ستاره حمیدی - رواندرمانگر پویشی
تحریریه زندگی آنلاین : یک سوال متداول بین افرادی که به کلینیکهای روانشناسی مراجعه میکنند، این است که نمیدانند چه چیزی از زندگی میخواهند و به دنبال یافتن هدف زندگیشان هستند و بیان میکنند که نمیدانند به چه چیزی علاقه دارند و یا اینکه چرا کاری راکه دوست دارند قادر به انجام آن نیستند و تا مراحلی را پیش رفته و نیمهکاره رها میکنند و یا حتی برای رسیدن به هدف و خواستهشان کاری نمیکنند و این افراد مستاصل و درمانده از این شاخه به آن شاخه میپرند تا جایی ردپایی از هدف و خواسته خود بیابند و یا در ذهن خود مدام در جنگ هستند، چرا وقتی میدانند چه چیزی را دوست دارند نمیتوانند انجامش دهند و برای رسیدن به هدفشان بیاراده و بیانگیزه هستند و مدام خود را سرزنش میکنند که چرا تا این حد بیاراده هستم که نمیتوانم به خواستههایم برسم و همین سرزنش خود سبب افسرده شدنشان میگردد. به عنوان مثال فردی که ذکر میکند من رشته تحصیلیام را دوست دارم و از ابتدا عاشق برنامهنویسی بودم، ولی حوصله انجام کارهایم را ندارم و برای انجام آنها مدام کارها را به تعویق میاندازم. این جملات و جملات مشابه را زیاد میشنویم افرادی که عاشق رشته و کارشان هستند، ولی برای رشد و پیشرفتشان کاری نمیکنند و یا به کندی و بر اثرفشار خانواده و اطرافیان رشد میکنند و سوال اینجا است که چه میشود که برخی تبدیل به افرادی بیهدف میشوند؟ چه میشود که انجام کارهایی که دوستشان داریم تا این حد سخت و دستنیافتنی میشود؟
بیشتربخوانید:
نقاب فرزند خوب و دوستداشتنی
آنچه از دید والدین دور میماند این است که ما ناخودآگاه از فرزندانمان، بزرگسالانی بیهدف، بیانگیزه و مستاصل میسازیم. هنگامی که والدین تشویق کردن فرزندان را با تلقین کردن اشتباه میگیرند فرزندان در همان لحظه نقابی بر چهره خود میزنند نقاب فرزند خوب و دوستداشتنی مامان و بابا و همانجا هست که با خود واقعیشان خداحافظی میکنند.
دقیقا زمانی که فرزندان متوجه میشوند برای دوست داشته شدن باید مورد تایید بابا و مامان باشند و کمتر از ثانیهای علایق، باورها، انگیزههای مادر و پدر تبدیل میشود به آرزو و آمال کودک و یا همان بزرگسالی که نمیداند واقعا چه میخواهد و یا میداند و برای رسیدن به آن توانی ندارد، زیرا وی نیز نمیداند با نقاب و نگاه مادر و پدر خود و علایق خود را میبیند و به دنبال خواستههای والدین است نه خواستههای خودش و طبیعی است وقتی که به دنبال خواستههای دیگری میروی خسته و فرسوده شوی و بدتر از همه اینکه خود ندانی که بر اثر تلقینها و تشویقهای نامناسب چگونه خواسته والدین تبدیل به خواسته خودت شده است.
به عنوان مثال: هنگامی که والدین بیان میکنند که «دخترم، خیلی دختر خوب و دوست داشتنی است و هرگز اشتباه نمی کند، مامان و بابا را ناراحت
نمیکند و درسهایش را خوب میخواند و زمانش را هدر نمیدهد» در ظاهر این فقط یک تشویق است، ولی اگر به محتوای پیام والدین دقت کنیم معنایش این است که «دختر خوب کسی است که فعالیتی به جز درس خواندن و گوش کردن به حرف مادر و پدرش انجام ندهد و خلاف خواسته والدینش قدم برندارد که خدای ناکرده والدین دلخور و ناراحت نشوند و هر فعالیتی که بر خلاف خواسته ما باشد اشتباه و نادرست است».
بیشتربخوانید:
چگونه فرزندانمان را در دام افکار، احساسات و خواستههای خود نیندازیم؟
متاسفانه برخی والدین ناهشیار پیامهای نامناسب زیادی را به فرزندانشان منتقل میکنند که سببساز مشکلات بسیاری در آینده فرزندانشان میشود و چه باید کرد که دیگر فرزندانمان را در دام افکار و احساسات و خواستههای خود نیندازیم؟ چگونه به آنها بیاموزیم به جای اینکه به خواسته و اهداف ما علاقهمند شوند، دروننگری بیشتری داشته باشند و توجهشان را به خواسته و اهداف خود معطوف کنند؟
محتوای پیاممان را بررسی کنیم
برای رسیدن به این امر آنچه باید مد نظر والدین قرار گیرد، این است که قبل از هر تشویق و یا تنبیهی نسبت به آنچه میخواهیم به فرزندمان بگوییم آگاه باشیم و خودمان محتوای پیاممان را بررسی کنیم. توجه کنیم آیا ما درحال تشویق کردن فرزندانمان هستیم و یا تخریب آنها؟ در جملاتمان چقدر سعی میکنیم فرزندمان را به خود واقعیاش نزدیک کنیم؟ چه جملاتی تلقینی هست و تصویری از یک پسر و دختر خوب را در ذهن تداعی میکند؟ یادمان باشد زمانی که ما از فرزندانمان میخواهیم دختر خوب و پسر خوب مامان و بابا باشند، به وی ناخودآگاه میآموزیم که چگونه از خود و علایقش بگذرد.
واقعیتهای وجودی فرزندتان را برایش نمایان سازید
آیا ما میخواهیم فرزندان شاد و سالمی داشته باشیم و یا به دنبال دختر و پسر خوب و مورد تایید بابا و مامان هستیم؟ وقتی فرزندتان شیطنت میکند و یا کار اشتباهی از وی سر میزند، درسش را به خوبی نمیخواند به وی تلقین نکنید نه تو بچه درسخوانی هستی به جای آن بگویید همه بچهها شیطنت میکنند تو هم هنوز بچه هستی، علاوه بر شیطنت و بازی درسهایت را هم بخوانی احساس بهتری خواهی داشت. چیزی که درون فرزندتان نیست را تقویت نکنید، واقعیتهای وجودیاش را بر وی نمایان سازید.
به فرزندان اجازه دهید خود علایقشان را بیابند
دیگر اینکه با خودآگاهی دریابیم چیزی که از فرزندانمان میخواهیم خواسته و آرزوهای خودمان است که میخواهیم در فرزندمان نمود پیدا کند یا خیر؟ در هر دو صورت یادمان باشد آنکه باید مسیر را انتخاب کند فرزندمان است نه ما. اگر خودتان میخواستید روزی موسیقیدان، نقاش، پزشک و ... شوید، این آرزوهای شما است نه فرزندتان. متاسفانه برخی والدین با تلقین و اجبار فرزندانشان را به مسیری که خود دوست دارند هدایت میکنند، فارغ از اینکه باید به فرزندان اجازه داد خود علایقشان را بیابند و زمینه را برای آنها فراهم کرد.
بیشتر بخوانید:
کلام پایانی
فرزندان باید خودشان را زندگی کنند، بدون نقاب فرزند خوب و دوستداشتنی. آنها باید بدانند با تمام کاستیها و شیطنتهایشان مورد توجه و عشق والدین هستند و آگاه باشند اگر حتی خواسته و اهدافشان با والدین متفاوت است، مورد تایید و حمایت پدر و مادر خود قرار میگیرند.