در این دین اعتقادی دربارة خدا وجود ندارد ولی برخی از فرقه ها بعدها بودا را به مقام خدایی رسانده و مورد پرستش قرار دادند. اساس اندیشة بودا بر تحلیل سه ویژگی «هستی»، «انسان» و «جهان» است که مهمترین آن رنج (دوکه: Duhkha) است؛ زیرا اعتماد و دلبستگی به هر چیز محکوم به شکست است.
با این جهان بینی، اعتقاد به چهار حقیقت شریف شکل می گیرد:
1. در هر جای دنیا رنج وجود دارد.
2. رنج را می توان به زنجیره علت های دوازده گانه باز گرداند.
3. توقف رنج امکان پذیر و زنجیره علیت را می توان نابود ساخت (نیروانا)
4. راه های هشتگانة مشخص برای از بین بردن رنج وجود دارد.
زنجیر علّی
آنچه تصور عادی از پدیده های جهان به ذهن می آورد، این است که اینها هستی های پایداری هستند که می توان آنها را به کار گرفت و از آنها استفاده کرد، لذت برد و با آنها هستی و حیات خود را به دوام و خوشی آراست. نظریةزنجیره ای علّی بودا می خواهد این پندار را از میان بردارد. او می خواهد به ما بفهماند که امور فانی اگر چه چندی باقی باشند؛ به زوال و نیستی انجامیده و در حقیقت نیستند. همة کوشش بودا برای اثبات همین نیستی و پوچی صورت گرفته که در قالب نظریه زنجیر علّی بیان می شود.
«رنج از تشنگی و تمایل به چیزهایی پیدا می شود که از دسترس ما بیرون است. این جهان کثرت ها جهان تغییر و شدن دائم است؛ از این جهان ناکامی پیدا می شود و از ناکامی هم رنج.»[26] بنابراین رنج ها از تعلقات و وابستگی ها پدید می آید و انسان را شکسته، پیر و ناتوان می سازد. برای زندگی شاد و نیرومند و پاک باید وابستگی ها را کنار گذاشت و رنج را باور کرد.
نیروانا
حقیقت نیروانا در مهایانا بسیار فراگیرتر از فرقه های دیگر بودایی است. نیروانا در لغت به معنای خاموشی است. مثل فرو نشستن شعلة اتش پس از تمام شدن سوخت. وقتی انسان همه امیال و شهوات را از درون ریشه کن کند و دورویی را کنار بگذارد، آن گاه دل پاکی آغازینش را که همانا دل و جان بوداست می یابد. و یکسره از نگرانی ها و غم ها و زاد و مرگ ها رها می شود. این مفهوم از نیروانا در برابر سنسارا یا تناسخ قرار دارد. مهایانا نیروانا را فراتر از این دانسته، مفهوم چنینی را به جان بودا مربوط می کنند. به طوری که همه چیز را فراگرفته، نیروانا به معنای پیوند و شهود جان بودا نیز همه جایی قلمداد می شود. و دیگر در برابر سنسارا قرار نمی گیرد؛ بلکه سنسارا نیز تهی است و در حقیقت پر از چنینی است. بنابراین در سنسارا نیز می توان به نیروانا پیوست و در عین حال از رنج ها رها شد.
این برداشت و تفسیر از نیروانا باعث شد که در مکتب مهایانا سالک (بواسف) در نهایت روشن شدگی (بودهی) به جایی می رسد که رسیدن به نیروانا و رهایی از رنج سنسارا نیز برای او اهمیت ندارد.
در یکی از سوره های مهایانا می خوانیم چون روشن شدگی به کمال رسد، بوداسف از بند چیزها آزاد می گردد، اما بوداسف طالب رهایی از اشیا نیست. او نه از سنسارا بیزار است و نه نیروانا را دوست می دارد. چون روشن شدگی کامل بدرخشید، نه بند است و نه رهایی. موجودات، به گوهر بودایند. پس سنسارا و نیروانا به خواب دوشینه می مانند. چون به خواب دوشینه می مانند، نه تولدی هست و نه مرگی، نه آمدنی هست و نه شدنی.[27]
گویی در این آیات رازی نهفته آشکار می شود که این است: همه در حقیقت جان بودا هستیم و غیر از آن هیچ چیز نیست. و کسی که در جان بوداست چرا رهایی بخواهد؟ از چه زاد و مرگی و از چه رنجی می هراسد؟ همه اینها رویا و خواب است. من غیر از بودا نیستم چیزهای دیگر نیز همه پر از چینی هستیم. «پس تنها کارمان یافتن خویش است» [28]
دیانا، سیر در عوالم درون
هشت راه رهایی از رنج که به عنوان راه میانه شناخته شده و در هینه یانا مورد تأکید است، در مهایانا نیز نفی نمی شود، آن هشت راه عبارتند از: 1.دیدگاه درست، 2.قصد درست، 3.سخن درست، 4.اعمال درست، 5.امرار معاش درست، 6.کوشش درست، 7.توجه درست، 8.تمرکز درست. اما در فرقه های مهایانا به خصوص روی مورد آخر تاکید فراوان است.
دیانا به معنای مراقبه، تمرکز، تامل درونی، انتظار گشایش درون و... در انگلیسی meditation گفته می شود. افزون بر عبادات، مناسک، سرودخوانی، سوره نویسی، دعا، نماز و زیارت معابد کار مهمی که در سلوک و رسیدن به نیروانا ضروری به شمار می رود، همین مراقبه است.
در حالت مراقبه معمولا بدن را در وضعیتی راحت و آرام قرار می دهند و تنفس را کنترل می کنند و ذکرهای مخصوص می گویند یا به تفکر دربارة آموزه های آیینی می پردازند. مثلا در فرقة تن دایی از مهایانا، دایانای سه حقیقت تهیت، نپایندگی، راه میانه (هشت راه رهایی) و دایانای همدردی انجام می شود.
پیروان مهایانا با این اعتقاد از پیروان «هینه یانا» متمایز می شوند که نه تنها در رهایی خود می کوشند بلکه برای نجات دیگران نیز می کوشند چرا که براستی معتقدند چینینی همه جا را فرا گرفته و همه در نیروانا به خواب رفته باید بیدار شوند. آنها چون معتقدند که در سنسارا نیز می توان به نیروانا رسید دیگر در گیر گذر از این زندگی نبوده و می کوشند تا در دنیا به اوج رهایی برسند و دست دیگران را هم بگیرند. لی هینگ جی بر اساس این نگرش خود را مسئول نجات بشریت معرفی می کند.[29]
بودیسم در فالون دافا
لی هنگجی تناسخ و حقانیت رنج را از بودیسم گرفته است و تأکید می کند که برای افزایش گونگ و تزکیه روان باید رنج را تحمل کرد و در نهایت از این راه می توان از چرخة تناسخ رهایی یافت. گذشته از بی اعتقادی به خدا و خدا انگاری بودا را نیز پذیرفته است. در بودیسم به راستی هیچ غایت متعالی که به آن بپیوندند و به عنوان هستی بخش و مدیر عالم باشد، نمی شناسد. البته در فرقه مهایانا بودا به جای خدای ادیان توحیدی می نشیند. اما در اینجا نیز نیروانا یعنی بی تعینی و بی نام و نشانی رنگ اصلی بوداست. به همین دلیل هیچ اندیشة او را نمی شناسد؛ حتی نمی تواند برای شناخت او رفع مانع بکند. زیرا او فقط بی تعینی است. نه اوصاف کمالی دارد و نه جلوة جمالی که قلب را به سوی او جذب کند. و این مشکل دست کم در آغاز سلوک کار را دشوار می کند. این مسأله آنجا به وضوح معلوم می شود که امور دیگری غیر از معرفت جایگزین هدف سیر و سلوک معنوی می شوند. چیزهای ناپایداری مثل جوانی!
اعمال بوداییان به ویژه تکیه بر اخلاق و ترک هوسها و تمایلات، زیبا و نجات بخش است. و منع از افراط در زهد و ریاضت مانند هندوها، بسیار شایسته و به جاست که فالون دافا نیز از آن بهره برده است؛ اما در اینجا اعمال خود مانع سیرند، نه مرکب مسیر. و سلوک درست هنگامی است که به عملی نیاز نباشد و شخص بدون رفتار و اعمال خاصی حقیقت را در خویش بیابد. بنابراین در فالون دافا این نقص تشخیص داده شده و با تأکید بر تزکیه ذهن جسم کوشش می شود مجال مستقلی برای اعمال و رفتار به عنوان تکنیک های تزکیه جسم باز شود.
همچنین برای تمرکز و مراقبه توصیه های خوبی نمی شود. بی تردید اگر برای غایت سلوک کمالات و اوصاف حسنه ای وجود داشته باشد که بتوان در آنها تأمل کرد چه بسا که زودتر جدایی و رهایی از تعلقات به دست آید. برخی از اذکار دیانا به ویژه در فرقة ذن بودیسم عبارات بی معنا و مبهمی است که به منظور شکستن تصورات عادی از جهان به کار می آیند. این خلاء فکری در فالون دافا همچنان باقی بوده و چاره ای برای آن اندیشیده نشده است. فالون دافا برای حل این مسأله به طور ناقص و محدودی اقدام کرده و سه ویژگی راستی، دوستی و بردباری را به عنوان سرشت جهان و نیروی کیهانی معرفی کرده و تزکیه کنندگان را دعوت می کند تا خود را با آن سه صفت هماهنگ سازند.
جِن، شَن، رِن
این سه شعار اصلی فالون دافاست که سرشت جهان را تشکیل می دهد و تزکیه کننده برای این که در نیروی کیهانی جذب شود و به ماورای مرگ و تولد راه یابد باید این سه را در خود تحقق بخشد. صداقت، شفقت و صبر سرشت جهان است. جوهرة بودا بودن و بنیادین ترین سرشت جهان جن شن و رن است. ذرات هوا، سنگ، چوب، خاک، آهن، بدن انسان این سرشت حقیقت، نیک خواهی و بردباری را دارد.[30] او در حقیقت با رویکرد ماهرانه ای اعلام می کند که بودا تمام جهان را پر کرده و باید به او پیوست و در وجود او جذب شد و این سه خصلت بنیادی ترین خصال بوداست.
لی هنگجی معتقد است که مکتب تائو روی حقیقت و صداقت و درستی (جن) تأکید بیشتر دارد و مکتب بودا روی نیک خواهی و دوستی و شفقت (شن). «اما فالون دافا بر پایة والاترین استاندارد جهان حقیقت، نیک خواهی و بردباری است. ما به طور همزمان همه را با هم تزکیه می کنیم، بنابراین آنچه که تزکیه می کنیم عظیم است.»[31]
او فالون دافا بر خوردار از امتیازات تائوئیسم و بودیسم و درنهایت چیزی بیشتر می داند. و روی بردباری و تحمل رنج تأکید ویژه ای دارد. تائوئیسم در جستجوی درک حقیقت و حقیقی بودن و حقیقی زیستن هماهنگ با سرشت نیروی جهانی بود. و بودیسم در سدد نیکی و شفقت به دیگران و گذشتن از نفس و تعلقات پوچ آن از طریق عشق ورزی به دیگران است. اما فالون دافا با حفظ این دو آموزة ارزشمند تحمل رنج ها و سختی های زندگی را بسیار اساسی و نجات بخش در زندگی بشر می داند.
رنج های زندگی نتیجة خطاها و تعلقات و ناپاکی های زندگی گذشته است و تا از آنها پاک نشویم نجات نخواهیم یافت. این پاکی در گرو تحمل رنج و تن دادن به زندگی بردبارانه ای است که به منظور تزکیه انجام می شود.
بازگشت به اصل
لی هنگجی جهان را بسیار فراتر از این دنیایی که اکنون در آن به سر می بریم می داند. بلکه این دنیا وقت اضافه ای است که روشن بینان به مردم بد کار داده اند تا با رنج کشیدن به جایگاه اولیه خود باز گردند. واقعیت این است که مادة از جهان حقیقت، شفقت و بردباری تشکیل یافته و تمام انسان ها در فضای جهان از این سه اصل ساخته شده اند. اما هنگامی که در روابط اجتماعی با دیگران قرار می گیرند بر خلاف این سرشت عمل کرده و سقوط می کنند. در مرحلة سقوط یافته نیز عده ای هستند و زندگی اجتماعی دیگری شکل می گیرد و باز هم بر خلاف سرشت جهان عمل می شود و سقوطی دوباره رخ می دهد تا اینکه تمام سطوح جهان طی می شود.[32] اینجاست که روشن بینان شفقت می ورزند. «در این سطح این افراد می بایستی از بین رفته یا نابود می شدند. اما روشن بین های بزرگ از روی نیک خواهی والایشان تعمداً این بعد دنیای بشری را خلق کردند. در این بعد به آن ها یک بدن فیزیکی اضافی و یک جفت چشم اضافی که فقط به دیدن چیزهای موجود در این بعد مادی محدود است می دهند، به این معنا که آن ها در این سرزمینِ توهم می افتند....از آن جا که در این توهم قرار دارند، در میان بزرگ ترین زجر هستند. به آنها این بدن را می دهند که با آن زجر بکشند. وقتی شخصی بخواهد ازاین بعد، به بالا برگردد، بخواهد برطبق مدرسة تائو به خود واقعی اولیه اش برگردد، باید قلبش را برای تزکیه کردن بگذارد که بدین معنا است که سرشت بودایی او ظاهر شده است.»[33]
در این سطح از جهان که انسان پدید می آید بیماری و سرما و گرما و گرسنگی و تشنگی و مرگ و انواع رنج ها وجود دارد پس کسی که از این فرصت استفاده کند و خود را به سطوح بالا بکشد از زاد و مرگ های پی درپی نجات پیدا می کند و در غیر این صورت بارها و بارها متولد خواهد شد و رنج خواهد کشید. در فرایند تزکیه این بدن به سوی سطوح بالاتر می رود و به بدن بودا تبدیل می شود. و از هر گونه بیماری و رنج و پیری رهایی می یابد.
کارما و تقوا
کارما همان نتیجة خطاها و وابستگی هاست که رنج و بیماری را ایجاد می کند. لی هنگجی تحلیلی کاملاً مادی از این موضوع ارائه داده و می گوید: «یک نوع ماده سیاه وجود دارد که این جا ما آن را کارما می نامیم... مادة سیاه را مردم به وسیلة انجام کارهای بد و انجام کارهایی که خوب نیست با آزار به دیگران به دست می آورند.»[34] این ماده سیاه ضد نیروست و بدن را ضعیف می کند پس موجب رنج و درد و بیماری می شود. و این مجازات بدی هاست هرکه این را تصفیه کند، از بدی ها پاک می شود. در حقیقت تحمل رنج و بردباری در کنار شفقت و مهربانی و حقیقت جویی و راستی مادة سیاه را به ماده ای سفید که تقوا نام دارد تبدیل می کند.
در فالون دافا تقوا نیز ماهیتی مادی دارد. ماده ای سفید که تزکیه کنندگان سطوح بالا و روشن بینان می توانند آن را ببینند. «تقوا نوعی مادة سفید رنگ است و در واقع چیزی معنوی یا چیزی فقط عقیدتی، مثل آنچه افراد فکر می کردند نیست.... تقوا تمام دور بدن فرد قرار دارد و یک میدان را شکل می دهد....ماده ای که تقوا نامیده می شود، چیزی است که از طریق تحمل سختی ها، گذر از اوقات سخت یا به وسیلة انجام کارهای خوب برای مردم به دست می آوریم.»[35]
هر کس که در این دنیا متولد می شود، حتماً یک میدان کارمایی دارد، اگر نداشت از چرخة تناسخ و زاد و مرگ خارج می شد. اما با این حال همه از کارمای یکسان برخوردار نیستند؛ بعضی ها کیفیت مادرزادی بهتری دارند و با دارا بودن تقوای بیشتر از مادة سیاه کمتری رنج می برند. اما خود همین مادة سیاه هم در حقیقت سرمایه ای است و برای رشد ما قرار داده شده. زیرا کارما بیماری و محرومیت و رنج ایجاد می کند. اگر این «عقوبت کارمایی» نبود و بشر در سلامت و آسایش زندگی می کرد، دیگر انگیزه ای برای تزکیه و رشد پیدا نمی کرد در آن صورت شبیه موجودات آسمانی بود در حالی که به کارهای بد خود هم ادامه می داد.[36] پس میدان کارمایی و رنج و ضعف حاصل از آن ما را به ضرورت تلاش برای رهایی و نیاز به تزکیه متوجه می کند. به علاوه خود این ماده می تواند با تحمل و بردباری به تقوا تبدیل شود. «مادة سفید و مادة سیاه شخص می توانند به یکدیگر تبدیل شوند. چگونه تبدیل می شوند؟ انجام کارهای خوب مادة سفید را به وجود می آورد. وقتی سختی ها را تحمل کرده، زجر کشیده یا کارهای خوب انجام دهید مادة سفید به دست می آورید و وقتی کارهای بد یا کارهایی که خوب نیستند انجام دهید مادة سیاه به وجود خواهید آورد و آن کارماست. بنابراین یک فرایند تبدیل وجود دارد.»[37]
فالون دافا روشی است برای از بین بردن کارما یا کرمه و افزایش تقوا. این مسیر تزکیه است و باید با دقت طی شود ما برای تزکیه به تقوای زیادی نیاز داریم و این نیاز محدودیتی ندارد. هرچه بیشتر مادة سفید داشته باشیم، رشد بیشتری خواهیم داشت. و البته ذره ای کارما جریان تزکیه را با مشکل مواجه می کند. تقوا می تواند ما را رویین تن کند و در برابر هر آسیبی نگهدارد. ولی برای این کار باید دو برنامه را اجرا کرد یکی تزکیه شین شینگ و دیگری تمرینات فالون دافا.
تزکیه شین شینگ
شین شینگ سرشت قلب و ذهن و خصوصیات اخلاقی است.[38] تزکیة شین شینگ در هماهنگی با سرشت جهان یعنی شن، رن و جن اتفاق می افتد. کسی که بتواند راستی، مهربانی و بردباری بورزد در حال تزکیه شین شینگ است و می تواند با ادامة این راه با جهان و نیروی طبیعت یکی شود و در سرشت جهان که همین سه خصلت است جذب گردد. «برای رشد خود باید سرشت جهان را به عنوان راهنما برگزینیم... اگر می خواهید به خود واقعی اولیه تان برگردید اگر می خواهید به وسیلة تزکیه سطحتان را بالا ببرید مجبورید با این استاندار زندگی کنید.»[39]
تزکیه شین شینگ به این خلاصه نمی شود که با راستی و مهربانی و بردباری تقوا کسب کنید بلکه این فرایند تزکیه ادامه می یابد و ماده سفید را هم به چیز دیگری که انرژی تزکیه است تبدیل می کند. انرژی تزکیه گونگ نام دارد و از انرژی معمولی حیات که چی نامیده می شود برتر بوده امکان ارتقا و افزایش فوق العاده ای را داراست. پس روند تزکیه دو مرحله دارد نخست به دست آوردن مادة سفید و سپس تبدیل آن به گونگ که این دو با عمل به سه اصل رن، شن و جن صورت می گیرد. «کلید رشد گونگ شما این است: شما شین شینگ خود را تزکیه می کنید و جذب سرشت جهان می شوید، سپس سرشت جهان شما را دیگر محدود نمی کند، شین شینگ شما رشد می کند و عناصر تقوا به گونگ تبدیل می شود.»[40]
تزکیه کاملاً ارادی و اختیاری است و کسی نمی تواند کاری برای دیگری انجام دهد، مگر اینکه خودش بخواهد. تغییر ذهنیت و رفتا و هماهنگ سازی آن با سرشت جهان آزمونی است که برای نجات از این زندگی رنج بار طراحی شده و «چگونگی پیشرفت تزکیة شما تماماً به ذهنتان بستگی دارد... به توانایی بردباری و توانایی تحمل سختی ها. اگر ماده سفید خودتان مصرف شود می توانید ماده سیاه خود را از طریق تحمل سختی ها به مادة سفید تبدیل کنید. اگر هنوز هم کافی نباشد می توانید گونگ خود را از طریق تحمل گناهان اعضای خانواده یا دوستان خو دتان که تزکیه نمی کنند افزایش دهید.»[41]
لی هنگجی این قسمت آخر را توضیح نمی دهد ولی شاید منظورش این است که وقتی خطاها، جنگ ها، دغدغه ها، وابستگی ها و ناآرامی آنها را می بینید و رنج می کشید، این خود موجب افزایش تقوا و به دنبال آن گونگ شماست و می تواند به پیشرفت تزکیة شما کمک کند. به هر حال برای نجات بشر از دور تناسخ به انرژی گونگ نیازمندیم و تنها با این نیرو است که می توانیم به اصل خود بازگردیم.
چی گونگ و توانایی های فوق طبیعی
فالون دافا مثل بسیاری از روش های شرقی در پی پاکی روان و رهایی از چرخة تناسخ است. در این بین از نوع روش هایی است که به نام چی گونگ شناخته می شوند و می کوشند تا با تمرین ها و حرکاتی بدنی نیروی خود را افزایش دهند. و به این وسیله راه رهایی و نجات را طی کنند. فالون دافا روشی است برای افزایش گونگ تا جایی که انسان را به نجات و رهایی کامل برساند. اما در کنار این افزایش گونگ که قرار است به نجات شخص بینجامد، اتفاقات خارق العاده و فوق طبیعی هم روی می دهد. نظیر این که تزکیه کننده در مراحلی از رشد گونگ می تواند بیماران را شفا دهد یا کارهای غیر عادی انجام دهد. این موضوع بازار روش های مختلف چی گونگ را گرم کرده و فالون دافا نیز مدعی دستیابی به این نیروها و توانایی های فوق طبیعی است.
اما توصیة اساسی لی هنگجی این است که مبادا این توانایی ها هدف شوند و اهمیت پیدا کنند. شفا یافتن یا شفا دادن و یا باز شدن چشم سوم، هیچ کدام نباید از راه رن تزکیه کننده شود. و شخص باید برای رسیدن به سطوح بالای تزکیه و بازگشت به خویشتن اولیه همواره آماده باشد و نیروی خود را ذخیره کند. در صورتی که ذهن خود را از شفا یافتن و دغدغة بیماری پاک نکنی نمی توانی به تزکیه دست یابی. وقتی تزکیه را به درستی انجام دهی و گونگ ات افزایش یابد اثری از بیماری نخواهد ماند. «اگر نتوانید وابستگی یا نگرانی در مورد بیماری را کنار بگذارید، نمی توانید هیچ کاری انجام دهید.»[42]
همچنین کسانی که می توانند بیماران را شفا دهند یا کارهای خارق العاده انجام دهند، نباید به این کارها دست بزنند؛ زیرا این کارها یا برای خودنمایی است یا برای پول یا برای شهرت که همة این ها برخلاف تزکیه است.[43] اگر هم برای خود بیمار می خواهید او را شفا دهید بدانید که این کار به زیان اوست. چون او با رنج بیماری و بردباری می تواند خود را تزکیه کند و به گونگ زیادی دست یابد در این صورت هم بیماری اش شفا یافته و هم چیزهای ارزشمندتری به دست آورده است. ولی اگر دیگری او را شفا دهد در حقیقت کار او را دشوار و راهش را طولانی کرده است. چون رنج بیماری نتیجة نادرستی هایی است که در این زندگی یا زندگی گذشته اش داشته و اگر به اندازه لازم رنج نکشد و خود را نجات ندهد، دوباره بیماری و رنج به سراغش خواهد آمد. بنابراین فرصت تزکیة او به تأخیر می افتد و اگر در این زندگی هم فرصت بیماری و بردباری را نیابد ناچار است که پس از مرگ دوباره به این جهان بیاید و رنج بکشد. پس شفا دادن تو در واقع به رنج بیشتر او و ماندگاریش در دور تناسخ کمک کرده است. و این زیان رسانی به دیگران بر خلاف تزکیه است و موجب از دست دادن گونگ و ایجاد و افزایش کارما می شود. پس تزکیه کنندگان این روش اجازة ابراز توانایی های خارق العاده و شفای بیماران را ندارند. مگر کسانی که تزکیه خود را انجام داده اند و تنها به یک کمک و حرکت نهایی نیازمند هستند. که این را روشن بینان می بینند و اجازه دارند در این مواقع از توانایی ماورائی خود استفاده کنند.
سوتیترها
نیروی طبیعت از آن رو که نیروست، همواره در تکاپو و تحرک است پس آرام نمی گیرد و چون نیروی کامل و مطلق است حرکتش کامل ترین حرکت است و از یک چیز تا نهایت امکان فاصله می گیرد که دوباره به سوی آن بازگردد.
وقتی انسان خود را در معرض ادراکات حسی و تصورات متکثر عقلی و تعلقات بی پایان قلبی قرار می دهد در واقع دریچه های وجودی خود را به روی امور گذرای اشیایی ناپایدار گشوده و در نتیجه همه نیروی خود را از دست خواهد داد.
اساس اندیشة بودا بر تحلیل سه ویژگی «هستی»، «انسان» و «جهان» است که مهمترین آن رنج است؛ زیرا اعتماد و دلبستگی به هر چیز محکوم به شکست است. با این جهان بینی، اعتقاد به چهار حقیقت شریف شکل می گیرد: 1. در هر جای دنیا رنج وجود دارد. 2. رنج را می توان به زنجیره علت های دوازده گانه باز گرداند. 3. توقف رنج امکان پذیر و زنجیره علیت را می توان نابود ساخت 4. راه های هشتگانة مشخص برای از بین بردن رنج وجود دارد.
جِن، شَن، رِن سه شعار اصلی فالون دافاست که سرشت جهان را تشکیل می دهد و تزکیه کننده برای این که در نیروی کیهانی جذب شود و به ماورای مرگ و تولد راه یابد، باید این سه را در خود تحقق بخشد.
صداقت، شفقت و صبر سرشت جهان است. جوهرة بودا بودن و بینادین ترین سرشت جهان جن شن و رن است. ذرات هوا، سنگ، چوب، خاک، آهن، بدن انسان این سرشت حقیقت، نیک خواهی و بردباری را دارد.
کارما همان نتیجة خطاها و وابستگی هاست که رنج و بیماری را ایجاد می کند. لی هنگجی تحلیلی کاملاً مادی از این موضوع ارائه داده و می گوید: «یک نوع ماده سیاه وجود دارد که این جا ما آن را کارما می نامیم... مادة سیاه را مردم به وسیلة انجام کارهای بد و انجام کارهایی که خوب نیست یا آزار رساندن به دیگران به دست می آورند.» این ماده سیاه ضد نیروست و بدن را ضعیف می کند پس موجب رنج و درد و بیماری می شود. و این مجازات بدی هاست هرکه این را تصفیه کند، از بدی ها پاک می شود. در حقیقت تحمل رنج و بردباری در کنار شفقت و مهربانی و حقیقت جویی و راستی مادة سیاه را به ماده ای سفید که تقوا نام دارد تبدیل می کند.
پی نوشت ها:
[1]. چی: انرژی حیات و گونگ انرژی تزکیه است. چی گونگ نام روش هایی است که با تمرین های بدنی در صدد کسب انرژی معنوی و فوق العاده هستند.
[2]. لی هنگ جی، شوآن فالون ص 118.
[3]. تاریخ جامع ادیان، جان ناس، ص 327 و 328
[4]. تائوته چینگ، لائوت سو، برگردان: فرشید قهرمانی تهران: انتشارات مثلث. چاپ دوم 1385. ص1.
[5]. تاریخ جامع ادیان، جان ناس، ص 347
[6]. تائوته چینگ، لائوت سو، برگردان: فرشید قهرمانی، ص25.
[7]. تاریخ فلسفه چین، چای چو و چای ینبرگ، ص 111.
[8]. همان، ص 117.
[9]. همان، ص 117.
[10]. توشیهکوایزوتسو صوفیسم و تائوئیسم محمد جواد گوهری انتشارات روزنه – چاپ اول 1378 – ص 347
[11]. تائوته چینگ ص34.
[12]. تاریخ فلسفه چین، ص 114
[13]. تاریخ فلسفة چین، ص 120
[14]. تائوته چینگ ص76.
[15]. همان ص 78.
[16]. تاریخ فلسفه چین، ص 121.
[17]. تائو ته چینگ ص3.
[18]. صوفیسم و تائوئیسم، ایزوتسو توشی هیکو، ص 357.
[19]. همان، ص 360
[20]. همان، ص 373
[21]. همان ، ص 360
[22]. تائوته چینگ ص50.
[23]. صوفیسم و تائوئیسم ص 364
[24]. همان، ص 390
[25]. شوان فالون ص 130و131.
[26]. بئاتریست لین سوزوکی، راه بودا، عسکری پاشایی، چاپ اول ویرایش دوم، 1380 نشرنگاه معاصر، ص43 .
[27]. همان ص 160
[28]. همان ص 70
[29]. شوان فالون ص 339.
[30]. همان، ص20.
[31]. همان، ص 22و23.
[32]. همان، ص119.
[33]. همان، ص79.
[34]. همان، ص38.
[35]. همان، ص38.
[36]. همان، ص80.
[37]. همان، ص391.
[38]. همان، ص8 و ص417.
[39]. همان، ص22.
[40]. شوآن فالون ص87.
[41]. همان، ص 88.
[42]. همان، ص9.
[43]. همان، ص80.