اشاره
نوشتار زیر متن پاسخ نقد بر کتاب «تفکر دینی در قرن بیستم » است که پیشتر در مجله به چاپ رسید و ما اکنون آن را بی هیچ کم و کاست و ویرایش پیش روی خوانندگان نهاده ایم.
هنوز چند صباحی از انتشار کتاب «تفکر دینی در قرن بیستم » نگذشته بود که چشمانمان به نقدی آراسته از استاد مصطفی ملکیان منور گردید.
در آغاز بنا نداشتیم که در خصوص آن نقد، چیزی بنویسیم، لکن بعد از مطالعه آن به نظرمان شایسته آمد که از باب «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق » به رسم سپاسگزاری از ناقد محترم چند سطری را تقدیم خوانندگان نماییم.
لذا با کمال تواضع و امتنان از ایشان که رنج تطبیق این ترجمه را با متن آن بر خود هموار کرده و وقت خود را مصروف آن نموده اند، بی شائبه تشکر و قدردانی می کنیم و طول عمر آن عزیز و توفیق قلم و قدم زدن خداپسندانه را برای ایشان از درگاه ایزد منان مسالت داریم.
پس از تقدیر و تشکر، در مورد این نقد که در مجله نقد و نظر سال سوم شماره اول زمستان 1375 به چاپ رسیده است، یادآوری نکاتی چند را خالی از فائده نمی دانیم:
اشکالاتی را که ناقد محترم در نقد خود آورده اند می توان به سه دسته تقسیم کرد:
الف) برخی جاافتادگی ها که از باب سهوالقلم از آنها غفلت شده است.
در خصوص این گونه موارد باید گفت: هرچند این مساله از کم دقتی مترجمان در این موارد حکایت می کند، لکن هیچ مترجمی از جمله ناقد محترم در ترجمه های خود از این گونه غفلتها مصون نیستند، و شایسته آن است که سعی شود تا این موارد به حداقل برسد. البته بعضی از جاافتادگی ها بر اثر حذف ویراستاران صورت گرفته که در متن اصلی ترجمه موجود بوده است.
ب) بعضی از اشکالات به ادعای ناقد محترم این است که مترجمان برای برخی واژه ها معنایی را برگزیده اند که در زبان انگلیسی نیامده است. و حال آنکه وقتی به فرهنگهای انگلیسی مراجعه می کنیم آنها را با همان معانی که در ترجمه ذکر شده است، می یابیم از قبیل موارد زیر
1. اصطلاح Chalcedonian: ناقد محترم این عبارت را در مقاله به طور برجسته و با عنوان فرمول عقیق سفید یا اعتقادنامه کالسدوان آورده اند و چنین به نظر می رسد که آن را گناهی نابخشودنی دانسته اند. ایشان در آن اشکال می فرمایند: مترجمان این واژه را با Chalcedony اشتباه گرفته اند. کافی بود توجه کنند حرف C در Chalcedonian بزرگ نوشته شده است و بنابراین، این صفت، صفت خاص است و نمی تواند با عقیق سفید ربط و نسبتی داشته باشد. (ص 393 مجله)
اگر ایشان به فرهنگهای انگلیسی فارسی از جمله فرهنگ انگلیسی فارسی آریانپور (دو جلدی) ص 353 مراجعه می کردند، همین واژه Chalcedonian را به همین صورت و با C بزرگ به معنای عقیق سفید یا سنگ یمانی می یافتند. البته ممکن است فرهنگها واژه ای را به غلط معنا کرده باشند ولی این احتمال در بدو نظر بعید به نظر می رسد و ما تاکنون مؤلفان این فرهنگها را اهل خبره می دانستیم، بنابراین مراجعه به آنان ملامت انگیز نیست; زیرا اگر بنا باشد هرکسی برای خود واژه ایی را جعل کند، ارتباط فرهنگی به سختی میسر می شود. البته باید از جانب فرهنگستان نظارت بیشتری بر این فرهنگ، شود تا رهزن نباشند.
2. اصطلاح revolve: ناقد محترم مدعی است که این واژه هیچ گاه به معنای «تغییر کردن » به کار نرفته است، بنابراین برگردان این عبارت انگلیسی مترجمان my though continually revolve افکار من دائما تغییر می کند، صحیح نیست. در صورتی که اگر ایشان به فرهنگ انگلیسی فارسی حیم ص 1057 تک جلدی مراجعه می کردند، این واژه را به معانی گردش کردن، سیر کردن، دور زدن، تغییر کردن (ص 384 مجله) می یافتند.
3. واژه sub: ناقد محترم مدعی است که این واژه در زبان انگلیسی به معنای شبه نیامده است (ص 383 مجله) خواهشمند است به فرهنگهای ذیل که sub در آنها به معنای شبه آمده، مراجعه شود:
الف) فرهنگ معاصر انگلیسی فارسی تالیف محمدرضا باطنی (ص 859) sub Continent: شبه قاره
ب) فرهنگ دو جلدی آریانپور (ص 2210) sub Continent را شبه قاره معنا کرده است. و نیز همین فرهنگ sub Saturation شبه اشباع (ص 2214) sub space شبه فضا (ص 2216) معنا شده است.
ج) و نیز به معنای شبه در فرهنگ المورد قاموس عربی انگلیسی (ص 661) مراجعه شود که یکی از معانی شبه را Sub برگزیده است.
4. واژه Rather: ناقد محترم می فرمایند: «اساسا معلوم نیست که مترجمان محترم با استناد به کدام فرهنگ لغت Rather را به «به علاوه » برگردانده اند.» (ص 386 مجله)
یکی از معانی Rather «بیشتر» است و «بیشتر» مترادف با معنای «به علاوه » است. برای آگاهی بر صحت این مطلب به فرهنگهای ذیل مراجعه شود:
الف) فرهنگ انگلیسی فارسی حیم [(یک جلدی) ص 1015] این واژه را «بیشتر» معنا کرده است.
ب) فرهنگ معاصر انگلیسی فارسی باطنی (ص 762) یکی از معانی این واژه را بیشتر برگزیده است.
5. عبارت To come to a halt: ناقد محترم می فرمایند که این تعبیر هیچ گاه به معنای تامل کردن به کار نرفته است (ص 387 مجله) در حالی که یکی از معانی halt تامل کردن است. برای آگاهی بر صحت این مطلب به فرهنگهای ذیل مراجعه شود:
الف) فرهنگ انگلیسی فارسی حیم (ص 470) این واژه را به معنای «تامل کردن » به کار برده است.
ب) فرهنگ انگلیسی فارسی آریانپور (دو جلدی ص 971) نیز این واژه را به معنای «تامل کردن » به کار برده است.
در ضمن اصطلاح to come to a halt در فرهنگ انگلیسی Longman و نیز فرهنگ اصطلاحات آکسفورد به صورت ذیل آمده است:
halt: Stop or Pause (esp in the phr come to a halt(the care come to a halt just in time to prevent an accident
مشاهد می کنیم که این اصطلاح به معنای «توقف کردن » یا «درنگ کردن » ترجمه شده است و در مورد یک مطلب علمی، درنگ و توقف کردن چیزی جز تامل کردن، معنا نمی دهد.
6. ناقد محترم ترجیح داده اند که در برابر [Chapter] که مبین تقسیمات اصلی کتاب است واژه «فصل » را بگذارند و در برابر Section که دلالت بر تقسیمات فرعی دارد واژه «بخش » را; یعنی برخلاف آنچه ما در ترجمه کتاب انجام داده ایم. اما برای اطلاع ایشان و خوانندگان به عرض می رسد که اولا: در کتب فرهنگ لغت از جمله حیم و آریان پور هم معادل «فصل » برای این واژه ذکر شده و هم معادل «بخش » و ترجیح هرکدام بر عهده مترجم است. ثانیا: وظیفه مترجم آن است که ببیند در فرهنگ خودی چه واژه ای را برای تقسیمات اصلی کتاب به کار می برند تا در برابر chapter قرار دهد و چه واژه ای برای تقسیمات فرعی استعمال می شود تا در برابر section بگذارد.
برای اینکه خوانندگان محترم دریابند که حق با مترجمان است به کتابهای «بحث در مابعدالطبیعه » ترجمه دکتر مهدوی; «نقد تفکر فلسفی غرب » ترجمه دکتر احمدی; «مابعدالطبیعه » ترجمه دکتر شرف الدین خراسانی; «تاریخ فلسفه یونان و روم » ترجمه دکتر مجتبوی; و «مبدا و معاد» تالیف آیت الله جوادی آملی و کتابهای فراوان دیگر نظری بیفکنند.
ج) جمله هایی که به ادعای ناقد محترم درست معنا نشده اند، در حالی که ما آنها را چیزی جز اختلاف سلیقه در گزینش معنای واژه ها نمی دانیم و برای روشنی مطلب پاره ای از آنها را در اینجا نقل می کنیم:
1. ایشان معنای The sole ground را به معنای «تنها مبنایی » پیشنهاد کرده اند و مدعی هستند که برگردان مترجمان، یعنی «تنها زمینه ایی » غلط است. (ص 385 مجله)
واقعا برای ما مشخص نیست که اختلاف بین مبنا و زمینه چقدر اساسی است!؟
لازم به ذکر است که نه فرهنگ انگلیسی فارسی معاصر (تالیف محمدرضا باطنی) و نه فرهنگ انگلیسی فارسی حیم هیچ کدام برای معنای ground مبنا را پیشنهاد نکرده اند و حال آن که زمینه را پیشنهاد کرده اند.
2. عبارت ذیل را در نظر بگیرید:
ترجمه مترجمان (از این پس: ترجمه). خداوند هم شخصی است و هم مطلق، جامع و فراگیر
ترجمه پیشنهادی ناقد محترم (از این پس: ترجمه ناقد): خداوند هم تشخص دارد و هم همان مطلقی است که همه در آن مندرجند. (ص 383 مجله)
در عبارت ترجمه، دو صفت برای مطلق ذکر شده است یکی جامع و دیگری فراگیر. فراگیر به معنای در بر گرفتن و احاطه کردن است و چون صفت مطلق است همه را فرا گرفته است. این عبارت را با عبارت ناقد محترم که خدا... همان مطلقی است که همه در آن مندرجند مقایسه کنید. آیا فرق فاحشی را بین ایندو مشاهده می کنید؟ به نظر می رسد که فرق فاحشی نداشته باشند که یکی غلط و دیگری صحیح باشد.
3. ترجمه: خدای هارناک و ریتشل را نمی توان ستود....
ترجمه ناقد: خدای هارناک را مانند خدای ریچل نمی توان پرستید....
در ادامه می فرمایند: worship به معنای پرستش است و نه ستایش. بنابراین معنای جمله اول غلط و دوم صحیح است. (ص 388 مجله)
اگر ما به فرهنگ فارسی معین مراجعه کنیم پرستش کردن را همان ستایش کردن و عبادت کردن معنا کرده است و در فرهنگ لغتنامه دهخدا پرستش به معنای ستایش آمده است و ستایش را، مدح کردن، شکر نعمت خدا به جاآوردن، دعا و ثناء معنا کرده است. حال آیا واقعا ستایش آن چنان از معنای واقعی پرت است که می توان آن را به عنوان غلط ذکر کرد؟
4 ترجمه: آیا کسی می تواند از احکام ارزشی به اثبات یک واقعیت متعالی به همان سادگی که آنها می پندارند منتقل شود.
ترجمه ناقد: آیا می توان به همان آسانی که آنان گمان می کردند از احکام ارزشی به اظهار نظر قطعی در باب وجود واقعیتی غیر مادی رسید(ص 390 مجله)
اولا: آیا فرق چندانی بین این دو عبارت تصور می شود؟ آیا جابجایی عبارت «به همان سادگی که آنان می پندارند» مانعی در راه فهم مقصود نویسنده است؟
ثانیا: عبارت The assertion of a Transcendet reality در ترجمه به اثبات یک واقعیت متعالی برگردانده شده است، ولی ناقد محترم «اظهار نظر قطعی در باب وجود واقعیتی غیر مادی » را پیشنهاد کرده است.
فرهنگ انگلیسی فارسی حیم سه معنا را برای assertion ذکر کرده است: اظهار مثبت، ادعا، اثبات. آیا تفاوت اساسی میان «اثبات » و «اظهار نظر قطعی » وجود دارد؟
و در ضمن، فرهنگ معاصر برای واژه Transcendent معنای زیر را پیشنهاد کرده است: متعالی فرارونده، فوق طبیعی، غیر تجربی، غیرمادی، ایده آلیست، اشراقی و شهودی.
آیا متعالی با غیرمادی فرق چندانی دارد؟
5. ترجمه: انجیل مرقس مقدس تصویر عیسایی را که رنگ کلامی به خود گرفته ارائه می دهد.
ترجمه ناقد: انجیل مرقس تصویری از عیسا ارائه می کند که صبغه الهیاتی دارد. (ص 391 مجله)
ایشان می فرماید: ترجمه چنان است که گویی عیسا رنگ کلامی به خود گرفته و حال آنکه تصویر عیسا چنین صبغه ایی دارد.
در مضاف و مضاف الیه اگر صفتی برای آنها ذکر شود این صفت ابتدا به مضاف متوجه است نه مضاف الیه و ما هیچ گاه چنین تصور نکرده ایم «که رنگ کلامی به خود گرفته » صفت عیساست و نه تصویر عیسا.
در ضمن، ایشان در بسیاری از انتقاداتی که ذکر کرده اند می فرمایند: «گویی چنان است ». چرا ما باید این گویی ها را به موارد نادرست حمل کنیم نه موارد درست.
6. ترجمه: ترکیب عجیب و غریب شکاکی گری و ایمان که پیروان ریتشل سرانجام تجربه خود را از آنجا آغاز کردند (چنانچه قابل پیش بینی بود) اساس و پایه ایی سست و ناپایدار برای دین است.
ترجمه ناقد: آمیزه عجیب و غریب شکاکیت و ایمان که پیروان ریچل با آن کار خود را آغاز کردند سرانجام (چنانچه قابل پیش بینی بود) معلوم شد که برای دین مبنایی است متزلزل(ص 392مجله)
ما فرق چندانی را بین این دو عبارت مشاهده نمی کنیم و ناقد محترم نیز نفرموده اند که کجای این عبارت غلط می باشد.
7. ترجمه: زیرا علم طبیعی هم به عنوان نوعی تفکر مطرح است و همیشه در موقعیتی تاریخی وجود داشته.
ترجمه ناقد: علوم طبیعی به عنوان یک طرز فکر در یک بافت تاریخی وجود دارد و همیشه وجود داشته است. (ص 394 مجله)
این که ایشان می فرماید: «در یک بافت تاریخی وجود دارد و همیشه وجود داشته است » با «همیشه در موقعیتی تاریخی وجود داشته » چه فرقی دارد، ما که فرقی بین آنها مشاهده نمی کنیم.
8. ترجمه: اما وظیفه اصلی او این است که خود را در این فعل در نظر بگیرد تا اندیشه فاعلش را دریابد.
ترجمه ناقد: بلکه وظیفه اصلی او این است که خود را در حال ارتکاب فعل تصور کند تا فکر فاعل فعل را تشخیص دهد. (ص 394 مجله)
ما واقعا اختلاف اساسی بین این دو عبارت مشاهده نمی کنیم، تنها فرق این است که در ترجمه عبارت «این فعل » است و در ترجمه ناقد «در حال ارتکاب فعل »; ولی با است، The حرف تعریف است و منظور عملی است که در بالا از آن صحبت شده است پس «این فعل » اولی’ است.
9. ترجمه: این رویداد باید در ذهن مورخ باز نموده شود (دوباره گذرانده شود).
ترجمه ناقد: رویداد باید در ذهن مورخ از نو انجام گیرد. (ص 394 مجله)
باز اختلاف چندانی در عبارات مشاهده نمی شود، فقط اختلاف در این است که ناقد محترم «رویداد» معنا کرده اند و در ترجمه «این رویداد» است، ولی با توجه به این که عبارت انگلیسی The event است، منظور رویداد خاصی است که قبلا توصیف شده بنابراین، عبارت ترجمه صحیح تر به نظر می رسد.
10. ترجمه: ممکن است میان بعضی از آنها قرابتهایی وجود داشته باشد.
ترجمه ناقد: ممکن است پیوستگیهایی میان بعضی از آنها وجود داشته باشد. (ص 395 مجله)
ایشان مطرح کرده اند که ترجمه مترجمان اشتباه است. زیرا که باید affiliation را پیوستگی ترجمه می کردند و حال آن که قرابت ترجمه شده است.
پیوستگی به معنای اتصال، اتحاد و مواصلت کردن است که در مقابل انفصال آمده است; قرابت نیز به معنای خویشی و خویشاوندی است و آنهم به معنای مواصلت و اتصال است، لذا فرق چندانی بین قرابت و پیوستگی وجود ندارد و هردو به معنای ارتباط و اتصال داشتن است.
11. ترجمه: برخوردار از ویژگی جاودانه است.
ترجمه ناقد: کهنه ناشدنی است. (ص 9398 مجله)
واژه dateless در فرهنگ معاصر به این معانی آمده است: 1جاودانی همیشگی ابدی، پایدار 2کهنه ناشدنی.
ما واژه جاودانه را انتخاب کرده ایم و هنگامی که می گوییم برخوردار از ویژگی جاودانه است منظور این است که هیچ گاه از بین نمی رود و کهنه نمی شود، بلکه ابدی و دائمی است، معنای کهنه ناشدنی هم به معنای دائمی و ابدی است. در ضمن در لغت نامه دهخدا و فرهنگ معین واژه کهنه ناشدنی نیامده، ولی جاودانه آمده است.
12. ترجمه: در تاریخ بشری رایج بوده است.(ص 399)
ترجمه ناقد: در تاریخ بشری همواره دست اندرکار بوده اند.
ما فرق چندانی را بین رایج و دست اندرکار نمی یابیم.
13. ترجمه: برهان ابتدایی برهانی است که از انسان حامل ارزشها به خدایی که مبداء و زمینه ارزشهاست می رسد.
ترجمه ناقد: دلیل اصلی، دلیلی است که از انسان، از این حیث که حامل ارزش است به خدا از این حیث که منشاء ارزش است می رسد. (ص 398 مجله)
اختلاف این دو عبارت در برگردان the primary argument است.
اولا: ایشان مطرح کرده اند که argument به معنای دلیل است نه برهان، ما این اختلاف را قبول نداریم.
ثانیا: فرهنگ معاصر primary را چنین معنا کرده است:
1. نخستین، اولیه، ابتدایی
2. عمده، اصلی، اساسی
3. مربوط به دوره ابتدایی ابتدایی.
و سپس تعابیر ذیل را چنین معنا کرده است: رنگهای اصلی رنگهای نخستین primary colours تکیه نخستین تکیه اصلی primary stress «ابتدایی » از آن نظر که بقیه موارد بر آن تکیه دارد، اصلی و عمده است و به معنای بی ارزش نیست، لذا فرق چندانی بین ابتدایی و اصلی وجود ندارد و همیشه در هر کاری موارد ابتدایی اصلی و مهم هستند.
14. ترجمه: این که این مطلب درست تر نیست که
ترجمه ناقد: یا آیا چنین نیست که (ص 390 مجله)
باز ما فرق چندانی را بین این دو عبارت مشاهده نمی کنیم.
15. ترجمه: این تصاویر ترسیمهای ذهنی و خیالی اند.
ترجمه ناقد: این تصاویر برداشتهای آرمانگرایانه اند.
این عبارت برگردان عبارت انگلیسی These picture are Idealized construction است.
فرهنگ انگلیسی فارسی حیم Construction را به معانی: ساختمان، بنا، ترکیب، ترسیم و رسم معنا کرده است.
و Idealize رابه کمال مطلوب رسانیدن، تصور کردن، حالت خیالی دادن به، ترجمه شده است. با این وصف، آیا عبارت ترجمه غلط است!؟
16. ترجمه: در حالی که متکلمان ریتشلی از چنین چیزی ناخشنودند.
ترجمه ناقد: پیروان ریچل از آن بسیار بدشان می آمد. (ص 393 مجله)
باز اختلاف فاحشی که سبب غلط بودن ترجمه باشد نمی یابیم.
17 ترجمه: نام دین را ممکن است بتوان حفظ کرد اما مشکل، آن واقعیتی است که بیشتر مردم هنگام اندیشیدن به دین در ذهن دارند.
ترجمه ناقد: نام دین را می توان حفظ کرد اما واقعیتی را که بیشتر مردم به هنگام تصور دین در مد نظر دارند نمی توان. (ص 387 مجله)
هنگامی که در ترجمه عبارت «اما مشکل » آمده است از سیاق عبارت استفاده می شود که لفظ مشکل به این معناست که آن واقعیتی را که بیشتر مردم هنگام اندیشیدن به دین در ذهن دارند، مشکل است حفظ کرد، یعنی نمی توان در این صورت اختلافی بین ترجمه و ترجمه ناقد مشاهده نمی شود بلکه دو تعبیر به یک معنا هستند.
18. ترجمه: اما چنان که ویندلباند بیان می کرد اگر یکی از محرکهای مکتب نوکانتی ایجاد سازگاری میان فهم علمی جهان و خواسته های قلبی است، به هیچ وجه معلوم نیست که این غرض حاصل شود.
ترجمه ناقد: اما اگر چنانکه ویندلباند گفته است یکی از انگیزه های کانتی اندیشی نوین تلفیق فهم علمی از جهان با خواسته های دل بوده است به هیچ وجه معلوم نیست که این غایت حاصل آمده باشد. (ص 386 مجله)
واقعا ما در زبان فارسی فرقی بین دو عبارت فوق مشاهده نمی کنیم و با جابجایی «اگر» تغییری در معنا حاصل نمی شود.
19. ترجمه: بنابراین ما در اندیشه کالینگوود با تاثیرگذاری دو جریان فکری مختلف که در گذشته بررسی کردیم، مواجهیم.
ترجمه ناقد: بطوری که در آثار کالینگ وود گویی، محل تلاقی دو جریان فکری متفاوتی را که قبلا بررسی کردیم، می یابیم. (ص 394 مجله)
ناقد محترم به جای «تاثیرگذاری دو جریان فکری مختلف »، «محل تلاقی دو جریان فکری متفاوتی » را پیشنهاد کرده اند. ولی این نکته قابل ذکر است که اگر دو جریان فکری بخواهند در اندیشه ای تلاقی کنند، بدین معناست که آن دو جریان در آن اندیشه تاثیر گذاشته اند. پس در واقع فرقی بین تاثیرگذاری دو اندیشه و تلاقی دو اندیشه وجود ندارد و در امور معنوی تلاقی به معنای تاثیرگذاری است.
20. ترجمه: از بررسی محروم مانده است.
ترجمه ناقد: مورد تغافل واقع شده است. (ص 389 مجله)
همان طور که از عبارات فوق هویداست، دو عبارت، تعابیر مختلفی از یک حقیقت است و ما به ویراستاران محترم این حق را داده ایم که در جایی که مخل به معنا نباشد، دست به تغییراتی بزنند.
21. ترجمه: متکلمی توانا و استثنایی.
ترجمه ناقد: متکلمی فوق العاده توانا (ص 281 مجله)
آیا واقعا تعبیر اول معنایی کاملا متغایر از تعبیر دوم افاده می کند، به نحوی که تعبیر اول کاملا اشتباه و تعبیر دوم صحیح باشد!؟ به نظر ما فرق فاحشی بین این دو تعبیر وجود ندارد. هر دو عبارت چنین تفهیم می کند که متکلم،متکلم برجسته ای بوده است.
22. ترجمه: در معتدلترین تقریرش
ترجمه ناقد: در تقریرهای معتدلترش
آیا واقعا اختلاف فاحشی بین دو تعبیر وجود دارد!؟ البته این فرق بین آنها وجود دارد که یکی صفت تفصیلی و دیگری صفت عالی است ولی مصداق مشترکی بین آنها وجود دارد.
و موارد دیگری از این دست نیز وجود دارد که برای اجتناب از اطاله کلام از ذکر آنها خودداری می کنیم البته از این جهت که انسانهای معمولی از درجه عصمت برخوردار نیستند و ممکن است دچار اشتباه شوند که این امری طبیعی است و امیدواریم که اگر اشتباهی رخ داده باشد در چاپهای بعدی اصلاح کنیم. و در پایان یک بار دیگر از زحمات ناقد محترم تشکر نموده و همواره از نظراتشان استفاده کرده و می کنیم. و در این مورد نیز سبک و سلیقه ایشان در ترجمه را ارج می نهیم و یادآوری می کنیم که در این زمینه سبکها و سلیقه های دیگری نیز وجود دارد (وکل یعمل علی شاکلته) و در پایان از خداوند منان می خواهیم که نیتمان را خالص گرداند و به کارهایمان صبغه ای الهی عنایت فرماید که: «انما یتقبل الله من المتقین ».آمین یا رب العالمین/ مترجمان