ماهان شبکه ایرانیان

تمدن قوم سبا (تفسیر آیات ۱۵ تا ۲۱ سوره سبا)

لقدکان لسبا فی مسکنهم آیة جنتان عن یمین و شمال کلوا من رزق ربکم و اشکروا له بلدة طیبة و رب غفور (۱۵)فاعرضوا فارسلنا علیهم سیل العرم و بدلناهم بجنتیهم جنتین ذواتی اکل خمط و اثل و شی ء من سدر قلیل (۱۶)ذلک جزیناهم بما کفروا و هل نجازی الا الکفور (۱۷)و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهرة و قدرنا فیها السیر سیروا فیها لیالی و ایاما آمنین ...

لقدکان لسبا فی مسکنهم آیة جنتان عن یمین و شمال کلوا من رزق ربکم و اشکروا له بلدة طیبة و رب غفور (15)فاعرضوا فارسلنا علیهم سیل العرم و بدلناهم بجنتیهم جنتین ذواتی اکل خمط و اثل و شی ء من سدر قلیل (16)ذلک جزیناهم بما کفروا و هل نجازی الا الکفور (17)و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهرة و قدرنا فیها السیر سیروا فیها لیالی و ایاما آمنین (18)فقالوا ربنا باعد بین اسفارنا و ظلموا انفسهم فجعلناهم احادیث و مزقناهم کل ممزق ان فی ذلک لآیات لکل صبار شکور (19)و لقد صدق علیهم ابلیس ظنه فاتبعوه الا فریقا من المؤمنین (20)و ما کان له علیهم من سلطان الا لنعلم من یؤمن بالآخرة ممن هو منها فی شک و ربک علی کل شی ء حفیظ (21)

صفحه : 544

ترجمه آیات

برای قوم سبا در شهرشان آیتی بود، و آن دو باغستان از راست و چپ محل بود، که گفتیم رزق پروردگارتان را بخورید، و شکر بر او بگزارید شهری پاکیزه، و پروردگاری آمرزنده(15).

ولی روی بگرداندند، پس سیل عرم را به سویشان سرازیر کردیم، و دو باغستانشان را مبدل به دوزمین خشک کردیم، که جز خوراکی تلخ، و اثل و مختصری سدر نمی رویانید(16).

این کیفر را بدان جهت به آنان دادیم که کفران کردند، و مگر جز مردم کفرانگر را کیفرمی کنیم(17).

و ما بین آنان و دهکده های پر برکت قریه ها قرار دادیم، که یکدیگر را می دیدند، و مسافت بین آنهارا به اندازه هم کرده بودیم، گفتیم: در بین این شهرها شبها و روزها سیر کنید، در حالی که ایمن باشید(18).

گفتند: پروردگار ما بین سفرهای ما فاصله زیاد قرار داده، و به خود ستم کردند، پس آن چنان هلاکشان کردیم که داستان آیندگان شدند، و آن چنان متفرقشان کردیم که مافوق آن تصور ندارد، و در این آیت ها است برای هر پر صبر و پر شکری(19).

لقدکان لسبا فی مسکنهم آیة جنتان عن یمین و شمال...مردم سبا قومی قدیمی از عرب بودند، که در یمن زندگی می کردند، و نام سبا - به طوری که گفته اند - : نام پدر بزرگ ایشان، سبا پسر یشحب، پسر یعرب پسر قحطان است، ومنظوراز جملهعن یمین و شمالسمت راست و چپ آبادی ایشان است.

کلوامن رزق ربکم - در این جمله امر می کند رزق پروردگارتان رااز این دو مزرعه بخورید، و این کنایه است از اینکه این دو مزرعه از جهت حاصلخیزی تمامی اقتصادآن مردم را اداره می کرده، آنگاه بعد از امر به خوردن رزق، امر به شکر پروردگار می کند، که چنین نعمتی و رزقی مرحمت کرده،و چنین سرزمینی به آنها دادهبلدة طیبة و رب غفورشهری

صفحه : 549

پاکیزه و ملایم طبع، و حاصلخیز، و پروردگاری آمرزنده، که بسیار می آمرزد،و با یک گناه ودو گناه و ده گناه بنده خود را مؤاخذه نمی نماید.

فاعرضوافارسلنا علیهم سیل العرم و بدلناهم بجنتیهم جنتین ذواتی اکل خمطو اثل و شی ء من سدر قلیلکلمهعرمبه معنای سد در مقابل رودخانه است، که آب را حبس می کند.بعضی (1)دیگر گفته اند: به معنای باران سیل زا می باشد، بعضی(2) دیگربه معنای دیگری گفته اند.وکلمهاکل - به دو ضمه- به معنای هر میوه ای است که برای انسان ماکول باشد.و کلمه خمط - به طوری که گفته اند - : به معنای هر گیاهی است که کمی تلخ مزه باشد، و هر چه بگذرد، تلخ تر شود.و کلمهاثل به معنای گیاه معروف طرفاء است و بعضی(3) گفته اندشبیه طرفاء است ولی از آن بزرگتر است و بار و میوه ندارد، و کلمه سدرهم معنایش معروف است.و دو کلمهاثلوشی ءعطف براکلهستند، نه عطف برخمط.

و معنای آیه این است که: مردم سبا از شکر خدا و عبادت او که بدان مامور شده بودند، روی گردانیدند، و ما هم کیفرشان کردیم یعنی سیل عرم را فرستادیم تا همه شهر وباغات و مزارع آن را غرق کند، و به جای آن دو بهشت، دو سر زمین بگذارد، که طرفاء وگیاهان تلخ و بوته سدر از آن سر در آورد.

ذلک جزیناهم بما کفروا و هل نجازی الا الکفورکلمهذلکاشاره به مطلبی است که قبلا ذکر کرد، یعنی فرستادن سیل و تبدیل دو بهشت به دو سر زمین کذایی، و کلمهذلکدرتقدیر و در محل نصب است، تا مفعول دومجزیناهمباشد، و تقدیر آنجزیناهم ذلکاست.و به طوری که گفته اند - : فرق است بین جزاء، و مجازات، چون مجازات تنها در شر استعمال می شود، ولی جزاء در خیر و شرهر دو استعمال می شود.

و معنای آیه این است که ما به مردم سبا چون کافر شدند، واز شکر ما اعراض کردند، و یا در مقابل کفرشان این چنین جزاء دادیم و ما جزای بد نمی دهیم، مگر کسی را که بسیارکفران نعمت های ما کند.

و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهرة...ضمیربینهمبه مردم سبا بر می گردد، و سیاق کلام سیاق تکمیل داستان ایشان

............................................ (1 و 2 و 3)تفسیر کشاف، ج 3، ص 576.

صفحه : 550

است، و جمله مورد بحث عطف است بر جملهکان لسباءو مراداز قرائی که فرموده(در آن برکت نهادیم، قرای شام است، و مراد از اینکه فرموده: قرائی ظاهره بود، این است که نزدیک به هم و پشت سر هم قرار داشتند، به طوری که از این قریه آن قریه دیده می شد.

وقدرنا فیها السیر - یعنی سیر در آن قراء را به نسبتی متناسب قرار دادیم، نه مختلف، به طوری که نسبت مسافت بین اولی و دومی، برابر بود با نسبت مسافتی که بین دومی و سومی بود، سیروا فیها لیالی و ایاما آمنیندر این جمله کلمه قول در تقدیر است، وتقدیر آنقلنا سیروا...است، یعنی و به ایشان گفتیم که: در این قریه ها سیر کنید، درحالی که ایمن باشید، اگر خواستید در روز گردش کنید، و اگرخواستید در شب، و خلاصه معنا، این است که آن چنان امنیت در این قراء برقرار کردیم، که سیر شب و روزدر آنها فرقی نداشت، هر وقت می خواستند می توانستند با آرامش خاطر به سیر بپردازند.

فقالوا ربناباعد بین اسفارنا و ظلموا انفسهم...یعنی ما این نعمتهارا در اختیار آنان قرار دادیم، میوه های فراوان، و نزدیکی قریه ها به یکدیگر و امنیت راهها وآسانی سیر و فراخی زندگی، از زیادی نعمت ملول شده، و به تنگ آمدند و گفتند: پروردگارا بین سفرهای ما دوری بینداز،یعنی سفرهایمان را طولانی کن، تامسافتهای دور برویم، و بار سفر دور ببندیم،بیابانها و بادیه ها بپیماییم، و این کفران و طغیانی بوداز ایشان، همان طور که بنی اسرائیل کفران و طغیان کرده، از من و سلوی به ستوه آمدند، وتقاضای سیر و پیاز کردند.

کوتاه سخن اینکه خداوند نعمت را بر آنان تمام کرد، هم در سفرکه سفرهایشان راکوتاه و راههایشان را امن و نعمت را فراوان کرد، و هم در حضر، و انتظار داشت که شکرنعمتهایش را به جا آورند، ولی آنان کفران نعمت کردند، هم در سفر، و هم در حضر، خداوندهم در عذابی که خودشان خواستند شتاب نمود، شهرها و دیارشان را خراب، و جمعشان راپراکنده ساخت.

وبنابر این جملهربنا باعد بین اسفارناپیشنهاد عذابی بود،که خود آنان کردند، البته پیشنهاد ضمنی، چون معنای کلامشان مستلزم همین بود که شهرها و دیارشان ویران گردید.وظلموا انفسهمو با ارتکاب گناهان به خود ستم کردند.

فجعلناهم احادیث و مزقناهم کل ممزقیعنی ما عینی واثری از آنان باقی نگذاشتیم، و جز داستان ها چیزی از ایشان باقی نگذاشتیم.اسمایی شدند، بدون مسمی، و جز در وهم متوهم، و خیال متخیل، وجودی برایشان

صفحه : 551

نماند، نه دیگر شهر سبائی ماند و نه قرائی و نه مردمی از آنان فقط سخنی و حکایتی از ایشان به جای ماند، و حتی اجزای وجودشان را هم متفرق کردیم، به طوری که دو جزءاز اجزای آنان متصل به هم باقی نماند، تکه های خرد و کلانشان از هم جدا شد، و بعد از آنکه مجتمعی نیرومندو دارای شوکت بودند، غباری شدند، که حتی شبحی هم از ایشان نماند، و برای نسلهای بعدی ضرب المثل شدند، که هر موجود نابودشده و تار و پود از دست داده را به آنان تشبیه کنند، و بگویند: تفرقواایادی سبا - آن چنان متلاشی شدند که نعمت و قدرهای مردم شهر سبا شد.

ان فی ذلک لآیات لکل صبار شکور - یعنی در این داستانهاکه از قوم سبا نقل کردیم، اندرزها و آیت ها است، برای هر کسی که در راه خدا صبر بسیار داشته باشد، وشکرش در برابر نعمتهای بی شمار خدا نیز زیاد باشد، و از شنیدن و خواندن این آیات استدلال کند بر اینکه برانسان واجب است که پروردگار خود را از در شکر عبادت کند، و نیز بر اینکه در ماورای این زندگی، روزبعثی هست، که در آن روز زنده می شود و به خاطر اعمالش مجازات می شود.

و لقد صدق علیهم ابلیس ظنه فاتبعوه الا فریقا من المؤمنینیعنی ابلیس آرزو و پندار خود را در باره آنان محقق کرد و به کرسی نشاند، و یامعنایش این است که شیطان ظنی و پنداری که در باره آنان داشت، محقق یافت، چون شیطان در باره تمامی ابنای بشر این آرزو و این پندار را دارد که همگی آنان را گمراه کند، چون خودش گفته: لاغوینهم اجمعین - همه ایشان را گمراه می کنم، و نیز گفتهولاضلنهموباز وعده داد کهو لا تجد اکثرهم شاکرین - و اکثر آنان از شکرگزاران نباشند.فاتبعوه الا فریقا من المؤمنیناین جمله بیان همان صدق ظن است.

و ازاینجا معلوم می شود که ضمیر جمع در کلمهعلیهم،در این جمله، و همچنین در آیه بعدی، به عموم مردم بر می گردد،نه تنها به قوم سبا، هر چند که آیه شریفه به خصوص آنان منطبق است.

و ماکان له علیهم من سلطان الا لنعلم من یؤمن بالآخرة ممن هومنها فی شکاز ظاهر سیاق بر می آید که مراد از این آیه این است که شیطان ایشان را مجبور به گمراهی نکرد، که به اجبار او را پیروی کنند تا در نتیجه معذور باشند، بلکه خود آنان به سوءاختیارشان شیطان را پیروی کردند، و این خودشان بودند که پیروی او را اختیار نموده، او هم

صفحه : 552

پیروی از شیطان اختیاری بوده و معیاری برای تمیز مؤمن به آخرت از شاک در آن است بر آنان مسلط گردید، نه اینکه اول او بر ایشان مسلط شده، و آنان به حکم اجبارپیرویش کرده باشند.همچنان که در جای دیگر فرموده: ان عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین(1) و نیز ازابلیس حکایت کرده که در قیامت می گوید: و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم (2).

و منشا پیرویشان از شیطان شکی است که در باره مساله آخرت دارند، و آثارش که همان پیروی شیطان است ظاهر می شود.پس اینکه خدای تعالی به ابلیس اجازه داد تابه این مقدار، یعنی به مقداری که پای جبر در کار نیاید، بر ابنای بشر مسلط شود، برای همین بود که اهل شک از اهل ایمان متمایز و جدا شوند، و معلومشان شود چه کسی به روز جزا ایمان دارد، و چه کسی ندارد، و این باعث سلب مسؤولیتشان در پیروی شیطان نمی شود، چون اگر پیروی کردند به اختیار خود کردند، نه به اجبار کسی.

پس اینکه کلمهمنبرسر سلطان آورد، و فرمود: و ما کان له علیهم من سلطانبرای این است که تمامی سلطانها را سلب کند.الا لنعلممنظور از این علم، رفع جهل نیست، که بگویی در خدا محال است، بلکه منظور متمایز کردن است و معنایش این است که: این کار را کردیم تا فلان و بهمان را از هم جدا کنیم.الا لنعلم من یؤمن بالآخرة ممن هو منها فی شک - شاهد این که گفتیم جملهنعلمبه معنایتمییزاست، کلمهممن- ازکسی کهمی باشد، چون اگرنعلمبه معنای علم متعارف بود، احتیاج به این کلمه نبود، وچون آورده معنایش این است که: مگر آنکه مشخص و جدا کنیم، کسی را که ایمان به آخرت دارد، از کسی که از آن در شک است.

و این جمله استثناء از سلطان ابلیس بر بندگان، و پیروی اختیاری آنان از وی است، می فرماید: ابلیس بر بندگان سلطنت نداشته، مگر سلطنت از طریق پیروی اختیاری، چیزی که هست، مستثنی یعنی(سلطنت از طریق پیروی اختیاری)از جمله برداشته شده، و درجایش غرض حاصل از آن نهاده شده، و آنتمییز فلان از بهمان است.

و اگر در آیه موردبحث ایمان و شک هر دو مقید به قید آخرت شده، برای این است

............................................ (1)بندگان من مجبور و محکوم تو نیستند، که تو بر آنان مسلط شوی مگر آنهایی که خودشان بخواهند در ضلالت پیرویت کنند.سوره حجر، آیه 42. (2)به من چه که شما جهنمی شدید، من که بر شمامسلط نبودم، که مجبورتان کنم به گمراهی، تقصیر من جز این نبود که من شما را دعوت کردم، و شمابه اختیار خود دعوتم را استجابت کردید، پس مراملامت مکنید، در عوض خود را ملامت کنید.سوره ابراهیم، آیه 22.

صفحه : 553

که تنها جلوگیر آدمی از نافرمانی خدا، و تنها وادارنده اش به اطاعت او، ایمان به آخرت است، نه ایمان به خدا و رسول جدای از ایمان به آخرت، همچنان که خود خدای سبحان در جای دیگر فرموده: ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب (1).

وربک علی کل شی ء حفیظ - یعنی خدا در باره هر چیزی علمی دارد که معلومش به خاطر فراموشی و یا سهو و یا غیر ذلک از دستش نمی رود، و فوت نمی شود، و این تحذیر وتهدیدی است از کفران و معصیت، و انذاری است برای اهل کفر و معصیت.

بحث روایتی

در مجمع البیان در حدیثی از فروة بن مسیک آمده،که گفت: از رسول خدا(ص)پرسیدم: سبا مرد بوده یا زن؟فرمود مردی از عرب بود که ده فرزندداشت، که شش تن از آنان تیامن کردند، (یعنی در یمن سکونت نمودند)، و چهار تن دیگرتشاوم کردند، (یعنی در سرزمین شام منزل گزیدند)، اما آن شش نفر که در یمن منزل کردند، ازد، کنده، مذحج، اشعرون، انمار، و حمیر بودند، در این جا مردی پرسیدانمار چیست؟فرمود: قومی بودند که خثعم و بجیله از ایشان اند، و اما آن چهارتنی که در شام منزل گزیدند، عامله، خدام، لخم، و غسان بودند (2).

............................................

(1)کسانی که مردم را از راه خدا گمراه می سازند، عذاب شدیدی دارند، به خاطر اینکه روزحساب را فراموش کردند. سوره ص، آیه 26. (2)مجمع البیان، ج 8، ص 386.

مؤلف: این روایت را الدر المنثور هم از عده ای از صاحبان جوامع و سنن از آن جناب روایت کرده (1) .

و در کافی به سند خود از سدیر روایت کرده که گفت: مردی از امام صادق(ع)از این کلام خدای عز و جل پرسید که می فرماید: "قالوا ربنا باعد بین اسفارنا وظلموا انفسهم..."حضرتش در پاسخ فرمود: اینان قومی بودند که آبادیهایی شت سر هم داشتند، به طوری که از این آبادی، آن آبادی را می دیدند، نهرهای روان، و اموال فراوان داشتند، و نعمت های خدای عز و جل را کفران نموده، عافیتی که خدا به ایشان داده بود تغییردادند، خدا هم نعمت های خود را تغییر داد، چون خدا نعمتی را که به قومی می دهد تغییرنمی دهد، تا آنکه خود آن قوم وضع خود را تغییر دهند، پس سیل عرم را به سویشان سرازیرکرد، و آبادیهایشان را از هم پاشاند، و دیارشان را ویران ساخت، و اموالشان را از بین برد، وباغاتی را که داشتند به دو سرزمین مبدل کرد، که جز خوردنیهای تلخ، و بوته های اثل، ومختصری سدر، چیزی نداشت، آن گاه خدای تعالی فرمود: "ذلک جزیناهم بما کفروا و هل نجازی الا الکفور" (2).

مؤلف: در عده ای روایات وارد شده که آن قریه ها که خدا برکت در آنها نهاده، اهل بیت رسول خدایند(ص)و آن قریه ها که پشت سر هم قرار دارند، واسطه های بین اهل بیت و مردمند، یعنی علمایی که احادیث اهل بیت و غیر از ایشان را درسینه خود حمل می کنند، و این روایات متعرض باطن قرآن است، نه تفسیر آن.

............................................ (1)الدر المنثور، ج 5، ص 231. (2)کافی، ج 8، ص 323، ح 596.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان