ذیل آیات 171 تا 177 سوره مبارکه «صافات» به پیروزی قطعی حق بر باطل و تعابیر مختلف از پیروزی اشاره کرده شده که متن آن در ادامه می آید؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ«وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ* إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ* وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ* فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتّی حِین* وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ* أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ* فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِینَ؛ وعده قطعی ما برای بندگان فرستاده ما از پیش مسلّم شده. که آنان یاری شدگانند. و لشکر ما پیروزند! از آنها [= کافران] روی بگردان تا زمان معینی (که فرمان جهاد فرا رسد)! و آنها را بنگر! که به زودی می بینند! آیا آنها برای عذاب ما شتاب می کنند؟!ما هنگامی که عذاب ما در آستانه خانه هایشان فرود آید، انذار شدگان صبحگاه بدی خواهند داشت». (صافات/ 171 تا 177)
دلگرمی خداوند برای رهروان راه حق،حزب اللّه پیروز است
به دنبال بحث های گوناگونی که پیرامون مبارزات انبیای بزرگ، و کارشکنی های مشرکان بی ایمان، طی آیات این سوره آمده، اکنون مهمترین مسأله را در این رابطه بیان می کند، و حسن ختام را به عالی ترین وجه نشان می دهد، و آن خبر از پیروزی نهایی لشکر خدا بر لشکر شیطان و دشمنان حق است، تا مؤمنانِ اندکی که به هنگام نزول این آیات، در «مکّه» تحت فشار دشمنان اسلام بودند، و همچنین همه مؤمنان محروم در هر عصر و زمان، به این وعده بزرگ الهی، دلگرم شوند و گرد و غبار یأس و نومیدی را از دل و جان خود، بشویند، و برای ادامه مبارزه با لشکر باطل آماده و مقاوم گردند. می فرماید: «وعده قطعی ما برای بندگان مرسَلِ ما از قبل مسلّم شده» (وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ). «که آنها یاری می شوند» (إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ). «و لشکر ما در تمام صحنه ها پیروزند» (وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ). چه عبارتِ صریح و گویا، و چه وعده روح پرور و امیدبخشی؟!
آری، پیروزی لشکر حق بر باطل، و غلبه جنداللّه و یاری خداوند نسبت به بندگان مرسَل و مخلَص، از وعده های مسلّم او، و از سنت های قطعی است که در آیات فوق، به عنوان «سَبَقَتْ کَلِمَتُنا» (این وعده و سنت ما از آغاز بوده) مطرح شده است. نظیر این مطالب در آیات فراوان دیگری از قرآن مجید آمده است: در آیه 47 سوره «روم» می خوانیم: وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ: «یاری کردن مؤمنان حقی است مسلّم بر ما»!
و در آیه 40 سوره «حج» آمده است: وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ: «خداوند هر کس را که به یاری آئین او برخیزد، یاریش می کند». و در آیه 51 از سوره «غافر» می خوانیم: اِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِیْنَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الأَشْهادُ: «ما رسولان خود و افراد با ایمان را در زندگی دنیا و در (روز رستاخیز) ـ آن روز که شاهدان به حق قیام می کنند ـ یاری می دهیم».
و بالاخره در آیه 21 سوره «مجادله»، با قاطعیت تمام از این غلبه و پیروزی به عنوان یک سنت قطعی سخن می گوید: کَتَبَ اللّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی: «خداوند مقرر داشته است که من و رسولانم بطور قطع غلبه خواهیم کرد»!
بدیهی است خداوندی که بر همه چیز توانا است، و در وعده های او هرگز تخلف نبوده و نیست، می تواند، به این وعده بزرگ خود جامه عمل بپوشاند، و همانند سنت های تخلف ناپذیر عالم هستی بی کم و کاست مردان حق را پیروز گرداند. این وعده الهی، یکی از مهم ترین مسائلی است که رهروان راه حق به آن دلگرمند، و از آن روح و جان می گیرند، هر زمان خسته شوند با آن نفس، تازه می کنند، و خون جدیدی در عروقشان جاری می شود.
چرا با وجود وعده پیروزی قطعی حق بر باطل، گاهی مؤمنان شکست می خورند؟
در اینجا سؤالی مطرح می شود و آن این که: اگر مشیت و اراده الهی بر یاری پیامبران و پیروزی مؤمنان قرار گرفته، چگونه مشاهده می کنیم که در طول تاریخ پرماجرای بشر، پیامبرانی به شهادت رسیدند، و گروه هایی از مؤمنان مواجه با شکست شدند؟ اگر این یک سنت تخلف ناپذیر الهی است پس این استثناها برای چیست؟!
در پاسخ می گوییم:
اولاً: پیروزی، معنی وسیعی دارد، و همیشه به معنی غلبه ظاهری و جسمانی بر دشمن نیست، گاه، پیروزی، پیروزی مکتب است، و مهمترین پیروزی همین است، فرض کنید، پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در یکی از غزوات، شهید شده بود، اما می بینیم آئینش دنیا را گرفته، آیا ممکن است این شهادت را به شکست تعبیر کنیم؟
مثال روشن تر این که: امام حسین(علیه السلام) و یارانش در «کربلا» واقعاً شربت شهادت نوشیدند، ولی هدف آنها این بود که چهره زشت «بنی امیه» را که مدعی خلافت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بودند، اما در حقیقت جامعه اسلامی را به عصر جاهلیت باز می گرداندند نشان دهند، و به این هدف بزرگ رسیدند، مسلمانان را از خطر آنان آگاه کردند و اسلام را از سقوط، رهایی بخشیدند، آیا می توان گفت آنها در «کربلا» مغلوب شدند؟!
مهم این است که: انبیاء و جنود الهی، یعنی مؤمنان در برابر تمام تلاش های مستمر و منسجم دشمنان حق، توانستند اهداف خود را در دنیا پیش ببرند و پیروان زیادی پیدا کنند و خط مکتبی خود را تداوم بخشند، و در برابر آن همه طوفان، قد علم کنند و حتی در دنیای امروز افکار اکثریت مردم جهان را به خود متوجه سازند.
نوع دیگر، از پیروزی داریم که پیروزی تدریجی در برابر دشمن در طول قرن ها است که گاه نسلی به میدان می آید و پیروز نمی شود، اما نسل های آینده دنبال کار آنها را می گیرند و به پیروزی می رسند (مانند پیروزی نهایی لشکر اسلام بر لشکر «صلیبیون» بعد از دویست سال!) این نیز، پیروزی برای مجموع محسوب می شود.
ثانیاً: فراموش نباید کرد که وعده خداوند، دایر به غلبه مؤمنان یک وعده مشروط است نه مطلق، و بسیاری از اشتباهات از عدم توجه به این حقیقت سرچشمه می گیرد.
زیرا در آیات مورد بحث، کلمه «عِبادِنا» (بندگان ما) و «جُنْدِنا» (لشکر ما) و یا تعبیرات مشابه دیگری که در این زمینه در سایر آیات قرآن آمده، مانند: حِزْبُ اللّهِ ـ و ـ الَّذِیْنَ جاهَدُوا فِیْنا ـ و ـ وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهَ مَنْ یَنْصُرُهُ، و مانند اینها، همه دلیل روشنی است برای شرایط پیروزی. ما می خواهیم نه مؤمن مجاهدی باشیم، و نه جند مخلصی، و با این حال بر دشمنان حق و عدالت پیروز شویم!
ما می خواهیم: در مسیر الهی با افکار و برنامه های شیطانی پیش برویم، بعد تعجب می کنیم که چرا مغلوب دشمنان هستیم، مگر ما به وعده های خود عمل کرده ایم که از خدا مطالبه وفا به وعده هایش می کنیم؟!
در جنگ «احد» پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) وعده پیروزی به مسلمانان داده بود، و در مرحله اول جنگ، نیز پیروز شدند، اما گروهی به فکر جمع آوری غنایم و ایجاد تفرقه و نفاق و رها کردن فرمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) افتادند، و در حفاظت از دستاورد پیروزی آغاز جنگ، و درّه «احد» کوتاهی کردند، و همین امر سبب شکست نهایی آنها در آن جنگ شد. گویا گروهی که خود را طلبکار می دانستند خدمت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) آمدند و با لحن خاصی عرض کردند، پس وعده پیروزی چه شد؟
قرآن جواب بسیار جالبی به آنها گفت که شاهد گفتار ما است، فرمود: وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتّی إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراکُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْکُمْ وَ اللّهُ ذُو فَضْل عَلَی الْمُؤْمِنِینَ: «خداوند وعده خود را به شما (درباره پیروزی بر دشمن در احد) محقق ساخت، در آن هنگام که (در آغاز جنگ) دشمنان را به فرمان او می کشتید، و این پیروزی همچنان ادامه داشت تا این که سست شدید، و در کار خود به نزاع پرداختید، و بعد از آن که (به مطلوب خود رسیدید) و آنچه را دوست می داشتید خداوند به شما نشان داد، نافرمانی کردید، بعضی از شما خواهان دنیا بودند، و بعضی خواهان آخرت (با این حال باز شما را از شکست کامل نجات داد) و آنها را از شما منصرف ساخت، تا شما را بیازماید، و شما را مشمول عفو خود قرار داد، و خداوند نسبت به مؤمنان فضل و بخشش دارد».
تعبیراتی مانند «فَشِلْتُمْ» (سست شدید).
«تَنازَعْتُمْ» (به اختلاف پرداختید).
«عَصَیْتُمْ» (نافرمانی کردید). به خوبی نشان می دهد که آنها شرایط نصرت الهی و پیروزی بر دشمن را رها کردند، در نتیجه به مقصود خود نرسیدند.
چه کسانی بر دشمنان غلبه می کنند؟ آری، خداوند هرگز قول نداده است که هر کس، نام خود را مسلمان و سرباز اسلام نهاد، و دم از جند اللّه، و حزب اللّه زد، در تمام صحنه ها بر دشمن پیروزش نماید، این وعده الهی مخصوص کسانی است که از قلب و جان، خواهان رضای خدا و از نظر عمل در خط فرمان او باشند و تقوا و امانت را فراموش نکنند.
نظیر همین سؤال و جواب را در مورد «دعا» و «وعده اجابت» الهی نیز گفته ایم. سپس، در ادامه این آیات، هم برای دلداری پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مؤمنان و تأکید بر پیروزی، و هم تهدید مشرکان بی خبر می گوید: «از آنها روی بگردان و آنها را تا زمان معینی به حال خود بگذار»! (فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتّی حِین).
تهدیدی است پر معنی و هول انگیز، که از اطمینان به پیروزی نهایی سرچشمه می گیرد، به خصوص این که: تعبیر «حَتّی حِین» (تا مدتی) به صورت سربسته اداء شده است، اما تا چه مدت؟ تا زمان هجرت؟ تا موقع جنگ «بدر»؟ تا فتح «مکّه»؟ و یا زمانی که شرایط قیام نهایی و عمومی مسلمانان، بر ضد این کوردلان فراهم گردد؟ دقیقاً معلوم نیست!
نظیر این تعبیر، در آیات دیگر قرآن نیز دیده می شود: گاه، می گوید: فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَِکَّلْ عَلَی اللّهِ:«از آنها روی بگردان و بر خدا توکل کن».
در جای دیگر می گوید: قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ: «بگو: اللّه، سپس آنها را رها کن که در دروغ های خود بازی کنند».
پس از آن این جمله را با تهدید دیگری تأکید کرده، می فرماید: «وضع آنها را بنگر! (چه بی محتوا است لجاجت هایشان، دروغ هایشان، خرافاتشان، و خیره سری هایشان را) اما به زودی آنها نیز نتیجه شوم کار خود را می بینند» (وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ).
به زودی پیروزی تو و مؤمنان، و شکست ذلت بار خود را در این دنیا، و مجازات الهی را در جهان دیگر خواهند دید.
و از آنجا که این خیره سران بی شرم، پیوسته این سخن را تکرار می کردند که وعده عذاب الهی چه شد؟ و اگر راست می گویی چرا معطلی؟ قرآن با لحنی تهدیدآمیز در پاسخ آنها می گوید: «آیا اینها برای عذاب ما عجله می کنند»؟ ـ گاه، می گویند: «مَتی هذَا الْوَعْدُ» (این وعده الهی چه شده؟) و گاه، می گویند: «مَتی هذَا الْفَتْحُ» (این پیروزی کی خواهد آمد؟) ـ (أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ).
«اما هنگامی که عذاب ما در صحن خانه شان فرود آید و روزگارشان تیره و تار شود، آن روز می فهمند چه بد و خطرناک است صبح انذارشدگان» (فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِینَ).
تعبیر به «ساحَة» (صحن خانه و فضای میان خانه ها) برای این است که نزول عذاب را در متن زندگی آنها مجسم کند، و مبدل شدن کانون آرامش آنها را به کانونی از وحشت و اضطراب، نشان دهد.
تعبیر به «صَباحُ الْمُنْذَرِینَ» (صبح انذارشدگان) ممکن است اشاره به این باشد که عذاب الهی بر این قوم لجوج و ستمگر ـ همانند بسیاری از اقوام پیشین ـ صبحگاهان فرود می آید.
و یا به این معنی است که مردم همگی در انتظار این هستند که صبحشان با خیر و نیکی شروع شود اما این ها صبحگاهانی بد و تیره و تار در پیش دارند.
و یا این که: صبح، موقع بیداری است، این ها نیز زمانی بیدار می شوند که راه نجاتی باقی نمانده و کار از کار گذشته است!