ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

زهرا(س)

حسن و حسین از دوری پیامبر بیتابی می کردند
دیگر حوصله ی هیچ کاری را نداشتم . خسته و کوفته در اندیشه های خود غوطه می خوردم، ولی احساس می کردم مادرم از من خسته تر است . حالش رو به وخامت گذاشته بود . با زحمت او را بغل کردم، زیر خرمای وسط حیاط خواباندم . رفتم و ظرف آبی آوردم . مادر با زحمت چشمانش را باز کرد و گفت: خیلی دیر کردی، حالش چطور بود، پیغامم را رساندی؟
«آه برخاست بر افلاک که آیینه شکست»
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه »
معصومیت مادرم عصمت خداوند بود، حتی زمین هم رخصت می گرفت . عاشقش بودم مثل هر کودک دیگر
«حیا» ، رشحه ای از شرم والای اوست; «عفاف » قطره ای از دریای مواج خصال شایسته اوست .
فاطمه جان! آمدنت را به خاطر می آورم؛ تو را از بهشت آورده بودند. یادت می آید؟!
تو حقیقت لیلةالقدری؛ و ما أدراک ما لیلة القدر1 چه کسی را یارای آن خواهد بود که لیلة القدر را درک کند؟
حضرت رسالت(ص)؛ روحی دیگر گونه دارد. شادمانی ای، نگفتنی.«خانه های مکّه»، در التهابند؛ در احتراقی باور نکردنی. دنیایی عجیب.
«إِنَّ فاطِمَة خُلِقَتْ حُورِیهَ فِی صُورَة إنْسِیّه» (النبی صلی الله علیه و آله وسلم )
پیشخوان