در روایتى نقل شده است که :
و اءوحى اللَّه تعالى الى موسى علیه السلام : هل عمِلتُ لى عملا قطُّ؟ قال : الهى صلَّیت لک ، و صُمتُ و تصدَّقت ، و ذکَرتُ لک . فقال : ان الصلاةَ لک برهان ، و الصّوم جُنَّة ، و الصَّدقة ظِلُّ، والذِّکر نور، فاءىّ عمل عملت لى ؟ فقال : موسى علیه السلام دُلِّنى على عمل هو لک ؟ فقال : یا موسى ، هل والیت لى ولیا؟ و هل عادَیت لى عدوّا قط؟ فعَلِمَ موسى علیه السلام اءن اءَحبَّ الاَعمال الحبُّ فى اللَّه و البُغضُ فى اللَّه (688).
خداوند متعال به حضرت موسى علیه السلام وحى کرد که آیا در پرونده اعمالت ، کارى سراغ دارى که فقط براى من انجام داده باشى ؟ کارى که هیچ انگیزه غیر الهى در آن نباشد؟ این سوالى است که همه ما باید از خودمان بکنیم که آیا در پرونده اعمالمان ، کارى سراغ داریم که فقط براى خدا انجام داده باشیم و هیچ منفعت دنیوى و اخروى را براى خود در نظر نگرفته باشیم ؟! موسى علیه السلام گفت : من نماز خوانده ام ، روزه گرفته ام ، صدقه داده ام ، همواره ذاکر نام و یاد تو بوده ام . جواب آمد که نمازى که خوانده اى ثمره اش آن است که در قیامت راهگشاى توست و راه را براى ورود به بهشت باز مى کند. روزه تو هم سپر و محافظ تواز آتش جهنم است . صدقه اى که داده اى سایه اى است براى تو در صحنه محشر. ذکر و یاد من هم نور است و باز براى تو راه گشا. چه کارى را فقط براى من کرده اى ؟
حضرت موسى علیه السلام فرمود: خدایا! مرا راهنمایى کن بر عملى که فقط براى تو باشد! من نمى دانم که چه باید مى کردم . جواب آمد یا موسى ! آیا هرگز کسى را به خاطر من دوست داشته اى ؟ و آیا کسى را به خاطر من دشمن داشته اى ؟ در این جا موسى علیه السلام تنبه پیدا کرد که محبوب ترین کار نزد خدا دوست داشتن براى خدا و دشمن داشتن براى او است .
نتیجه این که ، بناى دوستى ها باید بر اساس تقرب به خدا و خالص براى او باشد؛ زیرا اگر هر شائبه اى غیر از این وجود داشته باشد، به همان مقدار، از اعتبار آن کاسته خواهد شد.
نکته دیگر این که شاید محبت و دوستى از معدود اعمالى باشد که مى توان آن را رنگ خدایى داد؛ وگرنه بسیارى از عبادات ؛ مثل نماز، روزه و حتى صدقات ، انفاق و دستگیرى دیگران مى تواند جهات نفسانى باشد؛ نماز مى خواند براى این که از جهنم وحشت دارد، روزه مى گیرد براى این که از نافرمانى مى ترسد و امثال آن ؛ ولى با برادر مؤ من ارتباط برقرار مى کند؛ چون خدا آن را دوست دارد.
امام صادق علیه السلام مى فرمایند:
طوبى للمتحابِّین فى اللَّه (689).
((خوشا به حال کسانى که به خاطر خدا، دوستى مى ورزند)).
در روایت دیگرى از امام باقر علیه السلام نقل شده است که مى فرمایند:
انّ مَلکا من الملائکة مرَّ رجل قائم على باب دار، فقال له الملک : یا عبداللَّه ما یُقیمک على باب هذِهِ الدّار، قال : اءخ لى فى بیتها اءُرید اءَن اءُسَلِّم علیه فقال الملک : هل بینک و بینه رحم ماسَّة اءو نزعت بکه الیه حاجة ؟ قال : لا ما بینى و بینه قرابة ، و لا نَزَعتَنى الیه حَاجَة ، الّا اءُخُوِّةِ الاسلام و حُرمتِه ، فاءَنَا اءَتَعاهده اءُسلِّم علیه فى اللَّه ربِّ العَالَمین ، فقال له المَلک : انِّى رسول اللَّه الیک ، و هو یُقرِئُکَ السَّلام ، و یقول لک : انَّما ایَّاى اءَردت و لى تَعَمَّدتَ و قد اءوجبتُ لک الجنَّة ، و اءعتقتک من غَضَبى ، و اءجرتکَ من النَّار(690).
((یکى از ملائکه از کنار مردى عبور کرد که بر در خانه اى ایستاده بود. به او گفت : اى بنده خدا! براى چه ایستاده اى ؟ گفت : در این خانه برادرى دارم که مى خواهم به او سلام کنم و احوال او را بپرسم . ملک به او گفت : آیا بین تو و او پیوند رحمیت و خویشى برقرار است ؟ یا به او احتیاجى دارد؟ مرد گفت : نه با او قوم و خویشى دارم و نه به او احتیاجى ؛ مگر نه این که ما برادر ایمانى هستیم و من آمده ام براى خدا حال او را بپرسم و به او سلام کنم ، ملک به او گفت : اى مرد! من از جانب خدا براى تو پیامى دارم ؛ خداى بزرگ به تو سلام رسانده و فرموده است که چون تو فقط براى من قدم برداشتى و مرا اراده کردى بهشت را بر تو واجب کردم و تو را از غضب و خشم و آتش ایمن ساختم )).
در روایت دیگرى هم داریم که دیدار برادر مؤ من ، دیدار خدا است . علت این امر را در روایت دیگرى باید جست که رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم مى فرمایند:
مَن اءَکرَم اءخاه فانَّما یُکرم اللَّه عزَّ و جَلَّ، فمَا ظنُّکم بمَن یُکرِمُ اللَّه عزَّ و جَلَّ اءن یُفعَلَ به (691).
((کسى که برادر مؤ منش را اکرام و احترام کند، در واقع خدا را اکرام کرده است . شما گمان مى کنید که اگر کسى خدا را اکرام کند، خدا با او چگونه باید رفتار کند؟)).
اگر کسى انسان کریمى را اکرام کند، یقینا او نیز با کرامت با او رفتار خواهد کرد. و چه کریمى از ذات ذوالجلال الهى کریم تر است ؟