ماهان شبکه ایرانیان

نمونه‌هایی از اشارات علمی‌(۳)

درآمدن جانوران از آب   وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّهٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (نور/ ۴۵) «خدا هرجانوری را (یعنی: همه جانوران را) در آب آفرید

نمونه‌هایی از اشارات علمی‌(3)

درآمدن جانوران از آب
 

وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّهٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (نور/ 45)
«خدا هرجانوری را (یعنی: همه جانوران را) در آب آفرید. بنابراین آنکه رویِ شکم خود راه می‌رود ازآنهاست (از آنها آمده)، و آنکه روی دو پا راه می‌رود از آنهاست (از آنها آمده)، و آن که روی چهار پا راه می‌رود از آنهاست (از آنها آمده). خدا هرچه را بخواهد می‌آفریند و حق به قدرت کامله بر همه کار تواناست.
(وقتی واژه «کُلّ» بر سر واژه نکره بیاید بر تمامیت نوع آن دلالت می‌کند. مانند: نَظّفتُ کُلّ بیتٍ= هر خانه‌ای را تمیز کردم، (که به معنی: «همه خانه‌ها را تمیز کردم» می‌باشد). بنابراین قاعده عبارتِ «کُلّ دابّهًٍْ= هر جانوری» به معنی «همه جانوران» است. و مِنْ در «مِن ماء» به معنی «در» است که از معانی آن است. مانند: «إذَا نُودِیَ لِلصَّلاهًِْ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهًِْ فَاسْعَوْا إِلَی ذِکْرِاللهِ ... = هرگاه در روز جمعه برای نمازفراخوان داده شد، بی‌درنگ برای پرستش خداوند بشتابید»، که «مِنْ یَوم الجمعهًْ» به معنی: فی یَوم الجمعهًْ است. و مِنْ در «فَمِنْهُم» و در «مِنْهُم»ها برای تبعیض است، (یعنی: برای جداسازی است. به این معنی‌که واژه «مِن» نیز به سهم خود معنیِ جدا شدنِ «آنکه روی شکم راه می‌رود و آنکه روی دوپا راه می‌رود و آنکه روی چهارپا راه می‌رود» از حیوانات دریایی، را به جمله می‌دهد).

نکات آیه:
 

1. همه جانوران در آب آفریده شده اند. آنهایی که روی شکم یا روی دو پا یا روی چهار پا راه می‌روند (یعنی در خشکی زندگی می‌کنند) ازجانوران دریایی آمده اند:
ابتدا موجودات دوزیست از آب درآمده اند و طی میلیون‌ها سال زندگی روی خشکی رفته رفته تکامل پیدا کرده اند و جانوران تنوع یافته اند.
قرآن درزمان حضرت محمد ازطرف کسانی که خود را روشنفکر می‌پنداشته اند خرافات و افسانه‌های پیشینیان خوانده می‌شده است. ولی امروزه همین ‌چیزهای خرافاتی آن روز، از خوراک‌های دست اول محافل علمی‌و روشنفکری است.
2. فعل یَخْلُقُ به معنی می‌آفریند در وزن مضارع است:
مضارع بودن فعل یَخْلُق به این معنی است که خدا هم چنان موجودات جدیدی را می‌آفریند. برخی می‌گویند تکامل بیولوژیکی تمام شده و نژادها و تیرهای جدید دیگری بوجود نمی‌آیند. ولی این صرفاً یک نظریه است و هیچ دلیل علمی‌ دراین رابطه وجود ندارد. ازطرفی انسان پیوسته موجودات جدیدی را در دریاها، جنگل‌ها و بیابان‌ها پیدا می‌کند. چندصد سال پیش انسان تعداد انواع موجودات را چند هزار اعلام کرده بود. امروزه بیش از یک میلیون و هفت صد هزار نوع را می‌شناسد.
بخش عمده هر موجود زنده‌ای آب است
وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ (انبیاء/ 30)
«و هرچیززنده‌ای را از آب قرار دادیم».
نکته آیه: بخش عمده هرچیز زنده‌ای آب است:
در زبان عربی مبحثی وجود دارد به نام مجاز. یکی از مباحث این مبحث این است که: "می‌توان چیزی را با بیشترین صفتی که در آن است" توصیف نمود. مثلاً به "خانه‌ای که مصالح آن عمدتاً از تخته است"، می‌توان گفت: خانه تخته ای. هرچند عناصر دیگری ازقبیل: آهن، شیشه و غیره نیز کم و بیش در آن بکار رفته باشد.
در چهارچوب این مبحث، قرآن موجودات زنده را با آب توصیف می‌کند. یعنی: «قرار دادن هرچیز زنده‌ای از آب»، به این معنی است که: «بخش عمده هرچیز زنده‌ای آب است».
همان‌طور که قرآن موجودات زنده را توصیف می‌کند «بخش عمده آنها (یعنی بیشترین عنصر آنها) آب است». مثلاً 60 تا 65درصد بدن خود ما انسان‌ها آب است. هیچ موجود زنده‌ای را نمی‌توان پیدا کرد که بخش عمده بدن آن آب نباشد.

آفرینش انسان
 

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ (حجر/ 26)
«و ما انسان را از "خاک کوره در گل و لایِ سیاهِ بد بویِ تعفن گرفته" آفریدیم».
یکی از مباحث مجاز در زبان عربی "گفتن نتیجه کار به جای خود کار" است. مانند:
- نان می‌پزم. به جای خمیر می‌پزم.
- جام شفا نوشیدم. به جای جام دوا نوشیدم.
- سیب کاشتم. به جای درخت سیب یا تخم آن را کاشتم.
- ساعت 12 پرواز می‌کنم. به جای هواپیما پرواز می‌کند.
آیه مزبور نیز مانند جملات مزبور در چهارچوب مبحث مجاز گفته شده. یعنی "آفرینش انسان" در آیه به معنی آفرینش خود انسان نیست. بلکه آفرینش چیز دیگری است که قرار بوده نتیجه آن آفرینش انسان بشود. بیش از این نیز در آیه 20 عنکبوت دیدیم که قرآن گفت:
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ (عنکبوت/ 20)
«در زمین سیرکنید و ببینید خدا حیات را چگونه آغاز کرد»
و در آیه 54 فرقان دیدیم که خدا «موجود بی‌ریش و پشمی» را در آب آفرید.
خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا (فرقان/ 54)
«خدایی است که از آب (نطفه) بشر را آفرید.»
و در این آیه، محلّ آغاز حیات و مواد آن را گفته، که از "خاک کوره (خاک آتشفشانی) و در مرداب و گِل و لای لجن متعفن»" بوده است. (یعنی چنین حیاتی تکامل یافته و راه به پیدایش انسان برده است).
و در سوره سجده آیات 7 تا 9 نیز چنین می‌خوانیم:
الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ - ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَهٍ مِّن مَّاء مَّهِینٍ - ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ قَلِیلاً مَّا تَشْکُرُونَ»(سجده/9-7)
«آن خدایی که هرچیز را به نیکوترین وجه خلقت کرد و آدمیان را نخست از خاک بیافرید-آنگاه خلقت نژاد نوع بشر را از آب بی‌قدر مقرر گردانید- سپس آن را نیکو بیاراست و از روح خود در آن بدمید و شما را دارای چشم و گوش و قلب با حس و هوش گردانید (با این همه احسان) باز بسیاراندک شکر و سپاسگزاری حق می‌کنید.»
«آن خدایی که آفرینش هرچیزی را بهتر نمود و آفرینش انسان را در گِل آغاز نمود- مدّت درازی بعد نسل وی را از چکیده‌ای از آب بی‌ارزش قرار داد- مدّت درازی بعد او را راست (قامت) نمود و ازروح خود در او دمید. همین‌طور شنوایی و بینایی‌ها و احساسات (اعصاب) برای شما درست کرد. افراد کمی‌ ازشما سپاسگزار هستند».
در این آیات می‌بینیم که انسان راست قامت کرده شده (یعنی در آغاز آفرینش خود راست قامت نبود)، و پیش از راست قامت شدن نیز ازطریق نطفه تولید مثل داشته، و راست قامت شدن وی نیز مدت زمان درازی پس از تولید مثل وی ازطریق نطفه صورت گرفته، (چنان‌ که حرف ثُمّ که برای بیان فاصله زمانی و زمان بلندمدّت است بر آن دلالت دارد). دمیده شدن روح خدایی در وی به معنی: دادن کارکرد و عملکرد خدایی به وی است. یعنی اندیشمند نمودن وی. (واژه روح ازجمله به معنی: حرکت و کارکرد و عملکرد است).

پیدایش گیاه‌وار انسان
 

وَاللَّهُ أَنبَتَکُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا (نوح/17)
«خدا شما را مانند نباتات «گیاه‌وار» از زمین رویانید»!
آیه نقل قول صحبت حضرت نوح به قوم خود است. تشبیه رویش انسان از زمین مانند رویش گیاه به این معنی است که انسان درجا آفریده نشده بلکه ضمن مراحلی گیاه‌وار آفریده شده است:
- گیاه (یعنی دانه‌ای که منجر به پیدایش گیاه می‌شود) در ابتدای خود عنصری بسیار ساده و در آب و خاک است. بنابراین انسان (یعنی موجودِ زنده‌ای که منجر به پیدایش انسان شده) نیز در ابتدای خود می‌بایست عنصری ساده در آب و خاک بوده باشد. براساس شناخت امروزی ما از حیات اولیه، چنین نیز بوده است.
- گیاه رفته‌رفته جوانه می‌زند و شاخ و برگ می‌دهد. بنابراین آن عنصرحیاتی اولیه نیز رفته‌رفته پیچیده و پیچیده شده و صاحب شاخ و برگ یعنی دست و بال و غیره شده است.
چیزی که یک پیامبر در چند هزار سال پیش گفته و کسانی ‌که خود را روشنفکر می‌دانسته اند به آن می‌خندیده اند امروزه عِلم عصر ماست.

آفرینش بشر ضمن مراحل بلندمدّت
 

مَّا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا * وَقَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوَارًا (نوح/13-14)
«چرا شما مردم خدای را به عظمت وقار یاد نمی‌کنید- و حال آنکه او شما را به انواع خلقت و اطوار گوناگون بیافرید (تا نشانه‌های حکمت باعظمتش را در خود مشاهده کنید.).
مشکل شما کدام است که به خدا شکوهمندانه نگاه نمی‌کنید درحالی ‌که شما را طی دوره‌های بلندمدّت آفرید.
آیه نقل‌ قول ازگفتارهای نوح به قوم خود است. وی چند هزارسال پیش از میلاد به مردم خود گفته بود که انسان ضمن مراحل بلندمدّت «انسان» شده، ولی مردم طبق معمول به وی می‌خندیده‌اند و ازجمله به وی می‌گفته‌اند: تو حالت خوب نیست. (اطوار ازجمله جمع «طَور» است به معنی: یک گام، یک مرحله، یک حالت از گام‌ها و مراحل و حالات شیء».
منظور آیه از "رو آوردن با وقار و شکوهمندانه به خدا" به خاطر آفرینش انسان در دوره‌های طولانی، این بوده که از آنجاکه انسان در درازمدّت آفریده شده مانند هرچیز دست‌ساز وقت‌گیرِ دیگر ارزشمند و نفیس است، و خالق آن نیز
ارزشمندتر. بنابراین انسان باید باوقار و شکوه به آفریدگار شکوهمند خود روبیاورد.

تنوّع یافتن جانوران و هریک از نژادهای آنها
 

وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّهٍ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ (جاثیه/4)
«و در خلقت خود شما آدمیان و انواع بی‌شمار حیوان که در روی زمین پراکنده است هم آیات و براهین قدرت حق برای اهل یقین آشکار است.»
و در خلقت خود شما و خلقت هرنوع جانور دیگری که به طور غیرمنظم گسترش می‌دهد نشانه هایی برای کسانی که مسائل را عینی و مادی می‌فهمند وجود دارد!

نکات آیه:
 

1. موجودات بثّ پیدا می‌کنند.
2. فعل «یبثُّ» در وزن مضارع است.
3. در خلقت انسان و خلقت هر جانور دیگری نشانه هایی وجود دارد.

1. موجودات بثّ پیدا می‌کنند:
 

واژه بَثّ به معنی: گسترش دادن (یا پخش نمودن) غیرمنظم است. (یعنی: گسترش دادن یا پخش نمودن به شیوه‌ها و اشکال گوناگون و متنوّع). و «بثّ» نمودن هرنوع جانوی به این معنی است که: هرنوع جانوری (یعنی هر نژاد و تیره‌ای از جانوران) را دراشکال و صورت‌های متنوّع زیاد می‌کند. که به طور ضمنی و تلویحی به این معنی است که آنها را از همدیگر درمی‌آورد.

2. فعل «یبثُّ» در وزن مضارع است:
 

مضارع بودن فعل «یَبثُّ» به این معنی است که هنوز نیز نژادها و تیره‌های جدیدی از انواع موجودات آفریده می‌شوند. چندصد سال پیش انسان انواع موجودات را شمرده بود و عددی حول و حوش هفت هزار را برای آنها تعیین کرده بود. امروزه انسان درحدود بیش از یک میلیون و هفت صدهزار نوع موجود زنده را می‌شناسد. و پیوسته انواع جدیدی را پیدا می‌کند. (برخی نوشته اند که تکامل و تنوّع انواع موجودات تمام شده و دیگر موجود جدیدی بوجود نمی‌آید. (ولی این فقط یک نظریه است و هیچ‌گونه توضیح و مبنای علمی‌ برای آن وجود ندارد).

3. در خلقت انسان و خلقت هر جانور دیگری نشانه هایی وجود دارد:
 

بال مارمولک پرنده، تصویر5 فسیل یک جانور دوزیست است. در همه آنها مچ بازو، مچ‌های ساعد، مچ‌های دست و انگشتان مشترک است. تفاوت در شکل و اندازه آنها است که به نوع کاربرد آنها مربوط می‌شود.
آیه خطاب به بت‌پرستان است که برای هرچیزی خدایی قائل بودند. آیه با استدلال به ساختمان بدن انسان و جانوران یگانگی خدا را استدلال می‌کند. و منظور آن این است که در موجودات ردی بیش از رد یک آفریننده دیده نمی‌شود.

تکامل چهره بشر
 

خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ (تغابن/ 3)
«خدا زمین و آسمان‌ها را به حق آفرید و شما آدمیان را به زیباترین صورت برنگاشت و بازگشت همه‌ی خلایق به سوی اوست.»
و به شما رفته‌رفته رنگ و رو (رنگ و روی بشری) داد و مدّت کوتاهی بعد رنگ و روی شما را بهتر نمود!
نکته آیه: انسان ابتدا رنگ و روی بشری داده شده و بعد ضمن مدّت کوتاهی بهتر کرده شده:
انسان دربلندمدت (چنان‌که مصدر «تصویر» به معنی: رسم نمودن و نقاشی کردن ضمن پروسه بر آن دلالت دارد) چهره بشری به خود گرفته است. (مدّت آن 14میلیون سال برآورد می‌شود). و بعد در مدّت کوتاهی ظرافت و زیبایی فعلیِ آن را به خود گرفته، (حرفِ «فاء» که بر ترتیب و تعقیب دلالت دارد، آمدن آن بر سرِ فعل اَحْسَنَ، بیانگر «بهترسازی چهره در کوتاه‌مدّت» پس از رنگ و روی انسانی به خود گرفتن چهره است). در بررسی‌هایی که انجام شده برآورد شده که ظرافت و زیبایی چهره انسان در 10000سال گذشته صورت گرفته است. و از آنجاکه مورد خطاب آیه انسان می‌باشد، بهترسازی چهره شامل همه تیره‌ها می‌شود.

تغییرمتناسب با محیط طبیعی
 

قُلْ هُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَإِلَیْهِ تُحْشَرُونَ (ملک/ 24)
«ای رسول بازگو اوست خدایی که شما را در زمین برانگیخت و پس از مرگ باز به سوی او محشور می‌شوید.»
به آنها بگو: خداست که شماها را بنابر وضعیت سرزمین‌ها آفرید.
واژه «ذرء» به معنی: درست کردن اختراعی است. «فی» در آیه سببی است. و «ارض» در آیه به معنی «سرزمین و طبیعت» است که از معانی آن است.
آیه روی هم رفته به این معنی است که انسان در ابتدا یک گونه بوده، پس از پخش شدن درسرزمین‌های مختلف بنابر وضعیت طبیعتی که در آن زندگی می‌کرده تغییرات فیزیکی داده شده است.

آفرینش همه از یک بشر
 

خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ (زمر/ 6)
«همه شما را از یک بشر آفرید».
نکته آیه:همه انسان‌ها از یک انسان آفریده شده‌اند:
آخرین تحقیقات مربوط به مسائل توارثی نشان می‌دهد که همه انسان‌ها (چه آنهایی‌ که پیش از این زیسته‌اند، چه آنهایی‌که فعلاً زندگی می‌کنند و چه آیندگان) همه در ذریه اولین انسان بوده‌اند.

همه نژادها از یک پدر و مادر هستند
 

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ (حجرات/ 13)
«ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبه‌های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید (و به واسطه‌ای نسبت به یکدیگر فخرنکنید که نسبت مایه‌ی افتخار نیست بلکه) بزرگوار (و با افتخار)ترین شما نزد خدا باتقواترین مردمند و خدا از حال شما کاملاً آگاه است.»
مردم! ما همه شماها را از یک نر و یک ماده آفریدیم، و شماها را تیره‌بندی کرده و افراد هم‌تیره را کمی‌ باهم تفاوت دادیم تا بتوانید همدیگررا تشخیص بدهید. فرد ارزشمندتر شما پیش خدا کسی از شماست که نیکوکارتر باشد.
نکته آیه: همه تیره‌ها از یک زن و مرد آفریده شده‌اند. تیره‌بندی انسان‌ها بعدها صورت گرفته و میان افراد هر تیره تفاوت داده شده تا افراد بتوانند همدیگر را تمیز و تشخیص بدهند.
در رابطه با پیدایش و تکامل انسان‌ها امروزه دوتا تئوری وجود دارد. یکی می‌گوید همه انسان‌ها از یک پدر و مادر بوجود آمده اند، و دیگری می‌گوید: تیره‌های مختلف انسانی از میمون‌های مختلف ریشه گرفته اند. قرآن نظریه اولی را تأئید می‌کند. و این نظریه نیز نظریه غالب است.
آیه پاسخ به مشرکین بوده است که برای هرچیزی ازجمله نژادهای مختلف انسانی خدایان متعددی را مطرح می‌کردند.

هم ملیّتی انسان، جانوران و پرندگان
 

وَمَا مِن دَآبَّهٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ (انعام/ 38)
«محققاً بدانید که هر جنبنده در زمین و هر پرنده‌ای که به دوبال در هوا پرواز می‌کند همگی طایفه‌ای مانند شما نوع بشر هستند ما در کتاب آفرینش بیان هیچ‌چیز را فروگذار نکردیم آنگاه همه به سوی پروردگار خود محشور می‌شوند.»
هیچ جانوری در زمین یا پرنده‌ای که با دوبال پرواز می‌کند نیست مگر اینکه همه امت‌هایی مانند شماها هستند»!
نکته آیه: جانوران و پرندگانی که با دوبال پرواز می‌کنند امت (یا ملیّت هایی) مانند انسان‌ها هستند:
منظور از همگونی امتی یا ملیتی میان جانوران و پرندگان با انسان می‌تواند: از جنبه نحوه آفرینش آنها باشد، و می‌تواند از جنبه بافت آفرینش آنها باشد، و می‌تواند از هر دوجنبه باشد.
اگر منظور ازآن جنبه آفرینش آنها باشد در آن‌صورت آیه به این معنی است که انواع تیره‌های حیوانات مزبور و پرندگان از همدیگر ریشه گرفته اند، چون پیش از این خواندیم که همه تیره‌های انسانی (یعنی همه امت‌ها و ملیّت‌ها) از یک پدر و مادر ریشه گرفته اند، بنابراین همگونی امتی یا ملیتی درآنها و در انسان‌ها می‌بایست در «از هم ریشه گرفتن آنها و تیره بندی شدن آنها» باشد.
و اگر منظور از همگونی امتی و ملیتی آنها با انسان‌ها در بافت آفرینش آنها باشد در آن‌صورت آیه به این معنی است که آنها و انسان‌ها ازبافت و ساختار زیربنایی آفرینشی مشترکی برخوردارند، که پیش از این نمونه‌ای را در این رابطه در آیه چهارم سور جاثیه دیدیم.
وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّهٍ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ (جاثیه/ 4)
«و در خلقت خود شما آدمیان و انواع بی‌شمار حیوان که در روی زمین پراکنده است هم آیات و براهین قدرت حق برای اهل یقین آشکار است.»

آدم
 

وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِکَهِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ (اعراف/ 11)
«ما شما را آفریدیم، مدّت درازی بعد رفته رفته به شما رنگ و رو (رنگ و روی بشری) دادیم، و مدت درازی بعد به فرشتگان گفتیم: به آدم تن بدهید (تسلیم وی شوید). همه تسلیم شدند به جز ابلیس که با تسلیم شوندگان نبود».

نکات آیه:
 

1. انسان مدّت درازی پس از آفریده شدن رفته‌رفته رنگ و روی انسانی داده شده:
مدّت درازی پس از آفریده شدن رفته‌رفته رنگ و روی انسانی به خود گرفتن، به این معنی است که انسان پیش از اینکه شکل و شمائل انسانی به خود بگیرد در شکل و شمائل دیگری از حیات و زندگی وجود داشته است. یعنی از انسان موجود دیگری به انسان تبدیل شده است. فعلاً نزدیک‌ترین حیوان به انسان میمون است که انسان می‌تواند تکامل یافته آن باشد.
2. مدت درازی پس از رنگ و روی انسانی گرفتنِ انسان، ملائکه به آدم تن داده اند:

آدم یعنی چه و آدم موردنظر آیه کدام است؟
 

واژه «آدم» در اصل آءْدَمْ است. وقتی دوتا همزه به ترتیب مفتوح و ساکن کنار هم قرار بگیرند، در هم ادغام شده و به «آ» تبدیل می‌شوند. به این ترتیب واژه آءْدَمْ به آدم تبدیل شده. آءْدَمْ بر وزن اَفْعَلْ صفت تفضیلی است. به معنی: چیزی که بهتر یا بیشتر می‌تواند میان دو یا چند متضاد، ناهماهنگ، ناسازگار، ناهمخوان و غیره برود و آنها را هماهنگ، سازگار، همخوان، و منطبق و غیره بکند.
برای آشنایی بیشتر با واژه آدم برخی از واژه‌های هم‌خانواده آن را می‌بینیم:
«به میانجی آدْمَهْ هم گفته شده (چون میان دو چیز می‌رود و مسائل آنها را حل می‌کند)- به نمک، زردچوبه، فلفل، سرکه و مواردی از این قبیل اُدْمْ هم گفته شده، و به ادویه‌جات روی هم‌رفته اَدْمْ و اِدام هم گفته شده (چون میان دو یا چند چیز مختلف و ناهمگون می‌روند و نوعی هماهنگی و یگانگی میان آنها ایجاد می‌کنند)- به چربی اِدامْ هم گفته شده (چون اصطکاک و تضاد میان دو چیز را رند می‌کند)- و به واشر چرمی‌اَدْمْ هم گفته شده (چون هماهنگی و انطباق بیشتر و بهتری را میان دو یا چند چیز نامنطبق ایجاد می‌کند).
باتوجه به معنی واژه «آدم» که به معنی: چیزی است که بهتر یا بیشتر می‌تواند میان دو یا چند متضاد، ناهماهنگ، ناسازگار، ناهمخوان و غیره برود و آنها را هماهنگ، سازگار، همخوان، و منطبق و غیره بکند، وقتی انسان اندیشمند شده و توانسته بهترو بیشتر از موجودات دیگر مسائل خود را حل بکند، خداوند وی را آدم نامیده است.
(جمع آن اوادِم است. آوادِم بر وزن آفاعِل است. این وزن برای جمع بستنِ وزنِ اَفْعَل است. در ابتدا گفتیم که آدم در اصل اَءْدَمْ بر وزن اَفْعَل است).
آدم در آیه نام نوعی انسان است، (یعنی به معنی «انسان» است نه نام یک نفر). در جاهای دیگر نیز واژه «آدم» به معنی انسان بکارگرفته شده. مثلاً داستان آدم در سوره ص آیه71 به بعد و در سوره حجر در آیه26 به بعد تکرار شده و در آنجا به جای واژه «آدم» واژه «بشر» آمده. و داستان مطرح شده در سوره ص نیز در سوره سجده تکرار شده و در آنجا به جای واژه «بشر» واژه «انسان» آمده است.
إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِینٍ (ص/71)
«(ای رسول) یاد کن هنگامی‌ را که خدا به فرشتگان گفت که من بشر را از گل می‌آفرینم.»
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ (حجر/ 26)
«و همانا انسانی را از گل و لای سالخورده (متعفن) تغییریافته بیافریدیم.»
به این ترتیب وقتی حیوان رنگ و روی انسانی به خود می‌گیرد و اندیشمند می‌شود و می‌تواند میان اشیاء و مسائل برود و آنها را نسبت به سایر موجودات بهتر و بیشتر حل کند، آدم نامیده شده است.

ملائکه یعنی چه و چگونه به آدم تن داده اند؟
 

واژه «مَلائِکِه» جمع مَلَکْ است (از مصادر مَلْکْ- اَلَکْ و لَئْک) به معنی: پیام‌رساننده، واسط، کسی یا چیزی که به نمایندگی از کسی کاری را انجام می‌دهد، گمارده، و مفاهیمی‌ ازاین ‌قبیل است. در قرآن ازجمله به قوانین طبیعت (مانند نیروی جاذبه) و نیروها و موجوداتی که ازطرف خداوند مأموریت می‌گیرند اطلاق می‌شود. از آنجا که آنها اندیشمند و خلاّق نیستند و با اراده خود کار نمی‌کنند، پائین‌تر از انسانِ اندیشمند، خلاّق و با اراده قرار می‌گیرند و انسان بر آنها برتری دارد یا بر آنها متسلّط می‌شود. مثلاً انسان بر نیروی جاذبه غلبه می‌کند و زمین را ترک می‌کند.

انسان نخستین
 

هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا (انسان/ 1)
«روزگاری از زمان بر انسان گذشته که چیز قابل‌بیانی نبوده است»!
واژه انسان نام سیاسی- اجتماعی- فرهنگی و اخلاقی انسان است. بنابراین آیه انسان از زمانی که موجودی سیاسی- اجتماعی- فرهنگی و اخلاقی شده زمان بسیار زیادی می‌گذرد. خیلی بیش از آنچه از آثار هنری و فرهنگی پیدا شده تخمین زده می‌شود.
براساس اسکلت هایی که تاکنون پیدا شده عمربشر به چند میلیون سال می‌رسد. بنابر آیه مزبور بشر می‌بایست خیلی بیش از آنچه تخمین زده می‌شود انسان شده باشد. هرچند با کمی‌ تفاوت با حیوانات مانند آنها زندگی طبیعی داشت بوده است، یعنی در غارها و جنگل‌ها زندگی می‌کرده و خوراک وی گیاهان، میوه‌ها و حیوانات بوده باشد. چیزی که می‌توان از آیه فهمید عمر انسان می‌بایست صدها هزار سال باشد.
منبع: زمین شناسی در قرآن ، انتشارات فیض دانش ،1389
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان