شناسه : ۳۰۳۳۹۷ - چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۰۵:۳۴
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی:
معتزلیان در تأویل خردورزانه قرآن افراط کردند
گروه اندیشه: قاسمی معتقد است که باید با توجه به عوامل افول معتزله، به احیای آن پرداخت و یکی از مهمترین عوامل افول ایشان افراط در تاویل خردورزانه قرآن بود.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، نشست «بررسی دلایل افول معتزله در جهان اسلام و تبیین ضرورت احیای تفکر اعتزالی در عصر حاضر» به همت پژوهشکده حکمت معاصر زیر نظر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. در این نشست اعظم قاسمی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سخنرانی کرد. قاسمی گفت: هر چند معتزله در خردگرایی افراط کردند و همین یکی از عوامل اصلی افولشان بود، ضرورت دارد که احیا شوند.
وی در آغاز سخنانش گفت: پیش از ورود به بحث باید مقدماتی را در خصوص ظهور و زوال ایشان بیان کنم، به نظر این مطالب در خصوص احیاء معتزله ضروری باشد و باید در ذیل این بحث به بررسی افول معتزله پرداخته و از آن درس گرفت.
تاریخچه معتزله
قاسمی ادامه داد: فرقه معتزله یکی از بزرگترین فرقههای کلامی است که در اواخر قرن اول هجری تاسیس شد. امروزه کمتر مسلمانی به صورت اجمالی از این فرقه بیخبر است. موسس این فرقه وائل بن عطا بود که در خلال جلسه سوال و جواب با حسن بصری درباره شرایط مومن از او اعتزال پیشه کرد که به معنای کنارهگیری است.
وی با بیان اینکه معتزله به دو گرایش سیاسی و کلامی تقسیم میشود، گفت: برخی معتقدند بعد جنگ حضرت علی(ع) و معاویه برخی قضاوت نکرده و کنارهگیری کردند و این رویداد را مقدمه ظهور فرقه معتزله عنوان کردهاند. پنج عقیده مهم معتزله که تمام فرقههای معتزلی به آن پایبند هستند عبارت است از توحید، عدل، منزلت بین منزلتین، وعد و وعید و امر به معروف و نهی از منکر.
قاسمی افزود: ریشه اعتقادی تشکیل معتزله منزلت بین منزلتین بود، ایشان برخلاف دیگر فرقههای کلامی آن روز معتقد بودند مومنی که فسق پیشه کند، نه مومن و نه کافر است و جایگاهی بین این دو دارد. دوران طلایی معتزله تحت حکومت عباسیون بود و زوال ایشان در دوران متوکل و قرن چهارن قمری آغاز شد.
پژوهشگر کلام و فلسفه اسلامی در ادامه داد: معتزله در اخلاق، سیاست و الهیات عقاید خاصی داشتند که متکی بود بر اصالت خردباوری هیچ فرقهای مانند این جریان در جهان اسلام تا این حد به عقل بها ندادهاند.
عقلباوری معتزله
وی ادامه داد: باید دید عقلگرا بودن معتزله به چه معنا بوده است. ایشان معتقد بودند که فهم قرآن برای عقل بشر ممکن است و باید خدا و توحید را به وسیله عقل شناخت. معتزله وقتی در تفسیر قرآن میدیدند تعارضی بین ظاهر و عقل وجود دارد، به نفع عقل قرآن را تاویل میکردند و ایشان در خصوص روایات نیز این روش را انجام میدادند. مهمترین جریان مقابل معتزله در اهل سنت، اهل حدیث و حنابله بود که به هیچ وجه بحث تاویل را قبول نداشت.
قاسمی تصریح کرد: بحث دیگری که معتزله به صورت اختصاصی داشتند، اخلاق بود که در این خصوص ایشان معتقد بودند، عقل بشر قادر به فهم و درک خیر وشر امور است که اولین پیامدی این بحث استقلال اخلاق از دین بود و این درحالی است که بسیاری از متدینین در اخلاق خود را نیازمند به دین میدانستند.
وی ادامه داد: مخالفان معتزله بحث قربانی شدن حضرت اسماعیل به امر خدا و یا آیات مربوط به حضرت خضر را دال بر عدم استقلال اخلاق از امر الهی میدانستند و منتقدان معتقد بودند که ایشان با الزام خداوند برای عمل بر اساس وعدههایش، در برابر او قد برافراشتهاند.
قاسمی با بیان اینکه دیگر اعتقاد ایشان ذیل امر به معروف و نهی از منکر توابع سیاسی داشت، گفت: به نظر ایشان مومنان حق امر به معروف و نهی از منکر حاکم را دارند و در نهایت اگر حاکم ظلم را ادامه دهد، اجازه دارند که بر علیه او قیام به سیف کنند.
پژوهشگر کلام و فلسفه اسلامی، ادامه داد: معتزله قبل از افول عباسیان حمایت زیادی شدند و برخی معتزله جریانی راه انداختند که به محنةالقرآن معروف است و طی آن جریان معتزله که قائل به حدوث قرآن بودند، معتقدان به قدم قرآن را تبعید و زندانی کردند و این مساله نقطه سیاهی در کارنامه ایشان بود.
وی افزود: مهمترین عامل افول معتزله که از سوی شیعیان نیز نقد میشد خردگرایی افراطی در تاویل قرآن بود. هر چند شیعیان اشتراکاتی با معتزله داشتند، اما این رویکرد ایشان را نقد میکردند.همچنین تعالیم معتزله انتزاعی بود ودرکش برای عموم مردم دشوار بود و همین مساله باعث میشد تا عوام به سوی فرق رقیب سوق یابند.
قاسمی با بیان اینکه از نظر شهید مطهری دلیل شکست معتزله این بود که عامه مردم اهل تعقل نیستند و تدین را مساوی با تسلیم شدن به ظاهر میدانند، گفت: شهید مطهری در خصوص معتزله نوشته است: عامه مردم هر اجتهادی را عصیان علیه دین میدانند خصوصا اگر سیاست وقت بنا به مصالح خویش از آن حمایت کند و به ویژه اگر برخی از علمای دین این را تبلیغ نمایند و خود واقعا به ظاهرگرایی خویش مومن باشند و تعصب بورزند. تفوق اشاعره بر معتزله را پیروزی جمود و قشریت بر حریت فکر است... اشاعره خود را اهل حدیث نامیدهاند و از این نام پایگاه اجتماعی خوبی برای خود ایجاد کردهاند. از این رو اعتقاد معتزله بر اساس مستقلات عقلیه از نظر توده مردم به صورت عدم قبول کتاب و سنت دانسته شد. معتزله هرگز به سنت بیاعتنا نبودند ولی اشاعره با انتخاب نام اهل سنت به نام خود و قرار دادن معتزله در برابر خود کلاه معتزله را در تاریکی برداشتند و این در شکست معتزله تاثیر بهسزائی داشت.
وی با بیان اینکه امروزه احیا معتزله ضرورت دارد، گفت: میراث همه جریانهای سنتی باید مورد توجه باشد اما از سوی دیگر با توجه به ظهور جریانهای ظاهرگرا و خشونتآمیز توجه به معتزله ضروری است. در خصوص تفسیر قرآن نباید کاملا به عقل متکی بود و فهم قرآن به فهم سنت مبتنی است. ما در سنت معاصر خود میبینیم که علامه طباطبائی با رجوع آیات قرآن به هم به تفسیر قرآن پرداخته است. متاسفانه جریان نومعتزلی بر خلاف معتزله از چارچوب سنت خارج شدهاند و به عقلگرائی اروپائی نزدیک شدهاند.
یادآور میشود، نشست «بررسی دلایل افول معتزله در جهان اسلام و تبیین ضرورت
احیای تفکر اعتزالی در عصر حاضر» روز گذشته، 9 اسفند به همت پژوهشکده حکمت
معاصر زیر نظر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.