آمار دقیقی از میزان شیوع مصرف مواد در ایران وجود ندارد. ولی آن چه که مشخص است، این است که شیوع اعتیاد در زنان نسبت به آقایان کمتر و در حدود یکدهم آن است.
به گزارش به نقل از ایران ،هرچند با وجود این تفاوت این فاصله در کشورهای مختلف در حال کم شدن است که شناخت دلایل این تغییر روند، نیاز به بررسی و ارزیابیهای دقیق و علمی دارد. کمتر بودن میزان مصرف مواد در خانمها شاید با ویژگیهای زیستی و اجتماعی خانمها قابل توجیه باشد، ولی این ماجرا وجهه مهم دیگری نیز دارد و آن هم تفاوتهایی است که در سببشناسی و سیر اعتیاد در خانمها نسبت به آقایان دارد و ملاحظاتی که در درمان اعتیاد زنان باید مد نظر قرار گیرند.
تفاوتهای سببشناسی و سیر اعتیاد در زنان از دو جنبه ویژگیهای زیستی و نقش جنسیتی زنان قابل ارزیابی هستند.زنان معمولاً سیر پیشروندهتر و مخربتری از اعتیاد را تجربه میکنند. خانمها در مقایسه با آقایان با مقادیر کمتری از مواد نشانههای مصرف و مسمومیت را نشان میدهند، در شرایط مشابه پس از شروع مصرف مواد زودتر از مردان به مصرف یک ماده وابستگی پیدا میکنند و با شروع اعتیاد نیز سیر سریعتر و تخریب بیشتری را تجربه میکنند.
بروز مشکلات طبی مانند مشکلات قلبی عروقی ناشی از مصرف مواد، آسیبهای مغزی ناشی از مصرف مواد، تعداد بالاتر مراجعات به اورژانس ناشی از مسمومیت یا سایر مشکلات مرتبط با مصرف مواد و شیوع بیشتر مشکلات روانپزشکی همراه مانند افسردگی و حملات اضطرابی از جمله شواهد سیر تخریبی بیشتر مصرف مواد در خانمها میباشد.
زنان مصرفکننده مواد دسترسی محدودتری به خدمات درمانی مناسب دارند و انگ اجتماعی بالاتری را تحمل میکنند و این میتواند منجر به آسیب اجتماعی بیشتر و افزایش احتمال بروز رفتارهای پرخطر در آنها شود.
همچنین نباید از مشکلات خاص مصرف مواد در زنان، مانند مشکلات مرتبط با مصرف در دوران بارداری و شیردهی و نیز مشکلات ناشی از آسیبهای دلبستگی بین مادران مصرفکننده مواد با فرزندانشان غفلت کرد.
سببشناسی اعتیاد در زنان و مردان پایههای مشترکی دارند و زنان نیز به طور عمده به همان دلایلی که مردان مواد مصرف میکنند، دچار اعتیاد میشوند. نقش عوامل زیستی و ژنتیکی، تجارب ناموفق دلبستگی در دوران کودکی، فشار همسالان و محیط اجتماعی، در دسترس بودن مواد، مشکلاتی همچون اضطراب و افسردگی، ناهنجاریهای رفتاری و شخصیتی و... از جمله این عوامل مشترک محسوب میشوند.
در کنار اینها بسیاری از زنان دلایلی مانند کاهش وزن و حفظ تناسب اندام، مقابله با احساس خستگی، کنترل درد و خود درمانی ناراحتیهای هیجانی را بهعنوان عوامل مصرف مواد ذکر میکنند.
بسیاری از زنان نخستین تجارب مصرف خود را در کنار همسر یا دوست پسر مصرفکننده خود عنوان میکنند و وجود یک فرد مصرفکننده فعال در کنار فرد در این شرایط احتمال اقدام درمانی مناسب و قطع مصرف را کاهش میدهد.
زنان بویژه در دوران نوجوانی و جوانی در معرض آسیبهای متفاوت و بیشتری هستند که احتمال مصرف مواد را در آنها بیشتر میکند.
تجربه مواجهه با انواع خشونتهای خانوادگی یا اجتماعی و آزار فیزیکی یا جنسی و حتی بروز اختلالات روانپزشکی مرتبط با آسیب، در سابقه زندگی بسیاری از خانمهای مصرفکننده مواد به چشم میخورد.
تغییرات هیجانی و عاطفی ناشی از تغییرات هورمونی و شیوع بیشتر درد در خانمها نیز بهعنوان یک عامل خطر مهم در افزایش مصرف مواد شناخته شده است.
از نظر اجتماعی رشد کمتر مهارتهای اجتماعی زنان و جایگاه اجتماعی متفاوت و احساس ناتوانی و ناکارآمدی اجتماعی میتواند باعث افزایش احتمال گرایش به مصرف مواد در زنان باشد. همچنین انگ بالاتر مصرف مواد در خانمهای مصرفکننده مواد و نگرش منفی جامعه نسبت به مصرف مواد در خانمها بههمان میزان که ممکن است به نظر برسد در کاهش اقبال خانمها به مصرف مواد نقش داشته باشد، موانع بر سر راه مراجعه و دسترسی به خدمات تخصصی پیشگیری و درمان اعتیاد در خانمها را بیشتر میکند و آنها را از دریافت کمک دور میکند و باعث تداوم مصرف و تشدید اعتیاد در آنها خواهد شد. در این شرایط برای مواجهه با مشکلات ناشی باید پیشبینیها و تدابیر ویژهای اندیشیده شود.
مطالعات همهگیرشناسی دقیقتر در مورد زنان مصرفکننده مواد، اطلاعاتی کاملتر از سببشناسی و سیر اعتیاد در زنان را آشکار میسازد که مقدمه طرحریزی مداخلات پیشگیرانه و درمانی مناسب برای آنان میباشد.
اطلاعرسانی و آگاهیرسانی در مورد مصرف مواد، متناسب با شرایط سنی و محیط فرهنگی و زندگی دختران نوجوان و تأکید بر مشکلات خاص ناشی از مصرف مواد در آنها و نیز تقویت مهارتهای اجتماعی دختران، اصول اولیه پیشگیری در خانمها را شکل میدهد.
اما شاید یکی از مهمترین وجوه خدماترسانی، فراهم آوردن و تسهیل امکان دسترسی زنان مصرفکننده به خدمات درمانی باشد.
تقویت مراکز درمانی موجود برای پذیرش و خدمترسانی به خانمهای مصرفکننده یا ایجاد مراکز تخصصی سرپایی، اقامتی یا بستری بویژه برای خانمهایی که آسیبهای اجتماعی بالاتری دیدهاند و امکانات اولیه زندگی مانند اسکان مناسب را ندارند باید از اولویتهای برنامههای درمانی و بازتوانی تلقی شوند تا این زنان در شرایطی امن و عادلانه، بهصورت داوطلبانه قادر به استفاده از خدمات مناسب باشند.
در چنین بستری خدمات درمانی از ابتداییترین سطوح شامل محل اسکان ایمن و مناسب و امکانات اولیه زندگی برای زنان نیازمند دریافت این خدمات، تا مداخلات درمانی دارویی و روانی اجتماعی متناسب برای آنها و بازتوانی و آموزش مهارتهای اجتماعی اصولی برای ایجاد شرایط بازگشت به محیط اجتماعی سالم و نیز حمایتهای اجتماعی و قانونی مورد نیاز باید برای زنان فراهم باشد.
تردیدی نیست که با مداخله درست و منطقی در مدیریت اعتیاد زنان، علاوه بر کاهش خطرات مستقیم ناشی از مصرف مواد در خانمها، پایگاه امن و درستی برای تربیت فرزندان و ثبات خانوادهها ایجاد خواهد شد که اثرات مثبت آن در ساختارهای اجتماع مشهود خواهد بود.