امروز سالروز تولد نویسندهای است که نقلقولهایش از کتابهایش معروفتر است. البته این اتفاق عجیبی در کشور ما نیست. این که نویسندهای بسیار مشهور باشد اما آثارش چندان شناخته شده نباشند. امروز تولد «اسکار فینگل فلاهرتی ویلز وایلد» است که بهاختصار «اسکار وایلد» نامیده میشود. با بنیتا همراه باشید تا نگاهی گذرا به زندگی و آثار این نویسندهی بزرگ داشته باشیم.
اگر اسکار وایلد امروز زنده بود شاید از اهدای جایزهی نوبل ادبیات به «باب دیلن» شگفتزده میشد. این که باب دیلن مستحق نوبل ادبیات بود یا نه داستان دیگری است که میتوانید در بنیتا بخوانید. اما مطمئناً اسکار وایلد اگر امروز زنده بود و مینوشت، جزو شایستهترینها برای نوبل بود.
وایلد در شهر دوبلین ایرلند متولد شد. در 26 اکتبر 1854. والدینش افرادی روشنفکر و فرهنگ دوست بودند. پدرش چشم پزشک بود اما در عین حال یکی از برجستهترین عتیقه شناسان ایرلند بود. مادرش نیز شاعری سرشناس و مترجم آثار کسانی چون «الکساندر دوما» و «لامارتین» بود. والدینش تأثیر زیادی روی او داشتند. اسکار جوان تحصیلات ابتدایی را در دهکده «اینسکیلن» واقع در شمال ایرلند دنبال کرد و در دانشگاههای «ترینیتی»، «مگدالن» و «آکسفورد» به تحصیل کرد. همسرش «کنستانس لوید» بود که با وی صاحب دو پسر شد. وایلد مجموعه داستان «شاهزادهی خوشبخت» را برای دو پسرش نوشت. مضمون این داستانها چنین است: «انسان از طریق عشق ورزیدن به دیگران میتواند انسان بودنش را ثابت کند و به زیبایی درونی برسد.»
داستان بلبل و گل سرخ را به تأثیر از اساطیر ایرانی و مخصوصاً اشعار «حافظ نوشت». بلبل با خون دل و نثار کردن جان شیرینش گل سرخ را برای دانشجوی عاشق به دست میآورد و دانشجو به راحتی گل سرخی را که به بهای جان بلبل به دست آمده در خیابان میاندازد. در حقیقت دانشجو و دختر هیچکدام معنی واقعی عشق را نمیفهمند. عاشق واقعی خود بلبل است.
اسکار وایلد آثار بسیاری به نظم و نثر از خود به جا گذاشت اما بیشک شاهکار او رمان «تصویر دوریان گری» است. این رمان، در حالی مورد انتقاد جامعه متعصب آن زمان قرار گرفته بود که بسیاری از جملههای حساسیت برانگیز رمان، در ویرایش پیش از چاپ حذف شده بود. کتاب داستان مرد جوانی را روایت میکند که روحش با تابلویی که دوست نقاشش کشیده، پیوند خورده، نخستین بار در ژوئن سال 1890 در ماهنامه لیپینکاتس منتشر شد. علاوه بر این رمان، دو اثر دیگر او ، «اهمیت ارنست بودن» و «روح کانترویل» توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد برای یاد گیران زبان انگلیسی چاپ شدهاند. همهی کتابهای چاپ این مجموعه، در پایان قسمتی به نام «دربارهی نویسنده» دارند. در قسمت دربارهی نویسندهی کتاب روح کانترویل به تقدیر اسکار وایلد چنین نوشته شده است:« نمایشنامهها، روایتهای ترسناک، و داستانهای اسکار وایلد تا به امروز نیز بسیار محبوب هستند. او راوی شگفتانگیزی بود؛ چه در نوشتن، و چه در صحبت کردن؛ و در زمان خودش به دلیل سخنان هوشمندانه و کنایهدارش مشهور بود. یکی از دوستان وی، «دابلیو. بی. ییتس» شاعر او را «بهترین سخنران تمام عصر خود» نامیده است. دوستی دیگر روش وایلد را برای خلاصی از یک دندان درد شدید، اینچنین توضیح داده است: مطمئن باشید وی آنقدر برایش داستان و جوک تعریف میکند، تا او را به خنده بیندازد.»
وایلد حواشی زیادی نیز در زندگی شخصیاش داشت که در مهمترین آن در سال 1895 طی دادگاهی متهم به همجنسگرایی و دو سال زندان شد. این مسئله در بدنامی و طرد شدن از جامعه در مرگ زودرس او دخیل بود. در سال 2014 مرلین هلند تنها نوه اسکار وایلد محاکمه او را در تئاتری بر اساس متن دستنویس مباحثات دادگاه روی صحنه برد. وی سرانجام در سال 1900 و در گمنامی و تبعید در پاریس جان سپرد. آرامگاهش بهگونهای آشکار،درخشانترین ستاره در آسمان «پرلاشز» است. او در زیر یک اثر هنرى بزرگ با نقش یک فرشته آرمیده و بقایاى رنگ به جا مانده از جاى دست بازدیدکنندگان و انواع یادگارها و دستههاى گل بر آن قابل مشاهده است.
اما جالبترین صحنهای که نظر همگان را به خود جلب میکند جای هزاران بوسهای است که بر مقبرهی او زده شده است و به راحتی قابل مشاهده است. این رسم عجیب باعث شده که مجسمهای که بر روی مقبرهی او قرار دارد، به مرور زمان فرسوده شود. دلیل آنهم مواد شیمیایی است که از رژ لب! بوسه زنندگان بر روی مقبره باقی میماند. برای در امان ماندن مقبره از آسیب بوسهها، دور مقبره حفاظ شیشهای تعبیه شده است.
اسکار وایلد به نقلقولهایش هم بسیار مشهور است. در پایان تعدادی از این نقلقولها را میخوانید.
«هیچچیز دشمنان شما را بیشتر از بخشش نمیآزارد»
«جهان صحنهی نمایش است، اما نمایشنامه از بازیگران نامناسبی استفاده کرده است»
«تقسیم افراد به خوب و بد بیمعنی است . افراد یا جالباند یا کسل کننده»
«بهترین کاری که با یک نصیحت خوب میتوان انجام داد گفتن آن به دیگری است. نصیحت هیچوقت به درد شما نمیخورد»
«بعضیها با رفتن خودشان به هر جایی شادی میآورند، و بعضیها هم با رفتنشان شادی میآورند»
«بدبین کیست؟ کسی است که قیمت همهچیز را میداند ولی ارزش هیچچیز را نمیداند»
«کمی صداقت چیز خطرناکی است و مقدار زیاد آن هم کشنده است»
«زمانی که بچه بودم فکر میکردم پول مهمترین چیز زندگی است، حالا که پیر شدم این را میدانم»
«فقط دو تراژدی در زندگی وجود دارد: بدست نیاوردن چیزی که میخواستید، و دیگری به دست آوردن آن است»
«رفقای واقعی شما را از جلو خنجر میزنند»
«همهی زنان شبیه مادرانشان میشوند. این تراژدی آنهاست. هیچ مردی اینگونه نیست. و این تراژدی اوست»
«مد نوعی از زشتی است که به قدری غیرقابل تحمل است که ما میبایست هر شش ماه یکبار آن را تغییر دهیم»
«فقط یک چیز در زندگی بدتر از این است که دیگران در موردتان صحبت کنند، و آن هم این است که دیگران در موردتان صحبت نکنند»
«اخلاق در حقیقت رفتاری است که ما در مورد افرادی که شخصاً دوست نداریم به کار میگیریم»
«چطور ممکن است زنی توقع خوشبختی با مردی را داشته باشد که با او مانند یک انسان کاملاً معمولی رفتار میکند؟»
«یک شخص محترم کسی است که احساسات دیگران را ندانسته جریحهدار نمیکند»