بحث رتبهبندی معلمان از اواخر دولت دهم مطرح و از همان آغاز با چالشهایی جدی روبهرو شد.
به گزارش ، شهروند نوشت: موضوع بررسی و تدوین چارچوب طرح نظام سنجش صلاحیتهای حرفهای و رتبهبندی معلمان بهطور جدی از نیمهدوم سال ٩٣ و به دستور فانی، وزیر وقت و با تشکیل شورای راهبری نظام سنجش صلاحیتها در مرکز برنامهریزی آموزش منابع انسانی وزارت آموزشوپرورش کلید خورد و ٧ کارگروه ویژه ساختار کلی این نظام را تدوین کردند و بعد از فرودوفرازهای گوناگون با تغییر وزیر آموزشوپرورش، مسئولیت تدوین ساختار نهایی و شاخصهای سنجش و ارزیابی صلاحیتها به دبیرخانه شورای عالی آموزشوپرورش محول شد. از دیماه سال گذشته، شورای عالی آموزشوپرورش به دستور وزیر آموزشوپرورش با تشکیل کارگروهی متشکل از نمایندگان حوزههای مختلف، درحال تدوین ملاکها و شاخصهای صلاحیت و رتبهبندی معلمان و ارایه به هیأت وزیران برای تصویب و اجرای آن است. پیشنهاد کارگروه ویژه بررسی طرح نظام سنجش صلاحیتها و رتبهبندی معلمان که ماحصل ١٦جلسه کارگروه تخصصی بررسی صلاحیتهای حرفهای معلمان، ١١جلسه شورای سیاستگذاری و ٤جلسه کمیسیون منابع انسانی شورای عالی آموزشوپرورش است و از میان ٣٦١شاخص احصاشده، در فضای مجازی منتشرشده است. شاخصهایی در حوزههای اخلاق حرفهای، دانش حرفهای تقسیم به دانش عمومی و تخصصی، توانمندیها و مهارتها، هدایت و راهبری تربیتی، توانمندیها و مهارتها، مرجعیت نظری و عملی، تجارب موثر و ارتباط رشته تحصیلی با موضوع تدریس، ویژگیهای شخصیتی، همکاری و مشارکت موثر در فرآیند تعلیم و تربیت و تحقیق و پژوهشگری، خلاقیت و نوآوری (طراحی، تهیه و تولید)، چند مهارتی و چندرشتهای، ایثار و فداکاریها، کسب افتخارات (عناوین و رتبههای ملی و بینالمللی)، پیشرفت تحصیلی تربیتی، ارتقای استانداردها و شایستگیها و مهارتهای کسبشده دانشآموزان و رضایت ذینفعان. برخی معلمان و کارشناسان آموزشوپرورش به نقد و بررسی آن پرداختهاند که میخوانید:
شاخصها کیفی و آرمانی است
؛ حسین صادقی ؛ رئیس اداره برنامهریزی سنجش صلاحیتهای منابع انسانی وزارت آموزشوپرورش؛
شرط اصلی تعالی و پویایی سازمانها، مدیریت منابع انسانی است. به همین دلیل، راهبردها و سازوکارهای مناسب برای جذب، نگهداشت، رشد و بالندگی مستمر منابع انسانی، به بخشی از مزیت رقابتی سازمانها تبدیل شده است و با توجه به نقش بنیادین معلمان در ارتقای کیفیت و کارایی درونی و بیرونی نظامهای آموزشی، تحول در نظام تعلیم و تربیت مستلزم ایجاد انگیزه در معلمان و مربیان برای کسب علوم و فناوریهای متناسب با نیازها و پیشرفتهای علمی و ایجاد فضای رقابتی سالم برای مشارکت فعال آنان در فرآیند آموزش و ارتقای توانمندیهای شغلی است. این مهم، در سیاستهای کلی ایجاد تحول در نظام آموزشوپرورش کشور، ابلاغی مقام معظم رهبری، سند تحول بنیادین آموزشوپرورش و قانون برنامه چهارم، پنجم و ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور مورد توجه قرارگرفته و وزارت آموزشوپرورش، موظف به طراحی و استقرار نظام یکپارچه سنجش صلاحیت و رتبهبندی معلمان شده است. صلاحیتهای حرفهای معلمان در جهان بر ٤ محور شایستگیهای تربیتی (عمومی)، صلاحیتهای تخصصی، شایستگیهای فنآوری و شایستگی آموزش محتوا، استوار است. در کشور ما نیز باید بر ملاکهایی از این دست توجه شود و در اجرای این طرح و ارایه گواهینامه صلاحیتهای حرفهای معلمان سعی شود به حداقل صلاحیتهای علمی، مهارتی و حرفهای معلمان توجه شود.
در مورد فرم پیشنهادی شورای عای آموزشوپرورش، معتقدم در تدوین ملاکهای مطرحشده دقت نظر لازم به کار گرفته شده است، ولی شاخصهای ارایهشده برای ارزشیابی و رتبهبندی معلمان، بسیار کیفی و آرمانی انتخاب شدهاند و تبدیل تعدادی از آنها به شاخصهای کمی، دشوار بهنظر میرسد و در معدودی از آنها ضمانت اجرایی وجود ندارد. در تحقق شاخصهایی مثل: پرورش دانشآموزان آشنا به یک مهارت شغلی یا پرورش دانشآموزان مقید به رعایت احکام، مناسک دین و موازین اخلاقی و... فقط معلم، نقش ندارد و قطعا آموزشهای خانواده، جمع دوستان و همسایگان و محل سکونت و موقعیتهای اجتماعی و جغرافیایی، نقش غیرقابلانکاری خواهند داشت، لذا نتایج حاصل را نمیتوان به معلم منتسب کرد. یا در یک مورد دیگر از شاخصها به معلمانی اشاره شده است که در کلاسهای چند پایه تدریس میکنند. خب، تکلیف معلمانی که در کلاسهای چند پایه تدریس نمیکنند، چیست؟ آیا صحیح است که از امتیاز این بخش محروم بمانند؟ به نظر من بهتر است امتیاز این بخش، جدای از امتیازهای اصلی و بهعنوان امتیازات ویژه و برای جبران کسر امتیاز درنظر گرفته شود.
به نظر میرسد شاخصهای اینچنینی و توفیقهایی از این دست که نه از روی اختیار که به اجبار نصیب عدهای معلمان نواحی محروم و روستایی میشود، شاخص مناسبی برای امتیازدهی نیست و صحیحتر آن است که شاخصی برای ارزیابی معرفی شود که همه در شرایط یکسان امکان دستیابی به آن را داشته باشند. لذا این شاخص نیز بهتر است بهعنوان شاخصها و فعالیتهای سرآمد و فراتر از وظایف قانونی در نظر گرفته شود تا موجب تضییع حقوق سایرین نشود. هدف کلان طرح نظام سنجش صلاحیتهای حرفهای معلمان، ارتقای کیفیت نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی کشور و در سطح عملیاتی، ارتقای جایگاه و شأن و منزلت اجتماعی معلمان است.
از نظر شیوه اجرا، مدیران واحدهای آموزشی بیشتر نقش جمعآوری اطلاعات و مشاهده را ایفا خواهند کرد تا ارزیابی تمام و کمال معلم و قطعا ارزیابانی برای این منظور آموزش خواهند دید تا کار ارزیابی همکاران را با دقت و نگاه کارشناسانه انجام دهند،. اما بیشک اجرای طرح به صورت آزمایشی در جمع همکاران دورههای مختلف تحصیلی و اعتبارسنجی آن، بسیاری از مشکلات و نقاط ضعف اجرای این طرح را روشن خواهد کرد. نکته دیگری که در بررسی فرم پیشنهادی قابلتأمل است، موضوع داشتن مدرک تحصیلی مرتبط با رشته تحصیلی است. حقیقتا این موضوع مانند شاخص تدریس در کلاسهای چندپایه، در کلانشهرها بیمعنا بهنظر میرسد، چراکه بسیاری از معلمان به جهت ساماندهی نامناسب، تدریس در مقطع ابتدایی و... که عمدتا ناشی از اجرای شتابزده نظام آموزشی ٣،٣،٣،٣ است، به اجبار در دروسی تدریس میکنند که تخصص آنها نبوده و صرفا از اینرو که مجبور به پرکردن کلاسهای درس و جبران کمبود معلم در دورهای خاص شدهاند، لذا از این بند امتیازی نخواهند گرفت. اگرچه فینفسه توجه به این موضوع (مرتبطبودن مدرک تحصیلی) و ساماندهی معلمان در رشته تحصیلی مرتبط، موجب افزایش کیفیت آموزش خواهد شد، ولی در اجرا، گریزی از غیرمرتبطبودن رشته تحصیلی با رشته تدریس نخواهد بود. از این موارد بسیار است، دقیقا خاطرم هست در سال١٣٨٩ وقتی معلمان انتقالی به شهر تهران را ساماندهی میکردیم، شاهد معلمانی بودم که میگریستند که باوجود داشتن مدرک تحصیلی دکتری عربی، زیست، ادبیات و... مجبور به تدریس در مقطع ابتدایی شدهاند. این بدان معنا نیست که دوره ابتدایی از اهمیت کمی برخوردار است، بلکه بحث بر سر غیرتخصصی بودن کار معلمانی از این دست است که به اجبار و بدون داشتن ویژگیهای روانشناختی و... مجبور به تدریس در این دوره تحصیلی میشدند، درحالی که هر یک از ایشان میتوانستند بهترین و تخصصیترین معلمان دوره متوسطه باشند.
متأسفانه کمبود نیروی انسانی، همیشه مانع از گزینش نیروهای باسواد و ارزشی در آموزشوپرورش شده است. هرچند دلخوشی ما به داشتن گواهینامه صلاحیت معلمی، فارغالتحصیلان دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی است، ولی در عمل گمان میکنم تمامی فارغالتحصیلان، چنین گواهینامهای را دریافت خواهند کرد، چراکه برای تربیت این دانشجوها از سویی هزینه دادهایم و از سوی دیگر نیازمند تأمین منابع انسانی هستیم. به نظرم هماکنون در آنچه باید تجدیدنظر کرد، خود دانشگاه فرهنگیان است که نه دانشگاه است و نه تربیت معلم. یادش بخیر مراکز تربیت معلم سابق را که واقعا همهجانبه به تربیت نیروی انسانی میپرداختند و فارغالتحصیلان به تمام جنبههای روانشناختی دانشآموزانشان توجه نشان میدادند.
البته این طرح مشکلات دیگری هم دارد.
مثلا احتمال ورود ارزیابانی از جنس غیرمعلم، به کلاس درس و مشاهده رفتار معلم و دانشآموز وجود دارد که ممکن است مشکلاتی را برای آموزشوپرورش ایجاد کند. یا در بخش ملاک مرجعیت نظری و عملی، امتیاز شاخص «تدریس در دورههای توانمندسازی» عملا به معلمانی که مدرک تحصیلی بالاتر از کارشناسی ارشد داشته باشند، تعلق میگیرد و بیش از ٦٠٠هزار نفر که مدرک تحصیلی لیسانس و پایینتر دارند، از امتیاز این بخش محروم میمانند. یکی از مشکلات دیگر فرم ملاکها و شاخصهای پیشنهادی شورای عالی آموزشوپرورش این است که شاخصها صرفا به معلمان اختصاصیافته و کارشناسان، مدیران و معلمان در آن دیده نشدهاند و نیازمند بازنگری است. همچنین شاخص «شناخت زبان علمی رشته تخصصی مربوط» که در بخش دانش حرفهای ذکر شده است، به نظرم باید به شاخص «آشنایی با آخرین دستاوردهای علمی رشته مورد تدریس» تغییر یابد. چهبسا معلمانی که از دانش زبان خارجه بسیار خوبی برخوردارند، ولی هیچگاه در راستای تحقیق و پژوهش در رشته مورد تدریس خود از آن بهره نگرفتهاند و چه بسیار معلمانی که آشنایی نسبی با زبان تخصصی رشته خود دارند و شیفته دستیابی به آخرین متد آموزشی و یافتههای علمی و پژوهش در زمینه شغلی خود هستند و نتایج مطلوبتری هم عایدشان میشود.
شایسته است ضمن بررسی همهجانبه این طرح در کارگروههای تخصصی مشاغل مختلف معلمان، همه جوانب امر مورد مداقه قرار گیرد تا انشاءالله طرح مذکور از غنای لازم برای اجرا برخوردار شود و دچار تزلزل و فترت اجرایی نشود.
تواضع و فروتنی، سعهصدر، بردباری و محبوبیت
؛ سعاد موسوی شرقی ؛ معلم و سرگروه آموزشی پایه پنجم منطقه جره- بالاده؛
پیشنهاد میکنم فرم ملاک و شاخصهای سنجش صلاحیت و رتبهبندی معلمان را در چند مدرسه به شکل آزمایشی اجرا کنند تا ضعفهای آن مشخص شود، اما با نگاهی به این فرم گمان نمیکنم توانایی استخراج نتایج واقعی و عادلانه از آن میسر باشد. پیشبینی میکنم فرهنگیان برای حفظ حیثیت کاری خود مجبور به فعالیتهای جانبی دیگر شوند و اصل وظایف خود را رها کنند. مثال میآورم، طرح الگوهای برتر تدریس هر ساله در مدارس ابتدایی اجرا میشود. بین همکاران در مدارس مشاهده کردم که تقریبا ١٠روز درگیر فیلمبرداری بودند، درواقع آنها برای کسب مقام برتر یا یک تشویقی کوچک اما تاثیرگذار بر امتیاز ارزشیابی خود، دایما درحال کاتکردن فیلم و افزایش مواد کمک آموزشی و فیلمبرداری مجدد و دوباره کاتکردن و دوباره اضافهکردن بودند، به نحوی که وقت گرانبهای دانشآموزان بر سر کلاسها هدرمیرفت و آموزشوپرورش کودکان، عملا برای مدتی تعطیل میشد. فراموش نمیکنم وقتی به یکی از همکاران عرض کردم این همه تلاش شما برای چیست؟ فرمودند میخواهم امتیازم در فرم ارزشیابی و نقل و انتقالات بالاتر رود تا به شهر خودمان برگردم و از آوارگی در این غربت نجات یابم. اینجانب فکر میکنم اجرای برخی بندهای این فرم به آموزش لطمه خواهد زد. همچنان که بسیاری از طرحهای به ظاهرمفید اولویتهای اصلی و اهداف آموزشی و پرورشی را نادیده گرفته و مزاحمتهایی برای کلاس درس ایجاد میکنند و مدارس ابتدایی را به جولانگاه طرحهای بیخاصیت و باخاصیت تبدیل کردهاند. در ادامه بهتر است در برخی بندها، ارزشیابیکننده اصلی، دانشآموز و والدین باشند. البته مدیر هم میتواند ارزشیابیکننده باشد، اما با شرایطی که در مدارس مشاهده میشود برخی مدیران باید توسط شورای معلمان و سرگروههای آموزشی ارزشیابی شوند.
درواقع برخی از مدیران، صلاحیت پر کردن هیچ فرمی از ارزشیابی را ندارند.
قطعا سعی و تلاش دستاندرکاران این طرح، در جهت بهبود کیفیت آموزشی است. باتوجه به اینکه یکی از عناصر مهم و تاثیرگذار بر کیفیت آموزشی معلم است و در بین همکاران گرامی در مدارس ابتدایی ضعفهای شدیدی وجود دارد، این تلاش نشان از ارزش و اهمیت دادن به این عنصر مهم دارد و بسیار ستودنی است، اما اگر به درستی اجرا نشود، لطمات جبرانناپذیر دیگری وارد خواهد کرد و انگیزهها را خواهد کاست. توجه کنیم برخی بندهای آن به انصاف و تیزبینی و حتی سلیقه مدیر مربوط میشود. اما واقعا تا چه مقدار مدیران مدارس واجد این شرایط هستند؟! میفرمایند به آنان آموزش خواهیم داد تا واجد شرایط گردند، اما آموزشها نمیتوانند بر برخی جنبههای شخصیت شکل گرفته افراد تأثیر بگذارند. پس به نظر باید مانع تکمیل این فرم توسط برخی مدیران شد. همچنین برخی بندها معلم را تبدیل به غلامی حلقه به گوش در برابر مدیر میکند. مثلا گفته شده سعهصدر و بردباری، این بند مبهم است. مثال میآورم. مدیری را در نظر بگیرید که اقدام به تنبیه و تحقیر دانشآموز در صف صبحگاهی میکند.
حال اگر معلمی با احترام به او اعتراض کند و از عملکرد او بعد از بارها توضیح روانشناختی انتقاد کند یا از آن بالاتر از وی نزد مقامات شکایت به عمل آورد، امتیاز بند تواضع و فروتنی، سعهصدر و بردباری و محبوبیت را ممکن است از دست بدهد. برخی افراد صداقت، شجاعت و راستگویی را به حساب عدمهمکاری میگذارند. اگر این لیست توسط یک دانشمند فرهیخته در حوزه علوم تربیتی و روانشناسی تکمیل شود، مشکلی به وجود نمیآورد، اما چنددرصد از مدیران ما در این دایره قرار دارند؟ نکته دیگر اینکه فکر میکنم در هر ارزیابی باید اعتیاد معلمان ملاک مورد توجه و اولویت سریع (اورژانسی) باشد. در شهرستانها و خصوصا روستاها معلمان معتاد کم نیستند. بسیاری از آنان شناختهشده هستند، اما همچنان به کارشان ادامه میدهند تا بازنشسته شوند. یادم هست وارد مدرسهای در روستا شدم. سه آقا معلم را گوشه حیاط دیدم که چمباتمه زده و سیگار میکشیدند. از این صحنه خیلی ناراحت شدم، چند مدت بعد فهمیدم دو تا از آن معلمان اعتیاد شدید به مواد دیگر دارند. این معلمان کمحوصله و بسیار عصبانی و کمکارند. در مدرسهای دیگر آقای معلم به دلیل اعتیاد مجبور به فروش میکروسکوپ مدرسه شده بود. در مدرسهای دیگر آقای معلم معتاد تاب تحمل دانشآموز را نداشت و دایما درحال تنبیه روانی و فیزیکی بود. حالا مسئولان مانده بودند اینها را کجا قرار بدهند تا آسیب کمتری بر دانشآموز وارد کنند. جلسهای گرفتیم که در آن بحث و بررسی کنیم که چگونه این کودکان معصوم را از چنگ این آقای معتاد نجات بدهیم. آخر سر یکی از همکاران پیشنهاد داد چارهای نیست و به او پست معاونت پرورشی بدهید، حقوقش ٣٠٠تومان افزایش مییابد و البته در عوض دانشآموزان را نجات خواهیم داد! این معضلی است که سالها در آموزشوپرورش به آن رسیدگی نشده و راهحلی برای آن ارایه نکردهاند!
یک نکته دیگر در مورد فرم ارزشیابی صلاحیتها این است که چون صلاحیتهای عمومی در حیطه کار روانشناسی شخصیت است، میدانیم که کاری بسیار سخت، تخصصی و دقیق است. باید برای تشخیص از اساتید مجرب در این حوزه استمداد طلبید. درواقع کار را به کاردان سپرد. امسال در بیشتر مواقع چند نفر از فارغالتحصیلان دانشگاه فرهنگیان موضوع بحث همکاران مجرب و دلسوزم بودند. فارغ التحصیلانی که تکمیل فرم صلاحیت دانشگاه فرهنگیان نتوانست وضع آنها را تشخیص دهد. همکاران از بیاهمیتی و عدمدلسوزی چندتایی از آنها شدیدا شاکی بودند و همیشه بر این موضوع تأسف میخوردند. چندی پیش وارد کلاسی شدم. بعد از سلام نگاهی به دانشآموز ظریف کلاس چهارم انداختم و گفتم عزیزم اسم شما چیه؟ معلم به سرعت و بدونتامل در حضور تمام دانشآموزان گفت: این یک دانشآموز استثنایی است! کلا توی مغزش هیچی نمیره!... یعنی کلا هیچ! استثنایی!... به خدا استثنایی است! مانده بودم این بشر ذرهای علاقه به کار خود دارد که اینگونه طفل معصوم را تحقیر میکند؟! کدام فرم معتبر تشخیص صلاحیت چنین افرادی را تایید و وارد آموزشوپرورش میکند! در تولید و نحوه اجرای صلاحیتهای عمومی باید تجدیدنظر شود که خروجی آن افراد مناسبتری باشند و نکته پایانی درباره نظر آقای صادقی و با تایید نظر ایشان در سایر حوزهها، ولی ابتدایی باید تخصصیتر شود به نظر مدرک تحصیلی مرتبط باید جزیی از شرایط باشد و نباید در حوزه ابتدایی حذف شود. فرض بفرمایید همکاری با لیسانس کشاورزی درحال تدریس در مقطع ابتدایی است، هرچند وی مقصر نیست و اجبار ساماندهی نیروهای انسانی او را در این جایگاه آورده است، اما وقتی از منظر تعلیم و تربیت به آن نگاه میکنیم نمیتوانیم تسلط نداشتن معلم بر روانشناسی رشد و تربیتی و مشاوره را نادیده بگیریم. هرگز حوزه ابتدایی راه نجات را نخواهد یافت، مگر آموزگاران و مدیران آن تخصصی شوند، فرم صلاحیت نباید پوششی بر ضعفهای نیروی انسانی و اشتباهات گذشته دیگران باشد.
ملاک ارزیابیشان چیست؟
؛ مهدی بهلولی ؛ عضو کانون صنفی معلمان استان تهران؛
بهنظر من هم شاخصهای این فرم پیشنهادی رتبهبندی، خیلی زیاد و خیلی ریز هستند. بحث درصد قبولی و مواردی همچون این، هم به کمیگرایی بیشتر در آموزشوپرورش دامن میزند و هم با عدالت نمیخواند. درصد قبولی در کلاسهای با دانشآموزان خوب، فرق دارد با درصد قبولی با دانشآموزان ضعیف. در درسهای متفاوت هم متفاوت است. با توجه به تنوع مدرسهها نیز عادلانه نخواهد بود تا با شاخصی همچون درصد قبولی، عملکرد معلمان با همدیگر سنجیده شود.
بررسی برخی شاخصها آسان نیست، مثلا تواضع و فروتنی یا رعایت انصاف و عدالت. اینها اندازهگیری میشوند؟ به نظر من با این فرم- البته اگر واقعا بخواهد انجام گیرد- در هر مدرسه چند نفر باید مشغول بررسی کار معلمان باشند تا بتوانند با چکلیست و نظرسنجی و گزارش و آزمون و... آنها را رتبهبندی کنند. به نظرم در آموزشوپرورش ما قرار است تاکید زیادی روی ارزشیابی معلمان باشد و بهنظر میرسد که با تحتنظر گرفتن معلمان با شاخصهای ریز و درشت میخواهند به بهبود آموزش کمک کنند، درحالیکه به نظر من بیش از ارزشیابی معلم باید تاکید روی تربیت علمی آنان داشت. اگر اشتباه نکنم در کتاب درسهای فنلاندی است که توضیح مفصلی درباره ارزشیابی معلمان در فنلاند آمده است. در آنجا بحث اصلی این است که پیش از اینکه به فکر ارزشیبابی خیلی دقیق معلم باشیم، باید بر گزینش و آموزش علمی معلمان تاکید کنیم. در این صورت ارزشیابی تقریبا به یک گفتوگو میان معلم و مدیر تبدیل میشود. دو رویکرد در آموزشوپرورش وجود دارد؛ یکی تاکید بر انگیزههای درونی معلمان و دیگری تاکید بر انگیزهها و رانههای بیرونی. تاکید زیاد روی ارزشیابی معلمان، تاکید بر انگیزههای بیرونی است که تا آنجا که من میدانم در کشورهای مطرح جهان پیشرو آموزش، اینقدر تاکید بر این موضوع وجود ندارد.
اما نکته پایانی: چه تعداد ارزیاب نیاز میشود؟ ملاک ارزیابیشان چیست؟ آیا قرار است از بخش خصوصی و از بیرون آموزشوپرورش کمک بگیرند؟ روشن است که وقتی ارزیاب، از نزدیک با معلم سروکار نداشته باشد، ارزیابی کار او احتمالا با واقعیت فاصله خواهد پیدا خواهد کرد. از سوی دیگر شاخص گویا قرار است با شناخت زبان علمی و آزمون علمی مشخص شود. قرار است این آزمونها هر ساله برگزار شوند که من فکر میکنم این روش آزمون، واکنشهای منفی زیادی میان فرهنگیان برانگیزد. یادم هست برخی از افرادی که از این روش رتبهبندی معمان دفاع میکردند، این شیوه را با شیوه دانشگاهی مقایسه کرده و میکنند، آیا واقعا از استادان دانشگاه هم هر ساله یا چندسال یک بار امتحان میگیرند؟ ما میخواهیم معلمان را ارزشیابی کنیم یا دانشآموزان را؟
نقش جامعه و محیط خانواده و شرایط اقتصادی
؛ نسرین باقری ؛ دبیر ریاضی؛
فرم ارزشیابی جدید که قرار است مبنای رتبهبندی قرار گیرد، مولفههای زیادی دارد که اگر بنا بر درج امتیاز واقعی باشد، کسب امتیاز بالا بسیار سخت است. اگر قرار بر ارزیابی صلاحیت معلمها براساس بندهای این فرم باشد، معلمان بسیاری صلاحیت کافی نخواهند داشت. معلمی که هم تالیف و ترجمه داشته باشد، هم اختراع و نوآوری، هم به فنون مشاوره و راهنمایی دانشآموران تسلط داشته باشد، هم در مسابقات قرآنی مقام کسب کند و هم به بهترین نحو با مدیر و اولیا و دانشآموزان تعامل داشته باشد و درصد قبولی بالا داشته باشد، قطعا انسان بسیار موفقی در همه عرصهها ست. تغییر نظام و کتابهای درسی با حجم بالای مطالب و از سوی دیگر کمکردن ساعت آموزشی مربوطه در بعضی از دروس مانند ریاضی استرس زیادی برای تدریس خوب و به پایان بردن مطالب برای همکاران ایجاد کرده است. حال چگونه میتوان بندی را به تدریس در چند رشته اختصاص داد و به پرورش خلاقیت دانشآموزان و ایجاد محیطهای متنوع یادگیری و بکارگیری انواع روشهای تدریس و روشهای تربیتی هم فکر کرد. درصد قبولیای که در این فرم نیز از مولفههای سنجش دبیران است، بر استرس دبیران میافزاید. معلم تنها یکی از عوامل موثر بر درصد قبولی و ایجاد انگیزه در دانشآموزان است. نقش جامعه و محیط خانواده و شرایط اقتصادی و سایر عوامل در ایجاد انگیزه برای دانشآموزان را نباید نادیده گرفت. برخی از مولفهها شاید فقط برای انتخاب معلم نمونه مناسب باشد. کسب امتیاز و نشانهای مختلف علمی یا امتیاز در مسابقات قرآنی در تدریس معلم تا چه میزان موثر است؟
به غیر از هفته معلم جایگاهی برای معلم قایل هستند؟ شرایط امروز تا چه اندازه برای کسب امتیازهای این فرم مساعد است؟ صلاحیت کسانی که قرار است این ارزیابی را برعهده بگیرند، چگونه میتوان تایید کرد؟ وقتی دبیری که سالها ریاضی، فیزیک، شیمی و... تدریس کرده به اجبار به مقطع ابتدایی فرستاده میشود، چه انگیزهای برای تدریس و تسلط به زبان علمی تخصصی دارد؟! کاش قانون و مقررات کمی هم به روحیه معلمها توجه داشته باشد. هرسال شرایط کاری سختتر میشود. دلیل اصلی اشتیاق بسیاری از همکاران خانم به بازنشستگی پیش از موعد هم شاید فرار از همین استرسها باشد. و سوالی که ذهن من را مشغول کرده، آیا قرار است با این فرم و امتیاز و رتبهبندی و... معلمانی که امتیاز بالا کسب نمیکنند، از این حق و افزایش حقوق بیبهره بمانند؟ به گمان من بهتر است بخشهای زیادی از این فرم را که اکثر همکاران کسب میکنند و شرایط عمومی و لازم از نظر اخلاقی و توانایی تدریس است را مبنای سنجش قرار داد و امتیاز رتبهبندی شامل حال اکثر معلمها شود، بندهایی که کسب امتیاز در آنها سختتر است را برای تشویق و رقابت بین همکاران در فرم ویژهای گنجاند و براساس آن تشویق و کارانه و... درنظر گرفت. با این روش استرس معلمها کاهش یافته و انگیزه بیشتری برای کسب امتیاز بندها خواهند داشت.
نظرسنجی غیرمستقیم از دانشآموز
؛ حفیظ اله مشهور ؛ معلم و فعال رسانهای؛
در طرح سنجش صلاحیتهای حرفهای معلمان ارزیابی تعدادی از شاخصها به مدیر مدرسه واگذار شده است. تجربه در فرمهای مختلفی که در گذشته برای موارد دیگر طراحیشده نشان داده بندهایی که ارزیاب آنها مدیر است و نیاز به مستندات خاصی ندارد، درواقع بود و نبودشان هیچ تفاوتی نمیکند و همگی بدون توجه به تفاوتها این امتیازها را کسب میکنند. البته از طرفی اگر بخواهیم مدیران را نیز متقاعد کنیم که امتیاز را براساس شایستگیها بدهند، تازه مشکل شروع میشود. مدیری که خود لیاقت ندارد و نسبت به معلم خود در سطح پایینتری از دانش و توانایی قرار دارد و به لطف ملاکهای غیرتخصصی و آموزشی بر جایگاه مدیریت تکیه زده، چگونه میخواهد در مورد معلمش نظر بدهد. حضور مدیرانی با مشکلات خاصی چون اعتیاد و... در سیستم نیز این مشکل را دوچندان میکند. حالا اینگونه مدیری چگونه میخواهد معلمش را ارزیابی کند؟
نکته دیگر این است که نکند با اجرای این طرح همان اندک ارزشی که معلم پیش دانشآموز دارد هم از کف برود و دانشآموز، معلم را وامدار خود بداند یا از طرفی برخی از ما معلمان جهت کسب امتیاز دست به کارهایی در کلاس و پیش دانشآموز بزنیم که اعتبارمان را خدشهدار کند، یعنی معلمان برای کسب امتیاز رو به کارهای نمایشی و غیراصیل آورند که از روح آموزش به دور است. برای دوری از این خطر بهنظر میرسد باید قید پرسشنامههایی که قرار است مستقیم نظر دانشآموز را در ارتباط با معلمش میخواهد، زد و با طراحی شیوههایی به صورت غیرمستقیم نظر دانشآموز را در ارتباط با آنچه در هر کلاس میگذرد، جویا شد.
البته تعداد زیاد آیتمها و زیرشاخصهای درنظر گرفته شده نیز یک آفت محسوب میشود، چراکه باز هم تجربه نشان داده است تعداد زیاد شاخصها علاوه بر صرف زمان زیاد باعث بیحوصلگی ارزیابان و پرکردن آبکی فرمهای پیشبینیشده خواهد شد. شاید ادغام هر چند زیرشاخص نزدیک بههم در قالب یک زیرشاخص بتواند اندکی از این اشکال بکاهد.