گسترش شهرنشینی، مهاجرت روستاییان به شهرها و فزونی جمعیت عصر حاضر، زمینه را برای ایجاد نوعی سکونت و همجواری خاص و متفاوت از گذشته به وجود آورده است که امروزه با نام آپارتمان نشینی از آن یاد می کنند.
این نوع سکونت، خواسته یا ناخواسته، در کشور ما نیز به سرعت رواج یافته است و بسیاری از ساکنان شهرها به این شیوه روی آورده اند. ازاین رو، باید چاره ای اندیشید و با کمک گرفتن از پروردگار و کلامِ نورانی ائمه معصوم(ع)، وضعیت را به شکل شایسته تغییر داد. در این میان، مقایسه زندگی سنتی با زندگی امروزی، بررسی امتیازها و تفاو تها و نیز مزیتها و عیبهای این نوع زندگی، می تواند ما را در چاره اندیشی برای وضعیت پیش رو یاری رساند.
شکل جدید سکونت، یعنی آپارتمان نشینی، از چند دیدگاه، با زندگی سنتی متفاوت است:
الف) از نظر فیزیکی و نمای ساختمان
امروزه اثر مدرنیزه شدن را به طور مستقیم در دگرگونی معماری ساختمانها، به صورت ساخت بُرجها و آپارتمان های سر به فلک کشیده می توان مشاهده کرد. تغییر معماری سنتی و تبدیل آن به برج سازی و آپارتمان نشینی را می توان چنین بررسی کرد.
در بیشتر خانه های قدیمی، حریم خصوصی افراد به دالانی هدایت می شود که با چند شکست به حیاط می رسد. سطح کوچه نیز با حیاط اختلاف دارد. بنابراین، در کف دالان، پله وجود دارد. در این صورت، شخص واردشونده از هشتی، هرگز نمی تواند داخل حیاط را ببیند و مجبور است از یک راهروی باریک عبور کند. اما در خانه های امروزی، به ویژه واحدهای آپارتمان، به محض ورود از در خانه، محل زندگی افراد بر همگان آشکار می شود و هیچ چیزی برای محدود کردن دیدِ وارد شونده در آن وجود ندارد.
وجود ساختار اُپن گونه در این ساختمانها به دلیل کمبود فضا، هرچندکار بانوی خانه را آسانتر ساخته است، ولی از این نظر که خانم خانه را در برابر دید میهمانها قرار می دهد، اسباب گناه، فتنه و پرده برداری از حریم خصوصی افراد را به دنبال دارد و مشکلاتی را برای خانواده ها به وجود می آورد. این شکل و نمای فیزیکی ساختمان، زمینه کاهش رفت و آمدها را در خانواده ها به وجود می آورد؛ زیرا این نوع ساختار برای خانواده هایی که به احکام شرعی و دینی پای بند هستند و نیز میهمانانشان، عذاب آور است.
از جمله نمونه هایی که در زندگی آپارتمانی و سنتی می توان با هم مقایسه کرد، شکل ساختار محل این دو نوع زندگی است. زندگی سنتی، با وجود سادگی، زیبایی و طراوت فراوان دارد؛ زیرا در معماری اسلامی، ضمن توجه بسیار به زیبایی، از به کارگیری عناصر غیرضروری خودداری شده است.[1] این سادگی و زیبایی، در برقراری روابط همسایگان تأثیر بسزایی داشته است،برخلاف معماری جدید که به لوکس سازی و تزیینات اضافی و آراستن های بیجا هم توجه دارد و با وجود این، طراوت و شادابی کمتری دارد. معماری سنتی، در گشایش روح و روان و ایجاد بلندنظری افراد تأثیر فراوانی داشته است.
یکی دیگر از چیزهایی که کم کم شیوه سنتی آن در ساختمانها به دست فراموشی سپرده شده، روش استفاده از نور به عنوان یک نعمت خدادادی است. نکته مهم این است که باید به جنبه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مسکن توجه شود و بدیهی است خانه های سنتی، به شکل کامل تری این جنبه ها را پوشش می داد.
ب) ابعاد معنوی
مهمتر از دگرگونی های فیزیکی که در ساختمانهای امروزی به چشم می خورد، دگرگونی های معنوی و روحی روانی است و مسکن امروزی به طور کامل با خانه های سنتی تفاوت دارد. متمرکز شدن خانواده در محیطی با ساختار بسیار دلباز و دلنواز، نوعی گشادگی و آرامش را به اهل خانواده منتقل می کرد و فاصله در خانه تا محل نشستن اعضای خانه، فرصتی به شخص می داد تا خود را با محیط درون خانه همگون و متناسب سازد.
شخصی که بدون هیچ مقدمه ای وارد محیط خانه می شود، دوگانگی محیط درون و بیرون، او را در برقراری ارتباط متناسب دچار سردرگمی می کند. در فضا و ساختار خانه های سنتی، شخص قبل از آنکه وارد محل اصلی ساختمان شود، حیاط طولانی و دالان ورودی، کم کم فضای متفاوتی را برای او ایجاد می کند و فضای خاص خانه، او را برای رو به رو شدن با اهل خانه و ارتباط روحی و معنوی با آنها آماده می سازد.
اعضای داخل خانه نیز همین حالت را دارند. آنها قبل از ورود مهمان به خانه، خود را آماده پذیرایی و روبه رو شدن با میهمان می کنند و این فضا به آنها کمک می کند، از حریم خویش به خوبی محافظت کنند.
در ساختار سنتی، فضای پهناور، حیاط بزرگ و نوع زندگی در این خانه ها به کودکان فرصت بیشتری می داد تا حس کودکانه خود را ارضا کنند و از این راه بتوانند با اجتماع ارتباط بهتری برقرار کنند و خود را آماده پذیرش نقشهای مشارکتی در جامعه سازند.
در خانه های آپارتمانی، فرزندان و کودکان در محیطی بسته، مجبورند برای رعایت کردن حال همسایگان، خود را با فضای موجود سازگار کنند و با خاموش کردن احساس کودکانه، فشار روانی زیادی را تحمل کنند. جدای از این مسئله، باید به بایدها و نبایدهای پدر و مادر نیز گردن نهند.
در خانه های آپارتمانی، نان آور خانه به محض ورودش، تنها با باز شدن در، فاصله بیرون و درون خانه را می پیماید و در نتیجه، آثار خستگی کار بیرون از خانه، در چهره، رفتار و نوع برخورد او باقی می ماند و زمینه ناخوشایندی را در خانه پدید می آورد.
آنچه گفته شد، در علم روانشناسی امروز جایگاه ویژه ای دارد و دارای اهمیت است. زندگی آپارتمان نشینی، از صفا، صمیمیت، عفت، نجابت، آرامش و اطمینانی که در زندگی سنتی موج می زد، کاسته است و سبب رو آوردن افراد به گوشه نشینی، تجمل گرایی و بیگانگی همسایگان از یکدیگر شده است.
توجه نداشتن به روحیه ایرانی و اسلامی مردمان کشور و تقلید کورکورانه از فرهنگ غرب، ما را به سویی کشانده که مانند غربیان درساخت خانه ها، تنها به فیزیک خانه، معماری و دکوراسیون آن توجه کنیم، در صورتی که ما خانه را دارای روح و جان می دانیم و برای خانه و خانواده، جایگاه والایی قائلیم.
اعتراف ساکنان مجتمع های مسکونی، گویای این مطلب است که امروزه آپارتمان نشینی از روابط عاطفی میان همسایگان کاسته و معماری جدید، امنیت افراد را به خطر انداخته است. قلمرو و حریمهای خصوصی، نیمه خصوصی و عمومی، تعریف نشده است و اشِراف غیرارادی بر فضای مسکونی، همواره اعضای خانواده را در برابر دید بیگانه قرار می دهد. این ویژگی در معماری رایج امروز در شهرهای بزرگ،به ویژه تهران، مشاهده می شود.
همه این مسائل، در تربیت نسل جدید تأثیر بسزایی گذاشته و نوع اخلاق و رفتار آنها را با نسلهای گذشته، که در آن ساختار سنتی حاکم بود، متفاوت کرده است.
خانه های مدرن، تفاوتهای زیادی با خانه های قدیمی دارد؛ در خانه های قدیمی، بین فضاهای خصوصی و مشترک، تمایز وجود دارد، ولی اکنون در خانه های مدرن، با باز کردن درِ خانه، وارد زندگی خصوصی صاحبخانه می شویم.[2]
آفت مهمان گریزی نیز از دیگر ویژگی های این نوع سبک جدید زندگی است که حاصل تجمل گرایی، فخرفروشی و خودنمایی است و سبب می شود افراد، کمتر به دیدار یکدیگر بروند و از هم خبر بگیرند؛ برخلاف زندگی قدیم که بی آلایشی، سادگی و صمیمیت، آنها را به یکدیگر نزدیک کرده بود.
پی نوشتها:
[1] . محمدکریم پیرنیا، آشنایی با معماری اسلامی ایران، تهران، دانشگاه علم و صنعت، 13 72 ، ص 15 7 ، به نقل از: مهدی اسماعیلی، گذری بر حقوق همسایه، ص 39.
[2] . روزنامه کار و کارگر، 22/ 7/ 1380.