مبانی تأویلات باطنی شهرستانی در مفاتیح الاسرار (۱)

اشاره   از رشته های وابسته به دانش تفسیر، شناخت روش تفسیر و تاویل مفسران و جایگاه اعتقادی و کلامی آن است

مبانی تأویلات باطنی شهرستانی در مفاتیح الاسرار (1)

اشاره
 

از رشته های وابسته به دانش تفسیر، شناخت روش تفسیر و تاویل مفسران و جایگاه اعتقادی و کلامی آن است. مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار از یگانه تفاسیر قرن ششم با گرایش کلامی عقلی از جریان اسماعیلی است. این تفسیر که ناتمام مانده، در قالب تفاسیر رایج و سنتی و به سبک تفسیر تربیتی است. زبان این تفسیر عربی و ادبیات کلامی آن، ادبیات مردم خراسان کبیر است . این تفسیر از جمله معدود آثاری است که انعکاس دهنده روش تفسیر باطنی این نحله ی مذهبی در شکل قابل قبول آن، در قرن ششم است. اهمیت این کاوش به دلیل نام آوری شخصیت کلامی مفسر و ویژگی های تفسیری آن است. شهرستانی روش تفسیری خود را بر اصول ویژه ای بنا نهاده است که در تفاسیر مشابه دیده نمی شود ؛ از سویی صبغه کلامی دارد و در نقد اشاعره، معتزله و فلاسفه است، و از سویی دیگرتاویلی باطنی و شبیه به تفاسیر عرفانی است که در قالب اسرار و بیان لایه های دیگر این کتاب الاهی بیان شده است. نویسنده در آغاز شرحی از احوال و آثار شهرستانی را بیان می کند، سپس به مبانی تاویل گرایی، بستر اندیشه، و نمونه هایی از تفسیر باطنی او اشاره می کند و آنگاه به کلیاتی درمعرفی تفسیر و منابع و روش و ویژگی های تفسیری او می پردازد.
کلید واژه: شهرستانی، مفاتیح الاسرار، روش تفسیری، تاویل باطنی، تفسیر اسماعیلی

مقدمه
 

یکی از رشته های وابسته به دانش تفسیر پژوهی، شناخت مبانی روش های تفسیر و تاویل مفسران است. این شناخت کمک می کند تا مفسران بعدی با آگاهی از مبانی مفسر به جایگاه حقیقی سخنان او پی ببرند. تفسیر شهرستانی، مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار، از معدود تفاسیر با گرایش کلامی عقلی و تأویلی است که هویت مذهبی، اصول اشعری، فقه شافعی و نهایتاً کلام فلسفی را در خود جای داده و در قالب تفاسیر رایج و سنتی از جریان تفاسیر اسماعیلی باقی مانده است. زبان این کتاب عربی و ادبیات کلامی آن، ادبیات مردم خراسان کبیر است. نکته مهم آنکه این تفسیر از نادر آثار این جریان و انعکاس دهنده روش تفسیر تأویلی باطنی این نحله مذهبی در شکل قابل قبول در قرن ششم است. اهمیت این بررسی به دلیل اهمیت شخصیت شهرستانی، فراز و نشیب های اندیشه او و انحصاری بودن متن تأویلی از این سبک و برجای مانده که از آثار اسماعیلی در شکل تفسیر ترتیبی برجای مانده است.

زندگانی شهرستانی
 

امام ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی، ملقب به افضل الدین و حجت الحق از متکلمان بزرگ جهان اسلام محسوب می شود. شهرت بی مانند او به دلیل کتاب ملل و نحل، به اندازه ای است که می توان او را بارزترین دانشمندان دائره المعارف نویس ادیان در قرون میانه برشمرد. وی در «شهرستان»، شهرکی کوچک در منطقه خراسان کبیر، در خانواده ای گمنام به دنیا آمد. ابن خلکان سال ولادت او را 467 هـ و حموی سال 479 هـ می داند (حموی، 1408: 377/3).
وی درس های مقدماتی خود را در زادگاه، پیش پدر و اساتید محلی و در جرجانیه یا استرآباد (گرگان فعلی) پیش اساتید آن دیار خواند. آنگاه به نیشابور کوچ کرد و در این شهر پیش اساتید بزرگ تلمذ کرد و سپس به خوارزم رفت و مدتی در آن بماند. پس از مدتی به خراسان رفت و از استادان مسلم آن عصر، یعنی علی بن احمد مدینی (م 500 هـ) و ابونصر قشیری (م 514 ) و ابوالقاسم سلیمان بن ناصر انصاری (م 512) امام ابومظفر خوافی (م 510) بهره برد. شهرستانی در خلال این سال ها به استادی برمی خورد که در مقدمه تفسیر، نام او را یاد نمی کند و از او با عنوان رجل صالحی یاد می کند که موسی را تعلیم داد و به تعبیر خودش: «فطلبت الصادقین طلب العاشقین، فوجدت عبداً من عبادالله الصالحین». مایر در مؤخره تفسیر شهرستانی (چاپ جدید) می نویسد که چقدر وسوسه انگیز است که این فرد را حسن صباح و یا یکی از یاران او بدانیم (شهرستانی،1386: 7/1).آنگاه به سوی بغداد روانه شد، شهری که در آن عصر مرکز توجه دانشمندان بود و همه مذاهب بزرگ دارای کرسی های مستقلی بودند و عقاید به صورت آزاد مبادله می شد. سه سال در بغداد مقیم شد و در نظامیه مجلس وعظ داشت. آنگاه به موطن خود، شهرستان، بازگشت. ظاهراً پس از سال 536 هـ یک بار دیگر به مرو کوچ کرده است. گفته اند در سال 549 (برابر با سال 1151 میلادی) در سن هشتادویک سالگی فوت کرد (شهرستانی،1386: 21، مقدمه محقق). مدفن او در مرز ایران و ترکمنستان، به اسم «مقبره ملا محمد شهرستانی» شناخته شده است (فرمانیان، 1379 :140).
شهرستانی از دانشی گسترده و ژرف برخوردار بود، خوش خط و خوش سخن بود و از جوانب مختلف فرهنگ اسلامی، تاریخ، منطق، کلام و حکمت آگاهی داشت.
روزگار شهرستانی، یعنی قرن پنجم و ششم، دوران گفت و گو و تبادل اندیشه و رونق علوم اسلامی بود. در این دوره جهان اسلام، میان سه قدرت سیاسی، عباسیان در غرب، فاطمیون در مرکز و سلجوقیان در شرق، تقسیم می شد. در آغاز قدرت سلاطین سلجوقی، جملگی مردم خراسان بر مذهب ابوحنیفه و ماتریدی بودند؛ اما ترکان سلجوقی کم کم مذهب اهل حدیث و سلفیه را جایگزین این گرایش ساختند ؛ ولی این عقیده، چندان دوام نیافت و با ظهور دانشمندان اشعری مسلکی چون ابوبکر باقلانی (م 403)، ابن فورک (م405) ابواسحاق اسفراینی (475)، جوینی (478)، غزالی (م 505) و امام فخر رازی (م 606) که سیطره علمی و دینی و آوازه بسیار داشتند، این عقیده دگرگون شد. از طرفی پیش از این، آل بویه با گرایش شیعی بر سر کار آمده بود. اسماعیلیان نیز در آفریقا نفوذی گسترده داشتند و در مصر خلافت فاطمی را بنا نهاده و در مناطق میانی ایران کانون های بزرگ فکری را در افکنده بودند. شهرستانی در چنین روزگاری به دنیا آمد و در محیط خراسان و بغداد رشد و بالیدن گرفت و روح سماحت وعدم تعصب در نقل اقوال و ذکر عقاید فرقه های مختلف، را تجربه کرد و اثر دائره المعارف گونه ملل و نحل را نگاشت.

مذهب شهرستانی
 

یکی از مباحث قابل بررسی در تفسیر، تأثیر شخصیت و اعتقادات مفسر در تفسیر قرآن کریم است ؛ زیرا در فهم یک متن، آگاهی های گوناگون مفسر و گرایش ها و تأکیدهای تفسیری او نقش مهمی ایفا می کند. درباره مذهب و عقیده شهرستانی، سخنان بسیاری گفته شده است. بیشتر آثار و تألیفات شهرستانی، دلالت دارند که وی، در ظاهر، در اصول دین مسلک اشعری داشته و در فقه و شریعت، پیرو مذهب شافعی بوده است. اما در برخی آثار، او مخالف اشاعره می نمایاند ؛ چنانکه وی معتزله را رد می کند، یا تأکید می کند که تنها فرقه ناجیه ی اهل سنت و جماعت است. با این همه، ابن تیمیه درباره او می گوید: «انه یمیل الی التشیع و یحتمل انه من اهل القلاع» (ابن تیمیه، 207/3-244) ابن عماد حنبلی نیز همین احتمال را ترجیح می دهد (ابن عماد،149/4:1350) و مذهب شهرستانی محل بحث و مناقشه می شود.
با این اوصاف، شهرستانی در طول حیات خود از نظر فکری و اعتقادی دچار تحول شده است. او در ابتدا اشعری مسلک بوده است اما در اواخر عمر و زمان نوشتن تفسیر مفاتیح الاسرار، با شواهد اطمینان آور، مذهب اهل بیت و اندیشه های اسماعیلی را برگزیده است.
بنابراین، پذیرش خلافت ظاهری ابوبکر و حکم مستأنف و ظاهر و تنزیل دانستن آن (نک: فرمائیان، 140:1379، شهرستانی، 62:1386، مقدمه محقق) مربوط به دوره هایی است که شهرستانی به شدت از اندیشه ی اشعری دفاع می کرده است ؛ اما او در پایان عمر جور دیگری می اندیشیده است. تفسیر مفاتیح الاسرار مربوط به این دوره است. شهرستانی در سراسر این کتاب، ولای علی و اهل بیت و تفسیرهای باطنی را یکی از محورهای کار خود قرار می دهد که نشان دهنده گرایش شیعی او است. اسماعیلی بودن وی از دو جهت روشن می شود : نخست اینکه باطن گرایی را ـ که یکی از مبانی داعیان اسماعیلیه است ـ پذیرفته است و در کنار شماتت خوارج، که بر امام خروج کردند، با قدریه نیز مخالفت می کند؛ دوم آنکه به قائلان مهدی منتظر تعریض می زند که امامت حاضر اسماعیلیه را فراموش کرده اند. او می گوید عامه اهل سنت امامت امام حی و قائم را تصدیق نکردند، همان گونه که ابلیس امامت آدم را تصدیق نکرد، اما این اشکال بر شیعیان منتظر نیز وارد است که فقط امام غایب منتظر را تصدیق می کنند و از امامت زنده حاضر سخن نمی گویند: «و کما أن ابلیس لم یقل بالامام الحی القائم، کذلک العامه و الشیعه المنتظره لم یقولوا الا بالامام الغائب المنتظر» (شهرستانی، 280:1386).
بنابراین، هر چند چنین مشهور است که وی سنی شافعی است و در کتاب ملل و نحل، برخی از کتاب های حسن صباح در اصول اسماعیلیه را از فارسی به عربی ترجمه کرده است (1402، 195/1-198)؛ اما استناد فراوان وی به اقوال فرهنگ عامه مربوط به دوره ای خاص از حیات او است. این شیوه از نقل، منافاتی با تحولات اعتقادی و موضع صریح دوره متأخر وی ندارد ؛ زیرا این شیوه نقل با تفکر شیعی اسماعیلی بودن وی که متناسب با خلفیات (پیش ذهنیت های) فکری، شرایط تاریخی، و منطقه جغرافیایی اوست - سازگار است.

چالش شهرستانی با فلسفه
 

یکی از عوامل تأثیرگذار در اندیشه شهرستانی فراز و فرودهای وی در حوزه فلسفه است. شهرستانی دوره ای را با فلسفه و جاذبه های علمی و جدلی آن گذراند و در فلسفه مشرب خاصی برگزید، تا جایی که یاقوت در معجم البلدان از خوارزمی نقل می کند که «میان ما گفت و شنودها رخ داد و او در تأیید مذهب فلاسفه و دفاع از آنان مبالغه می کرد» (حموی، 1408: 377/3) ؛ اما در دوره دیگر این شهرستانی آن کسی نیست که در دفاع از فلسفه مبالغه کند، بلکه در این اثر و آن اثر به فلسفه و فیلسوفان گوشه و کنایه می زند (مثلا شهرستانی،1402: 193/1، هاجسن، 70:1378) و در تفسیر بارها فیلسوفان را نقد می کند (ابراهیمی دینانی، 1382: 260/2). تا حدی که با لحنی تند به مقایسه انبیا با فلاسفه می پردازد و زبان ابلیس را از زبان فلاسفه می داند و می گوید: «و کما ان الله یتکلم علی لسان الانبیاء علیهم السلام، کذلک ابلیس یتکلم علی لسان الفلاسفه» (شهرستانی، 279:1386). شهرستانی به این مخالفت های پراکنده بسنده نکرد و کتاب المصارعه، یا مصارعه الفلاسفه، را نیز در رد عقاید فلاسفه نگاشت. این مخالفت با فلاسفه می توانست عامل دیگری برای سوق دادن او به سمت تفسیر و گرایش باطنی شود. او نیز دغدغه های غزالی (م 505) را داشت، اما به جای اینکه به سمت تصوف روی آورد، به راه و مقصد متفاوتی روی آورد و جالب اینکه راه حل او چیزی نبود که بتواند، مانند غزالی، به صراحت آن را بیان کند، هر چند در مقدمه تفسیر کم و بیش، مطرح کرده است. (2)

ویژگی های کلی تفسیر
 

مفاتیح الاسرار تفسیری است بیانی، تأویلی و استنادی که از ادبیات و اصطلاحات اسماعیلیه بهره می گیرد؛ خصوصاً در بیان اسرار. متأسفانه از این تفسیر چیزی به جز دو جلد باقی نمانده، اما همین مقدار هم گویای سیر تطور اندیشه و چگونگی تحول اندیشه شهرستانی از مذهب اشعری، تا باطنی اسماعیلی متعادل است. این تفسیر شامل تفسیر سوره فاتحه و بقره است. جزء اول مشتمل بر مقدمه تفسیر به اسم «مفاتیح الفرقان فی علم القرآن»، و همچنین تفسیر سوره حمد و سوره بقره تا آیه 124: «و اتقوا یوماً لا تجزی نفس عن نفس» است و جزء دوم از آیه «و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات» شروع و تا پایان سوره بقره ادامه می یابد.
مقدمه این اثر بسیار مهم و عالمانه است و در ده فصل، به مباحث علوم قرآن مشتمل بر بیان اوائل نزول، کیفیت جمع قرآن، ذکر اختلاف راویان در ترتیب نزول، قرائات، آداب قرائت، قواعد تفسیر، نقد دیدگاه های تحریف، نیازمندی های تفسیر و همچنین شرح حال مفسران از صحابه و تابعین می پردازد. یکی از ویژگی های جلد نخست این تفسیر، بیان ترتیب سوره ها بر اساس نزول است که در آثار قرآنی منحصر به فرد است. شهرستانی درباره منابع این ترتیب، به خوبی سخن نگفته و معلوم نیست که آن را از کجا اخذ کرده است.
شهرستانی خود مجتهد در تفسیر است و آرای مستقلی در قواعد و روش تفسیری دارد ؛ مثلاً بارها این نکته را یادآور می شود که معیار در جمع میان آیات و حل شبهات، رعایت جانب متکلم، توجه به مراد و موقعیت کلام، و موضوع سخن و مخاطب، و به تعبیری فضاشناسی، است (شهرستانی، 1386: 244/1). او از اینکه برخی از مفسران هرگاه قادر به جمع میان آیات نیستند می گویند که نسخ شده است، ابراز ناراحتی می کند و می نویسد: «فان کثیراً من المفسرین یسارعون الی النسخ و یذکرون فیه نزولاً لقصور افهامهم عن الجمع بین المختلفین» (همان: 928).
بی گمان علت علاقه ی وافر شهرستانی به تفسیرهای تأویلی و باطنی و بیان اسرار فلسفی، چیزی جز وامداری او به مذهب اسماعیلی نمی تواند باشد. درست است که او به رویگردانی از مذهب اشاعره و فرهنگ عمومی متهم شده است؛ اما از آنجا که در محیط و مدارس اهل سنت پرورش یافت و نزد شافعیان و اشاعره درس خواند، برخی سخنانش برخاسته از عقاید پیشین او و چه بسا در جهت همدلی و همراهی با آنان بیان شده است.
شهرستانی نه در مقدمه و نه در خود تفسیر از اهداف و انگیزه اش در تألیف این تفسیر سخن نگفته است. اما از بعضی کلماتش آشکار می شود که از جوانی علاقه ی ویژه ای به تفسیر داشته است. او تفسیر اثری را از اساتید خود آموخته و تحت تأثیر آن بود ؛ اما به تدریج در اثر مسافرت ها و ملاقات با شخصیت های علمی و برخورد با آرا و اندیشه های گوناگون، به روش و منش دیگری روی آورد و معتقد شد که به روش تفسیر اثری نمی توان دریای معانی قرآن را دریافت (شهرستانی، 6:1386) او در تفسیر خود، از روش جدیدش، به ویژه توجه به نص در رابطه ظاهر با تأویل، دفاع می کند (همان،64:1386).
شهرستانی در مقدمه به تفاسیر پیش از خود اشاره و گویی منابع تفسیری را بازگو می کند و آنگاه مطالبی در معنای تفسیر و تأویل و عموم و خصوص و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ و وجوه و نظائر و وجود تضاد در عالم و آنچه وسیله شناخت کلام و جهان می گردد و مبنای بخشی از تفسیر محسوب می شود، توضیحاتی می آورد.
او درباره جمع و صیانت قرآن و نقش اهل بیت در پاسداری آن، می گوید که چگونه ممکن است پیامبری که این کتاب به وی وحی شده و در نوشت افزارهایی همچون کتف شتر و پوست درخت و در سینه مردان نبوده است، نگرانی از حفظ آن نداشته باشد و به کسی که به علم و آگاهی او اطمینان دارد، اشاره نکرده باشد (شهرستانی، 1386: 14/1). از نکات دیگر این تفسیر، تأثیر برخی از کتاب های خاص تأویلی و ادبیات عرفانی، مانند لطائف اشارات قشیری نیشابوری (م 465) است ؛ به عنوان نمونه شهرستانی اثری با عنوان العیون و الانهار دارد که در آن قصه موسی و خضر را تأویل و تفسیر باطنی کرده و همان ادبیات عرفانی را به کار گرفته است. با اینکه موضوع مفاتیح الاسرار سوره بقره است و قصه موسی و خضر در سوره کهف آمده است، اما بیش از ده بار به آن داستان اشاره و از آن استفاده می کند (به عنوان نمونه شهرستانی، 1386: 7، 5، 48، 155، 255، 893، 899، 920، 1080، 1089).

پی نوشت ها :
 

1. استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران.
2. در این باره شهرستانی می نویسد: ثم اطلعنی مطالعات کلمات شریفه عن اهل البیت و اولیائهم علی اسرار دفینه و اصول متینه فی علم القرآن. احتمالاً منظور او از «اولیاء»، داعیان اسماعیلی است.
 

منبع: نشریه هفت آسمان شماره 45
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان