مسألۀ حجاب، در صریح آیات قرآن مطرح است. آیات صریح دربارۀ حکم حجاب در سورۀ مبارکۀ نور و احزاب و آیاتی که از الفاظ و واژگانش که به طور کنایه ذکر شده حد حجاب استفاده میشود و همچنین در متن روایات هم مطالب ارزندهای بیان گردیده است.
لازم است که قبل از ورود به مسألۀ حجاب در قرآن و روایات، (چون در همۀ آیات و روایات مورد بحث محور زنان هستند) باید این مسألۀ مهم را عرض کنم که پروردگار عالم برای زنان از نظر شخصیت انسانی و دینی همان را قائل است که برای مردان قائل است. پاداش زنان را در بهشت در صورت دارا بودن ایمان و عمل صالح با مردان یکسان میداند از زنان با عظمتی چون آسیه مادر موسی و مریم کبری با اسم و رسم، و از حضرت فاطمۀ زهرا(س) با اوصاف و زنان اهل ایمان تجلیل کرده است،در هر بخشی که (المسلمین) فرموده، بلافاصله (و المسلمات) فرموده یا هرجا (المؤمنین) فرموده بلافاصله (المؤمنات) فرموده است. مادرانی که پیغمبران را به دنیا آوردهاند، مادرانی که ائمۀ طاهرین: را به دنیا آوردهاند، مادرانی که فقهاء، مراجع، حکما، فلاسفه و عرفای بزرگ شیعه را به دنیا آوردهاند و مادرانی که شما مردم مؤمن را شیر پاک دادهاند از بحث ما کاملا خارجند.
اگر من مهمترین آیات و روایات را خواندم نظرم به دختران و زنانی است که خداوند و قرآن به آنها نظر منفی دارد ولی زنانی که اهل ایمان و عمل صالح میباشند در پیشگاه پروردگار از درجات بالایی برخوردارند. «من عمل صالحا من ذکر أو انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاةً طیبةً و لنجزینهم أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون»
در این آیه زنان اهل ایمان و عمل صالح را با مردان از نظر حیات طیبه و پاداش بهشت کاملا یکسان دانسته و کمترین فرقی بین مردان و زنان در زمینۀ ایمان و عمل صالح نگذاشته است.
من سعی میکنم چند آیه از سورۀ نور و احزاب بخوانم و به عمق لغات آنها که در کتابهای با عظمت لغت مثل کتاب "المنجد" که یک کتاب لغت بینالمللی است مثل "العین" "قاموس" و "تاج العروس" که از مهمترین کتاب های لغت میباشند آمده اشاره کنم. چون ما برای فهم آیات قرآن مجبوریم به این کتابهای لغت مراجعه کنیم و گرنه نمیشود آیات قرآن را درست فهمید.
در سورۀ احزاب آیهای از آیات صریح در حجاب است که کنایه ندارد «یا أیها النبی»خطاب مستقیماً به پیغمبر است، نمیگوید «قل» تو برای دیگران بگو، پیغمبر را واسطه قرار نداده است.
در باب حجاب خود پروردگار مستقیم وارد شده است.
در باب توبۀ به آن با عظمت، گاهی پیغمبر را واسطه قرار داده است «قل یا عبادی الذین أسرفوا علی أنفسهم لاتقنطوا من رحمة الله» به گناهکاران بگو ناامید نباشید بیایید درست توبه کنید من شما را قبول میکنم. اما در آیۀ حجاب خطاب مستقیما از خود حضرت حق می باشد رودربایستی هم با هیچکس ندارد که حالا بگوید پیغمبر من است، عزیزترین مخلوقم میباشد و در زمینۀ حجاب دختران و زنانش چیزی به او نگویم مبادا دلگیر شود، میفرماید: «یا أیها النبی قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن جلابیبهن ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفورا رحیما» ای پیغمبر گرامی به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو که خویشتن را به چادر بپوشانند که این کار برای این که آن ها به عفت و حریت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوسرانان آزار نکشند بسیار نزدیکتر است و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
«جلابیبهن» یک لغت عربی و جمع است که جلباب مفردش می شود. کتابهای لغت جلباب را اینگونه معنی کردهاند: پوشش گشاد پوشانندۀ سراپای بدن. شما از جلباب روسری و مانتو میفهمید. عرب به پارچۀ گشادی که وقتی زن سر میکند بدن را میپوشاند، حجم بدن و زیبایی بدن پنهان میشود، قد و قامت به درستی از زیر این پارچه پیدا نیست، و تمام بدن را فرا میگیرد را جلباب میگوید. به زنان امت بگو، به دخترانت بگو، به زنان خودت هم بگو. مستقیم به تو دارم خطاب میکنم، خودم وارد مسألۀ حجاب شدهام که به تو دارم خطاب میکنم «یا أیها النبی» به همۀ این زنان بگو «یدنین علیهن من جلابیبهن» یعنی همۀ وجودشان نه فقط سرشان را «علیهن من جلابیبهن» این پارچۀ گشاد پوشاننده را «علیهن» نه «علی راسهن» به سراسر بدن بپوشانند. «ذلک أدنی أن یعرفن» این پوشش گشاد نزدیکتر به این حقیقت است که هر مردی و جوانی، زنی را با این پوشش کامل بدنی ببیند. به نظر آن مرد این زن پاکدامنی است «فلا یؤذین» متلک به او گفته نمیشود، از او دعوت به گناه نمیشود، از او دعوت به برقرارکردن ارتباط نامشروع نمیشود. خدا، خدای عالم به همه چیز است؟
برای این که در جامعه متلکگویی نباشد، برای این که در جامعه مردان بی تقوا زبان درازی به زنان نکنند. اگر این پوشش باشد مورد این آزارها قرار نمیگیرند «و کان الله غفورا رحیما» اگر بعضی از این خانمها قبلا در معرض دید مردان بودهاند حالا به این آیه عمل کنند، خودشان را بپوشانند من غفورم، گذشتۀ آن ها را میبخشم و رحیمم به آنها مهربان میشوم.
آیا در قرآن فقط این پوشش گشاد و پنهان کننده بدن و زیبایی زن مطرح است؟ نه، غیر از این پوشش یک پوشش دیگر هم در قرآن مطرح است که خداوند از آن پوشش تعبیر به خُمر کرده است. خُمر یعنی همین مقنعههایی که در مکه زنان مراکشی سرشان میباشد که کاملا مو و حجم سر را تا روی سینه میپوشاند. فقط یک مقدار گردی صورت پیداست، دیگر موی زن، گردن، سینه و گوشواره پیدا نیست. این را هم قرآن با امر واجب استعمال کرده است که زیر پوشش داشته باشند، مبادا یک وقت باد پاییزی سنگین است و چادرشان را رد کرد باز هم چشمها، زیباییها و زینتهای زن مسلمان را نبینند. بنابر این دو پوشش در قرآن مطرح است که هر دو باید باشد. یکی جلباب است و دیگر خُمر(به ضم) است.
اول: «یدنین علیهن من جلابیبهن» امر واجب است. دوم: محرم و نامحرمی را میگوید که زنان با چه کسانی محرمند که در ابتدای آیۀ سی و یک سورۀ نور، پوشاننده تا روی سینه را مقنعه میگوید که باید آن پوشش گستردهای باشد.
حضرت فاطمه زهرا(س) دختر پیغمبر اکرم(ص) وقتی مسجد رفت که حکومت را محاکمه کند به دستور آیۀ احزاب یک پوشش سرتاسری انداخت که از سر تا نوک پاهایشان را بپوشاند و هم خُمر را بر سر انداخت. و حالا برنامه سومش را ما نمیتوانیم در این مملکت پیاده کنیم که ده إلی بیست نفر از زن های مدینه را دعوت نمود که در فاصلۀ بین خانه تا مسجد (که شش هفت متر بیش نبود) دور مرا بگیرید که من شناخته نشوم.
زینبکبری(س) هم در بارگاه ابنزیاد به اسرا گفت دور مرا بگیرید که مرا نشناسند و نبینند که ابن زیاد آدم خیلی پررویی بود. اُسرا را که نگاه میکرد سؤال کرد: «من هذه التی انحازت فجلست ناحیة و معها نسائها؟» این خانمی که خودش را پنهان کرده و پیدا نیست کیست؟ کسی جوابش نداد. دوباره سؤال کرد باز هم جوابش را ندادند. دوباره پرسید، خادمی از خدام اهل بیت: که زن بود بلند شد و گفت دهانت را ببند. چه قدر میپرسی، این دختر امیرالمؤمنین(ع) و فاطمۀ زهرا(س)، زینب کبری(س) میباشد که نمیخواهد چشم آلوده تو به او بیفتد.
خدایا من خیلی خوشحالم که حرفهای ناب تو را دربارۀ حجاب زنان میگویم و میدانم که در قیامت از محاکمه نخواهم داشت چون حق تو را ادا کردم. حق حجاب تو در این مملکت بسیار مظلوم است.
در آیة دیگر میفرماید: «و لا یبدین زینتهن» زنان اصلا اجازه ندارند آرایشهای بدنی یعنی زیبایی اندام، سینه، گردن، مو و آرایشهای خود را را در مقابل چشم مردان ببرند. به مردان یعنی مسلمان، مسیحی، یهودی، زردشتی، لائیک، کمونیست، بی دین، میگوید زن که آفریدۀ من است و مملوک من است و من صاحب همه امور او هستم و اجازه نمیدهم که خوشنمایی اصلی خلقتش را و آرایش خود را به مردم نشان بدهد، نمی دهم. آن زنی که خودش را نشان میدهد در واقع میگوید: خدایا من به اجازۀ حضرت عالی هیچ کاری ندارم. این میشودکفر. «إلّا ما ظهر منها» حداقل من که درباره مفهوم «إلّا ما ظهر منها» گشتم ببینم خدا چه میفرماید.
بالاترین عالمان ما میگویند مگر چیزی که خود به خود جلوی چشمان ظاهر شود. یعنی یک وقتی باد چادرش را کنار بزند. بزرگان دین «إلّا ما ظهر منها» را اینگونه معنی کردهاند.
بعضی از علما هم میگویند مگر کمی از گردی صورت و تا مچ دست. «إلّا ما ظهر منها» یعنی کمی از گردی صورت، نه گردی به صورتی که کامل زیبایی درک شود. «و لیضربن» لام، لام امر واجب است «و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن» روسری را عرب «خُمر» میگوید که سر و گردن و سینۀ زن را بپوشاند زیر آن پوششی که در سورۀ احزاب مطرح شد ما یکی از این دو آیه را نمی توانیم تعطیل کنیم، هر دو امر میباشد.
جیوب در لغت عرب یعنی گردن، بنا گوش و گوش و زیباییهای گردن و سینه با مقنعه همۀ اینها را بپوشاند.
حالا چه کسانی به زن محرمند؟ «و لا یبدین زینتهن» زنان، زیبایی چهره، زیبایی گردن، زیبایی سینه، لباسهای رنگارنگ بسیار تحریک کننده را به کسی نباید نشان دهند مگر برای دوازده نفر که برای آنها تحریک کننده نیست.
1-«و لا یبدین زینتهن إلّا لبعولتهن» شوهر او که به او محرم است
2-«أو أبائهن» پدران بزرگ او، پدر و پدر بزرگش به زن محرمند
3-«أو أباء بعولتهن» پدر شوهر هم به او محرم می باشد
4-«أو أبنائهن» پسران خود او که از شوهر هستند به او محرمند
5-«أو أبناء بعولتهن» اگر با مردی ازدواج کرده که آن مرد پسر از زن دیگرداشته، آنها نیز محرمند
6-«أو إخوانهن» برادران زن به او محرمند
7-«أو بنی إخوانهن» پسران برادر زن به او محرمند که او عمۀ آنها میشود
8-«أو بنی أخواتهن» به پسران خواهرش محرم است
9-«أو نسائهن» به زنان مؤمن و مسلمان هم محرم است
10-«أو ما ملکت ایمانهن» به غلامی که با پول خود خریده، محرم است که الان دیگر وجود ندارد که همان خرید به منزلۀ محرمیت است
11-«أو التابعین غیر اولی الأربة من الرجال» نوکری که در خانه کار میکند. اینکه حضرت حق میفرماید، خیلی عجیب است
12-«أو التابعین غیر اولی الأربة» این مرد هیجانی در شهوت او ایجاد نمیشود و فرقی بین زن و مرد نمیتواند بگذارد، فقط کار میکند این زن به چنین مردی که در منزل کار میکند محرم است.
13-«أو الطفل الذین لم یظهروا علی عوارت النساء» به بچه ای که میل و غریزۀ جنسی هنوز در او ظهور نکرده است مثلا پسر بچۀ سه یا چهار ساله باشد، ولی بچۀ پنج وشش ساله که وقتی دست به بدنش زده میشود خوشش بیاید این بچه به زن نامحرم است
14-«و لا یضربن» به زن اجازه نمیدهم «بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن» کفشی بپوشد که در حال راه رفتن، کفش صدای زیبایی بدهد و گوش مردان را نوازش کند. وقتی صدای پا را شنیدند برگردند و او را تماشا کنند و ببینند که به این شکل راه رفتن، سر و صدای کفش و دستبند و گردن بند و النگو دارد میآید، آن وقت مردان هزاران فکر آلوده دربارۀ آن زن میکنند.
اما ارتباط نامشروع با دختران و زنان که بر طبق فرهنگ غرب در این زمان عادی شده است به حکم قرآن حرام است که در سورۀ نساء آیۀ بیست و پنج و سورۀ مائده آیۀ پنج ارتباط دختر و پسر و روابط پنهانی را حرام نموده است.
اما در مورد خانمهایی که دستور این دو آیه و خیلی از برنامههای الهی را رعایت نمیکنند، تقوا را مراعات نمی کنند، پوشش را مراعات نمی کنند، دستور این دو آیه را رد میکنند و در زندگی کارهای دیگری هم دارند.
یک روایت بسیار مهمی را نقل میکنم. متن روایت در کتاب بسیار باعظمت و مقبول کل علمای شیعه، عیون الأخبار الرضا(ع) نوشته وجود مبارک عالم کم نظیر شیخ صدوق1 و در بحارالانوار مرحوم مجلسی و در کتاب لئالی الأخبار عالم بزرگ مرحوم تویسرکانی هم آمده است.
شیخ صدوق1 از ورّاق نقل میکند، ورّاق از یک مرد شیعه به نام اسدی نقل میکند، اسدی از یکی از راویان شیعه به نام سهل نقل میکند و سهل از عبدالعظیم حسنی و عبدالعظیم حسنی از امام جواد(ع) و امام جواد(ع) از امام رضا(ع) و ایشان از پدرانش چنین نقل میکند که امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «دخلت أنا و فاطمة علی رسول الله(ص)» من و فاطمه(س) همسرم خدمت پیغمبر اکرم(ص) رسیدیم. راویان حدیث از نُه امام: آن را نقل کردهاند از حضرت عبدالعظیم تا امام علی(ع) هر امامی به مردم زمان خویش گفته «فوجدته یبکی بکاءً شدیدا» پیغمبر اکرم(ص) به سختی گریه میکرد. امیرالمؤمنین(ع) میگوید: پدر و مادرم فدایت شوند یا رسول الله(ص) چه چیزی باعث شده که شما چنین گریۀ سختی میکنید؟ پیغمبر اکرم(ص) فرمود: یا علی شبی که مرا به معراج بردند، چیزهایی دیدم که برای شما میگویم. من زنان امتم را در عذاب سختی دیدم نه عذاب معمولی، بر من خیلی عذاب سخت امتم گران تمام شد، سختی عذاب آنها مرا به گریه انداخت.
فرمود: خانمی را دیدم که با موی سر به دیوار جهنم بسته شده بود که مغزش در حال جوشیدن بود. خانمی را دیدم که با زبانش آویخته شده بود و آب جوش جهنم در حلقش میریختند. خانمی را دیدم که با سینه آویخته شده بود. خانمی را دیدم که گوشت بدن خودش را میکند و میخورد و آتش از زیر بدنش وارد میشد و از دهانش خارج میگشت. خانمی را دیدم که دو پایش و دستش را به هم بسته بودند و مار و عقرب به بدنش چسبیده بودند. خانمی را دیدم که کور، کر و لال بود در تابوتی از آتش که مغزش از بینی او بیرون میریخت و بدنش از مرض برص و جزام جهنم بریده بریده شده بود. خانمی را دیدم که به دو پا در تنوری از آتش آویخته شده بود. خانمی را دیدم که گوشت بدنش قطع میشد و آتش از پیش و پشت سرش به او حمله میکرد و با قیچی جهنم گوشتش را میکندند. خانمی را دیدم که آتش جهنم از صورتش بالا میرفت و با دست آتشین معده و رودۀ خود را میخورد. خانمی را دیدم که سرش چون خوک و بدنش همچون بدن الاغ و میلیونها رنگ عذاب او را فرا گرفته بود. خانمی را دیدم که صورتش چون صورت سگ و آتش از زیر بدن وارد و از دهانش خارج می شد و ملائک با گرزهای آتشین بر سرش میزدند.
بعد از سخنان پیغمبر اکرم(ص)، حضرت زهرا(س) وارد سخن شد و عرض کرد: حبیب من، نور چشم من، پدر به من خبر بده که کار این زنها چه بوده و روش و عادتشان چه بوده است که خداوند چنین عذابهایی را بر آنها مسلط کرده است. پیغمبر اسلام(ص) فرمود دخترم آن که با موی سر به دیوار جهنم آویخته بودند خانمی بود که همۀ مردها خیلی راحت موی سرش را میتوانستند ببینند و پوششی نداشته است. زنی که با زبانش آویخته بودند زنی بود که به ناحق و بیدلیل با زبانش و زشتگوییهایش دائم دل شوهرش را آتش میزد.
اما خانمی که با سینه آویزان بود خانمی بود که نیاز جنسی شوهرش را جواب نمیداده و نمیگذاشته کنار او هم بخوابد و حال چه آن زن خیلی مقدس بوده که میگفته نماز شب بخوانم و مرد را دور میکرده و یا مزاج سردی داشته است. در هر صورت پیغمبر اکرم(ص) فرموده زنی که شوهرش را از غرائز جنسی محروم کند به برآمدگی سینه در جهنم آویزان میشود. و اما خانمی که با دو پا آویخته میشود زنی است که بدون علت شرعی و اجازۀ شوهر از خانه خارج میشود، حال یک وقت زن نیاز به مسائل الهی حلال و حرام دارد، یک ساعت تا مسجد میرود، این عیبی ندارد اما یک وقت زن میخواهد بیرون برود و حق غریزۀ مرد پایمال میشود این گناه است.
اما خانمی که گوشت بدنش را در آن آتش میخورد، در منزل به خود میرسید و لباسی را میپوشید که در بیرون خودش را به چشمها ارائه دهد نه این که با مردی رابطه داشته باشد.
اما خانمی که دست و پایش بسته شده بود و مارها و عقربها به او چسبیده بودند خانمی بوده که بدون نظافت اعضا و جوارح وضو میگرفته و لباسهای نجس و ناپاک تن میکرده و از جنابت و عادت ماهانه غسل نمیکرده و نماز را سبک میشمرده است.
اما خانمی که کور و کر و لال بود، زنی بود که از زنا بچه به دنیا آورده و گردن شوهرش انداخته و شوهر هم نمیدانسته که بچه از آن خودش نیست و تا آخر عمر ارتباط نامشروع داشته است.
و اما خانمی که با قیچی آتشین جهنم ملائکه گوشتش را قیچی میکردند خانمی بود که با نامه و یا وسیله دیگری خود را به مردان نامحرم عرضه میکرده است. اما خانمی که صورتش و بدنش پر از آتش بود و معده و رودهاش را میخورد، آن زن دلال بین زن و مرد نامحرم بود که خود او پیر شده بود و کسی سراغش نمیرفت و دلالی میکرد.
اما خانمی که سرش خوک و بدنش الاغ بود زنی بود که آتش اختلاف روشن میکرد و زن و شوهرها را به جان هم میانداخت و آرامش خانواده را به هم میریخت و دروغ میگفت.
اما زنی که صورتش سگ بود و آتش از پایین او داخل میشد و از دهانش بیرون میزد رهبر ارکستر زنانه بوده در مجلس مردان خوانندگی میکرد. در زمان پیغمبر اکرم(ص) رادیو و تلویزیون نبوده، اما لغتی که پیغمبر اکرم(ص) به کار گرفته این است:«فإنّها کانت قینةً» هم خواننده بوده که مردان میآمدند شرکت میکردند و هم رهبر ارکستر در سالنها و نمایشگاهها بوده است.
پیغمبر اکرم(ص) حق داشته که برای چنین زنان زار زار گریه کند. خانم هایی که این مسائل را میخوانید و از آنهایی هستید که در حدیث گفته شده چه کردهاید که دل پیغمبر اکرم(ص) را چنان سوزاندهاید که علی(ع) و فاطمه(س) میگویند پیغمبر(ص) بلند بلند و شدید گریه میکرد.
من تاریخ پیامبر اسلام(ص) را خواندهام. به شما خانمهای بیحجاب میگویم که پیغمبر اکرم(ص) در بیست و سه سال مردم مکه و مدینه به او هر نوع ظلمی کردند شما دیگر به او ظلم نکنید و دلش را نسوزانید.
یک گریۀ دیگر ایشان این بود که یک روز از حضرت(ص) پرسیدند که ای رسول خدا! چرا این قدر گریه میکنید؟ فرمود: حسین جان(ع) حالا که از من می پرسی می گویم که بعد از من برای پدرت علی(ع) و مادرت زهرا(س)، برادرت حسن(ع) و برای خودت حوادث عجیبی پیش میآید و بلاها به سرتان میآورند.
حسین جان(ع) من خیلی دلم میخواهد شماها هر کدام از دنیا رفتید در کنار من دفن شوید اما این مردم بعد از من همۀ شما را از من دور میکنند. چرا گریه نکنم در حالی که گریههای مادرت را بین در و دیوار میبینم و محراب میبینم که فرق پدرت علی(ع) در آن شکافته میشود و بدن برادرت حسن(ع) را در کنار قبر من مورد حمله و تیر قرار می دهند که در حین شهادت به امام حسین(ع) فرمود: «لا یوم کیومک یا أبا عبدالله» یا حسین(ع) روزی همچون روز تو نیست. حسین جان(ع) در همۀ عالم تا روز قیامت هیچ روزی همچون روز تو نخواهد بود.
--------------------------------------------------------
نحل :(ص)7 .[1]
احزاب : 5(ص).[2]
زمر :531
1 . احزاب: 5(ص)
1 . الارشاد، شیخ مفید : 2/115 ؛
بحارالانوار: 45/117 باب 3(ص) حدیث 1
1 . نور: 31
1. نور:31
1 . عیون اخبار الرضا7 :2/11؛
بحارالانوار: 8/30(ص) باب 24 حدیث 75
1. بحارالانوار :45/218 باب 40 حدیث44؛
الأمالی، شیخ صدوق: 115 حدیث 3 ، مجلس 24