مقدمه
در پرتو ظهور اسلام، الگوهای اجتماعی منحصر به فردی شکل گرفت که اگرچه در میان ملل و ادیان سابق کمابیش سوابقی از آن به چشم میخورد، اما در بستر فرهنگ و معارف اسلامی، این الگوها تبلور ویژهای پیدا کرده و در مناسبات اجتماعی و پیشبرد اهداف کلان جامعۀ اسلامی مؤثر بوده است. یکی از مهم ترین این الگوها را میتوان «فرهنگ جهادی» یا همان «جهاد» دانست. با توجه به اینکه اسلام از ابتدا بسیاری از قالبهای فکری و اجتماعی زمان خود را به مبارزه طلبید و برتری خود را به نمایش گذاشت، بدیهی است که از سوی دنیاپرستان آماج هجمه و اعتراض قرار بگیرد و از همان زمان تاکنون ناچار باشد برای ادامۀ حیات خود، در عرصههای گوناگون اجتماعی و سیاسی به مبارزه با رقیبان بپردازد. این مبارزه نیازمند الگویی جامع و مؤثر است که از آن به «فرهنگ جهادی» تعبیر میشود. «فرهنگ جهادی» یعنی اینکه روحیۀ ایثار، تلاش مضاعف، مبارزه و مقاومت در مقابل دشمن در همۀ عرصه ها در یک ملت تبدیل به فرهنگ رایج شده، مورد اقبال عمومی قرار گیرد. تمسک به فرهنگ جهادی از سوی جامعۀ اسلامی لازمۀ ادامۀ حیات اسلام در جامعه است و با توجه به تعداد پرشمار دشمنان انقلاب و اسلام نمی توان بدون استمداد از فرهنگ جهادی جامعه ای اسلامی با شاخص های انقلابی را سر پا نگه داشت.
حال که اهمیت بحث روشن گردید، سؤال این است که چگونه می توان فرهنگ جهادی را شناخت و در جهت نیل به آن قدم برداشت؟ از آن رو که شناخت هر پدیده ای مستلزم شناخت شاخص ها و عوارض آن است در خصوص فرهنگ جهادی نیز اگر بخواهیم آن را به خوبی شناخته، موجبات گسترش آن در جامعه را فراهم کنیم، باید به شاخص های آن توجه ویژه مبذول داشته باشیم و با شناخت شاخص ها، زمینۀ فراگیر شدن این فرهنگ غنی و مقاوم را در جامعه فراهم کنیم. در حقیقت، فرهنگ جهادی را باید عنصری چندبعدی دانست که شاخص های اصیل فرهنگ اسلامی، مثل اخلاص و بصیرت را در خود جمع کرده است و نحوۀ کنش و تعامل بین این عناصر را به خوبی مدیریت می کند.
در این نوشتار، سعی بر آن است که شاخصهای مهم فرهنگ جهادی با توجه به دیدگاههای مقام معظم رهبری - مدظله العالی - تبیین گردد. ازاین رو، در بخش اول این مقاله مفاهیمی همچون «فرهنگ»، «جهاد» و «فرهنگ جهادی» بررسی خواهد شد. سپس یک یک شاخص های فرهنگ جهادی را برشمرده و به تبیین آن از دیدگاه رهبر انقلاب خواهیم پرداخت.
دربارۀ پیشینۀ این اثر، باید گفت: آثاری که در زمینۀ فرهنگ جهادی ملاحظه شد عمدتاً به صورت کلی به فرهنگ جهادی پرداخته و از تبیین شاخصه ها و مؤلفه ها خودداری ورزیده اند. برای نمونه، کتاب از جهاد تا جهاد، اثر حسن، و مجموعه مقالات همایش «فرهنگ و مدیریت جهادی با تأکید بر نوآوری و شکوفایی» را می توان نام برد. جنبۀ نوآوری این پژوهش آن است که درصدد بیان شاخص بوده و از فرمایشهای رهبر انقلاب مؤلفه های فرهنگ جهادی را استخراج کرده است.
تبیین مفاهیم
الف. فرهنگ
معنای لغوی: از جمله معانی فرهنگ که در لغت نامه ها بیان شده است، می توان به «تعلیم و تربیت، علم و دانش و ادب، مجموعه آداب و رسوم و مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم» اشاره کرد. (ر.ک: دهخدا، 1373، ج 10، ص 15109؛ معین، 1362، ج 2، ص 2538 و 2539)
آنچه را می توان به عنوان حد مشترک این معانی در نظر گرفت ارتباط مقولۀ «فرهنگ» با بعد ارزشی و روحی انسان است. این موضوع به خوبی نشان می دهد که فرهنگ بیشتر جنبۀ معنوی دارد.
معنای اصطلاحی: در اصطلاح، نمی توان توافقی بین جامعه شناسان بر یک معنای واحد از فرهنگ یافت. معنای ذیل شاید بتواند تا حدی انتظارات ما را از این اصطلاح برآورده کند. فرهنگ عبارت است از: «ارزش ها، هنجارها و نظام اعتقادات یک جامعه، مشتمل بر سنت ها، آداب و رسوم، مذاهب، ایدئولوژی ها، تشریفات مذهبی، میراث و زبان و کلیه عادت ها یا دیدگاه های مشترک دیگر» غیر از موارد بیان شد. (جعفرپور کلوری، 1389، ص 13)
فرهنگ دارای لایه های گوناگونی است. لایۀ سطحی آن شامل عادت ها و آداب و رسوم و قوانین است که ظواهر رفتاری انسان را شکل می دهد. در پس این لایۀ سطحی، اخلاق و ارزش ها جای دارد که به رفتار انسان عمق می بخشد و زیرساخت آنها اندیشه و تفکر است.
فرهنگ در نگاه کارکردی، نقش عمده ای در جامعه دارد که اساسی ترین آن نظام بخشی به رفتارها و کردارهای افراد جامعه و تربیت آنها بر اساس الگوهای هنجاری خاص و نیز شکل دادن به شخصیت آنهاست. (همان)
آنچه ذکر شد مقدمه ای بود برای رسیدن به تعاریفی که مقام معظم رهبری به عنوان یک صاحب نظر ارائه داده اند.
ایشان در ضمن فرمایشهایی، «فرهنگ» را این گونه توضیح می دهند: «فرهنگ یعنی: باورهای مردم، ایمان مردم، عادات مردم، آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دایمی دارند و الهام بخش مردم در حرکات و اعمال آنهاست». (حسینی خامنهای، 1فروردین 1393)
خلاصه آنکه فرهنگ را باید مجموعۀ باورها و اعتقادات و آداب و رسوم و ارزشهایی دانست که حرکت جمعی یک ملت را در یک جهت خاص نظم داده و مظاهر زندگی و حیات یک ملت را به شکلی خاص نمایان می سازد.
ب. جهاد
معنای لغوی: کلمۀ «جهاد» در عربی، مصدر ثلاثی مزید باب مفاعله از مادۀ «جهد» است. «جَهد و جُهد» در زبان عربی، به معنای «طاقت، مشقت، نیرو و سختی» آمده است؛ اما این معنی وقتی در باب مفاعله به کار میرود در قالب «مجاهده و جهاد»، معنای تلاش همراه با رنج را می رساند. (رک: قرشی، 1371، ج 2، ص 78) بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که در معنای لغوی «جهاد»، نوعی تلاش مضاعف و با حداکثر طاقت نهفته است.
معنای اصطلاحی: این واژه در اصطلاح، یکی از واژه های رایج و پرکاربرد قرآنی است. در کاربرد قرآنی، «جهاد» معانی متفاوتی را افاده می کند که یکی از این معانی به کارگیری تمام توان در دفع دشمن و راندن اوست (ر.ک: راغب اصفهانی، 1374، ج 1، ص 423 و 424). اگرچه این واژه در قرآن گاهی به معنای «قتال و جنگ» به کار رفته، اما گاهی نیز به معنای «بذل تمام توان و تلاش و کوشش شدید در امری» آمده است. (ر.ک: طباطبائی، 1374، ج 5، ص 5535)
بنابراین، می توان گفت: واژۀ «جهاد» در کاربرد قرآنی نسبت به واژگان «قتال» و «حرب»، رابطۀ عموم و خصوص من وجه دارد؛ زیرا واژۀ «جهاد» از یک سو، فقط دربارۀ جنگ مقدس و مشروع به کار رفته و همیشه ستایش و تحسین شده است، درحالی که واژۀ «حرب» و «قتال» جز آنگاه که این اعمال به حق و در راه خدا باشد، ستایش نشده است.
از سوی دیگر، واژۀ «جهاد» مختص معنای جنگ نیست، بلکه دربردارندۀ هرگونه تلاش و به کارگیری نیروها، اعم از فیزیکی و روانی است و حتی صرف مال در کارهای خداپسندانه و تأمین هزینه های نظامی «جهاد مالی» نامیده می شود؛ چنان که مبارزه با هواهای نفسانی و انگیزه های شیطانی «جهاد اکبر» خوانده می شود. (حسینی، 1391، ص 31 و 32)
از منظر رهبر انقلاب، «همۀ معنای جهاد، جهاد با شمشیر و تفنگ که نیست، هر تلاش شما یک جهاد است. جهاد یعنی: مجاهدت کردن و تلاش کردن». (حسینی خامنهای، 29 بهمن 1370) در نهایت، ایشان برای جهاد معیاری را مشخص می کنند که بتواند وجه جامعی بین همۀ معانی اصطلاحی جهاد باشد. ایشان «جهاد» را مرادف «مبارزه» در زبان فارسی می دانند و آن را به معنای تلاش پرنیرو در مقابل یک مانع یا یک دشمن تعریف می کنند. بنابراین، جهاد و مبارزه همه جا به معنای «جنگ مسلحانه» نیست، اگرچه بر جنگ نیز اطلاق می شود. (حسینی خامنه ای، 20 آبان 1383)
بنابراین، دو شاخص در مبارزه ضروری است: اول اینکه در مبارزه جدّ و جهد و تحرک باشد؛ دوم اینکه در مقابله با دشمن باشد. (همان، 20 شهریور 1373)
از دیدگاه مقام معظم رهبری، انواع مبارزه مشتمل بر مبارزۀ علمی، مطبوعاتی، سیاسی، اقتصادی و نظامی است و در یک تقسیم بندی، به مبارزۀ آشکار و مبارزۀ پنهان تقسیم میگردد و وجه مشترک همۀ اقسام مبارزه، مقابله با یک خصم است. (همان، 25 تیر1386)
بنا بر آنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که «جهاد» به معنای «مبارزه» در زبان فارسی بوده و قائم به مؤلفه هایی است. اولین مؤلفه آن است که بذل تلاش با بیشترین توان باشد، و دوم اینکه در مقابله با دشمن صورت بگیرد.
با توجه به مطالب بیان شده، میتوان دربارۀ مفهوم «جهاد» به این نتیجه رسید که «جهاد» عبارت است از: عملی که در جهت پسند و ارادۀ الهی، با حداکثر توان و در مواجهه با دشمن صورت بگیرد.
فرهنگ جهادی
«فرهنگ جهادی» را باید آمیزه ای از مفاهیم ارزشمندی همچون «فرهنگ»، «جهاد»، «رزمندگی»، «تلاش بی وقفه» و «سازمان دهی بهینه» دانست. این مفهوم، که یک مفهوم برخاسته از ارزش های اصیل اسلامی است، به طور خاص در گسترۀ تشیع و در دوران معاصر در قالب انقلاب اسلامی قابل مشاهده است.
می توان گفت: فرهنگ جهادی عنصری است که از یک سو، بار فرهنگی دارد؛ یعنی هم مجموعه ای از باورها و اعتقادات و آداب و رسوم رایج است و هم نظم دهنده به حرکت جمعی یک ملت در جهتی خاص است. به عبارت دیگر، نمایانگر مظاهر زندگی و حیات یک ملت به شکلی خاص است. از سوی دیگر، ارزشی متعالی و اسلامی مانند جهاد را در جامعه به فعلیت می رساند. به بیان دیگر، «فرهنگ جهادی» یعنی اینکه روحیۀ ایثار، تلاش مضاعف، مبارزه و مقاومت در مقابل دشمن در همۀ عرصهها در یک ملت تبدیل به فرهنگ رایج شده و مورد اقبال عمومی قرار گیرد. در این صورت، فایدۀ این فرهنگ آن است که ملت آمادۀ مبارزه هرگز طعم شکست را نخواهد چشید و همۀ دشمنیها و توطئهها در مقابل این ملت نقش بر آب خواهد شد. (همان، 22 مهر1390)
ابعاد فرهنگ جهادی
فرهنگ جهادی مختص زمان جنگ و میدان جهاد نظامی نیست، بلکه در همۀ عرصه های مادی و معنوی مورد نیاز یک ملت می تواند تأثیرگذار باشد. بدین روی، گاهی ممکن است این مبارزه در عرصۀ رزمی باشد که به آن «جهاد رزمی» یا «نظامی» گفته میشود، اما ممکن است گاهی این مبارزه در عرصۀ سیاسی باشد که «جهاد سیاسی» شکل میگیرد، و گاهی در عرصۀ فرهنگی نیاز به مجاهده است که «جهاد فرهنگی» رخ می نماید. (همان، 20 خرداد 1375)
جهاد در عرصۀ سازندگی، دیپلماسی، علمی و مانند آن نیز قابل تصور است که همگی نشئت گرفته از روحیۀ جهادی در یک ملت انقلابی و مسلمان است. در نهایت، نکتهای که ذکر آن خالی از فایده نیست این است که گاهی برای فرهنگ جهادی تعابیری همچون «فرهنگ بسیجی»، «فرهنگ رزمندگی»، «روحیۀ جهادی»، «فرهنگ مبارزه» و مانند آن به کار میرود که همگی مبین فرهنگ جهادی است.
شاخصهای فرهنگ جهادی
1. اخلاص
«اخلاص» را باید اساسی ترین شاخص فرهنگ جهادی دانست؛ زیرا اولاً، یکی از اسرار الهی است که خداوند آن را در دل خاصان و محبوبان خود قرار میدهد. پیامبر خدا(ص) فرمودند: جبرئیل از جانب خداوند - عز و جل- خبر داد که اخلاص سرّی از اسرار من است و من آن را به دل بندگانی که دوستشان دارم، می سپارم. (محمدی ری شهری، 1389، ج 3، ص 368) ثانیاً، در سایۀ اخلاص، سایر شاخصها امکان تحقق دارند. امام علی(ع) می فرمایند: «چون اخلاص تحقق یابد، دیدۀ بصیرت روشنی گیرد. (همان، ص 382) این در حالی است که سایر شاخصها نیز میتواند بر اخلاص اثرگذار باشد. (حسینی خامنهای، 4 آذر 1389)
با مراجعه به اهل لغت، درمی یابیم که اصل اخلاص به معنای «چکیده، عصاره، برگزیده و صافی هر چیز» است. (بستانی، 1375، ص 31) کاربرد این کلمه در امور معنوی و عبادت، نشان دهندۀ آن است که باید نیت فرد در انجام عمل معنوی، خالص و برگزیده و محض برای خدای تعالی باشد. به گفتۀ راغب اصفهانی، «حقیقت معنای اخلاص در پرستش، تبری و دوری از هر چیزی غیر خدای تعالی است». (راغب اصفهانی، 1374، ج 1 ص 625) ازاین رو، بی ریا بودن و منزه و پاک بودن عبادت از هر عیب و نقصی را میتوان مرادف «اخلاص» دانست. (بستانی، 1375، ص 31) در توضیح تعریفی که فرهنگ ابجدی ارائه داده است، باید گفت: این تعریف تفکیکی بین حسن فعلی و فاعلی قایل نشده، در حالی که اخلاص در حقیقت، دارای حسن فاعلی است، و «پاککردن عبادت از عیب و نقص» را باید مرادف با «اخلاص» دانست.
از منظر رهبری، «اخلاص» به معنای آن است که انسان کار را برای خدا و به عشق انجام وظیفه انجام دهد. بنابراین، انسان مخلص برای هوای نفس و رسیدن به مال و ثروت یا مقام و نام نیک کاری را انجام نمیدهد و قضاوت تاریخ و انگیزه های نفسانی در نیت او تأثیری ندارد و رذایلی مانند حسد، طمع، حرص، زیاده طلبی و افزون طلبی نمیتواند برای او انگیزۀ انجام عمل قرار گیرد، درحالی که کار را برای خدا و محض انجام وظیفه محقق میکند. (حسینی خامنهای، 5 آذر1376)
با این معنا، معظم له اخلاص را پایه و اساس کار بسیج، که به عنوان الگوی برتر فرهنگ جهادی مطرح است، میدانند و بارها خطاب به بسیجیان تأکید میکنند که باید اخلاص را به عنوان یکی از عناصر موفقیت در جهاد در کنار سایر عناصر، مثل بصیرت و عمل بهنگام به کار گیرند (همان، 2 آبان 1389)، تا جایی که عمده موفقیت نیروهای جهادی کشور را در گذشته، به ویژه دوران دفاع مقدس، در عامل معنوی اخلاص میدانند و به صراحت، بیان میدارند که اگر اخلاص و عامل معنوی را از نیروهای نظامی ما بگیرند هیچ چیز برایشان باقی نمیماند. (همان، 11 آذر1370)
بنابراین، شاخص اخلاص یکی از شاخصهای اصیل و اساسی فرهنگ جهادی است که ریشه در تعالیم قرآن و فرمایشها و سیرۀ اهل بیت (ع) دارد و بدون آن فرهنگ جهادی فاقد محتوا و معنای اصلی خودش خواهد بود.
2. تکلیف مداری
«تکلیف»، که در فارسی به معنای «وظیفه، دستور و کار واجب» است، در اصل، از مادۀ «کلف» و مصدر «کلفت» به معنای سختی و رنج است و گویا این معنا را میرساند که وظیفهای بر عهدۀ کسی نهاده شود که در انجام آن وظیفه به مشقت و سختی بیفتد (ر.ک: دهخدا، 1373، ذیل واژۀ تکلیف) و این مناسب معنای کلمۀ تکلیف در بعضی لغت نامههای فارسی است که آن را به «رنج افکندن و بار کردن» معنا کرده اند (معین، 1362، ذیل واژۀ تکلیف). در اصطلاح شرعی نیز به اموری که شخص از سوی شارع موظف به انجام آن است «تکلیف» میگویند. به فرمودۀ مقام معظم رهبری: «تکلیف» به معنای کلفت را بر دوش کسی بار کردن است، و خدا بزرگ ترین مکلِّف، و انسان برترین مکلَّف است. (حسینی خامنهای، 22 تیر1373)
در اصطلاح سیاسی نیز تکلیف به وظیفۀ مردم در قبال حکومت و لزوم رعایت قوانین و مقررات آن حکومت گفته میشود. اما در کنار همۀ اینها، وقتی در میان شاخصهای فرهنگ جهادی از «تکلیف» و «تکلیف محوری» سخن به میان میآید، مقصود احساس وظیفه هر انسان مسلمان انقلابی و مجاهد نسبت به انقلاب و آرمانهای آن است، به گونه ای که این احساس وظیفه شخص را به میدان دفاع از انقلاب و حرکت در مسیر انقلاب و جهاد در راه خدا هدایت کند. در این صورت، شخص دارای یکی از عناصر مهم روحیه و فرهنگ جهادی بوده و معنویت و تقوا را در حد اعلای آن داراست. (همان، 18خرداد 1368) ازاین رو، مقام معظم رهبری نقطۀ اساسی در زندگی انقلابی و رفتار مجاهدانۀ امام خمینی(ره) را این میدانند که حضرت امام در ارادۀ الهی و تکلیف شرعی محو میشد و هیچ چیز برایش غیر از انجام تکلیف مطرح نبود. (همان، 19 خرداد 1368)
در عصر انقلاب اسلامی، یک اصطلاح در ادبیات انقلابی و سیاسی اسلام رواج یافت که از قول امام خمینی(ره) بیان میگردید و آن اینکه «ما مأمور به تکلیف هستیم و نه مأمور به نتیجه». (موسوی خمینی، 1367، ج 21، ص 284) این اصطلاح، که حاصل نگاه ژرف و بصیر حضرت امام بود، حاکی از آن است که نباید به بهانۀ منتج بودن یا نبودن یک حرکت، از زیر بار وظایف و تکالیف الهی شانه خالی کرد، بلکه باید نگاه انسان به سمت انجام تکلیف و وظیفه باشد. (همان، 18خرداد 1368) نتیجۀ چنین نگاهی این است که شخص وقتی برای انجام تکلیف کار میکند در صورت موفقیت در انجام تکلیف، احساس پیروزی میکند، اگرچه به مقصود خود دست پیدا نکند (همان). بنابراین، در چنین شرایطی شکست معنا ندارد و چه نتیجه مورد نظر به دست آید یا به ظاهر موفقیت حاصل نشود به خاطر انجام تکلیف، شخص از میدان آزمون الهی پیروز و سرافراز بیرون آمده است. بنابراین، هدف نهایی جلب رضای خدا و ادای تکلیف است که حتی از پیروزی هم بالاتر است؛ یعنی اگر شخص در صورت پیروزی از خدا دور گشت، مغلوب شده است؛ اما اگر به هدفش دست نیافت، اما تکلیف خود را انجام داد، این پیروزی و پیشرفت است. (همان، 5 اسفند 1368)
البته این تأکید بر انجام تکلیف در دل خود، اسراری دارد که با دقت در رفتار و گفتار بزرگان دین و رهبران وارستۀ انقلاب میتوان به آن دست یافت. یکی از این اسرار دوری از یأس و ناامیدی و شوق به حرکت و تلاش در جهت تحقق آرمانهای اسلامی است. بر اساس دیدگاه تکلیف مدارانۀ امام راحل و پیروان ایشان، که ناشی از درس آموختن در مکتب اهل بیت پیامبر (ص) و الهام گرفتن از قیام باشکوه اباعبدالله الحسین(ع) است، حتی در صورت شکست ظاهری و بالاتر از آن، کشته شدن در راه خدا و در راه انجام تکلیف الهی، باز هم انسان مغبون نبوده و به هدف اصلی، که انجام تکلیف الهی بوده، نایل شده است. در چنین شرایطی، نه تنها جای یأس و ناامیدی نیست، بلکه احساس شور و شوق و امید بر انسان حاکم میشود. (همان)
نتیجۀ دیگر این نگاه مدد گرفتن از غیب و تکیه به خداوند تعالی و وعدههای اوست؛ زیرا وعدۀ الهی بر این است که هر کس او را یاری کند و برای او قدم بردارد خداوند هم او را یاری خواهد کرد: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْکمْ وَ یثَبِّتْ أَقْدامَکمْ» (محمد: 7)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر خدا را (پیامبر و دین و کتاب او را) یاری نمایید خدا هم شما را (در رسیدن به اهدافتان) یاری می کند و قدم های شما را استوار می سازد.
نکتۀ مهم البته این است که وقتی می گوییم «ما مأمور به انجام وظیفه هستیم و نه مأمور به نتیجه»، به معنای این نیست که ما به دنبال نتیجه نیستیم و یا کار بیهوده و بدون نتیجه انجام میدهیم، بلکه ما همان گونه که مکلف به تکالیف الهی هستیم، مکلفیم که کار را به بهترین وجه و عقلانی ترین صورت به انجام برسانیم تا حتی المقدور، بهترین نتیجه از آن کار عاید شود. اما در انجام این کار، مصلحت بالاتر یا نتیجۀ مطلوب تری را، که همان انجام تکلیف است، مد نظر قرار میدهیم. بنابراین، تکلیف محوری منافاتی با در نظر گرفتن نتیجه و به دنبال نتیجه بودن ندارد، بلکه گویای آن است که اگر ما با اخلاص به دنبال عمل به تکلیف باشیم خداوند بهترین نتایج را برای کار ما قرار خواهد داد. (حسینی خامنهای، 6 مرداد 1392)
در نهایت، میتوان گفت: مهجور ماندن فرهنگ تکلیف مداری و عمل به وظیفه در جامعۀ اسلامی موجب میشود جامعه دگرگون شده، فضایل را به فراموشی نهند و همانند قیام عاشورا، فضایل و اهل فضیلت به مسلخ کشانده شوند که این دقیقاً همان خواست و ارادۀ دشمن است. (همان، 22 تیر 1371)
3. اطاعت از رهبر
عنصر «ولایت پذیری» یا همان «اطاعت از رهبر» نیز یکی از شاخص هایی است که موجب پویایی و سرزندگی فرهنگ جهادی شده، در هر دورهای میتواند حرکت عظیم جامعۀ اسلامی به سمت اهداف آرمانی خود را تضمین کند. برای این شاخص، عناوین گوناگونی را میتوان یافت که بر این شاخص دلالت دارند، مثل اطاعت از رهبری، ولایت پذیری و ولایت مداری.
می توان گفت: اساس نظام اسلامی بر اطاعت از خداوند استوار است؛ و همین نکته تفاوت اصلی نظام اسلامی با سایر نظامهاست (همان، 6 اسفند 1388). این خط فکری را میتوان در قرآن کریم به وضوح دنبال کرد؛ آنجا که مؤمنان را به اطاعت از خدا و رسول فرا میخواند: «یا أَیهَا الَّذینَ آمنُوا أَطیعُوا اللَّه وَ أَطیعُوا الرَّسولَ وَ أُولِی الْأَمرِ مِنْکم» (نساء: 59)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و از فرستادۀ او و صاحبان امرتان (که جانشینان معصوم پیامبرند) اطاعت نمایید. نیز آیۀ شریفۀ «قُل اِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحبِبْکمُ اللَّهُ» (آل عمران: 31)؛ بگو: اگر خدا را دوست می دارید پس از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد.
معنای «ولایت» را میتوان پیوستن و وصل شدن دانست، و وقتی که در فرهنگ سیاسی اسلام به کار میرود به معنای آن است که افراد جامعه هماهنگی و اطاعت کاملی نسبت به ولی جامعه، اعم از معصوم یا جانشینان معصوم داشته باشند. (حسینی خامنهای، 28 دی 1368)
شاخص اطاعت از رهبری در نظام اسلامی با سایر نظامها تفاوت دارد. در نظام اسلامی، حاکمیت و سرپرستی جامعه از آن خداوند است و هیچ انسانی حق ندارد بدون اذن او ادارۀ امور سایر انسانها را به دست گرفته یا بر آنان حکم براند، خداوند این حاکمیت را از مجاری خاصی اعمال میکند. (همان، 20 تیر1369) نمونۀ این حاکمیت الهی در جامعه، حاکمیت انبیا و ائمه معصوم(ع) است. ازآن رو که رهبری جامعه رهبری الهی است و باید شاخصهای ولایت الهی را دارا باشد، بنابراین، اطاعت از او در راستای اطاعت از خداوند بوده و تکلیف شرعی است، درحالی که در سایر نظامهای غیرالهی، رهبری به سبب مأذون نبودن از سوی خداوند برای حکومت، طاغوت شمرده شده و اطاعت از او در شرایط عادی مستلزم شرک و حرام است. به طورکلی، میتوان گفت: «ولایت یعنی: پیوند و ارتباط تنگاتنگ و مستحکم و غیرقابل انفصال و انفکاک»؛ (همان، 29 آذر 1368) بدین معنا که همۀ اجزای جامعۀ اسلامی با یکدیگر و با محور جامعه، یعنی ولی اتصال و هماهنگی دارند و ازاین روست که یک اتحاد و ائتلاف اعتقادی و همچنین عاطفی در جامعه شکل میگیرد. در چنین شرایطی، جامعۀ اسلامی میتواند عناصر همسو با خود را، حتی در بیرون جامعه و در بین سایر ملل جذب کرده، اقدام به دفع دشمنان خود نماید. در این صورت، لازمۀ توحید، جامعه اسلامی و ولایت است: «اَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ»؛ (فتح: 29) در برابر کفار نیرومند و سرسخت و در میان خودشان مهربان اند. (حسینی خامنهای، 29 آذر 1368) ازاینجا، باید گفت: مسئلۀ حکومت و ولایت و حاکمیت والای جامعه مهم ترین و حساس ترین مسئلهای است که یک ملت با آن مواجه بوده و تعیین کننده ترین مسئله برای آن ملت است. (همان، 20 تیر 1369)
بنا به نظر مقام معظم رهبری، منظور امیرمؤمنان(ع) از «سفارش به نظم» در نهج البلاغه که میفرمایند: «و نظم امرکم» (نهج البلاغه، 1414ق، ص 421)، انسجام اجتماعی در حمایت و اطاعت از رهبر جامعه است؛ یعنی در اقامۀ نظام و حکومت به صورت منظم و یکپارچه عمل کنید تا رهبر جامعۀ اسلامی بتواند به خوبی از عهدۀ هدایت جامعه به سمت کمال مطلوب برآید. (حسینی خامنهای، 13 اسفند 1372)
نقطۀ مقابل اطاعت «عصیان» است؛ یعنی اگر مردم و ملتی رهبر خود را تنها گذاشتند و فرمان او را اطاعت نکردند به واسطۀ این عصیان، شایسته شکست و خذلان هستند. (همان، 20 شهریور 1373)
در دوران جمهوری اسلامی نیز هر جا عدم اطاعت مشاهده شد، فاجعه به وجود آمد. هر جا اطاعت بود، کار به رشد و صلاح و خیر انجامید. (همان، 20 شهریور1373)
4. بصیرت
یکی از مهم ترین شاخصهای فرهنگ جهادی «بصیرت» است. مواجهه با دشمن نیاز به شناخت عمیق و دقیق از وضعیت خود و دشمن دارد. بدین روی، برای غلبه بر دسیسههای دشمن، نیازمند بصیرت و آگاهی در جبهۀ خودی هستیم. لغت شناسان «بصیرت» را به معنای بینایی، دانایی، بینایی دل، بینش، چشم عقل و چشم دل معنا کرده اند. (ر.ک: دهخدا، 1373، ج 3، ص 4206) اولین نکته در این زمینه آن است که «بصیرت» صرفاً به معنای دیدن با دیدۀ سر نیست، بلکه به میزان زیرکی و تعقل و تفتن شخص برمی گردد. راغب اصفهانی نیز با اشاره به آیاتی از قرآن کریم، معنای «قدرت ادراک دل» را نیز جزو مفاد مادۀ «بصیرت» میداند. (راغب اصفهانی، 1374، ج 1، ص 275) صاحب قاموس نیز همین معنای درک قلب را دربارۀ واژۀ «بصیرت» صحیح دانسته است. (قرشی، 1371، ج 1، ص 195 و 196)
مقام معظم رهبری بارها در تبیین شاخصهای انقلابی بودن و ملزومات مقاومت و جهاد در مقابل استکبار، بر شاخص «بصیرت» تأکید کرده و آن را از اساسی ترین ارزشهای انقلاب در مواجهه با دشمنان برشمرده اند. ایشان در یک تعریف ابتدایی، «بصیرت» را به معنای «گم نکردن راه، اشتباه نگرفتن راه، دچار بیراهه ها و کج راهه ها نشدن، تأثیر نپذیرفتن از وسوسۀ خناسان و اشتباه نگرفتن کار و هدف» دانسته اند. (حسینی خامنهای، 19 دی1390) معظم له شاخص «بصیرت» را شاخص اصلی بسیج میدانند:
معیار بسیج، بصیرت است و ایمان.. .. بصیرت به او تفهیم می کند که چگونه حرکت کند، معیارها را چگونه تشخیص بدهد، راه را چگونه طی کند. (همان، 4 آذر 1388)
طبق نظر رهبر انقلاب، در تحلیل شاخص «بصیرت» دو سطح را می توان تحلیل و ارزیابی کرد: نخست سطح اصولی و مرتبط با جهان بینی؛ و سطح دیگر، که روبنایی است، بصیرت مرتبط با حوادث و وقایع روز است. در سطح اصولی، انسان در انتخاب جهان بینی و فهم اساسی مفاهیم توحیدی، با نگاه توحیدی به جهان طبیعت، حایز بصیرت می شود که همان هدفمندی دنیا و طبیعت و در نتیجه، انسان است. این نوع نگرش لازمۀ نگاه توحیدی است. لایۀ دوم بصیرت مرتبط با حوادث گوناگون است. این بصیرت به معنای آن است که انسان در حوادثی که پیرامون او می گذرد و در حوادثی که پیش روی اوست و به او ارتباط پیدا می کند، تدبر کرده، سعی کند از حوادث به شکل عامیانه و سطحی عبور نکند. (همان، 4 آبان 1389)
در زندگی پیچیدۀ اجتماعی امروز، بدون بصیرت نمی توان حرکت کرد. بصیرت در هدف، وسیله، شناخت دشمن، شناخت موانع راه، شناخت راه های جلوگیری از این موانع و برداشتن این موانع لازم است. (همان، 15 مهر 1388)
5. عمل بهنگام
یکی از شاخصهای فرهنگ جهادی شاخص «عمل بهنگام» است. این شاخص به نوعی کامل کنندۀ شاخص «بصیرت» است و هرکدام - به ترتیب - ناظر به دو بعد شناختی و عملی فرهنگ جهادی هستند. شاخص «بصیرت» در مرحلۀ شناختی، به فرد توان شناخت وظیفه می دهد، و شاخص «عمل بهنگام» او را موفق به اجرای به موقع محتوای این شناخت، یعنی وظیفۀ لازم میکند.
در طول تاریخ نیز هر جا مردم در جبهۀ حق در کنار یک رهبر الهی با بصیرت توانسته اند به موقع وظیفۀ خود را انجام دهند، لحظات تاریخ سازی رقم خورده و منشأ آثار و برکات بسیاری گردیده است. اما اگر جایی پای مردم یا خواص لغزیده و با وجود تشخیص وظیفه، در موقع لازم اقدام مقتضی انجام نداده اند رهبران الهی تنها مانده و خانه نشین شده، یا به مسلخ رفته اند و طواغیت توانسته اند از این فضا برای دنیای خود حداکثر بهره را ببرند. برای نمونه، می توان به ظهور اسلام و همراهی مردم با پیامبر، رویگردانی از امیرالمؤمنین(ع) و غصب خلافت و حادثۀ عاشورا و اتفاقات بعد از آن اشاره کرد. (ر.ک: همان، 20 خرداد 1375)
«عمل بهنگام» یا همان «لحظه شناسی» شاخصی است که در صورت نبود آن، سایر عناصر نتیجه نخواهد داد یا - دست کم - توقع نتیجۀ مطلوب از سایر عناصر در نبود آن چندان صحیح به نظر نمیرسد؛ زیرا همۀ بصیرتها و اخلاصها در مقام عمل، اگر منجر به اقدام شایسته در وضعیت مطلوب و زمان مناسب نگردد عملاً بی نتیجه بوده یا حتی ممکن است نتیجۀ عکس بدهد. بنابراین، رهبر انقلاب برای نشان دادن اهمیت وقتشناسی در فرهنگ جهادی میفرماید:
لحظه ها را باید شناخت. اگر چنانچه انسان وقتشناس نباشد، نداند کدام کار را در کجا باید انجام داد، ممکن است خطاهای بزرگی از انسان سر بزند. (همان)
6. استقامت
«ایستادگی، استقامت و ثبات قدم» را باید یکی از مؤلفههای مهم فرهنگ جهادی نامید. این شاخص، که به علت ایفای نقش مهم خود در فرهنگ جهادی، گاه مرادف با خود کلمۀ «جهاد» و «مقاومت» به کار میرود، در حقیقت در کنار سایر شاخصهای فرهنگ جهادی قرار دارد. طبق تعریف اهل لغت، «استقامت» به معنای «ایستادگی، پایداری، ثبات و سکون و آرامش (ر.ک: دهخدا، 1373، ج 3، ص 3191) و ایستادگی کردن» بوده و معنای «مقاومت در برابر چیزی» نیز از آن استفاده می شود. (ر.ک: معین، 1362، ج 1، ص 255)
بدین روی، استقامت و ثبات قدم یکی از مفاهیم ارزشمند و قابل توجه ویژه در فرهنگ اسلامی است، تا جایی که قرآن کریم گاهی در ستایش اهل ایمان، آنان را پایدار بر طریق حق میخواند: «اِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِکةُ اَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کنْتُمْ تُوعَدُونَ»؛ (فصلت: 30) بی تردید، کسانی که (از ته دل) گفتند: پروردگار ما الله است، سپس (در مرحلۀ عمل) پایداری ورزیدند فرشتگان بر آنها (در دنیا به نحو تأیید غیبی، یا در وقت مرگ، یا هنگام برانگیخته شدن از قبر) فرود آیند (و گویند:) هرگز مترسید و غمگین نشوید و شما را مژده باد به بهشتی که (در دنیا) وعده داده می شدید.
علامه طباطبائی «استقامت» را به این معنا گرفته که مؤمنان از آنچه به حقانیت آن شهادت داده اند منحرف نشده و رفتاری برخلاف آن یا لوازم آن انجام نمیدهند. (ر.ک: طباطبائی، 1374، ج 18، ص 299) پس میتوان گفت: «استقامت» یعنی: بیراهه نرفتن، خط را گم نکردن و هدف را فراموش نکردن. (حسینی خامنهای، 14 آذر1369)
از این منظر، مقام معظم رهبری «استقامت» را یکی از شاه کلیدهای حل مشکلات کشور و نظام اسلامی دانسته، شرط اصلی انقلابی بودن را پایداری بر صراط مستقیم ارزشها و مبانی اسلام ناب میدانند و معتقدند: اسم این پایبندی به مبانی و ارزش ها در تعبیر قرآنی، «استقامت» است. (همان، 14 خرداد 1395) ازجمله لوازم استقامت، این است که مسیر و جهتگیری را گم نکنیم. همچنین لازم است که دائم خطاهای خود را اصلاح کرده، از نقد دیگران آزرده خاطر نگردیم. (همان، 21 آذر1380)
در خصوص اهمیت شاخص «استقامت» همچنین باید گفت: «چالش اصلی همۀ تحولات بزرگ اجتماعی - از جمله انقلاب ها - صیانت از جهت گیری های اصلی این انقلاب یا این تحول است»؛ (همان، 14/خرداد/ 1389) یعنی جهت گیری هر انقلاب یا حرکت انقلابی به سمت هدف هایی که برای خود ترسیم کرده است باید حفظ شود، وگرنه آن انقلاب از مسیر اصلی خود منحرف شده، حتی به ضد خود تبدیل میشود و درنهایت، برعکس اهداف خود عمل میکند. ازاین رو، خدای متعال در قرآن کریم به پیغمبرش می فرماید: «فاستقم کما امرت و من تاب معک و لا تطغوا انّه بما تعملون بصیر»؛ (هود: 112) پس همان گونه که مأمور شده ای (بر عقاید و اعمال و ابلاغ دینت) پایدار و استوار باش و همچنین کسانی که با تو (به سوی خدا) رو آورده اند؛ و طغیان نکنید که او به آنچه بجا می آورید بیناست. در مقابل «استقامت»، «طغیان» را به کار برده، پیامبر را تهدید میکند که اگر استقامت نکنید دچار طغیان خواهید شد؛ زیرا:
تغییر جهت گیری ها و منحرف شدن از راه اصلی- که هویت اصلی هر انقلابی به آن جهت گیری هاست و درواقع، سیرت انقلاب ها همین جهت گیری های اصلی است- به کلی راه را عوض می کند و این انقلاب به هدف های خود نمی رسد. (حسینی خامنهای، 14 خرداد 1389)
با توجه به آنچه گفته شد، شاخص «استقامت و پایداری بر مبانی و ارزشهای اصیل اسلام و انقلاب» یکی از مهم ترین شاخصهای فرهنگ جهادی است که میتوان گفت: بدون آن جهاد و مقاومت معنا پیدا نمیکند.
نتیجه گیری
عامل پویایی و حفظ شیعه از زمان پیامبر اکرم(ص) تا زمان حاضر، وجود فرهنگ جهادی و روحیۀ مجاهدت در بین شیعیان، به ویژه رهبران جامعه، بوده است. این فرهنگ میتواند جامعه را در مقابل موانع بی شمار پیشرفت مادی و تعالی معنوی – به ویژه دشمنیها و کینه توزی ها - ایمن کند. برای دستیابی به این مهم، لازم است شاخصهای فرهنگ جهادی در جامعه احیا شود. با تمسک به شاخص های فرهنگ جهادی (یعنی: اخلاص، تکلیف مداری، اطاعت از رهبر، بصیرت، عمل بهنگام و استقامت) می توان به کارآمدی فرهنگ جهادی امید بست. البته برای فرهنگ جهادی میتوان شاخصهای دیگری نیز بیان داشت که آنچه مهم تر به نظر میآمد در این نگارش به آن اشاره گردید؛ اما جا دارد پژوهشگران بر روی فرهنگ جهادی و شاخصهای آن تمرکز کرده، راهکارهای اجرایی شدن آن در جامعه را بیشتر واکاوی و بررسی کنند.
منابع
نهج البلاغه، 1414ق، قم، هجرت.
بستانی، فؤاد افرام، 1375، فرهنگ ابجدی، اسلامی، چ دوم، تهران، دفتر نشری فرهنگ اسلامی.
بیانات رهبر معظم انقلاب: در: Leader.ir; Khamenei.ir
جعفرپور کلوری، رشید، 1389، فرهنگ سیاسی در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
حسینی، سیدابراهیم، 1391، جهاد و اصل منع توسل به زور در اسلام و حقوق بین الملل معاصر، قم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
دهخدا، علی اکبر، 1373، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1374، مفردات الفاظ قرآن، ترجمۀ غلامرضا خسروی حسینی، چ دوم، تهران، مرتضوی.
طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1374، تفسیر المیزان، ترجمۀ سیدمحمدباقر موسوی همدانی، چ پنجم، قم، جامعۀ مدرسین.
قرشی، علی اکبر، 1371، قاموس قرآن، چ ششم، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
محمدی ری شهری، محمد، 1389، میزان الحکمه، ترجمۀ حمیدرضا شیخی، چ یازدهم، قم، دارالحدیث.
موسوی خمینی، سیدروح الله، 1367، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
معین، محمد، 1362، فرهنگ فارسی، چ پنجم، تهران، امیرکبیر.