غذاهایی که روان شما می‌پسندد

روان‌شناسی خوردن و آشامیدن

بیشتر ما می‌دانیم که کمبود مواد غذایی یا زیادی نامتعارف آن می‌تواند منجر به مشکلات جسمی و روانی شود؛ اما نمی‌دانیم که این مشکلات از چه نوعی هستند و چه رابطه‌ای بین این مشکلات و مواد غذایی وجود دارد. در ادامه به برخی از این مشکلات و نیز علل دوست‌داشتن و دوست‌نداشتن‌های غذایی‌مان که در تحقیقات مختلف به دست آمده‌اند اشاره می‌کنیم.

روان‌شناسی خوردن و آشامیدن

تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید که در شبانه‌روز چقدر وقتتان صرف خوردن و آشامیدن یا فکرکردن به این دو موضوع می‌شود؟ سعی کنید یک روز، زمانی را که صرف آماده‌کردن یا خوردن غذا می‌کنید و همچنین زمانی را که درباره نوشیدنی‌ها و خوردنی‌ها فکر می‌کنید ثبت کنید. احتمالاً این زمان بسیار بیشتر از زمانی خواهد بود که صرف کارهای دیگر می‌کنید. وقت زیادی از زندگی تمامی موجودات صرف به‌دست‌آوردن و مصرف غذا و مایعات می‌شود، اما آنچه بیش از این موضوع، باورنکردنی به نظر می‌رسد، این است که چگونه آنچه می‌خوریم و می‌نوشیم بر رفتارمان تاثیر می‌گذارد؟ زمانی که کسی برای مدتی طولانی چیزی نمی‌خورد و نمی‌آشامد، همه رفتارهایش متوقف می‌شود و می‌میرد؛ اما چه موقعیت‌هایی است که در آن‌ها برخی غذاها و نوشیدنی‌ها مصرف می‌شوند؟ آیا در چنین موقعیت‌هایی آنچه مصرف می‌شود بر رفتار فرد تأثیر خواهد گذاشت؟ این تأثیرات از چه نوعی است؟ یک ضرب‌المثل فرانسوی می‌گوید: «خوردن می‌تواند باعث آسان‌تر زندگی‌کردن انسان‌ها شود.» آیا این نظر درست است؟

این واقعیت را در نظر بگیرید که در دوره جنینی و نوزادی هر بخش از بدنمان با چند نوع ماده غذایی که خودمان یا مادرمان مصرف می‌کند رشد می‌کند. همانند دیگر پستانداران، مواد غذایی از طریق بند ناف یا از طریق به‌دهان‌گذاشتن به ما می‌رسد.

اگر هر عضوی در بدنمان به دنبال مصرف غذا رشد می‌کند و اگر هر رفتار به دنبال کارکرد بدنمان صورت می‌گیرد، پس می‌توان گفت رفتارهایمان از آنچه می‌خوریم و می‌آشامیم تأثیر می‌پذیرد. برخی بر این باورند که بخشی از آگاهی ما از اینکه چه می‌خوریم یا می‌نوشیم می‌تواند بر رفتار ما تأثیر بگذارد. همچنین، غذاها و نوشیدنی‌ها می‌توانند مثل دارو عمل کنند. غذاها و نوشیدنی‌ها می‌توانند از بیماری جلوگیری کنند و سطح سلامتی فرد را ارتقا دهند.

در اکثر فرهنگ‌ها از این نوع غذاها که به آن‌ها «غذاهای کارکردی» گفته می‌شود استفاده می‌شود؛ برای مثال یک باور قدیمی چینی این است که دیابت با تخم مرغابی آب‌پز و چای سبز درمان می‌شود. غذاهای کارکردی بخش مهمی از صنعت غذای امروز دنیاست؛ اما این بدان معنا نیست که صرف اینکه غذایی طبیعی باشد، ضرورتاً خوب است. در حقیقت اگر چه بسیاری از غذاها در محیط‌های طبیعی‌مان می‌توانند نشانه‌های بیماری را بهبود بخشند، این محیط‌ها بسیاری از مواد سمی را نیز دربر می‌گیرند که می‌توانند موجب رفتارهای ناهنجار شوند. در ادامه به تاثیر مواد غذایی بر روان، ترجیح غذاها و  مزه‌ها و تاثیر آشنابودن با غذاها خواهیم پرداخت.

تأثیر مواد غذایی بر روان

بیشتر ما می‌دانیم که کمبود مواد غذایی یا زیادی نامتعارف آن می‌تواند منجر به مشکلات جسمی و روانی شود؛ اما نمی‌دانیم که این مشکلات از چه نوعی هستند و چه رابطه‌ای بین این مشکلات و مواد غذایی وجود دارد. در ادامه به برخی از این مشکلات که در تحقیقات مختلف به دست آمده‌اند اشاره می‌کنیم.

اجازه دهید با سوءتغذیه در دوره نوزادی شروع کنیم. سوءتغذیه در دوره نوزادی می‌تواند با ناهنجاری‌هایی که در ساختمان مغز ایجاد می‌کند، مانع رشد شناختی نوزاد شود. همچنین چندین تحقیق نشان داده است که خوردن یک وعده غذایی یا نوشیدن آب می‌تواند بر سطح فعالیت، خُلق و عملکرد فرد و سرعت فکرکردن تأثیر بگذارد. گاه خوردن یک غذای خاص یک جنبه از رفتار را افزایش می‌دهد و گاه باعث کاهش آن می‌شود. این موضوع به زمانی از روز که آن غذا خورده می‌شود و محتوای آن غذا بستگی دارد. برای مثال یک غذا با کربوهیدرات بالا ماده تریپتوفان را افزایش می‌دهد و در نتیجه سروتونین نیز بالا می‌رود. این افزایش می‌تواند باعث احساس خستگی بیشتر در فرد شود و گذر زمان به نظر کندتر برسد.

گرایش انسان‌ها و دیگر موجودات به غذاهای آشنا با اجتناب از غذاهای قبلاًمصرف‌شده همراه است. برای همه‌چیزخوارانی مثل انسان این تدبیر غذایی بسیار سودمند است؛ چون رسیدن مجموعه‌ای از مواد مغذی به بدن را تضمین می‌کند.

در آزمایشی که به همت چند تن از روان‌شناسان آمریکایی به سرپرستی بونی اسپرینگ انجام شد، زنان بعد از وعده غذایی با کربوهیدرات بالا، احساس خستگی را گزارش کردند، اما بعد از وعده غذایی‌ای که شامل میزان زیادی پروتئین بود، این احساس را نداشتند. همچنین اسپرینگ و همکارانش دریافتند که خستگی بعد از مصرف غذا با کربوهیدرات بالا و سطح قند خون مرتبط نیست. در عوض شروع خستگی با افزایش تریپتوفان در خون همزمان است.

غذاهایی که ترجیح می‌دهیم

  • «زمانی که جوان بودم همیشه شیر می‌نوشیدم؛ اما الان به سختی می‌توانم شیر بخورم. چرا ذائقه‌ام تغییر کرده؟»
  • «چرا همسرم نمی‌تواند غذاهای شور نخورد، حتی با اینکه می‌داند برای او بد است؟»
  • «تا پنج‌سال پیش خیلی غذا می‌خوردم؛ اما الان نمی‌توانم زیاد بخورم. چرا اینطور شده‌ام؟»
  • «پسر من به هیچ عنوان سبزی نمی‌خورد. در حالی که بقیه اعضای خانواده سبزی مصرف می‌کنند.»

جملات بالا برایتان آشنا نیست؟ به نظر می‌رسد که هر فردی به علتی غذایی را ترجیح می‌دهد یا از غذایی بی‌زار است. ابتدا ببینیم که چرا برخی افراد غذاهای شور را ترجیح می‌دهند و برخی دیگر شیرین و بعد به ترجیح مزه‌های دیگر نیز خواهیم پرداخت.

1. شور یا شیرین

ترجیح غذاهای شیرین بسیار بیشتر از مزه‌های دیگر است. این ترجیح فارغ از جنسیت، نژاد و ملیت است. علاوه بر انسان‌ها، بیشتر موجودات دیگر نیز غذاهای شیرین را به غذاهای دیگر ترجیح می‌دهند. بسیاری از موجودات دنبال طعم شیرین هستند. غذاها و نوشیدنی‌های شیرین، باعث ذخیره قند و در نتیجه ایجاد کالری می‌شوند. کالری انرژی بدن را تامین می‌کند و وجودش برای بدن ضرروی است. معمولا در محیط‌های طبیعی، برای بیشتر موجودات، از جمله انسان‌ها، کالری‌های گوارا به میزان کافی موجود نیست. در نتیجه، ذخیره‌کردن منبع کالری‌ها برای بقای موجودات ضروری است. یک مثال از چنین منبعی میوه رسیده و آب‌دار است که تأمین‌کننده قند، ویتامین‌ها و مواد معدنی لازم برای بدن است. اجداد ما نیز مزه شیرین را ترجیح می‌دادند.

مطمئناً برخی تجارب نیز می‌توانند در میزان ترجیح غذاها و نوشیدنی‌های شیرین تأثیر بگذارند. یکی از دلایل ترجیح مزه شیرین، ترجیح دیگران است. به علاوه ما می‌دانیم که نوزادان به غذاهایی بیشتر تمایل نشان می‌دهند که پاداش‌دهنده باشد یا از طریق آن بتوانند توجه بزرگ‌ترها را جلب کنند.

این دو دلیل می‌تواند بخشی از علل ترجیح مزه شیرین باشد. چند بار از پدر یا مادر شنیده‌اید که این جمله را به کودک خردسالش می‌گوید: «اگر خوب باشی، بهت یک شکلات می‌دهم؟» همان گونه که می‌دانید، در کشورهای توسعه‌یافته میزان مصرف قند بالاست. به نظر می‌رسد که این نکته مثال روشنی از تاثیرات محیط بر ترجیح برای مزه شیرین است.

غذاهایی هستند که مزه‌شان شور یا شیرین نیست و بنابراین نمی‌توان تبیین‌های بالا را برای آن‌ها ارائه کرد. علاقه انسان‌ها به گستره وسیعی از غذاها، هیچ علت ژنتیکی یا زیستی ندارد

تحقیقات نشان داده است که بزرگ‌ترین تأثیر تجربه برای ترجیح مزه شیرین، خودِ مزه نیست، بلکه غذاهای خاصی است که ما ترجیح می‌دهیم شیرین باشند. ما به یک لایه شکر افزوده‌شده به کباب یا تخم‌مرغ علاقه‌ای نداریم، اما اغلب بستنی با کیک را بیشتر از تخم‌مرغ دوست داریم؛ البته تجربیات آشپزی ما که با کشورهای دیگر متفاوت است، تعیین می‌کند چه غذاهایی شیرین باشند. برای مثال در ایالات متحده شکلات معمولاً شیرین است، اما در مناطق سنتی مکزیک این گونه نیست؛ به عبارت دیگر، ترجیح‌دادن غذاهای معمولاً شیرین باعث میل ما به مزه شیرین می‌شود.

ترجیح‌دادن غذاهای شور نیز بسیار شبیه ترجیح‌دادن غذاهای شیرین است. به جز کودکان تازه‌متولدشده، بقیه افراد و بیشتر موجودات نمک را دوست دارند. به نظر نمی‌رسد نوزادان تازه‌متولدشده بتوانند متوجه مزه نمک شوند. احتمالاً به این دلیل که سازوکار چشایی‌شان برای نمک هنوز ایجاد نشده است.

هرچند بعد از چهارماهگی، موضوع بسیار متفاوت می‌شود و این نوزادان نیز شبیه انسان‌های سنین بالاتر و دیگر موجودات، مزه نمک را به خوبی متوجه می‌شوند.

اما علت این گرایش فطری چست؟ همانند کالری‌ها، نمک نیز برای کارکرد درست بدن انسان و دیگر موجودات ضروری است. بسیاری از کارکردهای بدن به وجود نمک بستگی دارد؛ برای مثال، تجمع نمک در خون باید در یک سطح خاص حفظ شود، هر چند مقدار کمی از نمک از طریق تعریق و ادرار دفع می‌شود. اگر کسی خوردن نمک را متوقف کند، لاجرم بدن آب را دفع خواهد کرد تا میزان نمک در خون در یک سطح خاص حفظ شود و در نتیجه شخص به دلیل ازدست‌دادن آب بدن می‌میرد.

2. ترجیح غذاهای متفاوت

اما همان طور که همه به خوبی می‌دانیم، غذاهایی هستند که مزه‌شان شور یا شیرین نیست و بنابراین نمی‌توان تبیین‌های بالا را برای آن‌ها ارائه کرد. علاقه انسان‌ها به گستره وسیعی از غذاها، هیچ علت ژنتیکی یا زیستی ندارد؛ برای مثال، در کامرون و زئیر، مردم هزاران نوع حشره می‌خورند، اما در کشور ما و البته بسیاری از کشورهای دیگر، خوردن حشرات نفرت‌انگیز است. چرا چنین تفاوت بزرگی در ترجیح غذایی ملت‌ها وجود دارد؟ آیا این تفاوت‌ها به ما و سایر موجودات کمک می‌کنند تا زنده بمانیم؟

فرض کنید که شما در یک جنگل بدون هیچ مزایای تمدنی زندگی می‌کنید و تحت شرایطی هستید که افراد در آنجا رشد کرده‌اند. به انتخاب‌های غذایی که دارید فکر کنید. انواع متفاوتی از گیاهان و حیوانات وجود دارند که شما احتمالاً آن‌ها را می‌خورید. کدام یک از آن‌ها را برای خوردن خوب می‌دانید و کدام یک را مناسب خوردن نمی‌دانید؟ کدام یک سلامت شما را حفظ خواهد کرد و کدام یک این کار را نخواهد کرد؟ کدام ترکیب غذایی به شما همهٔ مواد مغذی را که لازم دارید خواهد داد؟ اگر شما از آن منطقه جنگلی به منطقه‌ای با آب‌وهوای دیگر بروید، گزینه‌های غذایی که می‌توانید انتخاب کنید، کاملاً تغییر خواهد کرد. در محیط جدید تصمیم می‌گیرید چه غذاهایی بخورید؟

3. خوردنی‌های آشنا

فرض کنید که شما در یک میهمانی ناهار حضور دارید و میزبانتان به شما یک بشقاب از غذاهایی می‌دهد که برایتان آشنا نیست. مطمئناً اشتیاق زیادی برای خوردن آن غذا نخواهید داشت. اکراه ما برای خوردن غذای ناآشنا موضوع جدیدی نیست.

در کل انسان همچون موجودات دیگر از چیزهای جدید می‌ترسد و به همین دلیل غذاها و موقعیت‌هایی را ترجیح می‌دهیم که برایمان آشنا هستند؛ البته برخی افراد بیش از بقیه از غذاهای ناآشنا می‌ترسند.

اگر ما از غذاهای جدید می‌ترسیم و غذاهای آشنا را ترجیح می‌دهیم، پس می‌توان با نشان‌دادن یک غذای جدید به فردی باعث افزایش تمایل شخص به آن غذا شد.

بسیاری از آزمایش‌ها این مسئله را تأیید کرده‌اند؛ برای مثال، دکتر پاتریشیا پلینر، روان‌شناس امریکایی، در آزمایشی بر دانشجویان متوجه شد که آشنایی با غذاهای خاص منجر به تمایل بیشتر افراد به آن می‌شود. در تحقیقی دیگر، دکتر لین بیرچ و همکارانش به طور مکرر از کودکان دو تا پنج ساله می‌خواستند که به چند نوشیدنی نگاه کنند و آن‌ها را بچشند. همه نوشیدنی‌هایی که آن‌ها مصرف می‌کردند برایشان تازه بود. تمایل کودکان به نوشیدنی زمانی که کودک پیشتر آن را دیده بود، بسیار بیشتر بود.

حال سؤال مهم این است که چرا افراد در یک بازه زمانی، برخی از غذاهای تکراری را در برنامهٔ غذایی خود حذف می‌کنند. پاسخ روان‌شناسان این است که قرارگرفتن در معرض یک غذا می‌تواند علت کاهش موقتی و کوتاه‌مدت میل به آن غذا باشد و همچنین علت افزایش تمایل به آن غذا. برخی آزمایش‌ها این پدیده را تایید می‌کنند. دکتر دیوید استنگ آزمایشی در این باره انجام داد. زنانی که در این آزمایش شرکت کرده بودند، پانزده نوع غذا را می‌چشیدند. میزان تمایل به هر غذا با تکرار دفعات چشیدن آن غذا کاهش می‌یافت؛ ولی بعد از یک هفته که آن غذاها را نخوردند، دوباره تمایلشان به آن غذا بیشتر شد.

گرایش انسان‌ها و دیگر موجودات به غذاهای آشنا با اجتناب از غذاهای قبلاًمصرف‌شده همراه است. برای همه‌چیزخوارانی مثل انسان این تدبیر غذایی بسیار سودمند است؛ چون رسیدن مجموعه‌ای از مواد مغذی به بدن را تضمین می‌کند. زمانی که این اتفاق رخ می‌دهد، به نظر می‌رسد که آشنایی منجر به ایجاد حس نفرت از غذا می‌شود، در حالی که نخوردن آن غذا پس از مدتی موجب تمایل دوباره به آن می‌شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان