اگرچه «فقه اصطلاحی » در چارچوب خاص خود محصور است و فقط درباره صحت و فساد اعمال مکلفین بحث می کند و آنچه از آداب وشرایط و احکام که متعلق به ظاهر اعمال است وظیفه علم فقه است،ولی فقهای شیعه نوعا خود را در چارچوب تنگ آن محصور نکرده وعناصر اخلاقی و عرفانی و اعتقادی را نیز به فقه افزوده اند و آن را از جمود و تحجر خارج ساخته و بدان رونق و شکفتگی خاصی بخشیده اند و به همین جهت شیعه را از گرایش به عرفان کاذب وصوفیگری باز داشته اند.
فقهای شیعه با مطرح کردن شرط بودن «نیت » در صحت اعمال عبادی، فقه را از بحث ظاهر به باطن کشانده اند و «نیت » راامری اختیاری و متعلق تکلیف دانسته اند. و گفته اند: نماز و هرعبادت دیگر را باید به قصد قربت یعنی برای اطاعت از فرمان خداانجام داد و لازم نیست «نیت » را به زبان آورد و یا در اول هرعبادت از قلب بگذراند، همین اندازه از اول تا آخر بداند که این عمل را برای خدا انجام می دهد، کافی است. فی المثل «نیت » بایدتا آخر نماز ادامه داشته باشد و اگر طوری غافل شود که نداند چه می کند، نمازش باطل است. هرکس برای «ریا» یعنی نشان دادن به مردم نماز یا عبادت دیگری را انجام دهد، علاوه بر این که عبادتش باطل است، گناه کبیره نیز انجام داده است و اگر خدا و مردم هردو را در نظر بگیرد، باز عملش باطل و شرک به خداست و گناه کبیره است. اگر قسمتی از نماز را به قصد ریا انجام دهد نمازباطل است. خواه قسمت واجب باشد مثل حمد و سوره، یا مستحب مانندقنوت. اگر اصل نماز را برای خدا بخواند ولی به قصد ریا آن رادر مسجد یا در اول وقت یا با جماعت بجا آورد، باز هم گفته اندنمازش باطل است (1) . فقها نوعا فصلی را به عنوان مقدمه به فضیلت نماز یومیه اختصاص داده اند و آیات و روایاتی در این باره نقل کرده اند و گفته اند: نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوی و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است.
خداوند در قرآن می فرماید:(...ان الصلاه تنهی عن الفحشاء والمنکر...) (2) «نماز انسان را از کارهای زشت و ناشایست بازمی دارد» .
نماز مهمترین عبادات است. پیامبر اکرم(ص)فرمود: «نماز ستون دین است که اگر قبول درگاه خداوند شود، عبادتهای دیگر هم قبول می شود و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد» .
و نیز طبق روایات کسی که نمازهای یومیه را انجام دهد، ازگناهان پاک می شود همانگونه که اگر شبانه روز پنج مرتبه در نهرآبی شستشو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین جهت در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیامبراکرم(ص)و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهائی که روی آن تاکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود.
البته باید دانست کسی که نماز می خواند ولی به آن اهمیت نمی دهد، مانند کسی است که نماز نمی خواند. خداوند متعال در قرآن می فرماید:(ویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون) «وای برنمازگزارانی که از یاد خدا غفلت می کنند» .
در حدیث آمده است: روزی پیامبر اکرم(ص)مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را به طور کامل انجام نمی دهد، فرمود:
اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد، به دین من از دنیا نخواهد رفت. (3)
توصیه کرده اند: سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواندو به آن زیاد اهمیت بدهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد، جدا بپرهیزد.
شارع مقدس اسلام به قدری به نماز اهمیت داده که در هر حال حتی در حال احتضار نماز را برایشان واجب کرده است و اگر نتواند حمدو سوره و ذکرهای نماز را به زبان بیاورد، باید از قلب بگذراندو اگر در نماز از ایستادن عاجز شود، باید نشسته بخواند و اگراز نشستن هم عاجز باشد، باید نماز را خوابیده بخواند. غرض نمازدر هیچ حالی برداشته نمی شود و در حال جنگ و ترس از دشمن یااضطرار و ناچاری که نمی تواند رو به قبله نماز بخواند، توجه به قبله ساقط می شود و به هر حال که هست، باید نماز را انجام دهد.
گفته اند: روح نماز «حضور قلب » است و آن عبارت است از فارغ ساختن دل از غیر کاری که او مشغول است که نماز باشد تا این که بداند که چه می کند و چه می گوید و فکر او به جایی دیگر نرود وتوجه به نماز خود داشته باشد و سزاوار است نمازگزار از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمدو در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع اخلاص نماز را انجام دهد و بداند با چه کسی سخن می گوید و خود رادر مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک احساس کند در حالات معصومین(علیهم السلام)آمده است. به هنگام نماز آنچنان غرق یادخدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند تا آنجا که پیکان تیری درپای امیرالمومنین علی(ع)مانده بود درحال نماز بیرون آوردند وآن حضرت متوجه نشد. (4)
شرط صحت و شرط قبولی
فقهای شیعه بین صحت عمل و قبولی آن فرق گذاشته اند و گفته اندعملی که واجد شرایط صحت باشد، آن عمل صحیح است و اسقاط تکلیف می کند ولی ممکن است همان عمل واجد شرایط قبولی نباشد، و مقبول درگاه احادیث قرار نگیرد و لذا هر مکلف موظف است علاوه بر فراهم آوردن شرایط صحت عمل، شرایط قبولی آن را هم فراهم آورد تا این که عمل صحیحش مورد قبول قرار بگیرد و لذا برای قبولی هر عملی شرایطی ذکر کرده اند مثلا گفته اند: برای قبولی نماز و کمال وفضیلت آن علاوه بر شرائط واجب باید امور زیر را نیز مراعات کند:
قبل از نماز از گناهان خود توبه و استغفار نماید از خوردن مال حرام و آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات و هرگناه دیگربپرهیزد. از حرص، حسد، و تکبر و سایر صفات ناپسند و زشت برکنارباشد مسلم است که منشا همه بدیها این صفات رذیله است و اگرنمازگزار خود را از صفات برکنار کند، مسلما از همه زشتیها وبدیها برکنار خواهد بود. و اگر بعضی از مردم با این که نمازمی خوانند، مرتکب کارهای زشت و ناپسند می شوند، علتش این است به دستورهای لازم نماز رفتار نمی کنند در نتیجه نمازشان قبول حق نمی شود و از ثمرات عالی آن استفاده نمی کند.
همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد مثلا در حال خواب آلودگی، و خودداری از بول، ودر میان سرو صداها و در برابر مناظری که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهائی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد.
از امیرالمومنین علی(ع)روایت شده است که فرمود: «خوشا به حال کسی که دل و عبادت خود را برای خدا خالص سازد و به آنچه دوچشم او می بیند مشغول نگردد و به آنچه گوش او می شنود یاد خدا رافراموش نکند و به آنچه خداوند به دیگری عطا فرموده است، تنگدل نگردد». (5)
امام باقر(ع)فرمود: «نمازهای بنده گاهی نصف آن بالا می رود وگاهی ثلث آن، و گاهی ربع آن، و گاهی همه آن. و بالا نمی رود مگرآنچه دل او رو به آن آورد و امر به نماز نافله شد تا نقصانی که به جهت عدم حضور قلب در نماز به هم رسد، تمام کند». (6)
به حضرت امام سجاد(ع)عرض کردند که: «شما چرا هر وقت وضومی سازید رنگ مبارک شما زرد می شود؟ فرمود: آیا نمی دانید که درخدمت که می ایستم؟». (7)
ابو حمزه ثمالی می گوید که: آن حضرت را دیدم که نماز می خواندپس عبای مبارک آن حضرت از دوشش افتاد و آن را درست نکرد تا ازنماز فارغ شد من آن را به حضرت عرض کردم فرمود: آیا می دانی که در خدمت که بودم؟ به درستی که نماز بنده به درجه قبول نمی رسدمگر به قدری که دل او متوجه باشد». (8)
مرحوم ملا احمد نراقی صاحب «معراج السعاده » می گوید: آنچه ازاخبار مذکور مستفاد می شود که: «نماز بدون حضور قلب قبول نیست » مراد از «قبول » حصول ثواب کامل آخرت و قرب حضرت رب العزه است، پس منافاتی نیست میان آنچه مذکور شد و میان آنچه فقها می گویند که: نماز، صحیح است اگرچه خالی از حضور قلب باشدو معنی صحیح آن است که تکلیف خود را بجا آورده و عقاب تارک نماز از او ساقط شده و اگرچه مرتبه قرب و ثواب از برای اونباشد». (9)
و برخی از فقها که گرایش عرفانی داشته اند جداگانه درباره اسرار نماز و روزه کتابها نوشته اند (10) . و علاقمندان را به ابعادمعنوی و اسرار و آداب باطنی نماز و سایر عبادات آشنا ساخته اند.
در نظر آنها نمازی معراج مومن است که از سر ذوق، حضور قلب وخشوع و تسلیم باشد و روزه ای به صفت «مقرب » موصوف است که پیوسته با ذکر باری و مجاهدت با نفس و شفقت بر خلق و تطهیر دل از بیگانه و جوارح از محرمات همراه باشد
مسائل اخلاقی در مکاسب محرمه
البته فقهاء به تناسب مسائل فقهی به بعضی از مسائل اخلاقی نیزاشاره کرده اند و بعضا درباره آنها به تفصیل سخن گفته اند.
فی المثل مرحوم شیخ انصاری در مکاسب محرمه از پاره ای از مسائل اخلاقی نیز به روش فقهی بحث کرده است و یکی از نویسندگان مبحث آفات زبان را از مکاسب محرمه ترجمه کرده و آن را به نام «اخلاق اسلامی » نامیده است او: 1 - غیبت; 2 - دروغ; 3 - سخن چینی; 4 -دشنام گوئی;5-اشعار عاشقانه یا تشبیب; 6 - مدح نالایق; 7 نوحه باطل; 8 - هجو مومن; 9-فحش را از آفات زبان شمرده است. وی درباره «غیبت » مانند علمای اخلاق به تفصیل بحث کرده و شش فصل بدین ترتیب به آن اختصاص داده است:
1 - فصل اول: بحثهای مقدماتی، آیات و روایات، بحثی در باره گناه کبیره یا صغیره بودن غیبت.
فصل دوم: غیبت چیست؟ تعریف غیبت نزد ارباب لغت، معنی غیبت درروایات.
فصل سوم: کفاره غیبت.
فصل چهارم: مستثنیات غیبت.
فصل پنجم: استماع غیبت.
فصل ششم: حقوق مسلمانان.
درباره «دروغ » در دو مقام بحث کرده: مقام اول آیا دروغ گناه کبیره است؟ خلف وعده. دروغ در مقام شوخی مبالغه و توریه.
مقام دوم: مجوزات دروغ. مجوز اول دروغ در هنگام ضرورت. دلیل اول: قرآن ; دلیل دوم: سنت. دلیل سوم: اجماع. دلیل چهارم: عقل.
آیا توریه در هنگام ضرورت با وجود قدرت واجب است یا نه؟ سوگنددروغین و سپس درباره سایر آفات زبان با تفصیل کمتری بحث کرده است. (11)
سرایت دادن مسائل اخلاقی به فقه
از اینها معلوم می شود فقهای شیعه چندان خود را مقید به «فقه اصطلاحی »با معنای تنگ آن ندانسته اند و هرکجا لازم دیده اندبه طور گذرا به بعضی از مسائل اخلاقی نیز اشاره کرده اند به خصوص آنهائی که در علوم جامع بوده اند و علاوه بر فقه به رشته های سایرعلوم نیز تسلط داشته اند و این نوع فقها سعی کرده اند مسائل اخلاقی و معنوی و عرفانی را به «فقه » سرایت دهند. نقش چند تن از بزرگان فقها و متکلمین از این لحاظ حائز اهمیت است:
1 - سید بن طاووس(589 - 664ه)
ابن طاووس با آن که در علم فقه دریای مواجی بود و به دقایق آن علم آگاه بود ولی در آن رشته جز یک کتاب تالیف نکرد و دراوائل اجازات خویش آورده است که: من در علم فقه بر تالیف کتاب «غیاث الوری » که در بیان قضاء صلات از اموات است، اختصارنمودم و هرگز در پی تقریر سئوال و جواب و مسائل آن علم نگردیدم زیرا در مسائل فقهی به قدری اختلاف آراء زیاد است که تحقیق صواب از خطا و تمیز حق از باطل در نهایت اشکال است، لاجرم صلاح دنیا وآخرت خود را در آن دیدم که از فتوی در احکام شرعی خودداری نمایم و خود را از خطر این آیه شریفه که خطاب به رسول اکرم(ص)است، حفظ کنم: «لو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین » «یعنی اگر پیغمبر(ص)بعضی سخنان بر ما به دروغ نسبت دهد، دست راست او را گرفته قطع کنیم » .
اینک خود را در پناه لطف و عنایت الهی از هر خطر در امان می دانم و اگر در فقه تالیفی می کردم هرگز خویشتن را از آن خطردر امان نمی دانستم زیرا احتمال داشت که در بیان فتاوا راه خطاپیموده باشم در نتیجه مسلمانان به غیر ما انزل الله عمل کرده باشند بدین وسیله نقصی در ورع من پدید آید، پس در این صورت درردیف کسانی قرار می گرفتم که نسبت دروغ و باطل به خدای جل شانه داده باشند. (12)
سید ابن طاووس به سبب پارسائی و پرهیز از فتوا در «فقه »چیزی ننوشت و لیکن کتابهای بسیاری در ادعیه و عبادات و تهذیب نفس و دیگر آداب و وظائف دینی تالیف کرد. او در زهد و عبادت وتقوا و ریاضت مقام بلندی داشت چنانکه شیعه و سنی بالاتفاق درباره او گفته اند که وی ازهد و اورع اهل زمان و اتقی و اعبدمردم روزگار خود بود و در کلمات بزرگان به «قدوه العارفین » و«مصباح المتهجدین » موصوف است.
علامه حلی می گوید: رضی الدین علی مستجاب الدعوه بود و کرامات بسیار از آن سید بزرگوار به ظهور پیوست، من بعضی از این کرامات را از پدر خویش و پاره ای را از دیگران استماع نمودم. (13)
در آن روزگاری که تصوف به خاطر مهجور افتادن فقه آخرت درمیان فقهای اهل سنت و اقبال آنها به فقه دنیا رونق بیشتری یافته بود و اقطاب صوفیه با ادعاهای عجیب و غریب صوفیانه خودتوجه مسلمانان را به خود جلب کرده بودند، سید ابن طاووس آن فقیه توانا با ارائه بعد معنوی و عرفانی و اخلاقی تعالیم تشیع توجه شیعیان را به مکتب اهل بیت(علیهم السلام)جلب نمود و آنان را از گرایش به تصوف باز داشت.
2 - محمد بن مکی جزینی عاملی(شهیداول)مقتول به سال 786همحمد بن مکی که فقها او را «شهید اول » لقب داده اند، دامنه اطلاعاتش آنچنان وسیع بود که در دمشق حوزه درس داشت و مرجع مذاهب پنجگانه فقهی بود (14) .
رشته هایی که شهید در آنها تبحر داشت، آنقدر متنوع بود که حتی شامل علم سحر نیز می شد چنانکه گفته اند: وی جادوی یک مدعی پیغمبری را در جبل عامل باطل کرد. (15) با این درجه وسعت اطلاعات،قهری است با تصوف نیز آشنا بوده است به او ابیاتی منسوب است که وی در آن به صوفی نمایان خشک مقدس صاحب سبحه و خرقه و تبرزین می تازد و می گوید:
لیس التصوف عکازا و مسبحه
کلا و لا الفقر رویا ذلک الشرف
وان تروح و تغدو فی مرقعه
و تحتها موبقات الکبر والسرف
و تظهر الزهد فی الدنیا و انت علی
عکوفها کعکوف الکلب والجیف
الفقر سر و عنک النفس تحجبه
فارفع حجابک تجلو ظلمه التلف..
یعنی: «تصوف تبرزین و تسبیح نیست، هرگز، و نه فقر به خواب دیدن آن افتخار است. یا این که با لباس پینه زده ای راه بیفتی وبگردی، درحالی که زیرش منجلابی از کبر و خودپسندی و افراط نهان کرده باشی، خود را در مورد مال دنیا زاهد بنمائی و در همان حال به آن چنان چسبیده باشی که سگ به لاشه.
فقر رازی است که نفس تو از تو پوشیده می دارد، حجاب را بردارتا گمراهی و تباهیت را ببینی. ترک شهوت گوی و جان به دم بربندو از دایره حس به در آی و اشگ حسرت فرو ریز و چون آهنگ یادمحبوب کردی قرآن بخوان.. ». (16)
مرحوم شیخ حر عاملی اشعار بسیار لطیفی از وی نقل کرده است که حکایت از روح لطیف و شور و هیجان معنوی او دارد از آن جمله:
عظمت مصیبه عبدک المسکین
فی نوعه من مهر حورالعین
الاولیاء تمتعوا بک فی الدجی
بتهجد و تخشع و حنین
فطردتنی عن قرع بابک دونهم
اتری لعظم جرائمی سبقونی
اوجدتهم لم یذنبوا فرحمتهم
ام اذنبوا فعفوت عنهم دونی
ان لم یکن للعفو عندک موضع
للمذنبین فاین حسن ظنونی
«مصیبت بنده ای بی چاره ات در میان هم نوعان خود بزرگ شده است.دوستانت در ظلمت شب با شب زنده داری و ناله و زاری از تو کام برگرفتند و تنها مرا از درت راندی؟ آیا به خاطر سنگینی گناهانم آنان از من پیش افتادتند آیا آنان را بی گناه دیدی که برایشان رحمت آوردی؟ یا این که آنان نیز گنهکار بودند و آمرزیدی و تنهابر من نبخشودی؟! اگر در پیشگاهت برای گنهکاران جای عفو نیست،پس این حسن من چه می شود؟!» .
همه اینها شکل معینی از عرفان را که شهید اول در نظر داشته،مشخص می سازد و تاثیر عرفان و اخلاق را در او که فقیهی از رتبه ابن بابویه و شیخ مفید و سید مرتضی بود، نشان می دهد.
3- احمد بن محمد بن فهد اسدی(756 - 841ه)
معروف به «ابن فهد» از فقهای بزرگ امامیه قرن نهم هجری است. ابن فهد طبق گفته ارباب تراجم عارف مسلک و ریاضتکش و اهل ذوق و حال بوده است و به توصیف شیخ یوسف نجرانی وی «فقیه فاضل، مجتهد زاهد و عابد، پرهیزگار پاکدامن و پارسا بود، جز آن که گرایشی به روش صوفیه داشت حتی در بعضی کتبش صوفیانه سخن گفته است ». (17)
البته تصوفی که به این بزرگان نسبت داده می شود غیر از تصوف وصوفیگری رسمی است، تصوف از نظر بزرگان شیعه به معنی بریدن ازخلق و پیوستن به خالق و زهد ورزیدن در دنیا و فانی شدن در محبت باری تعالی است و این بسیار ممدوح و ثمره اعتقاد و ایمان صحیح می باشد و این غیر از آن است که به صوفیه نسبت داده می شود ازقبیل: اتحاد و حلول و وحدت وجود و موجود و سقوط تکلیف و رقص وغنا و امثال اینها که ناشی از بد اعتقادی آنهاست.
تالیفات او بهترین معرف مقامات علمی و عملی وی می باشد مانند«آداب الداعی » ، و «عده الداعی و نجاح الساعی » کتاب «التحصین و صفات العارفین » و کتاب «اسرار الصلاه » و«ترجمه الصلاه » در بیان معانی اقوال و افعال نماز و کتابهای دیگر. (18)
ابن فهد در کتابهای خود به خصوص در کتاب «التحصین » به عناصر عرفانی و اخلاقی تشیع نیز توجه داشته و از روایات معصومین(علیهم السلام)مطالبی استفاده کرده است که برای اهل ذوق و خواهان سیر و سلوک خالص شرعی بسیار ارزشمند است.
ابن فهد در آن عصری که مرزهای تشیع و تصوف به روی هم گشوده شده بود، تعصب به خرج نداده و به سخنان بعضی از صوفیان رسمی نیز -که مفید تشخیص داده- اشاره ای داشته است به این معنی اواصول تصوف را مورد آزمایش قرار داده و هرکدام موافق سنت و سیره پیشوایان دین بوده قبول کرده و انعطاف نشان داده است و باعناصر نامعقول و نامشروع تصوف به شدت برخورد کرده است.
به علاوه ابن فهد، قسمتهائی از کتاب زهد النبی ابن بابویه قمی را در کتاب خود آورده که مربوط به فتن آخرالزمان و گمراه شدن مسلمانان است، گوئی ابن فهد جامعه معاصر خود را توصیف می کند ودر زمانی که حفظ جان و دین و فضائل اخلاقی مشکل می نماید، او درآن شرایط مسلمان واقعی را به عزلت فرا می خواند. ابن فهد، دعارا از ضرورتهای زندگی می شمارد و دعا کننده را در طریق انتخاب دعای مناسب و اصرار و مواظبت بر آن را (19) به منزله «مجاهد وحج کننده و عمره گزار و مریض » می داند. (20)
وی برای تحقق حاجتهای مختلف دعاهای مناسب نقل کرده است برای تکمیل بیان جنبه های معنوی شخصیت ابن فهد بجاست که از اشعارزاهدانه وی نیز یاد کنیم از آن جمله این قطعه شعر است:
یا من یری ما فی الضمیر و یسمع
انت المعد لکل ما یتوقع
یا من یرجی للشدائد کلها
یا من الیه المشتکی و المفزع
یا من خزائن حکمه فی قول کن
امنن فان الخیر عندک اجمع
مالی سوی فقری الیک وسیله
بالافتقار الیک فقری ادفع
ما لی سوی قرعی لبابک حیله
فلئن رددت فای باب اقرع؟
و من الذی ادعو و اهتف باسمه
ان کان فضلک من فقیرک یمنع
حاشا لمجدک ان تقنط عاصیا
الفضل اجزل و المواهب اوسع (21) .
ای بینا و شنوای رازهای نهان، توئی که برآورنده همه آرزوهائی. ای که در همه سختیها امیدگاهی، ای که همه به درگاهت می نالند و شکوه می کنند ای که کلمه «کن » کلید همه خزائن تست بر من منت گذار زیرا تمام نیکوئیها نزد تو است جز فقر و ناداری وسیله ای به درگاه تو ندارم و با ابراز نیاز در پیشگاه تو فقرم را چاره می کنم. مرا تدبیری جز کوبیدن در خانه تو نیست، اگربرانی به کدام در روی آورم؟! و اگر فضل تو مانع این فقیر شود،پس نام چه کسی را بخوانم و ترنم کنم؟ حاشا از بزرگواریت که گنهکاری را نومید سازی، فضل و انعام تو بزرگ تر و گسترده تر است (22) .
خلاصه ابن فهد، ظاهر و باطن شرع و فقه و اخلاق و عرفان را باهم داشت و شیعیان را از گرایشهای احساساتی صوفیانه باز داشت ونمایانگر راه مستقیم تشیع امامیه گردید و عرفانی مطابق با آئین صحیح و حنیف و قابل قبول اهل بیت برای شیعیان پدید آورد.
آری فقهای بزرگ شیعه و سالکان طریق فقه جعفری به راستی راه دین را می پیمودند و همچنانکه علم به احکام را بر خود فرض می دانستند به فضائل اخلاقی، صبر، شکر، و رضا و زهد و قناعت وسخاء و حسن خلق و صدق و اخلاص اهمیت می دادند و فقه را برای سلوک اخلاقی و عرفانی لازم و ضروری تلقی می کردند ولی بعدها «فقه » وعلوم وابسته به آن چنان توسعه یافت که جای دیگر علوم را گرفت فقیه کمتر مجال یافت به مسائل اخلاقی و عرفانی و معنوی بپردازدبدین جهت از جاذبه فقه و فقاهت کاسته شد و این حربه به دست ملحدان افتاد که فقها را اهل دنیا و آلوده به ریا و خودنمائی ودو روئی معرفی کنند.
بر اهل فضل پوشیده نیست که ما چقدر روایاتی داریم که می تواندمبانی احکام فقهی قرار گیرد، متاسفانه با بردن آنها به باب «اخلاق » و گفتن این که اینها اخلاقی است، فقه را از آنها محروم کردند و در اینها باید تجدید نظر شود.
پی نوشت ها:
1) العروه الوثقی: ص 21، فصل فی النیه.
2) عنکبوت: 45.
3) العروه الوثقی: کتاب الصلاه.
4) محجه البیضاء: ج 1، ص 398.
5) کافی: ج 2، ص 16، ح 3.
6) من لا یحضره الفقیه: ج 1، ص 209.
7) بحارالانوار: ج 46، ص 78 ح 75.
8) بحارالانوار: ج 84، ص 237.
9) معراج السعاده، ص 850 - چاپ انتشارات هجرت.
10) مرحوم شیخ آقا بزرگ در الذریعه از 17 کتاب به نام(اسرارالصلاه) نام برده است(الذریعه: ج 2، ص 47 به بعد) .
11) اخلاق اسلامی، مبحث آفات زبان از مکاسب محرمه، شیخ اعظم انصاری تالیف حسین میزاخانی، چاپ دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
12) فوائد الرضویه، ص 335 به نقل از محدث نوری، روضات الجنات، ج 4، ص 326.
13) ریحانه الادب: ج 8، ص 77.
14) روضات الجنات: ج 7، ص 4 - مجالس المومنین، ص 241.
15) روضات الجنات: ج 7، ص 17.
16) همان.
17) لولوه البحرین، ص 106.
18) کتابهای ابن فهد بالغ بر 24 عنوان است، ریحانه الادب، ج 8،ص 146 - روضات الجنات، ج 1، ص 72.
19) می گوید خداوند اصرار در سئوال را دوست دارد عده الداعی ص 111.
20) عده الداعی، ص 92.
21) عده الداعی، ص 20.
22) ترجمه از ذکاوتی، تشیع و تصوف، ص 284.