چرا مدیران ثروتمند در طراحی پروژه‌های نجات زمین مسابقه گذاشته‌اند؟

ماموریت مرموز انگشت‏‏‌سبزها

شماره روزنامه: ۵۷۶۹ تاریخ چاپ: ۱۴۰۲/۰۴/۱۴ ...

اتاق جنگ با کربن

در فوریه 2009، در سرمای گزنده شیکاگو، جیمز ویلزدون در کنفرانسی حضور داشت که ناگهان یک تماس تلفنی غیرمنتظره دریافت کرد. کسی که آن سوی خط بود از رئیس جیمز، یعنی مدیرکل انجمن سلطنتی لندن دعوت کرد که از جزیره «نکر» که متعلق به ریچارد برانسون است بازدید کند. ظاهرا برانسون از چند چهره مطرح علمی و اقتصادی خواسته بود که برای اجرای پروژه جدیدش به او ملحق شوند. پروژه‌‌‌ای به نام «اتاق جنگ با کربن». وقتی مدیر انجمن، دعوت را رد کرد، جیمز به جای او به جزیره رفت.

یک هواپیمای خصوصی کوچک او را از شیکاگو به جزیره بیف برد. سپس او را تا یک قایق تندرو سفید اسکورت کردند. کمی بعد، جیمز به مقصد رسید. وارد اتاق نشیمن برانسون شد. در اتاق، افراد مهمی حضور داشتند. بنیان‌گذاران اسکایپ و مایکروسافت و چهره‌‌‌های مهم علمی و حامیان مالی. برانسون می‌‌‌خواست با یک گروه کوچک از پولدارهای بزرگ به جنگ بحران آب و هوا برود. در طول جلسه، راه‌حل‌‌‌هایی درباره گرمایش زمین ارائه شد. جیمز وقتی آنجا را ترک کرد، تحت‌تاثیر اشتیاق این افراد برای مقابله با این بحران قرار گرفت اما مطمئن نبود هدف بزرگشان محقق خواهد شد یا نه.

انگشت‌‌‌سبزها کیستند؟

به نظر می‌رسد که برانسون، آغازگر مسیری بوده که سال‌های بعد، بسیاری از میلیاردرها به آن پیوستند: نجات کره زمین از شر صنایع و سیستم‌هایی که خودشان به واسطه همان‌‌‌ها به ثروت کلان رسیده‌‌‌اند. وقتی جیمز ماجرای اتاق جنگ را برایم تعریف کرد، لابه‌لای حرف‌‌‌هایش یک کلمه گفت که در ذهنم ماند: «انگشت‌‌‌سبز». نخستین بار، دیوید ویکتور، کارشناس آب و هوا این واژه را در وصف افرادی به کار برد که از پروژه‌‌‌هایی بزرگ و ریسکی با هدف نجات کره زمین، حمایت مالی می‌کنند اما در میانه راه، ناخواسته به زمین آسیب می‌‌‌زنند. وقتی با جیمز حرف زدم، برایم جالب شد ببینم که فعالیت‌‌‌های بشردوستانه زیست‌محیطی طی این سال‌ها دستخوش چه تغییراتی بوده است.

امروز، عملا همه کسانی که ثروت قابل‌توجه دارند، یک «پروژه نجات کره زمین» هم در دست اجرا دارند. ایلان ماسک از طریق سازمان غیرانتفاعی «ایکس‌‌‌پرایز» (XPRIZE) رقابتی با جایزه 100 میلیون دلاری راه انداخته که هدفش کاهش رد پای کربن است. جورج سوروس می‌‌‌خواهد قطب شمال را دوباره منجمد کند. جف‌بزوس می‌‌‌خواهد با فرستادن زندگی به مریخ، با مرگ مبارزه کند. ییشان وانگ، مدیر سابق ردیت قصد دارد یک تریلیون درخت بکارد. به‌‌‌علاوه، بسیاری از موسسات تحقیقاتی که درباره عوامل تهدیدکننده حیات، از جمله بحران‌ها و تکنولوژی‌‌‌ها تحقیق می‌کنند، از بنیان‌گذاران تکنولوژی‌‌‌های بزرگ یا همان «بیگ تک»، کمک مالی گرفته‌‌‌اند‌‌‌. مثل موسسه «آینده بشریت» وابسته به آکسفورد و مرکز مطالعات «خطر وجودی» کمبریج که هر دو از ایلان ماسک کمک دریافت کرده‌‌‌اند.

البته مزایای بالقوه این کمک‌‌‌های مالی، بسیارند. اما دو مشکل در مورد افراد ثروتمند وجود دارد. اول اینکه آنها معمولا به اقتضای شرایط و به سرعت، حوزه سرمایه‌گذاری خود را تغییر می‌دهند. دوم، مسوولیت‌‌‌پذیری و پاسخگویی‌‌‌شان محدود است (در مقایسه با بخش دولتی که باید پاسخگو باشد). همین، ریسکی بالقوه ایجاد می‌کند که ویکتور در سال 2008 هشدار داده بود. آیا در آینده نه‌چندان دور، شاهد اولین «انگشت‌‌‌سبز» جهان خواهیم بود؟

سیستم به جای افراد

جیمز معتقد است که ما به میلیاردرهای خیر و عقل کل که نمی‌‌‌دانند «پولشان را کجا بگذارند» نیاز نداریم. ما به یک «سیستم تحقیقاتی ایمن، روان و دارای بودجه» نیاز داریم که در صورت وقوع یک بحران بزرگ، قدرت و قابلیت چرخش به سمت آن را داشته باشد. گرچه او از همه بودجه‌‌‌های علمی، چه دولتی چه خصوصی، استقبال می‌کند اما معتقد است که مثلا در دوران کرونا، افرادی توانستند تغییرات بزرگ ایجاد کنند که سال‌ها در چند حوزه مشابه فعالیت کرده بودند و به همین علت، توانستند به محض وقوع بحران جدید، تغییر جهت دهند. نهادهای تامین بودجه که برای اهداف خاص سرمایه‌گذاری می‌کنند این قابلیت را دارند که به محض وقوع یک چالش ناگهانی، تمرکز خود را روی آن معطوف کنند. در سال 2021، 9‌درصد تحقیقات منتشر شده، پیرامون کرونا بود. این در حالی است که بیشتر بودجه‌‌‌های علمی، قبل از کرونا تخصیص یافته بودند. این نشان می‌دهد دانشمندانی که برای مباحث دیگر، بودجه دریافت کرده بودند، توانستند پس از کرونا، روی این مبحث جدید کار کنند.

ناجیان ایده‌‌‌های نوین

هیچ کس نمی‌‌‌داند چقدر از پول‌‌‌های خصوصی به حوزه تحقیقات علمی تزریق می‌شود. دو نهاد دولتی آمریکا و بریتانیا می‌‌‌گویند داده‌‌‌های مربوطه را پیگیری نمی‌‌‌کنند. اشتیاق روزافزون میلیاردرها به کمک‌‌‌های بشردوستانه باعث شده بعضی از حوزه‌‌‌های تحقیقاتی کاملا دگرگون شوند. در برخی حوزه‌‌‌های خاص، این کمک‌‌‌ها مثل یک سیل، بازار و توازن بودجه‌‌‌های تحقیقاتی را بر هم زده است. اما حمایت مالی بخش خصوصی، یا همان میلیاردرها قطعا مزایایی هم دارد. بسیاری از تکنولوژی‌‌‌ها یا تکنیک‌‌‌ها، در سال‌های اولیه شکل‌‌‌گیری با کمک همین سرمایه‌‌‌ها جان گرفتند و رونق یافتند. در سال 1950، نورمن بورلاگ، گونه جدیدی از گندم قدکوتاه را پرورش داد که تحمل وزن دانه‌‌‌های سنگین را داشت و عملکرد محصول را دو تا سه‌‌‌ برابر می‌‌‌کرد.

بسیاری از مردم، او را یک قهرمان می‌‌‌دانستند و معتقد بودند که او میلیون‌‌‌ها نفر در پاکستان و هند را از قحطی نجات داده است. آیا می‌‌‌دانید حامیان مالی اصلی این پروژه چه کسانی بودند؟ بنیاد فورد و راکفلر که میلیاردرهای دوران خود بودند. یا مثلا در سال 1971، وقتی شورای تحقیقات پزشکی بریتانیا از تحقیق درباره عمل آی‌وی‌‌‌اف امتناع کرد، لیلین لینکلن هاول، نیکوکار آمریکایی از محققان این پروژه حمایت مالی کرد (حقیقتی که پس از مرگش در سال 2014 فاش شد). این نوآوری‌‌‌ها بسیار تاثیرگذار بودند. به اعتقاد من، تکنولوژی‌‌‌هایی که امروز در دست تحقیق و بررسی‌‌‌اند، پتانسیل این را دارند که تاثیرات عظیم‌‌‌تری ایجاد کنند.

رد پای میلیاردرها در خورشید

یکی از موضوعات مورد علاقه میلیاردرها (و انگشت‌‌‌سبزهای احتمالی)، تکنیکی به نام «مدیریت پرتوهای خورشیدی» است که توسعه‌‌‌اش در سال‌های اولیه را مدیون کمک‌‌‌های مالی ثروتمندانی مثل بیل گیتس بوده (تکنیک پاشیدن ذرات به فضای بالای اتمسفر برای جلوگیری از گرم شدن زمین بر اثر تابش خورشید). بسیاری از کارشناسان معتقدند که این روش، ریسک‌‌‌هایی دارد. مثلا می‌تواند الگوهای بارش باران را تغییر دهد. احتمال اجماع جهانی برای اعمال آن نیز ضعیف است. اما با وجود شک و شبهه‌‌‌ها، دولت ایالات متحده از طرح مداخلات اقلیمی خود خبر داده است. طی یک سال اخیر نیز، آزمایش‌‌‌هایی در مقیاس‌‌‌های بسیار کوچک توسط چند دانشمند انجام شده است.

آیا یک میلیاردر انگشت‌‌‌سبز، بدون حمایت دولت می‌تواند نور خورشید را دستکاری کند؟ هم موافقان و هم مخالفان این روش معتقدند که این ممکن نیست (نیروهای هوایی دولت‌‌‌ها به راحتی می‌توانند هواپیماهای انگشت‌‌‌سبزها را ساقط کنند). دیوید کیث، دانشمند هاروارد با بیش از 30 سال سابقه در حوزه آب و هوا که بیل گیتس، حامی مالی تحقیقاتش در این حوزه بوده، معتقد است که تصمیم درباره اعمال این روش، در دست دولت‌‌‌هاست. از او سوال شد که آیا تاثیر میلیاردرها بر روند تحقیقات، خیلی زیاد است؟ او گفت: «مشکلی که در دموکراسی‌‌‌ها وجود دارد این است که افراد ثروتمند، قدرت زیادی در جهت‌‌‌دهی به وقایع دارند. اما من این را سیاه و سفید نمی‌‌‌بینم. به نظرم، دولت‌‌‌ها لزوما بهتر نیستند.» او می‌‌‌گوید کمک‌‌‌های مالی بیل گیتس، «تاثیر بسیار بزرگی» در مبارزه با مالاریا و اچ‌‌‌آی‌‌‌وی داشته است.

مخالفان اما تاکید دارند که این روش، به شدت خطرناک است. برایش دلایل محکمی هم می‌‌‌آورند. حتی بعضی‌‌‌ها در مخالفت با آن، کمپین‌‌‌های جمع‌‌‌آوری امضا راه انداخته‌‌‌اند. مثل فرنک بیرمن، استاد مدیریت پایداری جهانی. او می‌‌‌ترسد که مبادا شرکت‌ها و میلیاردرها با لابی‌‌‌گری، این تکنولوژی را به واقعیت تبدیل کنند. اگر انگشت‌‌‌سبزها به حوزه‌‌‌های خطرناک دیگر، مثل «واکسن‌‌‌های خودپخش‌‌‌شونده» علاقه‌‌‌مند شوند چه؟ این روش هم ریسک‌‌‌های زیادی دارد. اگر در دست افراد نااهل بیفتد، ممکن است ویروس‌‌‌های کشنده را در سراسر جهان پخش کنند.

چه کسی به جز میلیاردرها؟

حتی اگر شخصیت شیطانی‌‌‌ای در کار نباشد که بخواهد ویروسی کشنده را در دنیا پخش کند، باز هم یک سوال پابرجاست: «این تکنولوژی‌‌‌ها را چه کسی خواهد ساخت؟» احتمالا اولین گزینه‌‌‌ای که به ذهنمان می‌رسد چهره‌‌‌های موفق حوزه تکنولوژی هستند که به واسطه ابداعات خود، جهان را متحول کرده‌‌‌اند. افرادی مثل زاکربرگ و ماسک و بزوس و دورسی. ممکن است آنها با خود بگویند: «وقتی تکنولوژی‌‌‌های جسورانه قبلی جواب داده، چرا این یکی جواب ندهد؟» از سوی دیگر، شکل کمک مالی این نسل با میلیاردرهای نسل قدیم فرق دارد. مثلا اندرو کارنگی، سرمایه‌‌‌دار و نیکوکار متولد سال 1853، با ثروتش بیش از 2500 کتابخانه ساخت. کرنلیوس وندربیلت، از ثروتمندان و خیرین آمریکایی قرن 19، ثروت خود را صرف ساخت خطوط راه‌آهن کرد. اما نسل جدید، فرق دارند. آنها پروژه‌‌‌های نجات سیاره را ترجیح می‌دهند.

در اینجا یک شکاف پاسخگویی نیز وجود دارد. مثلا نهاد «اوشن‌‌‌کایند» که حامی مالی پروژه‌‌‌های حفظ اکوسیستم‌های دریایی ا‌‌‌ست، پروژه‌‌‌ای به نام OAE را در دست اجرا دارد. تا همین پارسال مشخص نبود که چه کسی هزینه‌‌‌های هنگفت این پروژه را تقبل کرده؛ تا اینکه معلوم شد لوسی ساوث‌‌‌ورث، همسر لری پیج، میلیاردر معروف، پشت ماجراست. این تکنولوژی‌‌‌ها کره زمین را تغییر می‌دهند. سوال اینجاست که آیا عموم مردم حق ندارند بدانند چه کسی پول پروژه‌‌‌ها را تامین می‌کند؟ طبق قوانین شرکتی، نه. اما وقتی صحبت از نوآوری در قرن 21 است، آیا قوانین قدیمی کارآمدند؟

بخش خصوصی یا دولتی؟

نقش بخش خصوصی در تامین مالی پروژه‌‌‌ها انکارناپذیر است اما نقش دولت‌‌‌ها نیز مهم است چون دولت‌‌‌ها، هم پاسخگوترند و هم باید ارزش‌‌‌ها و اصول جوامع را در نظر بگیرند. شاید در دوران قدیم، دولت‌‌‌ها برای پذیرش ایده‌‌‌هایی مثل آی‌‌‌وی‌‌‌اف آماده نبودند. در این موارد، میلیاردرها مثل یک ابرقهرمان ظاهر می‌‌‌شدند و به گسترش تکنولوژی‌‌‌هایی که به آنها ایمان داشتند، سرعت می‌‌‌بخشیدند. پس از مدتی، دولت‌‌‌ها نیز به آنها ایمان پیدا می‌‌‌کردند. در میان میلیاردرها، کمتر کسی ا‌‌‌ست که از سرمایه‌گذاری‌‌‌اش ابراز پشیمانی کند. اما سوال آخر این است که چه بر سر پروژه‌‌‌های نجات خواهد آمد؟ احتمالا کماکان به خلق تکنولوژی‌‌‌های جدید ادامه خواهیم داد تا زخم‌‌‌هایمان از تکنولوژی‌‌‌های قبلی را التیام دهیم. نجات‌‌‌دهندگان نیز پروژه‌‌‌های جدید خلق خواهند کرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان