ماهان شبکه ایرانیان

زندگی محققانه

همنام پدرش است؛«عبدالحسین» از «نوا» روستایی کوچک برسرکوه که ییلاق آمل است. عبدالحسین با آن که از این روستا، نام خانوادگی دارد «عبدالحسین نوایی» و هر لحظه باید روستای ییلاقی اورا به خود بکشد. اما هرگز بدان جا نرفته است.

یادآوری: کیهان فرهنگی شماره 40 سال 68 خود را اختصاص داده بود به گفت وگو و معرفی آثار و شخصیت زنده یاد دکتر عبدالحسین نوایی. اینک با دریافت خبر رحلت وی در پی بیماری طولانی، بر آن شدیم تا خلاصه شرح حال آن مرحوم را، به عنوان یادکردی مجدد تقدیم خوانندگان کنیم.

یاد کرد دکتر عبدالحسین نوایی

همنام پدرش است؛«عبدالحسین» از «نوا» روستایی کوچک برسرکوه که ییلاق آمل است. عبدالحسین با آن که از این روستا، نام خانوادگی دارد «عبدالحسین نوایی» و هر لحظه باید روستای ییلاقی اورا به خود بکشد. اما هرگز بدان جا نرفته است.

به نظر عجیب می آید، مورخی مانند دکترنوایی به زادبوم اجدای خود که معروفیت هم داشت، نرفته باشد.«نوا، همان محلی است که فتحعلی شاه دریک فصل ییلاقی درآن، صاحب پنج پسر شد، یکی از آنها عباس میرزا بود.»

دکتر خودش معتقد است:«درسال 1312 درتهران متولد شد و شناسنامه اش 8 سال از وی بزرگتر است (1304). وی در خانواده ای چشم به جهان باز کرد که از چند نسل قبل،

نوا را رها کرده و درتهران، رحل اقامت افکنده بودند.

دوران تحصیلی

عبدالحسین دوران ابتدایی را در مدارس تمدن و ابن سینا گذراند و در مدرسه شرف مظفری، یکی از دانش آموزان دوره متوسطه بود. او که آرزو داشت دیپلمات شود، سر از دانشسرای عالی در آورد.

خاطره ای که تحقق آرزو، دورش کرد

عبدالحسین نوایی برای تحقق آرزویش، یکسال هم حقوق خواند اما :«درامتحانات دیپلم، یک نفر از روی برگه امتحانی من رونویسی کرده بود. درآن زمان، تصحیح اوراق امتحانات نهایی به عهده استادان دانشگاه بود و مرحوم دکتر شفق دیده بود که دو برگه کاملاً شبیه یکدیگر است. لذا هر دو نفر را به جرم تقلب از ادامه تحصیل محروم کردند. مدتی طول کشید تا توانستم ثابت کنم که ورقه اصلی متعلق به من است و همین تأخیر باعث شد تا من از ادامه تحصیل دررشته حقوق محروم شوم. البته، سال بعد هم درکنکور حقوق شرکت کردم و شاگرد دوم شدم. اما بدین لحاظ که ناگزیر بودم یکی از دو رشته را انتخاب کنم و یکسال هم از دوره دانشسرا را گذرانده بودم، همین رشته را ادامه دادم.

وی دوره دکتری را دردانشگاه سوربن در فرانسه گذراند.

پایان نامه های دوره دکتری

در سوربن می بایست سه عنوان پایان نامه (تز) می نوشت. یکی اصلی و دو تز فرعی.«عراقی و تصوف درقرن هفتم «عنوان پایان نامه اصلی وی بود. فخرالدین «عراقی صوفی، تندرویی است و از همین رو او را دوست می داشتم، چون درآن زمان جوان بودم و از هر تندرویی لذت می بردم.»

دو پایان نامه فرعی با قید الزام دانشگاه می بایست مرتبط با مسایل فرانسه باشد. پس؛ الف- تز اقتصادی نوشت درباره بازار فرش ایران در فرانسه و تحولات آن. با راهنمایی پروفسور ژرژ معروف ب- نقد کتاب کنت گوبینو درباره بابیه بود، که در آن درستی ها و نادرستی هایش را نشان داد. این رساله را با راهنمایی پروفسور لازار تهیه کرد.

جالب است که وی تزهای اجباری را هم، طوری انتخاب کرد، که یکسر آن به ایران و سر دیگر آن به فرانسه می پیوندد و به طور مسلم، به نفع ایران. این پایان نامه ها، هرسه به زبان فرانسه نوشته شد که متأسفانه بعد نه متن اصلی و نه برگردان آن در ایران به چاپ رسید. درحالی که هردو رساله وی باید نکات جالبی درخور داشته باشند بویژه درباره جایگاه فرش ایران درفرانسه.

معلمی شغل همیشگی

با آن که دکتر نوایی به گفته خودش دوست نداشت معلم شود، اما سرنوشت او را به این وادی کشاند و سرانجام برایش خوشنامی به ارمغان آورد.

دکتر قبل از رفتن به فرانسه، از سال 1323 کار معلمی را درتهران آغازکرد و پس از بازگشت از فرانسه، باز به سر همان شغل برگشت و سعی کرد معلمی باسواد و آگاه باشد و در زمره برخی از معلمان «کم سواد و بی توجه» قرار نگیرد. پس اصل را بر مطالعه و تحقیق گذاشت و به قول خودش «چشم را بر بسیاری از لذات مادی زندگی بستم و تمام وقتم را صرف آموختن کردم. مثلا موقعی که در پاریس بودم با توجه به این که در آن جا هوا دیر روشن می شود، ساعت نه صبح غذای مختصری می خوردم که هم صبحانه بود و هم ناهار از ساعت ده در کتابخانه ملی پاریس مطالعه می کردم تا ساعت پنج بعدازظهر، که آن جا تعطیل می شد. هرچند در آن وقت خیلی ها به این کار من می خندیدند، اما من به هیچ وجه احساس غبن نمی کردم چون آثاری که الان شما ملاحظه می فرمایید غالبا حاصل مطالعات و تلاش های همان دوران است. وی درسال 1356بازنشسته شد.

ماجرای استادی دانشگاه

دکتر عبدالحسین نوایی که از سوربن به ایران بازمی گردد، می خواهد در دانشگاه مشغول تدریس شود، اما به وی گفتند «آگهی های استخدام استاد فقط به منظور رعایت ظواهر امر است و استادان موردنیاز قبلا انتخاب شده اند» به هرحال بعدها بیرون از دانشگاه نماند زیرا اهل علم واقعی جایگاه خود را پیدا می کند و دیگران نیاز به دانش وی را بیشتر احساس می کنند.

علاقه به تاریخ

دکتر نوایی با آن که مدرک کارشناسی ادبیات دارد و در سوربن هم پایان نامه اش صبغه ادبی دارد، اما گرایش قلبی او به تاریخ است. تعلق خاطر وی به تاریخ نیز به تحصیل وی در دانشسرای عالی برمی گردد که ازجمله با مرحوم عباس اقبال آشتیانی معلم دانشسرا ارتباط بیشتری می یابد. با انتشار مجله یادگار از سوی اقبال، وی به همکاری فراخوانده می شود که ازسال 1323 آغاز و تا پایان عمر مجله (سال 1338) ادامه می یابد و مقالاتی هم برای مجله می نویسد. درحقیقت می توان مرحوم اقبال آشتیانی را از استادان دکتر نوایی محسوب کرد. درمجله یادگار با علامه قزوینی هم ارتباط دارد و برخی مقالاتش را ایشان می بینند.

با تقی زاده

دکتر نوایی نقل می کند که به دلیل نزدیکی محل سکونتش با منزل سیدحسن تقی زاده، با او آشنا شد. همین آشنایی سبب گردید که به تحریر شرح حال وی بپردازد. تقی زاده در هر جلسه، شرح حالش را به دکتر نوایی دیکته می کرد و در پایان جلسه به حک و اصلاح آن می پرداخت. حاصل کار «دوجلد کتاب بزرگ در قطع خشتی» بود که «به ایشان تحویل داد» این مجلدها هنوز هم چاپ نشده و سرنوشت آنها نامعلوم است.

یک نکته تاریخی

یاد کرد این نکته تاریخی به دلیل علاقه مرحوم نوایی به یکی از دوستان محققش مرحوم بهروز است وی «محققی باهوش بود و با همه درباره بسیاری از مسایل بحث می کردیم. من بسیاری از نظریه های او را در تاریخ گزیده به نام خودش ذکر کرده ام. در این باره، خاطره ای دارم: هنگامی که سرگرم چاپ کتاب «تاریخ گزیده» بودم، در جایی به نام مروان حمار برخوردم. من نمی توانستم بپذیرم که از خلیفه مسلمین به بدی نام ببرند، ممکن است مخالفین از او به اسم بد یاد کنند ولی موافقین او مسلماً از او بد نمی گویند. این را با مرحوم بهروز در میان گذاشتم، گفت: نظر من این است که این کلمه اصلاً «هومار» است نه حمار. «هو» به معنی خوب است، در هومن شما این کلمه را دارید، یا در بهمن. بنابراین، کلمه از دو جزء «هو» به معنی خوب و «مار» تشکیل شده و جزو دوم آن «مار» به معنی شماره و عدد است و مجموعش، یعنی عدد مقدس و منظور آغاز سده است.

سر یک صد سال را چون مقدس می دانستند، می گفتند، هومار و این را چون نفهمیدند یا به عمد به صورت حمار ضبط کردند. پس از این تذکر، من بلافاصله رفتم و تاریخ یعقوبی را نگاه کردم، دیدم که نوشته عرب، سر هر صد سال را، حمار می گوید و در کتاب یعقوبی هم می توانید پیدا کنید».

حق داران

ازکسانی دیگر که دکتر نوایی از آنها یاد خیر می کند:«بدیع الزمان فروزانفر خیلی به من محبت داشت. مرحوم محمد تقی بهار هم همین طور، مرحوم بهمنیار و مرحوم عبدالعظیم خان قریب هم کسانی بودند که من مرهون لطف و محبتشان هستم و اگر دانشی کسب کردم، نتیجه زحمت و محبت و کوشش آنهاست. یاد همه شان به خیر.»

شغل ها

دکتر عبدالحسین نوایی، مستخدم رسمی آموزش و پرورش بود. از سال 1323 تا سال 1356 که بازنشسته شد.

سال 1346؛ دکتر هوشنگ منتصری رئیس دانشگاه تبریز شد. وی دکتر نوایی را رئیس دانشکده ادبیات کرد. این اتفاق در سالی افتاد که دانشگاهها از پذیرش استادان جوان سر باز می زدند. چنین امتناعی موجب گله و شکایت شده بود. دکتر که «بیش از سه ماه»رئیس این دانشکده نبود «حدود 15 تا 20 استاد جدید به اعضای هیأت علمی دانشکده ادبیات » افزود. از جمله آنها دکتر بهمن سرکاراتی بود. دکتر سرکاراتی خود یلی است در حوزه علمی کشور و عضو پیوسته فرهنگستان.

-«یکی دو سال بعد»؛ مدیرکل تشکیلات و روش های آموزش و پرورش شد. دکتر پس از بررسی سازمان کل وزارت آموزش و پرورش شهر تهران را، به 17 ناحیه تقسیم کرد.

سال 1351؛ دکتر به سازمان کتاب های درسی منتقل شد.

سال 1356؛ داوطلبانه و با پافشاری از آموزش و پرورش بازنشسته شد.

سال 1356؛ در مهر این سال به ریاست مدرسه عالی بابلسر منصوب شد. تا آبان 1357 در این سمت باقی ماند. همزمان با اوج اعتراضات مردم و دانشگاهیان علیه رژیم شاهنشاهی، از ریاست آن کناره گیری کرد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی؛ دکتر نوایی کارهایش را دو دسته می کند؛ تدریس و تألیف - از سال 64 تا سال 1376 تدریس در دوره دکتری دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان عضو ثابت هیات علمی.

در همین مدت با دانشکده های ادبیات شهید بهشتی، تربیت مدرس، والزهرا، به عنوان راهنما و مشاور و ممتحن در بخش تهیه رساله های کارشناسی ارشد و دکتری همکاری می کرد. حاصل این همکاری ها، تهیه بیش از 70 رساله است. دوره تدریس در دانشگاه ها در سال 1378 پایان می یابد.

دلیل قطع همکاری حضوری، ابتلای دکتر به بیماری بود که راه رفتن را برایش مشکل می کرد اما دانشجویان در منزل به محضر وی می رسیدند.

- به این مجموعه تدریس باید به همکاری ایشان با حوزه علمیه قم هم اشاره کرد؛ 7 تن از طلاب حوزه در مقطع کارشناسی ارشد از محفل درس وی استفاده می کردند.

- دکتر عبدالحسین نوایی، همزمان با تدریس، با دعوت مؤسسه ها و نهادهای مختلف باب همکاری را با آنها باز کرد:

1- عضویت در کمیته علمی احیای میراث مکتوب کتابخانه ملی، وظیفه کمیته آماده کردن مطبوعات گذشته برای چاپ و انتشار بود. که از جمله موفق شد. وقایع اتفاقیه، ایران و انجمن تبریز را چاپ کند.

2- همکاری با مؤسسه تاریخ معاصر از سال 1373، برای پاسخگویی به پرسش ها، رفع اشکالات تاریخی و لغوی و ادبی به صورت خواندن و بررسی اسناد، که منجر به چاپ چند جلد کتاب شد؛ یادداشت های آصف الدوله میرزا عبدالوهاب شیرازی (جلد یک و سه) خراسان، (جلد دو) گیلان، جلد چهارم کتاب اسناد مربوط به نایب حسین کاشی.

3- مهرماه سال 1373، آغاز همکاری با انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به عنوان مسئوول واحد پژوهش که منجر به اجرای دو طرح شد: تدوین مجموعه شرح حال بزرگان علم و ادب با نام «اثر آفرینان» و تدوین مجموعه اعلام تاریخی 4- رئیس گروه تاریخ در سازمان مطالعه و تدوین کتب دانشگاهی (سمت)

5- اشتغال در قسمت اسناد نهاد ریاست جمهوری از سال 1374. در این بخش موفق شد باهمکاران دیگر اسناد را از درون گونی ها بیرون آورند و مورد بررسی قرار دهند، که حاصل آن تهیه و تدوین و چاپ چندین مجموعه از جمله دولت های ایران از میرزا نصرالله خان مشیرالدوله تا میرحسین موسویی، نفت و مطبوعات و انتخابات بود.

عمده کار مرحومه نوایی در این واحد، نظارت بر کار محققان جوان و کمک به آنان «در خواندن اسنادی که نوعاً با خط شکسته یا اقلام سیاق» نوشته شده بود.

6- همکاری با سازمان اسناد ملی جهت تألیف مقالاتی برای نشریه «گنجینه» سازمان.

7- همکاری «نه چندان طولانی و مفصل» با پژوهشگاه علوم انسانی، که منجر به تصحیح کتاب «مطلع السعدین» در چهار جلد شد همکاری با مطبوعات

یکی از فصول زندگی محققانه دکتر عبدالحسین نوایی، فصل همکاری با مطبوعات مختلف است که در همه آنها مقالات گوناگونی را به طور مستمر چاپ کرد.

الف - مجله یادگار مرحوم عباس اقبال آشتیانی از سال 1323تا سال 1328 که با فوت علامه محمد قزوینی تعطیل شد. یعنی از تولد تا رحلت مجله.

ب- اطلاعات ماهانه چاپ مقالات دراین مطبوعه ازسال 1328 شروع شدو درسال 1333 خاتمه یافت

ب- اطلاعات ماهانه دکترنوایی درسال 1324 به سبب ضعیف شدن مطالب مندرج درآن، همکاری اش قطع کرد.

ج- نوشتن مقالاتی درمجله توشه، که خودش پایه گذاری کرده بود.

د- دادن مقاله به مجله یغما که مدیر آن مرحوم جیب یغمایی بود.

ه- کار یکساله درماهنامه «فرهنگ».

و- مدیریت مجله «تعلیم و تربیت» وزارت آموزش و پرورش که بعداً نام آن به «آموزش وپرورش» تغییر یافت.

ز- نوشتن مقالاتی در مجله گوهر درباره اصل تبار شیخ صفی و چگونگی ارتباط آنها با مسایل قبل از اسلام.

دکتر نوایی دارای آثار تألیفی و تصحیحی بسیاری در دو زمینه تاریخ و ادبیات است. مرحوم به عنوان یکی از نسخه شناسان مورد تأیید همه صاحب نظران وکارشناسان جایگاه ویژه ای دارد. به همین علت کارهای پژوهشی و تصحیحی اش از مرتبت خاص و اهمیت زیاد برخوردار است. مرحوم دوباره موفق به دریافت جایزه کتاب سال شد، قبل و بعد از انقلاب سرانجام، درساعت 5 بامداد روز پنجشنبه 16مهرماه سالجاری جان به جان آفرین تسلیم کرد.

غفران مستمر الهی نثارروان جاویدش.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان