ماهان شبکه ایرانیان

نقد و بررسی فیلم Rememory (یادآوری)

خلاصه داستان : گوردون دان، یکی از پیشگامان حوزه علمی درست پس از معرفی اختراع جدیدش که دستگاهی برای استخراج، ضبط و پخش خاطرات انسان می باشد، به طور مرموزی می‌میرد. پس از مرگ گوردون، سر و کله مردی پیدا می شود که ادعا می کند از گذشته‌ی او آمده و از همسر گوردون می خواهد تا برای حل رمز و راز مرگش، دستگاه را به او قرض بدهد.

0

کارگردان : Mark Palansky

نویسنده : Mike Vukadinovich, Mark Palansky

بازیگران : Peter Dinklage, Matt Ellis, Jordana Largy

خلاصه داستان : گوردون دان، یکی از پیشگامان حوزه علمی درست پس از معرفی اختراع جدیدش که دستگاهی برای استخراج، ضبط و پخش خاطرات انسان می باشد، به طور مرموزی می‌میرد. پس از مرگ گوردون، سر و کله مردی پیدا می شود که ادعا می کند از گذشته‌ی او آمده و از همسر گوردون می خواهد تا برای حل رمز و راز مرگش، دستگاه را به او قرض بدهد.

Rememory

www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/12/logo-trans.png

Rememory

فیلم از لحظه‌ای شروع می‌شود که «ساموئل» و برادرش «دَش» در باری نشسته‌اند و به عیش خود می‌پردازند؛ همین ابتدای کار است که بذر‌های نخستین برای شرح شخصیتی توسط متصدی بار بر روی شانه‌های «دَش» تراوش می‌شود که خود توجیح پذیری قالب لباس‌های بر تن کرده وی را بر ما روا می‌کند.

Rememoryاین دو برادر وارد ماشین خودشان می‌شوند و دل را به جاده می‌زنند بی آنکه خبر داشته باشند حضرت عزرائیل در کمین آنهاست؛ بعد از صحنه تصادف و سردرگمی ساموئل در جاده که مشخصا ناشی از ضربات ذهنیست. (شاید از خود پرسیده باشید چطور به این نتیجه رسیده ایم؟ بله این‌ها کدهایی هستند که کارگردان در دل بازیگر می‌نهد و نمو پیدا میکند)

ماجرا و بطن داستان فی الواقع آغاز دیگری از سر می‌گیرد که «ساموئل» در بسطر و محیطی جدید قرار گرفته و تغییر ظاهری وی دال بر آن است که مدتی از واقعه تلخ قبل گذشته (حضور مفرد وی در صحنه دلیل دیگری بر زنده ماندن اون و فوت برادرش می دهد). همانطور که انتظار می‌رفت بیداری وی نزد دکتری است که نقش بسزایی قرار است در زندگی او ایفا کند.

منتهی این دکتر با روان شناسان مترقبی که ما در پیش زمینه‌های ذهنی خودمان جای داده ایم فرق می‌کند. او یک مخترع است که دستگاهی را بنام باز خاطره یاب ثبت کرده و خود را «گُردِن دون» معرفی می‌کند. در این سکانس قرار است با شخصیت های بیشتری آشنا شویم ولو اینکه نمای دوربین هم به یاری ما می‌آید در بسط این آشنایی با نماهای بازتر خودش. و میتوان گفت از حول شخصیت اصلی کمی کاسته می‌شود. مکان حاضر، شرکت «کُرتِکس» است که با پخش کردن تیزرهای تبلیغاتی در میان انبوهی از جمعیتِ متقاضی عرضه این محصول هستند به معرفی می‌پردازد؛ کمی می‌گذریم که پس از اتمام این دمو رویارویی «گُردِن» و «وَندی» دختر جوان بلوندی که اولین بارقه‌های منفی نسبت به دکترمان را عرضه می‌دارد که نکند وی کار خبطی مرتکب شده؟ اما اعتمادِ حاضر در چهره وی از طرفی آبیست بر آتش این تفکر؛ در همین گوشه کنار با جوان مضطرب و آشفته منظری آشنا می‌شویم که باز هم رویارویی آن هر چند برای ثانیه‌ای دومین حس ناخوشایند نسبت به شخصیت دکتر «گردن» را صادر می‌کند که بله باز هم مردی متکدر و بد ذات در قالب شخصیت حقیقی یا همان شرکتی نیک با اهداف شوم فعالیت می‌کند.

Rememory-در این مواقع موسیقی متن آب پاکی را بر روی قضاوت های آنی و پلانی ما می‌ریزد ولی متاسفانه نبود آن موج می‌زند و پوئن منفی به سمت پروژه روانه می‌کند.

چند پلان پس‌تر، «ساموئل» را نشان می‌دهد که «گردن» را تا شرکت وی تعقیب می‌کند و لحظاتی بعد مشخص می‌شود که تنها اون نیست دنباله دکتر را گرفته باشد. در همین حین که در ماشین خود بیرون از شرکت ایستاده است «تاد» همان جوان مضطرب وارد محیط کاری «گردن» می‌شود و پس از او «وندی» است که نوبت خود را از سر می گیرد.علاوه بر دوربین های نظارتی «کرتکس» این چشمان «ساموئل» است که همچنان ناظر بر اتفاقات است.

پلان را به صبح روز بعد واقع در کلبه ی «ساموئل» خیره بر تیتر بُلد شده ی خبر مرگ مخترع دستگاه باز خاظره یاب میبریم. از این لحظه نقطه مفقودی که ماجرای مرگ «گردن» را شکل میدهد رو به رو می‌شویم. «ساموئل» بر صدد ابراز تاسف راهی منزل همسر «گردن» یعنی «کارولین» می‌شود و بعد از اندکی تقلا پس از ورود به خانه مراودت‌هایی بین او و «کارولین» انجام می‌شود و مارا متوجه می‌سازد که فقدان نبود همسر در زندگی وی به چه شکل موج می‌زند و همینطور یکی از بهترین پلان‌های فیلم را اشک و زاری «کارولین» نزد «ساموئل» شکل می‌دهد. (این امر پهن دیگری به رزومه ی کارگردانی و بازیگردان مضاف میکند.) او از خانه «کارولین» خارج شده و متوجه این موضوع می‌شویم که تنها هدف وی ابراز تاسف نبوده بلکه برداشتن کلیدی که او را منتهی به دستگاه باز خاطره یاب در دفتر «گردن» می‌کند. (جایی که «وندی» آخرین بار پس از ملاقات با دکتر در همان شب آن را قرار می‌دهد) به چه دلیل؟ هنوز نمی‌دانیم.

Rememory«سام» موفق به برداشتن دستگاه و تمامی کارت‌های حافظه می‌شود. او را به پلان انبار کلبه خودش می بریم در نماهایی که مشغول ساختن ماکت‌های سفارشی خود است و همین عامل شماتیک و رسم نموداری باعث می‌شود کارهای خود و دیگران را با ارزیابی بهتر و سنجیده‌تری پیش ببرد. بله او شبانه روز مشغول دیدن فیلم‌ها یا همان کارت‌های حافظه می‌شود و نگاه تحلیلی وی به کارت‌ها باعث می‌شود تک تک شخصیت‌های درون آنها به دست وی قالب ساختاری ماکت گونه بگیرند.

او در طی چند روز با تک تک این کاراکترها ملاقات می‌کند تا از دریچه نگاه خویش ما را باری دیگر نسبت به تکنولوژی امیدوار سازد. چرا که نمونه‌هایی بوده‌اند که منتج بر خودکشی یا فراموشی تام یا در کمترین حالت آزرده خاطری شده است. بر خلاف ظاهر و مفاد بیانی کامل نهایتا ثمره خوبی به بار نیاورده است. در این میان هم فرد یا افرادی هستند که تنها سرمایه و کثرت آن برایشان مهم است نه جان و وجدان، که نمونه بارز آن «لاوتون» است. سرمایه گذار و شریک اصلی «گردن» که بلااستثنا همه ما با چنین نمونه‌هایی آشنا هستیم. مع ذالک «لاوتون» نشان می‌دهد که پیگیر ماجرای مرگ شریک خود است و شبانه روز بر صدد یافتن دستگاه و شکستن رمز آن با هدف عرضه نهایی پیش می‌رود.

Rememory«سام» سر وقت «وندی» میش رود تا با پرس و جو از زاویه ی او به قضیه آن شب نگاه کند و می داند که «وندی» معشوقه «گردن» بوده. بله چرا که کارت حافظه او دستش است و با دقت تمام خاطراتش را مرور کرده. خاطراتی که دلیل اصلی برداشتن دستگاه توسط «وندی» را معلوم الحال می‌سازد.در همان حال «سام» با دادن وعده عودت کارت حافظه را در قبال پیدا کردن علت ماجرای اصلی مرگ «گردن» توسط وی می‌دهد. که همین امر «سام» را به دنبال «تاد» می‌کشاند و با قرار دادن او که مشکوک‌ترین فرد تا همین لحظه است بر سر دستگاه باری دیگر حقیقت را از دریچه خاطرات وی مرور و روشن می کند؛ خیر، لحظه ی مرگ دکتر، تاد در آنجا نبوده و همین امر او را بی‌گناه می‌سازد.

از طرفی تماشاگر آن هستیم که پیشروی‌های «لاوتن» برای این ماجرا به حدی بوده که به خود این اجازه را می‌دهد سراغ «کارولین» برود و به او در مورد هویت اصلی «سام» بگوید. غافل ازینکه «کارولین» برای لحظاتی پیش‌تر مهمان دیگری داشته. بله کسی نیست جز «سام» که اینبار با هویت اصلی خود وارد خانه «کارولین» شده و در کثری از دقیقه سعی به بیان حقایق و اهداف پشت پرده خود داشت. «لاوتن» با دادن هشدار عدم فاشسازی ماجرای مرگ غیر طبیعی دکتر خانه را ترک می کند. اینبار گفتگوی میان «کارولین» و «سام» رنگ دیگری به خود می گیرد و برای دقایقی شک و تردید در مورد او را به خود می بیند.اما صداقت صوری بار دیگر به کمک شخصیت محوری داستان می آید و «کارولین» را همراه خود می سازد, با این هدف که به علت ماجرای مرگ پی برده شود.این سری «سام» است که «کارولین» را تشویق می کند تا «وندی» را پای دستگاه بکشاند (جهت مشاهده خاطرات وی). که همین رویه باعث می شود متوجه این موضوع که مرگ دکتر با پاک کردن خاطرات توسط خودش انجام گردیده نیز شویم.

Rememoryبه سراغ یکی از پلان‌های نهایی می رویم که «سام» با قرار دادن چندمین مرتبه خود به پای دستگاه، تصویر درست و نهایی از تمام ماجرای آن شب تصادف رقم می‌زند. بله «دش» در لحظات پایانی عمرش تنها زمزمه هایی از چند شعر به زبان داشته؛ و ماشین دیگری که با آن ها تصادف کرده متعلق به خانواده «گردن» بوده و دختر آنها در این تصادف از بین رفته است. و از طرفی کاشف به عمل می آید که خیر «وندی» هم دستی در این ماجرا مرگ نداشته است.

می توان گفت پاراگراف نهایی تقریبا به تمامی سوال‌ها و کدهای ضمیمه‌ای جواب می دهد که بنده به چند مورد آنها که هدف بخشیده شده اشاره میکنم:

1- هدف پیگیری و صرف زمان زیاد در پیدایش دستگاه و دکتر توسط «سام» تنها فهمیدن و پی‌بردن به همان چند زمزمه برادرش «دش» در شب تصادف ختم می شود.

2- دلیل ساخت این دستگاه توسط دکتر «گردن» تنها یادآوری لحظاتی است که با دختر خود مشغول بوده و از درد فقدان وی یک کار به ظاهر بی نقص که ساخت همان دستگاه است را به پایان رسانده و کار دوم که خیانت به همسر خود به حساب می‌آید و توجیح ناپذیر است، برقراری رابطه با زن دیگری که خود او نیز درگیر رابطه دیگری بوده.

-به جز دلیل نخست مابقی عدلهدر سطور فوقانی باور پذیر است.

-صرف وقت زیاد و وقف زندگی و پیگیری بسیار هنرمندانه و برنامه ریزی شده صرفا برای مرور یک جمله از دهان برادر باعث شده است تنها دلیل اصلی شخصیت محوری ما باشد که همین امر متاسفانه او را از حالت روایی یا تیپیک به شکل داستانی سوق دهد .چرا که شاید تمامی موارد مذکور برای کاراکتر اغناگری به وجود آورد. اما بیننده را در یک شاه راه پیوند داستانی متوقف می سازد.

-ضعف دیگر سناریستی، عدم پیگیری پدر و مادری است که در تصادف همان شب دختر خود را از دست داده‌اند، برای پیدا کردن راننده قاتل که همان «سام» باشد. که اگر قرار بوده آنها صحنه را ترک کرده باشند یقینا پلانی مربوط به آن را مشاهده میکردیم ولی اینطور نبود و این مادر راه پیوندی دیگر که خود باعث شکل گیری تمام وقایع حاضر در فیلم است از درون مورد استیضاح قرار می‌گیرد.

-و در نهایت مورد نکوهشی که میتوان از جمله ضعف‌های تکنیکی مشترک المنافع بین فیلمبردار و کارگردان به شمار می‌رود، اشاره به زاویه‌های انسانی یا «پی‌ او وی» هاییست که در فیلم موج میزد. منتهی با زاویه‌های بسته و غیر انسانی که شکل اجرایی ساده‌تری دارد.

+ از وجوهات مثبت این پروژه می‌توان به انتخاب های خوب بازیگردان پوئن خوبی وارد کرد و با توجه به میزان بودجه ساخت که عرفا در پروژه‌های کانادایی ناچیز است مناسب دانست. و همینطور خلق چند صحنه احساسی و بازی گرفتن خوب از سمت کارگردان که توسط بازیگران شعبی انجام شد مورد ستایش قرار داد و همینطور حفظ و پردازش خط فرضی ولو با وجود خلاءهای نوشتاری، مورد اهمیت ویژه‌ای قرار داد. و نتیجه ضمنی را می توان به عاقبت پیشرفت تکنولوژی در «ماتریکس» «من روبات هستم» «اودیسه فضایی» و ... بسط داد.

اختصاصی نقدفارسی

منتقد: ایرج خسروانی

 


 

شخصیت کنونی ما ترکیبی از چیزی است که خاطرات ما آن را به‌وجود می‌آورد. این جمله از آن یکی از شخصیت‌های محوری فیلم «یادآوری» است که نقشی کلیدی در کلیت این اثر بازی می‌کند. فیلم با مفاهیمی چون استخراج حافظه، پیشرفت علم و نقش پررنگ احساس گناه در زندگی، سعی دارد معمای یک قتل را توسط شخصیت اصلی داستانش با نقش‌آفرینی پیتر دینکلج حل کند. مارک پالانسکی کارگردان و فیلمنامه‌نویس «یادآوری» در دهه دوم قرن بیست‌ویکم، سعی دارد شیوه‌ای جدید از آثار جنایی را با کمک نوآوری‌های علمی ارائه دهد. به این ترتیب که عامل اصلی پیش‌برنده داستان فیلم، دستگاه جدیدی برای استخراج حافظه است و می‌تواند انقلابی عظیم در مبحث روانشناسی به‌وجود آورد. «یادآوری» سعی دارد با کنار هم قرار دادن قطعه‌های خاطرات گذشته شخصیت‌های اصلی فیلم (به‌شکلی عملی) معمای قتل خالق این دستگاه یعنی گوردون دان (با نقش‌آفرینی مارتین داناوان) را به‌تصویر بکشد. همان‌گونه که متوجه شده‌اید «یادآوری» در مهندسی حل معماهای خود شباهت زیادی به اثر برجسته کریستوفر نولان «ممنتو» دارد. با این تفاوت که مهم‌ترین رکن فیلم یعنی به‌خاطرآوردن جزئیات یک اتفاق، این‌بار توسط شخص صورت نمی‌‌گیرد و دستگاهی نوظهور فاز فیلم را به ژانر علمی‌تخیلی نزدیک می‌کند. یکی از نکته‌های قابل‌توجه فیلم حضور پیتر دینکلج در نقش کلیدی اثر است. دینکلج پس از موفقیت‌های چشمگیرش در مجموعه تلویزیونی «بازی‌های تاج‌و‌تخت» رسما به‌عنوان ستاره سینما شناخته می‌شود. او به‌راستی می‌تواند سنگینی بار یک اثر سینمایی را به دوش بکشد و به‌عنوان اولین ابرستاره کوتاه قامتِ تاریخ سینما نام خود را مطرح کند. شرایط فیزیکی دینکلج تا امروز و پس از به شهرت رسیدنش باعث شده است که بیشتر فیلمسازان از وی در آثار کمدی استفاده کنند. این درحالی است که دینکلج پیش از «بازی‌های تاج‌و‌تخت» نیز در آثار مارتین مک‌دونا نقش جدی بازی کرده است و به‌خوبی نشان می‌دهد که توان اجراهای جدی‌تر را نیز دارد. شرایط وی می‌تواند در آثار جنایی بسیار کاربردی‌تر از چیزی که فکرش را می‌کنیم به‌کار گرفته شود و حضور در «یادآوری» و فیلم جنایی «بلیت» که در سال 2018 اکران خواهد شد، نشان‌دهنده درک صحیح استودیوهای فیلمسازی از این موضوع است. او به صرف حضور در اثری جنایی، مهم‌ترین رکن تاثیرگذاری فیلمی چون «پنجره عقبی» هیچکاک را در اختیار سازندگان اثر قرار می‌دهد و آن هم چیزی نیست جز شرایط پابند‌بودن شخصیت اصلی اثر و ناتوانی در دفاع از خود، در شرایط بحرانی. مخاطب با حضور دینکلج در فیلمی جنایی در تمام مدت نگران تقابل او با قاتل یا دیگر لحظات بحرانی است.

Rememoryدینکلج در «یادآوری» مانند کارآگاهی کوتاه قد تمام تلاش خود برای کشف راز جنایتی عجیب را به‌کار گیرد. سام بلوم، فرد منزوی و گوشه‌گیری است که مدت‌ها پیش برادرش را در سانحه رانندگی از دست داده است. او در خانه‌ای کوچک کنار اسکله‌ای مسکوت زندگی می‌کند و به ساخت عروسک‌ها و ماکت‌های کوچک علاقه دارد. سام روزی تصمیم می‌گیرد با حضور در گردهمایی کمپانی تکنولوژی کورتکس از رئیس این تشکلات یعنی گوردون دان تشکر کند. ما دلیل این سپاسگزار بودن را نمی‌‌دانیم ولی پس از حضور در این گردهمایی متوجه می‌شویم، گوردون وسیله‌ای برای استخراج حافظه اختراع کرده است و آن را به‌صورت علنی به جهانیان معرفی می‌کند. مشکل این‌جاست که سام فرصت عرض ارادت به او را در آن شلوغی پیدا نمی‌‌کند و تصمیم می‌گیرد شبانه به دفتر کارش رفته و این کار را عملی کند. سام در ماشین منتظر فرصتی مناسب برای داخل شدن می‌شود که متوجه رفت‌و‌آمدهایی مشکوک می‌شود. از قرار معلوم اشخاصی که از خاطرات آن‌ها برای به تصویر کشیدن کارآیی‌های این دستگاه استفاده شده بود از این حرکت و نمایش جزئی‌‌ترین لحظات زندگی‌شان در انظار عمومی شاکی شده‌اند و برای شکایت نزد گوردون می‌روند. مهم‌ترین این افراد دختر جوانی است با نام وندی (با نقش‌آفرینی اولین بروچو) و پسر جوان و عصبی با نام تاد (با نقش‌آفرینی آنتون یلچین). در همین حین یکی از شرکای عالی‌رتبه کمپانی کورتکس با نام لاتاون (با نقش‌آفرینی هنری ایان کیوزاک) سعی دارد گوردون را در مواجهه با اشتباهی که رخ داده آرام نگاه دارد زیرا اگر مطبوعات از تاثیرات جانبی دستگاه باخبر شوند کار شرکت به‌صورت رسمی به پایان می‌رسد.

Rememoryسام پس از نیم‌ساعت نشستن جلوی منزل گوردون به خانه بازمی‌گردد تا روزی دیگر برای دیدار با گوردون بازگردد. فردای آن روز خبر مرگ گوردون دان همه را متعجب می‌کند. سام که تنها شاهد حقیقی رفت‌و‌آمدهای مشکوک شب گذشته است تصمیم می‌گیرد با دزدیدن دستگاه مذکور و بازبینی خاطرات مراجعان پرده از راز این مرگ مشکوک بردارد. سام پس از مشاهده خاطرات مظنونان به قتل و دیدار با همسر باوفای گوردون با نام کارولین (با نقش‌آفرینی جولیا آرماند) ماکتی از شب جنایت درست کرده و شروع به دیدار حضوری با تمام افراد حاضر در شب جنایت می‌کند. دیری نمی‌‌گذرد که کاشف به‌عمل می‌آید که زن جوانی با نام فردی (یوردانا لارجی) پس از استفاده از دستگاه و بازیابی خاطراتش دچار توهم شده و درنهایت دست به خودکشی زده است. این وضعیت برای شخص سام نیز تکرار می‌شود و در بحبوحه حل معمای قتل هرازگاهی روح برادرمرده‌اش را می‌بیند. این اتفاقات در حالی رخ می‌دهد که ماموران حفاظت شرکت کورتکس با بازبینی فیلم‌های شب جنایت تنها به فردی که نزدیک به نیم‌ساعت در ماشین، دفتر کار گوردون دان را زیر نظر داشته مشکوک می‌شوند و سام را در ردیف اول مظنونان پرونده قرار می‌دهند و...

Rememoryفیلمساز کانادایی مارک پالانسکی پس از 11 سال با فیلم «یادآوری» به سینما بازگشته است. آخرین اثر او «پنه لوپه» نام داشت که ماجرای دختری با بینی‌ای شبیه به خوک را در فانتزی‌‌ترین حالت ممکن روایت می‌کرد. یکی از ضعف‌های اصلی فیلم «یادآوری» نیز به کم تجربه بودن پالانسکی در ژانر جنایی بازمی‌گردد. فیلم هر زمان حرف از تکنولوژی و چگونگی به‌خاطر آوردن اتفاقات گذشته می‌زند دارای ریتم مناسب و کارگردانی دقیق‌تری نسبت به بخش جنایی اثر است. این درحالی است که پالانسکی و همکار فیلمنامه‌نویس‌‌اش مایک وکادینوویچ با مشکلات زیادی در بخش فیلمنامه اثر مواجه هستند. فیلم به‌شکل عجیبی در پایان کار، بسیاری از معماهای خود را حل نشده باقی می‌گذارد. این مشکل اساسی را با اطلاعات غلط و کمی که فیلم در نیمه ابتدایی خود در اختیار مخاطبان می‌گذارد نمی‌‌توان مقایسه کرد. یکی از اصلی‌‌ترین شرط‌های ارائه اثری موفق در ژانر جنایی، دادن اطلاعاتی صحیح و شناخت کافی از شخصیت‌های کلیدی ماجرا محسوب می‌شود. نکاتی که هیچ‌کدام در فیلم «یادآوری» رعایت نشده است و ما در کمال تعجب متوجه می‌شویم که هیچ شناخت درستی حتی از شخصیت اصلی اثر سام بلوم نداریم. حال بماند که اگر نیمی از شخصیت‌های فیلم را حذف کنیم، هیچ مشکلی به‌وجود نمی‌‌آید و اشخاصی چون لاوتاون یا همان شریک تجاری مقتول، به‌صورت رسمی هیچ کاربردی در گره‌اندازی و گره‌گشایی معمای جنایت فیلم ندارند.

Rememoryگروه بازیگری بسیار بادقت انتخاب شده‌اند و تا جایی که به آن‌ها اجازه داده شده است در نقش‌های خود با موفقیت ظاهر شوند. پیتر دینکلج با «بازی‌های تاج‌و‌تخت» نشان داده است که توانایی‌هایی بسیار فراتر از اثری که شاهدش هستیم دارد. او قادر است یک اتفاق ساده را به اندازه‌ای جذاب تعریف کند که تمام افراد حاضر در یک سالن بزرگ، محو تماشایش شوند و بی‌شک نقش‌آفرینی دینکلج در «یادآوری» برگ برنده اصلی فیلم به‌شمار می‌رود. اما مشکل این‌جاست که پالانسکی می‌توانست از توانایی‌های شگفت‌انگیز او استفاده‌هایی به‌مراتب بهتر بکند. فیلم برچسب آخرین اثر بازیگر جوانمرگ شده آنتون یلچین را نیز بر خود دارد. تماشای یلچین که سال گذشته طی یک اتفاق عجیب رانندگی جان باخت برای آخرین بار حس ناخوشایندی برای هواداران این بازیگر جدی سینما به‌وجود می‌آورد، متاسفانه یلچین در فیلم زمان کافی برای بروز خلاقیت‌ها و انرژی خود را به دست نیاورده است و در هیچ مقیاسی نمی‌‌توان نقش کوتاه و بی‌تاثیر وی را با نقش‌آفرینی‌های جنجالی و پر حرارتش در اثری چون «اتاق سبز» مقایسه کرد. یکی دیگر از بهترین اجراهای اثر متعلق به جولیا آرماند است. بازیگر کهنه‌کاری که سعی دارد پس از مدت‌ها به جریان اصلی سینما بازگردد و مشکلات عدیده فیلمنامه اجازه بهتر دیده شدن به نقش‌آفرین آثاری چون «افسانه‌های خزان» و «سابرینا» را صادر نمی‌‌کند.

درنهایت باید اذعان داشت فیلم «یادآوری» ایده جذابی دارد که تنها برای چند لحظه کار می‌کند و مخاطب آثار جنایی را هیجان‌زده می‌کند ولی گاف‌ها و سوراخ‌های فیلمنامه‌ای به اندازه‌ای زیاد است که شما در پایان اثر حس می‌کنید آقای مارک پالانسکی به مدت 111 دقیقه سرتان کلاه گذاشته است و در حقیقت همان‌گونه که چنین تکنولوژی‌ای وجود ندارد، جنایتی نیز رخ نداده است.

مترجم: آرش واحدی

روزنامه صبا

//

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان