برترین ها: تنسی ویلیامز در 1911 در می سی سی پی امریکا به دنیا آمد و از همان جوانی، استعداد خارق العاده خود در نویسندگی و به خصوص در نمایشنامه نویسی را به مخاطبانش نشان داد.
او از اواخر دهه چهل میلادی نمایشنامه هایش را عرضه کرد و شانس آن را داشت که در همان آغاز کار شناخته و مطرح شود. دلیل این موفقیت را در خود نمایشنامه ها می توان یافت.
او در نخستین نمایش ها انسان هایی را به عنوان شخصیت های اصلی به دنیای تئاتر وارد کرد که خیلی از نمایشنامه نویسان هم عصر او جرأت آن را نداشتند، زیرا گمان می کردند تماشاگران امریکایی که معمولا از طبقه متوسط و حتی مرفه بودند، رغبتی به تماشای زندگی آن اشخاص نشان نخواهند داد.
اصولأ تئاتر آن زمان هنوز به شکل و شمایل قصه های رمانتیک و به تراژدی های سنتی بیشتر اهمیت می داد - به خصوص در زمان حساسی چون نیمه دهه چهل تا پنجاه میلادی که بوی تلخ جنگ هنوز در فضا منتشر بود، قشر اعظم جامعه در پی فراموش کردن جنگ بود و هنر، این پدیده اعجاب انگیز، این بار در شکل سرگرمی صرف، جزو بهترین درمان ها بود؛ اما حتی اگر وحشت دوره جنگ به فراموشی سپرده می شد، با نکبت امروز دوره بعد از جنگ چه باید می کرد؟ دوره ای که اشخاصی مثل خانواده وینگفیلد، شخصیت های نمایش باغ وحش شیشه ای در آن زندگی می کنند.
قصه کارگران ساده
پسر خانواده، تام، یک کارگر ساده انبار کفش است که از شغل خودش متنفر است اما حق انتخاب دیگری ندارد. شغلی که او دوست دارد، از کارگری در انبار کفش، بسیار دور است، اما باید خرج زندگی خود و خانواده را در بیاورد: مادری که بهترین مادر دنیاست اما کاری برای بهبود این زندگی از او ساخته نیست.
خواهرش هم همین طور- خواهری که چون فرشته ای بال شکسته در کنج آن خانه لابه لای عروسک هایش جای دارد.
او حتی به عنوان مرد اول خانواده مقبول نیست؛ مرد اول خانواده مردی در یک قاب عکس است، به عنوان پدر خانواده، ولی خود مرد هرگز در صحنه نیست، فقط لبخند ثابتش بر دیوار اتاق هست و همیشه باید احترام او را نگه داشت.
بنابراین ناگهان دنیای تئاتر با نمایشنامه ای مواجه شده بود که بر اساس یک قصه روایت نمی شد بلکه بر اساس موقعیت یک زندگی واقعی اشخاص حاضر در جامعه روز بود، و بدون شک از نگاهی کاملا انسان دوستانه بر می آمد.
به اعتبار کارهای موجود او می توان گفت نشانه مشخص تنسی ویلیامز انسان دوستی اوست، همدردی با آن دسته اشخاص نمایش که نیازمند همدردی هستند- مثل هر سه افراد خانواده وینگفیلد در باغ وحش شیشه ای.
این نمایش ممکن بود با شکست مواجه شود اما دقت در پرداخت شخصیت ها و تقابل آنها با جامعه مشابه در امریکای پس از جنگ، که عین واقعیت بود، و بازگویی همه اینها با نگاهی انسان دوستانه باعث شد این نمایش با استقبال ناگهانی مخاطب امریکایی مواجه شود و نشان دهد که همه امریکایی ها دارای یک سلیقه مشترک نیستند و توقع همه آنها از تئاتر فقط سرگرمی سطحی نیست.
نویسنده پرکار
ویلیامز نه تنها تعداد زیادی نمایشنامه بلکه داستان های کوتاه و نیز چندین رمان هم نوشت، همچنین مقالات و اشعاری از او به جای مانده است. آن همه کار با وجود آن همه مشکلات شخصی که جسم او را روز به روز دچار فرسودگی می کرد، باعث تعجب معاصرانش بود.
دو نمایشنامه اتوبوسی به نام هوس و گربه روی شیروانی داغ دوبار جایزه پولیتزر را نصیب این نویسنده کردند.
اعتیاد او به انواع مواد مُخدر و الکل و قرص های جور به جور بارها کار او را متوقف و روانه بیمارستان می کرد اما او عاشق تئاتر بود و در سرش نمایشنامه های زیادی داشت که باید نوشته می شدند؛ پس هر بار می کوشید خود را از آن موقعیت ناخوشایند بیرون بکشد و باز به صحنه برگردد.
تنسی ویلیامز به عنوان فیلمنامه نویس هم دارای اعتبار زیادی بود؛ کارگردانان مشهوری چون الیاکازان و ریچارد بروکز نوشته های او را به فیلم برگرداندند و هنرپیشگان سرشناس زمان در آن فیلم ها حضور یافتند.
در اتوبوسی به نام هوس (به کارگردانی الیا کازان) بازیگران قدرتمندی چون مارلون براندو و ویوین لی شرکت داشتند، و در گربه روی شیروانی داغ (به کارگردانی ریچارد بروکز) الیزابت تیلور و پل نیومن بازی کردند.
توجه کارگردانان سینما به این آثار ویلیامز را شاید بشود به حساب خط داستانی این نمایشنامه ها گذاشت. نمایشنامه گربه روی شیروانی داغ هم بر اساس موقعیت اجتماعی اشخاص بنا شده و هم دارای خط داستانی است.
در تاریخ سینما که البته همواره مدیون داستان بوده است، نمایشنامه های کمتری شانس برگردانده شدن به فیلم را داشته اند. یکی از دلایل آن محدود بودن مکان در نمایشنامه است درحالی که سینما به تنوع و تعویض مکان خیلی اهمیت می دهد.
به این دلیل اقتباس های سینمایی بیشتر، از رمان به فیلم بوده است.
نمایشنامه هایی هم هستند که معمولا در محیط های محدود اتفاق می افتند اما مورد توجه فیلمسازان واقع شده اند. این توجه به علت سرعت اتفاقات در آن نمایشنامه ها بوده است، اتفاقات بیرونی و اتفاقات درونی - از آن جنس اتفاقاتی که دائم دارد بین استانلی و بلانش در نمایشنامه اتوبوسی به نام هوس می افتد.
امروزه البته فیلم های روشنفکرانه زیاد ساخته می شود اما معمولا این فیلم ها جزو فیلم های پرفروش نیستند؛ یعنی عموم جامعه، رأی اول تماشا را به آنها نمی دهد در حالی که فیلم های اتوبوسی به نام هوس و گربه روی شیروانی داغ فیلم های پرفروش زمانه خود هم بودند و مردم معمولی نیز به تماشای آنان شتافته اند.
تنسی ویلیامز سرانجام در سال 1983 در نیویورک درگذشت یا خودخواسته به زندگیش پایان داد، در شبی که از ملال آن عاجز شده بود و دیگر علاقه ای به ادامه زندگی نداشت.