شهرهای ایران در دوره سلجوقی
اصفهان در دوره سلجوقی
یکی از شهرهای آباد ایران در دوره سلجوقی، شهر اصفهان بود که در دوره ملکشاه و شماری از سلاطین سلجوقی، تختگاه امارت آنان بود.به همین دلیل، این شهر سرمایه های معنوی و مادی زیادی را به خود جذب کرد.طبعا اصفهان با داشتن زاینده رود و نیز موقعیت جغرافیایی با ارزش خود، سزاوار رشدی چشمگیر بود.بعد از دوره سلجوقی از اعتبار اصفهان کاسته شد و تا زمان صفویان، هیچگاه شکوه خود را باز نیافت.
ناصر خسرو از اصفهان آن روزگار وصفی زیبا آورده، با اشاره به آبادی آن شهر می نویسد :
و شهر دیواری حصین بلند دارد و دروازه ها و جنگ گاه ها ساخته و بر همه بارو و کنگره ساخته و در شهر جوی های آب روان و بناهای نیکو و مرتفع و در میان شهر مسجد آدینه بزرگ نیکو و باروی شهر را گفتند سه فرسنگ و نیم است و اندرون شهر همه آبادان که هیچ از وی خراب ندیدم و بازارهای بسیار و بازاری دیدم از آن صرافان که اندر او دویست مرد صراف بود و هر بازاری را دربندی و دروازه ای و همه محلتها و کوچه ها را همچنین دربندها و دروازه های محکم و کاروانسراهای پاکیزه بود.
آنچه درباره اصفهان عصر سلجوقی می توان گفت، اشاره به یادگارهای تاریخی با ارزشی است که از این دوره در گوشه و کنار شهر بر جای مانده است.مسجد جامع اصفهان یکی از مهم ترین آثار سلجوقیان در اصفهان، مسجد جامع این شهر است که بخشی از مسجد موجود، از آن دوران می باشد.در ضلع جنوبی مسجد جامع، گنبد خواجه نظام الملک قرار دارد که به اعتراف اهل فن، از بهترین نمونه های سبک معماری ایران در دوران سلجوقی است.تاج الملک رقیب نظام الملک نیز در بخش شمالی مسجد گنبدی ساخته که به نام وی شهرت دارد.کتیبه ای که تاکنون به خط کوفی بر روی این گنبد مانده، تاریخ 481 هجری را دارد.
مسجد جامع اصفهان در سال 515 هجری آتش گرفت.سلجوقیان آتش سوزی را به اسماعیلیه نسبت دادند.در این آتش سوزی، بخش مهمی از مسجد، از جمله کتابخانه آن در آتش سوخت.فهرست این کتاب ها، در سه مجلد قطور نوشته شده بوده است.کتیبه ای در سر در شرقی مسجد جامع، به صراحت اشاره می کند که مسجد پس از آتش سوزی سال 515 تجدید بنا شده است.گفتنی است که بخش های زیادی از این مسجد در دوره صفوی ساخته شده است.
خواجه نظام الملک مدرسه ای، با عنوان نظامیه در اصفهان ساخته که تا قرن هشتم بوده است .این مسجد در محله دردشت اصفهان در نزدیکی مسجد جامع قرار داشته است.درآمد موقوفات این مدرسه سالانه ده هزار دینار سکه طلا بوده است.
در اصفهان و شهرهای اطراف آن مساجد زیادی از دوره سلجوقی باقی مانده که به طور معمول، مناره های بزرگی نیز برای آنها ساخته می شده است.یکی از کهن ترین این مناره ها، مناره مسجد جامع ساوه با تاریخ 453 است.مناره مسجد پامنار زواره تاریخ 461 را نشان می دهد .
کناره های جنوبی و شمالی زاینده رود، یکی از آبادترین مناطق در دوره سلجوقی بوده که امروزه چندین روستا به جای آن سرزمین آباد بر جای مانده است.مساجد زیبایی در این منطقه از گزند حوادث جان بدر برده که از بهترین آثار معماری دوره سجلوقی است.مسجد روستای برسیان یکی از این آثار است که بر روی مناره 25 متری آن تاریخ 491 هجری دیده می شود.در کنار گچ بری های زیبای محراب همین مسجد تاریخ 498 هجری آمده است.
همچنین در روستای گار که در جنوب زاینده رود واقع شده، بقایای مسجدو مناره ای بر جای مانده که تاریخ 515 روی مناره آمده است.مسجد دیگری که به نام مسجد گبری شهرت دارد، در روستای دشتی واقع شده است.
برخی دیگر از مساجد دوره سلجوقی اصفهان که تاکنون بر جای مانده، عبارت است از: مسجد جامع گز، مسجد جامع سین، مسجد علی (ع) که مناره آن از دوره سلجوقی است، مناره چهل دختران در کناره محله جوباره اصفهان نزدیکی مسجد جامع ، مناره پنجاه متری مسجد جامع زیار که هیچ اثری از مسجد بر جای نمانده است، مناره سی متری راران.گفتنی است که مسجد جامع اردستان نیز که یکی از زیباترین مساجد تاریخی ایران است، در دوران سلجوقی ساخته شده است.بدین ترتیب، با بر جای ماندن این مقدار آثار ارزشمند در طی نهصد سال، روشن می شود که اصفهان یکی از آبادترین شهرهای ایران در دوره سلجوقی بوده است.
در جای دیگر گذشت که دو خاندان مهم خجندی و صاعدی ریاست شهر را عهده دار بودند.خاندان نخست رئیس شافعیان شهر و خاندان دوم، رئیس حنفیان بودند.نفوذ مردمی خجندیان بیش تر بود .عوفی در باره خاندان آنها نوشته است: «خاندان خجندیان در صفاهان، ملاذ ارباب فضل و معتصم ارباب دانش و مستجمع کاملان جهان است و هر فردی از افراد آن جمع، در فرید جمال و شه بیت قصیده افضال اند.صدای صیت ایشان به اقاصی آفاق رسیده و شکر آب جود ایشان جان را تسکین داده.»
در کنار این آبادانی، جنگ های فرقه ای اصفهان، سبب خرابی فراوان در این شهر در دوره دوم سلجوقی شد.یاقوت حموی در اواخر قرن ششم هجری نوشته است: در حال حاضر شهر اصفهان را ویرانی گرفته است.سبب آن فتنه ها و تعصب های موجود میان شافعیان و حنفیان و جنگ های مداوم میان آنهاست.هر فرقه ای که قدرتی می یابد، دست به غارت سایر محلات زده و آنها را آتش زده ویران می کند و در این باره، مراعات هیچ دوستی و قانونی را نمی کند.همین وضعیت در روستاها نیز وجود دارد.منار ساربان از زیباترین مناره های دوره سلجوقی از قرن ششم هجری
منار مسجد گار تاریخ بنا 515 هجری مسجد هفتشویه اصفهان بنای دوره سلجوقی مسجد دشتی اصفهان بنای قرن ششم هجری از دوره سلجوقی
طبرستان در دوره سلجوقی
تا آنجا که از اخبار تاریخی این دوره به دست می آید، سلجوقیان چندان اعتنایی به طبرستان نداشتند و به نوعی تابعیت دورادور بسنده می کردند.در این شرایط بود که سلسله باوندی که یکی از خاندان های کهن کوه های طبرستان بود، بار دیگر قدرتی به دست آورده و سلطه خود را بر طبرستان تحکیم کرد.این دومین باری بود که باوندیان یا اسپهبدیه این چنین قدرتمندانه در طبرستان حکومت می کردند.
سکه های برجای مانده از باوندیان کلمه علی ولی الله دارد که نشان می دهد این خاندان بر مذهب تشیع بوده اند.
حسام الدوله شهریار بن قارن که معاصر بر کیارق سلجوقی و سلطان محمد بود، قدرت این دولت را احیا کرد.پس از وی فرزندش نجم الدوله به شاهی رسید، در حالی که برادرش علاء الدوله به حالت قهر نزد سلطان سنجر در خراسان بود.
پس از درگذشت نجم الدوله، برادرش علاء الدوله علی جانشین او شد.در این زمان، با دخالت سلطان محمود و سلطان سنجر سلجوقی، روابط میان خاندان باوندی تیره شده و درگیری های فراوانی میان آنان پیش آمد.
به روزگار باوندیان، عالمان فراوانی از شیعه در طبرستان می زیستند.یکی از معروف ترین آنها فضل بن حسن طبرسی است که کتاب اعلام الوری را که در تاریخ چهارده معصوم علیهم السلام است، به نام علاء الدوله تألیف کرد.بدین ترتیب در سایه دولت امامی باوندی، عالمان زیادی از شیعه پرورش یافتند.نیز می توان از ابن شهرآشوب مازندرانی (م 588) یاد کرد که کتاب با ارزشی با نام المناقب درباره چهارده معصوم در چهار مجلد نوشته است.
علاء الدوله پس از بیست و یک سال فرمانروایی، دولت را به پسرش نصرت الدوله رستم که به شاه غازی شهرت دارد، واگذار کرد.شهرت وی به غازی، به دلیل جنگ های فراوان او با اسماعیلیان بود.
سلطان سنجر که از قدرت فراوان رستم به هراس افتاده بود، لشکری به جنگ وی فرستاد.این سپاه کاری از پیش نبرد و دولت رستم استوارتر شد.نوشته اند که هیچ زمانی آبادی طبرستان بسان دوران رستم نبوده است.
مظفری شاعر، شعری درباره شاه غازی گفت:
جنت عدن است گویی کشور مازندران*
در حریم حرمت اصفهبد اصفهبدان
در این زمان، شاه غازی سخت با اسماعیلیان الموت درگیر شد، در حالی که میان اسماعیلیان با سلطان سنجر صلح بر قرار بود.از اتفاق گردباز و فرزند شاه غازی که به صورت گروگان نزد سنجر بود، به دست اسماعیلیان ترور شد.این اقدام، خشم شاه غازی را شعله ور ساخت، به طوری که وی به قلعه های اسماعیلیان حمله کرد و در رودبار الموت، هیجده هزار اسماعیلی را گردن زد.او یک بار نیز در خراسان با غزان درگیر شد که شکست خورد و به طبرستان بازگشت .
با این حال، شاه غازی، مقتدرترین فرد این سلسله به شمار می آید، به طوری که مورخ معروف قرن ششم طبرستان، یعنی ابن اسفندیار، خزانه او را همپایه خزانه خسرو پرویز تخمین زده است.آشفتگی دولت سلجوقی سبب شد تا بسیاری از امرای آن سلسله به شاه غازی پناه برند.حتی شاه سلیمان سلجوقی با حمایت شاه غازی توانست در همدان بر تخت بنشیند و به همین دلیل، شهر ری را به شاه غازی واگذار کرد.او در سال 560 درگذشت در حالی که شاعران برجسته ای مانند رشید و طواط از او ستایش فراوانی کرده اند.
سلسله باوندی پس از وی نیز همچنان در مازندران تا اواسط قرن هشتم هجری حضور خود حفظ کرد.
ری در دوره سلجوقی
ری نیز به مانند اصفهان یکی از مراکز اصلی سلجوقیان به شمار آمده و در دوره هایی تخت گاه این سلسله بود.آبادی این شهر از پیش از اسلام بوده و یکی از کهن ترین و باستانی ترین شهرهای ایران به شمار می رود.
یکی از نخستین آثار اسلامی آن، مسجد جامع عتیق ری بوده که به دست مهدی عباسی (م 169) ساخته شده است.بعدها در دوره زیاری، مرداویج در آبادی آن اندکی کوشید.سپس در روزگار بویهی، روزگاری که تخت گاه رکن الدوله، فخر الدوله، مؤید الدوله و مجد الدوله بود، سخت آباد شد.بقایای سرای صاحب بن عباد تا دو سه قرن پس از آن بر جای بوده است.
اولیاء الله آملی در قرن ششم نوشته است: خانه و سرای صاحب بن عباد، اکفی الکفاة که یگانه جهان بود و در هیچ عهدی مثل او وزیری کافی در مسند وزارت قرار نگرفت و تا اکنون وزرای عصر را به نسبت او صاحب خوانند، مثل تلی عظیم مانده بود در محله دژ رشکان.
ری به عهد سلجوقی، به اوج شهرت خویش رسید.طغرل، نخستین امیر سلجوقی، ری را تخت گاه خود قرار داد.او در همانجا نیز درگذشت و در جایی که امروز برج طغرل قرار دارد، مدفون شد .بسیاری از بزرگان سلجوقی، از جمله طغرل سوم را نیز در این محل به خاک سپردند.طغرل مسجد بزرگی نیز برای حنفیان ساخت که در قرن بعد، به جامع طغرل شهرت یافت.او به مرقد حضرت عبد العظیم نیز توجه کرده و مزرعه مبارک آباد را که به خیر آباد غار ری شهرت داشت، وقف آن کرد.در همین زمان و پس از آن، در دوران ملکشاه و سلطان محمد، مدارس زیادی در این شهر ساخته شد.
به نوشته عبد الجلیل قزوینی، مدرسه بزرگ سید تاج الدین کیسکی، عالم شیعه ری، در محله کلاه دوزان، به روزگار طغرل ساخته شده است.مدرسه شیعی دیگری از روزگار ملکشاه در محله دروازه آهنین بنا گشته است.مدرسه عالم شیعه دیگری با نام شمس الاسلام حسکا بابویه «که پیر این طایفه [شیعه ] بود» در نزدیکی «سرای ایالت» در روزگار ملکشاه و سلطان محمد بنا گردید.
پس از طغرل، آلپ ارسلان نیز همین شهر را تخت گاه خود قرار داد.ملکشاه اصفهان را برگزید، اما بار دیگر برکیارق و سلطان محمد، در ری به تخت نشستند و سبب رونق شهر ری شدند.در همین دوران بود که مجد الملک قمی، وزیر برکیارق که به سال 492 کشته شد، «مشهد شاهزاده عبد العظیم را بساخت با آلت و عدت و شمع و اوقاف» .
یکی از ویژگی های مهم ری آن است که در سر راه بغداد به خراسان بود.از سوی دیگر، شهر ری در حد فاصل طبرستان و شهرهای جبال قرار داشت.به همین دلیل بود که شهر مزبور موقعیت سیاسی و فرهنگی بسیار ممتاز و با ارزشی داشت.شاید این موقعیت شهر ری سبب شد تا این شهر در طی دوران شکوه خود، محل رشد بسیاری از فرقه های اسلامی شده و تا قرن هشتم هجری در انحصار گروه خاصی در نیاید.به طور یقین، ری در قرن چهارم تا ششم، دوران بسیار با شکوهی را پشت سر گذاشته است، اما در طی قرن ششم، به دلیل اختلافات فراگیر مذهبی میان حنفیان و شافعیان، و نیز کرامیان که در این شهر نفوذ اندکی داشتند، شهر ری نیز آسیب فراوان دید.بعدها، در حمله مغول ری به شدت صدمه دید و از آن پس، چندان روی آبادانی به خود ندید .
ری در دوره سلطنت طولانی سلطان سنجر در اختیار خود او قرار داشت و بارها و بارها سنجر به ری سفر کرده مدتی را در آنجا اقامت می کرد.پس از سنجر، ری برای مدتی در اختیار شاه غازی اصفهبد مازندران بود.او که شیعه بود، مدرسه ای در محله زاد مهران ری ساخت.بعد از آن باز ری در اختیار سلجوقیان قرار گرفت.
شهر ری در اواخر قرن ششم، در سال 590 به اشغال خوارزمشاه تکش در آمد.در این زمان، آخرین سلطان سلجوقی طغرل به دست نیروهای خوارزمشاه افتاد و به قتل رسید و برای همیشه شمع بزم دولت آل سلجوق در ری خاموش شد.
جلال الدوله ملک شاه سلجوقی
فرقه های اسلامی در دوره سلجوقی
دانش ملل و نحل
پیش از آن که شرحی از فرقه های اسلامی به دست دهیم، لازم است تا درباره دانش ملل و نحل در آن روزگار مروری داشته باشیم.
مهم ترین تفاوت های فکری دینی که مسلمانان در آغاز با آن برخورد داشتند، تفاوت اسلام با بت پرستی، مسیحیت، یهودیت و آیین زرتشتی بود.به تدریج، اختلافات فکری میان خود مسلمانان بالا گرفت.گروهی بر مذهب عثمانیه و گروه دیگر بر مذهب شیعه بودند.خوارج و معتزله نیز به صورت گروه های مستقل در صحنه افکار مذهبی جامعه ظاهر شدند.ما در مجلد نخست به شرح این فرقه ها پرداختیم.
این تفاوت ها در آغاز، تنها این حساسیت را به وجود آورد که طرفداران یک فرقه بر ضد دیگری مطلب بنویسند.به مرور، کسانی بر آن شدند تا آثاری در شناخت هر فرقه و تفاوت میان آنها تألیف کنند.بدین ترتیب، نخستین آثار در زمینه شناخت مذاهب اسلامی در قرن سوم هجری پدید آمد.
یکی از کهن ترین این نوع آثار کتاب فرق الشیعة از حسن بن موسی نوبختی است.کتاب مشابه آن با نام المقالات و الفرق از سعد بن عبد الله اشعری است.هر دو کتاب درباره فرقه های مختلفی است که زیر نام شیعه، با یکدیگر مشترک هستند.در همان قرن، کتاب مسائل الامامه نوشته شده که درباره چگونگی پیدایش اختلاف میان امت و تفاوت دیدگاه های آنها در مسائل مربوط به رهبری و امامت است.
به تدریج دانش ملل و نحل توسعه یافت و بحث از ادیان دیگر نیز ضمیمه آنهاشد.یکی از کسانی که در این باره فراوان نوشت، مسعودی، مورخ معروف قرن چهارم است که متأسفانه آثارش در این زمینه از بین رفته است.
در قرن چهارم تا ششم، آثار بزرگی در این زمینه تألیف شد.یکی از آنها کتاب مقالات الاسلامیین از ابو الحسن اشعری (م 330 یا 340) رئیس مذهب اشعری است که به تفصیل، جزئیات عقاید هر فرقه مذهبی را در موضوعات مختلف بیان کرده است.دیگر کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل از ابن حزم اندلسی (م 456) است که در اندلس تألیف شد.
مهم ترین مشکلی که در این قبیل کتاب ها وجود دارد آن است که بسیاری از مطالبی که به فرقه های مختلف نسبت داده شده، از سر تعصب یا عدم آشنایی کافی بوده است.بیش تر این مؤلفان، خود با اندیشه های هر مذهب از نزدیک آشنایی نداشته و از روی نوشته های دیگران، مطالبی را به آنان نسبت داده اند.در این میان، یکی از ارزشمندترین آثار، کتاب تحقیق ما للهند ابو ریحان بیرونی است که نتیجه تحقیقات مستقیم و بی طرفانه او در سرزمین هند و ادیان هندی است.
معروف ترین اثر او در دانش ملل و نحل، کتاب الملل و النحل از محمد بن عبد الکریم شهرستانی (479 548) است.وی منسوب به شهرستان از توابع شهر نسا واقع در میان خوارزم و نیشابور است.او در روزگار خود، عالم مشهوری بوده و نزد سلطان سنجر موقعیت بالایی داشته است .نوشته اند که او در نظامیه بغداد نیز مدتی به وعظ می پرداخته و وعظش مقبول مردم بوده است.جدای از کتاب الملل و النحل وی آثاری دیگر در دانش کلام به عربی و فارسی دارد.از آن جمله رساله هایی درباره مبحث خلق و امر که به فارسی نگاشته و به چاپ رسیده است.وی کتاب بزرگی نیز در تفسیر قرآن نوشته است.
شهرستانی به عنوان یک شافعی اشعری شناخته شده است، اما اکنون ثابت شده که عناصری از تفکر شیعی، به ویژه تفکر اسماعیلی، در اندیشه وی وجود دارد.این مطلب، این شبهه را به وجود می آورد که او در باطن، تفکر اسماعیلی داشته و در ظاهر خود را شافعی و اشعری می نموده است.
شهرستانی کتاب ملل و نحل خود را در دو بخش تألیف کرده است.در نیمه نخست کتاب به شرح مذاهب اسلامی و دین یهودیت و مسیحیت و مجوسیت پرداخته و نیمه دوم را به شرح آرای حکمای یونانی و ادیان هندی اختصاص داده است.
در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم، دو کتاب فارسی درباره آرای مذاهب تألیف شد.یکی از آنها کتاب بیان الادیان از ابو المعالی محمد حسینی علوی است.این اثر از نظر ارزشی علمی و ادبی، جایگاه ویژه ای در متون فارسی اسلامی دارد.ابو المعالی، با نظری بی طرفانه، به بیان عقاید هر یک از فرقه ها پرداخته است.درباره مذهب شیعه امامیه نوشته است:
ایشان یک فرقه اند و از شیعه، هیچ گروه بیش از ایشان نیست و به عراق و مازندران سخت بسیارند و به خراسان نیز.و اعتقاد ایشان همانست که پیش از این در مذهب شیعه یاد کرده آمده است.و هر روز پنجاه و یک رکعت نمازهای واجب و نوافل نماز کنند.فریضه، همانست که معروفست و دیگر تطوع، و سجده شکر پس هر نماز واجب دارند و سورت ها، که در او آیت سجده است، نخوانند تا دو نوع سجده جمع نشود: سجده نماز و سجده تلاوت.و قربان پیش از نماز عید کنند به روز اضحی.و فقاع آبجو را همچون می حرام دارند.
از دیگر متون فارسی درباره ملل و نحل، کتاب تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام است .مؤلف این کتاب شناخته شده نیست، اما روشن است که اثری کهن درباره ادیان و مذاهب از اواخر قرن ششم می باشد.نویسنده کتاب، بر مذهب شیعه امامیه بوده است.
اهل سنت در دوران سلجوقی
بیش تر مردم ایران در دوره سلجوقی، بر مذهب اهل سنت بودند.تنها مردمان شهرهای قم، کاشان، آوه، ورامین و شمار فراوانی از ساکنان طبرستان، ری، اهواز و بخش هایی از خراسان مانند سبزوار، بر مذهب شیعه بودند.
در این دوران، سنیان بر مذاهب مختلفی بودند.بخشی از اختلافات آنها در زمینه مسائل اعتقادی و کلامی بود.در این باره، سنیان به چند گروه مهم تقسیم می شدند:
گروهی از آنها به مشبهه و سلفی معروف بودند.اینان، همان اهل حدیث بودند که بارها در این کتاب از آنها یاد کرده ایم.عقاید آنها در باب توحید، نقطه مقابل عقاید معتزله بود و به جبریه شهرت داشتند.اینان در شهرهای اصفهان، همدان، آذربایجان و بسیاری از نقاط دیگر زندگی می کردند.عبد الجلیل اصفهان و آذربایجان را تختگاه اهل سنت دانسته است.
در برابر جبریه، معتزله بودند.مرام اینان، بیش از آن که به درد عامه مردم بخورد، به کار چهره های فرهنگی جامعه می آمد.در حقیقت، فهمیدن دیدگاه های آنها برای عوام مردم دشوار بود و به همین دلیل، جز در برخی از مناطق، نفوذ چندانی به دست نیاوردند.
با آمدن سلجوقیان، گرایش مشبهی تا حدود زیادی به سوی اعتدال تغییر کرد، زیرا ترکان، حنفیانی بودند که برخی معتزلی و برخی مذهب ماتریدی داشتند.این نحله مذهبی که در سمرقند و حوالی آن پیروان زیادی داشت، و ترکان طرفدار آن بودند، تا اندازه ای، حد میانی معتزله و اهل حدیث بود.البته اینان نیز مانند اهل حدیث دیدن خداوند را در بهشت روا می شمردند .
در یک رساله اعتقادنامه که در حضور سلطان سنجر به سال 535 در سمرقند نوشته شد، عقاید صحیح، همین عقاید ماتریدی اعلام گردید.در بخشی از آن متن کوتاه آمده است:
و دیدار خداوند تعالی جائز است در عقل، و واجب است به نقل...و دیده شود خدای تعالی نه در مکان، و نه در جهت، و نه به مقابله با اتصال شعاع، یا ثبوت مسافت میان بیننده و دیده شده.بینند مر خدای را عز و جل بی چون و بی چگونه...و خدای تعالی آفریننده اعمال بندگان است، آنچ کفر است و آنچ ایمان است و آنچ طاعت است و آنچ عصیان است...و مر بندگان را افعال است اختیاری، که بدان ثواب یابند و بدان عقوبت کرده شوند.و آنچ نیکوست به رضای خدای تعالی است و آنچه زشتست نه به رضای خدای تعالی است.و همه به خدای تعالی حوالت کردن و فعل بنده نادیدن، مذهب جبریان است و همه به بنده اضافت کردن و از خدای تعالی تقدیر و تخلیق نادیدن مذهب معتزلیان است و بنده را فعل گفتن و از خدای تعالی مشیت و آفریدن دیدن مذهب سنیان است.
گرایش ما تریدی در برابر تفکر اشعری دوامی نیاورد و از میان رفت.
به هر روی، بسیاری از مردمان اصفهان، همدان و آذربایجان مشبهی و از اهل حدیث بودند.اندک اندک با تلاش مدرسان نظامیه، مذهب اشعری بر سایر مذاهب غلبه کرد، به طوری که در قرن های بعد، اثری از مشبهیان دیده نمی شود.تلاش عالمان شافعی جدید، سبب شد تا شافعیان ایران به مرور به مذهب اشعری گرویدند، به طوری که در قرن ششم، تقریبا همه شافعیان، از نظر کلامی، اشعری مذهب بودند.جدای از آنچه گفته شد، گرایش های کلامی دیگری نیز در این چند قرن در ایران موجود بوده که یاد از آنها، بدون شرح و تفصیل، نتیجه ای ندارد.
از نظر فقهی، دو گروه شافعی و حنفی، قوی ترین گروه ها در خراسان بودند.آنها در غرب و مرکز ایران با حنبلیان برخورد کردند، البته گرایش فقهی حنبلی به سرعت از این مناطق رخت بربست و تنها در نقاطی از گیلان تا چند قرن دوام آورد.
به رغم نیرومندی مذهب شافعی در ایران، ترکان سلجوقی که حنفیان متعصبی بودند، مرام حنفی را، نه تنها در ایران گستراندند بلکه در عراق و شامات و آسیای صغیر نیز بردند.بسیاری از علمای ماوراء النهر، در قرن ششم و هفتم در سرزمین شامات، در مدارس تدریس فقه حنفی کرده و یا در سمت قاضی حنفی مشغول به خدمت بودند.
گروهی دیگر از سنیان، معتزلی بودند که در دوران سلجوقی، به مذهب تشیع نزدیک شدند و سنیان افراطی، آنها را سنی نمی شناختند و ایشان را متهم به تشیع می کردند.این گروه نیز، به رغم کر و فر علمی خود، به مرور از میان رفتند.
چهار تفسیر مهم اسلامی در دوره سلجوقی
ایران قرن پنجم و ششم، مهد علم و دانش دین بود و آثار فراوانی در هر زمینه در آن تألیف شد.یکی از این زمینه ها، دانش تفسیر قرآن بود که در جای دیگر درباره آن سخن گفته ایم .در دوره سلجوقی، با ورود جمعیت بیشتری در شرق به حوزه اسلام، نیاز به آثار علمی جدی تر شد.در زمینه تفسیر و نیز ترجمه قرآن به فارسی، کارهای فراوانی صورت گرفت.در اینجا دو نمونه تفسیر عربی و دو نمونه تفسیر فارسی را معرفی می کنیم.
یکی از مهم ترین متفکران و مفسران معتزلی در دوران سلطان سلجوقی که در ادبیات عرب و نیز تفسیر قرآن شهرت دارد، ابو عمرو زمخشری (467 538) است.زمخشری در سایه دولت خوارزمشاهیان بالید، دولتی که محمد بن انوشتگین (سلطنت 490 521) و پس از آن پسرش اتسز (سلطنت 521 550) آن را به یکی ازدولت های قوی شمال خراسان تبدیل کردند.
وی زمانی هم در اصفهان به حضور سلطان محمد پسر ملکشاه رسید و اشعاری در ستایش او گفت .همچنین اشعاری در ستایش نظام الملک در دیوان وی وجود دارد.زمخشری چند سال را در مکه بسر برد و به همین دلیل لقب جار الله را گرفت.وی نویسنده چندین کتاب ادبی و نیز کتاب تفسیری بسیار مشهور و مهم با نام الکشاف است.زمخشری که در خوارزم رشد یافته، به دلیل تسلط مذهب اعتزال در آن دیار، یک سنی معتزلی می باشد.
یکی دیگر از چهره های برجسته علمی این دوران، فخر الدین رازی (م 606) است که از مفسران و متکلمان اشعری بنام دنیای اسلام می باشد.کتاب تفسیر وی، یکی از جدلی ترین تفاسیر قرآن می باشد که ذیل هر آیه، چندین نظریه را مطرح ساخته و دنیایی از آگاهی های متفرق و پراکنده از علوم اسلامی در آن آورده است.وی در مباحث کلامی، مهارت زیادی دارد و به دلیل تردیدهای فراوانش در آرای دیگران، به امام المشککین، یعنی رهبر تزدید کنندگان شهرت یافته است .
به مناسبت یاد از دو مفسر بالا، از ابو بکر عتیق نیشابوری سور آبادی (م 494)، مفسر کرامی مذهب قرن پنجم خراسان نیز یادی می کنیم.از این عالم پارسی نویس تفسیر بزرگی بر جای مانده که جز بخشی از آن، تحت عنوان قصص قرآن تاکنون به چاپ نرسیده است.سور آبادی در مقدمه کتابش می نویسد:
افتتاح: بدانید عزیزان من که ما این تفسیر را از بهر آن به پارسی کردیم که از ما چنین درخواستند تا نفع آن عام تر بود همه را و نیز تا خوانندگان این ترجمه توانند کرد قرآن را به عبارت پارسی، چه اگر به تازی کردیمی، آن را معلمی دیگر بایستی تا ترجمه مطابق و موافق بودی و مقصود مهین از تفسیر قرآن اولا ترجمه و عبارت نکوست، آنگه معانی و شأن نزول و اقاویل مفسران و تلفیق آیات و حل مشکلات.
نثر دلنشین پارسی این کتاب، بسیار آسان نگارش شده و به جز موارد اندک، به طور عموم، قابل فهم است.
نمونه ای دیگر از تفاسیر فارسی این عهد، کتاب تاج التراجم فی تفسیر القرآن للاعاجم است .در نام این کتاب آمده است که هدف از آن ارائه تفسیری است برای غیر تازیان.نویسنده این اثر ابو المظفر شاهفور بن طاهر اسفراینی، یکی از عالمان و محدثان معروف روزگار خود بوده که سالهای متمادی در طوس سکونت داشته و به سال 471 هجری در این شهر از دنیا رفته است .او با نظام الملک نیز دوستی داشته است.اسفراینی در مقدمه کتابش درباره ترجمه های پیشین قرآن به پارسی سخن گفته و از ناقص بودن آنها یاد کرده و هدفش را ارائه یک ترجمه تفسیر درست از قرآن دانسته است:
..و حاجت همی افتاد گروهانی را که غالب بر ایشان پارسی بود بدان که ترجمه باشد الفاظ قرآن را...و چون بزرگان علما آن را مطالعت کردندی، اندر آن خلل های بسیار یافتندی.برخی از جهت عبارتی که اندر آن موافقت لغت نگاه داشته بودندی، و الفاظ مفسران را تتبع نکرده بودندی و...، پس چون اندر آن ترجمه ها که کرده بودند، این خلل ها دیدیم که یاد کردیم، از خداوند سبحانه و تعالی توفیق خواستیم و بدان مقدار که توفیق یافتیم، اجتهاد کردیم اندر راست کردن الفاظ به پارسی، که ترجمه آن را بشاید لغت عرب را، موافق اقوال مفسران، و موافق اصول دیانت را، و مصون از هر تأویلی که متضمن بود چیزی را از تعطیل و تشبیه .
مذهب شیعه در دوره سلجوقی
گذشت که مرکز تشیع در ایران، از قرن دوم تا چهارم، شهر قم بوده است.از آن پس شهر قم، رو به ویرانی رفت و بسیاری از عالمان این شهر، به ری مهاجرت کردند.با حضور خاندان های فراوانی از سادات در ری، بر رونق تشیع در این شهر افزوده شد.شیعیان، چندین محله را در قرن ششم به خود اختصاص داده بودند.آنها مدارسی داشتند که که دانش پژوهان جوان شیعه در آنها به تعلیم و تعلم اشتغال داشتند.واعظان نیز در آن مراکز به وعظ مردم پرداخته و مجالس مناظره میان رؤسای طوایف مختلف در آنها بر پا بود.تشیع ری به روستاهای اطراف آن نیز سرایت کرد، به طوری که شهرهایی مانند ورامین نیز به تشیع روی آوردند.
از طرف دیگر، در قرن پنجم و ششم، شیعیان فراوانی در آمل، ساری و گرگان می زیستند.آنها در رونق دادن به کارهای علمی شیعه در قرن ششم سهم بسیار زیادی داشتند، گر چه ری شمار بیش تری عالم شیعه را در خود جای داده بود.
کاشان، آوه و تفرش نیز از مراکز شیعه بود.شمس الدین لاغری شاعر سنی مذهب در تحریک سلطان سلجوقی بر کشتن شیعیان در این دوره، چنین سروده است:
خسروا هست جای باطنیان*قم و کاشان و آبه و طبرش
آب روی چهار یار بدار*و اندرین چهار جای زن آتش
پس فراهان بسوز و مصلحگاه*تا چهارت ثواب گردد شش
چهار یار، اشاره به چهار خلیفه نخست است.طبرش نیز همان تفرش امروزی و مصلحگاه یا مصلی گاه، یکی از محلات شیعه نشین ری بوده است.
با این حال، باید توجه داشت که مرکزیت علمی شیعه در ایران قرار نداشت، بلکه ابتدا در بغداد بود.پس از آن که شیخ طوسی در میانه قرن پنجم به نجف هجرت کرد، مرکزیت علمی شیعه نیز به نجف انتقال یافت.از اواخر قرن ششم، به تدریج شهر حله در عراق برای شیعه مرکزیت علمی یافت.
در اصل، شیعیان ایرانی، از نظر علمی در مراکز عربی تربیت می شدند.طی قرن پنجم و ششم، دانش پژوهان شیعه از سراسر ایران به عراق می رفتند و پس از تحصیل در بغداد و نجف به ایران بازگشته به تربیت دینی و مذهبی مردم مشغول می شدند.برخی از آنها عالمان بسیار بسیار برجسته ای بودند.از آن جمله است فضل بن حسن طبرسی (م 548) که در اصل از تفرش بود .کتاب تفسیر بزرگ وی با نام مجمع البیان فی تفسیر القرآن یکی از بهترین تفاسیری است که تاکنون برای قرآن نوشته شده است.او چندین کتاب تاریخی و دینی دیگر نیز نوشته است.
در این زمان، عالمان شیعه، آثاری به عربی و فارسی تألیف می کردند که امروزه برخی از آنها در اختیار ما قرار دارد.این در حالی است که بسیاری از آثار مکتوب اسلامی، در طی حمله مغول از میان رفته است.
از جمله آثار بسیار زیبای بر جای مانده، کتابی مفصل در دعا است.نام این کتاب نزهة الزاهد است که در آن، دعاهای ماه ها و روزهای هفته همراه با توضیحات فارسی آمده است.این اثر در سال 596 به احتمال بسیار زیاد در شهر ری تألیف شده است.در این کتاب، با نثری زیبا آداب دعا خواندن در هر موقع را بیان کرده است.یک جا درباره آغازیدن نماز گوید:
آنگه در نماز بگشایی به هفت تکبیر، با هر تکبیر دست ها بر می آر تا نرمه گوش در برابر روی انگشتها بهم باز نهاده مگر انگشت سترگ، آن را از دیگر انگشت ها جدادار و بگوی الله أکبر، پس دست ها فرو گذار بر ران و در مقابل زانو و همچنین تکبیر دیگر بگوی.
یکی از ارجمندترین آثار پارسی شیعی که در میانه قرن ششم پدید آمد، کتاب نقض از نویسنده بلند پایه شیعه، عبد الجلیل قزوینی رازی است.وی این کتاب را در حدود سال 560 در رد کتابی نگاشت که مؤلفش آن را در رد بر مذهب شیعه نوشته بوده است.این کتاب مفصل، یکی از زیباترین نثرهای دلنشین پارسی از دوره سلجوقی است که در عین حال، در بر گیرنده آگاهی های تاریخی بسیار گسترده درباره شهر ری و جریان های مذهبی آن روزگار است.
گذشت که در روزگار نخست سلجوقی، شیعیان تا حدودی در فشار بسر می بردند، اما اندک اندک، شیعیان، به دلیل فرهیختگی و مهارت در شغل دبیری، توانستند در دستگاه اداری سلجوقی نفوذ کرده و موقعیتی به دست آورند.آنها با حمایت از یکدیگر، بر نفوذ خود می افزودند.کافی است بدانیم که یک شیعه امامی مانند مجد الملک قمی، وزیر برکیارق، سلطان بزرگی سلجوقی بوده است.وی هموست که به نوشته عبد الجلیل:
خیرات بسیار فرموده، چون قبر امام حسن بن علی، زین العابدین، محمد باقر، جعفر صادق علیهم السلام و نیز قبر عباس و مشهد موسی کاظم و محمد تقی و مشهد سید عبد العظیم الحسنی به شهر ری و بسی از مشاهد سادات علوی و اشراف فاطمی بنا فرموده با آلت و عدت و شمع و اوقاف که همه دلالت است بر صفای اعتقاد او.
یک نویسنده سنی در قرن ششم درباره سخت گیری سلاطین نخست سلجوقی نسبت به شیعیان و تسامح آن دولت در زمان وی می نویسد:
در عهد سلطانی ماضی، محمد ملکشاه، اگر امیری، کدخدائی داشتی، رافضی بسی رشوت به دانشمندان سنی دادی تا ترک را گفتندی او رافضی نیست.سنی یا حنفی است.اکنون خدایان همه ترکان و حاجب و دربان و فراش، بیش تر رافضی اند و بر مذهب رفض مسأله می گویند و شادی می کنند بی بیمی و تقیه ای.
نویسنده بالا درست همانند نظام الملک می اندیشیده که او نیز دوران غزنوی و نیز دوره نخست سلجوقی را از نفوذ مردمان جبال عراق عجم پاک می دانسته است: در روزگار محمود و مسعود و طغرل و آلپ ارسلان هیچ گبری و ترسایی و رافضی را زهره آن نبودی که بر صحرا آمدندی و یا پیش ترکی شدندی، و کدخدایان ترکان همه متصرف پیشگان خراسان بودند و دبیران خراسان حنفی مذهب یا شافعی مذهب پاکیزه باشند نه دبیران و عاملان بد مذهب عراق به خویشتن راه ندادندی.
تعبیر «بد مذهب» اشاره به شیعیانی است که در عراق عجم می زیستند.پس از نظام الملک راه نفوذ آنها در دستگاه سلجوقی بیش از پیش باز شد و به همین دلیل شاهدیم که شمار زیادی فراهانی، قمی، کاشانی و...در دستگاه اداری دولت سلجوقی حضور دارند.
نکته دیگر درباره شیعیان این دوره، آن است که شماری از شیعیان طبرستان، ری و خراسان، بر مذهب زیدیه بودند.خود زیدیان نیز چندین فرقه بودند که از میان آنها، فرقه جارودیه خلافت خلیفه اول و دوم را انکار می کردند، اما فرقه های دیگر، به طور معمول، چنین نمی اندیشیدند .زیدیه، در فقه پیرو ابو حنیفه بودند، هر چند در برخی از احکام فقهی، مانند اذان، به مانند شیعه امامیه عمل می کردند.زیدیان در کلام نیز پیرو معتزله بودند.بر اساس یک گزارش، زیدیان در قرن ششم مدرسه ای در منطقه بیهق خراسان داشته اند.گفتنی است که نفوذ آنها در طبرستان فراوان بوده و زیدیان این ناحیه، تا اواسط دوره صفوی در این دیار حضور داشته اند .
درباره اسماعیلیان به طور مستقل در این کتاب سخن گفته ایم.
کشمکشهای مذهبی در ایران سلجوقی
اختلافات مذهبی یکی از بلاهای خانمان براندازی است که همیشه اتحاد مسلمانان را در معرض نابودی قرار داده و نیروی زیادی را به هدر داده است.روزگاری دراز این اختلافات میان فرقه های مختلف سنی، شهرهای زیادی از ایران را در آتش فتنه سوزاند و آثار دینی و علمی مانند مساجد و مدارس را نابود کرد.
درگیری های مذهبی میان فرقه ها نه تنها در بغداد که در بسیاری از شهرهای ایران با شدت ادامه داشت.مهم ترین شاخص اختلاف در قرن پنجم و ششم، میان حنفیان و شافعیان است.در این زمان شافعیان اشعری شده بودند و در برابر فشار ترکان سلجوقی که از مرام حنفی دفاع می کردند، سخت ایستادگی می کردند.به نوشته یک محقق، طغرل بک نخستین سلطان سلجوقی، در حالی که حکومت خویش را در سرزمین های تازه فتح شده، نظم و نسق می داد، سیاستی اتخاذ کرد که شعائر حنفیان را در مساجد جامع به پا دارد و قاضیان حنفی را در تمام شهرهای مسکونی تحت قلمرو خود منصوب کند.او در نیشابور، ابو عثمان صابونی، خطیب شافعی مسجد را عزل کرد و یکی از حنفیان را به جای وی گمارد.البته، با آمدن نظام الملک که شافعی بود، موقتا به فشار سلجوقیان بر شافعیان خاتمه داده شد، اما شواهدی وجود دارد که بعدها نیز سلاطین سلجوقی مانند سلطان مسعود، در این باره سختگیری فراوانی داشتند.
در نیشابور کرامیان فرقه ای پر طرفدار بودند، اما از سوی حنفیان و شافعیان به طور مشترک، تهدید می شدند.در سال 488، دو گروه یاد شده با یکدیگر متحد شده و به جنگ کرامیان رفتند .آنها بسیاری از مدارس کرامیه را ویران کرده و شمار زیادی از مردم در این فتنه کشته شدند .در سال 492 ابو القاسم فرزند امام الحرمین جوینی در همین شهر کشته شد.
اختلاف میان کرامیان و دیگران تا یک قرن پس از آن نیز ادامه داشت.زمانی که به عهد سلطنت غوریان، به سال 595 از فخر الدین رازی برای آمدن به هرات دعوت شد و مدرسه ای نزدیک مسجد جامع آن برایش ساخته شد، کرامیان برآشفتند.مجلس مناظره ای ترتیب داده شد و میان طرفین دشنام های زیادی رد و بدل گردید.از آنجا که فخر رازی با فلسفه آشنا بود، وی را متهم کردند که با علم ارسطویی و کفریات ابن سینا و فلسفه فارابی سر و کار دارد! فتنه تا آنجا بالا گرفت که مجبور شدند فخر رازی را از هرات بیرون کنند.اندکی بعد غیاث الدین غوری از مذهب کرامی برگشت و شافعی شد.این اقدام، نتیجه تحقیر کرامیان در خراسان آن روز بود که به هر روی سلاطین غوری نیز باید از آن نجات می یافت!
پس از حمله غزان به نیشابور (548) که ویرانی های زیادی به بار آورد، خود مردم به جان یکدیگر افتادند.راوندی نوشته است: چون غزان برفتند، مردم شهر را به سبب اختلاف مذاهب، حقاید [کینه های ] قدیم بود، هر شب فرقتی از محلتی حشر می کردند و آتش در محلت مخالفان می زدند.
در سال 553 در نیشابور نزاعی میان شافعیان و نقیب علویان صورت گرفت که طی آن بسیاری از مدارس، بازارها و مساجد آتش گرفت و شمار زیادی از شافعی ها کشته شدند.بر اثر این درگیری شهر ویران شد.
فتنه بعدی در سال 556 رخ داد.در این سال، مؤید امیر ترک حاکم بر نیشابور، به بهانه جلوگیری از قتل و غارت ها در داخل شهر، برخی از اعیان شهر از جمله نقیب علویان را زندانی کرد .به دنبال آن، مردم از شافعی و حنفی و احیانا شیعی به جان یکدیگر افتادند.ابن اثیر نوشته است که مسجد عقیل که محل اجتماع عالمان و دانش پژوهان بود و کتابخانه داشت تخریب شد .پس از آن هشت مدرسه از حنفیان و هفده مدرسه از شافعیان به ضمیمه پنج کتابخانه آتش گرفت .کتاب های هفت کتابخانه دیگر نیز غارت شد و به قیمت بسیار ارزان فروخته شد.
در سال 554 در استرآباد گرگان فعلی فتنه ای بزرگ روی داد.علویان و شیعیان از یک سو، و شافعیان از سوی دیگر به جان یکدیگر افتادند که در آن میان شمار زیادی از شافعیان کشته شدند.در این وقت رستم شاه غازی که امامی مذهب بود، به آرام کردن شهر پرداخت.
اصفهان نیز بسان گذشته، محل نزاع حنفیان و شافعیان بود.به گزارش ابن اثیر زمانی که به سال 552 ابو بکر خجندی، رئیس شافعیان، درگذشت، فتنه بزرگی در این شهر روی داد که مردمان زیادی در آن کشته شدند.
در شهر ری نیز نزاع حنفی و شافعی بسیار گسترده بود.برخی از مورخان قرن ششم نوشته اند که در اثر نزاع میان دو گروه مزبور در ری، شیعیان توانستند اکثریت را در این شهر به دست آوردند.یک شاهد قرن ششم در ری می نویسد:
حنفیان هرگز به جامع روده محله ای در ری نماز نگذارند و اقتدا به امامان اشعریان نکنند و اشاعره را اتفاق است که به مسجد حنفیان نماز به جماعت نکنند و علمای هر طایفه فتوا می کنند که در نماز جماعت هر یک بدان دیگری اقتدا روا نباشد و نشاید کردن.
نمونه ای هم از مرو داریم.زمانی که نظام الملک مسعود، وزیر تکش خوارزمشاه در آن شهر مسجد برای شافعیان ساخت، شیخ الاسلام شهر که حنبلی بود، عده ای را فراهم آورده و مسجد شافعیان را آتش زد.
اختلاف شدید میان شافعیان و حنفیان در دوره سلجوقی، تا حدود زیادی راه رشد شیعه را هموار کرد.در واقع، اتحاد سنیان به مقدار زیادی شکسته شد و زمانی که آنها در ری و اصفهان و نیشابور، سرگرم نزاع با یکدیگر بودند، شیعه در این مناطق با شدت رشد کرد.
با این حال، در این دوره درگیری های پنهان و آشکاری میان سنیان و شیعیان در جریان بود .نظام الملک تا اندازه ای نسبت به شیعه سخت گیر بود و به همین دلیل، در عراق عجم که محل نفوذ شیعیان بود، با مشکلاتی رو در رو بود.فشار ناشی از حکومت ترکان بر شیعه، شیعیان را به عکس العمل وا می داشت.
یک نویسنده، در روزگاری پس از عصر ملکشاه سلجوقی نوشته است: در روزگار محمود [غزنوی ] و مسعود و طغرل و آلپ ارسلان، هیچ گبری و ترسایی و رافضیی را زهره آن نبودی که بر صحرا آمدندی و یا پیش ترکی شدندی» .
پس از یک قرن سلطه آل بویه که مذهب تشیع را در مناطق مرکزی ایران رواج داده بودند، اکنون فشار ترکان، خشم این شیعیان را بر می انگیخت و سبب درگیری های فرقه ای بیش تری می شد .
گذشت که با سپری شدن دوره نظام الملک و ملکشاه، اندک اندک زمینه مساعدی برای رشد تشیع فراهم شد.یکی از مظاهر نفوذ تشیع در دربار سلجوقی، نفوذ مجد الملک قمی در دربار بر کیارق بود.وی از قدرت زیادی برخوردار بود.زمانی که اسماعیلیان برخی از امرای ترک را ترور کردند، آنها مجد الملک قمی را که شیعه بود در این ترورها، متهم کردند.در شورشی که در سال 492 از سوی آنها بر ضد وی صورت گرفت، او را از دربار بیرون کشیده به شکل فجیعی به قتل رساندند .وی از یکی از روستاهای قم با نام براوستان بود.
ابن اثیر نوشته است: «مجد الملک اهل خیر بود و نماز فراوان می گذارد و کمک مالی زیادی به مردمان، به ویژه علویان می کرد.او شیعه بود، اما از صحابه به نیکی یاد می کرد.» کشته شدن وی، در تضعیف دولت سلجوقی تأثیر زیادی داشت.
در همین زمان، یک قمی دیگر با نام استاد علی قمی بود که به نوشته بنداری تنها فرد عاقل دستگاه بر کیارق بود که «اگر در این ایام، اتفاقا کاری درست و اصلی صحیح می گذشت، تنها محصول لیاقت و خبرت استاد علی بود.» در اصل، رقابت میان دبیران عراقی در دربار سلجوقی با امیران ترک، یکی از مهم ترین دشواری های سیاسی و مذهبی این دوره به شمار می آمد.دبیران عراقی از قدرت عقلی بیش تری در اداره امور اداری برخوردار بوده و دولت سلجوقی نمی توانست بی نیاز از آنها باشد.از سوی دیگر، غالب آنها شیعه مذهب بودند و تحمل این امر برای سلجوقیان دشوار بود.
به جز مجد الملک پیشگفته، انوشیروان شرف الدین کاشانی که کتابی هم در تاریخ وزرای سلجوقی نوشته از شیعیان کاشانی بود که در دستگاه برکیارق و بعدا سلطان محمد، سمت اداری بالایی داشت.
اما نزاع شیعه و سنی در بغداد، به رغم آن که اندکی در این سالها رو به کاهش نهاده بود، همچنان زمینه بروز داشت.در سال 569 میان سنیان و شیعیان درگیری بزرگی پیش آمد.گذشت که پیش از آن نزاع شیعه و سنی برای بیش از یک قرن و نیم، بغداد را گرفتار مصیبت های فراوانی کرده بود.
در سال 502، یک سال پس از کشته شدن صدقة بن مزید بانی شهر شیعه نشین حله، سنیان بغداد مصمم شدند تا به زیارت قبر مصعب بن زبیر که آن را در برابر زیارت امام حسین (ع) مطرح کرده بودند بروند.آنها از محله شیعه نشین کرخ عبور کرده و شیعیان از آنها استقبال کرده با بخور و عطر با آنها برخورد کردند.اندکی بعد، شیعیان با جمعیت به زیارت مرقد امام کاظم (ع) رفتند و این بار سنیان همان برخورد را با آنها کردند.بدین ترتیب صلح نانوشته ای میان آنها به وجود آمد.این صلح دوام چندانی نیاورد، گر چه نزاع های بعدی به شدت سالهای دوره آل بویه نبود.
نکته جالب آن که برای نخستین بار در شهر طوس نیز درگیری میان شیعه و سنی پیش آمد.ابن اثیر نوشته است که این درگیری در سال 510 در طوس، شهر مشهد پیش آمد که سبب خرابی مرقد امام رضا (ع) شد.این مرقد بار دیگر در سال 515 ساخته شد.در آن زمان، بیش تر مردم طوس بر مذهب سنت بودند.
سنیان و اهل بیت (ع)
شاید لازم باشد اشاره کنیم که در قرن پنجم و ششم، دیدگاه سنیان بسیاری از شهرهای به نفع شیعه تغییر کرد.در شهر ری، حنفیان و شافعیان در ایام عاشورا با شیعیان همراهی می کردند .آنها بر خلاف سنیان حنبلی و سلفی که از یک سو، کتاب در فضائل یزید بن معاویه می نوشتند و از سوی دیگر از نقل فضائل اهل بیت (ع) خود داری می کردند این زمان به طور گسترده به نقل فضائل اهل بیت (ع) می پرداختند.برگزاری مراسم عاشورا نه تنها در ری و بغداد بلکه برخی از شهرهای دیگر نیز در قرن ششم رواج داشته است.عبد الجلیل نوشته است:
مراثی شهدای کربلا که اصحاب بو حنیفه و شافعی را هست، بی عدد و نهایت است...و آنگه بغداد که مدینة السلام و مقر دار الخلافه است، خواجه علی غزنوی حنیفی دانند که این تعزیت مراسم عاشورا چگونه داشتی تا به حدی که به روز عاشورا در لعنت سفیانیان مبالغتی می کرد ...و اما به همدان اگر چه مشبهه را غلبه باشد برای حضور رایت سلطان و لشکر ترکان، هر ساله مجد الدین مذکر همدانی، در مراسم عاشورا این تعزیت به صفتی دارد که قمیان را عجب آید...و به ری که از امهات بلاد عالم است، معلوم است که شیخ ابو الفتوح نصر آبادی و خواجه محمود حدادی حنیفی و غیر ایشان در کاروانسرای کوشک و مساجد بزرگ روز عاشورا چه کرده اند.
این زمینه در تسنن ایران، به تدریج راه را برای رشد تشیع هموار کرد.صوفیان، در این راه، سریع تر حرکت کرده و به آرامی به برخی از باورهای شیعه نزدیک شدند.ما در این باره، در مجلد آینده سخن خواهیم گفت (ان شاء الله) .
در اینجا از رشید الدین میبدی (م 520) که تفسیر مهم کشف الاسرار و عدة الابرار را در دوره سلجوقی نگاشته، عبارتی درباره اهل بیت نقل می کنیم.وی سنی شافعی است.به طور معمول شهرت داشت که شافعیان به تشیع نزدیک تر هستند.وی در جایی از رساله الفصول خود می نویسد :
در اخبار معروف است که فاطمه زهرا، آن سلاله مصطفی، آن گوهر دریای نبوت، آن ثمره اصل رسالت، آن نسیم میوه جنت، آن آشیانه مکانت، آن مایه حسنات، آن خیر خیرات، آن سیده سادات، آن حره ای بدین محتشمی، از رسول علیه السلام سؤال کرد که، در آن شب قدر و منزلت و قدر و کرامت، درین آسمان بلند، و درین ولایت عالم فوقی، از شرف و قدر این جگر گوشگان من حسن و حسین هیچ اثری و نشانی دیدی و از منقبت و جلالت ایشان شمتی و طرفی شنیدی؟ رسول گفت: بلی یا قرة عین من، ندا شنیدم که گفتند: یا رسول الله برگزیده، البشارة که ملک تعالی تو را دو قرت عین داده است که بقای عرش و کرسی از برکت ایشانست و نور زمین و آسمان از حشمت ایشان است و قوت حمله عرش و خزنه کرسی از فضلات قوت ایشانست و فخر امت توبه قیامت از ولا و محبت ایشان است...هر که ایشان را دوست دارد، طرار سعادات بر آستین قبا داد و در دار بقا تحیت و لقا دارد...
یکی از آثاری که به نوعی در ایجاد پیوند میان سنیان و اهل بیت نقش داشت، قبور و مزارهای سادات و بزرگان اهل بیت بود که از سوی شیعیان و سنیان، به طور مشترک مورد زیارت قرار می گرفت.در جایی اشاره کردیم که طغرل سلجوقی، به رغم تسنن خود، مزرعه ای را وقف مرقد حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام در ری کرد.حتی غزان نیز در حمله به طوس، از آسیب رساندن به محله ای که مشهد علی بن موسی الرضا در آن بود، خودداری کردند.
مرقد آن حضرت، از سوی علمای سنی در قرن چهارم مورد زیارت قرار می گرفت.ابن حبان عالم و محدث مشهور سنی بستی (م 354)، خود حکایت رفتن مکرر به زیارت قبر آن حضرت را در کتابش آورده است.حاکم نیشابوری که محدث سنی بزرگی بود، کتابی با نام مفاخر الرضا در شرح حالات امام رضا علیه السلام نگاشت.منتجب الدین بدیع از کاتبان درگاه سلطان سنجر که کتاب عتبة الکتبة او باقی مانده، در مقدمه آن می گوید که زمانی نزد خواجه شهید ظهیر الدین بیهقی به تمرین نامه نگاری پرداخته و پس از درگذشت وی، در حالی که از مرو به مازندران می رفته به حرم رضوی رسیده است:
و در آن اجتیاز [عبور] گذر بر مشهد مقدس معظم مطهر رضوی علی ساکنه الصلوة و السلام بود به طوس، چون آنجا نزول افتاد، حالی چنان که واجب باشد، ترتیب آن زیارت مغتنم کردم و از سر نیازی و خضوعی و تضرعی که حال اقتضا کرد، حاجت خواستم تا ایزد تعالی مرا در آن حرفت که مظنه همت منست و مطیه حصول مقصود، مهارتی و حذاقتی دهد و ذهن و خاطرم را ذکائی و صفائی کرامت کند... [بعد از اشاره به حل مشکل ادامه می دهد که ] ...دانستم که آن استحسان اثر برکات و میامن آن بقعه شریفست و از کرامات آن سید بزرگوار علیه و علی آبائه السلام.
عوفی در لباب الالباب نوشته است که منتجب الدین در کتاب رقیة القلم خود به مشکل دیگری اشاره کرده و نوشته است که برای حل آن، به زیارت امام رضا (ع) رفته است: ...چون آن را تحریر کردم و به خدمت او آوردم، مرا سخت برنجانید و جفا گفت و آن نامه را بدرید و فرمود که بار دیگر نویس! من از غایت ضجرت و تنگ دلی به مشهد مبارک امیر المؤمنین علی بن موسی الرضا رفتم و از روح پاک او استمداد طلبیدم و به تضرع و ابتهال در آن موقف متبرک بنالیدم و تسهیل این شیوه از حضرت صمدیت درخواستم، آفریدگار سبحانه و تعالی دعای مرا اجابت گردانید .
مرقد حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم نیز، توسط سنیان زیارت می شده است.یک شاهد عینی در قرن ششم نوشته است: «اهل قم به زیارت فاطمه بنت موسی بن جعفر که ملوک و امراء عالم، حنیفی و شفعوی شافعی به زیارت آن تقرب نمایند...اهل قزوین سنی و شیعی به تقرب به زیارت ابو عبد الله الحسین ابن الرضا شوند.»
مذهب مردم در شهرهای ایران
از آنچه تا به حال گفتیم، اشاراتی درباره مذاهب موجود در شهرهای ایران به دست آمده است .از آنجا که کسانی به اشتباه، یا تصور می کنند تا پیش از صفویه، شیعه مذهب در ایران نبوده، یا به عکس اظهار می شود که ایرانی ها از آغاز مذهب شیعه را پذیرفته اند، لازم است شرحی در این باره ارائه دهیم.هر دوی این تصورات نادرست است.در آن روزگار، مردمان برخی از شهرهای ایران شیعه مذهب و بیش تر آنها سنی مذهب بودند.یک مؤلف شیعه در قرن ششم، با دقت تمام، مذاهب موجود در ایران و برخی از نقاط دیگر از دنیای اسلام را شرح داده است.بدون مقدمه، در این جا، متن گفته آن عالم شیعه را که در حدود سال 560 هجری نگاشته، می آوریم :
یمن و طائف و مکه را که دار الملک اسلام است و کوفه را که حرم امیر المؤمنین است و اکثر بلاد جیلان و جبال دیلمان و بعضی از بلاد مغرب را زیدیان دارند و خطبه و سکه به نام ائمه خود کنند...بلاد خراسان از نیسابور تا اوژکند از شهرهای فرغانه سمرقند و حدود بلاد ترکستان و غزنین و ماوراء النهر همه حنیفی مذهب باشند یک رنگ...و به خوارزم معتزلیان عدلی مذهب باشند و به فقه، اقتدا به امام ابو حنیفه کنند و در اصول، مذهب اهل البیت دارند...بلاد آذربایجان تا به در روم و همدان و به اصفهان و ساوه و قزوین و مانند آن همه شافعی مذهب باشند، بهری مشبهی، بهری اشعری، بهری کلابی، بهری حنبلی.آنگه در حدود لرستان و دیار خوزستان و کرج و گرپایگان و بروجرد و نهاوند و آن حدود اغلب مشبهه و مجسمه باشند...آنگه در ولایت حلب و حران و کوفه و کرخ بغداد و مشاهد ائمه و مشهد رضا و قم و قاشان و آوه و سبزوار و گرگان و استرآباد و دهستان و جربادقان و همه بلاد مازندران و بعضی از دیار طبرستان و ری و نواحی بسیار از وی و بعضی از قزوین و نواحی آن و بعضی از خرقان همه شیعی اصولی و امامتی باشند.