ماهان شبکه ایرانیان

توبه

اگر پدر و مادر، طفل خویش را که محصول زندگی آنان است، در معرض انحراف و تباهی و اتلاف ببینند، در مقام چاره و اصلاح او بر می آیند

اگر پدر و مادر، طفل خویش را که محصول زندگی آنان است، در معرض انحراف و تباهی و اتلاف ببینند، در مقام چاره و اصلاح او بر می آیند. اصولاً هر صانعی نسبت به مصنوع خویش حساسیّت دارد و هنر و کمال خود را در آن متجلّی می بیند و برای حفظ آن کوشش لازم را مبذول می دارد.
از تمثیلهای معروف است که «کسی کوزه ای از کوزه گری خرید و آن را در حضور او شکست! این عمل چند بار تکرار شد و خشم کوزه گر را برانگیخت! خریدار گفت: چرا نگران می شوی! من وجه کوزه های شکسته را به تو پرداخت می کنم! کوزه گر گفت: درست است، ولی شکستن مصنوع من در حضور من که برای آن زحمت فراوان کشیده و کمال و سلامت آن را می خواهم، سخت ناراحت کننده است!»
خداوند متعال، از پدر و مادر به انسان مهربانتر است و از هر صانع نِسبی نسبت به مصنوع خویش حساستر می باشد؛ زیرا علاوه بر اینکه انسان را بر فطرت توحید و پاکی آفریده، او را «مَثَلَ» خود قرار داده، تا با نمایش آثار قدرت و حکمت خویش در این مخلوق، کرامت خویش و تکامل انسان را به سامان رساند.
خداوند راه رسیدن به این تکامل را در آیه: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونَ»[1] بیان فرموده است. درباره راز خلقت و فلسفه عبادت هم امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ فرموده است: «إنَّ اللهَ عزَّوجلَّ، بِمَنِّهِ و رَحمَتِه لَمّا فَرَضَ عَلَیکُم الفرائِضَ لَم یَفرِض ذلکَ عَلیکُم لِحاجهٍ مِنهُ إلیهِ، بَل رَحمَهً مِنهُ...»[2]
خداوندبلندمرتبه (به خاطررحمت ومنتش بربندگان )واجبات را نه به خاطر نیازش به آنها بربندگان واجب نمود بلکه به سبب رحمتی بود، ازجانب او
من نکردم خلق، تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم.[3]
راه چاره
عوامل و موانع بازدارنده درونی و برونی مختلفی در راه تکامل وجود دارد؛ چه اینکه پیمودن آن، گردنه ها و سختیها در پیش دارد، اما راه گناه و لغزش ـ که مهمترین عامل آن «نفس امّاره»[4] است ـ برای عموم افراد، راه آسان و سهلی به نظر می رسد! چنانکه در برون انسان و در محیط زندگی او هم، موانع فراوانی وجود دارند که او را از تکامل بازداشته و به انحراف و انحطاط می کشاند! بنابراین، نفس امّاره (به عنوان یک نیروی باز دارنده درونی) و عوامل فراوان برونی،‌انسان را به کجی و آلودگی و درماندگی و جدا شدن از فضل و کمال سوق می دهند. عموم افراد بشر غالباً به این موانع مبتلا می شوند، ولی تنها بعضی از آنان راه چاره می یابند. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «إنّ کُلَّ بَنی آدمَ خَطّاءٌ، و خَیرُ الخطّائینَ التّوابونَ»[5]
بدرستیکه همه انسانها خطا می کنند و بهترین آنها کسانی هستند که بسیارتوبه می کنند
با توجه به این عوامل، خداوند مهربان، از راه لطف، راه چاره و بازگشتی را در برابر انسان گشوده تا او ناامید نشود، هویّت خویش را نادیده نگیرد و با انتخاب راه بازگشت هویّت انسانی خویش را باز یافته، با خدا و فضیلت آشتی کند و راه خیر و صلاح و تکامل خود را استمرار بخشد.
این لطف خداوند، سپاس و شکر فراوانی را می طلبد، امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ به پیشگاه خداوند با سپاس فراوان چنین می گوید: «إلهی أنتَ الذّی فَتَحتَ لِعبادِکَ باباً إلیَ عَفوِکَ، سَمَّیتَهُ التَّوبَهَ، فَقُلتَ: توبوا إلی اللهِ...»[6] خدای من! تو آن خدایی هستی که، برای بندگانت دری به عفو خویش گشوده و نام آن را توبه گذاشته ای و فرموده ای که به سوی خدا بازگشت کنید.
لطف تو مگر پیش نهد پای وگرنه بخشیدن جرم چو منی، کار مُحال است!
آری، از باب همین لطف و مهر است که خداوند هم به بنده عصیانگر دستور توبه و بازگشت و پاک شدن از گناه می دهد و هم از توبه بنده گناهکار خرسند می گردد. امام باقر ـ علیه السلام ـ فرموده: «إنّ اللهَ تعالی أشدُّ فرَحاً بِتَوبَهِ عَبدِهِ مِن رَجُلٍ أضَلَّ راحِلَته و زادَهُ لَیلَهً ظلماءَ فَوَجَدَها...»[7] خرسندی خداوند متعال،‌در توبه گنهکار از خرسندی مردی که در شب تاریک (در بیابان) مرکب و توشه و زاد خویش را گم کرده و ناگاه آن را پیدا می نماید، بیشتر است.
مراحل توبه
قرآن کریم، از لغت «توبه» و مشتقّات فعلی آن، 107 مرتبه سخن به میان آورده و هفت بار با فرمان « توبوا »، همگان را به بازگشت از گناه و آشتی و اطاعت خود دعوت کرده است؛ اما موضوع مهمّی که درباره «توبه» باید مورد توجه قرار گیرد و احادیث فراوانی بر آن تأکید دارد،‌این است که اصولاً توبه با طیّ همه مراحل آن، صورت واقعی به خود می گیرد و نتیجه مطلوب و سرنوشت ساز را خواهد داشت.
امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود: «التَّوبَهُ علی أرَبَعِه دَعائِمَ: نَدَمٌ بالقَلبِ، و استغفارٌ باللِّسانِ، و عَمل بالجَوارحِ، و عَزمٌ عَلی أن لایَعودَ...»[8] توبه بر چهار پایه استوار است: پشیمانی با قلب، طلب آمرزش با زبان، عمل به وسیله اعضا و جوارح، و اراده و تصمیم جدی بر اینکه به گناه و آلودگی گذشته بازگشت ننماید.
بنابراین، توبه صرفاً یک لفظ نیست، نخست باید قلب از گناه پشیمان و متنفّر شود، بعد با زبان، شعار ترک گناه را برای دیگران و تلقین به نفس را برای خویش استمرار بخشد، سپس اعضای بدن و عناصر فعّال وجودی،‌به جای گناه و تباهی به حوزه اعمال صالح و نیک وارد شود تا فرد، دیگر آن عنصر قبلی نباشد و بالاخره، دیگر هیچ گاه تصمیم بازگشت به زشتی و تباهی و آلودگیهای قبلی، نداشته باشد.
بدین جهت است که وقتی کسی در حضور امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ به خاطر درخواست آمرزش از خداوند، کلمات «استغفار» را بر زبان جاری می کرد، آن حضرت با جمله: «مادرت بر مرگت اشک بریزد»، او را مورد نکوهش قرار داد، طلب آمرزش را مقام والایی شمرد و برای آن شش مرحله بدین شرح بیان فرمود:
1 . پشیمانی جدّی از همه اعمال بدِ گذشته.
2 . تصمیم جدّی برای خودداری از همه گناهان
3 . بازگرداندن همه حقوق و بدهی های مادی و معنوی به مردم و بریء الذّمه شدن
4 . جبران و تدارک هر عمل و عبادت واجب و از دست رفته.
5 . آب کردن تمام گوشت هایی که از راه حرام، در بدن روییده
6 . تحمل رنج و چشیدن لذّت عبادت و بندگی خدا، به همان حدّی که گناه،‌لذت بخش بوده است.[9]
اگر لذّت ترک لذّت ، ‌بدانی دگر لذّت نفس، لذّت نخوانی
سفرهای علوی کند، مرغ جانت گر از چنبر آز، بازش رهانی
گر از باغ اُنست، گیاهی برآید گیاهت نماید ، گل بوستانی
چنان می روی ساکن وخواب درسر که می ترسم، از کاروان بازمانی
وصیّت همین است ، جان برادر که اوقات ضایع مکن، تا توانی.[10]
شرایط توبه
توبه را از یک لحاظ، به دو قسم تقسیم کرده اند: یک دسته از گناهان، کوچک و کم شعاع هستند و صرفاً با استغفار و پشیمانی قلبی، جبران می شوند اما دسته دیگری از گناهان‌، هم بزرگ و ویران کننده هستند و هم اثر وضعی در پی دارند. این دسته، اضافه بر پشیمانی قلبی و استغفار با زبان، اقدام عملی و جبران مافات و ترمیم خرابیهای به وجود آمده را نیز می طلبد.
در یک تقسیم بندی دیگر، گناهانی را که ممکن است انسان مرتکب شود، به سه دسته می توان تقسیم نمود که قهراً توبه از آنها به حسب موارد سه گونه خواهد بود که اندکی به شرح آن می پردازیم:
الف) ستم به خویشتن
خداوند ستم به خویشتن را در قرآن کریم با تعبیر «فَمِنهُم ظالِمٌ لِنَفسهِ»[11] مطرح کرده است. منظور از این دسته لغزشها و خطاها، گناهان و اشتباهات و لغزشهایی هستند که در مرحله نخست و به طور کلّی، زیانها و ضررها و ضربه های آن، متوجّه خود انسان می گردد؛ انسان از این ناحیه به جان و مال و حیثیت خویش صدمه زده و موجب عدم پیشرفت و موفقیت یا فقر و عقب افتادگی و گرفتاری خویش می گردد.
در این گونه موارد، گرچه گناهکار در حق خود ظلم روا داشته، ولی چون اصولاً پای شخص دیگر و حق دیگری در میان نیست، با استغفار و جبران خطاها و ضررها، آسانتر می توان از آنها توبه کرد و راه خیر و صلاح و سعادت دنیوی و اخروی را در پیش گرفت.
ب) حقّ‌ الله
فطرت پاک و سالمی که خداوند در نهاد انسان قرار داده،‌اعضاء و جوارح و نعمتهای مادی و معنوی که برای او فراهم آورده، پانزده میلیارد سلّولی که در مغز او به ودیعت گذاشته و بالاخره، «ارسال رسل و انزال کتب» همه برای این است که انسان دچار غفلت نگردد و به انحراف و انحطاط فرو نلغزد؛ به «اخلاق الله»[12] گراید و راه تکامل را بپیماید. اما متأسفانه، انسان بر اثر تأثیرپذیری از عوامل درونی و بیرونی، این همه نعمت و هدایت را نادیده می گیرد، در برابر خدا و دستورات پروردگار عالم، عصیان و سرکشی می کند و در حق خدا و احکام دین الهی ستم روا می دارد. برای توبه از این دسته گناهان،‌اگر شرک و کفر صورت گرفته، باید «توحید» و یکتاپرستی را جایگزین نمود و اگر در احکام و فروع دین خداوند، کوتاهی،‌نقصان و تعطیلی واقع شده، باید به تکمیل و جبران آنچه از دست رفته، اقدام نمود. البته جبران بعضی از گناهان مشکل است، اما چون خداوند کریم و رحیم است و اصولاً خود بندگان را به توبه فرا خوانده، گاهی توبه و استغفار از گناهان به راحتی عملی می گردد. از باب نمونه، درباره کسی که بی جهت روزه خواری ـ که حقّ الله است ـ کرده، در رساله عملیّه می خوانیم: «کسی که کفاّره روزه رمضان بر او واجب است، باید یک بنده آزاد کند یا به دستوری که در مسأله بعد گفته می شود، دو ماه روزه بگیرد یا شصت فقیر را سیر کند یا به هر کدام، یک «مد» که تقریباً ده سیر است، طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها بدهد؛ و چنانچه اینها برایش ممکن نباشد، هر چند «مد»‌که می تواند به فقرا طعام بدهد،‌و اگر نتواند طعام بدهد، باید استغفار کند، اگر چه مثلاً یک مرتبه بگوید: استغفر الله.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ذاریات، 56.
[2] بحارالانوار، ج 5،‌ص 315.
[3] . مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 149.
[4] . «... إن النَّفس لامّاره بالسوء...» یوسف، 53.
[5] . الدرالمنثور، ج 1، ص 261.
[6] . مفاتیح الجنان،‌مناجات التّائبین، ص 118.
[7] . اصول کافی، ج 2، ص 435.
[8] . بحارالانوار، ج 75، ص 81.
[9] . نهج‌البلاغه فیض، ص 1282، ح 409 ـ ابن ابی الحدید، ج 20، ص 56 ـ بحارالانوار، ج 6، ص 36.
[10] . کلیات سعدی، ص 519.
[11] . فاطر، 32. ش
[12] . عن الصادق ـ علیه السلام ـ : «تخلّقوا باخلاق الله» بحارالانوار، ج 58، ص 129.

 


منبع : اندیشه قم
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی