ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

قصاص

من به خانه ابراهیم مدام رفت‌و‌آمد داشتم تا اینکه شب حادثه خواهرم با من تماس گرفت و گفت: ابراهیم و شیما دعوا کرده‌اند و شیما کمک لازم دارد. من هم قبول کردم به کمک بروم.
وقتی به درون اتاق آمد، دیگر مهلت ندادم، او را روی تخت انداختم و متکا را روی صورتش فشار دادم. وقتی فهمیدم که دیگر جان ندارد، رهایش کردم و گردنبندش را به همراه پول‌ها برداشتم، ولی نتوانستم به گاوصندوق دستبرد بزنم چرا که کلید آن را پیدا نکردم!
«مهری» که در حال شستن تیغه یک چاقو برای بریدن هندوانه بود به طرف شوهر 36 ساله اش برگشت و با یکدیگر درگیر شدند در این میان ناگهان تیغه چاقو به قفسه سینه مرد جوان فرو رفت و او تلوتلوخوران روی موتورسیکلت افتاد که در انبار ضایعات پارک شده بود.
من هم سر همین موضوع با او با مشکل مواجه شدم. روز حادثه برای حل این مسئله با هم قرار داشتیم، اما کار به جروبحث کشید و من هم عصبانی شدم و یک‌باره او را با چاقو زدم که منجر به مرگش شد.
مقاومت کرد و باهم دعوایمان شد، خیلی از دست او عصبانی شدم و چاقویی که همراهم بود را بیرون آوردم تا به دستش بزنم شاید بترسد. اما در این گیر و دار چاقو به قفسه سینه‌اش خورد و آرمان روی زمین افتاد.
تا این که حدود ساعت 20 شب ناگهان با پیکر بی جان این دختر در سرویس بهداشتی منزل پدربزرگش روبه رو شدند و هراسان او را به بیمارستان انتقال دادند، ولی کودک علایم حیاتی نداشت و ساعتی قبل جان خود را از دست داده بود.
گفت: از حرفش پشیمان شده است و سرقفلی را نمی‌دهد؛ سر این موضوع با هم جروبحث کردیم و من در یک لحظه آن‌قدر عصبانی شدم که کنترل خودم را از دست دادم. یک ضربه چاقو هم بیشتر به او نزدم.
ضارب 42 ساله که خود را درجه دار نیروی انتظامی معرفی می‌کرد در بازجویی‌های فنی و تخصصی گفت: در محل خدمتم بودم که یکی از نزدیکانم تماس گرفت و از درگیری خانواده ام با پسری خبر داد که مدعی بود با دخترم ارتباط دارد!
روز حادثه به مینا گفتم قصد کشتن شوهرش را دارم و به‌همین‌دلیل هم او از خانه بیرون رفت. بعد از اینکه بیژن را کشتم، جسد را داخل گونی انداختم و به بیابانی بردم و در آنجا رها کردم.
چاقوی میوه خوری را در گلویش فرو کردم طوری که تیغه آن از آن طرف بیرون زد! و خون به اطراف پاشید! در همان حال پیکر مجروح همسرم را رها کردم و با تعویض لباس‌های خون آلودم از منزل گریختم!
پیشخوان