ماهان شبکه ایرانیان

سیره پیامبر اعظم(ص) منطق علمی

امام حسین، آموزگار عزّت و استقامت و عدالت، خطاب به خواهر گرامی اش فرمود:

مقدمه

امام حسین، آموزگار عزّت و استقامت و عدالت، خطاب به خواهر گرامی اش فرمود:

]انّ لی و لکِ و لِکُلّ مؤمنٍ و مؤمِنَةٍ اُسوةً بمحمّدٍ [[1]

برای من و تو و هر مرد و زن مؤمن، محمّد نمونه و اسوه است.

آن بزرگوار اسوه ای است کامل تا مسلمانان خود را بر عیار او بیارایند و باز آفرینی نمایند.

تا کجا بی غیرت دین زیستن ای مسلمان مردن است این زیستن

مرد حق باز آفریند خویش ر جز به نور حق نبیند خویش را

بر عیار مصطفی خود را زند تا جهان دیگری پیدا کند[2]

نگارش سیره عملی و گفتاری رسول گرامی اسلام(ص) از آن حیث شور آفرین و دل انگیز است که بازگشت به (سیره نبوی) بازگشت به (حرّیت)، (عزّت) و (سعادت) است و همه (رقیّت ها)، (ذلّت ها) و (شقاوت ها) به سبب دور شدن از آن چشمه صاف و زلال است. پس سیره دارای فرایندهای بسیار زیباو گران سنگ و نقش آفرین می باشد. متأسفانه این سرمایه والای ارزشی، کمتر مورد توجه جوامع انسانی به خصوص جامعه اسلامی قرار گرفته و اهتمام بدین مهم بسیار اندک و ناچیز می نمایاند.

تا شعار مصطفی از دست رفت قوم را رمز بقا از دست رفت[3]

گویا این چنین تلقی شده است که: رسیدن به مقام آنان میسّر نیست، تا مو به مو شیوه های رفتاری و گفتاری آنان را در زندگی خویش پیاده کنیم - همین اندازه که طرفدارشان هستیم ولو زبانی و شفاهی، نه عملی و به معنی واقعی کلمه، کفایت می کند. چنین پنداری خطرناک است ؛ زیرا رسیدن به مرتبه و منزلت آنان البته که محال است. ولی وظیفه و مسئولیت ایمانی و اسلامی ما مقتضی است که شیوه های زندگی آن بزرگوار را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم. که در غیر این صورت اصل ]ولکم فی رسول اللَّه اسوةٌ حسنةٌ[ به عنوان کلام الهی بی پاسخ خواهد ماند و چنین بی توجّهی در خور شأن موحّدان اهل دل و رهپویان راستین خاتم پیامبران الهی نیست. با عنایت به این مهم، پویندگان اسوه و الگوی نیکو و قدوه صالحه در تمامی عرصه های زندگی، بایستی پایداری در عمل، مقاومت در گفتار، اخلاص در تطبیق شیوه های آن مرّبی ممتاز و بی بدیل را، با تمام قدرت و توان دنبال کند. و با جان و دل، خود و خانواده و کسانی را که مسئول تعلیم و تربیت آنان در این وادی صاف و زلال الهی هستند، مهیّایی فراگیری این الگوی همه جانبه و حیات آفرین و عزّت بخش نماید.

 

سیره رسول اکرم به طور کلی راه کارهای اصولی را در باب: (حقوق اساسی اسلام (حکومت داری) حقوق جنگ، حقوق جهاد، معاهدات سیاسی و حکومتی، روابط بین المللی، اصول حاکم برروابط داخلی و خارجی، حقوق کیفری و جزائی، بهره گیری احکام فقهی، حقوق تبلیغ، حقوق تربیتی، اخلاقی و...) ارائه داده است، که هرگز کهنه شدنی و پایان پذیرفتنی نمی باشند.

 

زیرا چنان که امیر مؤمنان(ع) فرمود: (پیروی از رفتار رسول خدا و الگوگیری از پیامبر برای شما کافی است.) ]ولقد کان فی رسول اللَّه(ص) کافٍ لکِ فی الاُسْوَةِ[.[4] قرآن نیز مأموریت ما را در باب اقتدای به آن حضرت به عنوان محبوب ترین بندگان نزد حضرت حق این گونه بیان می کند: ]قُل اِنْ کُنتُم تُحبّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحِبُّکُم اللَّهُ[.[5]

گفتار اول

مفاهیم و کلیّات

الف) سیره چیست و ماهیت آن کدام است؟

سیره بر وزن (فِعْلَه)، اسم مصدر است. در لغت عرب به معنای (سَیْر) یعنی راه افتادن و حرکت کردن ونوعی شیوه های رفتاری می تواند باشد. (سین و یاء وراء) ریشه اش بر(گذشتن) و (روان شدن) و (حرکت کردن) دلالت می کند که همان سیر کردن در زمین است.[6] پس سیره در واقع به نوع عمل دلالت دارد. مانند: (جَلْسَه) به معنای نشستن و (جِلْسَه) به معنای نوع خاصّی نشستن. اوّلین تحلیل گری نام دار و سیره نویس معروف (محمد بن اسحاق) و شاگردان و راویان معروف سیره بن اسحاق، پس از او در کتاب های: (سیره بن هشام، المغازی واقدی، طبقات الکبرای بن سعد، تاریخ طبری و...) ماهیّت سیره نبوی را در محورهای: (اجداد پیامبراسلام، ولادت، مبعث و رسالت، مغازی ومناقب) آن حضرت جستجو وبررسی کرده اند.

بهترین منابع از حیث ترتیب سیره نویسی به لحاظ قدمت، و ثاقت و شکل و محتوی، سیره بن اسحاق است. و دیگران با استفاده از این ابتکار ارزشی، اقدام به سیره نویسی و تجزیه و تحلیل شیوه زندگی پیامبر اسلام کرده اند.

ب) راههای کشف سیره رسول اکرم(ص)

مطلب دیگری که در بحث سیره مفید فائده است و در نهایت، سیره آن بزرگوار رادر ابعاد گوناگون بیشتر تفسیر و تحلیل می کند، راههای کشف سیره است. راههای کشف به طور کلّی عبارتند از:

الف) احادیث:یکی از مصادیر راههای کشف سیره نبوی اگر حدیث باشد که قطعاً هست؛ مدینه را نخستین مرکز نشر (سِیَرْ) و(مغازی) پیامبر دانسته اند و موجودیت احادیث وروایات که یکی از راههای کشف سیره است، در همین مرکز بیشتر مطرح بود. چون در آن عصر و زمان از آن حیث که احادیث بیشتر جنبه معنوی ومذهبی داشت و در جوّ حساس و اختناق آمیز آن زمان، از این روش بیشتر استفاده می شد، تا روش تاریخی، زیرا گزارش ها و نوشتارهای تاریخی حساسیّت زا و تنش آفرین بود. پس سیره حدیثی در قدم نخست نقش اساسی را در باب ترویج و تبلیغ شیوه زندگی پیامبر اسلام داشته است.

ب) سیره نویسی تاریخی:

البته، سیره نویسی تاریخی نیز وجود داشت. اما نه به میزان نقل حدیث که وجود حوزه فعالیّت عالمان نقل حدیث، شاهد بر این مدّعی است. بنابراین علی الحساب دو طریق، برای کشف سیره نبوی مطرح است: 1- طریق نقل حدیث 2- طریق سیره نویسی تاریخی.

در زمانی که محدّثان مدینه به تصنیف و تألیف کتب اخبار و مغازی اشتغال داشتند در سایر بلاد اسلامی نیز کسان دیگری به این کار مصروف بودند: 1- در یمن، وهب بن مشبّه بن کامل بن یسج 2- ابو عبداللَّه الصّنعانی (م 34 متوفای 110 در صنعا) قاضی صنعا و اصالتاً ایرانی و از جمله اوتاد و زهاد و صاحبان مکارم اخلاق بوده اند. آثار وهب بن زیاد عبارتست از: (قصص الانبیاء کتاب اسرائلیات، سایر آثار آن مثل: زبور داود، حکمت وهب، حکمت لقمان، مواعظ وهب، کتاب الغدر) ونیز آثار اسلامی او عبارتست از: (فتوح وهب، مغازی رسول اللَّه(ص) و نیز آثار او در مورد عربستان جنوبی، کتاب الملوک المتوجه ارائه شده است.[7]

3- مَعْمَر بن راشد الازدی 4- ابو عروة بن ابی عمرو البصری، هرکدام در یمن فعالیت تاریخ نویسی داشتند و ابو عروه از بصره به یمن رفت (متوفی رمضان 152 یا 153 می باشد) شاگرد او عبدالرّزاق بن هُمّام بن نافع الصنعانی (متولد 27 و متوفی 211) می باشد که هر دو شهرت به تشیع داشتند و از بزرگان فقها و محدّثان و صاحب کتاب در حدیث ومغازی شمرده شده اند.

در بصره نیز سلیمان بن طرخان تیمی (متولد 143 - 46 هجری) که معروف به پیروی از تشیع بود کتابی داشت به نام مغازی و پسرش معمّر نیز در همین رشته فعالیت داشت.

در دمشق، ابوالعباس ولید بن مسلم دمشقی عالم شام (م 119 و متوفای 194 تا 196) صاحب مغازی پیامبر و جمع آوری روایات شناخته شده است.[8]

ج) میزان بهره گیری حکم فقهی از سیره پیامبر اعظم(ص)

اشاره: میزان بهره مندی احکام فقه سیاسی و فقه عبادی و... از سیره پیامبر اسلام(ص) بستگی دارد به قدرت فهم و درک هر کسی. پیامبر اسلام بیانی دارد که برایند بسیار مهمّی دارد: ]نضّر اللَّهُ عبداً سَمِعَ مقالتی فوعاها و بَلَغَّها منْ لم یَسْمعها[ خداوند سبزو خرّم گرداند چهره بنده ای را که سخن مرا بشنود و ضبط کند، و سپس این سخن را برساند به کسانی که از من نشنیده اند. اضافه تر از این فرمود: فَرُبَّ حامِلِ فقهٍ غیر فقیهٍ و رُبَّ حامِلِ فِقهٍ الی منْ هو اَفْقَهُ منهُ[9]» یعنی، بسا مردمی که حامل یک مسأله فقهی هستند ولی خودشان فقیه نمی باشند و چه بسا دارندگان مطالب فقهی که از من شنیده اند و او را حفظ کرده اند و فقیه هم می باشند ولیکن برای کسی نقل می کنند که منقول الیه از خود ناقل فقیه تر است. پس (فقه) در واقع به معنای فهم عمیق است و در حدیث نیز، مقصود جمله ای است که دارای عمق و ریشه باشد. (فقه)با(فهم) فرق دارد، (فهم) مطلق درک کردن است ولی (فقه) به معنای درک عمیق است. بنابراین اطلاق (فقه) در مورد کلامی است که دارای عمق و ریشه باشد.

با این بیان، بعضی از حاملان سخن عمیق (فقه) خود آنان عمق ندارند و مطلبی را همواره بیان می کنند، بدون این که خود به عمق آن پی برده باشد. در مقابل کسانی هستند که هم حامل مسائل عمیق فقهی هستند و با دقت و توجّه مسائل را ثبت و ضبط کرده اند و هم فقیه هستند، امّا وقتی به دیگری نقل می کند، دیگری از او فقیه تر و عمیق تر است. یعنی منقول الیه چیزهایی را می فهمد که خود ناقل نفهمیده است و به همین دلیل است که سخنان و سیره عملی پیامبر اسلام در مرور زمان و گذشت اعصار، عمق بیشتری پیدا می کند و برای کشف سخنان او، فهم عمیق، چون فهم و درک اوصیاء عالی مقام آن حضرت لازم است. و در عصر غیبت کبری فقهای بزرگوار، حاملان فقه عمیق اند و در این حمل و نقل مراتب و مدارج خود را دارند. با وجود این می پردازیم به اصل بحث که میزان بهره گیری حکم فقهی از سیره نبی مکرّم اسلام بود.

مسائل فقهی و نخستین قانون اساسی (سال اوّل هجری)

نقش سیره و شیوه پیامبر اسلام در عرصه احکام فقهی تا کجاست؟ برای پاسخ به این سؤال به نظر می رسد، نگاه گذرا به اولین قانون اساسی و یا منشور امّت واحده، میان مسلمانان و دیگر اقلیّت های قومی و مذهبی در سال اوّل هجری داشته و نقش سیره را در جهت احکام فقه سیاسی و... بررسی کنیم.

در یکی از بخش های عهدنامه عمومی سال اوّل هجری میان پیامبر اسلام(ص) و دیگر قبایل ساکن در مدینه چنین آمده است:(یک مسلمان باید وفادار به این اصل کلّی باشد که: هیچ یک از مشرکان یثرب حق ندارند، مال و جان قریش را پناه داده و آنان را بر ضدّ مؤمنی یاری رسانند)، (هرکس مؤمنی را بکشد، قصاص خواهد شد، مگر این که ولی دم راضی شود و تمامی مؤمنان بایستی حمایت گر این امر بوده و برای استحکام آن به پا خیزند) (هیچ مؤمنی مُقِرْ و مُعْتَرِف و متعهد به این صحیفه، و خدا و روز جزا، حق ندارد از بدعت گذاران و آشوب طلبان حمایت کند.) (اگر حمایت کند نفرین خدا وغضب او تا روز قیامت بر او باد و فدیه اش نیز باطل خواهد بود)،(بلکه همه شما مؤمنان در هر امری اگر دچار اختلاف شدید، جهت حلّ وفصل آن به دستور خدا و پیامبر او مراجعه کنید.[10] ]وما کانَ لِمؤمنٍ و لامؤمنَةٍ اذا قضی اللَّه و رسولُهُ امراً انْ یکونُ لهم الخِیَرَةُ مِنْ اَمَرِهِمْ و مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسولَهُ فَقَد ضَلَّ ضللاً مُبیناً[[11]

چنین اصلی، عمده ترین آموزه حقوقی برای تشکیل امت واحده در خصوص روش فقهی آن حضرت بود، که در سیره سیاسی آن حضرت در جهت استقرار حکومت اسلامی نقش اساسی داشت. در پیمان عمومی پیامبر اسلام و اقوام ساکن در مدینه، به ویژه در مورد قوم یهود با ذکر نام تمام دستجات آنان چنین آمده است: (تأمین مخارج آنان تا زمانی که مسلمانان در جبهه ها حضور دارند به عهده خودشان است و همه فرق در کنار مسلمین امت واحده هستند و در این امت واحده هر کسی به دین و آیین خویش آزاد است، واین تأمین عمومی در صورتی قابل اجرا است که افرادی دچار ظلم و خطا نشوند، در این صورت، باعث هلاکت خود و اهلبیت خود شده است. نیکی و تعاون بایستی مانع گناه باشد).

در خلال عهد نامه به این نکته فقهی نیز اشاره شده است که: (حتی از قصاص در یک جراحت ساده نیز گذشت نخواهد شد و اگر کسی، دیگری را ناگهانی و پنهانی بکشد (ترور کند) به فتک (ناگهانی) کشته خواهد شد)[12] این بود قسمتی از قانون اساسی که پیامبر اسلام در سال اوّل هجرت خویش در مدینه تدوین نمود و این عهدنامه و یا قانون نامه در حقیقت پیش نویسی از قانون اساسی بود که در مرحله دوم اقدامات پیامبر اسلام (یعنی تشکیل حکومت اسلامی) دست آورد راه بردی داشت.

سیره فقهی پیامبر اسلام در عرصه های گوناگون

1ـ پیامبر اسلام وقتی که معاذ را به فرماندهی عدّه ای به یمن فرستاد، از او خواست تا اهل کتاب را ابتدا به توحید و نبوت و معاد دعوت نماید و در صورت پذیرفتن این موارد، به نمازهای یومیّه، روزه ماه مبارک رمضان، پرداخت زکوة دعوت نماید.[13]

2ـ در خلال فتح مکّه، پیامبر اسلام(ص) خالد بن ولید را با عدّه ای برای دعوت مردم بنی جذیمه به اسلام فرستاد (داعیاً الی الاسلام و لم یَبْعَثَه مقاتلاً) متأسفانه او مأمور به جنگ نبود، وارد جنگ شد و چند نفر اسیر را کشت و حضرت از شنیدن این برخورد ناراحت گردید و حضرت امیر(ع) را با جمعی فرستاد و دستور داد، خسارت و دیه کشته ها را بپردازد.[14]

3ـ مسأله ی تألیف قلوب:این مسأله یک اصل قرآنی است که در سوره توبه و در تفسیر امام عسکری(ع) در مستدرک الوسائل نیز به چشم می خورد[15] ]انّما الصَدّقاتُ للفُقرآء و المساکینِ والعاملینِ عَلَیها و المُؤلَّفَةِ قُلُوبُهم و فی الرّقابِ و الغارِمینَ و فی سبیل اللَّه و ابن السّبیل فریضةً من اللَّه و اللَّهُ علیٌم حکیمٌ[ تألیف قلوب که نوع نرمش و تواضع و فروتنی برای تلطیف قلوب مشرکین بود، در خیلی موارد از سوی رهبری نهضت اسلامی اعمال شد. زیرا پذیرش اسلام برای مشرکان در قالب گفتمان های فکری و استدلالی و نیز نبرد و ستیز دشوار بود، لذا اعمال سیاست تألیف قلوب به عنوان یک مسأله سیاسی جذب کننده، علاقه مندی دشمنان را به اسلام مطرح کردند. البته اعمال چنین مسأله ای، به دلیل باج دهی و ترس از کفّار نبود، بلکه به دلیل یکی از ابزارهای فقهی در جهت نشر اندیشه های اسلامی مطرح بود.

از امام عسکری(ع) نقل شده است که در ذیل آیه ]وقُولواللنّاس حُسناً[.[16] سوال شد چگونه است که در این آیه برخورد با گشاده رویی هم با مؤمن و هم با غیر مؤمن و متخلّفان سفارش شده است، چون (ناس) اعم است و شامل مؤمن و متخلّف می شود؟ در حالی که می بایست با مؤمن با روی گشاده برخورد نمود؟ حضرت فرمود: این عدم تفاوت میان مؤمن و غیر او بدین جهت این است که به اسلام گرایش پیدا کنند و این برخورد تألیفی، ریشه قرآنی دارد، لذا طبق آیه 83 سوره بقره سهم از زکات را به مؤلفة قلوبهم اختصاص داده است.

حضرت امام خمینی؛ در کتاب تحریر الوسیله فرمود: این افراد اولاً کسانی از کفّارند که برای دعوت آنان به اسلام و جهاد همراه با مسلمین، پولی به آن ها اختصاص می یابد، و در مرحله بعد مسلمان ضعیف الاعتقاد را نیز برای جذبش می توان از همین پول داد.[17] علاوه بر زکات، رسول خد(ص) از پنج یک غنائم به دست آمده در نبرد حُنین (که اختصاص به شخص وی به عنوان حاکم مسلیمن داشت)، مبلغ گزافی را به کفّار و تازه مسلمان ها اختصاص داد که فهرست چنین کمک هایی همراه با اسامی ]مؤلَفّةِ قلوبهم[ در منابع تاریخی ثبت و ضبط شده است.[18] مشهورترین مصداق بهره برندگان اصل مؤلفة قلوبهم از این حکم فقهی در شیوه رهبری پیامبر اسلام(ص) سران قریش، چون: ابو سفیان و فرزندان و اذناب اوست، که تا فتح مکه مسلمان نشده بودند، بلکه تا مدّت ها بعد از فتح مکّه بعضی از آنان به اسلام نه پیوسته بودند ولی مشمول اصل فقهی مؤلفّة قلوبهم بودند و سهمیّه دریافت می نمودند و همین امر سبب شد که عدّه ای از مسلمین اشکال نمایند و حضرت در پاسخ فرمودند: به برخی می دهم و به برخی دیگر نمی دهم. آنان را که وا می گذارم و نمی دهم، دوست داشتنی تر از کسانی است که پول دریافت می نمایند. زیرا دادن سهمیّه برای کسانی است که در دل خود مشکل دارند و امّا آنان را که وا می گذارم به آن جهت است که خداوند غنی و خیر را در قلوب شان مستقر ساخته است.[19]

جهاد (حاوی مسائل فقهی و حقوقی اسلام)

فلسفه تشریع جهاد در اسلام با تکیه به آیات و روایات و سیره رسول اللَّه(ص) بالاترین آموزه حکم فقهی را در بردارد که بیشترین روش های اصولی آن در سیره پیامبر اسلام به کار گرفته شد و دارای حساب و کتاب و معیارهای منحصر به فرد است.

باب جهاد در کتب فقهی ما یکی از ابواب بسیار پر رونق در ابعاد مختلف واجب و مستحب و مباحاتِ جهاد ابتدائی و یا جهاد دفاعی است. مغازی و سرایای نبی بزرگوار اسلام در کتب سیره نویسان چون ابن اسحاق، ابن هشام، واقدی، ابن سعد و... بیان گر بهره مندی احکام فقهی در شرایط نبرد مسلحّانه با دشمن و دیگر عرصه هاست. استحباب موضوع سبق ورمایه (تیر اندازی) در همین باب جهاد مورد بحث است و تعبیری چون: (الرّمی من سهام الاسلام)را به خودش اختصاص داده است.[20]

در حدیث دیگری از پیامبر اسلام(ص) در مورد مطرح شدن آیه ]و اعدّوا لهم مااستطعتم من قوّة و مِن رباط الخیل[ سؤال شد که این آیه چه نوع آمادگی را خاطرنشان می کند؟ حضرت فرمود: مقصود از این آمادگی (الرّمی) تیر اندازی است و تعبیر کامل حضرت در این مورد اینست: (اِرکبُو و ارعُوا واِنْ تَرْمُوا، احَبُّ الّی من اَنْ ترکبوا) استحباب رباط خیل و دواب و تعلیم آنان و باقی ابزارهای جهادی در عداد سوارکاری، تیر اندازی و... از جمله روش های نظامی آن حضرت بوده است تا آنجا که فرمود: در پیشانی سواران تیز تک جنگی در روز قیامت واژه (خیر) نقش خواهد بست. ]الخیل معقود فی نواصیها الخیر الی یوم القیامة[[21] داشتن پرچم با نقش های گوناگون در تمامی غزوات و سرایای پیامبر اسلام(ص) و اتّخاذ شعارهای: ]یا نصرّاللَّه اقترب، یا محمّد(ص)، یا روح القدس ارح،یا ربّنا لا یَغلِبنّکَ، یا رضوان، یا بنی عبداللَّه، حمّ لا یبصرون، یا سلام اسلمهم، الا الی اللَّه الامر، الا لعنة اللَّه علی الظّالمین، یا علی آتیهم من علی، نحن عبادُ اللَّه حقّاً حقّاً، یا احدُ یا صمد، امّت امّت[ یا نصراللَّه، در سیره عملی آن حضرت از مستحبات نبرد شمرده شده اند و امام صادق(ع) در حدیثی فرمودند: شعارنا یا محمّد یا محمّد است. در ذیل حدیث فرمود: شعار الحسین(ع) یا محمّد و شعارنا (یا محمّد) است.[22]

بهره گیری حکم فقهی در سیره تبلیغی پیامبر اعظم(ص)

سال چهارم هجرت شاهد مبارزات تدریجی پیامبر اسلام با مُسکرات و شرب خمر است. البته این مبارزه در حقیقت اصلی ترین برنامه های مبارزاتی پیامبران الهی در کلیّه مکاتب و شرایع است و حرمت شراب در همه شرایع آسمانی یک امر مسلم بوده است. چون ستیز او با عقل سلیم که سعادت انسان را می طلبد محرز بود در زمان پیامبر اسلام (ص) شبه جزیرة العرب دچار میخوارگی عمومی و بیماری واگیر دار مبارزه جدی با این فساد خانمان برانداز زمان طولانی لازم داشت. بدون مقدمه در یک زمان کوتاه قابل پی گیری نبود و مستلزم این امر بود که بسان یک طبیب حاذق به تدریج می بایست مزاج جامعه، به شدّت بیمار آن روز را آماده کرد، تا در فرصت مناسب، عمل جراحی و یا مبارزه قطعی صورت بگیرد. و به همین دلیل است که آیات الاحکام در این خصوص دیدگاه یکنواخت ندارند از جمله آیات چهار گانه منع شراب یکنواخت نمی باشند. از مراحل ابتدایی شروع و تا زمانی تحریم قطعی شراب که مرحله پایانی است، متفاوت سخن گفته اند. یکی از ویژگی های این دسته از آیات این است که هم روش تبلیغی و هم روش فقهی آن بزرگوار را، تدریجی بیان کرده اند. یعنی شرط اساسی مبارزه با فساد را، نخست بیدار کردن افکار عمومی را از مضار و مفاسد آن دانسته اند و بدون آمادگی روحی و روانی عمومی، برخورد قاطع و جدی که خود مردم ضامن اجرای آن باشد میسّر نمی شود.لذا قرآن کریم در مرحله نخست فرمود: ساختن شراب از خرما و انگور، با رزق حسن مخالف است: ]ومن ثمراتٍ النّخیل و الاعناب تَتّخِذون مِنه مسکراً و رزقاً حسناً[[23] آیه بعد با لحن شدیدتری فرمود: ]یسئلونکَ عن الخمر و المیسر قُل فیهما اثمٌ کبیرٌ و منافعٌ للنّاس و اثمُهما اَکبَرُ مِنَ نَفعِهما[[24] پس از نزول همین آیه عبدالرّحمن بن عوف مهمانی ترتیب داد، شراب حاضر کرد، حضار نوشیدند و بر سر نماز ایستادند و آیه را غلط خواند و به جای این که: ]لا اعبدُ ما تعبدونُ[ بگوید، گفت: ]اعبُدُ ما تعبدون[. در آیه ی سوّمی تشریع نماز را با وجود حالت سکُر و مستی سازگار نمیداند و می فرماید: ]لا تقربوا الصّلوةوانتم سُکری حتّی تعلموا ما تقولون[[25] پس از این آیه، آیه ی چهارم، زمانی نازل شد و قاطع تر از آیات قبلی حرمت شراب و خمر و... را یاد آور شد که اثرات آیات قبل راجع به کاهش شدید می خوارگی مشخّص بود و گروهی از شرب خمری که مضربه نماز و... باشد صرف نظر کرد و در عین حال افرادی به همان وضع قبلی باقی ماندند، تا آنجا که یک نفر از انصار مهمانی ترتیب داد و پس از می گساری و می خوارگی، در حال مستی باهم در گیر شدند و دست و پا و گردن شکستند و خبر به پیامبر اسلام رسید، خلیفه دوم که تا آن زمان، گرفتار همین مشکل بود و فکر می کرد آیات نازله کافی برای تحریم شراب نیست، دست به دعا برداشت و عرضه داشت: ]اللّهم بیّن لنا بیاناً شافیاً فی الخمر...[ یعنی خداوندا بیان شافی تر و واضح تر در مورد تحریم خمر برای ما بفرست. به هر روی محیط جهت پذیرش احکام فقهی از حیث مساعد شدن افکار عمومی به تدریج آماده شد و سپس حکم فقهی قطعی تری به این صورت نازل شد: ]یا ایّها الّذین آمنوا انّما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجسٌ مِنْ عمل الشّیطان فاجتنبوهُ لَعَلَّکم تُفلحون[[26] یعنی شراب و قمار و بت پرستی (ازلام) از پلیدی ها و از عمل شیطان است و از آن دوری کنید، تا شاید رستگار شوید. این فرمان بلیغ و اکید باعث گردید، مردم نادان از باده گساری خود داری نمایند. و در کتب عامّه و خاصه آمده است که خلیفه دوم پس از این آیه گفت: ]انتهینا یا ربّ[ یعنی پس از این، دوری خواهیم کرد.[27] در سوره اعراف نیز خداوند، فساد و فحشای آشکار و نهان را تحریم کرده است: ]قُل انّما ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بَطَنَ و الاثْمَ و البَغْیَ بغیر الحقّ و اَنْ تُشرکوا باللَّهِ ما لم یُنَزِّل بِهِ سلطاناً و اَنْ تقولوا علی اللَّه ما لا تعملون[.[28]

سیره نبوی و حقوق کیفری اسلام

اجرای احکام جزایی اسلام به حدّی مهم است که در روایات به تعابیر گوناگون تأکید شده است، در پاره ای از روایات پیامبر اسلام فرمودند: (اقامه یک حد، بهتر از چهل روز باران رحمت الهی است). چنین تعابیری از ائمّه( نیز داریم.[29]

در خصوص منصوص بودن جرائم در اسلام به این آیات استناد می شود:

1. و ما کنّا معذّبین حتیَّ نَبْعَثَ رسولاً[30]

2. و ما کان ربُّکَ مهلک القری حتّی یَبْعَثُ فی امّها رسولاً یَتلوا علیهم آیاتنا[31]

3. لِئَلاّ یکونُ للنّاس علی اللَّه حجَّةٌ بَعد الرُّسُل[32]

پیش از این هشدارها و اقدامات یاد شده قرآنی، خداوند کسی را کیفر نمی کند، کیفرها پس از اتمام حجّت ها و رساندن احکام به وسیله انبیاء است. در جوامع سکولاریستی موضوع حقوق، جزاست - یعنی جرم - که ممکن است گناه باشد و یا نباشد. ولیکن آنچه در حقوق جزایی اسلام، موضوع علم حقوق است. مطلق گناه است که می تواند مجازات هایی از نوع مجازات های: حدّی، قصاص، تعزیر، دیه و... را شامل گردد.[33]

اصل عمومیّت داشتن کیفرها در سیره فقهی رسول اللَّه(ص)

 

در اسلام، ملاک برتری هر کسی برپایه تقوای اوست. همه افراد بلا استثنا در مقام تکالیف و در مقام مسئولیت ها یکسانند. اصل تخصیص ناپذیر اسلام، حتّی پیامبر خاتم، در عین داشتن مقام رسالت، رئیس حکومت اسلامی نیز بود. باز هم در باب اجرای قوانین، خودش را مانند دیگران می دانست.

 

و به فرمان خدای خویش پای بند بود به این آیه شریفه دقّت کن: ]قُل انّما اَنَا بشرٌ مثلکم[[34] ]هل کُنتَ الاّ بشراً[[35]. طبق بیان این دو آیه شریفه فرقی میان نبی و غیر او در برابر قانون وجود ندارد. یعنی اگر فعلی را ارتکاب نماید که ویژگی های مسئولیت کیفری را داشته باشد. بدون لحاظ مقام و موقعیّت اجتماعی، سیاسی، مادی، باید مجازات گردد. دلیل چنین برخوردی، این روایت است: زن سرشناسی از طایفه مخزومی، کمی پس از فتح مکّه، مرتکب دزدی شده بود. پیامبر اسلام دستور قطع دست وی را صادر فرمود. خانواده او، طایفه قریش، اُسامة بن زید را محضر پیامبر اسلام فرستادند که شفاعت کند. حضرت در مقام سرزنش و نکوهش اُسامه فرمودند:(ای اُسامه دیگر تو را نبینم که در باره حدّی از حدود الهی از کسی شفاعت نمایی) سپس برخاستند: ضمن ادای خطبه ای بار دیگر اصل برابری در خصوص اجرای احکام و حدود الهی را خاطر نشان کرده و فرمودند: (علّت نابودی ملل گذشته این بود، که هر گاه یکی از سر شناسان و ثروت مندان آنان دزدی می کرد، متعرّض او نمی شدند.و لیکن هر گاه شخصی ناتوان و غیر معروفی، مرتکب عمل سرقت می شد او را مجازات می کردند. بالاخره فرمودند: قسم به کسی که جانم در ید قدرت اوست. اگر فاطمه دختر محمّد سرقت کند دستش بریده خواهد شد. به دنبال این خطبه تکان دهنده دست آن زن اشرافی قطع شد.[36]

منابع

1. فتوح، ابومحمّد، احمد بن اعثم الکوفی (ف - 314ق)، کتاب خانه مدینةالعلم - قم.

2. کلیات اشعارفارسی، محمّدبن اقبال لاهوری (ف -1317ش)، کتابخانه مدینة العلم - قم.

3. نهج البلاغه، ابوالحسن محمّدبن الحسین الموسوی (الشّریف الرّضی)، (ف - 406 ق)، ترجمه محمّد دشتی(ره).

4. معجم مقاییس اللّغة، ج3،ابوالحسین احمد بن فارس بن ذکریّا(م 395 ق).

5. المفردات، راغب اصفهانی (ف -502 ق).

6. سیره ابن هشام، ج 1و2، ابومحمّد عبدالملک بن هشام (م – 218).

7. قرآن، سورهای: یوسف، هود، جمعه، بقره، واقعه، عنکبوت، نور، طه، آل عمران، احزاب، ممتحنه، حج، توبه، نحل، نساء،مائده،اعراف، کهف، اسراء.

8. وسائل الشّیعة، شیخ حرّ عاملی ج 21.

9. قرار داد اجتماعی، چ اول انتشارات ادیب «1368»، ژان ژاک روسو، ترجمه غلام حسین زیرک زاده.

10. فلسفه سیاست، محمّد جواد نوروزی، چ باقری، چ هفتم، پائیز 1380.

11. سیره حلبی، ج 1، برهان الدّین علی بن ابراهیم حلبی (م – 1044).

12. فروغ ابدیت ج 1 و 2، جعفر سبحانی، چ 1366، دفتر تبلیغات اسلامی - دو جلدی.

13. سیری در سیره نبوی(ص)، شهید مطهری، چ نهم 1370، انتشارات صدرا.

14. سفینة البحار، ج 1، شیخ عبّاس قمی (م – 1359).

15. تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خد(ص)، رسول جعفریان، ج 1، چ اوّل، چ عترت، 1380

16. مکاتیب الرّسول، ج 1، علی احمدی، کتاب خانه مدینة العلم - قم.

17. المصنّف، عبدالرّزاق، ج 5، کتاب خانه آیة ا...العظمی خوئی، مدینة العلم - قم.

18. مستدرک الوسائل، حسین بن محمّد تقی نوری، طبرسی،(ف - 1320 ق).

19. طبقات الکبری، ج 2، او عبداللَّه محمد بن سعد(ف - 230 ق).

20. مختصر تاریخ دمشق، ابن عساکر، جمال الدین محمّد بن مکرم بن منظور (ف - 711 ق).

21. المعرفة التّاریخ، ج 1، ص 330، بی تا، یوسف سبوی، کتاب خانه مدینة العلم.

22. المصنّف فی الاحادیث و الآثار، ابو بکر عبداللَّه بن ابی شیبه ج 14 (ف - 235 ق) طبع هند کتاب خانه مدینة العلم.

23. وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی،ج 15.

24. سنن ابو داود، ج 2، سلیمان بن اشعث، (م -275(.

25. روح المعانی، ج 7، تفسیر قرآن عظیم، سبع المثانی، شهاب الدین، ابو الفضل، محمّد محمود آلوسی بغدادی (م - 1270(.

26. نظام حقوقی اسلام، جلیل قنواتی، چ اسماعیلیان قم، 1377 (مرکز جهانی علوم اسلامی).

27. تفسیر مجمع البیان، ابو علی فضل بن حسن طبرسی (م - 538(.

28. تفسیر و شواهد قرآنی، در آثار امام خمینی (ره) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) .

29. بحار الانوار، ج 19، محمّد باقر مجلسی (م - 111(.

30. سیره ابن اسحاق (کتاب المبتدأ و المغازی و المبعث) محمّد بن اسحاق بن یسار( ف - 151 ق).

31. سیرت رسول اللَّه(ص)، ابو محمّد عبد الملک بن هشام (ف - 213ق)، ترجمه و انشای رفیع الدّین اسحاق بن محمّدهمدانی، قاضی ابرقوه،

با مقدمه و تصحیح دکتر اصغر مهدوی - کتاب خانه مدینة العلم.

32. تاریخ و تفسیر طبری ، ج 9، ابو جعفر محمّد بن جریر طبری (ف - 310 ق).

33. جواهر الکلام، ج 21، محمّد حسن نّجفی (ف - 1266ق)، تحقیق عباس قوچانی.دارالکتب الاسلامیة، تهران 1398 - 1392 ق).

34. تاریخ پیامبر اسلام، محمّد ابراهیم آیتی (ف - 1343 ق).

35. الکامل فی التّاریخ، ابن اثیر.

36. فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، حجر عسقلانی.

37. دلائل النّبوة، ابو نعیم اصفهانی.

38. درر فی اختصارالمغازی والسِّیَرْ، محمّدبن عبداللّه بر.

39. الرّوض الاُنُف، شرح سیره ابن هشام، سهیل.

40. فتوح البُلدان بلاذری.

41. اخبار النّحوییّن البصریّن، سیرافی.

42. البدو و التّاریخ - مطّهر بن طاهر .

43. المستدرک علی الصّحیین فی الحدیث، حاکم نیشابوری.

 

 

[1]ـ فتوح بن اعثم، ج 5 ،ص 150.

[2]ـ کلیّات اقبال لاهوری، ص 398.

[3]ـ کلیّات اقبال لاهوری، ص 87.

[4]ـ نهج البلاغه، خ 160، ترجمه محمّد دشتی، ص 212.

[5]ـ قرآن، سوره آل عمران، آیه 31.

* دانش پژوه کارشناس ارشد

[6]ـ معجم مقاییس اللغة، ج 3، ص 120، المفردات، ص 247.

[7]ـ سیرت رسول اللَّه ترجمه و انشای رفیع الدین، اسحاق بن محمد همدانی، با تصحیحات ومقدمه دکتر اصغر مهدوی، ص 16و17.

[8]- سیرت رسول اللَّه ترجمه و انشای رفیع الدین،اسحاق بن محمد همدانی،با تصحیحات و مقدمه دکتر اصغر مهدوی،ص 18.

[9]ـ سفینة البحار ج 1 ص 392.

[10]ـ تاریخ سیاسی اسلام،سیره رسول خدا،رسول جعفریان،چ اول،چ عترت 1380 ص 442، مکاتب الرّسول، ج 1، ص 261.

[11]ـ سوره احزاب، آیه 36.

[12]ـ تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا(ص)، چاپ اوّل، چاپ عترت 1380 ص 422 به نقل مکاتیب الرّسول ج 1 ص 261.

[13]ـ المصنّف عبدالرّزاق ج 216، سیره رسول اللَّه رسول جعفریان ص 449.

[14]ـ طبقات الکبری ج 2 ص 147، سیره رسول خدا(ص)، ص 448، رسول جعفریان.

[15]ـ سوره توبه، آیه 60- تفسیر الامام العسکری(ع)، مستدرک الوسایل، ج 12، ص 260.

[16]ـ سوره بقره، آیه 83.

[17]ـ تحریر الوسیله، امام خمینی، ص 336.

[18]ـ فک: مختصر تاریخ دمشق، ج 5، ص 17- سیره رسول خدا(ص)، ص 450 رسول جعفریان.

[19]ـ المعرفة التّاریخ ج 1، ص 330، بی تا کتاب خانه مدینة العلم.

[20]ـ وسائل الشّیعه، ج 15، ص 140.

[21]ـ وسائل الشّیعة، ج 15، ص 140و139.

[22]ـ وسایل الشّیعة، شیخ حرّ عاملی،ج 15، ص 138.

[23]ـ سوره نحل، آیه 67.

[24]ـ سوره بقره، آیه 219.

[25]- سوره نساء، آیه 44، سنن ابی داود، ج 2 ،ص 128.

[26]ـ سوره مائده، آیه 90.

[27]ـ مستند الشّیعة ج 4143 /4 - روح المعانی ج 15 / 7،فروغ ابدیّت ج 1، ص 102.

[28]ـ سوره اعراف، آیه 33.

[29]ـ وسائل الشیعة، ج 18 ص 308.

[30]ـ سوره اسراء، آیه 15.

[31]ـ سوره قصص، آیه 59.

[32]ـ سوره نساء، آیه 165.

[33]ـ نظام حقوقی اسلام، جلیل قنواتی، ص 226.

[34]ـ سوره کهف آیه 110.

[35]ـ سوره اسراء، آیه 96.

[36]ـ نظام حقوقی اسلام، جلیل قنواتی، ص 235ـ234.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان