
گروه اندیشه: مقاله دعوت به اسلحه نوشته علی رهنما و ترجمه مهدی نیکویی که در شماره هفدهم سیاستنامه منتشر شده، به بررسی حمله چریکی به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل در سال 1349 میپردازد. این حمله توسط گروهی 7 نفره از چریکهای فدایی خلق انجام شد و به عنوان یکی از نقاط حساس تاریخ معاصر ایران شناخته میشود. بر اساس مقاله منتشر شده، اهداف ای عملیات چریکی شامل حمله به پاسگاه ژاندارمری و خلع سلاح ژاندارمها، حمله به پاسگاه جنگلبانی، و اعلام موجودیت «جنبش مسلحانه انقلابی ایران» از طریق پخش شبنامه می شد شب نامه ها بر اساس مشی فدایی ها، قرار بود سه قشر کارگران، دهقانان و روشنفکران را مخاطب خود قرار بدهد. به طور خلاصه گروه 7 نفره، ساعت 20 وارد سیاهکل شدند و به طور همزمان به پاسگاههای ژاندارمری و جنگلبانی حمله کردند. نویسنده معتقد است که اطلاعات مربوط به حمله سیاهکل به دلیل سانسور و عدم دسترسی به منابع موثق، ناقص است. بازسازی واقعه بر اساس اطلاعات موجود، ممکن است دقیق نباشد. اما در این تردیدی نیست که حمله سیاهکل، نقطه شروعی برای مبارزات مسلحانه علیه رژیم شاه بود. خلاصه این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:
****
برای عملیات سیاهکل، سه مأموریت تعریف شده بود. نخستین برنامه گروه حمله به پاسگاه ژاندارمری، خلع سلاح همه ژاندارمها و منفجر کردن ساختمان آن بود. برنامه دوم آنها حمله به پاسگاه جنگلبانی بود. در نهایت، قصد داشتند با اتکا به عملیات نظامی خود، با پخش شبنامههای دستنویس، اهداف سیاسی گروه را علنی کنند. پیام شبنامهها «هموطنان، برادران و خواهران» را به شکستن سکوتشان، قیام و سرنگونی رژیم ظالم و مستبد شاه از طریق مجموعه «مبارزات مسلحانه طولانی و دشوار» دعوت میکرد. شبنامهها «کارگران، دهقانان و روشنفکران» را به مشارکت در این مبارزه مسلحانه فرا میخواندند. در پایان، تولد یک نیروی سیاسی جدید با عنوان «جنبش مسلحانه انقلابی ایران» اعلام میشد.
حوالی ساعت 20، گروه 7 نفره وارد سیاهکل شدند؛ روستایی تقریبا 2 هزار نفره با یک خیابان اصلی و 2 بانک. ابتدا سماعی و اسحاقی را مقابل پاسگاه جنگلبانی پیاده کردند که فاصله اندکی با ژاندارمری داشت. به آن ها دستور داده شده بود که 20 دقیقه برای شنیدن انفجار ژاندارمری صبر کنند. صدای انفجار، علامت آن ها برای حمله به جنگلبانی، خلع سلاح افراد آن و منفجر کردن مینیبوس متعلق به آن ها بود.
تا امروز، گزارشهای بازجویی صفایی فراهانی، هوشنگ نیری، دانشبهزادی، فرهودی و انفرادی به طور کامل منتشر نشده است و جزئیات مهمی از اتفاقات ژاندارمری سیاهکل نامشخص مانده است. بازسازی این اتفاقات ممکن است ناکامل و حتی اشتباه باشد؛ چرا که مبتنی بر اطلاعات جسته و گریختهای است که توسط منابع چریکی و غیردانشگاهی دسترسی یافته به اسناد ساواک شکل میگیرد. گزارشهای بازجویی منتشر شده رژیم شاه اغلب به دقت انتخاب، ویرایش و دستکاری شده است و اهداف سیاسی قابل درکی را دنبال میکند. از شرکتکنندگان در حمله، هیچ کس زنده نماند. با آگاهی از این نقص و کمبودهای اطلاعاتی، برای بازسازی اتفاقات میکوشیم.
تیم 5 نفره مأمور حمله، نقشه دقیق ساختمان ژاندارمری را مطالعه کرده بودند (این نقشه توسط ایرج نیری در اختیارشان قرار گرفته بود). همچنین مسئولیتهای هر کدام از آنها برایشان روشن شده بود. آنها تا ساختمان دوطبقه ژاندارمری را با مینیبوس رفتند و به سمت ورودی راه افتادند. کدخدازاده، سرباز نگهبان قصد جلوگیری از ورود صفایی فراهانی به ساختمان را داشت اما دانشبهزادی او را با قنداق تفنگ نقش زمین کرد. فرهودی به سمت خوابگاه شتافت و یک سرباز و دو غیرنظامی حاضر در آن را تحت کنترل گرفت.
صفایی فراهانی به سمت طبقه اول شتافت و هوشنگ نیری در راهروی همکف به نگهبانی ایستاد. در طبقه اول، صفایی فراهانی به دفتر اصلی بهنسبت بزرگ ژاندارمری یورش برد. گروهبان یعقوب تاجبخش (آقا کوچکی)، جانشین فرمانده پاسگاه و گروهبان اسماعیل رحمتپور، رئیس حوزه خدمت اجباری در اتاق حضور داشتند. علاوه بر آنها دو غیرنظامی هم در اتاق بودند. یکی از آنها اکبر وحدتی، رئیس خانه انصاف لیش، یکی از روستاهای مجاور و دیگری شفیعی، کدخدای سیاهکل بود. این 4 نفر درگیر بحث درباره اتفاقات آن روز و دستگیری بندهخدا لنگرودی بودند که با مشاهده حمله به سرباز نگهبان به خود آمدند.
آنچه پس از آن اتفاق افتاد، روشن نیست. محتملترین گزینه آن است که با ورود صفایی فراهانی به دفتر اصلی، زد و خوردی بین او و دیگران رخ داده باشد. صفایی فراهانی که در اقلیت قرار گرفته بود، شروع به تیراندازی کرد و باعث جراحت جزئی وحدتی و گروهبان تاجبخش و جراحت شدید گروهبان رحمتپور شد (به طوری که در بیمارستان جان سپرد). هوشنگ نیری با شنیدن صدای تیراندازی، نگران رفیق خود شد و به سرعت پلهها را پیمود تا به دفتر اصلی است. اتفاقات پس از آن نیز، چندان روشن نیست.
متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.

216216