شناسان ؛ آموزش جنسی در مدارس

آقای غلامرضا متفی فر دارای دانشنامه کارشناسی ارشد تعلیم و تربیت و عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) بوده که در حال حاضر محقق حوزه و دانشگاه است. ایشان صاحب تألیفات و تحقیقاتی در زمینه تعلیم و تربیت است که از آن جمله مشارکت در تألیف کتاب «فلسفه تعلیم و تربیت» و «تربیت عاطفی» را می توان نام برد.

آقای غلامرضا متفی فر دارای دانشنامه کارشناسی ارشد تعلیم و تربیت و عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) بوده که در حال حاضر محقق حوزه و دانشگاه است. ایشان صاحب تألیفات و تحقیقاتی در زمینه تعلیم و تربیت است که از آن جمله مشارکت در تألیف کتاب «فلسفه تعلیم و تربیت» و «تربیت عاطفی» را می توان نام برد.

چکیده

به موازات پیشرفت علمی انسان در زمینه های گوناگون، مخصوصا علوم انسانی، ابعاد وجودی انسان و نیاز هر یک از ابعاد او نیز روشن تر می شود. به عنوان مثال، تربیت عقلانی انسان که در آن بر آموزش چگونه فکر کردن، کیفیت آموختن، تصمیم گیری، تجزیه و تحلیل و اقامه دلیل تأکید می شود، همچنین تربیت عاطفی انسان که در آن، چگونگی بروز عواطف، منشاء احساسات و نحوه کنترل آنها مورد بحث واقع می شود و تربیت اجتماعی که در آن شیوه های روابط اجتماعی، قوانین مدنی، برخورد با مشکلات اجتماعی، جامعه پذیری، حقوق شهروندی و پدیده شهر نشینی را مورد بررسی قرار می دهد و سرانجام تربیت اخلاقی که در آن از ارزش ها و باید و نبایدهای تربیتی سخن گفته می شود، مورد توجه جدّی مربیان اندیشمند بوده است.

یکی دیگر از ابعاد تربیتی انسان، که زمان چندانی از طرح آن نمی گذرد و مخصوصا در جامعه ما کمتر به آن توجه شده است، تربیت یا آموزش جنسی است. البته این گفته تازگی ندارد که غریزه جنسی از ابتدای خلقت با آدمی همراه بوده و نقشی دوگانه در جهت تخریب یا سازندگی شرایط زندگی انسان ایفا کرده است، اما طرحی که مخصوصا در کشورهای شرقی به تازگی رخ نموده و با نقد و نظرهای فراوانی مواجه شده است، این است که آیا می توان یا لازم است آموزش جنسی را به عنوان یک درس در برنامه های آموزشی مدارس بگنجانیم؟ این مسئله سوگیری های متفاوت و گاه متناقض اندیشمندان تربیتی در این باره را در پی داشته است، به گونه ای که گروهی این امر را فسادانگیز و مخرب دانسته، گروهی دیگر از ضرورت اجتناب ناپذیر آن سخن به میان آورده و گروه سوم راهی میانه را در پیش گرفته اند. گشایش باب گفتگو و کنکاش در این زمینه، می رود تا سرانجام از میان تاریکی ها و ابهام ها، راه روشنی فراروی برنامه ریزان آموزشی قرار دهد.

در پژوهش حاضر، موضوع اساسی و مهم آموزش جنسی در مدارس، همراه با چالش های پیش روی آن مورد توجه قرار گرفته؛ هر چند با توجه به ابعاد بحث انگیز موضوع و نیاز به حساسیت و دقت در آن در بسیاری از موارد، نگارنده به جزییات نپرداخته، اما تلاش کرده است برخی سؤالات اساسی در این زمینه را پاسخ گوید. برخی سؤالاتی که در این مقاله، به آنها پاسخ داده می شود عبارتند از:

1 آیا پرده پوشی در وادی اطلاع رسانی جنسی به سلامت فردی و اجتماعی دانش آموزان کمک می کند؟ اگر چنین است میزان این پرده پوشی چه اندازه است؟ (اختلاف اساسی در تعیین این سطح است و موافقت یا مخالفت با آموزش جنسی، ناشی از همین اختلاف می باشد).

2 آیا این فرض که سطوحی از اطلاع رسانی جنسی به سلامت جامعه کمک می کند، رد می شود؟

3 آیا با فرض پرده پوشی، آنچه را که سلامت جامعه می خوانیم، تضمین خواهد شد؟

4 آیا کتمان اطلاعات جنسی، بر حرص و عطش کسب اطلاعات نمی افزاید؟

5 با فرض خودداری از اطلاع رسانی جنسی، آیا علاقه مندان، این اطلاعات را از منبع دیگری کسب نخواهند کرد؟

6 آیا خودداری نظام تعلیم و تربیت از اطلاع رسانی جنسی به جوانان، موجب تداعی این اندیشه در ذهن آنان نمی شود که متولیان دینی و حکومتی، قادر نیستند احساس و عشق آنان را درک کنند؟

7 آیا بی توجهی در اطلاع رسانی به موقع در امور جنسی، موجب تسریع در گسترش امراضی از قبیل سفلیس، سوزاک و مهم تر از آنها، غول ایدز که به نظر دانشمندان، مهم ترین راه انتقال آن فعالیت های جنسی است، نخواهد شد؟

امید است این نوشتار گامی هر چند مختصر در جهت رسیدن به هدف مطلوب باشد. پیش از ورود به بحث، ضروری است مفاهیم کلیدی اندکی توضیح داده شود.

تعریف مفهومی

الف) «مفهوم جنسیت» در روان شناسی عبارت است از:

1 مجموعه وجوه تمایز بین دختر و پسر از قبیل تفاوت های جسمانی روانی و کارکردهای اجتماعی؛

2 ویژگی هایی که موجب جذب جنس مقابل به جنس دیگر می شود.(1) این ویژگی ها وضعیت جسمانی و حالات روانشناختی را شامل می شود. در این مقاله، جنسیت به هر دو مفهوم بکار گرفته شده است.

ب) تربیت یا آموزش جنسی

1 تربیت یا آموزش جنسی نیز در اصطلاح دو معنا دارد: در یک معنا، مقصود از تربیت یا آموزش جنسی، آن است که به هر یک از دو جنس دختر و پسر بیاموزیم، مطابق هنجارهای جنس خود عمل کنند. به عنوان مثال، در جامعه فعلی، با خرید عروسک برای دختران و تشویق آنان به بازی های آرام، همچنین خرید دوچرخه برای پسران و ترغیب آنان به بازی های پر تحرک، در واقع هنجارهای اجتماعی هر جنس را به آنان آموزش می دهند و انتظار دارند فرزندان بر اساس آن عمل کنند. روشن است که هنجارهای اجتماعی هر یک از دو جنس پسر و دختر، در همه جای دنیا یکسان نیست، بلکه وابسته به نقشی است که هر یک از این دو در ایفای زندگی اجتماعی بر عهده گرفته اند. در عین حال، در این گونه تربیت، تأکید بر آن است که از تداخل نقش ها و در نتیجه، ابتلا به بحران هویت و بروز رفتارهای غیر مورد انتظار از جنس خاص جلوگیری شود.

معنای دوم آموزش یا تربیت جنسی، در اختیار گذاردن اطلاعات لازم در باب مسایلی است که به نوعی با غریزه جنسی انسان ها مرتبط است. محتوای این موضوع به صورت فراگیرتر، در مباحث آینده بیان خواهد شد.

ناگفته نماند، برخی دانشمندان بین آموزش و تربیت جنسی تفاوت قایل شده اند. به گفته «و. د. کوچتکف و و. م. لاپیک»، در کتاب های پزشکی عمومی، «تربیت جنسی» غالبا به معنای آموزش جنسی استعمال می شود در حالی که تربیت جنسی معنای وسیع تری دارد. تربیت، نه تنها احساس جنسی را دربرمی گیرد، بلکه دارای ویژگی رشد شخصیت اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی نیز هست.(2)

تاریخ آموزش جنسی در مدارس

کمتر اندیشمندی است که نداند اصولاً ریشه این مبحث یعنی آموزش جنسی در مدارس رسمی به کشورهای غربی باز می گردد. به درستی روشن نیست که بنیانگذار این اندیشه چه کسی و در کجا بوده است و اگر قرار باشد، بررسی دقیقی در این باره صورت گیرد، باید تاریخچه تربیت و آموزش هر یک از کشورهابه صورت جداگانه بررسی شود که این کار از عهده یک مقاله خارج است. اما به دلیل آن که انگلستان غالبا در این گونه موضوعات پیشقدم بوده و اخیرا نیز در همین زمینه قوانینی به تصویب رسانده، مناسب به نظر می رسد که تاریخچه آموزش جنسی در این کشور موردبررسی قرار گیرد.(3)

قبل از آن، یادآوری این نکته لازم است که بررسی موضوع آموزش جنسی، از چند جهت دارای اهمیت است: 1 ارضای غریزه جنسی از نیازهای اولیه انسان هایی است که به بلوغ جنسی رسیده اند و بر اساس هِرَم «مازلو»، تا زمانی که حداقلی از نیازهای اولیه برآورده نشود، نمی توان انتظار داشت، انسان ها به سایر نیازهای خود بیندیشند. طبیعی است که نیازهای اولیه را نیز باید طبقه بندی کرد؛ اما با فرض تأمین خواب و خوراک و پوشاک، می توان انتظار داشت نیاز جنسی در مرحله بعد از آن قرار گیرد.

2 به عقیده روان شناسان و مشاوران خانواده، بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی و طلاق ها و اختلافات خانوادگی، ناشی از کاستی ها یا فزون خواهی ها در حیطه جنسی است.

برای این که روشن شود اصولاً اندیشه آموزش جنسی در مدارس از چه زمانی مطرح شده است، لازم است سیر تاریخی آموزش جنسی را ملاحظه کنیم.

انگلستان: به نظر می رسد زمان زیادی نباشد که مسئله آموزش جنسی در مدارس غربی مطرح شده است و در مجموع قدمت آن به یک قرن نمی رسد؛ اما مشکل این است که آغاز و مراحل آن به صورت دقیق ثبت نشده است.

«میشل جی. ریس» در این باره می گوید: تا کنون بررسی اختصاصی درباره تاریخ آموزش جنسی در مدارس انگلستان صورت نگرفته است. به گفته وی، «ماری آن دگت» در مقدمه ای که بر کتاب آموزش روابط جنسی(4) نوشته است، پیشینه آموزش جنسی را تا سال 1978 دقیقا بیان و آثار نویسندگانی از قبیل «باری»، «دالاس«، «پیرسون»، «لامبرت»، «رید» و «ونت» را درباره تاریخ آموزش جنسی در مدارس بررسی کرده است. به گفته همین نویسنده، آخرین مطالعات را در این باره «کلی» (1992)، «ریز» (1993)، «تامسن» (1994) و «ونت» (1995) انجام داده اند.

ایشان در ادامه می افزاید: در قرن حاضر، آموزش جنسی از جهت هدف، روش شناسی، فرضیات اساسی، محتوا و سیاق متحول شده است. اصلی ترین هدف این نوع آموزش در دوران معاصر، بررسی شیوه هایی است که شرایط اجتماعی و سیاسی زمان، فرضیات اساسی و اهداف و محتوای آموزش جنسی مدارس را تحت تأثیر قرار می دهد. علاوه بر این، تربیت جنسی مدارس، به حدّی در معرض طوفان تحولات سیاسی اجتماعی بوده که تلاش برای ارایه گزارشی طولی از روند آن در گذر زمان، احتمالاً بی نتیجه است. حداکثر این است که می توان عوارض این گونه آموزش ها، از قبیل افزایش امراض قابل انتقال یا ترس از کاهش ارزش های اخلاقی، را اعلام و کیفیت تأثیر آن بر برنامه آموزشی و درسی را بیان نمود.

پیش از جنگ جهانی دوم: اطلاعات چندانی درباره آموزش جنسی پیش از جنگ جهانی دوم تا سال 1939 در دسترس نیست. تحقیقاتی در این باره، به خصوص توسط «هام فیزر» (1998) همراه با گزارش هایی شفاهی ارایه شده، اما این گزارش ها ناقص است و باید با تحلیل های مستند و عملی تر و احیانا مصاحبه با دست اندرکاران آموزش جنسی آن دوره تکمیل شود.

احتمالاً پیش از جنگ جهانی دوم، این گونه آموزش ها از نظر قانونی ممنوع بوده است (باری، 1979). اما احتمال دیگر آن است که آموزش جنسی درآن زمان، بیش تر متوجه دختران بوده و از احساسات نوع دوستانه سرچشمه می گرفته، با این هدف که از سقوط دختران جوان در موقعیت های نامطلوب جلوگیری کند.

دهه های چهل، پنجاه و شصت: جنگ جهانی دوم برای بیش تر مردم اروپا و برخی کشورهای دیگر، نتایج رقّت باری در پی داشت. از جمله آن که هر جا گروهی سرباز دور هم جمع می شدند، مقاربت های نامشروع و در نتیجه، امراض مسری مقاربتی افزایش می یافت. به نظر می رسد هدف اصلی آموزش جنسی پس از جنگ جهانی دوم، ممانعت از گسترش امراض مقاربتی، به ویژه سفلیس و سوزاک بوده است. بررسی متون درسی آن زمان، مثلاً، دستگاه تولید مثل خرگوش ها یا گرده افشانی گیاهان گل دار، حاکی از آن است که بسیاری از مدارس در سال های 1950 و 1960 در باب آموزش جنسی با احتیاط سخن می گفته اند و معلمان، مخصوصا به کودکان و بالاخص به آن ها که درمدارس خصوصی تحصیل می کرده اند، درباره پیامدهای خطرناک استمنا هشدار می داده اند.

دهه هفتاد: به گفته «ونت» (1995)، آموزش جنسی مدارس در دهه هفتاد، از پایه دگرگون شده؛ یعنی در درس زیست شناسی، درباره دستگاه تولید مثل انسان، مفصلاً بحث شد و علاوه بر این، شیوه های جلوگیری از بارداری به صورتی گسترده آموزش داده شد. در آن زمان، بیش تر بر ارایه دقیق اطلاعات تأکید می شد و هدف از طراحی برنامه های آموزش جنسی، کاهش ناآگاهی، جرم و جنایت، شرم و حیا و اضطراب و نگرانی بود. مسایلی نیز که در این زمینه مورد بررسی قرار می گرفت، بیش تر در برنامه های آموزش شخصی و اجتماعی و امثال آن مطرح می شد تا در درس زیست شناسی.

اگر اهداف آموزش جنسی سال های مزبور، همان باشد که ذکر شد، آیا عاقلانه تر نبود به جای تأکید بر مسایلی از قبیل کاهش شرم و حیا، بر خویشتن داری، رعایت حریم دیگران و شرم و حیای معقول تأکید می شد؟

دهه هشتاد: در دهه هشتاد، آموزش جنسی با اهداف گسترده تری دنبال شد. استقبال فزاینده از اندیشه «فمینیستی»، منجر به افزودن برنامه هایی شد که شاگردان را به بررسی نقش زنان و مردان در جامعه تشویق می کرد. هدف آن بود که دانش آموزان اصل تفاوت های جنسی و همچنین میزان آن را درک کنند. همزمان با آن، برنامه های آموزش جنسی اهدافی از قبیل کسب مهارت برای تصمیم گیری، برقرار کردن رابطه با دیگران، ایفای نقش پدری و مادری و تعیین خط مشی در زندگی شخصی را دنبال می کرد.

به موازات تأکید بر مهارت ها، در برنامه های آموزش جنسی، این بحث مطرح شد که چگونه می توان جوان را قادر کرد مستقل بیندیشد و در مسایل جنسی آگاهانه تصمیم بگیرد. این مباحث، بسیاری از والدین را به دلیل آنچه «آزادی های رو به افزایش آموزش جنسی در مدارس» خوانده می شد، به شدت به هراس افکند. نگرانی و هراس والدین، یگانه ارمغان آزادی های جنسی نبود، بلکه پیامدهایی بالاتر از آن مانند سفلیس و ایدز نیز داشت.

هجوم بیماری ایدز

ساخت داروهای آنتی بیوتیک پس از جنگ جهانی دوم، نگرانی مردم از افزایش بیماری های سفلیس و سوزاک را کاهش داد، اما چیزی نگذشت که این وضعیت، ناگهان در سال های آخر دهه 1980 تغییر کرد. دانشمندان پی بردند که عامل بیماری موسوم به ایدز، همجنس گرایی است که به وسیله آمیزش معمولی جنسی نیز انتقال می یابد. این عامل که ویروس اچ. آی. وی. (H.I.V) نام گرفت، به سرعت بسیاری از کشورهای دنیا را درنوردید. ترس و وحشت، قریب به بیست و پنج سال بر جهان حاکم گردید و احساس می شد بسیاری از مردم به این ویروس آلوده و به بیماری ایدز مبتلا شده اند و سرانجامی جز مرگ ندارند. علاوه بر این، دانشمندان به این نکته پی بردند که هر کسی ممکن است سال ها به این مرض آلوده باشد، اما خود از آن اطلاعی نداشته و هیچ علامت آلودگی هم نداشته باشد. این در حالی است که برای آلودگی به این ویروس و بیماری ایدز، هیچ درمانی نمی یافتند. مجله امریکایی «پلین تروس» با استناد به آمار دریافتی از مدیران، می نویسد: امراض مقاربتی در امریکای جنوبی و دنیای غرب، از مهار پزشکان خارج شده است.

در همان زمانی که آموزش جنسی در انگلستان تبدیل به یک بازی سیاسی شده بود، ایدز به موضوعی بهداشتی تبدیل شد و درگیری بر سر این موضوع بالا گرفت که والدین حق دارند جست وجو کنند که آیا دخترانشان پیش ازسن شانزده سالگی،داروهای ضد حاملگی مصرف می کنند یا نه؟ در این زمان، قدرت رو به افزایش جنبش وابسته به زنان، مجبور به نگرشی دوگانه در باب آموزش جنسی شد. سراسیمگی در وضع قانون و صدور بخشنامه های دولتی در خصوص آموزش جنسی، که تا امروز هم ادامه دارد، ثابت کرده است که برنامه آموزش جنسی، نباید تهی از ارزش های اخلاقی باشد.

دیدگاه های مختلف درباره آموزش مسایل جنسی

در این جا، مناسب است به دیدگاه های موجود در این زمینه و بیان موافقت ها یا مخالفت ها درباره آموزش جنسی در مدارس اشاره شود. روشن است که در باب آموزش جنسی نیز، مانند هر موضوع مهم دیگری، نظرات و دیدگاه های مختلفی وجود دارد، که در این جا به آنها اشاره می شود.

دیدگاه اول

این دیدگاه بر ممانعت از هرگونه ارضای جنسی تأکید می کند و معتقد است ارضای آن، آدمی را از رسیدن به کمال انسانی باز می دارد. آثار این نحوه نگرش به دوران حاکمیت قانون کلیسا بر اروپا باز می گردد. شهید مطهری به نقل از «برتراند راسل»، فیلسوف مشهور، می گوید: «عوامل و عقاید مخالف جنسیت در اعصار خیلی قدیم وجود داشته و به خصوص در هر جا آیین مسیحیت و بودا پیروز شده، عقیده مزبور نیز تفوق یافته است.

...غیر از این دو آیین، در جاهای دیگر دنیا، ادیان و راهبانی بوده اندکه از مجردزیستن طرفداری می کرده اند ... در یونان و روم متمدن نیز، طریقه کلبیون جای طریقه اپیکور را گرفت ... سرانجام، این عقیده با اندکی اصلاح، به کلیسا راه یافت.»(5)

ایشان می افزایند: «قانون کلیسا به صورتی افراطی در محدود کردن روابط جنسی کوشش می کرد و ... اساسا در قانون کلیسا، ارتباط جنسی مطلقا ولو با همسر شرعی عملی پلید بود. زن ذاتا موجودی پلید به حساب می آمد و عمل مقاربت، هر چند با همسر شرعی، عمل کثیفی بود. به همین دلیل، افراد مقدس و پاک، افرادی که می توانستند به مقامات عالی روحانی برسند، کسانی بودند که در همه عمر، زنی را لمس نکرده و با او نزدیکی نکرده بودند. پاپ نیز از میان افرادی انتخاب می شود که در تمام عمر ازدواج نکرده باشد.»(6)

روشن است که پرداختن به علل ورود این عقیده به عالم مسیحیت، بحث اصلی این مقاله نیست، اما اشاره می شود که شاید تفسیرهای نامناسب کلیسا از مجرد زیستن حضرت عیسی علیه السلام ، زمینه راه یابی این اندیشه به آیینی را فراهم کرده باشد که ریشه وحیانی دارد.

هر چند نمی توان با صراحت و یقین بیان کرد، اما این احتمال که وضعیت کنونی غرب واکنشی علیه آن دیدگاه تفریطی گذشته است، چندان دور از حقیقت نیست. گذشته از وضعیت اسف بار جنسی، که امروزه توده مردم با آن دست به گریبانند، متأسفانه بیش از همه، خود کسانی که به عنوان مبلّغ کلیسا، ازدواج شرعی را تحریم کرده اند، در بند انحراف جنسی گرفتار آمده اند؛ یعنی به دلیل فشارهای کلیسا، راه های شرعی را بر خود بسته و به کوره راه های انحراف و آسیب زا روی آورده اند. به عنوان مثال، نشریه پگاه حوزه به نقل از روزنامه «کانزاس سیتی استار»، طی گزارشی چنین می نویسد: «تاکنون سیصد کشیش در امریکا بر اثر ایدز مرده اند. صدها نفر دیگر از آن ها نیز آلوده به ویروس ایدز هستند. خبرنگاران با بررسی برگه های گواهی فوت و پرسش هایی از 801 کشیش کاتولیک، به این نتیجه رسیده اند که میزان مرگ و میر بر اثر ایدز در میان کشیش ها، چهار تا هفت برابر میانگین در بقیه مردم است. دو سوم کشیش هایی که مورد پرسش قرار گرفته اند، اظهار داشته اند که مباحث جنسی، در هنگام آموزش های مذهبی آن ها، به ندرت مورد توجه قرار گرفته یا اصلاً به آن توجه نمی شده است. «ایزولوا»، روان شناس نیویورکی که با آنان در ارتباط بوده است، می گوید: در مدارس علوم دینی، هرگونه سؤالی درباره مسایل جنسی، غالبا با این پاسخ از سوی استاد مواجه می شود که اگر هر روز دعاهای دسته جمعی را بخوانی، بقیه مسایل به خودی خود حل می شود. طی نظرسنجی انجام شده، نود درصد کشیش ها اظهار داشته اند که حداقل هر کدام با یک روحانی مسیحی که تاکنون بر اثر ایدز مرده، آشنایی داشته اند.»(7)

این منبع در پایان، اظهار نظر می کند که «خبر مزبور هر چند با تردیدهایی در محافل کلیسایی روبه رو شده اما نشانگر آن است که مخالفت با غرایز طبیعی انسان در میان اصناف مردم، از جمله روحانیان، چه عواقبی ممکن است در پی داشته باشد. مخالفت کلیسای کاتولیک با ازدواج کشیشان در طول تاریخ کلیسا، موجب مشکلات متعددی برای روحانیان مسیحی بوده است. در این زمینه، کتاب های تاریخی و نیز داستان ها و فیلم های سینمایی، آکنده از رویدادهای سخت و تکان دهنده ای است که بر اثر این تحریم پدید آمده است.»(8) ناگفته نماند که برداشت های غیرواقعی از برخی تعالیم اسلام نیز، گاهی به موضع گیری هایی از این قبیل دامن می زده که نمونه هایی از آن در تاریخ اسلام ذکر شده است.

به هر حال، این دیدگاه به تدریج، از حدّ افراطی سقوط کرد و در دورانی به مرحله تعدیل رسید؛ یعنی ارضای جنسی به صورت معمول و بدون احساس گناه ادامه یافت. در عین حال،مردم مطابق شواهد،عکس وفیلم های آن زمان درکشورهای اروپایی و غربی، وضعیت سنّتی خود را حفظ نمودند و در تمام ابعاد، اعم از اجتماعی و خانوادگی، حریم خانواده را رعایت و از روابط نامشروع پرهیز کردند.

به عنوان مثال، «هومفریس»(9)، در کتاب «میوه ممنوع» سرگذشت دختری به نام «آداهاسکین» را این گونه نقل می کند: «آداهاسکین دختر مردی معدن کار، در سال 1911 در دهکده معدنی کوچکی متولد شد. در سن شانزده سالگی، او را برای کار به لندن فرستادند. در سال 1930 به خانه برگشت. چیزی نگذشت که با جوان قایق رانی که در همسایگی آنان زندگی می کرد، آشنا شد و پس از چندی از او حامله شد. وقتی که دو خانواده از این اتفاق باخبر شدند، بلافاصله مراسم ازدواج دو جوان را برگزار کردند، اما این مراسم درست در لحظات پایانی به هم خورد، زیرا داماد به دلیل ترس از عواقب آن، به دریا گریخته بود. مادر «آدا» نیز که شرم سراپایش را گرفته بود، با وانمود کردن این که نوزاد از آن خود اوست، دختر را از میان فامیل به منطقه دیگری فرستاد.» همان گونه که ملاحظه می شود، قریب هفتاد سال پیش، یعنی در دهه 1930، رفتارهایی از این قبیل چندان شرم آور بود که خانواده ها از داشتن چنان فرزندانی خجالت زده و سر به زیر بودند. اما این شرایط، هم چنان راه انحطاط را پیمود تا به وضعیت کنونی منجرشد. روشن است، مطابق این دیدگاه که پرداختن به امور جنسی و ارضای آن را از هیچ طریقی مجاز نمی داند، سخن گفتن از آموزش جنسی بیهوده است.

دیدگاه دوم

همان گونه که پیش تر اشاره شد، غرب و کشورهای اروپایی، بیش تر سنّت های پیشینیان خود را، به ویژه در مسایل جنسی، به فراموشی سپرده و رویکرد جدیدی در اخلاق جنسی بنیان نهاده اند که می توان آن را «ولنگاری جنسی» نامید. مظاهر این رویکرد در جامعه و آموزش های مدرسه ای متجلّی شده است. در ضمن بحث، ویژگی های این رویکرد به صورت دقیق تر روشن خواهد شد؛ از این رو، مناسب است پیش از هر بحث دیگری، به ریشه های این رویکرد جدید اشاره شود.

مبانی دیدگاه دوم

1 باید دید چه تغییرات ریشه ای در اندیشه غربیان ایجاد شده که به سنّت های خود پشت پا زده و در زندگی خود، طرحی متفاوت و نه چندان جدید و ریشه دار در دوران جاهلیت انسان ها در انداخته اند.

گفته شد این امکان که شرایط کنونی در واکنش به تحمیل های کلیسا و برخی مکاتب دیگر ایجاد شده باشد، چندان بعید نیست؛ زیرا به تدریج که کلیسا حاکمیت سیاسی خود را از دست می داد، اندیشه های آن نیز به فرسودگی می گرایید و مردم هم که زمانی خود را مغلوب آن اندیشه ها می دانستند، خود را آزاد دیدند و تلاش کردند برعکس آموزه های کلیسا عمل کنند. اما بنیادی تر از این سخن، آن است که هر اندیشه ای که در شاخه های گوناگون معرفتی عرضه شده و به منصّه ظهور می رسد، بی ریشه و بریده از اندیشه های اساسی انسان در سایر زمینه ها نیست. به عنوان مثال، تغییر در نحوه نگرش به هستی، مبدأ، انسان، دنیا و عقل می تواند کیفیت بینش انسان در سایر حوزه های علوم انسانی، حتی علوم طبیعی را تحت تأثیر قرار دهد. به بیان روشن تر، اگر انسان به این نتیجه برسد که اخلاق جنسی، که زمانی حرف اول را در این زمینه می زد، صرف تصور یا برداشت هایی است که به فراخور ذهنیت، تصور و محیط در انسان ایجاد شده و هیچ حقیقت مستقلی ندارد، در تغییر دلخواه شیوه عملکرد خود در باب غریزه جنسی، مقدمات و مؤخّرات و آموزش آن تردید نمی کند و همین گونه هم هست؛ یعنی آنچه امروزه مشهود است، ناشی از تغییر نحوه نگرش افراد به مسایل اخلاقی، به خصوص اخلاق جنسی است که البته این به نوبه خود در امور اساسی تری نیز ریشه دارد. در همین زمینه بوده که اخلاق جنسی، به اصطلاح نوینی بنیان نهاده شده و مبنای رویکرد در این باره قرار گرفته است. به تحلیل شهید مطهری رحمه الله در این باب، که به گفته خود او، از مجموع گفته ها و نظرات طرفداران این نظام اخلاقی استنتاج کرده است، اصول و پایه هایی که مکتب جدید (اخلاق جنسی) بر آن بنا شده، عبارتند از:

1 آزادی فردی مطلقا محترم است، مگر آن جا که مزاحم آزادی دیگران باشد (اصل فلسفی)؛

2 سعادت بشر در گرو پرورش استعدادهای اوست. خود پرستی ها و ناراحتی ها، ناشی از آشفتگی غرایز و بالاخص غریزه جنسی است و آشفتگی غرایز از عدم ارضای آن ناشی می شود (اصل تربیتی)؛

3 آتش میل و رغبت بشر در اثر منع و محدودیت فزونی می گیرد و در اثر ارضا کاهش می یابد. برای انصراف بشر از توجه دایم به امور جنسی و جلوگیری از عوارض آن، باید هر قید و ممنوعیتی را از میان برداشت.

روشن است که پرداختن به هر یک از موارد مزبور، به عنوان عوامل بسترساز یا پشتوانه های نظری این رویکرد، مطالعه و تحقیقی جداگانه می طلبد که این مقال جای پرداختن به آن نیست و تنها برخی عوامل مشهود را یادآور می شود. ناگفته نماند هر یک از عوامل زیر نیز به مباحثی دامنه دار نیاز دارد که در این جا به اشاره ای کوتاه در مورد آنها بسنده می شود.

عوامل زمینه ساز دیدگاه دوم:

الف) نظریه فروید

به نظر برخی از روان شناسان و در رأس آن ها «فروید»، مهار غرایز و عدم ارضای شهوات، به ویژه غریزه جنسی، موجب ایجاد عقده های روانی خواهد شد. این دسته از دانشمندان، زمانی مشکلات، خشونت ها، ناهنجاری ها و اضطراب های فردی و اجتماعی را ناشی از قید و بندهای جنسی و غرایز سرکوب شده می دانستند و معتقد بودند برای رهایی از آن همه اضطراب و پریشانی فردی و اجتماعی، باید زمینه رهایی انسان ها از هر قید و بندی را آماده کرد و او را در جهت ارضای کامل جنسی، به هر طریق که بخواهد، آزاد گذاشت.

اما طرفداران این نظریه با ملاحظه یک روی سکه، روی دیگر آن را نادیده گرفته اند. اگر قرار باشد انسان با ارضای غریزه جنسی، خود را از شرّ عقده ها برهاند، باید به این سؤال پاسخ دهد که آیا ارضای این غریزه در هیچ زمانی به حد مطلوب خواهد رسید؟ یعنی آیا زمانی می رسد که افراد بگویند دیگر به ارضای جنسی نیازی ندارند و تمام اضطراب ها و مشکلات آن ها برطرف شده است؟ پاسخ بسیار روشن است. هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد. لذت جنسی دارای دو جنبه جسمانی و روانی است. توان جسمانی آدمی بسیار محدود بوده و ممکن است کسی با یک بار ارضا نیز اشباع شود. اما جنبه روانی، که از آن به هوس یا تنوع طلبی تعبیر می شود، هرگز سیری پذیر نیست. آیا هرگز کسانی که در دوران اقتدار، برای خود حرمسرا داشتند، بدان قانع بودند؟

شهید مطهری پس از بیان مطلبی که مضمون آن نقل شد، در این باره چنین اظهار نظر می کند:

«اشتباه فروید و امثال او، این است که پنداشته اند تنها راه رام کردن غرایز، ارضا و اشباع بی حد و حصر آن است. این ها فقط متوجه محدودیت ها و ممنوعیت ها و عواقب سوء محدودیت ها شده و مدعی اند که قید و ممنوعیت، غریزه را عاصی، منحرف و سرکش می کند. حرفشان این است که برای ایجاد آرامش، باید به آن آزادی مطلق داد. غافل از این که همان گونه که محدودیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده می کند، رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات قرار گرفتن نیز، آن را دیوانه می سازد و چون امکان ندارد که هر خواسته ای برای هر فردی برآورده شود، غریزه او بیش تر سرکوب می شود و عقده روانی بیش تری ایجاد می کند. به عقیده ما، برای آرامش غریزه، دو چیز لازم است: 1 ارضای آن در حد طبیعی؛ 2 جلوگیری از تحریک و تهییج آن. انسان از نظر حوایج طبیعی، مثل چاه نفت است که تراکم گاز درون آن، خطر انفجار به وجود می آورد. در این صورت، باید گاز را خارج کرد و آن را آتش زد. اما فراموش نکنیم که این آتش را هرگز نمی توان با افزودن طعمه سیر کرد.»(10) به بیان دیگر، هر یک از نیازها و غرایز انسان از قبیل گرسنگی و تشنگی پس از رفع نیاز، تا مدتی آرامش یافته و حسرت اولیه اش تسکین می یابد؛ در حالی که ارضای غریزه جنسی، حداکثر اشباع جسمانی ناشی از ناتوانی در ادامه فعالیت را در پی خواهد داشت، ولی آتش التذاذطلبی روان را برافروخته تر می نماید و آن را در حسرت فزاینده تری فرو می برد و تنها تقوا و کفّ نفس قادر است زمام آن را بکشد و جلودار آن باشد. شاید آنچه در دعاها به نقل از معصومان(ع) آمده، اشاره به همین واقعیت باشد که «الّلهمَّ اِنّی أعوذُ بِکَ مِن نفسٍ لاتَشبعُ؛ خدایا از نفس سیری ناپذیر به تو پناه می برم».

به نظر می رسد نظریه فروید عملاً نتوانست مشکلی را بگشاید، بلکه تا حدودی با برداشت های نادرستی که از آن به عمل آمد بر ابعاد مشکل افزوده است. اگرچه خود «فروید» موفق نشد، نتیجه عملی نظریه علمی اش را که با بریدن قید و بندهای جنسی، انسان را از عقده و اضطراب می رهاند، کاملاً ملاحظه کند، ولی همه کسانی که از نزدیک شاهد از هم گسیختگی شیرازه های اجتماعی، افزایش خشونت، اضطراب و تنش های روانی و اجتماعی هستند، قادرند درباره نتایج نظریات او به خوبی قضاوت کنند.

این نکته، بخصوص برای کسانی که تصور می کنند افزایش محرّک های اجتماعی و جنسی به صورت پیوسته برای بیننده و شنونده عادی خواهد شد و از این رو، استفاده آزاد از سایت های ضد اخلاقی در شبکه جهانی ارتباطات (اینترنت) یا روزنامه ها و مجلات مبتذل را در سطح عموم توصیه می کنند تا به این وسیله، از عطش جوانان کاسته شود، قابل توجه است. این راهی است که برخی کشورها رفته اند، اما نه تنها در این جهت موفق نبوده اند بلکه ثمری جز تباهی، خشونت، تحریک و تهییج مداوم، افزایش اضطراب و از هم پاشیدگی خانواده ها حاصل نشده است.

ب) جنبش فمینیسم

از جمله اموری که در جهت بسترسازی بی بند و باری جدید جنسی مؤثر بوده است، «جنبش فمینیسم» و «نهضت طرفداری از تساوی حقوق زنان و مردان» است. مؤسسان و هواداران این اندیشه، با شعار احیای حقوق زنان و برقراری تساوی بین مردان و زنان در زمینه های گوناگون اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی بچه دار شدن و فعالیت های جنسی، افراد زیادی را به سمت این تفکر جذب کرده اند.

ج) نظریه اختلاط (co education)

نظریه اختلاط دختران و پسران در مدارس و مؤسسات آموزش عالی، هر چند ابتدا مطابق اصول روان شناسی و تحقیقات اجتماعی توصیف می شد و فرض بر آن بود که تحصیل مختلط، راه را برای شناخت پیدا کردن دو جنس از یکدیگر باز می کند و مشکل ازدواج را تسهیل می کند، اما به دلیل حذف مسایل اخلاقی و دینی از یک سو و تأکید بر آموزش جنسی در مدارس از سوی دیگر، خسارات ناشی از این گونه اختلاط، به مراتب بیش از منافعی بوده که عاید شد. به هر حال، مطابق این دیدگاه، آموزش جنسی، آن هم با طرح مسایل آمیزش جنسی، باید در متن برنامه های آموزشی و درسی مدارس در تمام سطوح تحصیلی گنجانده شود.

اما به اعتراف برخی محققان غربی، این گونه برخورد با مسایل جنسی، نه تنها دستاورد قابل توجهی به نفع انسانیت به ارمغان نیاورده بلکه زیان های بسیار سهمگینی نیز به او تحمیل کرده است. به گفته «توماس لیکونا» از دانشگاه «مک گیل» کانادا، مطالعه ای که در سال 1993 توسط انجمن امریکایی بانوان دانشگاه انجام شد، نشان داد، از هر پنج نفر دانش آموز، چهار نفر آن ها در معرض آزار جنسی قرار گرفته اند. در نزدیکی «مینیاپولیس»، مادری شکایت می کرد که در سرویس مدرسه، بچه های کلاس سوم و چهارم، دختر کلاس اولی اش را با کلمات هرزه آزار داده و از او درخواست های ناپسندی داشته اند ... . در سن 18 سالگی بیش از یک چهارم دختران و یک ششم پسران از سوء استفاده جنسی رنج می برند. از هر چهار دانش آموز دختر، یک نفر از آن ها توسط معلمان، مدیران، رانندگان سرویس مدرسه، کمک معلمان، گارد امنیتی یا مشاوران مدرسه در معرض جنایت جنسی قرار گرفته است.

آنچه تا اینجا به عنوان مبنای دیدگاه دوم مطرح شد، در واقع، زمینه فکری آموزش جنسی در مدارس را به صورتی ناسازگار با کرامت انسانی فراهم آورده است. تردیدی نیست برای این که آموزش جنسی در چهارچوب انسانی قرار گیرد، لازم است محدوده آن به صورت منطقی و معقول و با پرهیز از هرگونه افراط و تفریط تعیین شود. در عین حال که تعیین این محدوده به کاوشی محققانه و کارشناسانه نیازمند است، اشاره ای به دیدگاه های متفاوت در این باب، می تواند اولین گام در جهت این بررسی باشد.

محدوده اخلاقی آموزش جنسی

شاید یکی از مهم ترین تفاوت های انسان و حیوان درباب مسایل جنسی، مربوط به شرایط اخلاقی باشد که زمان، مکان، نحوه و شرایط اعمال این غریزه را تعیین می کند. به تعبیر دیگر، انسان بودن، اقتضا می کند برای ارضای این غریزه و آموزش آن، حد و مرزهایی قایل شویم؛ یعنی رعایت آنچه امروزه با اصطلاح «اخلاق جنسی» از آن تعبیر می کنند. این موضوع، ما را به شرایط انسانی نزدیک تر می کند و به عکس، فرار از محدودیت های اخلاقی یا آزادی جنسی مرز حیوانیت را به روی انسان می گشاید. اما به نظر می رسد دنیای امروز، عملاً به سوی قلع و قمع ریشه های اخلاقی به پیش می تازد. در عین حال، مصیبت بارتر از بی بند و باری های اخلاقی، از جا کندن ریشه های نظری اخلاق و به تعبیر دیگر، زیر سؤال بردن اصول بدیهی اخلاق است که به مراتب خطرناک تر از پای بند نبودن عملی به آن است. مثلاً نویسنده کتاب هدایت برنامه به سوی آموزش جنسی در کالیفرنیا می نویسد: درست یا نادرست در رفتار جنسی، مانند درست و نادرست در نام و آدرس افراد است.(11)

این گونه موضع گیری، که هر چند به ظاهر نام خنثی را یدک می کشد اما در واقع ضداخلاقی است و همچنین طرح غیرمستقیم بودن آموزش جنسی، که اندکی بعد توضیح داده خواهد شد، و آموزش جامع جنسی، اثر بسیار مخربی بر کشورهای دست اندرکار داشته است. به عنوان مثال، یکی از دانشمندان غربی در این زمینه می گوید: «در سال 1986 مطالعه دانشگاه «هاپکینسون» نشان داد که آموزش جامع جنسی، میزان حاملگی را کاهش نداده است. در سایر تحقیقات نیز، همین نتیجه تکرار شد. «لو هاریس پل» در تحقیقات خود در سال 1986 به این نتیجه رسید که نوجوانانی که واحدهای آموزش جنسی جامع، از جمله راه های جلوگیری از حاملگی را گذرانده اند، بیش تر به مجامعت روی آورده اند تا کسانی که این واحدها را نگذرانده اند.»(12)

اما سؤالی که رخ می نماید این است که محدوده اخلاقی چگونه و بر چه اساسی باید تعیین شود؟ صرف نظر از مباحث تخصصی که آیا اخلاق حقیقت بنیادین و مستقلی دارد یا ذوق و سلیقه افراد آن را تعیین می کند، که در فلسفه اخلاق به آن پرداخته می شود، به نظر می رسد مبادی اخلاقی از فطرت و سرشت انسان، سرچشمه می گیرد و باید در تعیین قلمرو اخلاق جنسی مورد توجه باشد، ولی این امر به کلی نادیده گرفته می شود.

به هر روی، موضوع تعیین محدوده اخلاق جنسی تا چندی پیش دغدغه خاطر بسیاری کشورها از جمله کشور انگلستان بود. «یک دهه پیش، دولت بریتانیا در بخشنامه شماره 87/11 تلاش کرد مستقیما به این سؤال پاسخ دهد که اصولاً محدوده اخلاق جنسی کجاست. در آن بخشنامه، تصریح شده بود که تدریس جنبه های فیزیکی رفتار جنسی، باید در محدوده چهارچوب روشن اخلاقی قرار گیرد؛ محدوده ای که در آن دانش آموزان به اهمیت خود کنترلی، کرامت و پاس داشتن حرمت خود و دیگران توجه کنند. باید کمک کنیم که دانش آموزان خطرات جسمانی،عاطفی و اخلاقی ناشی از لاابالی گری و روابط ناپایدار جنسی را تشخیص دهند. مدارس باید پسران و دختران را تشویق کنند که در امور جنسی مسئولانه عمل کنند. باید به دانش آموزان کمک کرد تا منافع ازدواج پایدار و زندگی خانوادگی و مسئولیت های والدین را احساس کنند ... در هیچ شرایطی، نباید در آموزش های مدرسه ای، از همجنس بازی حمایت شود، به گونه ای که آن را یک هنجار جلوه داده یا مورد تشویق قرار دهد.

این گونه گفتار، حاکی از دو نگرش متضاد زمان حاضر و یک دهه قبل در بریتانیا است. در سال های اخیر، تلاش چندانی در جهت تعیین چارچوب اخلاقی برای آموزش جنسی صورت نگرفته است. این امر منحصر به بریتانیا نبوده، در کانادا و امریکا نیز امر به همین منوال بوده است.»(13)

همان گونه که اشاره شد، یکی از مسایل ضروری و فوری در شرایط حاضر، تعیین محدوده اخلاق جنسی است. اما به دلایل فراوان، از جمله نحوه نگرش های سیاسی، اجتماعی، دینی و سنّتی، نمی توان انتظار داشت که به محدوده روشن و مورد اتفاق همگان دست یابیم. به تعبیر دیگر، مشکل است بتوان دسته بندی واحدی را معرفی کرد که مواضع موجود راجع به کیفیت چارچوب اخلاقی را مفصلاً ترسیم کند، اما دیدگاه های کنونی عبارتند از: دیدگاه محافظه کارانه و لیبرالیستی و دیدگاه دینی و غیردینی. به عقیده محافظه کاران، ارزش های سنّتی بسیار محترم است و اگر بنا باشد در آن ها تغییری رخ دهد، باید با آرامی و با رأی بالای مردم صورت گیرد.

اما لیبرال ها توجه زیادی به سنّت ها نمی کنند و بر آموزش جنسی در مدارس تأکید دارند. در عین حال، به عقیده «دیوید کار»، آزادی آموزش جنسی حتی با معیار لیبرال دمکراتیک الحادی تا این حد قابل قبول نیست. اخلاق جنسی لیبرال، برای تجویز یا ممنوع کردن این امور، وظیفه دارد بر سنّت ها، زمینه های دینی و غایت رشد انسان، که همان اخلاق با فضیلت است، تکیه کند.

سکولاریست ها که ممکن است محافظه کار یا لیبرال باشند معتقدند که ارزش های دینی، تناسب چندانی با جوامع مدرن امروزی ندارند و باید کنار گذاشته شوند.

دیدگاه مذهبی که غالبا محافظه کارانه بوده، اما ممکن است لیبرالیستی هم باشد معتقد است که گفت وگوی عقلانی در این زمینه ضروری است، اما در عین حال، عقل به تنهایی کافی نیست، بلکه باید از کتب مقدس و علومی که مؤمنان و رهبران آن ها طی سال ها مطالعه و تحقیق به آن دست پیدا می کنند، استفاده کرد.

تا این اواخر، در انگلستان، مطلب چندانی درباره آموزش جنسی مدارس با دیدگاه دینی نوشته نشده بود. تنها یک سلسله مطالب برای خوانندگانی که اعتبار مواضع دینی را از قبل پذیرفته بودند، نوشته می شد. اما در سال های اخیر، توصیه های فراوانی از جانب مربیان آموزش جنسی، اعم از آن ها که مذهب خاصی را باور دارند یا ندارند، دریافت شده است که نگرش دینی باید مورد توجه قرار گیرد. علاوه بر این، گفته شده که مذهب به صورت فزاینده ای تبدیل به ابزار تعیین هویت افراد می شود.

اولین اقدام اساسی کسانی که به سنّت های دینی ایمان دارند، تلاش برای به توافق رسیدن بر سر منظر دینی واحد در باب آموزش جنسی بود که حاصل آن توافق اعضای شش مذهب بزرگ انگلستان و صدور بیانیه بود.(14) این بیانیه، آموزش جنسی معاصر، یعنی اصول فهرست شده رایج در آموزش جنسی، را به نقد کشیده و برای آن چارچوب اخلاقی بیان می کند. این چارچوب به عفت و پاکدامنی و بکارت قبل از ازدواج و همچنین ایمان و وفاداری در محدوده ازدواج توصیه کرده و تخلف جنسی از محدوده ازدواج و فعالیت های همجنس بازی را منع و از مسئولیت و ارزش های والدین حمایت کرده و توصیه می کند که همگان به پدر و مادر خود احترام بگذارند، از آن ها اطاعت کنند و نسبت به مراقبت آن ها در دوران پیری و ناتوانی احساس مسئولیت نمایند. همچنین رابطه بین زوج و زوجه را مبتنی بر احترام و عشق می داند.(15)

نقد آموزش جنسی در جهان غرب

امروزه دو نوع رویکرد بنیادی نسبت به آموزش جنسی وجود دارد که شاید بتوان گفت دغدغه اصلی در این رویکردها فراگیر شدن فساد جنسی است؛ یعنی در هر یک از این دو رویکرد، تلاش شده مفاسد این نحوه آموزش به حداقل کاهش یابد، اما برخی از آن ها هیچ توفیقی کسب نکرده اند. این دو رویکرد عبارتند از: «آموزش غیرمستقیم» و «آموزش مستقیم».

رویکرد آموزش غیرمستقیم، با شعار «خودنگهداری نه، امّا...» درصدد است دو امر را به دانش آموزان تفهیم کند: اول، خویشتن داری تنها راه اجتناب از حاملگی، ایدز و سایر امراض مقاربتی است. دوم، اگر دانش آموزی از جهت جنسی فعال است و قادر به خویشتن داری نیست، می تواند با استفاده پیوسته و به جا از کاندوم این خطر را کاهش دهد. این الگوی مختلط که هم اکنون نیز در بسیاری از مدارس دولتی و خصوصی رایج است، برای بسیاری از مردم تبدیل به یک باور شده است. اما بررسی ها نشان می دهد در این الگو، مشکلات بنیادی وجود دارد. مشکل اساسی این است که این الگو پیامی دوگانه ارسال می کند و مضمون آن چنین است که ارضای جنسی را ترک کن، اما برای ارضای آن راه نسبتا امنی وجود دارد. این گونه آموزش در واقع آموزش غیرمستقیم جنسی است که تأثیر منفی آن کم تر از آموزش مستقیم نیست. تأکید این گونه آموزش نیز، بر خود تصمیم گیری است، نه بر تصمیم شایسته گرفتن. بنابراین، آموزش غیرمستقیم از جهت اخلاقی و بهداشت عمومی قابل توجیه نیست.

اما رویکرد آموزش مستقیم به معنای کمک به جوانان برای رسیدن به امنیت، سعادت و منش است. هدف این رویکرد، آموزش عفت است. این رویکرد سه امر را توصیه می کند: 1 خویشتن داری جنسی تنها راه سلامت بهداشتی بوده و از نظر اخلاقی گزینه ای مسئولانه برای جوانان مجرّد است. 2 بر خلاف آنچه در بالا بیان شد، کاندوم نمی تواند ارضای جنسی قبل از ازدواج را تبدیل به ارضایی مسئولانه کند، زیرا نمی تواند سلامت جسمانی آدمی و سلامت عاطفی و اخلاقی او را تأمین کند. 3 تنها راه درست سلامت جنسی، ارضای آن از طریق برگزیدن همسر و شریک زندگی است؛ کسی که فقط با شما رابطه جنسی داشته باشد. اگر از مجامعت قبل از ازدواج پرهیز کنید، شانس زیادتری برای سلامت و توانایی فرزنددارشدن خواهید داشت. هر چند این دیدگاه با دیدگاه دینی بسیار نزدیک است، اما بزرگ ترین مشکل آن این است که این سؤال مهم را بدون پاسخ گذارده است که برای جوانانی که قادر به خویشتن داری نیستند، چه چاره ای باید اندیشید؟

برای اصلاح جامعه ای که لذت بخشی برای او تبدیل به فلسفه زندگی شده و تمام رسانه های گروهی و تبلیغات تجاری با آن همراه شده است، راهکارهایی ورای تغییر آموزش های جنسی رسمی نیاز است.

ضرورت آموزش جنسی

به نظر می رسد ضرورت های زمان، لزوم اطلاع رسانی صحیح و جلوگیری از اطلاعات انحرافی و ده ها دلیل دیگر، ضرورت طراحی یک برنامه درسی مناسب را توجیه می کند. برخی از این دلایل به شرح زیر است:

الف) در دوران پیش دبستانی: هر که با کودکان سر و کار داشته باشد، می داند کودک اصولاً کنجکاو و پیوسته درصدد طرح سؤال است. یکی از سؤال هایی که معمولاً کودکان در سنین پایین می پرسند، درباره نحوه پیدایش و تولدشان است. به طور طبیعی، کودک در پی یافتن پاسخ های سؤالاتش است. چنین نیست که با پاسخ ندادن، از کنجکاوی او کاسته شود. او سؤالش را آن قدر تکرار خواهد کرد تا پاسخی بشنود.

ب) کودکان بسته به شرایط محیطی، با پدیده هایی روبه رو می شوند که برایشان سؤال برانگیز است و می خواهند جواب سؤالهایشان را بدانند.

ج) هر یک از دختران و پسران در دوران بلوغ، با تغییراتی اساسی در وضعیت جسمانی و روانی خود روبه رو می شوند. آیا برای آنان سؤال برانگیز نیست که چرا و چگونه این اتفاقات می افتد؟ چه کسی باید به این سؤالات پاسخ دهد؟ آیا نوجوان حق ندارد پاسخ سؤالات مربوط به خود را بداند؟ اگر نیاز به دانستن ضروری نبود، مطابق حکمت الهی اصلاً سؤالی به ذهن کسی نمی رسید.

د) مواردی دیده شده که دختران نسبت به پسران و به عکس، نگرش نادرستی دارند. گاهی آن ها را موجوداتی فرشته صفت و گاهی در زمره دیوان و ددان می دانند. به راستی، آیا لازم نیست این نگرش ها تعدیل شود و درک درست آن ها از یکدیگر به دست آید تا هر یک بداند در جامعه، محیط کار و زندگی آینده با چه کسی مواجه است. عاملی که می تواند بسیاری از ناسازگاری ها را ایجاد کند، طلاق ها و کج خلقی های زیادی به وجود آورد و خانواده ها را تباه کند و یا موجب سعادت و خوشبختی خانواده ها شود. آیا لازم نیست برای ایجاد خانواده و جامعه سالم، تلاش شود؟

ه) آیا گرایش پسران و دختران در دوران بلوغ به عشق های افراطی و سقوط در دره های خطرناک بی عفتی، اقتضا نمی کند که پیش از واقعه با آگاهی دادن چاره اندیشی کنیم؟ چه کسی به این سؤالات دختران و پسران پاسخ می دهد؛ آیا عاشقی جرم است؟ آیا دوستی بین پسر و دختر گناه است؟ اگر عاشق باشم چه باید بکنم؟ و ... اگر مدیری بپندارد که با اجبار و تحمیل، می توان از طرح و بروز آنها جلوگیری کرد، سخت در اشتباه است. این مبارزه، افراد را در اندیشه خود پایدارتر خواهد کرد.

به راستی از چه راهی جز آموزش می توان خطرات خود ارضایی یا همجنس بازی را به دختران و پسران یادآور شد و راه های خویشتن داری و تأخیر تا وقت مناسب را به آن ها آموخت؟

و) بعضا دیده می شود دختر و پسری پس از ازدواج فهمیده اند که ازدواج آن ها به لحاظ پزشکی،قانونی یا شرعی نادرست بوده و نباید با یکدیگر ازدواج می کرده اند. به راستی،اگر نهاد تعلیم و تربیت، پاسخ گوی این مسایل نباشد، کدام نهاد باید به آنها پاسخ دهد؟

آموزش و پرورش با طراحی و اجرای برنامه درسی مناسب می تواند کمک زیادی به کاهش این مشکلات نماید، ولی باید از هرگونه افراط یا تفریط در طرح چنین مباحثی، خودداری شود. از این رو، توصیه می شود مربیان و معلمانی که این مباحث رامطرح می کنند، اولاً خود آموزش دیده و ثانیا، متعهد و دلسوز باشند.

ز) علاوه بر موارد مزبور، این موضوع در سطح بین المللی نیز مطرح است و طبیعتا دیدگاه دینی می تواند در این جهت پاسخ مناسبی ارایه دهد. با رعایت دقت و احتیاط و روشن بینی در برنامه ریزی و توجه جدّی به عفت عمومی، حفظ متانت و حیا می توان طرحی ارایه داد که پاسخگوی نیازهای جامعه امروز باشد؛ طرحی که با مشارکت گروهی از روان شناسان، جامعه شناسان، فقهای آگاه به شرایط زمان و افراد مجرّبی که سالیان دراز عمر خود را در راه تعلیم و تربیت صرف کرده اند، تهیه شده باشد. از این طریق است که می توان محتوا و همچنین شیوه های مناسب برای آموزش آن را بررسی کرد.

اکنون که دنیا به دهکده ای کوچک تبدیل شده، سزاوار است از واقعیاتی که در سایر کشورها می گذرد و ما از نزدیک شاهد آن هستیم عبرت بگیریم و از حوادث تلخ و غمبار آینده، که در صورت سهل انگاری حتما رخ خواهد داد، جلوگیری کنیم.

ح) عطش رو به افزایش نوجوانان و جوانان نسبت به کسب اطلاعات جنسی، بلوغ و مسایل مربوط به آن.

ط) افزایش محرک های جنسی ناشی از محیط، تغذیه و بلوغ زودرس.

دیدگاه سوم

دیدگاه سوم، دیدگاه اسلام نسبت به آموزش جنسی است که با توجه به منابع اسلامی مورد بررسی قرار می گیرد. ضمن این که به دلیل اشتراک و وحدت نظر مکاتب وحیانی در مسایل اساسی، آنچه را در باب نظر اسلام بیان می شود، تا حدودی می توان به سایر مکاتب وحیانی نیز نسبت داد؛ هر چند نمی توان گفت تمام نظرات آن ها در این زمینه با اسلام کاملاً منطبق است. به عنوان مثال، «آنتونی کلارک»، که آموزش جنسی را با دیدگاه کاتولیک رومی می نگرد، معتقد است آموزش جنسی در مذهب کاتولیک با برترین آرمان ها و مبتنی بر تعالیم کلیسا در این باره محقق می شود که انسان حقیقی کیست؟ به عقیده او، آموزش جنسی را نباید از آموزش اخلاقی جدا دانست، بلکه بایدآن را بخشی از آموزش اخلاقی پنداشت.

قرآن کریم نیز به عنوان کتاب هدایت،تربیت وآموزش، برخی موضوعات مربوط به مسایل جنسی را با صراحت یا کنایه بیان کرده است. تعابیری از قبیل: «اُحِلّ لکم لیلةَ الصّیامِ الرفثُ اِلی نسائِکم»(16)، «خَلقَ لَکم مِن اَنفسِکم اَزواجا لتسکُنوا اِلیها»(17)، «و کواعبَ اَترابا»(18) و صدها آیه دیگر از این قبیل، گواه روشن این مدعاست.

یکی از اندیشمندان تعلیم و تربیت اسلامی، طی مقاله ای در فصلنامه «تعلیم و تربیت» می گوید: «خدای متعال در قرآن فرموده هر چیزی جفت آفریده شده و زن به عنوان همسر یا دوست مرد از گل او سرشته شده است. به همین دلیل، این دو جنس به صورت ذاتی به یکدیگر علاقه دارند.»

بی تردید، خدای حکیم در هنگام خلقت هر موجود، ابزار مورد نیاز برای زندگی و کمال را به صورت فطری، در آن به ودیعت نهاده است؛ مثلاً، در آدمی احساس نیاز ایجاد کرده و راه های تأمین آن نیازها را نیز تعیین کرده است: «رَبّنا الّذی اَعطی کُلَّ شیءٍ خَلقه ثُمَّ هدی؛ پروردگار ما کسی است که همه موجودات را نعمت وجود بخشید و سپس به راه کمال هدایت کرد.»(19)

در تعالیم اسلام غریزه جنسی و اهمیت آن به عنوان یک حقیقت مسلّم پذیرفته شده و برای ارضای آن، راه هایی پیشنهاد شده است. اصلاً حکیمانه نیست که خدای متعال نیازی را در آدمی ایجاد کند، اما راه های اشباع آن را ببندد.

نگرش اسلام به غریزه جنسی

پذیرش اصل غریزه جنسی

غریزه جنسی به عنوان یک واقعیت پذیرفته شده و برخی کارکردهای آن عبارتند از:

الف) بقای نسل بشر: «وَاللّهُ جَعلَ لکم مِن اَنفسِکم اَزواجا و جَعلَ لکُم مِن اَزْواجِکُمْ بَنینَ و حفدةً؛ خداوند برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید و از راه همسرانتان، فرزندان و نوادگانی برای شما خلق نمود.»(20)

ب) تأمین آرامش: «هو الّذی خَلقَ لکم مِن اَنفسِکم اَزواجا لتَسکُنوا اِلیها؛ خدای شما کسی است که از خود شما برایتان همسرانی آفرید، تادر کنار آنان بیارامید.»(21)

ج) حفظ عفت: «مَن اَحبَّ اَن یَلقیَ اللّهَ طاهرا مطهّرا فلیتعفّف بزوجةٍ؛ کسی که دوست دارد پاک و طاهر به لقای الهی نایل گردد، باید با انتخاب همسر، موجبات عفت و پاکی خود را فراهم آورد.»(22)

نحوه ارضای غریزه جنسی

الف) توصیه به ازدواج و مذمّت شیوه های رهبانی و انتخاب عزوبت:

نقل شده است که روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله احوال قیامت را برای مردم توصیف نمودند. پس از آن، دو نفر از مسلمانان به منزل «عثمان بن مظعون» آمدند و با یک دیگر قرار گذاشتند روزها روزه بگیرند و شب ها عبادت کنند، در بستر نخوابند، گوشت نخورند، با زنان نزدیکی نکنند، عطر استعمال ننمایند و ... . وقتی این خبر به رسول اللّه صلی الله علیه و آله رسید، فرمودند: من به چنین روشی مأمور نیستم. آنگاه فرمودند: نفس شما به گردن شما حق دارد ... من، هم عبادت می کنم، هم می خوابم، هم افطار می کنم، گوشت و چربی می خورم و سراغ زنان می روم. هر کس از سنّت من اعراض کند از من نیست،(23)... ترک مراوده با همسر در دین من نیست. ایشان در روایت دیگری می فرمایند: «بدترین شما عزب های شما و پست ترین مردگان شما نیز عزب هایند.»(24)

ب) ارضای جنسی از طریق ازدواج و انتخاب همسر.

تعیین وظیفه برای والدین

الف) توجه دادن والدین به این که تا اطمینان به خواب بودن فرزندان ندارند، از هر اقدام جنسی امتناع کنند.

ب) جلوگیری از بلوغ زودرس اطفال. برای این منظور، می توان اقداماتی از قبیل جدا کردن بستر فرزندان: «فَرّقوا بینَ اولادِکم فِی المضاجعِ اذا بلغوا عشرا؛ وقتی فرزندان شما ده ساله شدند، بستر خواب آن ها را از یکدیگر جدا کنید»، کسب اجازه هنگام ورود به اتاق خواب والدین، حرمت بوسیدن کودک ممیّز توسط نامحرم و... را انجام داد.

خویشتن داری

در این راستا استفاده از شیوه های مهارکننده فردی مثل پوشیدن چشم از نامحرم، تضعیف قوّه باه از طریق روزه گرفتن، در اختیار گرفتن اندیشه و قدرت خیال توصیه می شود. حضرت عیسی علیه السلام به حواریون فرمودند: «حضرت موسی علیه السلام شما را از زنا نهی کرده است، ولی من می گویم فکر آن را هم به دل راه ندهید؛ زیرا کسی که اندیشه آن را در دل بپروراند، مانند کسی است که در خانه نقش و نگار شده آتش بیفروزد؛ اگر آتش خانه را نسوزاند، نقش و نگار آن را از بین می برد.»(25)

مهار اجتماعی

برای تحقق این امر اجرای راهکارهای ذیل توصیه می شود:

الف) استفاده از شیوه های مهار اجتماعی همانند امر به معروف و نهی از منکر.

ب) سالم نگه داشتن جامعه از عوامل محرّک جنسی.

حدّ و تعزیر

تعیین مجازات حد و تعزیر برای اعمال جنسی که از راه غیرشرعی محقَّق می شود.

ذکر این نکته ضروری است که حکومت اسلامی وظیفه دارد برای سالم سازی محیط اجتماعی، زمینه های ازدواج جوانان را همراه با ایجاد اشتغال و درآمد برای آنان مهیا نماید.

به این ترتیب، درباب تبیین نظر اسلام درباره آموزش جنسی، می توان گفت، اسلام، فی الجمله با آموزش جنسی موافق است و حتی آن را لازم می داند و توصیه می کند، والدین در موقعی که با یکدیگر خلوت می کنند، ملاحظات اخلاقی را رعایت کنند و همواره به فرزندان خود استیذان (اجازه گرفتن هنگام ورود به اطاق خواب والدین)، مسایل احتلام، حیض، بلوغ، جداخوابی، حرمت بوسیدن کودکان ممیّز توسط نامحرم و مانند آن را بیاموزند.

محتوای پیشنهادی درس آموزش جنسی

در باب تعیین محتوا، دو سؤال مهم مطرح است: نخست آن که محتوای مناسب با این موضوع کدام است و دوم آن که نحوه ارایه آن چگونه باید باشد؟

یکی از مسایل بحث انگیز در میان برنامه ریزان آموزشی غرب، این بوده است که پس از پذیرش اصل آموزش جنسی، محتوای آن را چگونه باید تعیین کرد. به عنوان مثال، در سال 1992، انجمن برنامه ریزی خانواده با همکاری مسئولان آموزش بهداشت، نشستی ترتیب داد و از 24 مربی آموزش جنسی از ادیان متفاوت دعوت به عمل آورد و تلاش کرد مسایل جنسی را بررسی نماید. در آن جلسه، این نتیجه حاصل شد که این مطالب تحت عنوان «آموزش جنسی» مطرح شود: احترام گذاشتن به یکدیگر، پذیرش تفاوت ها، دین و تحولات اجتماعی، تساوی حقوق زن و مرد، رابطه و ازدواج، همجنس بازی، مجامعت و ناتوانی جنسی و عزوبت. در ضمن این بیانیه، حقوقی نیز برای دانش آموزان در نظر گرفته شد. از جمله در آن آمده بود که یکی از حقوق شاگردان بر مربیان آموزش جنسی، این است که اطلاعات کامل، دقیق و عینی درباره رشد و تولید مثل، تحت عناوین رسش، والدین، جلوگیری از بارداری، نگه داری کودک و مسئولیت پدران و مادران به دانش آموزان ارایه کنند.(26) البته به درستی روشن نیست که برنامه درسی بالا، برای کدام گروه سنّی و تحصیلی توصیه شده است. آنچه در زیر می آید محتوای درسی پیشنهادی است که تلاش شده منطبق با نیازهای اجتماعی و مبانی دینی باشد.

نخست، لازم است دو نکته یادآوری شود:

1 برای ارایه طرح نهایی، باید از دیدگاه جمعی از صاحب نظران در زمینه های علوم تربیتی، روان شناسی، جامعه شناسی، فقه و تعلیم و تربیت استفاده کرد.

2 طبیعی است که برای ارایه این طرح، باید متغیرهایی از قبیل جنسیت، سن، محیط زندگی (محل و منطقه سکونت)، مقطع تحصیلی و مانند آن مورد توجه باشد. مربیان و برنامه ریزان هر شهر یا استان، باید با توجه به عوامل مزبور و شرایط محیطی و جغرافیایی، سرعت یا کندی بلوغ و میزان وجود محرّک های جنسی، برنامه آموزشی جداگانه ای متناسب با شرایط منطقه ارایه نمایند. بنابراین، آنچه در این جا بیان می شود، عام و کلی است.

معیارهای پیشنهادی برای درس آموزش جنسی:

الف) توجه به تلقی هر یک از دو جنس نسبت به یکدیگر و تلاش در جهت تعدیل این تلقی.

از آن جا که دختر و پسر دو عضو از یک پیکرند، نحوه تلقی آنها از یکدیگر تأثیر مهمی در نحوه رابطه آن ها دارد، انتظارات آن ها از یکدیگر را متعادل و متناسب می نماید و دور نمای زندگی آینده را برای هر یک روشن و ازدواج را تسهیل می کند.

ب) تعدیل احساس دگرخواهی و عشق افراطی.

مطابق تجربه های جوانی و بیان روان شناسان، نوجوانان دختر و پسر در ایامی از عمر خود، به ویژه دوران بلوغ، به عشقی افراطی گرفتار می شوند؛ به این معنا که با صرف نظر از این که طرف مقابل او چه کسی است، نسبت به او عمیقا عشق می ورزدوبه مصداق ضرب المثل «عشق، آدمی را کر و کور می کند»، تمام بدی های او را خوبی و زیبایی می پندارد و از دیدن یا شنیدن حقایق ناخوشایند درباره معشوق طفره می رود.اگراین عشق افراطی تعدیل نشود،سرانجام آن روشن نیست. مربیان مجرّب ضمن این درس، به دانش آموز می آموزند که چگونه مسیر این محبت را تعیین نماید و در جهت متعادل کردن و ارضای صحیح آن تلاش کند.

ج) بیان حالات روانی. عشق و خشم، توقع و انتظارات، توانایی ها و کاستی ها و خلاصه مجموعه ویژگی های یک جنس برای جنس دیگر، باید تبیین شود.

د) تبیین تغییرات و تحولات جسمی روانی دوران بلوغ. تغییر در غده های جنسی، گونادها، تغییر در حالات روانی، احتلام در پسران و قاعدگی در دختران و عوارض هر یک و آگاهانیدن آن ها از قاعدگی و احتلام و مانند آن باید بیان شود.

ه) آموزش وظایف شرعی و بهداشتی دختران در حین قاعدگی، که در دو بخش وظایف دختران پیش از ازدواج و وظایف آنان پس از ازدواج قابل بحث است.

و) تبیین صحیح خودارضایی و خطرهای آن، خویشتن داری و تأخیر ارضا تا زمان مناسب؛

ز) پرهیز از تهییج و تحریک غریزه جنسی در اندیشه، ذهن یا از طریق چشم و گوش و نظر بازی و مانند آن؛

ح) تبیین شیوه های صحیح همسرگزینی، ویژگی های همسر مطلوب و نحوه شناختن او؛

ط) تبیین مسئولیت هر یک از زن و شوهر نسبت به یکدیگر، تلاش در جهت تربیت کودک به صورت مشترک، حق آن ها نسبت به یکدیگر، و حق فرزندان بر والدین؛

ی) تشریح راه های جلوگیری از حاملگی ناخواسته، توجه به فاصله های لازم بین تولد کودکان، و تنظیم خانواده متناسب با سن و مقتضیات فراگیر؛

ک) بیان مراحل تبدیل نطفه به جنین، نحوه انتخاب تخمک توسط اسپرم، نحوه تغذیه کودک در دوران جنینی، تأثیر رفتارهای مادر بر جنین و همچنین تأثیر غذا و حالات روانی مادر بر او؛

ل) تبیین قبح همجنس بازی، امراض مقاربتی هم چون سفلیس، سوزاک، ایدز و راه های مقابله با آن ها؛

م) هشدار به دختران از اغفال و دستبرد گوهر عفت و یادآوری خطر روابط ممنوع؛

ن) تشریح شرایط زمانی و مکانی مقاربت، مقاربت در ایام حیض و کفّاره آن؛

س) بیان عواقب سقط جنین و کفّاره آن؛

ع) تبیین مسایل مربوط به تجاوز به عنف، زنای محصنه و... .

باید توجه داشت که نظر به فراوانی عناصر دخیل و متغیرهای فراوان در تعیین محتوای آموزشی برای هر مقطع، جنس و گروه سنّی خاص و لزوم دقت در آن، لازم است در اولین گام، طرح آموزشی از متخصصان علوم تربیتی، روان شناسی، جامعه شناسی و مربیان کارآزموده و مجرّب استفاده کرد.

در پایان تذکر دو نکته ضروری به نظر می رسد:

1 - لزومی ندارد این محتوا به صورت کتاب یا جزوه ای مستقل تهیه شود، بلکه می توان آن در میان مباحث سایر کتاب های درسی توزیع کرد؛ به گونه ای که هیچ حساسیتی را در پی نداشته باشد.

2 - طرح آموزش جنسی دست کم در سه مرحله قابل اجرا است: 1 در سطح خانواده های دانش آموزان و توجیه اعضای خانواده و اولیاء؛ 2 در سطح مربیان جهت پی بردن به ضرورت کار و عدم مقاومت در برابر آن 3 در سطح دانش آموزان.

فهرست منابع

الف) منابع فارسی و عربی

1 - شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 14.

2 قاسمی، حمید، اخلاق جنسی از دیدگاه اسلام، چاپ سازمان تبلیغات اسلامیتهران، 1373.

3 کوچتکف و. د. و دیگران، روان شناسی و تربیت جنسی کودکان و نوجوانان، ترجمهمحمد تقی زاده، تهران، بنیاد، 1369.

4 - متقی فر، غلامرضا، تفاوت های جسمانی و روان شناختی دختران و پسران دراسلام و روان شناسی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مؤسسه آموزشی و پژوهشیامام خمینی؛ 1377.

5 - محمدبن کلینی، یعقوب، اصول کافی، ج 5.

6 - مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 103.

7 مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، 1369، ج4.

8 ، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، تهران، صدرا، 1370.

9 ، مسأله حجاب، تهران، صدرا.

10 نوری، محمدبن حسین، مستدرک الوسائل، ج 14.

11 نشریه پگاه حوزه، پیش شماره یک. اردیبهشت 1379.

ب) منابع لاتین

1 - Ibid.

2 - Lickona Thoma. values education contemporay approaches. (cours pack) nam ofreading: where sex education went wrong. department of culture and values ineducation. 1993 Nov.

3 - Muslim education quarterly, winter issue, v.15,n.2 (1992).

 


1. متقی فر، غلامرضا؛ تفاوت های جسمانی و روان شناختی دختران و پسران در اسلام و روان شناسی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1377، ص97

2. کوچتکف و. د و دیگران، روان شناسی و تربیت جنسی کودکان و نوجوانان، ترجمه محمد تقی زاد، تهران، بنیاد، 1369، ص6.

3. Muslim Education Quarterly. Winter issue, V. 15, n.2 (1992) P.5.

4. Education in sex relationships.

5. مطهری، مرتضی؛ اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، تهران: صدرا، 1370، ص12.

6. مطهری، مرتضی؛ آشنایی با قرآن، تهران: صدرا، 1369، ج4، ص18.

7. نشریه پگاه حوزه، پیش شماره 1، اردیبهشت 1379، ص22.

8. نشریه پگاه حوزه، پیش شماره 1، اردیبهشت 1379، ص22.

9. Humphries (forbidden fruit).

10. مطهری، مرتضی؛ مسأله حجاب، تهران: صدرا، ص120 و 121.

11. Lickona Thomas - Values Education contomporary approaches (cours pak): where Sex education went wrong. department of culture and Values in education - 1993. Nov.

12. Ibid.

13. Ibid. p.9

14. آکادمی اسلامی، 1991، ص8 .

15. آکادمی اسلامی، 1991، ص8 .

16. بقره/187.

17. روم/21.

18. نبأ/33.

19. طه/5.

20. نحل/72.

21. روم/21.

22. مستدرک الوسائل، ج14، ص149.

23. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج5، ص494.

24. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج103، ص340.

25. شیخ حُرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج14، ص340.

26. Ibid, P. 9.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان