این شاعر در یادداشتی که با عنوان «غیبت نهجالبلاغه در شعر آیینی» در اختیار ایسنا قرار داده نوشته است: توسط پیران و پیشکسوتان شعر آیینی بارها و بارها بر این دقیقه تاکید شده است که اگر ادعای دوستی علی(ع) را داریم و میخواهیم در شمار محبان واقعی آن حضرت باشیم، باید در شعر علوی در کنار محبت، به «معرفت علوی» هم بپردازیم. اینکه علی که بود، چه کرد و چه میخواست؟ برای تحقق این مهم، سیمای راستین علی را نه در آیینه غبارگرفته «غرضورزی معاندان» و نه در باورهای خرافی غالیگران، بلکه در آیینه بیغبار قرآن و نهجالبلاغه باید به تماشا بنشینیم.
تهیدست بودن شعر علوی، به خاطر دوری و مهجوری نهجالبلاغه است. متاسفانه یکی از بزرگترین کاستیهای شعر علوی، عدم توجه به «نهج البلاغه» است که از آن میتوان به عنوان برادر قرآن نام برد. بی هیچ اغراقی نهجالبلاغه در شعر علوی روزگار ما غایب است؛ صحیفه اصیل و ارجمندی که باید مرامنامه شعر علوی باشد. در حالی که پیش از این، شاعران بزرگی همچون فردوسی، ناصرخسرو، سنایی، عطار، مولوی، سعدی، حافظ، اقبال لاهوری و... در سرودن شعر از این منبع بیبدیل بهرههای فراوانی بردهاند.
خطبهها، نامهها و سخنان امام علی(ع) مستندترین منبع برای به تصویر کشیدن سیمای راستین آن امام همام است. ولی متاسفانه شعر علوی روزگار ما هنوز به ملکوت نهجالبلاغه عروج نکرده و به درک عظمت این کتاب معنوی نرسیده است. از هزاران هزار شعری که پیشانینوشت شعر علوی دارند، کمتر میتوان نشانی قابل تامل و عمیق از نهجالبلاغه گرفت. در حالی که تبیین سیره عملی امام علی(ع) بدون جرعهنوشی از زمزم نهجالبلاغه غیرممکن است.
با عنایت به مطالب گفتهشده، باید از این پس با اهتمامی جدی به بازنگری کارنامه شعر علوی بپردازیم، تا به پاسخ این سوال که «شعر علوی چقدر از علی(ع) فاصله دارد؟» برسیم و برای شبیه شدن به علی(ع) تلاش کنیم، زیرا عاشق واقعی کسی است که در پندار و گفتار و کردار به معشوق و محبوب خویش شبیه باشد. برای تحقق این مهم، شعر علوی باید با بازگشت به نهجالبلاغه و بهرهگیری از گوهرهای بیبدیل این اقیانوس کرانهناپدید، از منزل مدح و منقبت، به منزل شناخت و معرفت صعود کند؛ یعنی از بتگری به خدامحوری و از صورتگری به سیرتگری. شاعر علوی اگر میخواهد پای خود را جای پای شاعران بزرگی چون دعبل و کمیت و فرزدق بگذارد، از این پس به جای بازی در نقش «عاشق دلباخته»، باید نقش «عاشقِ عاقل معرفتساخته» را بازی کند. عاشقی که «عشق» چشم عقلش را کور نکرده، بلکه به نور معرفت بینا کرده است.
برای تحقق این مهم، ضرورت دارد که شعر علوی به اصل خود که «قرآن» و «نهج البلاغه» است بازگردد و به صورت هنرمندانه به تبیین و تحلیل این مهم بپردازد که دوستدار واقعی علی چه کسی است؟ بر اساس خطبههای نهجالبلاغه محب واقعی علی کسی است که همچون «عمار» و «سلمان» آن حضرت را اسوه و الگوی زندگی خویش قرار دهد و سبک زندگی علوی و سیره عملی آن حضرت را که بر پایه توحید، یکتاپرستی و بندگی استوار است برای خود برگزیند.
با آرزوی رسیدن روزی که بین شعر علوی و علی(ع) فاصلهای نباشد، خاتمه این نوشتار را به شعر قابل تاملی که استاد علی موسوی گرمارودی در ستایش نهجالبلاغه سروده است اختصاص میدهم:
چنین است گویی:
که با جامی خالی،
بر ساحلی صخرهای،
پیش روی امواج
ایستادهام
واپاش ساحلکوب موجها
صخره زیر پایم را میشوید
و من هر بار
که موجی در میرسد
اقیانوس
جام بر کف،
خم میشوم
به بوی سهمی
کز کاکل موج برمیگیرم
اما از آن پیش
موج در خود واشکسته است
و من، عزمی دوباره را
چون پرچمی،
بر صخره واپس میایستم
دگرباره چون موجی پیش میرسد
جام را چون داسی قوس میدهم
تا از سر خوشه آب
دستهای واچینم
اما باز، جام خالیست
و دریا در موج
و فاصله، به درازای یک دست
و به دوری یک تاریخ!
شتک خیزاب امواج،
تنها یک دو قطره
بر دیواره شفاف جام میچکاند
و عطارد، در جام من است
نهجالبلاغه را میبندم.
(علی موسوی گرمارودی، گوشواره عرش، تهران، سوره مهر، چاپ سوم، 1390، صص 139 و 140)