ماهان شبکه ایرانیان

جایگاه صبر و شکیبایی در روایات اسلامی-۲

۳ . صبر بر معصیت، والاترین صبر و شکیبایی

جایگاه صبر و شکیبایی در روایات اسلامی-2

3 . صبر بر معصیت، والاترین صبر و شکیبایی

برطبق آیات قرآن و منابع روایی در دین اسلام، والاترین و برترین شکیبایی‌ها، صبر و شکیبایی در برابر گناه و معصیت است. این مرحله از صبر و شکیبایی نسبت به صبر بر طاعت و صبر بر مصیبت سخت‌تر شمرده شده است. ازاین‌رو است که رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند:

«وَ مَنْ صَبَرَ عَنِ الْمَعْصِیةِ کتَبَ اللهُ لَهُ تِسْعَمِائَةِ دَرَجَةٍ، ما بَینَ الدَّرَجَةِ إلَی الدَّرَجَةِ کما بَینَ تَخُومِ الأْرْضِ إلی مُنْتَهَی الْعَرْشِ»[81]؛

هرکه بر معصیت صبر کند، خدا برایش نهصد درجه نویسد، که میان هر درجه تا درجه دیگر از عمق زمین تا پایان عرش باشد.

بنابر نظر ملا احمد نراقی صبر بر معصیت از آن جهت صعوبت دارد، که جمیع آنها از چیزهایی است، که نفس به آنها خواهش دارد و راغب به آنها است. بدین‌جهت صبر نمودن از معصیت‌هایی که آدمی به آنها معتاد شده و الفت گرفته، مشکل‌تر است و الفت و عادت با خواهش نفس ضم [ضمیمه و به هم پیوسته] شده‌است. در این وقت دو لشکر از لشکرهای شیطان پشت به یک‌دیگر می‌دهند و به این جهت غلبه بر ایشان مشکل می‌گردد. هر معصیتّی که ارتکاب آن آسان‌تر است، صبر از آن و ترک نمودن آن دشوارتر. به این جهت ترک معاصی زبان چون دروغ و غیبت و هرزه‌گویی بسیار مشکل است؛ بلکه صبر از آن را از همه معاصی شدیدتر شمرده‌اند.[82]

امام علی(ع) فرموده است:

«الصَّبْرُ صَبْرانِ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصیبَةِ حَسَنٌ جَمیلٌ وَاحْسَنُ مِنْ ذلِک الصَّبْرُ عِنْدَ ما حَرَّمَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَیک. وَالذِّکرُ ذِکرانِ ذِکرُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ عِنْدَ الْمُصیبَةِ وَافْضَلُ مِنْ ذلِک ذِکرُ اللهِ عِنْدَما حَرَّمَ عَلَیک فَیکونَ حاجِزاً»[83]؛

صبر دوگونه صبر است: صبر در مصیبت که خوب و خوشایند است و بهتر از آن صبری است، که در برابر حرام الهی به خرج دهی و این ذکر دو ذکر است: ذکر در وقت مصیبت؛ و برتر از آن ذکر خدا در برابر حرام است؛ به‌نحوی که بین تو و حرام مانع شود و تو به وسیلة آن ذکر پاکدامن بمانی.

یکی از بهترین الگوهای قرآنی در باب مبارزه با معاصی و گناهان و هواهای نفسانی، وجود مبارک حضرت یوسف(ع) است. به‌گونه‌ای که خداوند تبارک و تعالی، سوره‌ای از قرآن را به نام ایشان بر پیغمبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) نازل کرد و از این داستان نیز به { أَحْسَنَ الْقَصَصِ } یاد کرده است.[84] در واقع پروردگار عالمیان در سورهٔ مبارکة یوسف، هفده عنوان و خصوصیت را برای یوسف نبی(ع) ذکر نموده است، که از جمله آنها «محسنین»[85] ، «مخلصین»[86] و «صدیقین»[87] و است.

این پیامبر خدا(ع) آنگاه که در برابر فتنه‌ها و خواهش‌های نفسانی زلیخا قرار می‌گیرد، خطاب به معبود خویش می‌گوید: { رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَی مِمَّا یدْعُونَنِی إِلَیهِ }[88]؛

پروردگارا زندان برایم محبوب‌تر است، از آن‌چه مرا به آن فرا می‌خوانند. به موجب این اطاعت‌پذیری و صبر و شکیبایی در برابر معاصی است، که حضرت یوسف(ع) زندان را بر راحتی و آسایش در کاخ عزیز مصر ترجیح می‌دهد. به‌گونه‌ای که این نبی الهی با صبر و شکیبایی در برابر معاصی و خواهش‌های نفسانی توانست باارزش‌ترین گوهر وجود، یعنی پاکی و معصومیّت خود را از مکر و فریب راه‌زنان عبودیّت و بندگی حفظ و پاسداری نماید. چراکه حیا صفت احرار و خوف صفت ابرار است.[89]

ازین زندان اگر خواهی که چون یوسف برون آیی

بـه درد دوری یـوسف صـبوری چـون زلیـخا کن

(سنایی)

در فرازی از مناجات شعبانیه چنین است:

«إِلَهِی لَمْ یکنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیتِک إِلَّا فِی وَقْتٍ أَیقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِک وَ کما ارَدْتَ انْ أَکونَ کنْتُ»[90]؛

خدایا برایم نیرویی نیست که خود را به وسیله آن از عرصه نافرمانی‌ات بیرون برم، مگر آن‌گاه که به محبّتت بیدارم سازی و آن‌چنان‌که خواستی باشم. پس تو را شکرگذارم، برای این‌که در آستان کرم خودت واردم کردی و هم این‌که دلم را از آلایه‌های غفلت از حضرتت پاک نمودی.

قرآن در موارد مختلفی لذّت‌های دنیا و آخرت را با یک‌دیگر مقایسه می‌کند، تا این‌گونه انسان را از خواب غفلت بیدار نموده و از جاده تباهی و معاصی و گناهان به صراط مستقیم بندگی و قرب به حق‌تعالی رهنمون شود. این کلام نورانی حضرت حق است که در سوره آل‌عمران می‌فرماید:

{ زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِک مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا }[91]؛

محبّت و عشق به خواستنی‌ها [که عبارت است] از زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبان نشان‌دار و چارپایان و کشت و زراعت، برای مردم آراسته شده است. اینها کالای زندگیِ [زودگذرِ] دنیاست و خداست که بازگشت نیکو نزد اوست.

مشابه چنین مقایسه‌ای با صراحتی بیشتر در سورة حدید هم دیده می‌شود:

{ اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَینَکمْ وَتَکاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کمَثَلِ غَیثٍ أَعْجَبَ الْکفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یکونُ حُطَاماً وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ }[92]؛

بدانید که زندگی دنیا [یی که دارنده‌اش از ایمان و عمل تهی است] فقط بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشی‌اتان به یک‌دیگر و افزون‌خواهی در اموال و اولاد است. [چنین دنیایی] مانند بارانی است، که محصول [سبز و خوش منظره‌اش] کشاورزان را به شگفتی آورد، سپس پژمرده شود و آن را زرد بینی، سپس ریز ریز و خاشاک شود!! [که برای دنیاپرستان بی‌ایمان] در آخرت عذاب سختی است و [برای مؤمنان که دنیای خود را در راه اطاعت حق و خدمت به خلق به کار گرفتند] از سوی خدا آمرزش و خشنودی است و زندگی دنیا جز کالای فریبنده نیست.

قرآن‌کریم ویژگی نعمت‌های دنیا و پاداش‌های آخرت را بیان می‌کند؛ تا آدمی دراین‌باره بیندیشد و آنها را با یک‌دیگر مقایسه نموده و در نهایت درک کند که کدام یک بهتر و ارزش‌مندتر است. از سوی دیگر، این کتاب انسان‌ساز همواره به انسان تذکر می‌دهد که به دنبال بهترین‌ها بروید؛ مبادا که دنیا فریب‌تان دهد: { فَلَا تَغُرَّنَّکمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا }[93]؛

دنیا لذت‌ها و خوشی‌ها و سرگرمی‌هایی دارد که بازیچه‌هایی بیش نیست؛ ولی طولی نمی‌کشد که همة آنها رو به تباهی و فنا خواهد رفت. درحالی‌که حیات و نعمت‌های در جهان آخرت نامتناهی است: { وَالْآخِرَةُ خَیرٌ وَأَبْقَی }[94].

پس از این حیات مادی، عرصة قیامت برپا خواهد شد؛ روزی که هنگامه ظاهر شدن سیرت‌ها است: { یوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ }[95]؛ و صورت هرکس در قیامت متناسب با سیرت و باطن حقیقی او و تجسد اعمالی خواهد بود، که در دنیا انجام داده است. بنابراین انسان‌های آلوده به معاصی و گناه و فساد، به صورت حیوانات و شیاطین محشور می‌گردند و تنها اهل ایمان و عمل صالح، صورت حقیقی انسانی و سیمایی نورانی و زیبا دارند. ازاین‌رو پروردگار عالمیان در قرآن کریم می‌فرماید: { وَ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ }[96]؛

کلام نافذ امیر صبر و سخن، علی(ع) در مواجهه با دنیای دون مادی و صبر بر معصیّت و زرق و برق‌های دنیوی در خور تأمل و تعمق به‌سزایی است. چنان‌که حضرت می‌فرماید: «وَ اللهِ لَدُنْیاکمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِی عَینِی مِنْ عُرَاقِ خِنْزِیرٍ فِی یدِ مَجْذُوم»[97]؛

به خدا سوگند! این دنیای شما [که برای آن تلاش بیهوده می‌کنید و زحمت می‌کشید] نزد من از استخوان خوک مرده‌ای در دست شخص مبتلا به جذام پست‌تر است. سخن گران‌سنگ امیرمؤمنان(ع)در این روایت ارزش‌مند، هشداری برای همگان است.

هم‌چنین حضرت درروایت دیگری فرمودند:

«صَبْرُک عَلی مَحارِمِ اللهِ ایسَرُ مِنْ صَبْرِک عَلی عَذابِ الْقَبْرِ، مَنْ صَبَرَ عَلَی اللهِ وَصَلَ الَیهِ»[98]؛ ایستادگی و صبر تو بر محرمات آسان‌تر از صبر بر عذاب قبر است. هرکس برای خدا صبر کند، به او می‌رسد.

مولوی دربارة شکیبایی و صبر برای گذر از دنیای فانی مادّی چنین سروده است:

   ای که صبرت نیست از دنیای دون            صبر چـون داری ز نـعم الماهدون[99]

   ای که صبرت نیست از ناز و نعیـم            صبــر چــون داری ز لله کـریـم

   ای که صبرت نیست از پاک و  پلید           صبر چون داری از آن کـین آفرید

(مولوی)

 

  1. شکیبایی بر نعمت، سختترین شکیباییها

اصل وجود بلا و مصیبت در دنیا، جزء سرشت جدا ناشدنی این عالم است. چنان‌که درقرآن کریم است: { لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کبَدٍ }[100]؛

زندگی انسان توأم با رنج و ابتلاء و امتحان است. اختلاف در بهره‌مندی از مواهب و نعمت‌های الهی نیز مبتنی بر همین اصل است. به بیان روشن‌تر، تفاوت بندگان در برخورداری از نعمت‌های عالم، زشتی و زیبایی، فقر و غنا، قوّت و ضعف و بسیاری اختلافات دیگر ـ که بخشی از آنها جنبه ارثی و ژنتیک دارد ـ همه براساس محاسبات دقیق و وسیله‌ای برای آزمایش انسان است. ازاین‌رو قرآن کریم فرموده است:

{ وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ إِنَّ رَبَّک سَریعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیمٌ }[101]؛

اوست کسی که شما را در زمین، جانشینان [نسل‌های گذشته] قرار داد و [پایه‌های مادی و معنوی] برخی از شما را بر برخی دیگر به درجاتی بالا برد، تا شما را در آن‌چه به شما عطا کرده، بیازماید. قطعاً پروردگارت زودکیفر است و یقیناً بسیار آمرزنده و مهربان است.

خداوند سبحان در آیة نورانی دیگری می‌فرماید:

{ وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیمٌ }[102]؛

و بدانید که اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شما است و خداست که پاداشی بزرگ نزد اوست.

مرحوم فیض کاشانی در باب صبر بر نعمت و عافیت چنین می‌فرماید:

«بدان همة آن‌چه در زندگی دنیا به انسان می‌رسد، از دو نوع بیرون نیست: یکی آن‌چه موافق با هوس‌های اوست و دیگر اموری که موافق با هوس‌های او نبوده، بلکه مکروه اوست. وی در هر یک از اینها به صبر نیازمند است و در همه احوال از این دو نوع امور یا یکی از آنها فارغ نیست و به همین سبب، هرگز از صبر بی‌نیاز نمی‌باشد.

نوع اول، اموری موافق خواهش نفس، سلامت، مال، مقام، کثرت خویشاوندان، توسعه اسباب، کثرت پیروان و یاران و همة لذّت‌های دنیا است و بنده در این امور بی‌نهایت
به صبر نیاز دارد. چه اگر گفّ نفس نکند و به این امور گرایش یابد و در لذت‌های مباح فرو رود، این امر او را به تباهی و سرکشی خواهد کشاند. زیرا خداوند فرموده است:

{ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی }[103]؛

بنابراین صبر بر خوشی و توا‌ن‌گری سخت‌تر است. زیرا آن مقرون به قدرت است و از حفظ الهی است که بر آنها قادر نباشی. هم‌چنین گرسنه به هنگامی که طعامی در پیش روی او نیست، بر صبر قادرتر است؛ تا زمانی که خوراک‌های پاکیزه و گوارا در نزد او حاضر و بر استفاده از آنها قادر است. ازاین‌رو فتنه توان‌گری بزرگ‌تر و سخت‌تر می‌باشد.[104]

در بیان اهمیت صبر بر نعمت همین بس که امام موسی‌کاظم(ع) فرمودند:

«الصَّبرُ عَلَی العافِیةِ أعظَمُ مِنَ الصَّبرِ عَلَی البَلاءِ»[105]؛

شکیبایی در عافیت بزرگ‌تر است از شکیبایی در بلا.

ملااحمد نراقی در جایی دیگر چگونگی صبوری در برابر نعمت‌ها و مواهب الهی را چنین ذکر می‌کند.

«و معنی صبر بر متاع دنیا در حال وسعت و رفاه آن است که به آنها مطمئن نشود و خاطر جمع نگردد و بداند که آنها در نزد او به عنوان عاریه است و به زودی از او پس گرفته خواهد شد. پس غرق تنعّم و تلذّذ نگردد و بر کسانی از مؤمنین که آنها را ندارند، تکبّر و تفاخر نکند و حقوق خدایی را از مال خود صرف نماید به مصارف آنها و حق الهی را از بدن خود به اعانت مخلوقین به جا آورد و از منصب و جاه خود به اعانت مظلومین ادا کند. هم‌چنین در سایر نعمت‌های الهیه.

و سرّ در این‌که صبر در این حال دشوارتر است از صبر بر بلا، آن است که این
صبر با وجود قدرت و اختیار محقق می‌شود و لیکن در بلا و مصیبت، اختیاری نیست و آدمی چاره‌ای به جز صبر ندارد. ازاین‌رو است که گرسنه و صبر بر گرسنگی در وقتی
که طعام حاضر نباشد، آسان‌تر است؛ از صبر نمودن با وجود حضور طعام».[106]

میبدی در باب صبر بر نعمت چنین می‌نویسد:

«مرد مردانه آن است که در نعمت صبر کند و قدم بر جاده عبودیت نگاه دارد و از رقم خویش در نعمت پای برون ننهد. آن نمرود و قارون و فرعون و هامان و امثال ایشان که غرقه دریای هلاک شدند، همه نتیجه بی‌صبری بود. در نعمت آدمی کفور و کنود است، در نعمت قدمش بر جای بنماند و از حدّ خویش درگذرد و اشر و بطر پیش آرد» این است که رب العزّه فرمود: { کلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَیطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی }[107]؛

لاجرم در دنیا سرانجام کارشان این بود:

{ وَ کمْ أَهْلَکنا مِنْ قَرْیةٍ بَطِرَتْ مَعِیشَتَها }[108]؛

چه بسیار [اهل] شهرهایی را که [به سبب فراوانی نعمت] در زندگی خود گرفتار سرمستی و طغیان شده بودند.

و در عقبی آنچه رب العالمین فرمود:

{ إِنَّ لَدَینا أَنْکالاً وَ جَحِیماً* وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلِیماً }[109]»[110].

که حتماً [برای آنان] نزد ما [به کیفر اعمالشان] زنجیرهایی گران و آتشی به شدت شعله ور است و غذایی گلوگیر و عذابی دردناک است.

 

جایگاه صبر بر نعمت و بلا در وصول به قرب الهی

با توجه به آن‌چه گذشت، شاید چنین تصور شود که در مسیر قرب الهی و وصول به سعادت اخروی، جایگاه بلا و مصایب دنیوی به مراتب برتر و والاتر از نعمت‌های الهی است. اما سیره و سخن گران‌قدر رسول ختمی‌مرتبت (ص) حاکی از این امر است که ایشان همواره امّت خود را به طلب عافیت و نعمت از درگاه حق‌تعالی دعوت می‌فرموده است.[111]

«سَمِعَ النَّبِی(ص) رَجُلاً یقُولُ: اللَّهُمَّ انّی اسْألُک الصَّبْرَ، فَقالَ: سَأَلْتَ الْبَلاءَ فَاسْأَلْهُ الْعافِیةَ»[112]؛

رسول خدا(ص) شنید که مردی می‌گوید: خدایا از تو طلب صبر می‌کنم. حضرت فرمود: از خدا بلا خواستی، طلب عافیت کن.

هم‌چنین نقل شده[113] که رسول خدا(ص) بر مریضی وارد شد و از او احوال پرسید. آن مرد عرضه داشت: نماز مغرب را خواندم و در نماز سوره قارعه را قرائت کردم، سپس به حضرت حق عرضه داشتم: «الهی اگر برای من نزد تو گناهی است و می‌خواهی مرا در آخرت به آن گناه عذاب کنی، آن را در دنیا مکافات کن، یا رسول اللَّه این شدم که می‌بینید! حضرت فرمود: درخواست بدی کردی، چرا این‌گونه دعا نکردی؟

رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النّارِ }[114].

پروردگارا! به ما در دنیا نیکی و در آخرت هم نیکی عطا کن و ما را از عذاب آتش نگاه دار.

بنابر روایات، نبی مکرم(ص) همواره در مناجات با خدا می‌فرمود:

«خدایا ! من عافیت را از تو طلب می‌کنم».[115]

این مطلب روشن‌تر از آن است که نیازی به دلیل و استشهاد داشته باشد. در کلام یکی از عابدان و عارفان طریق حق به نام مطرّف بن عبد اللّه[116] می‌خوانیم: «اگر در عافیت باشم و شکر کنم، نزد من محبوب‌تر است؛ تا مبتلا باشم و صبر کنم».[117]

البته ممکن است در مواجهه با نعمت‌ها خلاف این امر محقّق شود. چنان‌که در کلام بزرگان می‌خوانیم: «به درستی که خدای عزّوجل بر قومی نعمت داده و آنها شکر خدا به جای نیاوردند، پس آن نعمت‌ها بر ایشان وبالی شد و قومی را مبتلا به مصیبت‌ها ساخت و صبر کردند، پس آن مصیبت‌ها بر ایشان نعمتی شد».[118]

ازاین‌رو است که گفته می‌شود بلا به دو سبب نعمت می‌شود: یکی مقایسه آن با بلایی که بزرگ‌تر از آن است، چه در دنیا و چه در آخرت؛ دوم مقایسه آن با ثوابی که می‌توان بدین‌سبب انتظار آن را داشت. بنابراین آدمی باید از خداوند بخواهد که در دنیا نعمت را بر او کامل کند و بلا را هرچه بیشتر دور گرداند و ثواب شکر بر نعمت را روزی او سازد. زیرا خداوند قادر است بر شکر چیزی عطا کند که آن را در برابر صبر بر بلا عطا نمی‌کند.[119]

امام موسی کاظم(ع) به پیشگاه حق عرضه می‌داشت:

«اللَّهُمَّ انِّی اسْأَلُک الْعَافِیةَ وَ اسْأَلُک جَمیلَ الْعافِیةِ وَ اسْأَلُک شُکرَ الْعافِیةِ وَ اسْأَلُک شُکرَ شُکرِ الْعافِیةِ»[120]؛

خداوندا از تو درخواست عافیت می‌کنم و عافیت زیبا می‌خواهم و توفیق شکر بر عافیت و شکر بر شکر عافیت می‌طلبم.

کلام نافذ امیرمؤمنان علی(ع) در این باره درخور تأمل است، چنان‌که حضرت فرمودند:

«سِلاحُ الْمُوقِنِ الصَّبْرُ عَلَی الْبَلاءِ وَ الشُّکرُ فِی الرَّخاءِ»[121]؛

اسلحه انسانِ با یقین، صبر بر بلا و شکر در راحتی است.

خداوند حکیم به حضرت موسی(ع) می‌فرماید:

«یا مُوسَی إِرْضَ بِکسْرَةٍ مِنْ شَعِیرٍ تَسُدُّ بِهَا جَوْعَتَک وَ بِخِرْقَةٍ تُوَارِی بِهَا عَوْرَتَک وَ اصْبِرْ عَلَی الْمَصَائِبِ وَ إِذَا رَأَیتَ الدُّنْیا مُقْبِلَةً عَلَیک فَقُلْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ عُقُوبَةٌ عُجِّلَتْ فِی الدُّنْیا وَ إِذَا رَأَیتَ الدُّنْیا مُدْبِرَةً عَنْک فَقُلْ مَرْحَباً بِشِعَارِ الصَّالِحِینَ یا مُوسَی لَا تَعْجَبَنَّ بِمَا أُوتِی فِرْعَوْنُ وَ مَا مُتِّعَ بِهِ فَإِنَّمَا هِی زَهْرَةُ الْحَیاةِ الدُّنْی».[122]

ای موسی! به لقمه نان جویی که با آن گرسنگی خویش را رفع کنی، راضی باش
و به تکه پارچه‌ای که با آن عورتت را بپوشانی، قناعت کن؛ اگر روزی دنیا به تو روی آورد [و منفعت و مکنتی پیدا کردی]، آن را عقوبت گناهی بدان که مرتکب شده‌ای و استرجاع کن و بگو: { إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ }؛ اگر هم دیدی دنیا از تو روی‌گردان شده
و به فقر و بیماری و مشکلات گرفتار شدی و خدا را به خاطر آن‌چه برای تو مصلحت دانسته، شکر کن. ای موسی! آن‌چه [از شکوه و جلال و زیب و زیور] که به فرعون
داده شده و از آنها بهره‌مند است، تو را به تعجّب وا ندارد؛ که همة آنها زرق و برق
دنیا است.

خداوند سبحان باصراحت خطاب به بندگان خود می‌فرماید:

{ وَلَا تَمُدَّنَّ عَینَیک إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّک خَیرٌ }[123]؛

دیدگانت را به آن‌چه برخی از اصناف آنان را بهره‌مند کردیم مدوز، [آن‌چه به آنان داده‌ایم] شکوفه [بی‌میوه و زیور و زینت] دنیاست، تا آنان را در آن بیازماییم و رزق پروردگارت بهتر و پایدارتر است.

حق‌تعالی در آیة دیگری می‌فرماید:

{ إِنَّمَا یرِیدُ اللهُ لِیعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کافِرُونَ }[124]؛

اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نیاورد. خدا می‌خواهد آنان را در این زندگی دنیا به وسیلة آنها عذاب کند و جانشان در حالی که کافرند، بیرون رود.

بنابر قول قرآن‌کریم یعنی همه آن‌چه به کافران دادیم، وسیله عقوبت آنها است.

امیرمؤمنان علی(ع) در باب صبر بر عافیت و نعمت فرمودند:

«انْ اتاکمُ اللهُ بِعافِیةٍ فَاقْبَلُوا وَ انِ ابْتُلیتُمْ فَاصْبِرُوا، فَانَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقینَ»[125]؛

اگر حضرت حق شما را عافیت داد، از آن استقبال نمایید و اگر به آزمایش و ابتلاء و رنج و محنت دچار شُدید، استقامت ورزید؛ که عاقبت خوش برای پرهیزکاران است.

 

پی نوشت ها:

 

[81]. الکافی: 2/91، حدیث 15؛ بحارالأنوار: 79/ 139، باب 18، حدیث 23.

[82]. معراج السعاده: 818.

[83]. الکافی: 2/ 91، حدیث 14؛ وسائلالشیعه: 15/ 237، باب 19، حدیث 20371؛ در کتاب شریف اصول کافی حدیث دیگری با همین مضمون آمده است: «الصَّبْرُ صَبْرانِ: صَبْرٌ عَلَی الْبَلاءِ حَسَنٌ جَمیلٌ وَأَفْضَلُ الصَّبْرَینِ الْوَرَعُ عَنِ الْمَحارِمِ». (الکافی: 2/ 90، باب الصبر، حدیث 11).

[84]. نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیک أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَینا إِلَیک هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِینَ }؛ یوسف(12):3. ما بهترین داستان را با وحی کردن این قرآن بر تو می‌خوانیم و تو یقیناً پیش از آن از بی‌خبران [نسبت به این بهترین داستان] بودی.

[85]. یوسف(12): 22.

[86]. یوسف(12): 24.

[87]. یوسف(12): 46.

[88]. یوسف(12): 33.

[89]. تسنیم المقربین: 210.

[90]. إقبال الأعمال: 2/686؛ بحارالأنوار: 91/ 98، باب 32، حدیث 13.

[91]. آل‌عمران(3): 14.

[92]. حدید(57): 20.

[93]. فاطر(35): 5.

[94]. اعلی(87): 17.

[95]. طارق(86): 9.

[96]. حدید(57): 20.

[97]. نهج البلاغه: حکمت 236.

[98]. الدعوات: 292، حدیث 39؛ بحارالأنوار: 68/ 95، باب 62، حدیث 60.

[99]. این شعر مولوی برگرفته از آیه فوق است: {وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ}؛ ذاریات(51): 48؛ زمین را گسترانیدیم و چه نیکو گسترانیدیم.

[100]. بلد(90): 4.

[101]. انعام(6): 165.

[102]. انفال(8): 28.

[103]. علق(96): 6.

[104]. راه روشن: ‌7/ 155.

[105]. مستدرک الوسائل: 11/ 261، باب 19، حدیث 12936؛ بحارالأنوار:‌ 68/90، باب62، ذیل حدیث 43.

[106]. معراج السعاده: 817- 818.

[107]. علق(96): 6.

[108]. قصص(28): 58.

[109]. مزمل(73): 12-13.

[110]. کشف الأسرار:‌ 10/ 275.

[111]. الدعوات: 84، حدیث 212؛ بحارالأنوار: 92/ 362، باب 129، ذیل حدیث20؛ السنن الکبری: 6/221، حدیث 10718.

[112]. معانی الأخبار: 230، حدیث 1؛ بحارالأنوار: 78/ 172، باب 1، حدیث 7.

[113]. الدعوات:114؛ حدیث 262؛ بحارالأنوار:‌ 78 /174، باب 1، حدیث 1.

[114]. بقره(2): 201.      

[115]. مشکاة الأنوار: 258؛ بحارالأنوار:‌ 92/ 292، باب 109، حدیث 6.

[116]. مطرِّف ابن عبدالله ابن الشخیر، أبو عبد الله الحرشی العامری البصری، امام، قدوة، حجة و از بزرگان تابعین، متولد سال دوم هجری است.

[117]. فتح الباری:11/235؛ شعب الإیمان: 4/106، حدیث 4437؛ المحجة البیضاء: ‌7/ 236.

[118]. الکافی: 2/92، حدیث 18؛ الأمالی «صدوق»: 378، حدیث 4؛ تهذیب الأحکام: 6/ 377، حدیث 222.

[119]. راه روشن: 7/ 293-294؛ ترجمه الحقائق فی محاسن الاخلاق: 294.

[120]. الدعوات: 84، حدیث211؛ بحارالأنوار: 92/ 362، باب 129، حدیث 20.

[121]. غرر الحکم: 282، حدیث 6285.

[122]. جواهر السّنیه: 145؛ بحارالأنوار:‌13/361، باب11، حدیث 76.

[123]. طه(20): 131.

[124]. توبه(9): 55.

[125]. نهج البلاغه: خطبه 98.

 

مطالب فوق برگرفته شده از

کتاب: گوهر شکیبایی

نوشته: استاد حسین انصاریان

 



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان