عصر ایران ؛ نهال موسوی - سریال مترجم ساخته بهرام توکلی از دی ماه سال گذشته تا به امروز در حال پخش از پلتفرم نماوا است و امروز قسمت پایانی (سیزدهم) آن هم پخش شده، اما اتفاقی که رخ داد این بود: شروعی هیجان انگیز اما در ادامه افول داستان و جذابیت.
چون قسمت از سریال گذشته است میتوان خلاصه داستان آن را این گونه تعریف کرد (برای کسانی که بخواهند آنرا ببییند و لطمهای به روند سریال بینی آنها هم وارد نشود): «غزاله دختر جوانی که مترجم زبان انگلیسی است، او برادرش مرتضی را طی یک تصادف مرموز از دست میدهد. غزاله پس از دریافت پیامکهایی مشکوک مبنی بر ساختگی بودن تصادف و به قتل رسیدن مرتضی به دنبال کشف حقیقت میرود. او این موضوع را با ناهید (همسر مرتضی) در میان میگذارد و متوجه میشود که ناهید و داوود؛ همسر خواهرش پریسا، از مدتها قبل متوجه این موضوع شده و به دنبال قاتل مرتضی هستند. در این مسیر غزاله با شخصی به نام مهندس که مشکوک به قتل مرتضی است، آشنا میشود و برای نزدیک شدن به او طی یک ماجرای ساختگی با مهندس دیدار میکند. غزاله گمان میکند که قاتل همان مهندس است اما انگار موضوع پیچیدهتر است و ...»
مترجم متفاوت از فضای سریال سازی داخل کشور است، هم به لحاظ فضاسازی و هم به لحاظ ساختاری که برای روایت انتخاب کرده است و این تمایز برای مخاطب در شروع سریال جذاب بود اما بعدتر همین رویه تماشاگرانش را خسته کرد.
یک قانونی در فیلمنامه نویسی وجود دارد که بسیار ساده است و میگوید: «نگو، نشان بده» یعنی بهتر است روند اتفاقات را به تماشاگر نشان داد تا آنرا مدام در دیالوگ تعریف کنید، دقیقا پاشنه آشیل مترجم همین بخش است، همه اتفاقات در فضاهای بسته و داخلی میگذرد و فقط حرف است و حرف و حرف ... ابتدا جذاب بود اما این رویه حد و حدودی دارد تا جایی که باعث میشود حتی برخی اوقات فکر کنید که با یک مجموعه نمایشی رادیویی طرف هستیم چون با فقط گوش دادن است که روند اتفاقات و چرخشهای داستانی و ... دارد صورت میگیرد.
بهرام توکلی فیلمساز با تجربه ای است اگرچه مترجم اولین سریال او در پلتفرمهاست ولی او 9 فیلم سینمایی ساخته و مترجم بعد از «نهنگ آبی» دومین فیلمنامه سریال او برای شبکه نمایش خانگی است به همین دلیل اتفاقا از او انتظارات بیشتر است. اما شاید مترجم بیشترین ضربه را از این زاویه خورده است که نویسنده دیگر بیش از اندازه خواسته است داستان راز آلود شود، تا جایی که ارتباط با مخاطب را از دست میدهد.
در جهان امروز سریالهای راز آلود، جنایی کم ساخته نشده است اما دلیل موفیت آنها این است که در این مسیر کشف و شهود مخاطب را با خود همراه میکنند چنانکه او هم به یک راس از رئوس مهم چون جهان و اتفاقات سریال، شخصیتهای سریال، سازندگان و نویسندگان و ...تبدیل میشود یعنی مخاطب با حدس و گمان خود در این فرآیندی نقشی برای خود مییابد و به همین دلیل مدام منتظر است تا قسمت بعدی سریال را ببیند و دریابد که در این چریان تا چه اندازه درست حدس زده بود و تا چه حد غلط؟ نمونه بارز آن سریال «تو، You» است یا سریال «دارک، Dark» و ...
مشکل بزرگ دیگر سریال مترجم این است که اصلا کاری به مخاطب ندارد و او برای خودش دارد پیش میرود. توکلی بیشتر درگیر رازآلودگی و پیچیده شدن، فضاسازی صحنه و دیالوگهاست تا کشش دراماتیک داستانی که دارد تعریف میکند.
از طرف دیگر این که شخصیت ها هر کدام به نوعی درگیریهای روحی و روانی دارند وگذشته هر کدام از آنها در آنچه انجام میدهند نقش بسزایی دارد باز دقیقا از آن مواردی است که حجم آن در شخصیتسازیها زیاد است، واقعا برای هر شخصیتی نیازی نیست تا این اندازه مشکلات گذشتهاش اثر گذار بر تمام اعمال امروزش باشد، گاهی اوقات میتواند شخصیت اشتباهی هم مرتکب شود یا اینکه به دلیل کنجکاوی و یا بی توجهی و ... دست به یک کاری بزند اگرچه همه این اتفاقات ریشه در زندگی زیسته شخص دارد ولی واقعا نیازی نیست همه آنها را شکافت.
بازیگران با تجربهای هم در این مجموعه نقش دارند و اتفاقا بازی بازیگران چشمگیر است و از نقاط بارز مثبتی است که می توان به آن اشاره کرد توانایی گروه بازگران در خلق شخصیتهای پیچیده ای است که خلق کردهاند، اگر بگوییم همه آنها خوب هستند باورکنید که گزافه گویی نیست: انصافا صابر ابر، مهتاب ثروتی، پانتهآ پناهیها، مهرانه مهینترابی، مجتبی پیرزاده، مارال بنیآدم، سولماز غنی، سینا شفیعی، محمدرضا مالکی و ... همه و همه خوب هستند.
دیگر اجزا هم نقص چنان بزرگی ندارد و یا خصوصیت چندان ویژهای در ان نیست که راجع به آن بیشتر نوشت تقریبا همگی در سطح قابل قبول و استانداردی قرار دارد. اگر چه فضا دکوراتیو است اما بر اساس آنچه در فیلمنامه چیده شده است عیب و ایراد محسوب نمیشود.
حال که سریال به پایان رسیده است، تنها نکته قابل اشاره این است که افسوس، این همه تلاش و زحمت میتوانست با یک مشاور فیلمنامه و یا یک فیلمنامه نویس مشترک بسیار بهتر و قابل درک شود، گاهی اوقات نویسنده فیلمنامه در فیلمنامه خود گم میشود، اما شاید تک رویی توکلی باعث شده است که چنین اتفاقی رقم بخورد و مخاطب از این مجموعه نمایشی مدام دور شده و از یک جایی دیگر کاملا ببرد. متاسفانه...
یادمان باشد در جهان امروز با توجه به حجم زیاد سریالها و مینی سریالهای در دسترس مخاطب (چه داخلی و چه خارجی)، کسی دیگر تا این اندازه به سازندگان یک مجموعه فرصت نمیدهد و بعد از چند قسمت دیدن این سریال را رها کرده و مجموعه دیگری را شروع میکند.