به گزارش ایسنا، در ابتدای این مراسم فریدون عموزاده خلیلی، دبیر این تشکل غیردولتی با تبریک نوزدهمین سالگرد تاسیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان گفت: نوزدهمین سال را در شرایطی آغاز میکنیم که آتشنشانان فداکاری در ساختمان پلاسکو جانشان را برای نجات مردم به خطر انداختند.
وی تاکید کرد: انجمن جدا از غم و شادی مردم نیست و همه از این واقعه شوکزدهاند. بحث این بود که این برنامه با تاخیر برگزار شود، اما پیشتر دو بار این برنامه را به تاخیر انداخته بودیم. به هر حال متناسب با شرایطی که جامعه در آن به سر میبرد با حفظ شئونات نوزدهمین سالگرد تاسیس انجمن را آغاز میکنیم. نوزدهمین سالگرد انجمن میتواند معنای تازهای داشته باشد و همانگونه که پایان سال 18 سالگی برای جوانان معنی آغاز دوره سربازی و یا رفتن به خانه بخت است، امیدواریم این نوزدهمین سالگی انجمن نیز نویدبخش برنامهها و مسیرهای تازه این تشکل باشد و انجمن بتواند با فرصتهای تازه به خانه بخت برود.
عزتالله الوندی، دبیر این تشکل غیردولتی نیز گفت: من به نمایندگی از انجمن به خانواده همه آتشنشانانی که در خاکستر سوختند تا زندگی را نجات دهند تسلیت عرض میکنم.
وی سپس با بیان خاطره سفر 50 نویسنده به شهر تبریز که چندی پیش تحت عنوان کاروان کتاب انجام شد، گفت: این سفر برای من نشان دهنده کامل همدلی بود که این همدلی را شما دوستان انجمنی به خوبی به من نشان دادید.
علیاصغر سیدآبادی - نویسنده - نیز با حضور در این مراسم و با اشاره به حادثه آتشسوزی ساختمان پلاسکو، گفت: ما همیشه عادت داریم در چنین شرایطی روضهخوانی کنیم و فضاهای مجازی را متاثر از چنین رفتاری کنیم. من فکر میکنم ما باید به عنوان نویسندگان و هنرمندان تسلی خاطر خانوادههای آنان باشیم. ما به عنوان نویسنده کودک و نوجوان میتوانیم به این موضوع فکر کنیم که چگونه میتوان در چنین شرایطی تسلی خاطری بود، کار ادبیات کودک و نوجوان همین است نه اینکه بخواهد کمبودهای آموزش و پرورش یا دولتها را جبران کند. اگر کاری برای ادبیات داشته باشیم همین تسکین دادن است.
این مراسم با خواندن نامهای که از سوی این تشکل غیردولتی برای فرزندان خانواده آتشنشانان فداکار نوشته شده بود، پایان یافت.
در متن این نامه آمده است:
به نام پروردگار کودکی
گیرنده: فرزندان آتشنشانان قهرمان
فرستنده: انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
دوست خوبمان سلام
میدانیم که حالت خوب نیست. میدانیم که دلگیری. میدانیم که غمگینی. میدانیم که دلتنگ پدرت هستی.
دوست خوبمان
شاید ما پدرت را ندیده باشیم؛ اما او را خیلی خوب میشناسیم؛ خیلی خوب.
میپرسی از کجا؟
ما نویسنده و شاعریم. ما قصه و داستان و شعر مینویسیم. توی قصهها و داستانها و شعرها پر از قهرمان است. ما قهرمانها را خیلی خوب میشناسیم. میدانیم که قهرمانها مقابل بدیها و زشتیها میایستند و برای نجات جان دیگران با دیو و هیولا و اژدها و حاکمان ستمگر مبارزه میکنند. میدانیم که قهرمانها از زندان وآتش و مرگ نمیترسند. میدانیم که قهرمانها هرگز نمیمیرند؛ آنها صد سال، هزار سال هم بیشتر، اصلا تا ابد زندهاند. قهرمانها زنده میمانند؛ چون میروند توی کتابها، میروند قهرمان قصهها و داستانها و شعرها میشوند و آدمها آنها را میخوانند. آدمها آنها را میخوانند؛ چون قهرمانها را دوست دارند.
برای همین است که پدرت را خیلی خوب میشناسیم. برای همین است که میدانیم آن مرد که به سمت آتش دوید، پدر تو بود و میدانیم آن مرد، قهرمان ایران است.
دوست خوبمان
ما هم دلتنگیم، ما هم دلگیریم، ما هم غمگینیم و به آن مرد که باران شد تا آتش را خاموش کند،
به آن مرد که دریا شد تا آتش را خاموش کند،
به آن مرد که رود شد تا آتش را خاموش کند،
و به آن مرد که پدر تو بود، افتخار میکنیم.
ما به قهرمانان واقعی زندگی که قهرمانان قصهها و شعرهایمان خواهند شد، افتخار میکنیم.