ای دو جهان از قلمت یک رقم |
بی رقمت لوح دو عالم عدم |
در کف من مشعل توفیق نه |
ره به نهانخانه تحقیق ده |
شمع زبانم سخن افروز ساز |
شام من از صبح سخن روز ساز |
نظامی
مولا علی(ع) گوید: هر کس به من سخنی آموخت، مرا بنده خود گردانید. روز 30 فروردین ماه سال 1379 این کمترین افتخار داشت تا در نکوداشت استاد خود دکتر عبدالحسین نوائی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی سخن گوید. با این سخن مولای متقیان آغاز به سخن کردم و امروز نیز بر این باور، از مولا علی استمداد می طلبم تا بار دیگر درباره استادم شادروان دکتر عبدالحسین نوائی چند کلمه ای به عرض رسانم.
سخن گفتن درباره شخصیتی که بالغ بر هشتاد سال زندگی و بیش از شصت سال فعالیت علمی داشت، برای این کمترین سخت است. نخستین بار که جسارت کردم و درباره استاد سخن گفتم در محضرشان بود و خطاها و لغزش هایم را استادانه گوشزد کردند، اما امروز چه؟
خوانندگان محترم متوقّعند که مطالبی نادر و ارزنده از قلم این کمترین درباره استاد خود بخوانند؛ از خاطرات، از طرز تفکر و تلقی ایشان، از بیانات و افاضات استاد در نشست های دو نفره، واقعیت نیز همین است.
اما باید بگویم این ناچیز قدرت بیان هیچ یک را ندارد، نه صراحت دکتر نوائی و نه رُک بودنش را، بنابراین تصمیم گرفتم با موضوع حرمت پیشینیان و با عنوان «نادره کاران ملک ادب» که دکتر نوائی نیز از آنان بود، چند دقیقه ای مصدّع اوقات سروران گرامی شوم.
دکتر نوائی حرمت فوق العاده ای برای استادانش قائل بود و پیوسته بر حرمت پیشینیان تأکید می کردند، از شادروان عباس اقبال آشتیانی و علاّمه محمد قزوینی و دیگران به نیکی یاد می کردند و این حرمت و احترام شامل همه کسانی بود که در گذشته، در تعالی و رفعت کاخ بلند ادب فارسی می کوشیدند و عمر خود را صرف این کار می کردند.
در یکی دو سال آخر حیات پر بار خود تصمیم گرفتند چاپ منقّحی از ذیل جامع التواریخ حافظ ابرو ارائه کنند. ایشان در مقدّمه مبسوط خود بر این تصحیح، از دکتر خان بابا بیانی خدایش قرین رحمت فرمایاد یاد می کنند، که در سال 1318 این اثر را به چاپ رسانده بود:
باید درود فراوان فرستاد بر روان پاک دکتر خان بابا بیانی که اول بار در حدود 65 سال پیش این کتاب را که ظاهرا تصحیح آن موضوع رساله دکترای وی بوده، چاپ کرده و با این کار این نسخه مهم را معرفی کرده بلکه با چاپ کتاب عملاً این منبع مهم را در اختیار اهل فضل قرار داده است.
اما اینکه چه شد دکتر نوائی بدین کار دست یازیدند، توضیح کوتاهی می دهند و می نویسند:
این کتاب چنانکه گذشت، 65 سال پیش چاپ شده و چاپ مجدد آن هم در سال 1350 بدون تغییری در کمیّت و کیفیّت صورت گرفته در حالی که لازم بود که بار دیگر به تصحیح و تنقیح مطالب پرداخته شود و در این راه کوششی تازه تر با دیدی گسترده تر به عمل آید و من این کار را با توجه بدان که الفضل للمتقدم آغاز کردم و به پایان بردم.
و بعد دلایل دیگری هم ارائه می کنند که بهتر است تا انتشار کتاب، خوانندگان محترم صبر بفرمایند. باز در جای دیگر از همین مقدمه مبسوط می نویسند:
من به نسخه پاریس دسترسی نداشتم و از این رو کتاب چاپی شادروان بیانی را ملاک قرار دادم و از آن کتاب به رمز «چا» یاد کردم، اما عکس نسخه خطی کتابخانه ملک را به لطف کارکنان محترم آن کتابخانه، که اینک وقف آستانه روضه مقدسه رضویه است، در دست دارم و از مقایسه این دو نسخه و احیانا از کتاب روضة الصفا در قسمت هایی که مستقیما از این متن رونویسی کرده، برای تصحیح و تکمیل کتاب سود جستم و آنچه به نظرم درست تر آمد و با سیاق و محتوای کلام مناسب تر دانستم در متن آوردم و در هر حال، چه در مورد افتادگی ها، چه درباره اختلافات نسخ و چه در مورد تصحیحات قیاسی در ذیل صفحه یاد آور شدم و هر جا لازم بود به توضیحات و تعلیقات مبادرت ورزیدم و چنانکه پیشتر هم ذکر کرده ام، اضافات و افاضات شادروان دکتر بیانی را به نام خود او آوردم تا یادگاری از کار ماندگار او باشد.
و درباره کتاب دیگر می گویند: «بحث درباره اغلاط نوشته کتاب را در پیشگاه اهل فضل زاید می دانم».
همیشه برای تحقیق و تفحص بدون حبّ و بغض می فرمودند این شعر مولانا را نباید فراموش کنیم:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود |
زان سبب عالم کبودت می نمود |
کسانی در گذشته کار کرده اند و کتابی تصحیح یا تألیف نموده اند «با امکانات و روش آن روزگار و از روش های علمی امروزی خبر نداشته اند» پس باید عینک امروزی را کنار نهاده و با عینک زمانه به بررسی و ارزش کار آنان بپردازیم.
دکتر عبدالحسین نوائی در 1304 ش در تهران متولد شد و پس از گذراندن دوره تحصیلات ابتدایی و متوسط از دانشسرای عالی تهران دانشگاه تربیت معلم امروز به دریافت دانشنامه لیسانس ادبیات و علوم تربیتی، و پس از آن از دانشگاه سوربن پاریس به دریافت درجه و عنوان دکترای ادبیات نائل گردید.
آثار دکتر نوائی را می توان به: تصحیح متون ادبی و تاریخی، تصحیح اسناد و تألیف تقسیم کرد، آثار ایشان دوبار برنده کتاب سال و دوبار برگزیده حامیان نسخ خطی بود؛ و بر حسب موضوع به قرار ذیل است:
الف تصحیح متن
1. شرح حال رجال حبیب السیر (چاپ اوّل 1324)، بار دیگر در 1379 همراه مقدمه مفصل و فهارس توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تجدید چاپ شد.
2. خاطرات عباس میراز ملک آرا (چاپ اوّل 1325)، بار دیگر در 1345 توسط انجمن نشر آثار ایرانی، و دیگر بار در 1355 توسط نشر بابک نشر یافت.
3. فتنه باب از علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه (چاپ اوّل 1333)، بار دیگر در 1352 توسط نشر بابک و اخیرا چاپ ششم آن توسط انتشارات علمی در 1383 دو ماه پس از در گذشت دکتر نوائی به چاپ رسید.
5. تاریخ گزیده از حمدالله مستوفی (چاپ اول توسط انتشارات امیر کبیر در 1339) بار دیگر در سالهای 1362، 1364 و 1384 توسط همان ناشر چاپ شده است.
6. احسن التواریخ از حسن بیک روملو (جلد اول در 1349 توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب، جلد دوم در 1355 توسط انتشارات بابک)، بار دیگر جلد اول توسط علمی و فرهنگی 1381 و اخیرا هر دو مجلد در انتشارات اساطیر زیر چاپ است و استاد تجدید نظر کلی در تصحیح آن به عمل آورده است.
7. مطلع سعدین و مجمع بحرین (چاپ اول در 1353 توسط انتشارات طهوری) شامل بخش اول از مجلد اول بود، بار دیگر توسط پژوهشگاه علوم انسانی در 1372؛ و در روزهای پایانی حیات دکتر نوائی، در ایّامی که در بیمارستان بستری بود ،مجلدات بخش دوم جلد اول و مجلد دوم شامل بخش اول و دوم، توسط پژوهشگاه علوم انسانی (مهر 1383) چاپ و نشر یافت.
8. تاریخ عضدی از احمد میرزا عضدالدوله قاجار (چاپ اول در 1355 توسط انتشارات بابک)، بار دیگر در 1376 توسط انتشارات علمی تجدید چاپ شد.
9. حدیقة الشعراء از میرزا احمد دیوان بیگی در سه مجلد (ج 1 در 1364، ج 2، در 1365، ج 3 در 1366 توسط انتشارات زرین).
10. مرآة البلدان از محمد حسن خان اعتماد السلطنه، با همکاری میر هاشم محدّث، در چهار مجلد توسط دانشگاه تهران در 1367.
11. مرآة الوقایع مظفری و یادداشت های ملک المورخین سپهر از عبدالحسین خان ملک المورخین (چاپ اول در 1368 توسط انتشارات زرین). پس از چاپ مراة الوقایع، دکتر نوائی به همت شادروان امیرحسین آریانپور بر مجموعه یادداشت های ملک المورخین دست یافت و بار دیگر مجموعه را تصحیح کردند که توسط نشر میراث مکتوب زیر چاپ است.
12. تکلمة الأخبار از عبدی بیک شیرازی (چاپ اول 1373، پژوهشگاه علوم انسانی).
13. فهرس التّواریخ از رضا قلی خان هدایت، با همکاری میرهاشم محدث (چاپ اول 1373، توسط پژوهشگاه علوم انسانی).
14. متون تاریخی به زبان فارسی (چاپ اول 1376، توسط سمت)، بار دیگر در 1381 و 1373 تجدید چاپ شده است.
15. زبور آل داود: شرح ارتباط سادات مرعشی با سلاطین صفویه (چاپ اول 1379 توسط مرکز نشر میراث مکتوب).
16. اشعار عامیانه ایران در عصر قاجار، گردآوری ژوکوفسکی (چاپ اول 1382، توسط انتشارات اساطیر).
17. هفت دیوان محتشم کاشانی (در 2 مجلد)، با همکاری مهدی صدری (چاپ اول 1380، توسط مرکز نشر میراث مکتوب). اثر حاضر، کتاب برگزیده سومین دوره حامیان نسخ خطی بود.
18. مظفرالدین شاه (مجموعه یادداشت های ملک المورخین)، همان که درگذشته بخشی از آن، با عنوان مراة الوقایع مظفری چاپ شده بود (زیر چاپ).
19. مآثر رحیمی از عبدالباقی نهاوندی (چاپ اول، جلد اول توسط انجمن آثار ومفاخر فرهنگی در 1381) مجلدات دوم و سوم توسط انتشارات اساطیر زیر چاپ است.
20. تاریخ روابط ایران و ونیز، با همکاری الهام ملک زاده (زیر چاپ توسط دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری).
21. ذیل جامع التواریخ، از حافظ ابرو (زیر چاپ توسط انتشارات اساطیر).
22. ظفرنامه از شرف الدین علی یزدی، با همکاری سیدسعید میرمحمد صادق (زیر چاپ توسط کتابخانه مجلس).
23. روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در 1306 ق، با همکاری الهام ملک زاده (زیر چاپ توسط سازمان اسناد وکتابخانه ملی ایران).
ب. تصحیح اسناد
24. اسناد و مکاتبات تاریخی از تیمور تا شاه اسماعیل (چاپ اول 1341، توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب)، تجدید چاپ دوبار. برنده جایزه کتاب سال 1349 .
25. شاه اسماعیل صفوی: اسناد و مکاتبات تاریخی با یادداشت های مفصل (چاپ اول 1347، توسط بنیاد فرهنگ ایران).
26. شاه طهماسب: مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی با یادداشت های مفصل (چاپ اول 1350، توسط بنیاد فرهنگ ایران).
27. شاه عباس: مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی با یادداشت های مفصل، (چاپ اول 1352، توسط بنیاد فرهنگ ایران)، بار دیگر در 1367 توسط انتشارات زرین.
28. اسناد و مکاتبات سیاسی ایران از 1308 1105 ق (چاپ اول 1363، توسط پژوهشگاه علوم انسانی) برنده جایزه کتاب سال 1364.
29. اسناد و مکاتبات سیاسی ایران از 1105 1135 ه . ق (چاپ اول 1363، توسط پژوهشگاه علوم انسانی).
30. نادر و جانشینانش، همراه با نامه های سلطنتی و اسناد سیاسی و اداری (چاپ اول، 1368، توسط نشر زرین).
31. اسناد عبدالوهاب خان آصف الدوله «خراسان، گیلان و آذربایجان»، با همکاری نیلوفر کسری، 3 جلد (چاپ اول 1377 1382، توسط مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر).
32. نایبیان کاشان (بر اساس اسناد)، با همکاری محمد بقایی شیره جینی، (چاپ اول 1379، توسط سازان اسناد ملی).
33. دانشجویان ایرانی در اروپا: اسناد مربوط به قانون اعزام محصل از 1307 1313، با همکاری الهام ملک زاده (چاپ اول 1382، توسط سازمان اسناد و کتابخانه ملی).
34. مهد علیا به روایت اسناد (چاپ اول 1383، توسط اساطیر). کتاب برگزیده پنجمین آیین بزرگداشت حامیان نسخ خطی.
ج. تألیفات
35. کریم خان زند (چاپ اول 1344، نشر فرانکلین) چاپ های بعد در 1356، 1376 و... توسط انتشارات امیرکبیر.
36. فتح تهران: گوشه هایی از تاریخ مشروطیت تا اولتیماتوم (چاپ اول 1356، نشر بابک).
37. دولت های ایران از مشروطیت تا اولتیماتوم (چاپ اول 1356،نشر بابک).
38. ایران و جهان (چاپ اول توسط نشر هما، ج اول 1364، ج دوم 1358، ج سوم 1376)، بار دیگر توسط همان نشر تجدید چاپ.
39. تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره صفویه؛ با همکاری دکتر عباسقلی غفاری (چاپ اول 1381 توسط انتشارات سمت).
40. روابط سیاسی و اقتصادی ایران در دوره صفویه (چاپ اول 1377، توسط انتشارات سمت).
41. روابط سیاسی ایران و اروپا در عصر صفوی (چاپ اول 1372، توسط انتشارات ویسمن).
42. القاب و عناوین در عصر قاجار (زیر چاپ توسط انتشارات اساطیر).
دکتر عبدالحسین نوائی، بالغ بر یکصد و سی مقاله تألیف کرده اند، همچنین مقدمه هایی بر آثار دیگران همچون: گنج دانش (جغرافیای تاریخی شهرهای ایران) از محمدتقی حکیم، به اهتمام جمشیدکیان فر و محمدعلی صوتی؛ نامه های خان احمدخان گیلانی؛ جغرافیای تاریخ مفصل کرمانشاهان و باختران؛ گزیده فرمانهای موجود در کتابخانه ملی؛ وجه تسمیه شهرهای ایران؛ روزنامه اختر(باز چاپ توسط کتابخانه ملی) و اسطوره اهل حق نوشته اند.
در سال 1379 از ایشان به پاس خدمات علمی و فرهنگی توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تجلیل به عمل آمد، همچنین در سال 1383 به عنوان یکی از چهره های ماندگار معرّفی شدند.
اما به گونه دیگر نیز می توان از استاد دکتر عبدالحسین نوائی سخن گفت، آن هم به نوعی که شاگردی از استاد خود سخن گوید.
حقیر افتخار آن را داشت که با واسطه و بی واسطه شاگرد حضرت استاد باشد. بی واسطه: به دلیل آنکه در محضرشان و در کلاس های درسی دانشگاهی استاد تلمذ کرده و از بحث های خارج از کلاس ایشان بهره فراوان برده ام.
با واسطه: به دلیل آنکه از تألیفات و تصحیحات استاد سود جسته، به ویژه آن زمان که شاگرد دبیرستانی بیش نبوده و با مطالعه تألیفات ایشان همچون: فتح تهران و دولت های ایران سخت شیفته قلم استاد شدم.
حتی در تصحیح متون نیز خود را از شاگردان استاد می دانم و بارها و بارها آثار و نظرات استاد، همچون چراغی پر فروغ، روشنایی بخش راه من در تصحیح متون و کارهای علمی بود. افزون بر آن سعادت داشته ام که وقت و بی وقت، تلفنی و حضوری با سؤال های بجا و نابجا مصدّع اوقات شریفشان شده و از دریای بی کران علمشان سیراب شوم.
استاد نوائی، پیوسته با گشاده رویی و با بیان پر مهر و عطوفتِ «عزیز»، این اجازه را داده بودند که معضلات خود را با ایشان مطرح کنم و به سر انگشت تدبیرشان ارشاد و رهنمون شوم.
اضافه کنم که این همه مهر و لطف و محبت استاد، تنها شامل حال این حقیر نبود، دانشجویان کارشناسی ارشد و دوره دکترای تاریخ، به ویژه آنان که راهنمایی رساله شان با استاد بود و در محضر حضرت استاد به دفاع می پرداختند، نیک آگاهند که از مراحم ایشان چگونه برخودار بوده اند.
وقتی از منظر تفحص و کنکاش، به مجموعه اسناد مکاتبات سیاسی ایران نگاه کنیم، در می یابیم که حاصل این 6000 صفحه در 10 مجلّد چه شب بیداری های توأم با بازنویسی از روی دست نوشته های عجیب و غریب با خطوط کج و معوج را در پی داشته است.
کاری که حضرتشان به تنهایی در حد فاصل سال های 1341 الی 1367 به فرجام رسانده اند، امروز سازمان ها و نهادها با آن امکانات وسیع و پرسنل بی شمار و پژوهشگران ریز و درشت، پر مدّعا و بی ادعا، هنوز نتوانسته اند از عهده برآیند و اثری در خور و شایسته همچون یکی از مجلدات دهگانه ایشان را عرضه کنند، اگر هم صورت گرفته است، باز از پرتو وجود حضرتشان بوده که رونق بخش آن جمع بوده اند.
اجازه دهید اندیشه جمع آوری و تصحیح اسناد را از زبان قلم استاد نقل کنیم:
اندیشه جمع آوری مدارک و اسناد مکتوب تاریخی از دیر باز مرا بخود مشغول می داشت و سائقه همین شور و شوق نخستین قدم در این راه انتشار مقالاتی بود در مجلات اطلاعات ماهیانه و یادگار، بر اساس نامه های تاریخی به منظور نشان دادن ارزش تاریخی آن اسناد، تا اینکه نخستین مجلد در 1341 به صورت مستقل با عنوان اسناد و مکاتبات تاریخی ایران از تیموریان تا شاه اسماعیل که در برگیرنده اسناد دوره تیموری و ترکمانان بود منتشر شد.
سبب این همه توجه استاد به اسناد و مدارک، پی بردن به ارزش حقیقی اسناد از طرف ایشان بود، می فرمایند:
نوشتن یا تألیف تاریخ ایران بر اساس مدارک و اسناد تاریخی مستلزم کوششی است همه جانبه چه در داخل و چه در خارج کشور برای جمع آوری اسناد ومدارک تاریخی از سنگ نوشته ها و آثار هنری گرفته تا یادداشتها و نامه ها و کتابها و دفاتر رسمی و امثال آن...
چه تاکنون در کشور ما بدین امور توجهی نمی شده و هنوز هم اینگونه اسناد در چشم ما ایرانیان آن اهمیت شایسته و در خور را نیافته است. حتی به جمع آوری اسناد و مدارک مکتوب مانند نامه ها و فرمانها برنخاسته و این نوع نامه ها و اسناد در بطون و کتب و رسالات و جُنگ ها پراکنده است و اگر هم کسی به جمع آوری آن توجه کرده است، از لحاظ نمونه انشاء و قدرت ترسل یا جمع آثار قلمی فلان نویسنده بوده است، نه از لحاظ توجه به اهمیت تاریخی و ملی آن.
به راستی که نیکو گفته اند و دُر سفته اند؛ زیرا آنچه که در آرشیوهای نهادها و سازمانهای دولتی نیز بنا به ضرورتی جمع شده، به صورت بایگانی را کد در آمده و یا به عبارت ساده تر به مانند صندوق های مادربزرگانی است که نوادگان ایشان در حسرت افکندن نیم نگاهی به درون آن بسر می برند.
از تصحیح مجموعه اسناد که بگذریم، تألیفات ایشان نیز تمامی در خور توجه اند و از غنای علمی والایی برخوردارند. نیم نگاهی به آخرین اثر ارزنده استاد یعنی تاریخ ایران و جهان مطلب را روشن تر می نماید.
اثر مذکور، چنانکه گذشت، در سه مجلد با بیش از 2400 صفحه باحجم غنی و پر محتوایی به چاپ رسیده و مجلد اول شامل تاریخ ایران: از مغول تا قاجاریه؛ مجلد دوم از قاجاریه تا پایان عهدناصری و مجلد سوم از مشروطیت تا پایان قاجار است. به ویژه این بخش سوم، تاریخ شادی و غرور، غم و اندوه این ملت است که به راستی دکتر نوائی با نوائی هر چه تمامتر آن را به پایان رسانده، همچنانکه: عندلیب آشفته تر می گوید این افسانه را، این مبحث مهم و شگفت انگیز تاریخ ایران را بیان می کند تا آنجا که خواننده گاه به اوج می رسد و زمانی از اوج به حضیض و هر سه مجلد را استاد با انشائی سلیس و روان تألیف کرده اند.
تاریخ ایران و جهان سیری است گزیده و مطلوب در متون و سفرنامه ها که در نوع خود بی نظیر است. استاد، حوادث را با بی طرفی و بی نظری که خاص یک مورخ درست کردار و راست گفتار است، پی گرفته اند و به متقن ترین منابع مراجعه کرده و مضامین تاریخی را با قلمی شیوا چنان لطافتی بخشیده اند که هر خواننده ای به خواندن آن مشتاق می گردد.
استاد نوائی در مقدمه ایران و جهان تلاش ایرانیان را برای آشنایی با فرهنگ غربی چنین بیان می کنند:
قوم ایرانی، قومی هوشمند و کنجکاو و دقیق در جستجوی تمدن مغرب زمین بوده، اما بسیار غم انگیز است که از آن همه تلاش و کوشش آنچنان که شایست و بایست بهره نگرفته و در عوض بسیاری از زشتی ها و ناپاکی ها و آلودگی های فرهنگ غربی را اخذ کرده است.
و در سبب تألیف اثر نیز می فرمایند:
چه باعث شد که ما با آن همه سوابق علمی و فرهنگی و با آن همه هوش و ذکاوت نتوانستیم از خرمن عظیم دانش و بینش فرهنگی به میزان لازم بهره گیریم و از مرحله تقلید و دریوزگی مستشاران خارجی بگذریم و به مرحله خلاقیت و ایجاد برسیم. این سؤالی است که در خاطر هر ایرانی وطن خواه خلجان می نماید، اما پاسخ چیست؟ نمی دانم.
شاید موجب این ناکامی ها نبودن محیط مناسب علمی در شرایط سخت رژیم های خود کامه ایرانی بوده، شاید هم قدرت های استعماری مانع وصول ما به سر چشمه گوارای دانش جدید بوده است، شاید هم به صلاح بعضی از عوامل داخلی و یا منافع خارجی نبوده که ما بیش از این رشد کنیم. شاید این عوامل دست به دست داده اند تا ما را از پا بیفگنند، نمی دانم.
من از این کلاف سردرگم علل سر در نمی آورم؛ اما قصه پر غصه تلاش قوم هوشمند ایرانی را در راه دست یافتن به افق های تازه می دانم.
گر چه استاد می فرمایند که «از این کلاف سردرگمِ علل» سر در نمی آورند و هدفشان «نوشتن قصه پرغصه قوم ایرانی» بوده، اما جای جای کتاب، خواسته و ناخواسته «این کلاف سر در گم علل» را می شکافند و بدان پاسخ می دهند و یا پس از شکافتن «این کلاف سردر گم علل»، یافتن پاسخ را برعهده خوانندگان می گذارند و همین ارزش کتاب را دو چندان کرده است.
استاد برای تألیف این اثر، بالغ بر 500 منبع را مطالعه و ملاحظه فرموده اند که تنها در پایان مجلد اول از 220 عنوان، فهرستْ وار یاد کرده اند، منابع ایشان افزون بر متون تاریخی ایرانی و اسناد و مدارک، شامل یادداشتها، خاطره ها و سفرنامه های خارجیانی است که در قالب هیأت های سیاسی، تجاری و یا سیاحانی بوده که به نحوی از انحاء از ایران دیدن کرده و یا برای مدتی ولو اندک مقیم ایران زمین بوده اند. به جرأت باید گفت که هیچ منبع مهمی نیست که استاد برای تألیف بدان رجوع نکرده باشند. قصد بر نقّادی نیست، ولی ای کاش فهرست جامع این آثار را همچنان که در پانوشت ها ذکر کرده اند، در پایان مجلد دوم و سوم و یا حداقل در پایان مجلد سوم ذکر می کردند.
دکتر عبدالحسین نوائی دستگیر مصححّان و پژوهشگران جوان و تازه کار نیز بود و برایشان احترام خاصی قائل بودند. به راحتی اجازه می دادند که نامشان در کنار نام پرآوازه خود قرار گیرد، اما افسوس که یک دو تن از اینان نمک خورده و نمکدان بشکستند و با مصاحبه آنچنانی «خودم شاگرد، خودم استاد» اجر و حمایت بی دریغ ولی نعمت خود را نادیده گرفتند و موجب دل آزاری دکتر نوائی را فراهم آوردند.
در اکثر روزهایی که برای دست بوسی و ادای خدمت، حضور دکتر نوائی شرفیاب می شدم، از حق ناشناسی نسل امروز و حرمت به پیشکسوتان سخن می گفتند: از شادروان عباس اقبال و همکاران و دوستانش از علاّمه محمد قزوینی، ملک الشعراء بهار، بدیع الزمان فروزانفر، احمد بهمنیار، از اعضای انجمن بهمن و بسیار کسان دیگر یاد می کردند و توصیه می فرمودند که حرمت اینان را پاس بداریم. گاه می گفتند:
دلم به درد آمده می خواهم درد دل کنم، قلم را بر بزرگان گذشته بگریانم که روزگاری به خون دل بنایی نهادند و ما امروز به غرض یا جهل می خواهیم تخریب کنیم، آری هنرمندان مردند <وزیشان شکم خاک است آبستن جاویدان< بگذارید لختی بگریم وبنالم که :
هنر اکنون همه در خاک طلب باید کرد |
زان که اندر دل خاک اند همه با هنران |
جای تأسف است که چنین روحیه ای بر ما حکمفرما باشد، وقتی محققان و پژوهشگران ما حرمت گذشتگان را حفظ نکنند، از جوانان بی تجربه تازه به دوران رسیده چه توقعی می توان داشت.
جای آن است که خون موج زند در دل لعل |
زین تغابن که خزف می شکند بازارش |
دکتر عبدالحسین نوائی از جوانی طرف توجه بزرگان علم و ادب بود. از همان جوانی قلمش ندای پختگی می داد تا جایی که فرزانگان کشور همسایه (ترکیه) که تنی چند از بزرگان علم و ادب ایرانی را به کشورشان دعوت کرده بودند، نام نوائی نیز در میان بزرگان به چشم می خورد. وقتی در فرودگاه آنکارا از زنده یاد عباس اقبال، پی جوی دکتر نوائی شدند، با مشاهده چهره جوان نوائی دچار بُهت و حیرت شدند، لابد که تصورشان از نوائی پیری سرد و گرم چشیده روزگار بود، نه جوانی که قلمش حکایت از پیری با تجربه می کرد.
افزون بر عباس اقبال، روانشاد علاّمه محمد قزوینی هم علاقه وافری به دکتر نوائی داشت و احترام ویژه ای برای ایشان در ایام جوانی قائل بود و این نکته از نامه ای که مرحوم قزوینی به وی نوشته بر می آید. نامه ای که در چهاردهم فروردین 1324 نوشته است، یعنی در ایامی که دکتر نوایی سنش از 20 سال تجاوز نمی کرد:
14 / 1 / 24
آقای عبدالحسین نوائی
مستدعی است اگر زحمتی برای سرکار نباشد هر چه زودتر ممکن است یکی از این شبها را در همان حدود ساعت 8 بعد از ظهر با تمام صفحات مقاله اینجانب تشریف بیاورید که یک کلمه فقط یک کلمه تصحیح می خواهم در یکی از حواشی که فعلاً یادم نمی آید راجع به چه صفحه است علاوه کنم که بعد یادم آمد و حتما می خواهم این تصحیح علاوه شود.
در ضمن مقاله آن شخص معهود را هم به سر کار اعاده خواهم داد، چنانکه عرض کردم هر شبی را که بخواهید به میل خودتان می توانید تشریف بیاورید ولی هر چه زودتر بهتر است در حدود همان ساعت 8.
ارادتمند محمد قزوینی
همانطور که دکتر نوائی درباره اقبال می گفت: «اقبال فرزند خصال خویشتن بود»، به راستی دکتر نوائی نیز فرزند خصال خویشتن بود، بدین آب و خاک و تاریخ و ادبیات آن عشق می ورزید. سطری بیهوده ننوشت و قلمی نابجا بر روی صفحه کاغذ، نلغزاند. گر چه معتقد بود که از میان لابلای حوادث و سطور تاریخ آنچه بر سرنوشت امروز ما حاکم است رویدادهای تاریخ معاصر است، اما حاضر نبود برای هر کس و ناکس شرح حالی و ... قلم زند و معتقد بود که این قبیل نوشتن ها «جز اعانت بر اثم و تضییع آبرو چه لطفی دارد».
استاد نوائی همیشه عادت کرد بود که برای خود بنویسند، از پذیرش «کار سفارشی آن هم به قید زمان معجل»، پرهیز داشت. که زمانی مرحوم استاد احمد بیرشک، واسطه تألیف چند مقاله از استاد برای دانشنامه انگلیسی که زمانی ایرانیکا بودند و دکتر احسان یار شاطر نامه ای به همین منظور برای استاد نوائی نوشتند:
28 / مهرماه 60
دوست دانشمند ارجمندم
امیدوارم تندرست باشید. آقای بیرشک مژده سلامت شما را نوشته بودند و هم چنین اینکه ممکن است در تحریر بعضی مقالات جغرافیایی و تاریخی دانشنامه انگلیسی مشارکت بفرمائید. دعوتی درباره باغ فین کاشان و بهارستان و دبیر اعظم ضمیمه است. لطفا توجه داشته باشید که مقالات دانشنامه حواشی و پاورقی بکار نمی برد. مأخذ در متن مقاله بین الهلالین ذکر می شود. چون از برخی آثار چاپهای مختلف است ذکر خصوصیات کامل مآخذ ضروری خواهد بود. غرض از بهارستان توصیف ناحیه و تاریخ ساختمان و تحولات آن است.
با تجدید مراتب ارادت و تشکر
احسان یار شاطر
نامه دکتر یارشاطر همراه یادداشتی از دکتر احمد بیرشک در 15 آبان 60 به دست دکتر نوایی رسید:
دانشمند محترم جناب دکتر نوائی
نامه ای از دایرة المعارف ایرانیکا، آقای دکتر احسان یار شاطر، برای جناب عالی اما به نشانی ارادتمند رسیده است که بدین وسیله ارسال خدمت می شود. ضمن عرض ارادت توفیق و سلامت وجود شما را آرزو می کنم.
امضاء
احمد بیرشک
دکتر نوائی در پنجم آذر ماه 1360 در جواب نوشتند:
5 آذر ماه 1360
دوست معزز دانشمند
رقیمه شریفه 28 مهرماه به وسیله آقای احمد بیرشک چند روز پیش عز وصول بخشید. از محبتی که فرموده بودید سپاسگزارم.
در باب نوشتن مقالاتی در دانشنامه انگلیسی که اول بار جناب بیرشک با من صحبت کردند (البته با تلفن) من بدیشان عرض کردم که از موضوع ایرانیکا کاملاً بی اطلاع هستم و اساسا علاقه ای به نوشتن شرح حال افرادی چون علم و اقبال و علا و دیگران ندارم و آنان را در بدبختی سابق ولاحق ایران کاملاً مقصر می دانم و بنابراین از نوشتن شرح حال چنین کسانی معذورم.
بدبختانه چنین به نظر می رسد که ایشان به علت ثقل سامعه به هیچ وجه متوجه سخنان من نشده و به اغلب احتمال به جناب عالی نوشته اند که فلانی حاضر به نوشتن چنین مقالاتی است.
همان طور که عرض کردم من اصلاً نمی دانم که ایرانیکا چیست و از کجا و در کجا به کار مشغول شده و هدف آن چیست و بانی آن کیست. بنابراین از شرکت در تهیه مقالات اگر معذورم بدانند ممنونم خواهند فرمود. وانگهی نوشتن شرح حال فرج الله خان بهرامی رئیس دفتر رضاخان و مردی که تمام هوش و کاردانی و خط و ربط و انشاء و انشاد خود را در خدمت دیکتاتور و دیکتاتوری گذاشت و حتی به نام او کتاب نوشت و سخنانی در دهان رضاخان گذاشت که گویی وی از فلسفه دانشمندان یونان تا حکم و لطایف حکمای رم مطلع بوده جز اعانت براثم و تضییع آبرو چه لطفی دارد. از اینها گذشته من همیشه عادت کرده ام که برای خودم بنویسم و کار سفارشی آن هم به قید زمان معجل نپذیرم. خاصه آن که قبول سفارش مستلزم قبول شرایط تحریر و فرا گرفتن فنون ظریفه ای در اسماء و علایم و رموز و اشاراتی در نقطه گذاری و مرجع شناسی باشد که دیگر در پیرانه سر باعث سرگشتگی و آشفتگی است و این جمله حاصل است.
با تجدید مراتب ارادت و تشکر
عبدالحسین نوائی
بعدالتحریر یادم آمد که قبلاً بنا به درخواست جنابعالی مقالاتی راجع به الغ بیک و امرای شیرازی... نوشته بودم. اما نفهمیدم چه شد. اگر به درد خورده و چاپ شده، بهتر بود که لااقل برای من یک نسخه ولو در مقابل پرداخت قیمت برای اطلاع فرستاده می شد؟
بگذاریم و بگذریم و به یاد آوریم که:
از ملک ادب نادره کاران همه رفتند |
رو بار سفر بند که یاران همه رفتند |
آن ابر شتابنده که در دامن صحراست |
گوید: چه نشینی که سواران همه رفتند |
دکتر نوائی از نادره کاران ملک ادب و تاریخ ایران زمین بودند که در شانزدهمین روز از ماه مهر یعنی روز مهرگان از میان ما رخت بربستند و پای از دایره هستی بیرون نهادند. روحشان شاد.