خلوت و شب زنده داری (۱)

از اموری که «سالک الی الله» باید آن را تحصیل کند، «خلوت» و تنهایی است.

از اموری که «سالک الی الله» باید آن را تحصیل کند، «خلوت» و تنهایی است.

خلوت که یکی از مراحل سیر و سلوک عرفانی و از مقامات عارفان است باید به خوبی تبیین شود تا این امر مثبت با انزوای مذموم، مشتبه نشود؛ گاهی انسان به این خیال که در حال سیر و سلوک و ریاضت است از جامعه، جدا می شود و از انجام فرایض و نوافل اجتماعی دور می ماند و تنها به عبادتهای فردی اعم از فرایض و نوافل می پردازد و این کار روا نیست؛ زیرا قرآن کریم که خود را «شفا» می داند، راه درمان را ارائه کرده، به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

«و لا تکن کصاحب الحوت إذ نادی و هو مکظوم لولا أن تدارکه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم» (2)

مانند یونس نباش که از قوم خود جدا شد. این که ذات اقدس اله در آیات گوناگون می فرماید :

«و اذکر فی الکتاب إبراهیم» (3)

«و اذکر فی الکتاب موسی» (4)

«واذکر...» ؛

یعنی به یاد این رهبران الهی و ادامه دهنده راه آنان باش؛ ولی در آیه مورد بحث می فرماید : مانند یونس نباش که مسئولیت خود را ترک کرد و خدا را ندا داد، و اگر نعمت ولایت، شامل حال او نمی شد، او از دل ماهی و دریای تاریک نجات نمی یافت، ولی از آن جا که نعمت الهی شامل حالش شد او دیگر مذموم نیست؛ بلکه ممدوح و محمود است. بنابراین، خلوت به معنای اعراض از جامعه و انزوای از وظیفه اجتماعی، مذموم است، نه ممدوح.

خلوت و شب زنده داری

خدای سبحان می فرماید: شب زنده داری را فراموش نکنید؛ زیرا شما در روز، کار فراوان دارید و مشاغل زیاد، شما را به خود جذب می کند و در نتیجه تنهایی و خلوت ندارید:

«إن ناشئة الیل هی أشد وطأ و أقوم قیلا إن لک فی النهار سبحا طویلا» (5)

انسان در کارهای فراوان روزانه، شناور است و تو، به منزله سباح و غواصی هستی که در مسائل اجتماعی، شنا می کنی و شناوری در کثرت، با تنهایی سازگار نیست. برای شناوری که خود در حال عبور از این دریای ناپیدا کرانه است و همراهانی را نیز به همراه خود می برد و «جهد می کند که بگیرد غریق را» ، طبیعی است که این سباحت و شناوری شاغل فکری است. حاصل آن که معنای آیه شریفه این است که تو در روز کارهای فراوانی داری، ولی شب هنگام، مزاحمی نداری و کسب پایگاه محکم و سخن مستحکم تنها در سحر میسر است.

انسان وقتی سخن متکلم را خوب دریافت می کند که خود حرف نزند و آرام بوده، مستمع خوبی باشد، و وقتی مستمع خوبی است که در برابر کلام خدا، حرفی از غیر او، خواه از درون و خواه از بیرون، نشنود. بنابراین، قرآن کریم، سکوت و تنهایی را به عنوان مرحله ای از مراحل سیر و سلوک، لازم می داند.

اگر چه بدن در شب بهتر می آرمد و خوابیدن بدن، نعمت است و خداوند آن را به عنوان آیت خود، ذکر می کند:

«و جعلنا نومکم سباتا و جعلنا الیل لباسا» (6)

اما «سبات» ، آرامش و خواب، برای عقل و فکر، نقمت است و از این رو حضرت علی (صلوات الله علیه) می فرماید:

«نعوذ بالله من سبات العقل» (7)

از خواب عقل به خدا پناه می بریم.

بنابراین، شب برای خوابیدن و آرامش بدن و بیدار شدن عقل است. از این رو رؤیاهای صادق و صالح در خواب، نصیب کسانی می شود که بدنشان می خوابد، نه جانشان و همین گروه هستند که در سحرها برمی خیزند و شب زنده داری و عبادت می کنند.

از آیه کریمه

«إن لک فی النهار سبحا طویلا»

دو مطلب استفاده می شود: یکی لزوم شرکت در مجامع و کارهای اجتماعی و دیگر لزوم شرکت در آن به صورت شناگری. کسی که وارد استخری می شود گاهی در گوشه ای از آن می آرمد و در این صورت او تنها خودش را خنک می کند؛ ولی اگر شنا کند، دیگران را هم از غرق نجات می دهد .

ذات اقدس خداوند به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: تو در روز کارهای فراوان داری؛ زیرا آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم، مأمور است به پرسشهای مردم پاسخ دهد و به مشکلاتشان رسیدگی کند؛ همان گونه که قرآن کریم می فرماید:

«یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة» (8)

یا می فرماید:

«فاحکم بین الناس بالحق» (9)

و همه اینها جزو برنامه های رسمی و روزانه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود؛ اما شب، آن هم آخر شب، مناسبترین فرصت برای خلوت با خداست؛ زیرا انسان متهجد در آن حال، بدون مزاحمت می تواند فیض را از خدا دریافت کند.

در سوره مبارکه «اسراء» از شب زنده داری به عظمت یاد شده است؛ چنانکه می فرماید:

«و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا» (10).

انسان وقتی به «مقام محمود» می رسد که در کمال آرامش با خدا سخن بگوید. بنابراین، اثر شب زنده داری که در حقیقت، خلوت با خداست نیل به مقام محمود است.

خلوت در متن جامعه

قرآن کریم خلوت را چنین تبیین می کند که در عین حال که با دیگران هستی و در کارهای روز مره شناوری، در کار باطل مردم شرکت نکن؛ و این شناوری در مسائل اجتماعی و شئون جامعه تو را به خود مشغول نکند تا کوله باری از «خاطرات» را به همراه داشته باشی و شب، هنگام نماز مزاحم تو باشند. بنابراین، همواره صبغه الهی و فراطبیعی به مردم بده ولی از مردم صبغه طبیعی نپذیر.

ممکن است انسان در متن جامعه به سر ببرد؛ اما در عین حال که رنگ می دهد رنگ هم بپذیرد و در نتیجه خاطرات روز، چنان او را مشغول کند که هنگام سحر با تلی از خاطرات با خدا سخن بگوید که قهرا نماز شب او نیز مانند نماز روز، «پر خاطره» می شود، ولی وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم که مأمور بود در متن جامعه زندگی کند، موظف بود به مردم «صبغه الهی» بدهد که بهترین صبغه هاست:

«صبغة الله و من أحسن من الله صبغة» (11)

و از مردم رنگی نپذیرد و «ز هرچه رنگ تعلق پذیرد» آزاد باشد. از این رو ذات اقدس خداوند ضمن این که شناوری روز پیامبر را تشریح کرد و فرمود با مردم باش، در آیاتی چند از آن حضرت خواست تا از مردم رنگ نپذیرد؛ مانند:

.1 «و اهجرهم هجرا جمیلا» (12)

از خلق و خوی این مردم فاصله بگیر.

.2 «و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا و غرتهم الحیوة الدنیا» (13)

کسانی را که دینشان را به بازیچه گرفته اند و دنیای نیرنگ باز، آنها را به فریب سرگرم کرده است رها کن؛

زیرا سخن در آنان اثر نمی کند و هم نشینی آنان زیانبار است؛ یعنی، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در عین حال که در متن جامعه به سر می برد، امور دنیایی را به دل راه نمی دهد.

.3 «قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون» (14)

بگو خدا، و دیگران را در کارشان رها کن؛ زیرا آنان دارند در گرداب طبیعت غرق می شوند؛ یعنی، تا آخرین لحظه به فکر درمان و نجات آنها باش، ولی اگر آنها به پیام تو که منادی غیب و نجات انسانها هستی گوش ندادند، آنان را رها کن. این در حقیقت، خلوت کردن یعنی در بین مردم بودن ولی با مردم نبودن و با خواسته های نامعقول آنان هماهنگ نشدن است.

.4 «و إذا رأیت الذین یخوضون فی ایاتنا فأعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره» (15)

گروهی را که در باره آیات الهی به یاوه سرایی و بیهوده گویی سرگرمند، رها کن تا وارد مطلب دیگر شوند.

این آیات نشان می دهد که وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم که اسوه سالکان کوی حق است موظف است در متن جامعه به سر ببرد و از خلق خدا و خدمت به آنان انزوا حاصل نکند، اما از رذایل اخلاقی و دنیا منزوی باشد؛ زیرا انزوا از چیزی که انسان را از خدا باز می دارد فضیلت است؛ اما خدمت به خلق خدا برای تأمین رضای الهی، عبادت محسوب می شود .

راز خلوت

خلوت از نظر قرآن کریم، ممدوح است؛ اما چرا خلوت، ممدوح است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت: چند «ندا» هست که به طرق گوناگون به بشر ابلاغ می شود.

اول: ندای خدا؛ خدا مستقیما ندا دارد و این ندا گاهی «یا أیها الناس» ، گاهی «یا أیها الذین آمنوا» و گاهی «یا بنی آدم» است. البته ندای الهی نظیر ندای منادیان عادی نیست که لحظه ای حاصل و بعد تمام شده باشد؛ بلکه دائما این صدا به گوش می رسد:

موسی ای نیست که تا صوت «أنا الحق» شنود

ورنه این زمزمه اندر شجری نیست، که نیست

این نداها نیز در یک سطح نیست؛ زیرا برخی خیلی عام است، مانند: «یا أیها الناس» و «یا بنی آدم» و بعضی مخصوص اهل کتاب است مانند: «یا أهل الکتاب» و برخی ویژه مؤمنان است مانند: «یا أیها الذین آمنوا» و بعضی از نداها هم از نداهای گذشته محدودتر است مانند تذکره و تبصره هایی که متوجه، «أولی الألباب» و «أولی الأبصار» است و بالاخره آخرین ندا که از همه نداها و خطابها محدودتر است همان ندای به انبیاست مانند: «یا أیها الرسل» .

دوم: ندای فرشتگان؛ در بعضی از نصوص آمده است که خداوند فرشتگانی را مأمور کرده است تا هر روز به بنی آدم بگویند: زاد و ولد داشته باشید ولی بدانید که پایان زندگی، مرگ است و مال بیندوزید ولی بدانید که پایانش فناست و ساختمانها بسازید ولی آگاه باشید که نهایتش ویرانی است بنابراین، شما چیزی بسازید که ویران شدنی نباشد:

«إن لله ملکا ینادی فی کل یوم: لدوا للموت و اجمعوا للنفاء و ابنوا للخراب» (16).

این ندای فرشته هاست. بسیاری از نداها در روایات به فرشته ها نسبت داده شده است.

سوم: ندای انبیا و اولیاست؛ خداوند به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید «به مردم بگو»:

«تعالوا أتل ما حرم ربکم علیکم» (17)

مانند این که، به ابراهیم خلیل می فرماید:

«و أذن فی الناس بالحج یأتوک رجالا» (18)

یا می فرماید:

«و أذان من الله و رسوله إلی الناس یوم الحج الأکبر أن الله بری ء من المشرکین و رسوله» (19).

این نداها و همچنین ندای فطرت از یک سو و ندای عقل از سوی دیگر، نداهایی است که به طور مستقیم و غیر مستقیم به «الله» ارتباط دارد و همواره هست؛ اما گوشی که بخواهد مستمع این نداها باشد باید در جای آرامی قرار گیرد که در آن جا هیاهو نباشد؛ زیرا هنگام ازدحام و پیدایش امواج و اصوات گوناگون، شنیدن ندای حق دشوار است، مگر برای کسانی که صدای آشنا را خوب بفهمند و چون در روز، صداها زیاد است، شنیدن این نداها دشوار است و از این رو گفته اند آرام بگیرید و خلوت کنید تا این نداها را بشنوید. بنابراین، معنای خلوت کردن برطرف کردن مزاحمتهاست و اگر این مزاحمتها برطرف شود، فیض خدا یقینا ظهور و حضور دارد .

خلوت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم قبل از بعثت و پیش از مسئولیت رسالت سالی چند روز از جامعه فاصله می گرفت و در غار حرا، واقع در «جبل النور» به عبادت می پرداخت . کوه نور تقریبا از بلندترین کوههای اطراف مکه است که بر مکه اشراف دارد و اگر برجها حایل نباشد کعبه کاملا تحت اشراف کسی است که بر بالای آن قرار می گیرد. وجود مبارک امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) می فرماید:

«و لقد کان یجاور فی کل سنة بحراء فأراه و لا یراه غیری» (20)

هر ساله نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در غار حرا مجاور بود و تنها من او را می دیدم و دیگران او را نمی دیدند.

بعضی نقل کرده اند که رفتن پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به غار حرا از سال ولادت علی بن ابی طالب (علیه السلام) شروع شد و قبل از آن، حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم برای عبادت به حرا نمی رفت.

بنابراین، همان طور که میلاد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در «عام الفیل» نقشی داشت و کعبه را از گزند «ابرهه» حفظ کرد، میلاد علی ابن ابی طالب (سلام الله علیه) نیز برکتی بود که از آن می توان رفتن پیغمبر به کوه حرا را تبیین کرد؛ یا برکت رفتن پیغمبر به کوه حرا باعث شد که در آن سال، علی ابن ابی طالب به دنیا بیاید یا برکت هر دو معلول یک سبب نهایی است و آن عامل فائق، باعث شد که پیغمبر به حرا برود و در همان سال، علی بن ابی طالب به دنیا بیاید.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعد از رسالت هم سالی چند روز در پایان ماه مبارک رمضان، به اعتکاف می پرداختند و برخی از شئون اجتماعی را ترک می کردند و سحرها نیز موظف بودند به نماز شب برخیزند.

گرچه تلاوت بخش پایانی سوره آل عمران برای همه انسانها در همه شرایط، قابل عمل است، ولی نقل شده است که وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هنگام برخاستن از خواب، سحرگاه به آسمان، نگاه می کرد و این آیات را قرائت می کرد:

«إن فی خلق السموات و الأرض و اختلاف الیل و النهار لایات لأولی الألباب الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الأرض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار ربنا إنک من تدخل النار فقد اخزیته و ما للظالمین من أنصار ربنا إننا سمعنا منادیا ینادی للإیمان أن امنوا بربکم فامنا ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الأبرار ربنا و اتنا ما وعدتنا علی رسلک و لا تخزنا یوم القیامة إنک لا تخلف المیعاد» (21)

و شایسته است کسانی که به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم تأسی می کنند و شب زنده دارند نیز این چند آیه را قبل از نماز شب، قرائت کنند. انسان شب زنده دار که در سحر می گوید:

«ربنا إننا سمعنا منادیا ینادی للإیمان...»

باید به گونه ای باشد که صدای ندای الله، ملائکة الله و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را بشنود. چنین انسانی در این مواقع خلوت می کند.

خلوت و شاغل زدایی

خلوت کردن «شاغل زدایی» است و شواغل، متعدد است، ولی می توان آنها را در چهار بخش خلاصه کرد:

بخش اول، شواغل حسی است، مانند دیدنیها، نغمه ها و آهنگها، بوییدنیها، نرمی فرش و لباس و گوارایی غذا که انسان را به خود جذب می کند و بنابراین، انسان از راه ذائقه، شامه، لامسه، باصره و سامعه، مجذوب محسوسات خود می شود، و این شواغل حسی در خلوت شبانه، بسیار کم و محدود است.

بخش دوم، شواغل خیالی و وهمی است که امور ادراکی است نه تحریکی. خاطرات فراوانی از خیال انسان می گذرد که تصورات است و احیانا تصدیقاتی را نیز به همراه دارد. خیالات، مجموعه تصورات است که قضیه نیست ولی به صورت قضیه ظهور می کند؛ اما تصدیق آن را همراهی نمی کند، و همین قسم از تصورهای متراکم و تصدیق نما، زمینه تشکیل قیاس شعری را فراهم می کنند .

بخش سوم، کارهای تحریکی است که قوای شهوی و غضبی آن را بر عهده دارد؛ مثل این که، انسان می خواهد از راه صحیح به چیزهایی حلال دست یابد یا از راه ناصحیح به امور باطل راه پیدا کند و یا این که نسبت به دشمن، قهر و کینه توزی دارد و سعی می کند که در محدوده قوه شهوت و غضب، نسبت به دشمن خودش تمنی زوال داشته باشد و حسد بورزد و یا امیدوار است در مسائل اجتماعی به درجات برتر برسد:

«أن تکون أمة هی أربی من أمة» (22)

یا رقبا را از صحنه بیرون کند.

اگر کسی توانست از شواغل حسی برهد و نه تنها نسبت به رقیب خود، برتری جویی نداشته باشد، بلکه برای او طلب خیر و مغفرت کند، آنگاه نوبت به بخش چهارم از شواغل می رسد.

بخش چهارم، این است که انسان مثلا در حین نماز، قرائت قرآن یا ذکر و...سرگرم اندیشه ها و افکاری می شود که از خود یا سایر دانشمندان فراهم کرده است.

اگر انسان از این شواغل چهارگانه رهایی یابد، آنگاه قدرت فکر کردن پیدا می کند و ذات اقدس خداوند که هر لحظه به دل بنده خود می نگرد وقتی صحنه قلب را مستعد ببیند به آن فیض می رساند و سالک کوی الهی از این فیض بهره می برد، چیزی را می فهمد که او را آرام می کند، از چیزی که مایه اضطراب است نجات پیدا می کند، به چیزی دل می بندد که ماندنی است و چیزی را که رفتنی است رها می کند. چون چیز رفتنی، انسان را رها می کند و تنها می گذارد و او را به اندوه فراقش مبتلا می کند؛ پس اگر قبل از این که آن چیز انسان را ترک کند انسان آن را ترک کند بهتر است؛ زیرا دوست نگرفتن، بهتر از آن است که انسان، دوست بی وفا بگیرد که روزی او را ترک کند و به غم فراقش مبتلا سازد.

از این رو درخطبه های امیرالمؤمنین ( علیه السلام) آمده است:

«أوصیکم عباد الله بتقوی الله... و آمرکم بالرفض لهذه الدنیا التارکة لکم الزائلة عنکم و إن لم تکونوا تحبون ترکها» (23)

قبل از این که این دنیا شما را ترک کند شما آن را ترک کنید؛ چون اگر انسان به چیزی که رفتنی است دل ببندد او آن چیز را که متعلق علاقه اوست از دست خواهد داد و در نتیجه فقط علاقه با فقدان متعلق آن خواهد ماند و مایه رنجوری او خواهد شد. بنابراین، چون خداوند

«دائم الفضل علی البریة» (24)

و

«نور السماوات والأرض» (25)

است و دائما نور می دهد، اگر کسی قلب خود را غبار روبی کند، نور بر دل او می تابد و بهترین نور، همان فکری است که ذکر و شکر را به همراه داشته باشد.

رابطه سحر خیزی با کار روزانه

برای این که انسان هم حضور خود را در متن جامعه حفظ کند و هم سرگرمی فراهم نکند تا موفق به سحر خیزی شود توصیه کرده اند که انسان کار را در حد ضرورت و لزوم، انجام دهد و کاری که می کند واجب و یا مستحب باشد و وقتی هم در کاری وارد می شود بگوید:

«رب أدخلنی مدخل صدق وأخرجنی مخرج صدق» (26)

انسان باید طوری باشد که در هر کاری وارد می شود بگوید: خدایا! به نام تو صادقانه وارد می شوم، و از هر کاری که بیرون می آید بگوید: خدایا! به نام تو خالصانه از این کار رخت بر می بندم؛ یعنی با دست پر و نتیجه درست از این کار بیرون می آیم. روشن است که انسان در مورد کار حرام یا مکروه نمی تواند بگوید: «رب أدخلنی مدخل صدق» ؛ چنانکه کار حرام و مکروه، پایان صادق و خالصی ندارد تا در باره آن «وأخرجنی مخرج صدق» گفته شود. هر کاری که انسان شروع می کند باید به گونه ای باشد که در آغاز آن بتواند بگوید:

«بسم الله الرحمن الرحیم»

و آن کار، واجب یا مستحب است. این که گفتند هنگام ورود در کار و آغاز عمل، نام خدا را فراموش نکنید؛ یعنی نام خدا کلید واجب و مستحب است؛ زیرا کار حرام و مکروه را نمی شود به نام خدا انجام داد.

پی نوشت ها:

.1 محقق طوسی سومین باب از کتاب «أوصاف الأشراف» را به مباحث: خلوت، تفکر، خوف و حزن، رجاء، صبر و شکر اختصاص داده است و از اینها به عنوان «مراحل سیر و سلوک و احوال سالک» یاد کرده است. (ص 95) اما عناوین باب دوم از کتاب مزبور، چون به بحث «مانع زدایی از سیر و سلوک» اختصاص یافته بود و از اموری مانند: توبه، زهد و ریاضت سخن می گفت، در بخش دوم این کتاب که در باره مراحل مانع زدایی از سیر و سلوک است مورد بحث قرار گرفت.

تذکر: خلوت که از وظایف سائران و سالکان کوی حق است از قبیل «رفع مانع» است، ولی مرحوم محقق طوسی آن را در شمار مراحل سیر سالکان و مقامات آنان ذکر کرده است.

.2 سوره قلم، آیات 48 .49

.3 سوره مریم، آیه .41

.4 سوره مریم، آیه .51

.5 سوره مزمل، آیات 6 .7

.6 سوره نبأ، آیات 9 .10

.7 نهج البلاغه، خطبه 224، بند .12

.8 سوره آل عمران، آیه .164

.9 سوره ص، آیه .26

.10 سوره اسراء، آیه .79

.11 سوره بقره، آیه .138

.12 سوره مزمل، آیه .10

.13 سوره انعام، آیه .70

.14 سوره انعام، آیه .91

.15 سوره انعام، آیه .68

.16 نهج البلاغه، حکمت .132

.17 سوره انعام، آیه .151

.18 سوره حج، آیه .27

.19 سوره توبه، آیه .3

.20 نهج البلاغه، خطبه 192، بند .119

.21 سوره آل عمران، آیات 190 .194

.22 سوره نحل، آیه .92

.23 بحار، ج 86، ص .237

.24 مفاتیح الجنان، اعمال شب جمعه و شب عید فطر.

.25 سوره نور، آیه .35

.26 سوره اسراء، آیه .80

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان