسخی به ادبیات موجود باشد و برای دیگران دغدغه ایجاد کند. اما این اتفاق اینجا نمیافتد.
او سپس گفت: شکل دیگر جوانمرگی به فرهنگ حاکم و دیدگاه کلی ما نسبت به هنر برمیگردد. زمانی که ما میگوییم هنر، اثر هنری به ذهنمان میآید نه آن تلاش و مهارتی که به اثر منجر شده است. این موضوع در زیباشناسی هم وجود دارد که هنر فرآیند خلق اثر است یا خود اثر. اگر نگاه اول را داشته باشیم، یک پروژه را مدنظر داریم نه اثر نهایی را. خیلی از نویسندگان از جمله ویلیام فاکنر میگویند یک نویسنده خوب در عمرش فقط یک چیز مینویسد و همیشه در پی آن است که آن چیز را بهتر بگوید. اما مخاطب و منتقد دنبال این است که اثر خوب ببیند و توجه ندارد در یک پروسه چه اتفاقهایی افتاده و یک اثر نسبت به اثر دیگر چقدر پیشرفته است؛ این نگاه اگر نگوییم در کشورمان غایب است، میتوان گفت در اقلیت قرار دارد. دنبال این هستیم که نویسنده و یا هنر چیزی خلق کند که بیسابقه باشد، به نوعی دنبال زیرخاکی رو کردن هستیم. از این منظر میتوان گفت جوانمرگی نقصی در دیدگاه ادبی و نظری ما است.
وقفیپور خاطرنشان کرد: از طرفی اگر جوانمرگی را سندرمی در نظر بگیریم که تعدادش هم خیلی زیاد است، سندرم ناشی از یک مسئله فردی نیست بلکه سندرم اجتماعی و تولید خواهد بود. وقتی یک اثر و یا نویسندهای مطرح میشود، مستلزم این است که نهادها تلاش کنند تا اثر را به بهترین شکل ممکن تولید و توزیع کنند. در عین حال گروهی هم هستند که روند تولید کردن و به دست مخاطب رساندن را تشدید کردهاند. در واقع میتوان گفت جوانمرگی ناشی از نهادها و سازمانهایی است که باید باشند، و نیستند، تعدادشان کم است یا کار نمیکنند؛ مثلا مجلات و جاهایی که باید درباره ادبیات صحبت کنند.
او همچنین بیان کرد: اگر جوانمرگی را مرجع در نظر بگیریم به صورتیکه ادبیات دغدغه یک نویسنده ایرانی است اما مخاطب کتابش یک تعداد مخاطب فارسیزبان هستند که علاقهای هم به خواندن ندارند، با چنین وضعیتی، نویسنده نمیتواند به کار ادامه دهد.
وقفیپور در ادامه گفت: وقتی نویسنده احساس کند کارش تأثیری ندارد و کارش مانند کارهای دیگر خوانده نمیشود و کسی هم درباره آن حرفی نمیزند دیگر نمیتواند به کار خود ادامه دهد. اگر این موضوع را سرخوردگی تعریف کنیم نباید آن را به صورت فردی ببینیم و بیشتر در حوزه معرفتشناختی است. اینکه اصلا زبان فارسی نه در دراز مدت، بلکه در نیمقرن بعدی ماندنی است یا نه. این موضوع سبب میشود آنها به این نتیجه برسند که شاید نوشتن امر پوچی باشد.