ماهان شبکه ایرانیان

سیمای جامعه مطلوب در قلمرو بینش و گرایش

جامعه ها و تمدّن های بشری هر کدام در مورد انسان، جهان و جهان آفرین دارای نوعی دیدگاه و بینش اند. از دورترین کرانه های تاریخ بشر تا جهان معاصر، هیچ جامعه و تشکیلات و تمدّنی بدون نوعی جهان بینی و باور در مورد انسان، جهان و آفریدگار هستی بر روی این سیّاره خاکی پدید نیامده است.

زیربنای زندگی جامعه ها و تمدّن ها

جامعه ها و تمدّن های بشری هر کدام در مورد انسان، جهان و جهان آفرین دارای نوعی دیدگاه و بینش اند. از دورترین کرانه های تاریخ بشر تا جهان معاصر، هیچ جامعه و تشکیلات و تمدّنی بدون نوعی جهان بینی و باور در مورد انسان، جهان و آفریدگار هستی بر روی این سیّاره خاکی پدید نیامده است.

هماره فطرت خداجو و اندیشه پویا و حسّ کنجکاوی انسان، از آغاز آفرینش و تشکیل نخستین جامعه کوچک بشری به همراه او بوده و با نظاره پدیده های شگفت انگیز و نظامات شگرف آفرینش او را به شناخت جهان هستی و هدفداری آن، به شناخت انسان و ویژگی ها و جایگاه او در نظام آفرینش و به شناخت آفریدگار و سرچشمه این همه زیبایی و شگفتی و شکوه رهنمون گشته است.

این همه اعجاب، هماره او را در برابر این پرسش های متنوع قرار داده است که: جهان و پدیده ها و نظامات شگفت انگیز آن از کجاست؟ آیا این ها خود پدیده آمده اند و خود تدبیرگر خویش اند یا پدید آورنده و برپا دارنده و تدبیرگری دانا و توانا و بی نیاز بر ورای این پدیده ها و حرکت و شور و شعورهاست؟ و هدف از آفرینش این ها چیست؟

اگر جهان را آفریدگاری است، دارای چه صفات و ویژگی هایی است؟

آیا انسان می تواند به سوی او راهی بجوید یا نه؟ و رابطه شایسته و بایسته انسان با او چه گونه است؟

انسان، این معمّای آفرینش چگونه موجودی است؟

نقاط قوّت و ضعف و ویژگی هایش، کدام است و هدف از آفرینش او چیست؟

باید خود را به کدام ارزش ها بیاراید؟ از کدامین آفت ها و خصلت ها بپیراید و فرجام کارش به کجا خواهد انجامید؟

آیا او در پرتو ندای درونی فطرت، شعله فناناپذیر وجدان، مشعل فروزان خِرد و گوهر دانش و بینش می تواند راه زندگی شایسته را از میان کوره راه ها دریابد یا نیازمند به پیام آسمانی و برنامه انسان ساز و افتخارآفرین آفریدگار خویش است؟

قرآن در اندیشه طراحی و ساختن و آراستن دنیایی زیبا، خردمندانه، آزاد، آباد، با امنیت و معنویتی است که برای این پرسش های اساسی و زیربنایی، شایسته ترین و دقیق ترین پاسخ ها را بیابد. به همین جهت است که قرآن پیش از هر چیز، کار را از دهش شناخت و بینش درست به انسان و ایجاد تحول مطلوب در دستگاه خرد و اندیشه او آغاز می کند و می کوشد تا آن را پرفروغ تر سازد و موانع روشنگری آن - که آفت حیات پاک و خردمندانه و بشردوستانه است - را بزداید و آن را بر غرایز و نیروهای درونی و برونی حاکم سازد ومدیریت جان و دنیای وجود فرد و جامعه را به آن بسپارد.(1)

از این رو به سوی غرایز و انگیزه های درونی و طبیعی انسان می رود، و آن ها را آن گونه که هستند به دور از افراط و تفریط می پذیرد و تعدیل می کند و تلطیف می بخشد و به نیاز آن ها پاسخی خردمندانه و سنجیده می دهد؛ چرا که هر کدام از آن ها را نیروها و ابزارهای حرکت و قیام و موتور محرکه زندگی انسان به حساب می آورد و نردبان ترقی و اوج گرفتن او به پرفرازترین بام گیتی؛ پس باید به رسمیت شناخته شده و گرامی شمرده شوند و وسیله رشد باشند و با مدیریت خِرد و دانش و دین و تجربه های موفق سامان داده شوند، نه آن که بی مهار و بی هدف و بی برنامه رها و یا سرکوب گردند.(2)

در گام سوم، قرآن به خواسته های عالی انسان می اندیشد؛ به روح او، عواطف بشری، وجدان، فطرت، کشش های اخلاقی و انسانی او و آن ها را شکوفا و بارور می سازد و دنیایی زیبا، دوست داشتنی و پر از نیک بختی را برای وی رقم می زند.(3)

با ویژگی هایی در بینش، گرایش، و منش و عمل که در ادامه، به مرور آن ها خواهیم پرداخت:

 

سیمای جامعه مطلوب در قلمرو بینش

1ـ همگرایی در جهان بینی

 

برخی از دانشمندان در راه پی افکندن طرح جامعه و بنیاد تمدّن، به موضوع ها و عواملی نظیر عامل زبان و لغات، نژاد و خون، عامل جغرافیایی و منطقه ای، آداب و رسوم و سنت های ملّی، نظام و حکومت واحد، منافع طبقاتی و صنفی و گروهی گرایش جسته و این ها را عامل وحدت و یکپارچگی انسان ها و تشکیل جامعه موفق و پایدار نگریسته اند. البته بسیاری از جامعه های کنونی نیز بر این اساس شکل گرفته و بسیاری از مشکلات و بحران ها نیز زاییده همین طرز نگرش است.

امّا در جامعه مطلوب و مورد نظر قرآن، ضمن پیراستن این عوامل از بار منفی و تعصب انگیز و صلح ستیز آن و جهت دهی خردمندانه و بهره وری شایسته و منطقی از آن ها در راه رشد صلح و بهروزی انسان، به این عوامل به عنوان عامل همگرایی و وحدت و نزدیک ساز دل ها و جان ها چندان بهایی داده نمی شود، بلکه جامعه مطلوب بیشتر بر پایه های تزلزل ناپذیر اندیشه و عقیده و ایمان و جهان بینی اساسی و استوار قرآن بنیاد می گردد.

قرآن بر این واقعیت رهنمون است که زیربنای تفکر و اندیشه و روابط فردی و اجتماعی هر جامعه ای، از جهان بینی آن برمی خیزد؛ همان گونه که معیارها و ملاک ها، ارزش ها و ضدّارزش ها، برنامه ریزی ها و طرح های آن در میدان های مختلف اجتماعی، اقتصادی، صنعتی، سیاسی، هنری و تشکیلاتی نیز همه و همه از جهان بینی سرچشمه می گیرد.

با این بیان، طبیعی است که جهان بینی های متفاوت و متضاد و ناهمگون و ناسازگار، ناهماهنگی و تفرقه و درگیری های پایان ناپذیر و دردناکی را به بار می آورند و زندگی اجتماعی را تلخ و ناگوار و پر ضایعه و گاه غیرقابل دوام و بقا می سازند.

بر این اساس است که قرآن در پی ریزی و بنیاد پایه های جامعه و ساختار آن، با رعایت آزادی اندیشه و گرامیداشت حق سنجش و مقایسه و پاسداشت حق انتخاب برای افراد، به همگرایی در اندیشه و عقیده و جهان بینی یگانه - با به رسمیت شناختن تنوع سلیقه ها و اندیشه ها - اهمیّت می دهد تا از این رهگذر جامعه ای همگرا و یکپارچه و امتی منسجم و پایدار و شرایطی هدفمند و حکیمانه پدید آورد و جهانی زیبا و هماهنگ با مجموعه نظام هستی بسازد که این یکی از ویژگی های جامعه مطلوب و مورد نظر قرآن در قلمرو بینش است.

قرآن در انگیزش انسان به این جهت می فرماید:

«اِنَّ هذِهِ اُمَّتُکُمْ اُمَّةً واحِدَةً وَ اَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ»(4)

«این است آیین شما که آیینی یگانه است، و من پروردگار شما هستم؛ از این رو [تنها] مرا بپرستید.»

پس از نصب علایم راهنما و نشانه های جهت بخش در این راستا می فرماید:

«اَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیما فَاتَّبِعُوهُ وَلاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِه ذلِکُمْ وَصّیکُمْ بِه لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(5)

«از این رو که راه راست و بی انحراف من این است، از آن پیروی کنید و از دیگر راه ها نروید که شما را از راه او پراکنده و دور می سازد. این هاست که خدا شما را به آن سفارش فرموده است، باشد که پروا پیشه سازید.»

 

2ـ بینش خداجویانه

 

خداجویی، خداشناسی و خداپرستی در گستره اندیشه، زبان، منش و عمل، بنیادی ترین ویژگی جامعه مورد نظر قرآن است؛ چرا که جامعه مطلوب قرآن از نظر جهان بینی، خدایی می اندیشد و خدایی می نگرد و خدایی حرکت می کند.

قرآن انسان را به شناخت آفریدگار هستی، پرستش و رعایت قوانین و مقررات او فرا می خواند، و به سوی آفریدگاری رهنمون است که کران تا کران هستی و پدیده های متنوع آن، آفریده اوست؛ آفریدگاری که دانا و توانا، حکیم و فرزانه، شنوا و آگاه، عادل و گواه بر اعمال، بلندمرتبه و پرشکوه، روزی دهنده و ارزانی دارنده نعمت ها، توبه پذیر و آمرزنده، پاداش دهنده و کیفرکننده، بردبار و دوست داشتنی، غنی و بی نیاز، بخشاینده و نیکوکار، بی نظیر و بی مثال، پیروز و مسلط بر همه چیز، جاودانه و فناناپذیر، مالک و حاکم بر هستی، نگاه دارنده و برپادارنده موجودات، شکافنده هسته و رویاننده دانه و گیاه، حیات بخش و دریافت دارنده جان ها و برانگیزاننده ارواح در آستانه رستاخیز است.

آفریدگاری که دارنده تمامی صفات کمال و جمال و سرچشمه همه والایی هاست و از همه عیوب و نیازها و نقایص، پاک و پاکیزه است.(6)

آفریدگاری که هستی را بر اساس نظم و حکمت و حساب و هدفداری آفریده و فرجام کارها نیز به سوی اوست؛ همو که علاوه بر مجهّز ساختن انسان به فطرت خداجویی، وجدان اخلاقی و مشعل فروزان خرد، پدیده وحی و رسالت را نیز به یاری انسان فرستاد تا راه شایسته و بایسته زندگی را برای او روشن سازد.

براین باور است که هر پژوهشگری اگر به قرآن بنگرد و در آیات دلنشین آن بیندیشد، به موضوع و برنامه ای برخورد نخواهد کرد که به خدا باز نگردد و با آفریدگار هستی ارتباطی گسست ناپذیر نداشته باشد؛ خلقت موجودات، نور و ظلمت، حرکت اجرام کیهانی، تحوّلات جوّی، دگرگونی های زمین و دریا، گردش شب و روز، تابش خورشید، ریزش باران، فرود دانه های تگرگ، رویش گیاه و نبات، رشد درختان و زیبایی جنگل، رویش محصولات زراعی و شکوفایی و طراوت مزارع و سرسبزی چمن، پیدایش حشرات و تنوّع حیوانات، اختلاف زبان ها و تفاوت رنگ ها، آفرینش انسان و تغییر احوال او، خواب و بیداری، سلامت و بیماری، وسعت و ضیقِ معیشت، جوانی و پیری، قوّت و ضعف، توالد و تناسل، زندگی و مرگ، حشر و نشر، هدایت و ضلالت، دانش و حکمت، تزکیه و تربیت، جنگ و صلح، نزول فرشتگان و امدادهای غیبی به پیامبران، یاریِ تقواپیشگان و طرد و رجم شیاطین، نهضت های آرمانی و نزول و فرود شریعت ها و کتاب ها، تقنین قوانین و تنظیم مقررات زندگی و... همه و همه به خدا مرتبط است و همه به سوی او باز می گردد و به او نسبت داده می شود و جامعه مطلوب و مورد نظر قرآن این گونه می نگرد و از قرآن این گونه الهام و شناخت و بینش و فروغ می گیرد و چراغ زندگی بر می افروزد.

در قرآن و بینش خدایی جامعه مورد نظر آن، همه چیز و همه امور و شؤون، رنگ و نشان خدایی دارد و صفات و نام های بلندآوازه آفریدگار هستی مبنای نظام تکوین و تشریع است و اوست که علل و اسباب را پدید آورده و تدبیر می کند، و با این وصف هموست که انسان را به سرنوشت فردی و خانوادگی و اجتماعی خویش حاکم ساخته است.

به آوای دل انگیز وحی دراین مورد گوش جان می سپاریم که می فرماید:

«اِلهُکُمْ اِلهٌ واحِدٌ لا اِلهَ اِلاّهُوَالرَّحْمانُ الرَّحیمُ»(7)

«خدای شما، خدایی یگانه است؛ جز او خدایی نیست [و اوست ]بخشایشگر مهربان.»

«فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلُهِ وَ لاتَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ اِنَّمَا اللّهُ اِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ اَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الاَْرْضِ»(8)

«به خدا و پیام آوران او ایمان بیاورید و نگویید [خدا] سه گانه است. [از این گفتار شرک آلود، [آن گونه که برایتان بهتر است باز ایستید! جز این نیست که خدا، خدایی یگانه است؛ منزّه است از این که برایش فرزندی باشد؛ آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است تنها از آنِ اوست؛ و خدا [تدبیرگر و [کارسازی بسنده است.»

«قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللّهِ عَلی بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ»(9)

«[هان ای پیامبر به آنان] بگو: این است راه من، که من و کسی که [راه آسمانی مرا گام سپرد و [مرا پیروی کرد بر اساس بینشی [روشن و روشنگر، مردم را] به سوی خدا فرا می خوانیم و [به هوش باشید که] خدا پاک [و منزّه] است، و من از شرک گرایان نیستم.»

«فَإِلهُکُمْ اِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ اَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتینَ اَلَّذینَ اِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصّابِرینَ عَلی ما اَصابَهُمْ وَ الْمُقیمِی الصَّلوةِ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»(10)

«پس [بدانید که] خدای شما خدایی یگانه است، از این رو [تنها ]در برابر [فرمان و مقررات ]او گردن گذارید و [تو ای پیامبر ما! ]فروتنان را نوید [نجات و رستگاری[ ده. همانان که وقتی خدا [به شکوه و عظمت] یاد شود دل هایشان می ترسد، و آنان که بر آنچه به آنان برسد شکیبایند و نماز را هماره به پا می دارند و از آنچه روزی آنان ساخته ایم انفاق می کنند.»

 

3ـ آینده نگری و آینده سازی

 

بیشتر انسان ها فرزندان حال هستند و در زمان حال زندگی می کنند؛ به آن چه هم اکنون دارند دلخوش هستند و به آینده نگری و دوراندیشی و آینده سازی، چندان شور و شوقی نشان نمی دهند. جامعه ها و حکومت هایی هم که در زمان ماضی می اندیشند و در زمان ماضی زندگی می کنند، کم نیستند.

در این میان آن جامعه ها و تمدّن ها و نظام های خردورزی که به راستی به آینده، آن هم آینده دور بیندیشند و آینده ساز و فرصت آفرین باشند بسیار اندک اند. جامعه مطلوب و مورد نظر قرآن در قلمرو بینش، جامعه ای است دوراندیش، ژرف نگر، آینده بین، آینده شناس، آینده ساز و فرصت آفرین.

 

جامعه آینده ساز

 

جامعه مطلوب و مورد نظر قرآن، جامعه ای آینده نگر و آینده ساز است. هم می کوشد تا زندگی این جهان را به شایسته ترین صورت ممکن سامان دهد، و هم وسیله ساختن زندگی آن جهان را تأمین کند.

ویژگی های جامعه مطلوب قرآن به قرار زیر است:

الف ـ با الهام از قرآن و روایات، مرگ را نه تنها فنا و نابودی مطلق و پایانِ همه چیز نمی نگرد و از آن نمی هراسد، بلکه آن را ولادتی جدید، انتقال به جهان دیگر، خواب عمیق و آن گاه بیداری همیشگی، و گام نهادن به جهانی وسیع و پهناور و پرگشودن به آسمان بی کرانه زندگی ارزیابی می کند.

«فَما الْمَوْتُ اِلاّ قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرّاءِ اِلیَ النَّعِیمِ الّدائِمَة وَ الْجَنانِ الْواسِعَةِ ... .»(11)

به انسان هشدار می دهد که به هوش باشد و در کمند مظاهر فریبای دنیا اسیر نگردد و آن ها را وسیله آزادگی و نیک بختی و آسایش سازد، نه آن که به خدمتشان درآید و بردگی آنان را گردن نهد.

«الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا.»(12)

«دنیا خانه ای است که از آن بگذرند، نه جایی که در آن به سر برند، و مردم آن دو گونه اند: یکی آن که خود را فروخت و خویش را به تباهی انداخت، و دیگری آن که خود را خرید و آزاد ساخت.»

ب ـ جامعه مطلوب، زندگی این جهان را مزرعه و کشتگاه آن جهان، انسان ها و جامعه ها را، زارع و باغبان، نیت ها و عمل کردها را بذر و دانه و نهال، و امکانات و نعمت ها و فرصت های خدادادی را بارانی زندگی ساز ارزیابی می کند که بر آن ها می بارد و محصول این مزرعه به طور کامل در جهان دیگر چیده می شود و بر این باور است که هر کس و هر جامعه و تمدّنی، بذرش خالص تر و مرغوب تر و بذرافشانی اش گسترده تر و حساب شده تر و تلاش و کارایی اش بیشتر باشد، میوه و شکوفه و گل اش افزون تر، و خرّمی و سرسبزی و طراوت بوستان و مزرعه اش بیشتر و پردوام تر خواهد بود، و هر جامعه ای در اندیشه و نیت و گفتار و عمل ناشایسته تر و ساده اندیش تر و ناخالص تر باشد، ثمره و برداشت او کم تر یا تلخ و ناگوار و شوم تر خواهد بود.

«مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ اَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مائَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَاللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ* اَلَّذینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللّهِ ثُمَّ لایُتْبِعُونَ ما اَنْفَقُوا مَنَّاً وَلا اَذیً لَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاهُمْ یَحْزَنوُنَ»(13)

«وصف [بخشش] کسانی که دارایی های خود را در راه خدا انفاق می کنند، به سان وصف دانه ای است که هفت خوشه رویانیده و در هر خوشه ای یکصد دانه است، و خدا برای هر که بخواهد، [آن را [چند برابر می سازد، و خدا گشاینده و دانا است. آنان که دارایی های خویش را در راه خدا انفاق می کنند، آن گاه از پی آنچه انفاق نموده اند، نه منّتی می گذارند و نه آزاری می رسانند، پاداششان نزد پروردگارشان [محفوظ[ است؛ و آنان نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می شوند.»

پ ـ جامعه مطلوب قرآن، اندیشه ای از افق محدود این جهان فراتر و جهان های وسیع تری را در برابر خویش می نگرد. این جهان را زودگذر و سرگرمی ناپایدار می بیند و سرای دیگر را فناناپذیر و جاودانه.(14)

«دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ لَا تَدُومُ أَحْوَالُهَا وَ لَا یَسْلَمُ نُزَّالُهَا أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَةٌ وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَةٌ الْعَیْشُ فِیهَا مَذْمُومٌ وَ الْأَمَانُ مِنْهَا مَعْدُومٌ وَ إِنَّمَا أَهْلُهَا فِیهَا أَغْرَاضٌ مُسْتَهْدَفَةٌ تَرْمِیهِمْ بِسِهَامِهَا وَ تُفْنِیهِمْ بِحِمَامِهَا.»(15)

«دنیا خانه ای است فراگرفته بلا، شناخته به بی وفایی و دغا. نه یک حال پایدار است و نه مردم آن از سلامت برخوردار. دگرگونی پذیرد، رنگی دهد و رنگِ دیگر گیرد. زندگی در آن ناباب است، و ایمنی در آن نایاب، و مردم دنیا نشانه هایند که آماجشان سازد. تیرهای خود به آنان افکند و به کام مرگشان دراندازد.»

زندگی این جهان را توأم با دردسر و دلهره و پر از تضادّ و تزاحم می نگرد و سرای آخرت را خالص از دهشت، وحشت و عاری از تضادّ و تزاحم.

زندگی این جهان را کالای ناچیز، متاع اندک و خواب و خیال فناپذیر می نگرد و سرای ابدی را حیات خالص و جاودانه.

زندگی این جهان را با همه زیبایی هایش قطره ای در برابر اقیانوس حیات دیگر می نگرد.

«اَرَضیتُمْ بِالْحَیوةِ الدُّنْیا مِنَ الْاخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیوةِ الدُّنْیا فِی الْاخِرَةِ اِلاّ قَلیلٌ»(16)

«آیا به جای [سرای جاودانه] آخرت به زندگی این جهان دل خوش داشته اید؟! پس [به هوش باشید] که کالا و [بهره وری ]زندگی این جهان در برابر [سرای ]آخرت جز اندکی نیست.»

ت ـ جامعه مطلوب، این جهان را سرای آزمون و تربیت و پرورش می نگرد، نه سرای بیهودگی و فرصت سوزی؛ هم زیبایی ها و مواهب این جهان را می خواهد و هم مواهب و نعمت های سرای دیگر را. آبرو و اعتبار و وجاهت این جا و آن جا را طالب است، اما در مقام تضادّ و به هنگامه تصمیم، آن را نگاه می دارد و این را وسیله آن می سازد.

جامعه مطلوب این جا را سرای راستی برای راست گویان، سرای درستی برای درستکاران، خانه تندرستی برای دنیاشناسان، خانه بی نیازی برای توشه گیران، خانه پند و اندرز برای پندآموزان، تجارت خانه و بازار دوستان خدا، نیایشگاه شیفتگان حق، نمازگاه فرشتگان، سرای فرود وحی و سرای آزمون می نگرد، که در آن مهر و رحمت خدا را به دست می آورند و بهشت پرنعمت و زیبای او را سود می برند.

«إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِیَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًی لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّی مَلَائِکَةِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ اکْتَسَبُوا فِیهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِیهَا الْجَنَّةَ ... .»(17)

با همه وجود مراقب و هوشیار است تا تدبیری بیندیشد و با برنامه ای زندگی کند که آخرت و نیک بختی جاودانه آن را به دست آورد و دچار زیان و خسران نگردد.(18)

«الدُّنیا سَوقٌ، رَبِحَ فِیْها قَوْمٌ وَ خَسِرَ فِیْها آخَرُون.»(19)

«دنیا به منزله بازاری است؛ گروهی در آن سود بردند و گروهی زیان کردند.»

ث ـ جامعه مطلوب و محبوب قرآن، جامعه ای است که زندگی این جهان را، بسان جهش برق و درخشش نور، بسان شعله ای در برابر باد، حبابی بر روی آب، غباری در مسیر طوفان، راهی برای گذر، پلی برای عبور، سایه ای زوال پذیر، ساعتی زودگذر، کالا و بهره ای ناچیز، دریایی ژرف و پرخطر، سرایی همراه درد و رنج ارزیابی می کند و جهان دیگر را سرای قرار و آرامش، و نعمت ها و مواهب آن را برای کسانی که آینده را بسازند، پایدار می نگرد.

«یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ»(20)

«ای قوم من! جز این نیست که این زندگی دنیا کالایی [بی مقدار] است و بی گمان آخرت همان سرای آرامش [و نیک بختی] است.»

ج ـ جامعه ای است که عشق بدین سرا و پرستش آن را سرچشمه فتنه ها و گناهان، باعث کوری و کری دل و جان، موجب ذلّت و اسارت، تباه کننده خرد و فطرت و وجدان، و فراهم آورنده آتش دوزخ و برافروزنده آن می نگرد،(21)و بر این باور است که نباید آن را جاودانه پنداشت، بدان مغرور و فریفته شد، بدان مطمئن گشت، بدان تکیه و اعتماد کرد، سرای آخرت را بدان مبادله کرد، نباید خود را برده آن ساخت، زندانی آن نمود و وجهه همّت خود قرار داد.

نباید بر آن و بر دنیاداران تعظیم کرد، و آینده نگری و ژرف اندیشی حکم می کند که باید دنیا را وسیله و نردبان و مزرعه آخرت پنداشت، نه هدف و زندان خویشتن.

«فَلْیَتَزَوَّدِ الْعَبْدُ مِن دُنیاهُ لِآخِرَتهِ وَ مِن حَیاتِهِ لِمَوْتِهِ وَ مِنْ شَبابِهِ لِهرَمِهِ، فَانَّ الدُّنیا خُلِقَتْ لَکُمْ وَ اَنْتُم خُلِقْتُم لِلْآخِرَةِ.»(22)

ح ـ جامعه مورد نظر قرآن، زندگی این جهان را بدون جهان دیگر، پوچ و بی هدف و بی معنی می نگرد.

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَتُرْجَعُونَ»(23)

«آیا [چنین] پنداشتید که ما شما را بیهوده آفریده ایم و به سوی ما باز گردانیده نخواهید شد!»

خ ـ جامعه مطلوب، این جهان و نظام شگرف آن را که همه چیز آن بر اساس حساب و اندازه گیری و نظم بهت آور و هدفداری و حکمت است، پرتو و قطره ای از حیات ابدی و نشانگر زندگی جهانی دیگر می نگرد که جهان عدالت و حساب و کتاب و پاداش و کیفر است و عدالت خدا آن را لازم می نماید.

«إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتِ النَّعِیمِ أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالُْمجْرِمِینَ ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»(24)

«بی گمان برای پرواپیشگان نزد پروردگارشان باغ های پرنعمت [بهشت ]است. پس آیا فرمانبرداران را چون [قانون شکنان و] بدکاران قرار خواهیم داد؟ شما را چه شده است؟! [راستی [چگونه داوری می کنید؟»

چ ـ این جهان را هدفدار، و هدف را تکامل همه جانبه انسان ارزیابی می کند که بدون وجود جهانی دیگر بی معنا و بی هدف جلوه می نماید و همه چیز معمّا می گردد.

«وَ ما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنْسَ اِلاّ لِیَعْبُدُونِ»(25)

د ـ این جهان را جهان تزاحم و اختلاف و کشمکش می نگرد و جهان دیگر را به دور از هرگونه تزاحم که بر بستر صلح و صفا و آرامش می گذرد.

«فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ»(26)

«خداوند در روز رستاخیز در آنچه با هم اختلاف می کردند، میان آنان داوری خواهد کرد.»

ویژگی آینده نگری و شناخت باطنی جهان و باور به عدالت و بهشت و دوزخ و حساب و کتاب، تأثیر عمیق و گسترده ای در اندیشه و گفتار و عملکرد این جامعه و مردم آن می نهد؛ چرا که گرایش ها و پویش های انسان در میدان های گوناگون زندگی، بازتاب بینش اوست و رفتار و کردار یک جامعه و نظام و مردم آن، با جهان بینی و جهان شناسی و باور آنان پیوند تنگانگ و گسست ناپذیری دارد. چنین جامعه ای با چنین باور عمیقی، روشن است که سخت مراقب عمل کردها و نیت های خویش است، و به سان گیاه شناسی فرزانه ـ که به خواصّ و اثرات گیاهان شفابخش و مسموم کننده آگاه است ـ عمل می کند و تمامی ارزش ها را جذب و ضدارزش ها را دفع می کند و سیمای جامعه اش سیمای عدالت، کرامت، آزادی، تقوا، امنیّت، رعایت حقوق و بشردوستی می گردد و از فساد و تباهی و خودکامگی و بیداد آشکار و نهان در مورد همدین و هم اندیش و همنوع حتی در حق یک مورچه ناتوان، آن هم به اندازه سلب پوست جوی از حقوق او، سخت دوری می گزیند.

«وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَی حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِی الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَی اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطَامِ وَ کَیْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إِلَی الْبِلَی قُفُولُهَا وَ یَطُولُ فِی الثَّرَی حُلُولُهَا... .»(27)

«به خدای سوگند، اگر تمام شب را بر روی خارهای سخت و گزنده بیابان ها به سر برم، و یا با غُل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، برایم خوشایندتر از این است که خدا و پیامبرش را در روز رستاخیز در حالی دیدار نمایم، که به برخی از بندگان خدا ستم روا داشته و یا چیزی از ثروت فرد، یا جامعه را غصب کرده باشم! و چه گونه به خاطر نفسی که به کهنگی و فرسودگی شتابان است و زمانِ ماندنش در دل خاک دراز و فراوان، بر کسی ستم کنم و حقوق اورا پایمال سازم؟! ... نه! به خدای سوگند اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر آسمان هاست به من دهند تا خدا را به اندازه به ناروا گرفتن پوست جوی از مورچه ای نافرمانی کنم، چنین نخواهم کرد! و این دنیای ظالمانه شما نزد من از برگ جویده شده دهان ملخی بی ارزش تر است! علی را با نعمت های فناپذیر و لذّت های ناپایدار دنیا چه کار؟! از خفتن خردها و زشتی لغزش ها به خدا پناه می بریم و از او یاری می جوییم.»

آری، باور عمیق به جهان دیگر است که جامعه مطلوب و مورد نظر قرآن را این گونه به ایمان و عمل، عشق و اخلاص، مراقبه و محاسبه، امید و آرامش، عدالت و هدفداری، رعایت حقوق و کرامت انسان سوق می دهد و آن را نه تنها در نگرش و بینش و گفتار، که به راستی در منش و میدان عمل نیز برتر و والاتر می سازد و سیما و سیره درخشان و پر جاذبه ای از آن در چشم انداز شایستگان و حق جویان قرار می دهد که فوج فوج به سوی آن جذب گردند؛(28) و این از ویژگی های جامعه مطلوب و محبوب قرآن در قلمرو بینش است.

 

سیمای جامعه مطلوب در قلمرو گرایش

توحیدگرایی

 

جامعه مطلوب و آرمانی قرآن، در قلمرو بینش و گرایش و عمل توحیدگرا است؛ چرا که اساس دعوت قرآن در تمامی ابعاد و شؤون بر شالوده یکتابینی، یکتاگرایی و یکتاپرستی نجات بخش استوار است.

قرآن در صدها آیه از آیات روشنگرش به اصل توحید و توحیدگرایی رهنمون است؛ به توحید و توحیدگرایی در آفرینش،

به توحید و توحیدگرایی در تدبیر جهان هستی،

به توحید و توحیدگرایی در حاکمیت و قانون گذاری،

به توحید و توحیدگرایی در قضاوت،

به توحید و توحیدگرایی در مالکیّت و پذیرش سیستم تولید و توزیع و مصرف بر اساس مقرّرات عادلانه خدا،

به توحید و توحیدگرایی در فرمانبرداری،

به توحید و توحیدگرایی در پرستش،

به توحید و توحیدگرایی در نیایش،

به توحید و توحیدگرایی در الوهیّت و دریافت طرح، برنامه، آرمان، و الگوی شایسته زندگی،

به توحید و توحیدگرایی در رهبریِ امور،

به توحید و توحیدگرایی در جهت بخشیدن به همه استعدادها، امکانات، توانایی ها،

به توحید و توحیدگرایی در استعانت و یاری طلبی و یاری جویی،

به توحید و توحیدگرایی در رزق و روزی دهی و روزی خواهی،

و به توحید و توحیدگرایی در عشق و خشنودی و رضایت او.

درست به همین دلیل است که خدای تعالی فرمانبرداری از پیامبر و پیشوایان معصوم را به اطاعت از قوانین و مقررات خود گره می زند:

«مَنْ یُطِعِ الَّرسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ...»(29)

«هر کس از رسول خدا پیروی کند بی گمان از خدا پیروی کرده است.»

شفاعت آنان را نیز در قلمرو خشنودی و اجازه خود باور دارد:

«مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنِهِ»(30)

«چه کسی جز به اذن خدا، نزد او شفاعت می کند؟»

این گونه رابطه انسان را با یکتا آفریدگار بی همتا و گرداننده امور تنظیم می کند تا فرد و خانواده و جامعه توحیدگرا از همه اسارت ها آزاد شود.

قرآن، روشنگری می کند که توحیدگرایی و یکتاپرستی خالص و صادق نه تنها اساسی ترین ویژگی جامعه مطلوب و محبوب، که سرلوحه همه دعوت های پیامبران بوده است:

«ما أُمِرُوا إِلاّ لِیَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُوءْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ»(31)

«فرمان نیافته بودند مگر این که با گرایش به حق، تنها خدا را بپرستند در حالی که دین [خود [را برای او خالص گردانیده، و نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند؛ و این است آیین استوار.»

این نکته ظریف و عمیق بسی شایسته دقت است که ویژگی توحیدگرایی و یکتاپرستی جامعه مطلوب نه تنها از انبوه آیات و روایات سرچشمه می گیرد که از خرد و دانش و فطرت انسان نیز به روشنی دریافت می شود، چرا که:

1ـ تنها او آفریدگار و گرداننده جهان هستی است؛

2ـ تنها اوست که انسان را آفریده و بر کانال های پُرپیچ و خم جسم و روح این موجود ناشناخته و بر راز و رمز صعود و سقوط او آگاه است؛

3ـ تنها اوست که از کمند جاذبه ها، رابطه ها، هواها و آفت ها، آزاد و آفریدگار همه است؛ و به همین دلیل نیز تنها او صلاحیت تدبیر امور و شؤون فرد و جامعه را دارد، نه انسانی که هنوز خود را موجودی ناشناخته می نگرد و یا در چنگ هواها و رابطه ها و هزاران وابستگی مریی و نامریی اسیر است.

 

توحید، روحی در کالبد جامعه

 

توحید، نخستین اصل و پایه و اساس دین است.

توحید محور و مرکز و قلب تپنده و ستون فقرات دین است. اگر بر این اصل، اصول دیگری همانند نبوّت و معاد افزوده اند، نه بدان مفهوم است که آن ها هم ردیف نخستین اصل دین هستند و در نقش و کارسازی و جهان پردازی و ساختن فرد و جامعه مطلوب، همچون اصل نخست می باشند، بلکه توحید در این میان، به منزله موتور دین و دیگر برنامه ها به سان سایر عناصر تشکیل دهنده آن است.

نیز به همین دلیل است که اگر جامعه ای بر توحیدگرایی اش صدمه ای وارد شود، دیگر عناصر و اجزای دین و دینداری کارساز نیست و نمی توان آن را جامعه مطلوب و مورد نظر قرآن شناخت؛ چرا که آفت شرک و ظلم، همه چیز را تباه می سازد.

«قُلْ أَفَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونَنِی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجَاهِلُونَ وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنْ الْخَاسِرِینَ بَلْ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَکُنْ مِنْ الشَّاکِرِینَ»(32)

«[هان ای پیامبر!] بگو: پس آیا [شما] ای مردم نادان! به من فرمان می دهید که غیر خدا را بپرستم! و به یقین به تو و به کسانی که پیش از تو [به رسالت و پیام رسانی برگزیده شده] بودند وحی شده است که: اگر شرک بورزی، بی گمان عملکرد تو تباه می گردد و از زیانکاران خواهی شد.»

 

جنبه های شرک گرایی و حق ناپذیری

 

انبوه آیات قرآن، که به دسته های متنوعی قابل تقسیم و تحقیق است، تمامی چهره ها و جنبه های مریی و نامریی شرک را در اندیشه و عقیده و گفتار و عمل به سخت ترین شیوه ممکن نکوهش می کند و مردود می شمارد و آن ها را در شأن جامعه مطلوب نمی نگرد.

قرآن شرک گرایی را در چهره انکار حق، اعراض از حق، عقبگرد لجوجانه از حق، فراموش کردن خدا، گرفتن معبودهای دروغین، ناخوش داشتن برنامه های آسمانی، سرکشی در برابر آیات خدا، گزینش لجوجانه راه کفر و حق ناپذیری، دروغ شمردن پدیده وحی و رسالت، چسبیدن به واسطه ها، احبار و رهبان، قطب ها و مرشدها و مرادها، اکثریت خودکامه و یا اقلیت زورگو و حق ستیز نفی و از ویژگی جامعه ها و تمدّن های شرک آلود و استبداد زده و اصلاح ناپذیر می نگرد، نه جامعه باز و توسعه یافته و با فرهنگ و مطلوب قرآن؛ و اگر در جامعه و کشوری این بلاهای هستی سوز را می نگریم، نشانگر شرک گرایی و حق ناپذیری تحمیل گران آن است؛ گرچه به سان استبداد اموی و عباسی و ... جامه توحیدگرایی بپوشند و پرچم «اللّه اکبر» به دست داشته باشند.

 

باوری ژرف و دگرگون ساز

 

واژه آشنا و دل پذیر «ایمان» در فرهنگ واژه شناسان به مفهوم دل بستن، اطمینان یافتن، باور داشتن دل و قلب و جان آدمی به چیزی است و در فرهنگ قرآن و روایات به مفهوم باور فکری و اطمینان عمیق قلبی به مبدأ و معاد و رسالت برترین پیام آوران خدا و حقانیت پیام آسمانی اوست.(33)

این باور درونی و گرایش قلبی، قدرت و توانایی فرد و جامعه دارنده آن را بالا می برد. روح امید و آینده نگری و آینده سازی در آنان می دمد. آنان را به ایثار و اخلاص وامی دارد. فداکاری و گذشت در راه هدف های والا را سیره و منش آنان می سازد. مشکلات را سهل و آسان جلوه می دهد. زندگی را شاداب و بانشاط و پرطراوت و محتوا می سازد. به فرد و جامعه، شجاعت، شهامت، دریادلی، شکیبایی در راه هدف، و قدرت ابتکار و آفرینندگی می بخشد. در کران تا کران زندگی شور و شعور، عشق و مهر و حرارت پدید می آورد و دل ها و جان ها و دیدگان را نورباران می سازد.

در جامعه مطلوب، ایمان تنها یک باور قلبی و گرایش عمیق فکری نیست، بلکه باوری است که اندیشه و فکر، قلمرو گفتار و زبان و میدان عمل را نیز تحت تأثیر قرار می دهد.

«اَلاْءیمانُ هُوَ الإِقْرارُ بِاللِّسانِ وَ عَقْدٌ فِی الْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالأَرْکان.»(34)

ایمان به خدا، عقیده و باور دگرگون سازی است که همراه و همگام با عمل است؛ با عمل شایسته در زندگی فردی و جمعی. منش و عملکرد است و گفتار و نوشتار، بخش ناچیزی از آن است؛

«اَلاْءِیمانُ کُلُّهُ عَمَلٌ وَ الْقَوْلُ بَعْضُ ذلِک.»(35)

ایمان و باور عمیق در جامعه مطلوب، بسان مادّه حیاتی خون است که از قلب حرکت می کند و در همه رگ ها و مویرگ ها جریان می یابد، و همان گونه که قلب و خون، حیات مادّی و زندگی جسم را تضمین می کند، این باور و ایمان برخاسته از خرد و فطرت حق طلبانه و عدالت خواهانه نیز حیات معنوی و عقیدتی انسان را تضمین می کند.

همان گونه که جریان خون، سراسر بدن را زیرپوشش دارد، ایمان و باور عمیق قلبی نیز همه دستگاه های دنیای وجود انسان را به فرمانبرداری از قوانین و مقررات و بندگی خدا، نه خدایان دروغین، به باید و نبایدهای او، نه زورمداران خرافه سازان، به ارزش ها و ضدّارزش های خردمندانه نه موهوم حساس می سازد و همه را مسؤول و وظیفه شناس و پاسخگو و نقدپذیر و نظارت خواه و محاسبه جو بار می آورد.

آن جاست که دیگر در قلمرو اندیشه، نقشه های زشت و ظالمانه برای ستم به دیگران طرح نمی گردد؛ و در صفحه مغز، سوء ظن و پندار ناروا نسبت به انسان هاپدید نمی آید.

زبان به غیبت و تهمت و برچسب و تحریف حقایق و دروغ پردازی های وحشتناک گشوده نمی شود و قلم برای بت سازی و تملق و خدمت به بارگاه ستم و تخریب بنیان های معنویت و اخلاق و آزادی به حرکت نمی آید و دست برای امضای حکم ظالمانه روی نقشه و کاغذ نمی رود و برای اجرای حکم بیدادگرانه، بر شلاّق و ماشه فشرده نمی شود و تنها به عدالت و تقوا و رعایت حقوق بشر می اندیشد؛ چرا که:

«لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْئُولاً»(36)

«از آنچه بدان دانشی نداری، پیروی مکن؛ چراکه گوش، چشم و قلب، هر یک از آن ها مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.»

«... فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»(37)

«پس هر کس هم وزن ذرّه ای کار نیکی انجام دهد، [پاداش] آن را می بیند، و هر کس هموزن ذرّه ای کار بدی انجام دهد، [کیفر] آن را می بیند.»

 

پیوند ایمان و عمل

 

در جامعه مطلوب، با الهام از قرآن و منش مترقی و پرجاذبه آورنده آن، ایمان و عمل یا باور و سیره و سبک زندگی در کنار یکدیگر قرار دارند و یک مجموعه گسست ناپذیر را می سازند و هرگز بسان جامعه ها و حکومت های ظاهرساز و خودکامه، میان شعار و عمل، گفتار و کردار و ادّعا و واقعیت از زمین تا آسمان و یا از ایمان تا کفر و توحید تا شرک و استبداد تا گوهر آزادی فاصله نیست؛ برای نمونه:

1ـ قرآن در مورد این پیوند گسست ناپذیر میان ایمان و عمل شایسته، و زندگی بر اساس قانون گرایی و حق پذیری و احساس مسؤولیت می فرماید:

«اِنَّ الَّذینَ امَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ اَخْبَتُوا اِلی رَبِّهِمْ اُولئِکَ اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ مَثَلُ الْفَریقَیْنِ کَالاْءَعْمی وَالاْءَصَمِّ وَالْبَصیرِ وَالسَّمیعِ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلاً اَفَلا تَذَکَّرُونَ»(38)

«به یقین آن کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده و [با امید به پاداش[ به سوی پروردگارشان آرامش [دل] یافتند، آنانند که بهشتی هستند و در آن جا ماندگار خواهند بود. وصف این دو گروه، [ایمان آوردگان و کفرگرایان در مقایسه،] به سان نابینا و کر، با بینا و شنواست آیا [این دو گروه] در وصف [و در مَثَل] برابرند؟ پس آیا پند نمی گیرید [و به خود نمی آیید]؟»

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ جَزاوءُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ»(39)

«بی تردید کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، آنان همان بهترین آفریدگان اند. سزای آنان نزد پروردگارشان باغ هایی جاودانه است که از زیر [درختان [آن جویبارها روان است؛ برای همیشه در آن جاودانه اند؛ خدا از آنان خشنود است و آنان از او خشنود؛ این [پاداش بزرگ] از آن کسی است که از پروردگارش بترسد [و مسؤولانه رفتار کند].»

«وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»(40)

«به روزگار سوگند! که انسان در زیانکاری است؛ مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده و یکدیگر را به حق و شکیبایی توصیه نموده اند.»

همین گونه در ده ها آیه دیگر، ایمان، هماره دوشادوش عمل و همراه پروای عملی و قانونگرایی و رعایت حقوق خدا و مردم و همگام با انجام کارهای شایسته و بایسته و دوری گزیدن از حق کشی و بیداد و گناه و زشتی بوده و پیوند این دو باهم پیوندی ناگسستنی است.

 

ره آورد شگرف ایمان راستین

 

این ایمان و باور عمیق و بنیادی است که فرد و جامعه مطلوب را از ره آورد شگرف و بالنده خود برخوردار، و دنیایی آباد و آزاد می سازد؛ جامعه و جهانی با ویژگی های زیر:

 

1ـ برخوردار از یاری خدا:

 

«إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الأَشْهادُ»(41)

«ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و روزی که گواهان به پا می خیزند، یاری می دهیم.»

 

2ـ دنیایی با فزونی نعمت هاو موهبت ها:

 

«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِاَنْعُمِ اللّهِ فَاَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ»(42)

«خدا برای آنان که کفران نعمت می کنند مثالی زده است: جامعه و سرزمین آباد و آزادی که در امن و امان بود، و هماره رزق و روزی آن از هر سو فراوان می رسید، امّا مردم آن، نعمت های خدا را ناسپاسی کردند، و خدا هم به خاطر کارهای بیدادگرانه ای که انجام می دادند، لباس گرسنگی و ترس را بر اندام آنان پوشاند و طعم تلخ گرسنگی را به آنان چشاند.»

 

3ـ جهانی آراسته به بینش عمیق و شناخت ژرف:

 

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُورا تَمْشُونَ بِهِ ...»(43)

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا دارید و به پیام آورش ایمان بیاورید تا دو بهره از رحمت خویش بر شما ببخشد و برای شما فروغی قرار دهد که با آن در میان مردم و در مسیر زندگی راه سپرید و بر شما ببخشاید ... .»

 

4ـ جهانی با قدرت جداسازی حق از باطل و عدالت از ظلم و آزادی از استبداد:

 

«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»(44)

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از خدا پروادارید، برایتان نیروی جداسازی حق و عدل از باطل و بیداد پدید می آورد.»

 

5ـ برتری و شکست ناپذیری در همه میدان ها:

 

«وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمْ الأَعْلَوْنَ اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ»(45)

«سست نشوید و اندوهگین نگردید و شما برترید اگر ایمان واقعی داشته باشید.»

 

6ـ عزّتمندی و آزادگی:

 

«وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنین»(46)

«عزّت و شکست ناپذیری ویژه خدا و پیامبر او و مردم با ایمان است ... .»

 

7ـ استقلال به مفهوم حقیقی آن:

 

«لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً»(47)

«خدا هرگز کفرگرایان و حق ناپذیران را بر ایمان آوردگان چیرگی نخواهد داد.»

 

8ـ برخورداری از امنیت وآزادی:

 

«فَاَیُّ الْفَریقَیْنِ اَحَقُّ بِالاَْمْنِ اِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ اَلَّذینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا ایمانَهُمْ بِظُلْمٍ اُولآئِکَ لَهُمُ الاَْمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ»(48)

«کدام یک از دو گروه توحیدگرا و شرک گرا به امنیت سزاوارتر است؟ آری! آن کسانی که به راستی ایمان آورده و ایمان خویشتن را به شرک و بیدادی نیالودند، اینان هستند که امنیت برای آنان است؛ و آنان راه یافتگان اند.»

 

9ـ برخورداری از سپر دفاعی در تندترین فراز و نشیب ها:

 

«اِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا اِنَّ اللّهَ لاَیُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ»(49)

«به یقین خدا از کسانی که ایمان آورده اند، دفاع می کند؛ چرا که خدا هیچ خیانت پیشه بسیار ناسپاسی را دوست نمی دارد.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان