با نگاهی اندک به منابع روایی و مجموعه احادیثی که درباره عصر ظهور و جامعه مهدوی بیان شده، استنباط می گردد که یکی از اهداف و آرمان های تشکیل حکومت جهانی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تحقق جامعه ای عادلانه، انسانی، دینی و مبتنی بر پایه های استوار اجتماعی است. بخشی از عوامل و شرایط تحقق زمینه های انسان سازی، مبتنی بر شرایط اجتماعی است، به گونه ای که اگر جامعه برخوردار از آن شرایط لازم نباشد، انسان ها نمی توانند به شکوفایی برسند، از اینرو اگر هم هدف حکومت مهدوی انسان شناسانه باشد، باز ناگزیریم تا به تصحیح و سالم سازی اجتماعی کمک کنیم. منظور از تصحیح اجتماع، تصحیح همه پایه هایی است که به گونه ای در حیات جمعی انسان ها مدخلیت دارد. امروزه فیلسوفان سیاسی معتقدند هر حکومتی باید بتواند ارمغان آور امنیت، عدالت، اقتصاد سالم، آزادی، حقوق انسانی، بهداشت و امثال آن باشد و انتظار توده مردم و شهروندان از حاکمان در هر جامعه ای ــ چه دینی و چه غیردینی ــ این است که بتوانند شرایط زندگی جمعی و هم زیستی مسالمت آمیز و با آرامش را فراهم سازند. هم زیستی مسالمت آمیز میان انسان ها دو صورت دارد: یکی هم زیستی مسالمت آمیز میان انسان های یک جامعه یا کشور دیگری هم زیستی مسالمت آمیز میان جوامع و ملل متفاوت. پاره ای از حکومت ها توانسته اند هم زیستی مسالمت آمیز و عدالت اجتماعی را در یک جامعه متحقق سازند و امنیت، عدالت، بهداشت، آزادی و امثال آن را در جامعه خود در حد نسبی رشد دهند، اما هم زیستی مسالمت آمیز در میان جوامع و کشورهای متفاوت و در کل جهان هیچگاه حتی در تاریخ ادیان هم به صورت کامل تحقق نیافته است زیرا امروزه می بینیم گاه رشد و توسعه یک جامعه و تحقق زندگی مطلوب در آن به قیمت استثمار و غارت گری منابع ملی دیگر جوامع، قتل و غارت و انهدام یک یا چند کشور دیگر صورت می پذیرد و در طول تاریخ کمتر دیده شده است که رشد یک کشور بدون روحیه ظلم گرایی صورت پذیرد.
امروزه اگر هم در یک نگاه سطحی سخن بعضی از فیلسوفان اجتماعی مبنی بر تحقق پاره ای از جوامع ایده آل را بپذیریم و معتقد شویم که مفاهیمی همچون آزادی، عدالت، اقتصاد، حقوق بشر و امثال آن در یک یا چند کشور تحقق یافته اند (1) اما باز با قبول این سخن می توان گفت، همچنان غالب کشورهای جهان از ظلم و بی عدالتی و نبود جامعه مناسب برای زندگی رنج می برند. امروزه همه بر این امر توافق دارند که در اوج مدرنیته، ظلم و ستم انسانی و تعامل خصمانه در روابط بین الملل وجود دارد و با وجود شکوفایی در تکنولوژی، صنعت و اقتصاد، از میزان ستم های بین المللی کاسته نشده است و روز به روز به تعداد کشورهایی که در زیر خط فقر هستند، افزوده می شود. مردم از اضطراب های حاصل از مرگ، فقر، بیکاری و آینده تاریک و مبهم رنج می برند و در این راستا انسان مدرن نسبت به انسان سنتی به جهت مدرن شدن وسایل کشتار جمعی و رشد تکنولوژی دچار اضطراب بیشتری است.
در یک نگاه منصفانه باید گفت نمی توان از کارکردها، آثار و خدمات علوم تجربی، خردورزی، صنعت و تکنولوژی چشم پوشی نمود و تأثیر آنها را در زندگی انسان نادیده گرفت. بی تردید تکنولوژی توانسته مقدار زیادی از مشکلات انسان مدرن را در زندگی جمعی حل کند به طوری که با نبود این دستاوردها، زندگی جمعی انسان ها امکان پذیر نیست. اما از طرف دیگر نباید فراموش کنیم که تکنولوژی و صنعت علاوه بر جنبه های زیست شناختی، دارای آسیب ها و آثار مخرب و کاستی هایی هم بوده است و این آسیب ها مشکلاتی را برای انسان مدرن در پی داشته است.
به رغم اینکه روزگاری در ابتدای رنسانس افرادی چون فرانسیس بیکن ادعا می نمودند که انسان با علوم تجربی می تواند بر طبیعت سیطره پیدا کند (2)، امروزه اندیشمندان با این پارادوکس مواجه هستند که چرا با رشد علوم تجربی (3) و خردگرایی (4)، هنوز مدرنیته و تکنولوژی نتوانسته جهان را به رفاه و عدالت جهانی برساند و هر روز به شمار کشورهایی که زیر خط فقر هستند، افزوده می شود و همچنان انسان معاصر در ناآرامی بسر می برد؟
1ــ2.کارکرد اجتماعی دکترین مهدویت پیش از عصر ظهور: علاوه بر فوائد و آثار انسانی دکترین مهدویت در عصر غیبت، می توان برای آن کارکردهای اجتماعی و جمعی نیز برشمرد. مؤمنان در فرهنگ اسلامی این باور غلط را مبنی بر اینکه با افزودن ظلم و ستم، در امر ظهور منجی تسریع می شود، نمی پذیرند، بلکه در روایات اسلامی توصیه شده است که مؤمنان برای تعجیل و سرعت بخشی به ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بکوشند تا جامعه و محیط زندگی خود را آماده و مهیای ظهور سازند. یکی از جنبه های آماده سازی ظهور مهدوی، ایجاد خواست و نیاز به امام معصوم در جامعه یا مهدوی نگری می باشد و اینکه باید فکر و اندیشه نیاز به حکومت و دولت مهدوی در میان توده مردم ترویج شود. در واقع مهدی باوری اقتضاء می کند که مؤمنان اندیشه و فکر خویش را در جامعه، ترویج کنند و ساحت اجتماعی را برای این امر مهم آماده و مهیا سازند.
در روایات بیان شده است که ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برخاسته از مشیت الهی است، اما تسریع یافتن ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مبتنی بر نیاز توده مردم بلکه جهان به یک انسان نجات گر و آسمانی است. تاریخ ادیان گویای این است که بازگشت پاره ای از انبیاء به میان قومشان ــ پس از غیبت از قوم خویش ــ آنگاه شتاب گرفته که تقاضا و اقبال مردم زیاد شده و مردم پیامبر خویش را از خداوند طلب نموده و از کرده خویش پشیمان گشته بودند از این رو تعجیل ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیازمند خواست عمومی مردم است و همانطور که فقدان و از دست دادن امام یا پیامبر به جهت پشت کردن و جفای توده مردم است، امری که موجب شد تا حضرت علی (علیه السلام) بیست و پنج سال سکوت اختیار کند، بازگشت و ظهور امام هم وابسته به این امر است. امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیعی که به شیخ مفید می نویسد به این امر اشاره می کند: «اگر شیعیان ما یکپارچه و یکدل به پیمان خود با ما وفا می کردند، هرگز سعادت و توفیق دیدار ما از آنان گرفته نمی شد و به تأخیر نمی افتاد و همانا سعادتمند می گردیدند تا دیداری از روی معرفت و صدق با ما داشته باشند، آنچه که موجب جدا شدن و محرومیت آنان از دیدار ما است، اعمال ناپسندشان است که خبر آن به ما می رسد، اعمالی که مورد رضایت ما نیست.» (5)
پیش از عصر ظهور یکی از مهمترین کارکردهای دکترین مهدویت در حوزه اجتماعی، که مبتنی بر خواست و تلاش جمعی مؤمنان است، مهدوی نگری است به طوری که مؤمنان بر اساس فرهنگ انتظار علاوه بر بازسازی خود به بازسازی جامعه می پردازند. در عصر غیبت مردم همه اموری را که روزگاری احساس می نمودند، برای آنان ارمغان آور آرامش، صلح، هم زیستی، عدالت و آزادی است، تجربه نموده اند، و دیده اند که هیچ یک از آنها نتوانسته جهانی بدون آشوب و اضطراب برای آنان بیافریند. انسان پس از رنسانس در طی سیصد سال عناصری را آزموده است که قبل از آن امکان پذیر نبوده است، اموری همچون علم گروی، تکنولوژی، خردگرایی افراطی، سکولاریسم، مدرنیته، سیاست های اقتصادی (سرمایه داری، سوسیالیسم) سیاست های بین المللی و امثال آن، اما بشر معاصر هنوز از بی عدالتی، سلطه جویی، بحران محیط زیست، ثروت خواهی بیمارگونه، ناآرامی جهانی و استثمار بشری، نسبی گرایی معرفتی، تزلزل در حقانیت اندیشه و دین و امثال آن رنج می برد و این امر گویای این است که انسان عصر جدید، بدون هویت وحیانی و الوهی نتوانسته بر مشکلات خود چیره شود و بدون دغدغه به حیات جمعی خویش ادامه دهد و نیاز به اندیشه مهدوی و انسانی آسمانی در عصر مدرن که آنان را از این وضعیت نجات دهد، امری محسوس است.
برای برون رفت از مشکلات موجود در مدرنیته، و حل تعارض میان مدرنیته با سنت و دین یا به تعبیر جامع تر فرهنگ، اندیشمندان راهکارهای متفاوتی را مطرح نموده اند، عده ای از اندیشمندان در پاسخ به این معمای عصر جدید، فرامدرنیسم را مطرح می کنند و معتقدند که هنوز پروژه مدرنیته تکمیل نشده و به سرانجام نرسیده و نواقصی در آن نهفته است که اگر آنها حل شوند و مدرنیته رشد بیشتری کند، این مشکلات هم حل خواهد شد، عده ای دیگر به پسامدرنیسم روی آورده اند و به مدرنیته نگاه انتقادی کرده و عناصر مدرنیته همچون خردگرایی افراطی، علم گروی افراطی، کارکرد و دیگر عناصر آن را نقد زده اند و به نوعی کثرت گرایی معرفتی و فرهنگی، ارزش دادن به خرده فرهنگ ها، نسبیت اندیشی و دیگر ویژگی ها اهمیت داده اند.
پاره ای از اندیشمندان در نسبت میان دین با مدرنیته و دنیای جدید، معتقدند انسان مدرن وفادار به عقلانیت و استدلال، تعبد گریز، اخلاق گریز و به دنبال رهایی از رنج است و این امور با وفاداری به نظام متافیزیکی ادیان امکان پذیر نیست، بنا به نظر آنان ادیان وفادار به تعبد و ایمان، وابسته به چارچوبه های تاریخی و جغرافیایی و متکی به نظام های پیچیده متافیزیکی هستند، به این جهت فهم سنتی نمی تواند انسان عصر مدرن را که به دنبال رضایت از زندگی، شادی، امید و کاستن مشکلات خویش است ارضاء کند، انسانی که به دنبال تکنیک و روشی است که بتواند از رنج و سختی های خود بکاهد. آن دینی می تواند رضایت انسان معاصر را جلب کند، که بتواند به نیازهای انسان جدید و پرسش های او بهتر پاسخ دهد. از این رو این دسته از اندیشمندان در حل مشکلات انسان معاصر فهم معنوی را جایگزین فهم سنتی از دین می سازند و به این طریق میان مدرنیته و دین سازگاری ایجاد می کنند.(6)
گاه در پاسخ به مشکلات مدرنیسم و عصر جدید، به سوی الهیات نارئالیسم و آشتی دادن انسان جدید با مفاهیم متافیزیک توسط نوعی معنویت و اخلاق زمینی رو آورده اند که بر طبق آن الهیات به مثابه هنر و امری شخصی و خصوصی تلقی می گردد و می تواند برای انسان آرامش آور و لذت بخش باشد.(7) گاه در این راستا به سوی رویکردهای روان شناسانه همچون یوگا، مدیتیشن و دیگر روش های تمرکز و امثال آن رفته اند، روش هایی که بر اساس آن انسان ها گمشده خود را در تکنیک هایی می جویند که بتوانند از توهمات ذهنی و روانی آسوده شوند و بر مشکلات و اضطرابات حاصل از مدرنیته فائق آیند.
عده ای از اندیشمندان نواندیش در حل تعارض میان مدرنیته با دین و سنت ترجیح می دهند، جانب مدرنیته را بگیرند و آن را به رسمیت بشناسند و با این فرض به دخل و تصرف در سنت و دین بپردازند. بنا به تفکر این اندیشمندان چون زندگی مدرن و مبتنی بر تکنولوژی امری اجتناب ناپذیر و غیرقابل حذف است از اینرو باید در سنت و دین انعطاف و تحولی ایجاد نمود تا با مدرنیته سازش پیدا کند. به این سبب پاره ای از آنان به دینی حداقلی و مبتنی بر عناصر انسانی و اخلاق اجتماعی و متکی بر تفسیر عقلانی از شریعت اکتفاء نموده و از مؤلفه های دینی تفسیری زمینی و متناسب با سکولاریسم ارائه داده اند در این تفسیر از دین، تنها اهداف و انگیزه های غایی دین مورد توجه قرار می گیرد و عناصری همچون انسانیت، معنویت، تعبد و تدین عرفی و غیروحیانی جایگزین تفسیر سنتی از دین می گردد. پیش فرض بزرگ این طیف از اندیشمندان در نسبت میان دین و مدرنیته این است که فهم سنتی از دین مسیحیت با زندگی جدید سازگار نیست و بلکه گاهی هم متعارض است و لاجرم باید در فهم سنتی تغییر ایجاد نمود تا عناصر دین با مدرنیته همسو گردد.(8)
در همین راستا پاره ای از پژوهش گران سنت گرا، به این سو رفته اند که زمان و مکان غیراصیل است و در برابر اهمیت دادن به مدرنیته، به حقایق جاودان ادیان که دارای وحدت باطنی و فرازمان و فرامکان هستند، تأکید می ورزند. در نظر این اندیشمندان حقایق موجود در همه ادیان ریشه در حکمت و عناصر قدسی دارد که برآمده از علوم الهی و مقدس است و برتر از تجدد، زمان و مکان است. بنابراین دیدگاه، اگر انسان معاصر نمی تواند به آن حکمت ها و حقایق جاودان تن دهد، به جهت ضعف آن حقایق جاودان نیست، بلکه به سبب روح دنیوی، فرودین و دنیازده انسان در عصر جدید است. انسان معاصر اگر بتواند از نفس پست و دنیازده خویش جدا گردد و به سوی حقایق ازلی و ابدی و حکمت جاودان حرکت کند، در این صورت تعارضی میان دین و مدرنیته وجود نخواهد داشت و آن دو سازگار خواهند گشت.(9)
اما از منظر اسلامی، همه ادیان آسمانی و تمامی انبیا به دنبال سرانجام نیکو برای انسان ها و تصحیح، سازندگی و آینده روشن برای جوامع بشری هستند. این آبادانی و تصحیح عالم و آدم پس از عصر ظهور به وسیله پروژه مهدویت و به دست شخص امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امکان پذیر است و قبل از ظهور به وسیله فرهنگ انتظار و کوشش مؤمنان در جهت اصلاح جامعه و امید به زندگی بهتر تحقق پذیر است. منظور از فرهنگ انتظار این است که مؤمنان پیوسته توجه به انسان کاملی دارند که می تواند نفس ابلیس زده انسان معاصر را رام و مطیع سازد و جامعه ای عادلانه به وجود بیاورد و دکترین مهدویت به این معنا است که در عصر غیبت بر اساس آموزه های مهدویت برای مشکلات انسانی و اجتماعی راه حل ارائه دهیم و در ارائه نظریه ها و راهکارها علاوه بر استفاده از خردورزی، علوم تجربی و تجربه گذشتگان، بر مؤلفه اصلی و بنیادین مهدویت تکیه کنیم. آموزه های اسلامی هیچگاه به این امر رضایت نمی دهد که برای رسیدن به آرمان های مدرنیته از آموزه های دینی تفسیری تقلیل گرایانه ارائه دهیم و به جهت سازگاری با دنیای جدید و سکولاریسم از خلوص دینی دست کشیده شود یا شریعت و آموزه های دین با بدیلی همچون معنویت و عرفان غیردینی، نادیده گرفته شود. در تفکر دینی باید میان خردورزی، روابط انسانی، تکنولوژی، علوم تجربی و دیگر مقولات بشری با مؤلفه های دینی سازگاری ایجاد نمود، اما این امر نباید به قیمت تقلیل و کاهش اعتقادات، شریعت و آداب دینی و یا عدم خلوص آن مؤلفه ها باشد. اندیشمندان دینی برای برون رفت از تعارضات و چالش های موجود میان سنت و مدرنیته یا از آموزه های دینی عدول می کنند و عناصر اصلی و بنیادین دینی را کنار گذارده و راه حل ها را در مفاهیم بیرونی دین طلب می کنند و یا رویکردی ناخالص از معرفت و حکمت قدسی دین را عرضه می کنند که در هر دو سو اصلی ترین عنصر اعتقادی و فلسفه تاریخ اسلام یعنی نگره منجی گرایی یا مهدویت به حاشیه رانده می شود و یا نادیده گرفته می شود. زیرا بی تردید با اعتقاد به فرهنگ مهدوی و مفهوم انتظار، بسیاری از راهکارهای مذکور، با روحیه اسلامی سازگار نخواهد بود. در تمامی این تئوری ها برای پاسخ به پرسش های اجتماعی مدرنیته و نسبت میان آن با دین، یک امر مشترک است و آن این نکته است که همه آنها پاسخ های برون دینی است و هیچ یک متکی بر منابع دینی و برآمده از اعتقادات و آموزه های درون دینی نیست.
2ــ2.کارکرد اجتماعی دکترین مهدویت پس از عصر ظهور: با بررسی احادیث مهدویت درباره حکومت مهدوی، به روشنی فهمیده می شود که تحول ساختاری در زمینه مدیریت جامعه، اقتصاد، روابط اجتماعی، مناسبات انسانی، علوم طبیعی و دیگر حوزه های فرهنگ در زمان ظهور امری مسلم و قطعی است، به طوری که می توان ثمره و بازتاب حکومت مهدوی را در حوزه هایی که امروزه از آن به فرهنگ تعبیر می شود، مشاهده نمود.
بخشی از نیازهای طبیعی و فطری انسان در عرصه زندگی جمعی و همگانی است و ادیان نمی توانند نسبت به آنها بی تفاوت باشند. همه انسان ها عدالت جو، صلح طلب، آزادی خواه، دوستدار حاکمان عادل، آرامش و امنیت اجتماعی و نیازمند هم زیستی مسالمت آمیز با دیگر آدمیان هستند. این مفاهیم در زاویه و سطحی کوچک تر، گاه در درون یک خانواده دیده می شود و انسان در چنین خانواده ای که برخوردار از صفات انسانی، روحیه تعاون و همیاری است، احساس آرامش می کند. حال تصور شود که پس از عصر ظهور همه مردم جهان نسبت به یکدیگر همان احساسی را داشته باشند که اعضاء خانواده نسبت به یکدیگر دارند، طبیعی است که انسان ها چنین جامعه ای را برای خود آرمانی و مطلوب می دانند و گمشده انسان ها در عصری که ما در آن بسر می بریم، جامعه ای است که انسان ها نسبت به هم و حاکمان کشورها نسبت به مردم کشور خود و دیگر کشورها رابطه ای مشفقانه و انسانی داشته باشند، جامعه ای که در آن نیکی و دوستی نهادینه شده باشد، توزیع ثروت، قدرت و عدالت مبتنی بر فضیلت محوری و خردمندی باشد و همه انسان ها منطقی را بر عالم حاکم بدانند. امام علی (علیه السلام) در توصیف جامعه مهدوی و احیای عدالت اجتماعی می فرماید: «او (قائم) رأی و نظر را از قرآن می گیرد، آنگاه که دیگران قرآن را بر رأی و اندیشه خود بازمی گردانند، به آنان شیوه عدالت را نشان می دهد و کتاب و سنت را که متروک و منزوی شده، زنده می کند».(10)
بنابر دکترین مهدویت با آمدن امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنچنان عدالت و آزادی گسترده می شود که انسان ها ابتداء از هواهای نفسانی و قید و بندهای درونی خود رها می شوند و سپس این آزادی انسان شناسانه در عرصه اجتماعی خود را می نمایاند. درباره عصر ظهور گفته شده است که امنیت چنان گسترده می گردد که یک زن می تواند میان عراق و شام پیاده رفت و آمد کند و کسی هم به او تعرض نمی کند و زنان چنان فرهیخته خواهند شد که در خانه خواهند نشست و با تکیه بر کتاب و سنت داوری و قضاوت خواهند نمود. رفاه عمومی، اقتصاد و عدالت اجتماعی مردم چنان بهبود می یابد (11) که انفاق کنندگان و زکات دهندگان، فقیری نمی یابند تا به او انفاق کنند، (12) از برکت وجود امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثروت و مال بدون حساب به مردم داده می شود (13) و همه با هم در صلح و زندگی مسالمت آمیز بسر می بردند به طوری که گفته شده ــ شاید این تمثیل دارای معنای کنائی باشد ــ بره با گرگ در کنار هم زندگی خواهند کرد.(14)
در انتها باید اشاره نمود که دلبردگی جامعه مهدوی و تقاضای وجودی بر آن دارای ریشه های عمیق اعتقادی و دینی است و نمی توان بر اساس سرخوردگی درونی از وضعیت جامعه، فرافکن نمودن نیازهای درونی، ضمیر ناخودآگاه و یا آرمان طلبی آن را تحلیل نمود، (15) زیرا جامعه مهدوی مبتنی بر سخنان نبوی و متون دینی است و زائیده افکار، امیال و حالات روحی متشرعان نیست. امروزه شاید بتوان جوامعی را یافت که در آنها به طور نسبی همزیستی مسالمت آمیز، روابط انسانی، حقوق شهروندان، عدالت اجتماعی و دیگر مفاهیم اجتماعی در حد مطلوب وجود داشته باشد، لکن در حکومت مهدوی عنصر دیگری وجود دارد که جامعه آن دوران را از جوامع قبل از ظهور جدا می سازد و آن این ویژگی است که تمامی عناصر هم زیستی در زمان حکومت مهدوی بر محور عبودیت و بندگی خواهد بود و خدامحوری، رکن نخست جامعه عدالت پیشه مهدوی خواهد شد، رکنی که در جوامع امروز که توانسته اند به عدالت اجتماعی برسند، مفقود و ناپیدا است.
در واقع می توان گفت امروزه اگر هم از جنبه انسان شناسی و جامعه شناسی بخشی از ویژگی های جامعه و انسان ایده آل تحقق یافته باشد اما این امر به طور کامل و همه جانبه تحقق نیافته است و هنوز نمی توان از جهان ایده آل سخن گفت و در عصر ما شاید بتوان از انسانی با رفتارهای هنجار اجتماعی و سازمانی مثال زد؛ اما نمی توان از انسان مطلوب دینی یا جامعه مملو از انسان های دینی نظیر آورد.
پی نوشت ها :
1.کارل پوپر از جمله کسانی است که در کتاب «جامعه باز و دشمنانش» و کتاب «درس این قرن» که آخرین مصاحبه او با جوزتی است، ادعا می کند که جامعه لیبرال آمریکا آزادترین و دمکرات ترین جامعه ای است که تاکنون به وجود آمده است و آن را سمبل یک کشور ایده آل تلقی می کند.
2.برتراندراسل، تاریخ فلسفه غرب، نجف دریابندری، نشر پرواز، تهران، ج 2، ص 749 (برتراندراسل درباره فکر و عقیده فرانسیس بیکن می گوید: «اساس فلسفه بیکن تماماً عملی بود، یعنی کوشش در این که به بشر به وسیله اکتشافات و اختراعات علمی بر نیروهای طبیعت غالب شود).
3.sciences.
4.Rationality.
5.احمد بن طبرسی، الاحتجاج، تصحیح ابراهیم بهادری و محمد هادی به، انتشارات اسوه، قم، 1413 (هـ. ق)، ج 2، ص 602: «لو أن اشیاعنا وفقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعاده بمشاهدتنا علی حق المعرفه و صدقها منهم بنا، فما یحسبنا عنهم إلا ما یتصل بنا ممانکرهه و لانؤثره منهم...».
6.ن. ک: سنت و سکولاریسم، جمعی از نویسندگان، مقاله معنویت گوهر ادیان، مصطفی ملکیان، مؤسسه صراط، تهران، 1381، صص 267ــ 347.
7.ن. ک: دان گیوپیت، دریای ایمان، حسن کامشاد، طرح نو، تهران، ص 1378، صص 15ــ 100.
8.ن. ک: هانس کونگ، تاریخ کلیسای کاتولیک، حسن قنبری، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1384، صص 13ــ 34 و صص 205ــ 275.
9.ن. ک: «سید حسین نصر، معرفت و معنویت، انشاءالله رحمتی، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، تهران، 1380، صص 96ــ 27 و صص 215ــ 131» و اثر ذیل: «سید حسن نصر، معرفت و امر قدسی، فرزاد حاجی میرزائی، نشر فرزان، تهران، 1380.
10.نهج البلاغه، خطبه 138 «المهدی یعطف الهوی علی الهدی إذا عطفوا الهدی علی الهوی و یعطف الرأی علی القرآن إذا عطفوا القرآن علی الرأی.... تخرج له الأرض أفالیذ کبدها و تلقی الیه سلماً مقالیدها فیریکم کیف عدل السیرة و یحیی میت الکتاب و السنة».
11.در روایت آمده است: «لاتدخر منهم شیئاً، و المال یؤمئذ کدوس ــ کسی در عصر ظهور مال را ذخیره نمی کند و ثروت در آن روزگار انبوه و زیاد است» سنن ابن ماجه، کتاب الفتن، باب 34، حدیث 4083. امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: «در زمان امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شما حکومت خواهند داد چندان که زن در خانه اش به کتاب خدا و سنت پیامبرش قضاوت خواهد کرد، غیبت نعمانی، باب 13، حدیث 30.
12.«لاتقوم الساعه حتی یکثر المال و یفیض حتی یخرج الرجل زکاه ماله فلایجد أحداً یقبلها معه و حتی تعود أرض العرب مروجاً و أنهارّ (رواه المسلم)» ینابیع الموده لذوی القربی، سلیمان بن ابراهیم القندوزی الحنفی، تحقیق سید علی جمال اشرف الحسینی، دار الأسوه للطباعه و النشر، س 1416 هـ. ق، ج 3، ص 225./ از این روایت استنباط می شود که زمانی برسد ــ عصر ظهور ــ که وضعیت معیشت مردم چنان مطلوب می گردد که زکوه دهندگان فرد مستمندی را نمی یابند تا زکوه خود را به او دهند/ در روایتی دیگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «فییبعث الله رجلاً من عترتی و أهل بیتی، یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض، لاتدع السماء من قطرها شیئاً إلا صبته مدراراً و لاتدع الارض من بناتها شیئاً إلا أخرجته، حتی یتمنی الأحیاء الاموات، یعیش فی ذلک سبع سنین أو ثمان سنین أو تسع سنین (رواه الحاکم فی مستدرکه و قال: صحیح) به نقل ینابیع الموده، ج 3، ص 259.
13.«یکون فی آخر أمته خلیفه یحثی المال حثاً و لا یعده عداً» ینابیع الموده، ج 3، ص 255.
14.«فیبعث المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) إلی امرائه بسائر الامصار بالعدل بین الناس، و ترعی الشاء و الذئب فی مکان واحد، و یلعب الصبیان بالحیات و العقارب و لاتضرهم بشیء و یذهب الشر، و یبقی الخیر و یزرع الانسان مداً و تخرج له سبعه أمداد کما قال الله تعالی، و یذهب الزنا و شرب الخمر یذهب الربا، و یقبل الناس علی العبادات و الشرع و الدیانه، و الصلاه فی الجماعات، و تطول الاعمار و تؤدی الامانات و تحمل الاشجار و تتضاعف البرکات و تهلک الأشرار و تبقی الاخیار و لایبقی من یبغض أهل البیت (علیهم السلام)»، یوسف مقدسی شافعی، عقد الدرر، ص 229/ موسوعه أحادیث أمیرالمؤمنین، الهیئه العلمیه فی مؤسسه نهج البلاغه، اعتماد، قم، س 1416، ج 1، ص 329.
15.یکی از اندیشمندان فکر ترویج مهدویت خواهی را بر اساس سرکوب، خواسته های انسانی و اجتماعی تحلیل کرده است و آن را برآمده از واپس زدن خواسته ها، امیال و آرزوهای درونی در طول تاریخ می داند. به نظر می رسد تحلیل مهدویت بر این اساس و بدون توجه به متون مقدس و آیات و روایات، تحلیلی ناقص و ابتر است و تنها یک تحلیل روان شناسانه تلقی می گردد که ابعاد اعتقادی و کلامی بحث را مورد غفلت قرار می دهد.
منبع: دکترین مهدویت