ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

قصاص

وقتی به مقابل دکه آمد با هم درگیر شدیم و سه نفر از دوستانش هم وارد این دعوا شدند. درگیری بالا گرفت و آن‌ها با چاقو به ما حمله کردند و من هم پسر جوان و یکی از آن‌ها را با چاقو زدم.
چند روز بعد عامل جنایت بازداشت شد و در بازجویی‌ها گفت: من مقتول را اصلاً نمی‌شناختم همه این ماجرا به خاطر برخورد خودرو‌های ما اتفاق افتاد. وقتی از خودرو پیاده شدیم بین ما درگیری رخ داد و از روی عصبانیت دست به چنین کاری زدم.
من از ترس جیغ می‌کشیدم و گریه می‌کردم، اما هیچ کس به دادم نمی‌رسید، چون من و شوهر عمه ام در خانه تنها بودیم. بعد از این ماجرا او مرا تهدید کرد که نباید به کسی چیزی بگویم!
اما در همین موقع شوکر را بیرون آورد که من دیگر نفهمیدم چه کار می‌کنم و ضربه دوم را به گردنش زدم. من تنها با انگیزه سرقت به این مغازه رفتم و از قبل این مغازه را می‌شناختم.
من هم که عصبانی شده بودم او را با دست به داخل استخر کوچک خالی از آب هل دادم که سرش به حاشیه استخر خورد و بیهوش شد در این هنگام کمربند را از کمرش باز کردم ود. دور گلویش پیچیدم وقتی دیدم دیگر نفس نمی‌کشد.
قرص خواب‌آور تهیه کردیم و آن را داخل آبمیوه ریختم. مادرم بعد از خوردن آبمیوه مسموم به خواب رفته بود که ما او را با یک شال خفه کردیم و جنازه‌اش را به اتاق طبقه بالا بردیم.
وقتی با این شکست در زندگی روبه رو شدم نقشه‌ای برای انتقام کشیدم و او را به بهانه «آخرین دیدار» به ساختمانی در مشهد کشاندم و در یک فرصت مناسب اسید‌ها را روی او خالی کردم و ...
پیشخوان