تبیین زیست شناختی از رفتار کجروانه در کلام امام علیه السلام
در کلام امیرالمومنین علیه السلام با مطالبی روبرو می شویم که نشان از ارتباط میان پاره ای از ویژگی ها و خصوصیات جسمانی با افعال درست و یا نادرست آدمی دارند. ایشان در تأثیر متقابل جسم و روح بر همدیگر و نقش آنها در صدور افعال نیک و بد از انسان می فرمایند:
« بدان که هر ظاهری باطنی مطابق خود دارد، آن چه ظاهرش پاک است، باطنش نیز (معمولا) پاک و پاکیزه است؛ و آن چه ظاهرش خبیث و پلید باشد، باطنش نیز (غالبا) خبیث و زشت است...
آگاه باش، هر عملی گیاهی دارد، و هر گیاهی از آب بی نیاز نمی تواند باشد، شاخ و برگش نیکو و میوه اش شیرین است؛ و آن چه آبیاری اش ناپاک باشد، درخت آن عیب دار و میوه اش تلخ خواهد بود.» [پیشین، خ 154]
در این که عبارت فوق علاوه بر اشتمال خصوصیات رفتاری و کرداری، ویژگی های جسمانی را نیز در بر می گیرد یا خیر، به نظر برخی شارحان نهج البلاغه پاسخ مثبت است. در شرح ابن میثم بحرانی، در ذیل عبارت فوق چنین آمده است:
« ... آن چه از گفتار امام علیه السلام در این جا دانسته می شود، محدودیت این کلی و تخصیص آن به یکی از دو امر است؛ زیرا منظور آن بزرگوار از ظاهر، یا هیات و چگونگی ساختمان ظاهری اشخاص است و یا مراد افعال و کردار آن هاست. به هر حال، استقراء و قیاس نشان می دهد افرادی که از حسن صورت برخوردارند، و یا ظاهر اعمال آن ها نیکو است، دارای خلق خوش و حسن معاشرت و سیرت خوب و معتدل نیز می باشند؛ و آن که دچار عکس این صفات است، شریر و بد اخلاق می باشد. استقرای این مطلب روشن است اما قیاس مبتنی بر این اصل است که حسن خلق و نزدیک بودن نفس به موزونی و استقامت در طلب حق، مقتضی نزدیک بودن مزاج به سر حد اعتدال است. حسن صورت نیز همین طور است؛ و می توان قیاسی به این گونه ترتیب داد که : نیک روی معتدل المزاج است، پس نیک روی، خوش اخلاق است. این قضیه بنابر اکثریت است. چه برخی که از زیبایی صورت برخوردارند، درونی تیره و زشت دارند و بعضی که چهره ای زشت و ناپسند دارند باطن آن ها خوب و پسندیده است.» [ ابن میثم بحرانی، 1370، 459-460].
همچنین میرزا حبیب اله هاشمی خویی در شرح خود بر نهج البلاغه، گفتار فوق الذکر امام علیه السلام را علاوه بر شمول افعال و اقوال انسانی، مشمول خصوصیات ظاهری و جسمانی انسان نیز دانسته است و در تایید این اشتمال، روایاتی را شاهد آورده است. [هاشمی خویی، 1381: ق9، 245-246].
در همین سیاق می توان به خطبه 234 نهج البلاغه اشاره کرد که امام علی علیه السلام علل تفاوت میان انسان ها را از جهات ظاهری و رفتاری به تفاوت سرشت آنان مربوط می دانند و می فرمایند آنان ترکیبی از خاک شور و شیرین و سخت و نرم دارند؛ و انسان ها به میزان نزدیکی زمین شان با هم سازگار و نزدیک و به مقدار اختلاف خاکشان از یکدیگر، متفاوت و به دور هستند؛ و در ادامه می فرمایند:
« پس نیکو چهره اش بینی کم خرد، و بلند قامتی کم همت، و نیکو کرداری زشت منظر و کوتاه قامتی ژرف نگر و پاک سرشتی بداخلاق و خوش قلبی آشفته عقل و ...» [پیشین، خ 234].
این فراز از کلام امیرالمومنین علیه السلام شاید بتواند بیانگر آن باشد که نقش امور ژنتیک و شکل ظاهری، در ارتکاب اعمال خلاف هنجارهای اجتماعی علیت تام ندارد و قابل استثناء است، ولی چنین نیست که رابطه بین امور جسمانی و رفتار به طور کلی نفی شود؛ چنان که شارحان نهج البلاغه نیز بر آن تاکید کرده اند. در موارد دیگر نیز حضرت بر رابطه میان رفتار آدمی با محیط جغرافیایی و یا رابطه میان وراثت و رفتار نکاتی را بیان می کنند.
بخش مربوط به تبیین های زیستی در کلام حضرت را با بیان رابطه میان سن و رفتار در کلام ایشان به پایان می بریم، می دانیم که درباره ارتباط سن با ارتکاب رفتارهای خلاف هنجار از نظر تحلیل های نظری و بررسی های آماری، مؤیدات فراوانی وجود دارد و تحلیلگران اجتماعی بیش ترین آمار جرائم را مربوط به دوران بلوغ و جوانی دانسته اند یعنی دورانی که انسان از نظر جسمی در شرایط توانایی، آمادگی و قدرت درگیری است. حضرت علی علیه السلام در وصیتی که به پسرش امام حسن مجتبی علیه السلام دارند، نکاتی تربیتی را ذکر می کنند که بیانگر نقش و تاثیر سن در رفتارهای انسان است. ایشان می فرمایند:
«همانا دل جوان همچون زمین کشت نشده است، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود. پس در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آن که دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد.» [همان، ن 31]
از آن جا که رفتار اختیاری انسان موقوف بر اندیشه و تامل است، حضرت درستی رفتار انسان را در گرو اصلاح و درستی اندیشه و تفکر می دانند و وقتی فکر انسان درست باشد، بالطبع اعمال و رفتارهای وی نیز درست خواهد بود؛ و حضرت تحقق این مهم را در سنین نوجوانی و جوانی می دانند. چه رها شدن انسان در این مقاطع سنی، موجب می گردد که آدمی به رفتارهایی روی آورد که به تعبیر حضرت صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را کشیده اند. به هر حال، همچنان که سن و تاثیر آن بر رفتار از نظر جرم شناسان مورد توجه است، امام علی علیه السلام نیز بر آن صحه نهاده اند ولکن اصلاح اندیشه را با تربیت درست فرد در این دوران، منتهی به اصلاح رفتار دانسته اند. در این بحث نکته تربیتی توجه به رابطه میان شرایط جسمی و شکل گیری نوع رفتار انسان است. چه اگر فردی در دوران جوانی از وضعی برخوردار بوده قدرت بر هر اقدام و فعالیتی را دارا بوده ولی نسبت به تربیت او اقدامی صورت نگرفته این فرد جسارت بر هرکاری را در خود خواهد دید؛ و چنان چه این توانایی بر مبنای اصول اخلاقی هدایت شود، رفتار وی نیز هدایت شده خواهد بود.
تبیین روان شناختی از رفتار کجروانه در کلام امام علی علیه السلام
گفته شد تبیین های روان شناختی کجروی، انحراف و کجروی را با انواع خاص شخصیت در ارتباط می دانند. بدین معنی که به لحاظ پاره ای از ویژگی های شخصیتی، این برداشت درباره فرد صورت می گیرد که بروز رفتارهای ناپسند و در نتیجه کجروانه محتمل خواهند بود.
در کلام حضرت علی علیه السلام و اساساً در زبان دین، انسان ها همواره به کسب فضایل اخلاقی و دوری از رذایل و خصایص ناپسند روانی و نفسانی دعوت شده اند. غایت این دعوت برای آن است که انسان علاوه بر این که بنده الله گردد از ناحیه بندگی حق تعالی، خیر و نیکی او نیز عاید اجتماع گردد و مردمان از شر و بدی وی در امان باشند.
وجود پاره ای خصایص نفسانی در انسان، موجب می گردد که دیگران در رنج و مشقت قرار گیرند؛ چه رفتارهای آن شخص در ارتباط با آنان به گونه ای که مطلوب در روابط اجتماعی است، نخواهد بود.
آن دسته از خصلت های نفسانی که دارای منشا اجتماعی بوده و با ملاحظه ارتباط فرد با جامعه، وجودشان موجب بروز رفتارهای انحرافی و کجروانه می گردد، فراوان هستند؛ ما در این جا هم آنها را به اختصار نقل می کنیم.
حسد وکجروی
علمای اخلاق حسد را صفت رذیله نفسانی می دانند که دارنده آن، از نعمتی که به دیگری روی آورده اکراه داشته باشد و مایل باشد که آن نعمت از او گرفته شود و زوال یابد (فیض کاشانی، 1362، 74] بنابراین، منشا تحقق رفتاری که مایل به زوال نعمتی از کسی شده، صفت نفسانی حسد بوده که بدین صورت نمود عینی یافته است.
درباره حسد آورده اندکه این صفت:
«در میان مردمی شیوع دارد که همواره رفت وآمد و روابط اجتماعی در میان ایشان برقرار بوده و بدین وسیله مجالس و محافل اجتماعی برای خود منعقد می سازند و اغراض خود را از همین راه اعمال می کنند؛ به طوری که هر گاه یکی از آن ها با غرض شخص دیگری مخالفت نماید، از او متنفر شده کینه او را در دل می گیرد و به او حسادت می ورزد و بالاخره در صدد برمی آید او را پست شمارد و....(بدین ترتیب) بر اثر معاشرت و اجتماع مردم است که این گونه آتش ها افروخته می شود.» [همان، 77]
روشن است که ظهور و بروز این صفت نفسانی با ملاحظه وجود جامعه است و از نظر دینی، چنین صفتی بسیاری از انحرافات وکجروی ها را به دنبال دارد. در بیان قرآنی می بینیم قابیل با بردارش هابیل که در محیط اجتماعی ساده خویش می زیسته اند، به جهت حسادت و احساس خود بزرگ بینی نسبت به برادر، حاضر می شود وی را به قتل برساند و چنین انحراف عظیمی را مرتکب شود. حضرت امیر علیه السلام در همین زمینه می فرماید:
«و شما همانند قابیل نباشید که بر برادرش تکبر کرد، خدا او را برتری نداد، خویشتن را بزرگ می پنداشت و حسادت او را به دشمنی واداشت...»[پیشین، خ 192]
و درجای دیگر می فرمایند:
«حسد نورزید که حسد ایمان را چونان آتشی که هیزم را خاکستر کند، نابود می سازد.» [همان، خ 86]
همچنین می فرمایند:
«و حرص ورزی و خود بزرگ بینی و حسادت، عامل بی پروایی در گناهان است.» [همان، ق371]
تصریح کلام حضرت امیر علیه السلام به این است که برخی روحیات روانی و نفسانی و از جلمه حسادت، سوق دهنده انسان به سوی ارتکاب گناهان معرفی شده است. به علاوه، از آن جا که گناهان در بیان حضرت به صورت مطلق ذکر شده و معلول خصلت های برشمرده به حساب می آمده، علاوه بر در بر گرفتن تخطی و انحراف از هنجارهای دینی، شامل انحراف از هنجارهای اجتماعی می شود که آرامش و امنیت مردمان را بر هم زده و نیز موجبات نارضایتی شده و حتی خطرات جدی تری را نسبت به مردمان فراهم می آورد.
نتیجه آن که، عبارات فوق پیش از آن که توصیه های اخلاقی باشند، گویای آن اند که صفات روانی ناپسند همانند صفت حسادت که صاحب خود را در زمره بیماران روانی قرار می دهد، موجب می گردد که انسان به انواع رفتارهای انحرافی روی آورد و بر اساس تشبیهی که حضرت می آورند در اثر زوال ایمان به واسطه حسادت، صدور هر گونه رفتاری از شخص بی ایمان محتمل گردد؛ چرا که انسان فاقد ایمان از منظر دینی به هیچ قاعده و مبنایی در زندگی فردی و اجتماعی پای بند نیست.
و تبعیت وی از قوانین اجتماعی نیز به اجبار عوامل باز دارنده و کنترل کننده خارجی است وآن جا که کنترل نظارتی درکار نباشد، شخص حاضر است به هر عملی جهت رسیدن به خواسته های خویش دست بزند.
تکبر و خود بزرگ بینی و ارتکاب رفتار کجروانه
در تعریف تکبر و خود بزرگ بینی گفته اند که عبارت است از حالتی که آدمی خود را بالاتر از دیگران ببیند و اعتقاد برتری خود را بر غیر داشته باشد. (نراقی، 1362، 201). در این جا نیز ظهور و بروز این صفت انسانی، در ملاحظه جامعه و وجود انسانی دیگر قابل تصور است و از جمله بیماری های روانی و نفسانی است که انسان را به انحراف و کژی می کشاند. درکلامی که ازحضرت در مورد حسد ذکر شد انحراف قابیل با تکبر وی آغاز شد و با حسادت به دشمنی گرایید. همچنین حضرت در هشدار نسبت به این صفت و لزوم احتراز از آلوده شدن بدان می فرمایند:
«خدا را ! خدا را ! بپرهیزید از بزرگی فروختن از روی حمیت، و نازیدن به روش جاهلیت که حمیت زادگاه کینه است و شیطان را جای دیرینه، که بدان امت های پیشین را فریفت، تا آن جا که در تاریکی های جهالت فرو رفتند و در پرتگاه هلاکت سقوط کردند و به آسانی به همان جایی که شیطان می خواست کشانده شدند. کبر و خود پسندی چیزی است که قلب ها در داشتن آن ها با هم شبیه اند و قرن ها پی بر این وضع گذاشته اند؛ کبر و غرور در دل افراد به قدری است که سینه ها از آن به تنگی گراییده اند.» [پیشین، خ 192]
در این جا حضرت هلاکت امت های پیشین را با خصلت تکبر و خودپسندی آنان مرتبط دانسته اند. اگر بگوییم هلاکت آنان در عدم ایفای نقش های مورد انتظار اجتماعی از آحاد جامعه و نیز انحراف از هنجارها و قوانین جاری در اجتماع بوده خطا نکرده ایم. چرا که همه این ها معلول بیماری های روانی و شخصیتی و مسائل اجتماعی است که از جمله آن ها تکبر و خود بزرگ بینی های شیطانی می باشد. حضرت امیر علیه السلام در مذمت تکبر و ضرورت پاک سازی نفس از این صفت رذیله و نیز دیگر رذایل نفسانی همانند تندخویی، بخل، هوا پرستی و... در قالب توصیه های اخلاقی، تأکید فراوان دارند. آن چه از این سخنان گهربار به دست می آید آن است که اتصاف انسان به صفات و ویژگی هایی که موجب نوعی روان پریشی برای انسان می گردد، در نهایت او را از جاده صواب و درستی خارج ساخته و به مسیر انحراف و کژی سوق می دهد.
منبع: نشریه النهج شماره 21 و 22