ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

قصاص

مقاومت کرد و باهم دعوایمان شد، خیلی از دست او عصبانی شدم و چاقویی که همراهم بود را بیرون آوردم تا به دستش بزنم شاید بترسد. اما در این گیر و دار چاقو به قفسه سینه‌اش خورد و آرمان روی زمین افتاد.
تا این که حدود ساعت 20 شب ناگهان با پیکر بی جان این دختر در سرویس بهداشتی منزل پدربزرگش روبه رو شدند و هراسان او را به بیمارستان انتقال دادند، ولی کودک علایم حیاتی نداشت و ساعتی قبل جان خود را از دست داده بود.
گفت: از حرفش پشیمان شده است و سرقفلی را نمی‌دهد؛ سر این موضوع با هم جروبحث کردیم و من در یک لحظه آن‌قدر عصبانی شدم که کنترل خودم را از دست دادم. یک ضربه چاقو هم بیشتر به او نزدم.
ضارب 42 ساله که خود را درجه دار نیروی انتظامی معرفی می‌کرد در بازجویی‌های فنی و تخصصی گفت: در محل خدمتم بودم که یکی از نزدیکانم تماس گرفت و از درگیری خانواده ام با پسری خبر داد که مدعی بود با دخترم ارتباط دارد!
روز حادثه به مینا گفتم قصد کشتن شوهرش را دارم و به‌همین‌دلیل هم او از خانه بیرون رفت. بعد از اینکه بیژن را کشتم، جسد را داخل گونی انداختم و به بیابانی بردم و در آنجا رها کردم.
چاقوی میوه خوری را در گلویش فرو کردم طوری که تیغه آن از آن طرف بیرون زد! و خون به اطراف پاشید! در همان حال پیکر مجروح همسرم را رها کردم و با تعویض لباس‌های خون آلودم از منزل گریختم!
بعد هم درگیری ما بالا گرفت و ناگهان دستم را روی گلویش گذاشتم، نمی‌خواستم او را به قتل برسانم. به خودم که آمدم، همسرم نفس نمی‌کشید.
من هم با دو تا از دوستانم به آنجا رفتیم، ولی در خانه آذر یک مرد ایرانی هم بود و ما که قصدمان سرقت و تعرض به آذر بود با شهرام درگیر شدیم و من با چاقویی که همراهم بود یک ضربه به کتفش زدم و دوستم نیز با چاقو ضربه‌ای به قلبش زد و بعد هم فرار کردیم.
محمود نگاه چپ به ما کرد و همین هم باعث شد باهم درگیر شویم. من در آن درگیری یک سیلی به مقتول زدم و یک ضربه چاقو با کارد میوه‌خوری هم به او وارد کردم، بعد مهرداد جلوی من را گرفت و من هم رفتم.
علی اصغر با پرخاشگری از ماشین پیاده شد و به رویم چاقو کشید. من چاقو را از دستش گرفتم که او به داخل ماشین برگشت و قفل فرمان آورد. می‌خواستم قفل فرمان را از دستش بگیرم که ناخواسته چاقو به گردنش خورد.
پیشخوان