ستاره حمیدی؛ روان درمانگر
بسیارند افرادی که به کلینیکهای روانشناسی مراجعه میکنند و از دیگران اعم از دوستان، آشنایان، خواهر، برادر، مادر، پدر و غیره شکایت میکنند و خود را قربانی رفتارهای نامناسب اطرافیان میبینند.
تصور میکنند در حق شان ظلم شده و دیگران آنها را درک نمیکنند یا آنها را در مخمصه انداختهاند و راه چارهای ندارند جز برطرف کردن خواستههای اطرافیانشان.
گاهی باید از پنجره دیگر به بیرون و خودمان نگاه کنیم، نگاه از زاویهای دیگر منجر به داشتن دیدی وسیعتر از خود دنیای اطراف میشود.
آنچه مسلم است افرادی که از بیرون یک رابطه یک واقعه را مشاهده میکنند میتوانند تعبیر مناسبتر و واقعیتری داشته باشند و این جاست که مراجعه به روانشناس و روان درمانگر متبحر به افراد کمک زیادی به این افراد میکند.
آیا شما هم تصور میکنید همه دنیا و انسانها در حق شما ظلم میکنند و شما در وضعیت قربانی قرار میدهند اگر شما هم اینگونه فکر میکنید از خود بپرسید چه کسی شما را در وضعیت قربانی قرار داده است؟
چه کسی تصمیم گرفته قربانی شرایط و تصمیمات دیگران شود؟ چه کسی انتخاب میکند که به خواستههای دیگران تن در دهد؟
بدیهی است اگر توجیهات را کنار بگذاریم و از مقصر قرار دادن اطرافیان دست بر داریم، آن شخص کسی نخواهد بود جز خود شما و چارچوبهای فکری که خودتان برای خود ساختهاید. شما تصمیم گرفته اید اینگونه زندگی کنید.
این شما هستید که به دیگران اجازه میدهید چگونه با شما رفتار کنند و این تصمیم شماست که در رابطههایتان همیشه قربانی شوید و مورد ظلم قرار میگیرید و در نهایت افسرده شوید که چرا دیگران به شما و احساس شما احترام نمیگذارند.
آنچه باید بدان توجه شود این است که افرادی که همچین تصوری از خود و زندگی خود و رابطههایشان دارند دچار چند خطا میشوند که در ذیل به اختصار ذکر میگردد:
1- فراموش میکنند خودشان این چارچوبها را ساخته اند: تمامی انسانها یکسری چارچوبهای ذهنی دارند که بر اساس عقاید، احساسات و فرهنگ جامعه شکل گرفته است و همه ما تصمیمات مان را با رجوع به این چارچوبها میگیریم.
افرادی که احساس قربانی شدن در روابطشان دارند خودشان برای خود چارچوبهای اشتباه و سختگیرانه ای در نظر گرفته اند و بر مبنای آن چارچوبها رفتار کرده و آسیب میبینند به عنوان مثال «اگر به وی بگویم که نمیتوانم درخواست اش را اجابت کنم، او از من ناراحت میشود و تصور میکند من آدم بدی هستم که نمی خواهم به کسی کمک کنم» و بر مبنای همین طرز تفکر هیچ گاه به اطرافیان خود جواب منفی نمیدهند و تمامی درخواستها را قبول میکنند و در نهایت شکوه میکنند چرا دیگران توقعات بیجا از آنها دارند.
درحالی که خود فرد این چارچوب را برای خود گذارده است بدین معنی که «اگر به کسی کمک کنم آدم خوبی هستم و اگر شرایط کمک نداشته باشم آدم بدی هستم» و بر اساس این ذهنیت فرد روابط و رفتارهای روزانهاش را شکل میدهد.
2- نیاموختن نه گفتن: یکی از اصلی ترین خطاهای این افراد نیاموختن نه گفتن است، اینان نمی توانند در مقابل در خواستهای نامعقول دیگران نه بگویند و خود را ملزم به انجام درخواست ها و توقعات دیگران میکنند حتی اگر خودشان و کارهای شخصی شان آسیب ببیند باز هم نمی توانند نه بگویند.
بهترین راه برای رهایی از حالت قربانی آموختن مهارت نه گفتن است. که در این زمینه روانشناسان با ارائه راهکارهای فرد را به سوی آموختن این مهارت هدایت میکنند.
3- بی توجهی به احساسات خودشان: یکی دیگر از خطاهای افراد قربانی نادیده گرفتن احساسات خودشان است.
با خود نامهربان هستند به افکار، عقاید، احساسات خود بی توجهی میکنند و توقع دارند که دیگران به احساسات آنها احترام بگذارند. چگونه ممکن است زمانی که خود شما برای خود احترام قائل نیستید دیگران با شما اینگونه رفتار کنند.
به عنوان مثال اگر در مجلس و یا محل کار به این افراد بی احترامی شود و یا درخواستهایشان نادیده گرفته شود خود را قانع میکنند که نباید ناراحت شوند و احساسات خود را نادیده میگیرند و یا با هر ترفندی رفتارهای طرف مقابل شان را توجیه میکنند.
نباید فراموش کرد سازگاری با محیط واجتماع یکی از مهارتهای زندگی اجتماعی است ولی آنچه حائز اهمیت است این مسئله است که باید افراد بیاموزند ابتدا خود به احساساتشان احترام بگذارند و در نهایت به دیگران اجازه ندهند وارد حریمشان شوند.
هنگامی که فردی به خود اجازه ندهد به عنوان مثال از دست همکار، خواهر و یا برادر خود ناراحت شود طبیعتاً طرف مقابل هم به مرور میآموزد که شما حق هیچ ناراحتی را ندارید.
جهت رفع این مشکل بهترین راه مراجعه به روانشناس و اموختن تکنیکهای شناخت احساسات و بیان موثر آن است.
زمانی که هر فرد بیاموزد به افکار، احساسات و عقاید خود احترام بگذارد و برای رسیدن به این هدف دست به کار شده و اقداماتی انجام دهد مسلماً دیگران نیز چهرهای متفاوت را خواهند دید و خود را ملزم به رعایت برخی آمور خواهند کرد.
به عنوان مثال همان ناراحت شدن از اعضای خانواده بدین معنا نیست که شما خشمگین شوید و یا پرخاش کنید بلکه چنانچه در یکی از روابط شما، احساس، افکار و عقایدتان نادیده گرفته شد بهترین راه بیان احساس واقعی ای تان به طرف مقابل است بدین صورت تصور کنید که خانواده برنامهای را بدون هماهنگی شما تهیه کردهاند و شما را در شرایطی قرار دادهاند که ملزم به پذیرش شوید در این شرایط به عنوان مثال میتوانید اینگونه برخورد کنید" زمانی که شما بدون هماهنگی با من برنامهای را تهیه دیدید من بسیار ناراحت شدم و احساس کردم نادیده گرفته شدهام و به دلیل تداخل برنامه شما با برنامههای خود نمی توانم در مراسم مربوطه شرکت نمایم، لطفاً از این پس قبل از برنامه ریزی با من مشورت نمایید " با این جمله شما احساس واقعی و خواسته واقعی تان را به اعضای خانواده نشان دادهاید و آنها نیز متوجه خواهند شد که باید به شما و برنامههایتان احترام بگذارند.
در شرایطی که فرد قربانی اینگونه عمل میکند: در مهیمانی و مراسم شرکت میکند و مدام ناراحت و دلخور است که بدون هماهنگی او برنامه ریزی کرده اند و وی را نادیده گرفته اند و مدام گله و شکایت میکند که افراد خانواده آنها را نادیده گرفته و به برنامههایشان توجهی ندارند.
4- احساس هایتان را به دیگران نسبت ندهید: یکی دیگر از کارهایی که افراد قربانی انجام میدهند نسبت دادن احساسات درونی خود به دیگران است همانطور که در بالا ذکر شد این افراد احساسات خود را نادیده میگیرند و احساسات سرکوب شده خود را به دیگران نسبت میدهند بدین صورت که " هنگامی که از خانواده خود ناراحت هستند که چرا بدون هماهنگی وی را در شرایط نامناسب قرار دادهاند به جای نشان دادن ناراحتی خود به اعضای خانواده بیان میکنند اگر در مراسم حضور پیدا نمی کردم خانوادهام ناراحت میشدند " در صورتی که ناراحت شدن احساس خودشان است که به خانوادهشان نسبت میدهند نه احساس واقعی خانواده فرد.
سرکوب احساسات و فرافکنی (نسبت دادن آن به دیگران) یکی از مشکلاتی است بیشتر افراد در زندگی روزانه خود با آن در ارتباط هستند و حل این مسئله کمک بسیار زیادی به افراد جهت شناخت احساسات و کسب آرامش میکند.