ماهان شبکه ایرانیان

دین حنیف؛ ماهیتی مستقل یا روح ادیان الهی

در زمان ظهور اسلام، مردم جزیرة العرب با ادیان مختلفی چون یهودیت، مسیحیت، حنیف و بت پرستی آشنا بودند. در این زمینه پرسشی مطرح است که آیا حنیف نیز یک دین فراگیر و جهانی بوده است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیش از اسلام بر چه دینی بوده اند؟ اگر دین مسیحیت پیش از اسلام به عنوان دینی جهانی مطرح بوده، آیا پیامبر نیز پیرو دین مسیحیت بوده است یا خیر؟

چکیده

در زمان ظهور اسلام، مردم جزیرة العرب با ادیان مختلفی چون یهودیت، مسیحیت، حنیف و بت پرستی آشنا بودند. در این زمینه پرسشی مطرح است که آیا حنیف نیز یک دین فراگیر و جهانی بوده است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیش از اسلام بر چه دینی بوده اند؟ اگر دین مسیحیت پیش از اسلام به عنوان دینی جهانی مطرح بوده، آیا پیامبر نیز پیرو دین مسیحیت بوده است یا خیر؟

با توجه به اهمیت و جایگاه دین حنیف و پرسشهای مطرح شده در این زمینه، تلاش این نوشتار بر آن است تا با بررسی معنای لغوی و اصطلاحی آن در آیات، روایات و منابع دیگر و همچنین بررسی منابع تاریخی و حدیثی به پژوهش درباره دین حنیف، ماهیت آن و پاسخ به برخی از پرسشهای مرتبط با آن بپردازد.

 

واژه های کلیدی: حنفاء، حنیف، ابراهیم(علیه السلام)، مستشرقان، دین، پیامبر(صلی الله علیه و آله).

 

1. سخن آغازین

پیروان دین حنیف پیش از بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جزیرة العرب دارای جایگاه دینی ممتازی بودند که به توحید و دوری از اموری همانند شرک و بت پرستی و انجام آدابی چون حج شهرت داشت. در آن زمان بت پرستی و پرستش خدایان چندگانه رواج فراوانی داشت و پایبندی به توحید و دوری از شرک اندک بود. گرچه ادیان یهود و مسیحیت نیز که پرچمدار توحید بودند، در آن جامعه حضوری آشکار داشتند و پیروان آن خود را از بت پرستی دور می دانستند، اما یکی دیگر از ادیان مطرح دین حنیف بود که در مکه و برخی مناطق دیگر پیروانی داشت.

علی(علیه السلام) وضعیت اعتقادی و فرهنگی مردم جزیرة العرب پیش از اسلام را چنین ترسیم میفرمایند:

پدران رفتند و پسران جای آنان را گرفتند تا آن که خداوند، محمد(صلی الله علیه و آله) را مبعوث گرداند و چرخش رسالت را به پایان رساند و وعدة حق را محقق گرداند، طومار نبوت او به مهر پیامبران ممهور، و نشانههای او در کتاب آنان مذکور و مقدم او بر همه مبارک و موجب سرور گردید؛ درحالی که مردم هر دسته به کیشی گردن نهاده و هر گروه پی خواهشی افتاده و در خدمت آیینی ایستاده، یا خدای را همانند آفریدگان دانسته، یا صفتی که سزای او نیست بدو بسته، یا به بتی پیوسته و از خدای گسسته بودند. پروردگار آنان را بدو از گمراهی به رستگاری کشاند و از تاریکی نادانی رهانید.1

و این هنگامی بود که مردم به بلاها گرفتار بودند و رشتة دین سست و نااستوار و پایه های ایمان ناپایدار، چراغ هدایت بی نور، دیدهای حقیقت بینی کور، همگی به خدا نافرمان، فرمانبر و یاور شیطان، از ایمان رو گردان، پایه های دین ویران، شریعت بی نام و نشان، راههایش پوشیده و ناآبادان؛ دیو را فرمان بردند و به راه او رفتند و چون گله که به آبشخور رود پی او گرفتند... .2

و نیز دربارة بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و وضعیت مردم آن زمان فرمودند:

او را هنگامی فرستاد که پیامبران نبودند و مردمان در خوابی دراز می غنودند، اسب فتنه در جولان، کارها پریشان، آتش جنگها فروزان، جهان تیره، فریب دنیا بر همه چیره، باغان افسرده، برگ آن زرد و پژمرده، از میوههایش نومید، آبش در دل زمین ناپدید، نشانههای رستگاری ناپیدا، علامتهای گمراهی هویدا... .3

بتان همه جا برپا، پای تا سر آلوده به خطا، تا آنکه خدای، محمد(صلی الله علیه و آله) را برانگیخت تا مردمان را بترساند و فرمان خدا را چنان که باید برساند.4

این گزارش اجمالی از باورهای عصر جاهلی چنان می نمایاند که توحید و باورهای الهی از میان مردمان این منطقه رخت بربسته و باورهای نادرست و شرک آلود فراگیر بوده است. در این حالت خداوند برای اصلاح مردمان و هدایت آنان به رستگاری، پیامبری فرستاد.

هدف این نوشتار، تبیین مناسبات پیامبر(صلی الله علیه و آله) با پیروان دین حنیف است. یکی از مسائل مطرح، ارتباط پیامبر(صلی الله علیه و آله) با حنفا و تأثیرپذیری ایشان از آیین و افکار آنان است. مسئله دیگر دین پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیش از اسلام است و اینکه آیا بر دین حنیف بوده اند یا خیر؟ آیا چون دین پیش از اسلام مسیحیت بوده، پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز (بر اساس تکاملی بودن ادیان و اینکه همه انسانها میبایست پیرو آن دین باشند) مسیحی بوده اند؟ و در غیر این صورت، مسئله تکامل ادیان چگونه تبیین خواهد شد؟

پاسخ این پرسشها و بسیاری دیگر از این نوع، نیاز به پژوهش گسترده تری دارد و این نوشتار در پی دست یافتن به تبیین مختصری در این باره است. گرچه کتابهای تاریخی و منابع مربوط به دوران پیش از اسلام جزیرة العرب، از منابع مهم و ضروری پژوهش در این باره است، اما یکی از منابع مهم قرآن می باشد؛ زیرا آیات چندی درباره حنفا و ابراهیم خلیل(علیه السلام) نازل شده که دقت در شأَن نزول و معنای آنها تأثیر قابل توجهی در تبیین این مسئله خواهد داشت.

نکته درخور توجه این است که معنای کلمه « حنیف» در زمان مورد بحث چه بوده است؟ آیا معنای آن با درک امروزی تفاوت داشته است؟ برآنیم که در این نوشتار، با توجه به معنای لغوی و اصطلاحی و بر اساس گزارشهای موجود در منابع تاریخی، روایی و تفسیری، نگاهی اجمالی به این مسئله بیفکنیم.

 

2. معنای حنیف

نخستین مسئلهای که در این باره مطرح است، تبیین معنای حنیف است. آنچه بیش از همه سزاوار دقت است، شناخت معنای عرفی این کلمه در زمان مورد بحث است. آیا از این کلمه همین معنای ارائه شده در منابع تاریخی و تفسیری به ذهن مردمان آن روزگار خطور می کرده و یا تفاوت معنا داشته است؟ اکنون به بررسی معنای لغوی و اصطلاحی این کلمه با توجه به مشتقات آن خواهیم پرداخت.

با تتبع فراوان در منابع، معانی مختلفی برای کلمه حنیف و حنفا مشاهده گردید که در ذیل می آید:

اسم برای «اشخاص به ویژه برخی زنان، مانند الحنفاء بنت ابی جهل بن هشام».5

نام «صابئان ابراهیمی» که خود را پیرو ابراهیم(علیه السلام) می دانستند و صحفی به او نسبت می دادند و در روم زندگی می کردند.6

نام برای کسانی که به «سنتهای ده گانه ابراهیم(علیه السلام)» عمل می کردند.7

نام برای «ماء بنی معاویه».8

نام برای «فرس».9

صفت برای «خشب مصرعة».10

صفت برای «سبعة املاک» در حدیث.11

مسلمانی که از ادیان دیگر به حق می گراید.12

صفت برای «ابراهیم(علیه السلام)».13

نام برای «وثنیهای عرب جاهلی».14

به معنای «دوری از شرک» و رجوع به توحید.15

به معنای «حجاج خانه خدا».16

به معنای «استقامت بر دین ابراهیم(علیه السلام)».17

به معنای «استعداد قبول حق و اعتدال در دین».18

کسانی که به «سنت ختنه» پایبند هستند.19

به معنای «طهارت از معاصی و گناهان».20

به «پرستندگان نجوم» اطلاق می شود.21

به معنای «اخلاص»؛ « مُخلِصینَ لَه الدّینَ حُنَفاءَ».22

اگر تنها بیاید، به معنای « اسلام » است و اگر با کلمه اسلام همراه گردد، به معنای «حجاج خانه خدا» است.23

همان طور که مشاهده می شود، ظاهراً معانی 1، 4، 5، 6 و 7 از بحث خارج اند و سایر معانی در مورد دینداران و نوع دین آنان است.

2. 1. معنای لغوی

فراهیدی آورده که «الحنف میل فی صدر القدم» است و به کسی که قدم او انحراف داشته باشد، «احنف» می گویند.24 همچنین در لغت به کسی که در پایش کژی باشد «حنیف» گویند. در لسان العرب آمده است: «حنف الحنف فی القدمین اقبال کل واحدة منهما علی الاخری بابهامها وکذلک هو فی الحافر فی الید والرجل».25

راغب در مفردات غریب القرآن آورده است: «الحنف هو میل عن الضلال الی الاستقامة والجنف میل عن الاستقامة الی الضلال... وجمعه الحنفاء وتحنف فلان ای تحری طریق الاستقامة»؛ بر این اساس، حنیف کسی است که از ضلالت به استقامت، استواری و هدایت میل کند.26

یکی از معانی «الحنف» استقامت است و به همین خاطر دین ابراهیم(علیه السلام) را حنیف نامیدند. فردی را که پاهای منحرفی (کج) دارد نیز به دلیل استقامت بر چنین پایی «احنف» نامیدهاند.27

در مورد ریشه کلمه حنیف نظریه های مختلفی وجود دارد. برخی از نویسندگان مانند مسعودی، حنفا را همان صابئان برشمرده و آن را کلمه ای سریانی از ریشه «حنیفو» می داند که به شخصی به نام صابی بن متوشلخ بن ادریس یا صابی بن ماری می رسد که در زمان ابراهیم خلیل(علیه السلام) می زیسته است.28

از پژوهشگران معاصر، برخی آن را غیر عربی و نولدکه آن را سریانی میداند. آرتور جفری مینویسد این کلمه در اغلب شعرهای عربی مقارن صدر اسلام به معنای «مسلم» به کار رفته است و در معدودی از شعرهای پیش از اسلام به معنای مشرک است. مونتگمری وات هم مانند نولدکه، احتمال سریانی بودن این کلمه را میدهد.29

کلمه حنیف در آرامی (کنعانی) معنای منافق و کافر داشته و مسیحیان نیز آن را به همین معنا به کار می بردند؛ به گونه ای که حتی پادشاه عیسوی اسپانیا در حدود سال 590م در نامه ای که به سلطان المهاد می نویسد، همین اصطلاح را به کار برده است.30

در میان مستشرقان آقای هرشفلد معتقد است که «تحنت» به معنای نماز خدا و عبرانی است. لیال و داچ هم آن را مشتق از عبری دانسته اند. ولهاوزن آن را به معنای یک عیسوی زاهد، دخویه به معنای کافر، مارگلیوث به معنای یک مسلمان و نولدکه و بوهل آن را مشتق از «تحنث» می دانند و ریشه عبری آن را به کلی رد می کنند.31

در میان نویسندگان مسلمان، طبری آن را به معنای تبرر (فرمان بردن) می داند. به گفته ابن اثیر در نهایه و طریحی در تفسیر غریب القرآن و نیز ابن منظور در لسان العرب، به حج، ختان، مخلص و استقامت بر دین ابراهیم(علیه السلام)، حنیف گفته می شود.32

همچنین در برخی منابع به کسی که از دین باطل به اسلام ( دین مستقیم) تمایل یابد، حنیف گفته شده است.33

ابن هشام «تحنث» را از «تحنف» می گیرد و در این باره استدلالی به کار می برد و می گوید:

در تلفظ عربی بسیار اتفاق می افتد که حرف «ث» به «ف» تبدیل شود؛ همچنان که به «جدث» به معنای قبر «جرف» هم گفته می شود و یا اینکه گاهی عرب به جای «ثم» تعبیر «فم» را به کار می برد. بنابراین «تحنث» همان «تحنف» به معنای حنیف شدن و از حنفا قرار گرفتن است.34

اما ابوذر خشنی شارح سیره ابن هشام، نظر او را رد کرده و گفته است:

بهتر است تحنث را چنین معنا کنیم که به معنای خروج از حنث می باشد همان طور که «اثم » به معنی گناه و «تأثم » به معنای خروج از گناه است؛ زیرا باب تفعل برای خروج از معنای فعل می آید؛ از این رو «حنث» هم که به معنای گناه است، وقتی به باب تفعل برود، به معنای بیرون رفتن از گناه است و نیازی به استدلال ابن هشام برای توجیه معنای تحنث نیست.35

نتیجه چنین است که در حنیف معنای میل به حق و خیر و دوری از کژی و ناراستی همراه با استقامت بر این رویکرد، نهفته است.

2. 2. معنای اصطلاحی

اخفش می گوید: حنیف مسلم است و در زمان جاهلیت به هر کسی که به سنت ختنه و حج خانه خدا عمل می کرد «حنیف» گفته می شد؛ زیرا عربها به سنتهای دیگر ابراهیم(علیه السلام) عمل نمی کردند؛ از این رو به عمل کننده این دو سنت حنیف می گفتند.36

گفته دیگر چنین است: هر کسی استقبال به خانه خدا را قبول کند و بر دین ابراهیم(علیه السلام) باشد حنیف است. سخن دیگر نیز این است: هر کس در امر خدا تسلیم باشد و هیچ مخالفتی نکند، حنیف است.37

باور و عمل به دستورهای دین ابراهیم(علیه السلام) سنجه حنیف بودن است و اگر حاجیان و پایبندان به سنت ختنه را نیز حنیف نامیدند، برای اشاره به این است که این اشخاص به دین ابراهیم(علیه السلام) معتقد هستند. اما پایبندی به دو سنت ختنه و حج نمی تواند دلیلی بر حنیف بودن باشد؛ زیرا ختنه در میان یهود نیز رواج داشت و سنت حج نیز در میان مشرکان عمل می گردید؛ پس در این صورت می بایست این دو گروه نیز از حنفا باشند، ولی کسی به آن قائل نیست.38

در نزد عرب هر کس بر دین ابراهیم(علیه السلام) بود به او حنیف می گفتند و بت پرستان نیز در زمان جاهلیت خود را حنیف و پیرو دین ابراهیم(علیه السلام) می انگاشتند. اما پس از بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مطرح شدن دین اسلام، پیروان اسلام حنیف نامیده شدند. اما اینکه «حنیف» بر عربهای بت پرست نیز اطلاق می شد، به این دلیل بود که آنان از دستورهای آیین ابراهیمی فقط به دو سنت ختنه و حج پایبند بودند و آن را برای حنیف بودن کافی می دانستند.39

برخی معتقدند که عمرو بن لحی عرب را به پرستش بت دعوت کرد، در حالی که پیش از این به نام حنفا شناخته می شدند و پس از این نیز همین نام بدون مفهوم بر آنان باقی ماند و حنیف نامی برای بت پرستان گردید. اینان به برخی سنتهای صابئان مانند غسل جنابت و برخی از افکار برهمیه مثل قول به انواء و دهر باور داشتند همان گونه که به سنتهای ختنه و حج ابراهیمی نیز عمل می نمودند.40

در پی خواهد آمد که در یکی از آیات شریف قرآن نیز آمده است: «مُسْلِماً غَیْر مشرکین به». به تعبیری آیه شریفه این معنا را می رساند که به دلیل حنفا نامیدن بت پرستان، اتهام شرک را از مسلمانان می زداید و حنیف واقعی را مسلمانان می داند.

گفته دیگر درباره کاربرد «حنفاء» این است که اگر کلمه «الحنیف» و «المسلم» با هم ذکر شوند به معنای حج کننده است و اگر جداگانه آمدند به معنای مسلمان می باشد.41

یعقوبی در کتاب تاریخ خود نیز در داستان شاؤل (طالوت) آورده که او داود را به جنگ حنفای ستاره پرست می فرستاد و او همیشه پیروز بود.42 او می گوید:

برخی پادشاهان یونانی و رومی بر دین صابئان بودند که به آنان حنفا گفته می شد و آنان به خدا و پیامبرانی مانند «اورانی»، «عابیدیمون» و «هرمس» باور داشته اند.43

ابن العبری می گوید:

یونانیها صابئی بودند که ستاره ها را بزرگ می داشتند و بر بت پرستی بودند.44

او در جای دیگر می گوید:

قسطنطینوس دین مسیح را برپا داشت و دین صابئه را ترک کرد و شهر بیزانس را تأسیس نمود.45

وی در جایی دیگر تعبیر «حنفه سریانی» را در مورد صابئان به کار برده است.46

یکسان تلقی کردن «حنفاء» و «صابئان» نیز در منابع بسیار دیده می شود که معنای اصطلاحی آن را در آن زمان آشکار می کند. همان طور که گفته شد، مردم یونان و روم را با

نام صابئان ذکر می کرده اند و همچنین آمده است که مردم ایران پیش از آیین زرتشت بر

رأی حنفا که همان صابئان هستند، بودند و این مذهبی است که توسط بوذاسب برای طهمورث آورده شد.47

مسعودی می گوید:

چهل نفر از شاهان روم، پیش از نصرانیت بر دین صابئی که همان حنفاست بودند و قسطنطین نخستین شاه آنان بود که نصرانیت را رسمی ساخت و دین حنیف را ترک کرد. اما زمانی که یولیانوس، برادرزاده او، حاکم گردید بر پیروان نصرانیت سخت گرفت و مردم را با اجبار به دین حنیف برگرداند.48

این گزارش مسعودی می رساند که دین یهود پیش از مسیحیت رسمی نبوده، بلکه دین حنیف (صابئی) رواج فراوان داشته است.

شاهد دیگری که معنای این کلمه را در سده های اولیه نشان می دهد گفتة ابن ندیم است که:

احمد بن عبد بن سلام، مولی هارون الرشید، گفت من این کتاب را از کتاب «الحنفاء» ترجمه کرده ام و حنفا همان صابئان ابراهیمی بودند که به ابراهیم(علیه السلام) ایمان داشتند و صحف نازل شده ای را به او نسبت می دادند.49

این تعبیر نشانگر کاربرد کلمه حنفا در قرن دوم و پیش از آن بر صابئان ابراهیمی است.

ابن خلدون می گوید:

نمرود بر دین صابئان بود و فرزندان سام نیز از حنفا بودند که همان توحید کلدانیان را باور داشتند.50

کاربرد دیگر کلمه حنفا، گفته خداوند تعالی به نقل از پیامبر(صلی الله علیه و آله) است که می فرماید « خلقت عبادی حنفاء».51 برخی از نویسندگان آن را چنین معنا کردهاند که خداوند بندگان را همراه با ایمان به او، خلق کرده است.52 ممکن است این سخن به معنای ضمانت شناخت خداوند، دوستی با او و خداپرستی بندگان باشد و این همان معنای «لا اله الا الله» است.53

در برخی روایات نیز آمده که جمله « خلقت عبادی حنفاء» به این معناست که بندگان آماده پذیرش حق اند و به تعبیری ولادت آنان بر فطرت است و از گناهان پاک اند نه اینکه همه آنان مسلمان آفریده شدهاند.54

با توجه به گزارشهای بالا چنین به نظر میرسد که کلمه «حنیف» بر شش گروه و مصداق اطلاق شده است.

کسی که به سنتهای ابراهیمی عمل میکند.

بت پرستان که خود را حنیف و عمل کننده به سنتهای ابراهیمی میدانستند.

مسلمانان. این معنا پس از بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیدا شد.

یونانیها و رومیها (به این افراد صابئان نیز گفته شده است).

نمرود و فرزندان سام.

اشخاص با ایمان و پاک و حق جو.

محور اساسی در همه این اصطلاحات همان معنای آخر است. به احتمال قوی، اگر این نام بر مردمان یونان و روم و غیره نیز به کار رفته، در آغاز همین معنا را اراده می کرده اند و همانند کاربرد حنفا در مورد مشرکان، این واژه به تدریج مفهوم نخستین خود را از دست داده و مفهومی دیگر را میرسانده است.

 

3. حنیف در ادبیات عرب

در ادبیات عرب پیش از اسلام، حنیف دارای معنایی با بار مثبت بوده است. بنابراین می توان گفت این کلمه در صورتی که از جای دیگر به میان عربها راه یافته، دچار تغییر معنایی گردیده، ولی نمی توان به این دلیل که در فرهنگهای دیگر گاهی کافر و منافق معنا می دهد و در فرهنگ عربی معنایی متفاوت دارد، آن را عربی اصیل دانست؛ و پذیرفتنی است که این واژه در میان عربها معنای کافر و منافق را به ذهن نمی رساند.

در سطور بالا در باره معنای لغوی و اصطلاحی این کلمه سخنانی به قلم آمد. اما پی بردن به معنای کلمه حنیف در اشعار عرب پیش از اسلام نیز شایسته دقت است و ممکن است در تبیین معنایی این واژه در آن زمان کمک قابل توجهی بنماید. از این رو به سرودههای برخی از شاعران عرب پیش از اسلام نگاهی می افکنیم.

ابوقیس، صیفی بن اسلت انصاری و رئیس قبیله اوس در شعری چنین می سراید:

اعیذکم بما عاذ به ابراهم مستقبل الکعبة وهو قائم

ولی امریء فاختار دیناً فلا یکن علیکم رقیب غیر رب الثواقب

اقیمـوا لنا دیناً حنیفاً فانتـــم لنا غایة قد یهتدی بالذوائب55

ابوقیس در زمان هجرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) به مدینه شعری چنین سرود:

فلولا ربنا کنا یهودا وما دین الیهود بذی شکول

ولولا ربنا کنا نصارا مع الرهبان فی جـیل الجلیل

ولکنا خلقنا اذا خلقنا حنیفاً دینـنا عن کل جــیل

نسوق الهدی ترسف مذعنات مکـشفة المـناکب فی الجلـول56

عمرو بن لحی پس از اینکه به شام رفت، بت پرستی رایج در آنجا را پسندید و بتی به مکه آورد و آن را در کعبه نصب کرد. این مسئله سبب رواج بت پرستی در مکه گردید و از این رو یک مرد جرهمی که پیرو دین حنیف بود چنین سرود:

یا عمرو لاتظلم بمکة انّـها بلــد حـــرام

سائل بــعادٍ این هــم وکذاک تُخــتَرَم الانـام57

امیه بن ابی الصلت ثقفی، اهل طائف و یکی از شاعران دوره جاهلیت بود و کتابهای یهودیان و مسیحیان را خوانده بود. در برخی از گزارشها آمده که وی از بعثت پیامبری در میان عربها خبر می داده است. او دین حنیف را تنها دین رستگار روز رستاخیز معرفی می کرد. امیه به بازرگانی و تجارت نیز اشتغال داشته است. یکی از شعرهای او در وصف حمله اصحاب فیل و دین حنیف ابراهیمی چنین است:

کل دین یوم القیامة عندالله اِلا دیــن الحنــیــفة زور58

تعبیر حنیف و حنفا پیش از اسلام برای دین ابراهیمی و پیروان آن در ادبیات عرب مشهود است. پس از اینکه اسلام نیز رواج یافت، مردمان عرب همین تعبیر را برای مسلمانان به کار می بردند که نمونه هایی از آن در اشعار عرب شاهدی بر این مطلب است.

پس از کشتن ابوعفک یهودی شعری سروده شد که یک بیت آن چنین است:

جباک حنیفا آخر اللیل طعنة اباعفک خذها علی کبر السن59

عبدالله بن انیس در یکی از جنگها چنین سرایید:

وقلت له خذها بضربة ماجد حنیف علی دین النبی محمد60

حسان بن ثابت در روز فتح مکه درباره هجو پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین خواند:

هجوت محمدا واجبت عنه وعندالله فی ذلک الجزاء

هجوت مبارکاً براً حنیفـاً امین الله شیـمته الوفاء

امن یهجو رسول الله منکم و یمدحه و ینصره سواء61

عامربن حارث، شاعر کافر قبیله هوازن در نجد (که اسلام را درک کرده بود)، در شعری از عابدی متحنف سخن می گوید که نماز می خواند: «اقام الصلوة العابد المتحنف». در شعر صخر نیز از عیسویانی که شراب می نوشند و در اطراف یک حنیف جنجال به پا می کنند، سخن رفته است.

هر چند بوهل در مقاله «حنیف» مختصر دائرة المعارف اسلام اصرار دارد که عبادت را مناسب زاهدی بداند که از نوشیدن شراب خودداری می کند، اما شارح در شعر خویش حنیف را مسلم معنا می کند و در بررسیهای خود چنین نتیجه می گیرد که حنیف به طور کلی مسلمان معنا می دهد.62

همان طور که از اشعار ذکر شده پیداست ، پیش از اسلام کلمه حنیف در نزد عربها به معنای پیروی از سنت ابراهیم(علیه السلام) و دوری از بت پرستی بود. اما با بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و آوردن دین اسلام که بر سنتهای الهی و یکتاپرستی و دوری از شرک تأکید داشت، همان معنای حنیف در نزد آنان تداعی گردید و بر مسلمانان اطلاق گردید. پس از لحاظ مفهومی، معنای این کلمه پیش از اسلام و پس از آن یکسان بود، اما از لحاظ مصداقی پیش از اسلام به پیروان آیین ابراهیمی و پس از آن به پیروان پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اسلام اطلاق می گردید.

 

4. حنفا پیش از اسلام

با توجه به آنچه ذکر شد و آنچه از سرگذشت تاریخی جزیرة العرب به دست می آید، پیش از اسلام عده ای را جزو گروه حنفا قلمداد می کردند، اما چنین نبوده که اینان گروهی دارای رهبری مشخص، با تشکیلاتی برخوردار از دانشمندان روحانی، کتاب و پیشینه تاریخی روشن باشند. حتی برخی از نویسندگان مانند ابن منظور می نویسند: «بت پرستان عرب جاهلی خود را حنیف یعنی پیرو دین ابراهیم می دانستند».63 همچنین گفتیم که هر کس سنتهای ده گانه مانند حج، ختنه و غیره را انجام می داد، او را حنیف می پنداشتند.64

ابراهیم(علیه السلام) پس از هجرت به مکه و پایه گذاری خانه کعبه به همراه اسماعیل(علیه السلام)، مراسم حج و برخی از آداب را برای عرب و ساکنان جزیره به ارمغان آورد. این امر پس از سپری شدن مدت زمانی به صورت خاطراتی در ذهن عرب جزیرة العرب باقی ماند و پیروان دین حنیف را با آن می شناختند.

اما از سوی، دیگر بت پرستی، خرافه پرستی، زنده به گور کردن دختران، آداب و رسوم غیرانسانی و غیرعقلایی و بسیاری دیگر از امور نیز در جزیرة العرب ریشه دوانید و آداب و اعمال ساکنان این منطقه را متحول ساخت. گرچه گروهی بدون سازمان مشخص در عمل به سنتهای ابراهیمی می کوشیدند، اما در باره سنتهای شرک آلود و غیرانسانی همداستان و همرنگ نبودند و اینان همان حنفا هستند.

در کنار برخی عربها که بر شرک و بت پرستی بودند، مسیحیان و یهودیان نیز در شبه جزیره زندگی می کردند. یهودیان در مدینه و شمال جزیرة العرب و معمولاً جدا از عربها زندگی می کردند و مسیحیان نیز در یمن و نجران (جنوب و جنوب غربی شبه جزیره) سکونت داشتند. اما حنفا جداگانه و در محل یا منطقهای مشخص از جزیرة العرب زندگی نمی کردند.

با توجه به نمونههایی از شخصیتهای مهم حنفا که در ذیل میآید، این مسئله روشن می شود. پیش از بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله) چهار نفر به نام ورقه بن نوفل، عبیدالله بن جحش، عثمان بن حویرث و زیدبن عمرو بن نفیل از پرستش بتان دوری جستند و مردمان را در گمراهی و انحراف از دین ابراهیمی یافتند و پس از گفت وگویی که با هم داشتند، برای جست وجوی دین حنیف از یکدیگر جدا شدند و هر کدام به سرنوشتی رسیدند. آنان در مناطق مختلف در جست وجوی دین حق بودند تا آن را بیابند. مردم اینان را حنفا می گفتند.65

البته احتمال نام گذاری این افراد به «حنفاء» توسط تاریخ نگاران مسلمان پس از اسلام نیز وجود دارد. مونتگمری وات در این باره می نویسد:

حنیف نامیدن «حنفاء» کار متکلمان و مدافعه گران مسلمان بعدی است.66

اما با توجه به وجود این کلمه در آثار شاعران پیش از اسلام و متون تاریخی که نمونههایی از آن ذکر گردید، به نظر می رسد شک و تردید او پایه و اساسی نداشته باشد. گرچه این نظر وی برخاسته از تردید در نوشتههای موجود است، زیرا کتابی مربوط به دوره پیش از اسلام به دست نیامده و همه این گزارشها برگرفته از نویسندگان پس از اسلام است.

در هر صورت، تاریخ و سرگذشت حنفیان ابهامات زیادی دارد که گاهی به صورت افسانه درآمده است; به گونهای که تشخیص واقعیت از غیر آن را با مشکل روبه رو کرده است.

بیشتر اینان در نزدیکی زمان ظهور اسلام زندگی می کردند و برخی نیز دوران اسلام را درک کردند. در میان آنها افراد مختلفی از قبیل شاعر، خطیب، عامی و آگاه به کتب مذهبی نیز یافت می شدند و حتی ادعا می کردند که به آخرین پیامبر که به زودی در همین مناطق ظهور می کند، خواهند گروید، اما پس از بعثت از اسلام رویگردان شدند و ایمان نیاوردند.

آنچه از گزارشهای پیشین در باره حنفا برداشت می گردد این است که پیروان دین حنیف همانند یهودیان و مسیحیان دارای موقعیت جغرافیایی و سیاسی نبودند؛ گرچه عنوان حنفا در جزیره ویژگی خاص خود را داشت. این مسئله برخاسته از مشکلات خود آنان بود که به گونه مختصر ذکر میشود.

نخست آنکه حنفا رهبری دینی که آنان را هدایت کند نداشتند و به همین دلیل دین حنیف از تحریف مصون نماند. دلیل دوم این بود که آنان دارای موقعیت جغرافیایی ویژه نبودند و در مناطق مختلف پراکنده زندگی می کردند. دلیل سوم هم این بود که دین آنان دینی اخلاقی بود و در مسائل سیاسی و اجتماعی دیدگاهی نداشت؛ از این رو پیروان آن همانند دیگر ادیان جایگاهی نداشتند. مردم نیز به عنوان دینی که سفارشهای اخلاقی دارد به آن می نگریستند و بسیاری از بت پرستان به دلیل انجام برخی سنتها خود را حنیف می دانستند.

مطلب چهارم نیز این بود که این دین به تدریج تحریف شده و اصالت خود را از دست داده بود. البته این در صورتی است که آن را به عنوان یک دین بپذیریم و در غیر این صورت باید گفت آنان از حالت فطری یعنی یکتاپرستی دور شده بودند. پیروان آن از یهودیان، مسیحیان و صابئان متأثر شده بودند و به همین دلیل برداشتهای متفاوتی از دین حنیف وجود داشت.

در نتیجه نمی توان حنفا را گروهی متشکل و مشخص که دارای کتاب دینی خاص باشند، قلمداد کرد. با این حال، وجود یک جنبش مخالف با مراسم و سنتهای جاهلی عرب را نمیتوان انکار کرد. پیروان این جنبش در پی یافتن دین حنیف بودهاند. البته برخی از مستشرقان معتقدند که حنفا عقیده خاص و منظمی داشتند.67

اینکه برخی در عنوان حنفا برای آنان تردید دارند درست نیست. تردید در گزارش نویسندگان متون تاریخی باید براساس شواهد و گمانه های قوی صورت گیرد، نه اینکه فقط یک ادعا و تشکیک باشد. اگر وات بر این دیدگاه خود شواهدی ذکر می کرد و انگیزه تحریف کنندگان نیز قابل اثبات بود، این تردید می توانست به عنوان یکی از احتمالات قوی قلمداد شود.

برخی گفته اند که شرق شناسان حنفا را از پیروان دین مسیحیت و گروهی از عرب پارسا می دانند که تغییراتی در دین نصرانیت داده و بعضی از تعالیم غیرمسیحی را در آن وارد کرده بودند. آنان می گویند که از اشعار جاهلی نیز بر می آید که مراد از حنفا، پیروان نصرانیت باشد، اما برای گفته خود در نسبت دادن چنین سخنی به شرق شناسان و دلیل آنها دلیل نمی آورند و شاهدی از اشعار جاهلی نیز ذکر نمی کنند.68

نویسنده مذکور سپس با این گفته که قرآن به صراحت مسیحی بودن حنفا را رد کرده، نظر شرق شناسان را مردود می داند، در حالی که می توان گفت شرق شناسان نیز نمی خواهند حنفا را مسیحی بدانند، بلکه بر این نکته تأکید دارند که آنان از اندیشه های مسیحی متأثر بوده اند که مسئله ای پذیرفتنی است.

این نویسنده در جای دیگری آورده است: « برخی از نصارا همچون قیس بن ساعده الایادی، ورقة بن نوفل و عثمان بن الحویرث از حنفا شمرده شده اند. اینان خودشان اعتراف کردند که از عرب نصارایند؛ در حالی که اهل اخبار آنان را جزو حنفا ذکر می کنند». اما برای این گفته خویش هیچ مدرک و سندی ارائه نمی کند. در حالی که سیره ابن هشام و المنمق و برخی دیگر از منابع آورده اند که این اشخاص به دلیل نارضایتی از وضعیت دینی و فرهنگی زمان خود به مناطق مختلف می رفتند و در پی دین حنیف می گشتند.

احتمال دیگر درباره حنفای پیش از اسلام این است که آنان به سبب ناراحتی از وضعیت دینی و فرهنگی و از سوی دیگر آگاهی از بعثت پیامبری در این مناطق که دین حنیف را می آورد، در جست وجوی این پیامبر حنفی به جاهای دیگر مهاجرت کردند تا او را بیابند. آنان در واقع در پی یافتن دین حنیف ابراهیمی نبودند، بلکه یا در پی یافتن پیروان راستین دین حنیف بودند تا از این راه به دین تحریف نشده ابراهیمی دست یابند و یا درصدد آگاهی از پیامبر موعود بودند تا به او ایمان آورند. به نظر می رسد گزینه دوم درست باشد و آنان در انتظار پیامبری بودند که دین ابراهیمی را زنده می کند.

البته باید در نظر داشت که به گروههای دیگری در سرزمینهایی چون ایران، یونان و روم نیز واژه «حنفاء» اطلاق میشده است. مثلاً برخی از شاهان یونان و روم که به یک خالق و پیامبرانی چون هرمس اعتقاد داشتند، بر دین صائبین بودند و به نام «الحنفاء» شناخته میشدند.69 مردم ایران نیز پیش از زرتشت بر آیین حنفا بودند.70

نکته پایانی در این بخش این است که موقعیت حنفا پیش از اسلام در جزیرة العرب ممتاز بوده و آنان جزو گروههای فرهنگی جامعه آن روز شمرده میشدند، زیرا در استفاده از کتابهای زمان خویش و ملاقات با اهل دانش و فضل، همتی والا از خود نشان میدادند و در تلاش برای یافتن حقیقت جدیت عالی داشتند و حتی با اندیشهها و افکار فلاسفه آشنایی داشتند.

 

5. کاربرد قرآنی

با بررسی در آیات شریف قرآن می توان پژوهش دقیق تری ارائه کرد، زیرا قرآن درباره حنفا آیات متعددی دارد و به ویژه شأن نزول این آیات می تواند تاریخ و سرگذشت حنفا در زمان مورد بحث را روشن تر بیان کند. در حقیقت شناخت و اطلاعاتی که ما از حنفا و دین آنان داریم، برگرفته از نوشته های دوران اسلامی و آیات قرآنی و کتابهای تفسیری است. در غیر این صورت ما راهی برای پژوهش درباره آنان نمییافتیم.

مطلب دیگر این است که اگر در منابع تاریخی و رجالی و یا کتابهای ملل و نحل تردید وجود دارد، در قرآن که یکی از منابع قطعی است تردید وجود ندارد. از این رو مناسب است که توجه افزون تری به کاربردهای قرآنی درباره حنفا داشته باشیم. در این نوشتار تلاش بر این بوده تا با در نظر داشتن بررسیهای تاریخی و غیره به قرآن و تفسیرهای گوناگون آن، چه از اهل سنت و چه از شیعه، توجه بیشتری شود.

به این منظور واژه های «حنیف» و «حنفاء» را در قرآن جستجو نمودیم و معلوم شد که کلمه «حنیف» ده مرتبه و واژه «حنفاء» دو مرتبه در قرآن به کار رفته است. آیات مورد نظر چنین است:

1. « وقالوا کونوا هوداً او نصاری تهتدوا قل بل ملّة ابراهیمَ حنیفاً وما کان من المشرکین»، بقره: آیه135.

2. « ما کان ابراهیم یهودیاً ولا نصرانیاً ولکن کان حنیفاً مسلماً و ما کان من المشرکین»، آل عمران: آیه67.

3. « قل صدق الله فاتبعوا ملة ابراهیم حنیفاً وما کان من المشرکین»، آل عمران: آیه95.

4. « ومن احسن دیناً ممن اسلم وجهه لله وهو محسن واتبع ملة ابراهیم حنیفاً»، نساء: آیه125.

5. « انی وجهت وجهی للذی فطر السموات والارض حنیفاً وما انا من المشرکین»، انعام: آیه79.

6. « قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقم دِیناً قیماً ملة ابراهیم حنیفا وما کان من المشرکین»، انعام: آیه161.

7. « واَن اقم وجهک للدین حنیفاً ولا تکوننّ من المشرکین»، یونس: آیه105.

8. « اِنّ ابراهیم کان امة قانتاً لله حنیفا ولم یک من المشرکین»، نحل: آیه120.

9. « ثمّ اوحینا الیک اَن اتبع ملة ابراهیم حنیفاً وما کان من المشرکین»، نحل: آیه123.

10. « فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیّم ولکنّ اکثر الناس لا یعلمون»، روم: آیه30.

11. « فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور * حنفاء لله غیر مشرکین به ومن یشرک بالله فکاَنّما خرّ من السماء»، حج: آیه30 و 31.

12. « وما امروا الاّ لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاءَ ویقیموا الصلوة و یؤتوا الزکوة وذلک دین القیّمة»، بیّنه: آیه5.

همان طور که ملاحظه میشود، ده آیه نخست در بردارنده واژه «حنیف» است و در دو آیه پایانی واژه «حنفاء» وجود دارد. نکته اساسی این است که در نه آیه از آیات بالا، قید نفی شرک (غیرمشرکین) نیز وجود دارد که در تبیین معنای اصطلاحی این واژه، شاهد بسیار متقن و محکمی است. معنای مورد نظر این است که حنفا به اشخاص با ایمان، پاک و حق جو گفته می شده که ایمان آنان با اخلاص بر یکتاپرستی و دوری از شرک و اندیشههای فاسد همراه بوده است.

در این زمینه کلمه «ابراهیم» نیز در قرآن بررسی شد، در قرآن کریم در مجموع 66 بار واژه «ابراهیم» تکرار شده است که نشانه توجه و تأکید ویژه قرآن به ابراهیم(علیه السلام) است. اگر پژوهشی فراگیر در معانی آیات مذکور و تفسیرهای مربوط، به صورت تفسیر موضوعی و با توجه به گزارشهای موجود در منابع تاریخی و ملل و نحل، انجام شود، تحولی در برداشتهای موجود درباره حنفا پدید خواهد آورد. البته چنین کاری در حد یک کتاب است و از حجم این نوشتار مختصر خارج می باشد.

کاربرد قرآنی این واژهها چنین می رساند که حنیف به عنوان یک دین خاص و ارائه شده از سوی یک پیامبر شناسانده نشده است، بلکه توصیفی از یک دین آسمانی و الهی می باشد و پیروان هر دین آسمانی را که از شرک، بت پرستی و امور خرافی دوری گزینند، می توان جزو حنفا شمرد. از این رو نمی توان برای ابراهیم(علیه السلام) دینی ویژه و اختصاصی در نظر گرفت که نام آن دین حنیف باشد.

در این باره یک مسئله مطرح شده و آن این است که آیات 135 سوره بقره و 67 سوره آل عمران دلالت دارد که حنیفیت، یهودیت و مسیحیت نیست.71 با پذیرش این نظر نمیتوان حنیفیت را با این ادیان یکسان دانست، بلکه دینی در عرض ادیان دیگر خواهد بود. اما به نظر میرسد که این آیات چنین معنایی را نمیرسانند به ویژه آیه نخست در پاسخ اهل کتاب است که گفتند «یهودی یا مسیحی شوید تا هدایت یابید، و چنین نازل شد که بگو از آیین خالص ابراهیم پیروی کنید و او هرگز از مشرکان نبود».

در تفاسیر آمده که منظور این است که از این آیینهای تحریف شده پیروی نکنید و آشکار است که یهودیان و مسیحیان مشرک نبودهاند، بلکه به تدریج برخی باورهای آنان تحریف گردیده است. به تعبیری «دین حنیف ابراهیم بر آن دو ترجیح داده شده و بر مشرک نبودن او تکیه و تأکید شده است که اشاره است به این نکته که جنبه توحیدی دین حنیف، قوی تر از دین یهود و نصارا است (به جهت اعتقاد به اینکه عزیر پسر خداست و یا به جهت اعتقاد نصارا به اینکه مسیح پسر خداست».72

نکته مهم در این آیات شریفه این است که دو واژه «ملت» و «امت» به همراه نام ابراهیم(علیه السلام) به کار برده شده است. از این رو جای این پرسش وجود دارد: دو کلمه «ملت » و «امت» به تنهایی چه معنایی دارند؟ منظور از ملت ابراهیم و امت ابراهیم چیست؟ و معنای آن چه نسبتی با شریعت و دین دارد؟

«ملت» در لغت با جمع «ملل» و به معنای «الطریقة والشریعة فی الدین» و «امت» نیز با جمع «امم» و به معنای «الطریق» آمده است.73 اگر به پیشوا و رهبر نیز امام گفته می شود، به لحاظ این است که وی نشانه راه و طریق می باشد.

ملت را چنین معنا نموده اند «آنچه خداوند برای بندگانش بر زبان پیامبران تشریع نموده تا به واسطه آن به خداوند نزدیک گردند». و همچنین ملت به معنای دین است.74

برخی نیز چنین گفته اند: ملت همان شریعت و دین است، مانند ملت اسلام و ملت نصرانیت و یهودیت، و به تعبیری هرچه توسط پیامبران از سوی خداوند آورده شود، ملت است.75

برخی بر این باورند که «ملت عبارت است از سنت زندگی یک قوم و گویی در این ماده اشاره ای به املا و املال وجود دارد که در این صورت ملت عبارت می شود از: طریقه ای که از غیر گرفته شده باشد. و ممکن است مرادف با کلمه شریعت باشد; به این معنا که ملت هم مثل شریعت عبارت است از: طریقه ای خاص، برخلاف کلمه دین. فرق بین دو کلمه «ملت» و «شریعت» این است که شریعت طریقه ای است که از ناحیه خداوند تعالی و به منظور سلوک مردم به سوی او تهیه و تنظیم شده است، ولی کلمه ملت طریقه ای است که آن را از غیر گرفته و خود را ملزم به پیروی از آن می دانند و عملاً از آن پیروی می کنند».76

اما به نظر می رسد این بیان درست نباشد. عمده اشکال در این نکته است که با عبارت «گویی» یک نظر را ارائه می کنند و هیچ سند و شاهدی بر این ادعای خود نمی آورند و بر اساس آن تحلیلی می نگارند، در حالی که معنای «گرفتن از غیر» در این واژه درست نیست. در نتیجه نمی توان گفت که ملت از غیر گرفته شده و شریعت از سوی باری تعالی آمده است.

نکته دوم این است که فرق بیان شده در مورد ملت و شریعت چندان مناسب نیست و در این جایگاه تفاوت مـذکور دارای ابـهام و اشکــال است.

در نتیجه چنین می نماید که منظور آیات قرانی از واژه های «ملت» و «امت» دین و شریعت باشد که در اینجا همان دین توحیدی است که یکتاپرستی را با اخلاص، پاکی و دوری از بت پرستی و فساد در بر دارد. پس منظور دینی ویژه و اختصاصی که ابراهیم(علیه السلام) عرضه کرده باشد، نیست.

پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بر این نکته پافشاری بسیاری داشتند که دین من همان دین حنیف است. در روایتی آمده است که آن حضرت فرمود:

عیسی به رهبانیت مبعوث شد و من به حنیفیت آسان گیر مبعوث گردیدم.77

در جای دیگر نیز فرمودند:

دوست داشتنیترین ادیان نزد خداوند حنیفیت است.

امام باقر(علیه السلام) هم فرموده است:

حنیفیت همان فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده و هیچ تغییری در آن راه ندارد و خدای سبحان آنان را برای شناخت خدای خویش آفریده است.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است:

من بر دین حنیف آسان گیر مبعوث شده ام و هر کس با سنت من مخالفت کند از من نیست.

آن حضرت در موردی دیگر چنین بیان داشتند:

خداوند مرا بر رهبانیت مبعوث نکرده است و بهترین دینها نزد خداوند حنیفیت آسان گیر میباشد.78

تأکید اسلام و پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر این نکته که اسلام همان دین حنیف است، معنای برداشتی از آیات را تقویت می کند؛ زیرا در صورتی که دین حنیف همانند اسلام دینی خاص بوده که در زمانهای گذشته توسط ابراهیم(علیه السلام) رسالت آن ادا شده باشد، پس دیگر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) نمی تواند پیامبری برتر و آخرین پیامبر باشد که دینی کامل را برای انسانها به ارمغان آورده، بلکه لازمه آن این است که ایشان فرستاده ای از سوی خداوند باشد تا تحریفها و انحرافات دینی را به انسانها گوشزد نماید تا براساس دین ابراهیمی عمل نمایند، اما خود مأمور ابلاغ دینی مستقل نباشد.

با این حال، کاملاً روشن است که هیچ کدام از پیامبران الهی همانند پیامبر اسلام دینی کامل ارائه نکرده اند؛ گرچه اصالت و بن مایه همه آنها یکسان و بر یکتاپرستی است. پس مشخص گردید که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) مأمور ابلاغ دین پیشین نیست، بلکه از سوی خدای متعال دینی مستقل و کامل عرضه داشته است.

در اینجا پرسشی پدید می آید که آیا نظریه تکاملی بودن ادیان درست است؟ اگر این نظریه پذیرفته شود، باید بر این باور باشیم که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) پیش از برانگیخته شدن، بر دین مسیحیت بوده اند، زیرا دین پیش از اسلام، مسیحیت بوده است، در حالی که هیچ کس به آن اعتقاد ندارد.

پس از ابراهیم(علیه السلام)، خداوند دو شریعت مهم یهودیت و مسیحیت را برای هدایت بشر فرستاد. پیامبر اسلام بر هیچ کدام از این دو شریعت نبودند و از دین حنیف ابراهیمی که همان اسلام است، تبعیت می کردند. دلیل آن، همان طور که از قرآن، انجیل و تورات استفاده می شود، این است که ادیان یهودیت و مسیحیت دینی منطقه ای و قومی بوده اند که قوم بنی اسرائیل را به آن دعوت می کردند. مأموریت پیامبران این دو آیین محدود به زمان، مکان و ملتی خاص بوده است. بنابراین نمی توان دین این دو پیامبر را جهانی دانست. آیات قرآن به این نکته تصریح دارد که خداوند موسی(علیه السلام) را برای قوم بنی اسرائیل فرستاده است. نمونه هایی از این آیات در ذیل می آید:

1. « ورسولا الی بنی اسرائیل اَنّی قد جئتکم بآیة من ربّکم»، آل عمران: آیه49.

2. « وءَاتینا موسی الکتاب وجعلناه هدیً لبنی اِسرائیل الا تتخذوا من دونی وکیلاً»، اسراء: آیه2.

3. « ولقد ءَاتینا موسی الهدی واورثنا بنی اِسرائیل الکتاب»، غافر: آیه53.

4. « واذ قال عیسی ابن مریم یا بنی اِسرائیل اِنّی رسول الله الیکم مصدقاً لمّا بین یدیّ من التوریة»، صف: آیه6.

همان گونه ملاحظه شد، صریح این آیات می رساند که موسی و عیسی(علیهما السلام) برای هدایت قوم بنی اسرائیل برانگیخته شده اند و دین آنها جهانی نبوده است. از این رو ساکنان سرزمینهای دیگر، از جمله پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)، الزامی در پذیرش این ادیان نداشتند. پس درباره دین پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیش از اسلام، میتوان چنین گفت که ایشان بر دین حنیف بوده که همان فطرت انسانی است، و از این رو عبادتهای ایشان در غار حرا برگرفته از آیین یکتاپرستی و دوری از شرک و خرافه بوده است و آن حضرت بر دین یهودیت و مسیحیت نبوده اند. در این زمینه شامی نیز گزارشی دارد که «دین پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیش از بعثت حنیفیت بوده است».79

در نتیجه مطالب این قسمت میتوان گفت: دین جهانی دینی است که بر اساس یکتاپرستی و اخلاص استوار باشد و از خرافه ها و فساد دینی به دور باشد و این اختصاص به هیچ دینی ندارد. به تعبیری فطرت که با نگرشی پاک، خالصانه و بی آلایش درباره آفریدگار جهان همراه است، بهترین نمایه دین جهانی است.

گرچه این باور در بنمایهها و اساس اندیشههای دینی وجود دارد، اما نمونه بارز اندیشههای دینی که بازنمود دینی جهانی می باشد، دین اسلام است. روایتهای گفته شده که بر حنیف بودن دین اسلام تأکید داشتند و همچنین آیات ذکر شده، همگی این مسئله را آشکارا ثابت می کند.

برخی جهانی بودن دینهای یهودیت و مسیحیت را مطرح کرده و گفتهاند:

ما درباره مسیحیت و یهودیت معتقدیم که این ادیان الهی، ابتدا به قوم خاصی تعلق نداشتند، اما به تدریج این ادیان مخصوصاً یهودیت قومی گردیدند.80

به نظر می رسد این گفته شاهد و پایهای فکری ندارد، زیرا از یک سو آیات قرآن دلالت روشن بر اختصاص این دو آیین به قوم بنی اسرائیل دارد و از سوی دیگر مطالب کتابهای آسمانی آنان (عهد قدیم و عهد جدید) نیز بر این نکته که این پیامبران به سوی قوم بنی اسرائیل فرستاده شدهاند، تصریح دارند.

شواهد دیگری نیز باور این نوشتار را تأیید میکند. شاهد نخست آیه سی سوره روم ( فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التی فطر الناس علیها) است که دین حنیف را همان دین فطری بشر قلمداد کرده و اسلام نیز همان فطرت انسانی را به صورت تکامل یافته برای انسانها رهنمون گردیده است.

دلیل دوم برخی از روایات است که نمونهای از آنها را می آوریم:

روایتی از امام صادق(علیه السلام) گزارش شده که از ایشان درباره قول خداوند « حنفاء لله غیر مشرکین به» پرسش نمودند که حنیفیت چیست. آن حضرت پاسخ فرمود: همان فطرت است.81

روایت دیگری نقل شده است که خدای متعال فرمود: «انّی خلقت عبادی جمیعاً حنفاء؛ یعنی همه بندگانم را حنیف آفریدم». آشکار است که برخی از بندگان کافر و برخی مؤمن بودهاند، پس حنیف به معنای همان فطرت الهی نهفته در درون انسانهاست.82

در روایت دیگری از ابومحمد یا ابوالحسن عسکری(علیه السلام) آمده است: «فوالله ما بعث الله محمداً والانبیاء قبله الا بالحنیفیة والصلاة والزکاة والصیام والحج والولایة وما دعی محمد(صلی الله علیه و آله) الا الی الله وحده لا شریک له». این روایت دین همه پیامبران را همان حنیفیت دانسته که فطرت انسانها بر آن قرار گرفته است.83

ابن خلدون نیز مینویسد که فرزندان سام بن نوح حنیف بودند و به یکتاپرستی که کلدانیان پیش از او بر آن بودند، باور داشتند.84 همان گونه که ملاحظه میشود، دین حنیف توحیدی اختصاص به مردم و یا منطقهای نداشته است.

بنابر مجموع آنچه گفته آمد، میتوان بر جهانی بودن دین حنیف و نه یک دین خاص تأکید داشت. کاربردهای قرآنی و احادیث کاملاً این امر را تأیید میکنند.

 

6. حنفاء و اسلام

آنچه تاکنون آمد، در زمینه معنای واژگانی و کاربرد قرآنی و تاریخ پیش از اسلام بود. اکنون به گونه مختصر به بررسی سرگذشت برخی از حنیفان پس از اسلام و پذیرش اسلام توسط آنان پرداخته میشود.

درباره نام حنفا و تعداد آنان در منابع اختلاف گستردهای وجود دارد که ابهام را در این زمینه دوچندان کرده و پژوهشگران را با دشواری مواجه ساخته است. اختلاف نظریههای مورخان معاصر درباره آنان نیز برگرفته از این مسئله است. فهرست نام حنفا به قرار ذیل است:

1. قس بن ساعده ایادی

او بلیغ، حکیم، خطیب معروف عرب و از معمرین بود. خطبه او در بازار عکاظ معروف است. او به توحید و معاد باور داشت و مردم را به برانگیخته شدن پیامبری از میان آنان بشارت میداد. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) او را در بازار عکاظ در حال سخنرانی دیده بود و درباره او چنین فرمودند: «خداوند قس را رحمت کند. او بر دین پدرم اسماعیل(علیه السلام) بود».85

2. زید بن عمرو بن نفیل

او دین قوم خود را رها نمود و یهودیت و نصرانیت را نپذیرفت و در پی کیش حنیف به موصل و جزیره و شام سفر کرد. در مسافرت با راهبی در میفعه ملاقات نمود و از دین حنیف از او پرسش نمود. راهب به او خبر بعثت پیامبری را در حجاز داد که دین ابراهیم را زنده میکند. زید پس از این بار سفر به سوی مکه بست، اما در سرزمین لخم کشته شد. ورقه بن نوفل در مرگ او شعر خواند و گریست.86

3. ورقه بن نوفل بن اسد

ورقه جزو همان چهار نفری بود که به سبب ناراحتی از وضعیت موجود جزیرة العرب گرد هم آمده و پس از گفت وگو در پی دین حنیف برآمدند. اما او در دین نصرانیت باوری استوار پیدا کرد و از کتابهای اهل کتاب استفاده نمود. برخی گفتهاند که اسلام را پذیرا شد.87

4. عبید الله بن جحش

او نیز وضعیت دینی حجاز را ناپسند میدانست و برای یافتن دین حنیف تلاش میکرد و با پرستش بت مخالفت مینمود. او پس از بعثت اسلام آورد و با همسر خویش ام حبیبه بنت ابی سفیان، جزو مهاجران به حبشه بود، اما در حبشه از اسلام رویگردان شده و به نصرانیت گرایید و بر همان حال از دنیا رفت.88

5. قیس بن عبدالله (نابغه جعدی)

نابغه شاعری مخضرم (دوره جاهلی و اسلام) بود و از آداب و اعمال خرافی و ناپسند عرب جاهلی دوری گزید و در اشعار خویش بر توحید و معاد تأکید داشت.89

6. عامربن ظرب عدوانی

عامر حکیم عرب بود که قضاوتهای او شهرت دارد و معمولاً داوریها را به او نسبت میدهند.90

7. صرمه بن ابی انیس (ابوقیس)

او در جاهلیت شخصی راهب بود و از عبادت بتان دست کشید و تصمیم داشت که به کیش مسیحی درآید، ولی پشیمان شد و محل عبادتی برای خود ساخت و به آیین ابراهیمی پرستش مینمود. تا اینکه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به مدینه مهاجرت کرد، او نیز اسلام را پذیرفت و دینی نیکو یافت. شعرهای او درباره پیامبر و اسلام شهرت دارد و در کتابها موجود است.91

8. بحیری راهب

برخی بحیری را یهودی و برخی دیگر مسیحی میدانند. در گزارش سفر پیامبر اسلام به شام آمده است که بحیری ایشان را از آینده خبر داده بود و ابوطالب را به حفظ او از دست یهود سفارش کرده بود. اما اینکه بتوان او را جزو حنفا شمرد جای تأمل دارد، گرچه برخی از نویسندگان او را حنیف دانستهاند.92

9. ابوعامر راهب

او از قبیله اوس بود، اسلام را نپذیرفت و در ساخت مسجد ضرار و تحریک قریش بر ضد مسلمانان و پادشاه روم برای نبرد با پیامبر(صلی الله علیه و آله) تلاش بسیاری کرد، اما نتیجهای نگرفت. پس ابوعامر نه تنها به اسلام نگرویید، بلکه به مخالفت و نبرد برخاست. او را جزو یاران عقبه دانستهاند که در صدد کشتن پیامبر(صلی الله علیه و آله) بودند.93

10. عثمان بن حویرث

عثمان نیز از همان گروه چهار نفری بود که در پی یافتن دین حنیف بودند. اما او نیز اسلام را نپذیرفت و پس از گروش به کیش مسیحی نزد پادشاه روم رفت و مقام و منزلت ویژهای نزد رومیان یافت.94

11. امیه بن ابی الصلت ثقفی

امیه شاعر بزرگ دوره جاهلی بود و از بت پرستی و فساد دوری میگزید. اما خود را شایسته پیامبری میدانست و از این رو پس از بعثت پیامبر به اسلام نگروید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در مورد او فرمودند: «شعر او به اسلام ایمان داشت، اما دلش کافر بود». شغل او بازرگانی بود و کتابهای یهود و نصارا را مطالعه نموده بود.95

افراد دیگری نیز در فهرست حنفا ذکر شده اند. عدّاس، تبان اسعد ابوکرب (شاه یمن)، خالد بن سنان، زهیر بن ابی سلمی، قیس بن عاصم، ابوذر غفاری، عمیر بن جندب جهنی، سعید بن زید بن عمرو بن نفیل، حنظله بن ابی عامر و عبدالمطلب بن هاشم از آن جمله اند.96

 

7. شرق شناسان و حنفا

هرچند در صفحات پیشین برخی از نظریههای شرق شناسان درباره حنفا بیان شد، برای مقایسه این نظریات مناسب می بینیم که آنها را در یک بخش گرد آوریم.

برخی از شرق شناسان، واژه حنیف و حنفا را غیرعربی دانسته اند. نولدکه آن را سریانی میداند. آرتور جفری بر این باور است که این کلمه در بیشتر شعرهای عربی نزدیک صدر اسلام به معنای «مسلم» به کار رفته است و در تعدادی از شعرهای پیش از اسلام به معنای «مشرک» کاربرد داشته است. مونتگمری وات هم مانند نولدکه، احتمال سریانی بودن این کلمه را میدهد.97

وات در مقاله خود در دائره المعارف اسلام به بررسی تفصیلی سیر تحول معنایی واژه «حنیف» در قرآن و منابع پیش و پس از آن و کاربرد آن در مسیحیت پرداخته است. او بر این نظر است که مفهوم اسلامی «حنیف» و «حنیفیت» منحصراً از قرآن کریم گرفته شده و بر این اساس استفاده گردیده است. کلمه حنیف بدون در نظر داشتن قرآن در نزد عربهای جاهلی و مسیحیان به معنای «مشرک» به کار می رفته است. در نتیجه پژوهش درباره جنبهای دینی و عرفانی پیش از اسلام بیهوده است. البته وجود چنین جنبشهایی از لحاظ تاریخی درست است، اما نمیتوان کسی را به طور قاطع «حنیف» نامید. نامیدن برخی از افراد به «حنفاء» در معنای اسلامی آن، کار متکلمان و مدافعهگران مسلمانی چون ثابت بن قره بوده که خود را متعهد به اسلام میدانستند. از این رو پژوهش در این باره دارای ارزش تاریخی نیست.98

این نظر بدبینانه به آثار و اشعار پیش از اسلام، برخاسته از این اندیشه است که شعر جاهلی اصالت ندارد و این گونه آثار پس از اسلام تدوین شده است. در میان مستشرقان برای نخستین بار شرقشناس آلمانی تئودور نولدکه این قضیه را مطرح کرده است و میگوید: «تنها در اواخر قرن اول هجری است که تدوین میراث عربی آغاز میگردد و راویان، اشعار منسوب به دوره جاهلیت و صدر اسلام را از هر صحرانشینی که برخورد میکردند، به طور مداوم فرا میگرفتند. از این رو بین روایات مختلف دربارهی یک قضیه تفاوتهای زیادی است». البته او معتقد است که امکان پذیرش برخی از این آثار وجود دارد.99

پس از نولدکه پژوهشگرانی چون آلوارت، گلدزیهر و لایل نظر او را پذیرفتند. اما اشپرانگر

و مویر آلمانی ثابت کردند که شعر عربی از دیر باز تدوین میشده و به نقل شفاهی محدود

نمیگردیده است.100

 

نتایج

1. برای واژه «حنیف» و مشتقات آن بیش از بیست معنا در کتابها آمده است.

2. در این واژه معنای میل به حق و خیر و دوری از کژی و ناراستی همراه با استقامت بر این رویکرد، نهفته است.

3. معنای اصطلاحی «حنیف» بر یکتاپرستی و دوری از شرک و فساد که برخاسته از فطرت انسانی است، دلالت دارد.

4. اشعار جاهلی از لحاظ مفهومی همانند معنای اصطلاحی است، اما از نظر مصداقی با آن تفاوت دارد.

 

5. آیین حنیف که محور اساسی همه ادیان آسمانی است، جهانی میباشد. به تعبیر دیگر، این آیین دینی در عرض ادیانی مانند مسیحیت و یهودیت و اسلام قلمداد نمیشود، بلکه صفتی برای همه ادیان الهی است.

6. کاربردهای قرآنی کلمه «حنیف» تأییدی بر برداشت این نوشتار از معنای اصطلاحی آن است.

7. برخی از حنفا با علم به آسمانی و حنیف بودن اسلام، به لحاظ اغراض غیردینی از پذیرش اسلام سر باز زدند.

8. مسئله اصالت شعر عربی توسط برخی شرقشناسان به تبیین معنایی واژه «حنیف» کشیده شد. از این رو آنان بین معنای اسلامی و پیش از اسلام این واژه تفاوت اساسی قائل اند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان