سرویس فرهنگی فردا؛ محمد یوسفیپور: «سینمای ایران بیمار است»، «سینمای ایران یک سینمای مریض و فصلی است»، «گیشه سینمای ایران بیآبروست» و...؛ اینها عبارتهایی است که هر چند وقت یک بار از جانب یکی از اهالی سینما و یا منتقدان شناخته شده سینما شنیده میشود.
جدیدترین نمونه این صحبتهای از جانب چهرههایی چون حمید نعمتالله و منصور لشکری قوچانی بیان شده است. چهرههایی که همه اهالی سینما و منتقدان آنها را به ساخت آثاری دغدغهمند و ارزشمند میشناسند و شکی در توانایی و دغدغهمندی آنها وجود ندارد.
ساندویچ کثیفی که فعلا سینمای ایران را سیر کرده است!
حمید نعمتالله که این روزها فیلم خوشساخت «رگ خواب» را در اکران دارد، از بی آبرو بودن گیشه سینمای ایران انتقاد کرد. این کارگردان سینما به شکلی صریح نسبت به تولید و اکران فیلم های نامرغوب گلایه کرد و با عنوان این که گیشه سینمای ایران به شکل سهل الوصول و ضایع درآمده است، برخی از فیلم های سینمایی را همچون «ساندویچی کثیف»، فاقد ارزش دانست.
گلایه نعمتالله از وضعیت برخی از آثار سینمایی در حالی مطرح شده است که این روزها به راحتی میتوان تاثیر این ساندویج کثیف را در سینمای ایران دید. سینمایی که در عین داشتن فیلمهای قابل قبول و مناسب با فروش فیلمهای کمدی و در بسیاری از موارد نازل و سخیف سرپا مانده است.
بیماری سینمای ایران چیست؟
شاید در نگاه اول مهمترین بیماری سینمای ایران همین مسئله تغییر ذائقه مخاطبان و فروش بیشتر فیلمهای سخیف در برابر فیلمهای ارزشمند و مفید باشد ولی به نظر میرسد این حال خراب ریشه در مسائلی دارد که صرفا محدود به استقبال مخاطبان از تعدادی فیلم کمدی و کم ارزش نمیشود. درواقع آنچه که باعث شده که وضعیت سینمای ایران از روزهای اوج خود فاصله بگیرد را صرفا نباید در این موضوع خلاصه کرد.
به طور کلی با بررسی وضعیت فیلمهای تولید و اکران شده در سالهای اخیر و میزان فروش این آثار میتوان عوامل موثر بر ایجاد وضعیت بیمارگونه فعلی سینمای ایران را به شکل زیر دسته بندی کرد:
1. معیوب بودن چرخه تولید و اکران
اولین نکته درباره بیماری سینمای ایران معیوب بودن چرخه تولید و اکران آثار سینمایی است. چرخهای که در آن میزان تولید آثار سینمایی با میزان اکران و فروش آنها مطابقت ندارد ولی هر سال بر میزان تولید این آثار افزوده میشود! گویی که شما هر سال با بخشی از سرمایه خود به تولید محصولی بپردازد ولی به دلایل مختلف یا نتوانید آن محصول را به خوبی به مشتری عرضه کنید و یا زمینهای برای فروش این محصول فراهم نشود، پس در سال آینده علیالقاعده شما یا باید میزان کمتری محصول تولید کنید و یا باید کیفیت محصول را افزایش دهید؛ در حالی که در سینمای ایران هیچکدام از این دو گزاره محقق نمیشود ولی بازهم بر میزان تولید افزوده میشود!
این چرخه معیوب باعث شده تا هر سال بر صف طویل آثاری که منتظر پیدا شدن فرصتی برای اکران هستند، افزوده شود بدون آن که متناسب با افزایش این صف فرصتها و ظرفیتهای اکران در داخل کشور رشد چندانی پیدا کرده باشد و همین عامل باعث میشود بیشتر تهیهکنندگان برای فرار از این صفطولانی به سراغ راههایی میانبر همچون سرمایهگذاری بر تولید آثار کمدی که مخاطب بیشتری دارند، بروند.
2. اعطای پروانه تولید غیراصولی
یکی دیگر از موضوعات قابل توجه در این زمینه عدم توجه به شاخصههای لازم برای صدور پروانه ساخت و در ادامه پروانه نمایش است. نتیجه این اتفاق صدور پروانه ساخت برای فیلمنامههایی است که در بسیاری از موارد بیکیفیت بودن آنها از همان ابتدا مشخص است و در نهایت خروجی حاصل شده از این فیلمنامههای ضعیف آثاری است که نهایت خلاقیت آنها برای جذب مخاطب توسل به شوخیهای جنسی و کمدیهای سطحی است؛ پس در این شرایط نمیتوان انتظار داشت که آثاری ارزشمند و قابل قبول تولید شود.
3. غلبه نگاه کاسبکارانه در عرصه تولید
اما شاید مهمترین مسئلهای که باعث خرابتر شدن حال امروز سینمای ایران شده است، غلبه نگاه کاسبکارانه در سینماست. نگاهی که فارغ از کیفیت آثار و رسالتی که سینما میتواند به دوش بکشد؛ به دنبال کسب درآمد بیشتر است. نگاهی که بدون شک مقداری از آن لازمه کار در سینماست ولی وقتی تبدیل به دغدغه اصلی شود؛ نتیجهاش وضعیتی میشود که در حال حاضر سینمای ایران گرفتار آن است؛ تولید حجم انبوهی از فیلمهای ضعیف که صرفا به واسطه حضور چند بازیگر کمدی و البته قصه نیمبندی که بیشتر بر پایه شوخیهای جنسی و غیرمرسوم پیش میرود، حالا تبدیل به یکی از اعضای جدایی ناپذیر سینمای ایران شده است. فیلمهایی که با ادامه روند فعلی در آینده نه چندان دور تبدیل به بخش اصلی سینمای ایران خواهند شد.