در نظام اسلامی همه ما مسئولیم و مسئولیّت برای مسئول، مسبوق به صیانت و سیاست نفس است. در بیانات نورانی امیرالمؤمنین علیه السلام که هم در مسائل اخلاقی و هم در کشورداری انسان کامل است، آمده: «…أنْ یسوس نفسَه قبل أن یسوس جنده»[1]، هر مسئولی قبل از اینکه دیگران را رعایت کند، باید خود را رعایت کند و قبل از سیاستمداری نسبت به دیگران، باید سیاستمدار داخلی نفس خود باشد. در درون انسان، خواسته های زیادی هست که اگر انسان، سیاستمدار نباشد و آن ها را تعدیل نکند، پیش از اینکه برای نجات دیگران گام بردارد، خود در مهلکه گمراهی و ضلالت فرو می رود. از این رو در بیان نورانی دیگر از حضرت علی ـ علیه السلام ـ آمده است: «أجلّ الأمراء مَنْ لم یکن الهواءُ علیه أمیراً»[2]، بزرگ ترین امیر و مسئول، کسی است که اسیر هوی نباشد. چون هوی و هوس، گاهی شهوت غریزی و غضب طبیعی نمی خواهد؛ بلکه امارت و سلطنت، آن هم سلطنت بر درون را طلب می کند و معنای سلطنت بر درون این است که هوس، بر بالای کرسی می نشیند و بر تمام فرآورده های علمی و تجربی و قوا و شئون نفس دستور می دهد؛ مثلاً، به علم دستور می دهد که چنین فتوا بده؛ به فرزانگی دستور می دهد که چنین دسیسه بازی و شیطنت کن. ریاست طلبی، بد ترین و تلخ ترین صفتی است که انسان در درون نفس به آن مبتلاست و هیچ کسی هم از گزند آن در امان نیست.
از این روی درباره خطر نفس گفته اند: «أعدی عدوّک نفسک الّتی بیْن جنْبیک»[3]، دشمن ترین دشمنان تو نفس توست. یکی از شرارت های هوس این است که هرگز نمی خواهد دشمن خود یعنی عقل، هوش و دانش را از پای درآورد و اعدام کند، بلکه می خواهد آن ها را اسیر بگیرد و بر آن ها فرمانروایی کند. اینکه می بینید نظم نوین جهانی! آرامش بشریّت را به هم می زند، برای آن است که آنان درس، زیاد خوانده اند و علم صناعی، زیاد دارند؛ اما نه برای تأمین رفاه بشریّت بلکه برای تأمین خواسته های چیزی که بر کرسی ریاست نشسته است؛ یعنی هوس. هیچ کس را در هیچ حالی از گزند این دشمن، گریزی نیست.
خود ارزیابی
برای اینکه بفهمیم مبتلا به بیماری جاه طلبی هستیم یا نه، باید خود را ارزیابی کنیم؛ از این رو فرموده اند: اگر دیدید، حالات شما در شرایط گوناگون عوض شد، بدانید که به دام هوس نزدیکید و اگر عوض نشد، خوشحال باشید و بدانید مانند آن طایر خوش پروازی هستید که در فضای باز، دام را می بیند و در آن نمی افتد.
در حدیث آمده است: «المرء یتغیّر فی ثلاث: لقربٍ من المُلوک والولایات والغِنی بعد الفقْر ومنْ لم یتغیّر فی هذه فهو ذو عقلٍ قویمٍ وخُلقٍ مستقیمٍ»[4] یعنی، وضع غالب انسان ها در شرایط گوناگون عوض می شود؛ اما اگر کسی مسئولیتی پیدا کرد یا به دستگاه مسئولی نزدیک شد یا وضع مالی وی بهتر شد، ولی اخلاق او عوض نشد، فرزانگی اش به فرومایگی و فروتنی اش به تکبّر مبدل نشد. او دارای عقل قویم و خلق مستقیم است. همه ما در هر لحظه باید خود را بیازماییم. صحنه درون، میدان جنگ است و این جنگ، آتش بس پذیر نیست.
هیچ کسی در هیچ دوره ای از عمر خود آسوده از نبرد داخلی نیست؛ البته میدان جنگ فرق می کند. اگر کسی در دوران جوانی بیدار نشود، بیدار کردنش در دوران پیری، بسیار مشکل است. می گویند خواب در موقع سحر، سنگین تر از خواب اوایل شب است. چون هر چه خواب، دیر تر می شود، سنگین تر می شود، مگر به پایان خود نزدیک شود.
نظام اسلامی در سایه اخلاق
در نظام اسلامی، همان گونه که در صیانت و اخلاق اسلامی معیار، نان و گوشت و…نیست بلکه فضایل اخلاقی است، در جذب و جلب اعتماد مردم هم معیار، مسائل اخلاقی است.
در یکی از بیانات امیرالمؤمنین (ع) آمده است: «قلوب الرّعیّة خزائنُ راعیها فما أودع فیها ـ أو زرع فیها ـ من خیْرٍ أو شرٍّ وجَد ها»[5] مسئولین در نظام اسلامی با دل های مردم، سر و کار دارند و دل های آنان مزرعه مسئولین است. هر کسی در هر مزرعه ای هر چه کاشت، درو می کند. مردم سختی ها را تحمّل می کنند ولی ظلم، رشوه و بداخلاقی را تحمّل نمی کنند. حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «یُستدلّ علی إدبار الدّول بأربعةٍ»؛ یعنی اگر انسان خواست ببیند نظامی می ماند یا سقوط می کند، چهار معیار را باید بررسی کند.
اگر ـ خدای ناکرده ـ این چهار چیز در نظامی وجود داشت، آن نظام سقوط می کند و اگر نبود، برای همیشه می ماند. این چهار معیار، عبارتند از: «تضییع الأصول، والتّمسک بالغرور و تأخیر الأفاضل و تقدیم الأراذل»[6] یعنی، اگر اصول ارزشی واخلاقی ضایع شود، ظلم جایگزین عدل و خیانت جایگزین امانت و انسان مغرور شود؛ افراد حزب اللهی، امین، لایق و با تجربه، منزوی شوند و اشخاص رذل، بدسابقه، بد اخلاق و سست اعتقاد مصدر کار قرار گیرند، در آن صورت می توان نتیجه گرفت که سقوط می کند.
حال برای اصلاح و حفظ نظام اسلامی خود باید خودمان را اصلاح و حفظ کنیم، به گونه ای که مسائل ارزشی در تدوین و تهیّه برنامه ها کاملاً ملحوظ شود و رعایت حقوق مجریان فاضل و تقدیم آنان در مقام اجرا بر دیگران، محفوظ باشد.
جنگ نابرابر در جهاد اکبر
شبیخون دشمن داخلی اگر جنگی مانند جنگ تحمیلی عراق بر ایران باشد که دشمن اولاً سلاح های بیشتر و پیشرفته تر داشته باشد و دوم آن که غافلگیرانه حمله را شروع کند، این جنگ، جنگی نابرابر است. در جهاد اکبرمشکل ما همین است؛ زیرا قبل از آمدن نیروهای خودی به میدان، نیروهای دشمن به میدان آمده و صحنه ها را گرفته و سنگربندی کرده اند و مبارز، طلب می کنند. ما عقل، علم و سلسله دستوراتی دینی داریم که نیروهای خودی است و در مقابل، شهوت، غضب، جهل و هوی پرستی نیروهای بیگانه است. پیش از اینکه عاقل شویم و چیزی یاد بگیریم، شهوت و غضب و… آمده اند صحنه را پر کرده اند و این همان جنگ نابرابر در میدان جهاد اکبر است. برای پیشگیری از چنین نبرد نابرابری به ما گفتند در گوش راست فرزندانتان برای اولین بار، قبل از اینکه هیچ حرف دیگر را بشنود، اذان و در گوش چپ او اقامه بگویید؛ یعنی قبل از اینکه دشمن بیاید سنگر بگیرد شما او را مسلّح کنید.
رابطه حیا با عقل
حیا، نشانه عقل نیز گفته اند: بیازمایید اگر شخصی در برابر کار بد خجالت می کشد، بدانید نبوغی دارد. چون حیا با عقل هماهنگ است. از حیای او می فهمیم که می تواند عاقل خوبی باشد. همان گونه که از امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ نقل شده است که جبرئیل بر حضرت آدم (ع) نازل شد و او را میان عقل، حیا و دین مخیّر کرد، آن حضرت عقل را برگزید؛ دین و حیا گفتند: ما مأموریم هر جا که عقل هست ما هم باشیم.[7]
گاهی انسان احساس تنهایی می کند، چون با کسی نیست، در این حال از ارتکاب گناه پروایی ندارد؛ زیرا کسی او را نمی بیند تا خجالت بکشد، ولی بررسی می کند و می بیند که در حقیقت تن ها نیست. «کرام کاتبین» فرشتگان، انبیا و اولیا و از همه بالا تر، ذات اقدس الله بر همگان آگاه است، آنگاه خجالت می کشد و اگر انسان در مشهد، مریی و منظر این همه ذوات نورانی باشد و احساس شرم نکند، معلوم می شود یا وجود آن ها را باور نکرده و یا باور را جدّی نگرفته است؛ اما اگر انسان این راه ها را طی کند، بر هوای خود امیر است؛ وقتی بر هوای خود امیر بود، سیاستمدار خوبی در حوزه نفس خود است و وقتی در حوزه نفس خود سیاستمدار خوبی بود، می تواند امیر، فرمانروا و سیاستمدار دیگران نیز باشد و جامعه اسلامی را جامعه برینِ عقلی کند و به دست صاحب اصلی اش ولی عصر امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ بسپارد.
صالح ترین کار ها
انسان های کاملی که خُلق آن ها قرآن است، اشتغال به تهذیب نفس را صالح ترین کار ها می دانند. امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: «الاشتغالُ بتهذیب النفس أصلح»[8] صرف عمْر در تهذیب روح، صالح ترین کارهاست. البته این، بدان معنا نیست که انسان از هر کاری دست بردارد و به تهذیب روح بپردازد؛ بلکه به این معناست که در هر کاری به فکر نزاهت روح باشد و اصولاً بیکاری مایه «وَهن» است. انسان بیکار، ناچار است «کَلّ» بر دیگران باشد و همین، مایه فرومایگی روح است و روح فرومایه هرگز فرزانه و مهذّب نخواهد شد و نمی تواند بر جامعه ای ریاست کند، چون در سیاست درون وامانده و در نبرد داخلی درمانده است.
پی نوشت:
[1] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 17، ص 19
[2] شرح غرر الحکم، ج 2، ص 438
[4] شرح غرر الحکم، ج 2، ص 146
[5] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 11، ص 94
[6] شرح غرر الحکم، ج 6، ص 450
[7] هبط جبرئیل علی آدم (ع)فقال: یا آدم إنی امرت أن اخیّرک واحدهًْ من ثلاث /کافی، ج 1، ص 10، کتاب العقل والجهل، ح 3
[8] شرح غرر الحکم، ج 1، ص 348