شاخص های دوازده گانه مکتب امام خمینی (ره) از نگاه رهبر معظم انقلاب

مکتب مجموعه ای است که به تفسیر انسان و جهان می پردازد و سپس بایدها و نبایدهای انسانی را مشخص و معین می کند، در واقع مکتب مجموعه جهان بینی و ایدئولوژی یک انسان است

شاخص های دوازده گانه مکتب امام خمینی (ره) از نگاه رهبر معظم انقلاب

مکتب مجموعه ای است که به تفسیر انسان و جهان می پردازد و سپس بایدها و نبایدهای انسانی را مشخص و معین می کند، در واقع مکتب مجموعه جهان بینی و ایدئولوژی یک انسان است. مکتب امام خمینی شامل یک بسته کامل، مجموعه و دارای ابعادی است؛ این ابعاد را باید با هم دید و باهم ملاحظه کرد، لذا رهبر انقلاب شریعت اسلامی را مبنای [چهارچوب] مکتب امام خمینی ره معرفی می کنند.

شریعت نظام فراگیری است که تمامی جوانب و زوایای زندگی بشر را در می گیرد و شریعت اسلامی نیز مجموعه ای از احکام، مقررات و قواعد شرعی است که خداوند عزوجل آن را برای بندگان تشریح کرده است. رهبر انقلاب آزادی مدنی و عمومی، استقلال، مردم سالاری دینی، معنویت، عدالت، عقلانیت، قدرت و اقتدار برخاسته از اختیار و انتخاب مردم، نفی ظلم، کمک به مظلوم، احیای آرمان فلسطین، انکار صریح هیبت و ابهت ظالم و شکستن این ابهت را از شاخص های مکتب امام خمینی بر می شمارند. مشروح مقاله سامان نظام الاسلامی پژوهشگر انقلاب اسلامی در اندیشه مقام معظم رهبری را در ادامه با عنوان «تعابیر و تفاسیر رهبر انقلاب اسلامی از مکتب امام خمینی(ره)» می خوانید.

مقدمه

انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار بشدّت تحقیر شده و بشدّت عقب مانده بود، در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت؛ در گام نخست، رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردم سالاری تبدیل کرد و عنصر اراده ی ملّی را که جان مایه ی پیشرفت همه جانبه و حقیقی است در کانون مدیریّت کشور وارد کرد؛ آنگاه جوانان را میدان دار اصلی حوادث و وارد عرصه ی مدیریّت کرد؛ روحیه و باور «ما میتوانیم» را به همگان منتقل کرد؛ به برکت تحریم دشمنان، اتّکاء به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشأ برکات بزرگ شد. (بیانیه گام دوم خطاب به ملت ایران 22\11\97)

روحیه تحول خواهی و تحول انگیزی مهمترین ویژگی

ایشان انسانی ذوالابعاد و دارای خصوصیات برجسته ای بودند، اما خصوصیتی که امروز درباره آن بحث می کنیم، یعنی روحیه تحول خواهی و تحول انگیزی مهمترین ویژگی ایشان است.

- امام یک انسان تحول خواه و تحول آفرین بود؛ نقش ایشان صرفا نقش یک معلم و استاد نبود، نقش ایشان نقش یک فرمانده داخل میدان عملیات و رهبر واقعی بود.

- امام بزرگترین تحولات را در زمان خود ایجاد کرد و در حوزه ها و عرصه های متعددی تحول ایجاد کردند.

- امام روحیه تحول را ایجاد کردند و میدانی وارد مسئله تحول شدند، نه فقط گفتاری و دستوری. از تحول آفرینی روحی در یک مجموعه ای از طلاب جوان در قم تا تحول آفرینی وسیع در عموم ملت ایران. مسئله قم عبارت است از درس اخلاق ایشان که ده ها سال پیش از شروع نهضت بجز درس فقه و اصول و معقول، درس و جلسه اخلاق داشتند. نقل می کردند که ایشان وقتی هفته ای یک بار جلسه ای در مدرسه فیضیه داشتند، صحبت های ایشان جلسه و دل ها را منقلب می کردند. این را البته ما هم در درس فقه و اصول هم دیده بودیم.

- در درس فقه و اصول ایشان طلبه ها زار زار گریه می کردند. این همان روش پیغمبران است.

- آنچه مسلم است این است که این حرکت آفرینی و تحریک غریضه های معنوی از راه درس اخلاق و تذکر و آماده کردن دل ها شیوه امام بزرگوار ما بود.

- ایشان به معنای حقیقی کلمه در ملت ایران تحول به وجود آوردند. قبل از نهضت امام مبارزاتی وجود داشت، اما حوزه کار آنها منتهی می شد به حداکثر تعدادی دانشجو، بحث امام بحث یک گروه محدود و جمع محدود نبود، بلکه بحث ملت ایران بود. ملت مثل یک اقیانوس است، به طوفان درآوردن یک اقیانوس کار هرکسی نیست. یک استخر را می توان مواج کرد، اما مواج کردن یک اقیانوس کار هر کسی نیست.

- تحول در روحیه خمودگی و تسلیم ملت دیگر اقدام امام بود. ملت ایران قبل از نهضت با مسائل اساسی خود سر و کاری نداشت و سرگرم مسائل شخصی خود بودند، اما ورود به میدان مطالبه آن هم مطالبه چیزهای بزرگ و مهم را امام ایجاد کردند و همین ملت خمود و تسلیم را تبدیل به یک ملت مطالبه گر کردند.

- تحول دیگر، تحول در نگاه مردم به خود و جامعه بود. ملت ایران به خود نگاه خودحقیرپندارانه داشت و این نگاه که ملت ایران بتواند به ابرقدرت ها فائق بیاید، مطلقا کسی تصور نمی کرد. نه تنها قدرت های خارجی، بلکه قدرت های داخلی را هم کسی تصور نمی کرد. امام این احساس حقارت را به احساس اعتماد به نفس و عزت تبدیل کردند.

- یک تحول دیگر، تحول در مطالبات اساسی مردم بود. اگر گروهی از مردم یک مطالبه ای از دستگاه آن زمان داشتند، مطالبات در سطح آسفالت کردن یک کوچه بود، اما امام مطالبه مردم را به استقلال، آزادی یا نه شرقی و نه غربی ارتقاء داد.

- تحول در نگاه به دین دیگر تحول امام بود. مردم در آن زمان دین را فقط برای احوال شخصی می دانستند، امام برای دین رسالت نظام سازی و تمدن سازی تعریف کرد و مردم نگاهشان به دین به کل متحول شد.

- تحول در نگاه به آینده؛ در دورانی که نهضت آغاز شد با همه شعارهایی که برخی احزاب و گروه ها می دادند، در نگاه مردم آینده ای دیده نمی شد و مردم افق روشنی نداشتند، اما روحیه تحول امام منجر به ایجاد تمدن نوین اسلامی شد.

- در یک حوزه تخصصی تر، تحول در مبانی معرفتی کاربردی به وجود آوردند که این جزو مباحث تخصصی و حوزوی است. امام فقه را وارد عرصه نظام سازی کردند. فقه از این مسائل دور بود، البته مسئله ولایت فقیه هزار سال بین فقها وجود داشت اما چون امیدی برای تحقق آن وجود نداشت هرگز به جزئیات آن پرداخته نمی شد اما امام این موضوع را وارد بحث فقه کردند.

- مسئله مصلحت نظام که همان منافع عمومی است، این را امام در فقه مطرح کردند.

- نمونه دیگری از تحول خواهی؛ پافشاری بر تعبد با نگاه نوگرایانه بود. در آن دوران روحانیونی بودند که عالم و دین شناس هم بودند، اما تحت تاثیر برخی شرایط در موضوع تعبد خیلی تکیه نمی کردند، اما امام در عین حالی که نگاه نو به مسائل فقهی داشتند، بر روی مسئله تعبد ایستادگی کردند.

- حوزه دیگر از تحولی که ایشان به وجود آوردند، نگاه به جوانان بود. ایشان به فکر و عمل جوانان اعتماد کردند. مثلا سپاه پاسداران که تشکیل شد ایشان جوانان بیست و چند ساله را در رأس سپاه پاسداران پذیرفتند. در زمینه های دیگر هم همینطور ایشان اعتماد عجیبی به جوانان مقبول داشتند. البته در عین اینکه ظرفیت های غیرجوان را ایشان نفی نمی کردند. اینکه بعضی ها فکر می کنند جوانگرایی یعنی پیران را کلا از صحنه خارج کنیم، امام اینگونه فکر نمی کردند. مثلا همان زمان که بنده را به امامت جمعه تهران انتخاب کردند، همزمان آیت الله اشرفی یا آیت الله دستغیب را هم به امامت جمعه منصوب کردند که سنین بالایی داشتند.

- پس اینکه می گوییم امام به جوانان اعتماد می کردند و ما هم این عقیده را داریم که باید به جوانان اعتماد کرد این به معنای این است که این یک ثروت برای کشور است و باید از آن استفاده کنیم، معنای آن عدم استفاده از غیرجوان ها نیست.

- تحول در نگاه به قدرت های جهانی و ابرقدرتها؛ آن زمان هیچکس فکر نمی کرد بر خلاف اراده آمریکا بتوان کاری کرد. امام کاری کردند که خود رؤسای جمهور آمریکا گفتند که خمینی ما را تحقیر کرد. امام و کارگزاران امام(ره) ابرقدرت ها را شکست دادند. امام ثابت کردند که ابرقدرت ها ضربه پذیر و شکست پذیرند، دیدید که شوروی چگونه فروپاشید و وضعیت امروز آمریکا را هم که می بینید.

- نکته دیگر این بود که امام همه این ها را از جانب خدا می دانست. امام(ره) مکررا در بیاناتشان به این تحول روحی جوانان اشاره می کنند و آن را از خدا می دانست.

- امام، امام تحول بود. باید از امام درس بگیریم. هر جامعه زنده و پویایی احتیاج به تحول دارد. امروز ما نیاز به تحول داریم. بعد از ارتحال امام جامعه از رویکرد تحولی فاصله نگرفته و در زمینه های گوناگونی تحول پیدا کردیم و قدرتمندتر از گذشته و در مواردی سرزنده تر شده ایم. همین تحول علمی چیز کوچکی نیست. امروز در عرصه های علمی و یا در توانایی های دفاعی در حقیقت نزدیک به حد بازدارندگی است. یا در عرصه سیاست جمهوری اسلامی چهره با ابهتی از خود در دنیا نشان داده است.

- در موارد مهمی هم تحول نداشتیم، و در مواردی متاسفانه عقبگرد داشتیم که بر خلاف طبیعت انقلاب است. انقلاب باید پی در پی نوآوری و پیشرفت داشته باشد. نقطه مقابل انقلاب، ارتجاع است و هر دو یعنی پیشرفت انقلاب و هم پسرفت به معنای ارتجاع به اراده انسان ها بستگی دارد.

- ما قادریم در بخش ها گوناگون تمدنی کشور و نظام تحول به وجود آوریم. انتظار من از خودم و از جوانان و نخبگان این است که در فکر ایجاد تحول در بخش هایی که لازم داریم باشید. تحول نکاتی در آن است، اگر بخواهیم تحول به معنای صحیح کلمه اتفاق بیافتد باید به آن توجه کنیم.

- تحول خواهی لزوما به معنای اعتراض نیست، بلکه به معنای گرایش مثبت به بهتر شدن است، البته مواردی ممکن است منشأ آن اعتراض به وضع موجود باشد اما لزوما این نیست. بنابراین تحول یعنی میل به شتاب گرفتن و جهش در حرکت و اجتناب از تحجر و پافشاری بر مشهورات غلط.

- نکته دوم این است که تحول صحیح احتیاج به پشتوانه فکری دارد. بعضی از حرکت های سبک و سطحی اینها را نمی شود به حساب تحول گذاشت. ما امروز باید در زمینه عدالت که باید حتما در آن تحول به وجود بیاید، تحول به وجود آوریم. این نیاز به پشتوانه فکری دارد که بر اساس این پشتوانه فکری به دنبال تحول برویم. اگر پشتوانه فکری وجود نداشته باشد، تحولش غلط خواهد بود و قدم را درست بر نمی دارد و بعد هم پافشاری بر آن تحول هم نخواهد داشت. مواردی داشتیم در انقلاب که برخی افراد بسیار انقلابی بودند اما چون پایه های فکری شان دارای استدلال عقلانی نداشت، بعد از مدتی تبدیل به فسیل هایی شدند که انقلاب اسلامی برای مبارزه با همان فسیل ها بود.

- نکته دیگر این است که تحول را با استحاله فکری نباید اشتباه گرفت. در دوران حکومت پهلوی چیزی به نام تجدد وارد کشور شد که آن را بعنوان تحول به حساب می آوردند. این تحول نبود بلکه استحاله ملت ایران برای گرفتن هویت ملی ایران بود. تجددی که در دوران حکومت پهلوی توسط رضاخان و به پشتوانه برخی روشنفکران آن زمان وارد شد، ملت ایران را از هویت واقعی خود دور کرد. ملت ها اگرچه هویت خود را از دست بدهند، در واقع دچار یک مرگ تمدنی خواهند شد.

- تحول لزما دفعی نیست بلکه ممکن است به تدریج به وجود بیاید. اگر چنانچه نشانه روی ما در تحول درست باشد اینکه دیر هم به آن برسیم ایرادی ندارد و بی صبری نباید کرد. ما باید در حرکت تدریجی تحولی دست هدایتگری بالاسر این تحول وجود داشته باشد که باید دست های مطمئن و قابل اعتماد این تحول را هدایت کنند.

- تحول را با سلسله کارهای سطحی نباید اشتباه گرفت. تحول کار عمقی و اساسی است که باید اتفاق بیافتد، سرعت البته مهم است، لیکن سرعت با شتابزدگی متفاوت است.

-به صورت فهرست وار درباره عرصه هایی که نیاز به تحول داد؛ مثلا در اقتصاد تحول به این است که بتوانیم بند ناف اقتصاد کشور را از نفت جدا کنیم و این یک تحول است. یا در زمینه های بودجه بندی های دولتی، دولت و مجلس بودجه را طوری ببندند که ناظر به موضوع، مسئله و عملکرد باشد یعنی بودجه عملیاتی. البته غالبا ادعا می شود که بودجه عملیاتی است، اما فاصله دارد. یا در زمینه مسائل آموزش احتیاج به تحول داریم. تحول در مسئله آموزش این است که آموزش دانشگاهی، دبیرستانی و حتی دبستانی را آموزش های کاربردی قرار دهیم نه آموزش حفظی. برخی درس ها در مدارس و دانشگاه های ما تدریس می شود که برای فردی که آن را می خواند هیچ فایده ای تا آخر عمرش نخواهد داشت. در زمینه آموزش اگر بخواهیم تحول ایجاد کنیم به معنای واقعی کلمه تحول این است که درس فایده محور و عمقی باشد.

- حل قطعی مسائلی مثل اعتیاد، یا مسائل خانواده احتیاج به تحول داریم. خبرها و گزارش های متقن به ما می گوید که کشور ما به سمت پیری می رود که خبر بسیار دهشتناکی است و از جمله مواردی است که بعدا آثار آن مشخص می شود.(بیانات تلویزوینی مقام رهبری، 14 / 3 / 1399)

مفهوم مکتب

مجموعه ای است که در ابتدا به تفسیر انسان و جهان می پردازد و سپس بایدها و نبایدهای انسانی را مشخص و معین می سازد. هم نیاز انسان را به جهان بینی مرتفع می کند و هم یک نظام ارزشی برای زیستن و چگونه زیستن ارائه می دهد. در واقع مکتب مجموعه جهان بینی و ایدئولوژی یک انسان است.

مکتب امام یک بسته کامل، مجموعه و دارای ابعادی است؛ این ابعاد را باید با هم دید، با هم ملاحظه کرد. (1390/03/14 مراسم سالگرد امام خمینی (ره))

مبنای مکتب امام خمینی ره شریعت اسلامی است

فردا گمان نکنند که امام بزرگوار ما، انتخابات را از فرهنگ غربی گرفت و آن را قاطی کرد با تفکر اسلامی و شریعت اسلامی؛ نه، اگر انتخابات و مردم سالاری و تکیه ی به آراء مردم، جزو دین نمیبود و از شریعت اسلامی استفاده نمیشد، امام هیچ تقیدی نداشت؛ آن آدم صریح و قاطع، مطلب را بیان می کرد. این جزو دین است، لذا شریعت اسلامی چهارچوب است؛ در همه ی قانونگذاری ها و اجراها و عزل ونصب ها و رفتارهای عمومی که تابع این نظم سیاسی و مدنی است، باید شریعت اسلامی رعایت بشود. و گردش کار در این نظام به وسیله ی مردم سالاری است؛ یعنی آحاد مردم نماینده مجلس را انتخاب می کنند، رئیس جمهور را انتخاب می کنند، وزرا را با واسطه انتخاب می کنند، خبرگان را انتخاب می کنند، رهبری را با واسطه انتخاب می کنند؛ کار، دست مردم است؛ این، پایه ی اصلی حرکت امام بزرگوار است. این بنای عظیمی که این بزرگوار گذاشت، متکی به این دو پایه است. التزام به شریعت اسلامی، روح و حقیقت نظام اسلامی است. (مراسم بیست و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی ره 93/03/14)

مفهوم شریعت

مراد از شریعت، مجموعۀ احکام شرعی است که خداوند آن را برای بندگان خود سنّت قرار داده است و از طریق پیامبران ابلاغ گردیده و در بردارندۀ احکامی است که اوّلًا، رابطۀ انسان را با خودش و ثانیاً، رابطۀ او را با پروردگارش و ثالثاً، رابطۀ او را با همنوعانش تنظیم می کند.پس شریعت، نظام فراگیری است که تمامی جوانب و زوایای زندگی آدمی را در برمی گیرد و شریعت اسلامی نیز یعنی مجموعه ای از احکام، مقرّرات و قواعد شرعی که خدای عزّ وجلّ آن را برای بندگان خود تشریع کرده و برگزیده است و توسط خاتم پیامبران حضرت محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله ابلاغ گردیده است. (مجله فقه اهل بیت علیهم السلام، ج 37، ص99)

شاخص های شریعت اسلامی (مکتب امام خمینی ره)

1) آزادی عمومی و مدنی

2) آزادی ملت {استقلال}

3) مردم سالاری دینی[انتخابات]

شریعت اسلامی اگر در جامعه به طور کامل اجرا بشود، هم آزادی های عمومی و مدنی را - آزادی افراد را، آزادی فردی را - تأمین می کند، هم آزادی ملت را که اسم آن استقلال است - استقلال یعنی آزادی در ابعاد یک ملت، که وابسته ی به کسی و به جایی نباشد؛ یک ملت آزاد یعنی ملتی که به هرصورت تحت نفوذ و سیطره ی مخالفین خود یا دشمنان خود یا بیگانگان قرار ندارد - تضمین می کند، [هم] عدالت را در جامعه تضمین می کند، هم معنویت را تضمین می کند؛ این چهار عنصر اصلی است: آزادی، استقلال، عدالت، معنویت. اگر شریعت اسلامی بر جامعه حاکم شد، این پدیده های اساسی در نظم جامعه ی اسلامی، خود را نشان می دهند. بنابراین امام بزرگوار ما شریعت اسلامی را که روح جمهوری اسلامی است، مورد تکیه قرار داده است؛ مردم سالاری دینی را هم که یک وسیله و ابزار است که آن هم متخَذ از شریعت است، مورد تکیه قرار داده. (1393/03/14 بیانات در مراسم بیست و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمةالله))

4) معنویت

5) عقلانیت

6) عدالت

مکتب امام یک بسته کامل است، یک مجموعه است، دارای ابعادی است؛ این ابعاد را باید با هم دید، با هم ملاحظه کرد. دو بُعد اصلی در مکتب امام بزرگوار ما، بُعد معنویت و بُعد عقلانیت است. بُعد معنویت است؛ یعنی امام بزرگوار ما صرفاً با تکیه ی بر عوامل مادی و ظواهر مادی، راه خود را پی نمی گرفت؛ اهل ارتباط با خدا، اهل سلوک معنوی، اهل توجه و تذکر و خشوع و ذکر بود؛ به کمک الهی باور داشت؛ امید او به خدای متعال، امید پایان ناپذیری بود. و در بُعد عقلانیت، به کار گرفتن خرد و تدبیر و فکر و محاسبات، در مکتب امام مورد ملاحظه بوده است. من نسبت به هر کدام، چند جمله ای عرض خواهم کرد. بُعد سومی هم وجود دارد، که آن هم مانند معنویت و عقلانیت، از اسلام گرفته شده است. عقلانیت امام هم از اسلام است، معنویت هم معنویت اسلامی و قرآنی است، این بُعد هم از متن قرآن و متن دین گرفته شده است؛ و آن، بُعد عدالت است. اینها را باید با هم دید. تکیه ی بر روی یکی از این ابعاد، بی توجه به ابعاد دیگر، جامعه را به راه خطا می کشاند، به انحراف میبرد. این مجموعه، این بسته ی کامل، میراث فکری و معنوی امام است. خود امام بزرگوار هم در رفتارش، هم مراقب عقلانیت بود، هم مراقب معنویت بود، هم با همه ی وجود متوجه به بُعد عدالت بود.

شاخص های مظهر عقلانیت امام خمینی(ره)

الف- مردم سالاری دینی(انتخابات)

چند نمونه از مظهر عقلانیت امام عرض می کنم. اولین نمونه، همین گزینش مردم سالاری برای نظام سیاسی کشور بود؛ یعنی تکیه ی به آراء مردم. انتخاب مردم سالاری، یکی از مظاهر روشن عقلانیت امام در مکتب حیاتبخش و نجاتبخش او بود. قرنهای متمادی حکومتهای فردی بر کشور ما حکومت کرده بودند و حتّی در دورانی که در ایران جریان مشروطه به وجود آمد و بظاهر جریان قانون در کشور رسمی شد، عملاً استبداد و دیکتاتوری دوران پهلوی از استبداد گذشتگانشان گزنده تر و سخت تر و مصیبت بارتر بود. در کشوری با این سابقه، امام بزرگوار ما این امکان را پیدا کرد، این توفیق را یافت که مسئله ی حضور مردم و انتخابات مردمی را به یک حقیقت نهادینه شده تبدیل کند. مردم ما هرگز مزه ی انتخابات آزاد را، جز در برهه های بسیار کوتاه در صدر مشروطه، تجربه نکرده بودند. در یک چنین کشوری، در یک چنین فضائی، امام بزرگوار ما از اولین قدم، انتخابات را در کشور نهادینه کرد. بارها شنیدید که در طول این سی و دو سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد، در حدود سی و دو یا سی و سه انتخابات در کشور اتفاق افتاده است، که مردم آزادانه پای صندوق های رأی آمدند و رأی خودشان را به صندوق انداختند و منشأ تشکیل مجلس و دولت و خبرگان و شوراهای شهر و امثال اینها شدند. این، بارزترین نمونه ی عقلانیت امام بزرگوار ما بود.

ب- تکیه بر خرد و هوشمندی

پ- عدم اعتماد به دشمن

یک نمونه دیگر از عقلانیت امام و تکیه او به خرد و هوشمندی، عبارت است از سرسختی و عدم انعطاف او در مقابله با دشمن مهاجم. امام به دشمن اعتماد نکرد. بعد از آنکه دشمن ملت ایران و دشمن این انقلاب را درست شناخت، در مقابل او مثل کوه ایستاد. آن کسانی که خیال کردند و خیال می کنند عقل اقتضاء می کند که انسان گاهی در مقابل دشمن کوتاه بیاید، امام درست نقطه ی مقابل این تصور حرکت کرد. عقلانیت امام و آن خرد پخته ی قوام یافته ی این مرد الهی، او را به این نتیجه رساند که در مقابل دشمن، کمترین انعطاف و کمترین عقب نشینی و کمترین نرمش، به پیشروی دشمن می انجامد. در میدان رویاروئی، دشمن از عقب نشینی طرف مقابل، دلش به رحم نمی آید. هر یک قدم عقب نشینی ملت مبارز در مقابل دشمنان، به معنای یک قدم جلو آمدن دشمن و مسلط شدن اوست. این، یکی از مظاهر عقلانیت امام بزرگوار بود.

ت-اعتماد به نفس و خوداتکایی در ملت

یک مظهر دیگر عقلانیت امام، تزریق روح اعتماد به نفس و خوداتکائی در ملت بود. در طول سالهای متمادی، از آغاز تسلط و ورود غربی ها در این کشور - یعنی از اول قرن 19 میلادی که پای غربی ها به ایران باز شد - دائماً به وسیله ی عوامل و دستیارانِ خودشان، با تحلیل های گوناگون، توی سر ملت ایران می زدند؛ ملت ایران را تحقیر می کردند، به ملت ایران میباوراندند که نمی تواند، عُرضه ی اقدام علمی و پیشرفت علمی ندارد، توانائی کار کردن و روی پای خود ایستادن را ندارد. سردمداران رژیم پهلوی و قبل از او، مکرر ملت ایران را تحقیر می کردند. اینجور وانمود می کردند که اگر پیشرفتی متصور است، اگر کار بزرگی باید بشود، باید به وسیله ی غربی ها صورت گیرد. ملت ایران توانائی ندارد. امام بزرگوار به یک چنین ملتی روح اعتماد به نفس را تزریق کرد، و این نقطه ی تحول ملت ایران شد. پیشرفتهای ما در زمینه ی علمی، در زمینه ی صنعتی، در انواع و اقسام عرصه های زندگی، معلول همین اعتماد به نفس است. امروز جوان ایرانی ما، صنعتگر ایرانی ما، دانشمند ایرانی ما، سیاستمدار ایرانی ما، مبلّغ ایرانی ما احساس توانائی می کند. این شعار «ما میتوانیم» را امام بزرگوار در اعماق جان این ملت قرار داد. این، یکی از مظاهر مهم عقلانیت امام بزرگوار بود.

ث- تدوین قانون اساسی

یک مظهر دیگر، تدوین قانون اساسی بود. امام خبرگان ملت را از طریق انتخابات مأمور کرد که قانون اساسی را تدوین کنند. آن تدوین کنندگان قانون اساسی، با انتخاب ملت این کار را انجام دادند. اینجور نبود که امام یک جمع خاصی را بگذارد که قانون اساسی بنویسند؛ به عهده ی ملت گذاشته شد. ملت خبرگانی را با شناسائی خود، با معرفت خود انتخاب کردند و آنها قانون اساسی را تدوین کردند. بعد امام همین قانون اساسی را مجدداً در معرض آراء مردم قرار داد و رفراندوم قانون اساسی در کشور تشکیل شد. این، یکی از مظاهر عقلانیت امام است. ببینید، پایه های نظام را امام اینجور مستحکم کرد. هم از لحاظ حقوقی، هم از لحاظ سیاسی، هم از لحاظ فعالیت اجتماعی، هم از لحاظ پیشرفتهای علمی، امام یک قاعده ی محکم و مستحکمی را به وجود آورد که بر اساس این قاعده می شود تمدن عظیم اسلامی را بنا نهاد.

ج- تفهیم اینکه مردم خود صاحب و مالک کشورند.

از جمله ی مسائلی که مظهر عقلانیت امام بزرگوار بود، این بود که ایشان به مردم تفهیم کرد که آنها صاحب و مالک این کشورند. مملکت صاحب دارد. این حرف را در دوران حکومتهای استبدادی بر زبان جاری می کردند که آقا مملکت صاحب دارد. مرادشان از صاحب مملکت، دیکتاتورها و مستبدینی بودند که بر کشور حکمرانی می کردند. امام به مردم تفهیم کرد که مملکت صاحب دارد و صاحب مملکت، خود مردم هستند.

شاخص های مظهر معنویت امام خمینی(ره)

 * ارتباط با خدا

 * سلوک معنوی

 * باور داشتن به کمک الهی

 * امید به خدای متعال

 * اخلاص امام خمینی ره

 * بر اساس تکلیف الهی پیش می رفت

 * انجام کارها برای خدا

 * اعتماد به خدا

 * اهل توکل

 * اهل تضرع

 * اهل استمداد از خدا

 * اهل عبادت

 * اهل رعایت اخلاق

 * دوری از گناه

 * دوری از تهمت

 * دوری از غیبت

 * دوری از سوظن

 *دوری از بد دلی

 * دوری از جدا سازی دلها از یکدیگر

 * اقرار به اشتباه

 امام بزرگوار ما صرفاً با تکیه ی بر عوامل مادی و ظواهر مادی، راه خود را پی نمی گرفت؛ اهل ارتباط با خدا، اهل سلوک معنوی، اهل توجه و تذکر و خشوع و ذکر بود؛ به کمک الهی باور داشت؛ امید او به خدای متعال، امید پایان ناپذیری بود. مظهر معنویت در امام بزرگوار، در درجه ی اول، اخلاص خود او بود. امام کار را برای خدا انجام داد. از اول، هرچه که احساس می کرد تکلیف الهی اوست، آن را انجام می داد. از فداکاری در این راه، امام ابا نکرد. از شروع مبارزات در سال 1341، امام اینجور عمل کرد؛ با تکلیف پیش رفت. به مردم و مسئولین هم این درس را بارها گفت و تکرار کرد که آنچه مهم است، تکلیف است.

ما تکلیف را انجام میدهیم، ترتّب نتیجه بر کار ما دست خداست. بنابراین مظهر مهم معنویت در رفتار امام، اخلاص او بود. برای خاطر تعریف و تمجید این و آن، حرفی نزد، کاری نکرد، اقدامی نکرد. آنچه که برای خدا انجام داد، به وسیله ی خدای متعال به آن برکت داده شد؛ ماندگار شد. خاصیت اخلاص این است. امام همین توصیه را به مسئولین هم تکرار می کردند. امام ماها را امر می کردند به این که اهل توکل باشیم، اهل اعتماد به خدا باشیم، اهل حسن ظن به پروردگار باشیم، برای خدا کار کنیم. خود او اهل توکل بود، اهل تضرع بود، اهل توسل بود، اهل استمداد از خدا بود، اهل عبادت بود. بعد از پایان ماه رمضان، انسان وقتی امام را میدید، به طور محسوسی در او احساس نورانیت می کرد. از فرصت های زندگی برای تقرب به خدای متعال، برای پاکیزه کردن دل و جان مطهرِ خودش استفاده می کرد. دیگران را هم امر می کرد و می گفت: ما در محضر خدا هستیم. عالَم، محضر خداست. عالَم، محل حضور جلوه های الهی است. همه را به این راه سوق میداد. خود او اهل رعایت اخلاق بود، دیگران را هم به اخلاق سوق می داد.

بخش مهمی از معنویت در اسلام عبارت است از اخلاق، دوری از گناه، دوری از تهمت، دوری از سوءظن، دوری از غیبت، دوری از بددلی، دوری از جداسازی دلها از یکدیگر. خود امام بزرگوار این چیزها را رعایت می کرد، به مردم هم سفارش می کرد، به مسئولین هم سفارش می کرد. امام ماها را توصیه می کردند به این که مغرور نشویم، خودمان را بالاتر از مردم ندانیم، خودمان را بالاتر از انتقاد ندانیم، بی عیب ندانیم. همه ی مسئولین طراز اول کشور این را از امام شنیده بودند که بایستی آماده باشیم؛ اگر چنانچه از ما عیب گرفتند، نگوئیم ما بالاتر از اینیم که عیب داشته باشیم، بالاتر از اینیم که به ما انتقادی وارد باشد. خود امام هم همین جور بود. ایشان، هم در نوشته های خود - به خصوص در اواخر عمر شریفش - هم در اظهارات خود، بارها گفت من در فلان قضیه اشتباه کردم. اقرار کرد به این که در فلان قضیه خطا کرده است؛ این خیلی عظمت لازم دارد. روح یک انسانی باید بزرگ باشد که بتواند یک چنین حرکتی را انجام دهد؛ خودش را منسوب کند به اشتباه و خطا. این معنویت امام بود، این اخلاق امام بود؛ این یکی از ابعاد مهم درس امام به ماست.

شاخص های مظهر عدالت امام خمینی

تکیه بر طبقات ضعفا

پرهیز مسولین از اشرافی گری و مال اندوزی

ارتباط نزدیک مسولین با مردم

مسولین از میان مردم انتخاب شوند(وابستگی معیار قبول مسئولیت ها نباشد)

بُعد عدالت هم در مکتب امام بسیار برجسته است. اگرچه به یک معنا عدالت هم از همان عقلانیت و نیز از معنویت برمیخیزد، اما برجستگی بُعد عدالت در منظر امام بزرگوار، آن را به طور مشخص تری در مقابل ما قرار میدهد. از اول پیروزی انقلاب، امام تکیه بر طبقات ضعفا را اصرار می کردند، تعبیر «پابرهنگان» و «کوخ نشینان» جزو تعبیراتی بود که در کلام امام بارها و بارها تکرار شد. به مسئولین اصرار داشتند که به طبقات محروم برسید. به مسئولین اصرار داشتند که از اشرافیگری پرهیز کنند. این، یکی از توصیه های مهم امام بزرگوار بود. ما نباید اینها را فراموش کنیم. آفت مسئولیت در یک نظامی که متکی به آراء مردم و متکی به ایمان مردم است، این است که مسئولین به فکر رفاه شخصی بیفتند؛ به فکر جمع آوری برای خودشان بیفتند؛ در هوس زندگی اشرافیگری، به این در و آن در بزنند؛ این آفت بسیار بزرگی است.

امام خودش از این آفت بکلی برکنار ماند و مسئولین کشور را هم بارها توصیه می کرد که به کاخ نشینی و به اشرافیگری تمایل پیدا نکنند، سرگرم مال اندوزی نشوند، با مردم ارتباط نزدیک داشته باشند. ماها که آن روز جزو مسئولین بودیم، امام دوست میداشت که با مردم ارتباط داشته باشیم، مأنوس باشیم؛ اصرار داشت که خدمات به اقصی نقاط کشور برده شود؛ مردم نقاط دور، از خدمات عمومی کشور بهره مند شوند. اینها ناظر به آن بُعد عدالت امام بزرگوار بود. امام اصرار داشت که مسئولین از میان مردم انتخاب شوند، از خود مردم باشند، وابستگی ها ملاک قبول مسئولیتها نباشد. وابستگی به شخصیتها، به فامیلها، بلای هزار فامیلی که در دوران قاجار و دوران پهلوی بر سر این کشور آمد، امام بزرگوار ما را نسبت به این قضیه حساس کرده بود. گاهی در مقام تعریف از یک مسئولی میگفتند: این از دل مردم برخاسته است. ملاک را این میدانستند. از نظر امام بزرگوار، تکیه ی به ثروت و تکیه ی به قدرت برای گرفتن مسئولیت، جزو خطرهای بزرگ برای کشور و برای انقلاب بود. خب، اینها ابعاد خط امام است.

7) قدرت و اقتدار برخاسته از اختیار و انتخاب مردم

هیچ قدرت و غلبه ای در مکتب امام که از تغلب و از اِعمال زور حاصل شده باشد، مورد قبول نیست. در نظام اسلامی قهر و غلبه معنا ندارد؛ قدرت معنا دارد، اقتدار معنا دارد، اما اقتدارِ برخاسته ی از اختیار مردم و انتخاب مردم؛ آن اقتداری که ناشی از زور و غلبه و سلاح باشد، در اسلام و در شریعتِ اسلامی و در مکتب امام معنا ندارد؛ آن قدرتی که از انتخاب مردم به وجود آمد، محترم است؛ در مقابل آن، کسی نبایستی سینه سپر بکند، در مقابل او کسی نباید قهر و غلبه ای به کار ببرد که اگر یک چنین کاری کرد، اسم کار او فتنه است؛ این آن نسخه ی جدیدی است که امام بزرگوار ما به دنیا عرضه کرد و به ادبیات سیاسی عالم این فصل مهم را افزود.

8) نفی ظلم

9) کمک به مظلوم

10) احیای آرمان فلسطین

11) انکار صریح هیبت و ابهت ظالم و شکستن این ابهت

در این نسخه ی جدید، یکی از عناصر اصلی - همان طور که اشاره کردیم - به کمک مظلوم شتافتن و با ظالم مقابله کردن است؛ به کمک مظلوم باید رفت که در دوره ی ما، در زمان ما، مصداق ملت فلسطین بود که شما دیدید امام بزرگوار از روز اول تا آخر عمر، راجع به فلسطین تأکید کرد، تکیه کرد، حمایت کرد و وصیت کرد که این مسئله را ملت ایران و مسئولان کشور فراموش نکنند؛ کمک به مظلوم و ایستادگی در مقابل ظالم، نفی دست اندازی های ظالم، انکار صریح هیبت و ابهت ظالم و شکستن این ابهت؛ این هم یکی از بخشهای این نظام و این نسخه ی جدیدی است که امام بزرگوار ما عرضه کرد. این یک خلاصه ای و یک تصویر کوتاه و توصیف کوتاهی است از مجموعه ی آن نظم سیاسی و مبنایی ای که امام بزرگوار ما پس از فروپاشی نظام پادشاهی به کشور آورد، عرضه کرد، مورد قبول قاطع مردم قرار گرفت، و تحقق پیداکرد؛ و این نسخه مثل خیلی از حرفهای سیاسی، در کتابها نماند؛ آمد در واقعیت، تحقق پیداکرد، تبلور پیداکرد؛ ملت ایران هم همت کردند، وفاداری نشان دادند، فداکاری کردند، این را حفظ کردند، نگه داشتند، و روزبه روز قوی تر کردند تا به امروز رسیده است. (مراسم بیست و پنجمین سالگرد امام خمینی ره 93/03/14).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان