درسهایی برای زندگی که هیچگاه به آنها فکر نکرده اید
با این بخش از دلگرم همراه باشید تا با درس هایی برای داشتن زندگی بهتر آشنا شوید.
کارهای خوب را بدون چشمداشت انجام دهید
ما باید در دنیا کارهای خوب انجام دهیم، اما نه به این دلیل که نتیجه خوبی عایدمان شود. چنین دیدگاهی خیلی بچگانه است. فقط بچهها و آنهایی که تازه شروع به کار کردهاند اینطور فکر میکنند. آنها هستند که در ازای کارشان به پاداش یا تنبیه نیاز دارند. وقتی ابعاد زندگیمان را گستردهتر میکنیم، آگاهیمان بالاتر میرود، همه اینها فراموش میشود. آنوقت دیگر هر کاری که فکر میکنیم به نفع دیگران است یا مطابق با آگاهیمان است انجام میدهیم.
و در مقابل هیچ چشم داشتی نداریم.اگر به تاریخ جهان نگاه کنیم، همه آنهایی که کار نیک انجام میدادهاند با همان سطح نیکی پاسخ نمیگرفتند. بعنوان مثال، مسیح را در نظر بگیرید. او در همه طول زندگی خود تلاش کرده بود نمونه کاملی از نیکی باشد اما هیچ پاداش قابلتوجهی در نتیجه آن عایدش نشد. حداقل تا زمانیکه زنده بود. و بودا که برای دنیا و مردمانش چه خوبیها که انجام نداده بود اما تحت آزار و اذیت بسیار قرار گرفت. یا حتی گاندی؛ او برای نیکی کردن به کشور و مردمش و ایجاد صلح و دوستی بین معتقدین مذهبی در هند تا پای جان پیش رفت اما در عوض چه عایدش شد؟
یک گلوله! آدمهای بسیار زیاد دیگری مثل کندی و ابراهان لینکلن برای امریکا. همه این آدمهای خوب. با تمام وجود برای ایجاد عدالت در جهان و صلح در میان مردمان جهان تلاش کردند اما باوجود همه آن خوبیها عاقبتی بسیار ناراحتکننده عایدشان شد.
پس همه کارهای خوبی که انجام میدهیم ممکن است – حداقل در این دنیا – عاقبت خوبی برایمان نداشته باشد. بنابراین توقع نداشته باشید که اگر سالم غذا خوردید، همه زندگیتان آرام و بیدغدغه پیش رود، هیچ مشکلی برای سلامتیتان اتفاق نیفتد، همه دوستتان داشته باشند، هیچ دشمن یا بیماری نداشته باشید، تصادف نکنید، و امثال این. متوجه منظورمان شدید؟ کارهای خوب را به این دلیل که تنها راه انسان بودن است انجام دهید؛ تنها راه یک انسان خوب بودن.
بر تحسینها یا تنبیهها چیره شوید
و از این گذشته، اگر بخواهیم از زندگی انسانی پا را فراتر گذاشته و به وجودی مقدس تبدیل شویم، برای کل جهان مفید باشیم، این یعنی انسانی نیک بودن. این تنها دلیل و هدف زندگی است. تاوقتیکه سعی کنید نیکی و مهربانی کنید، همیشه نیرویی با شما مقابله خواهد کرد، نیروی که سعی خواهد کرد شما را از مسیرتان منحرف کرده و به مسیری دیگر بیندازد. به همین دلیل برای اینکه بدون شکایت و پشیمانی از نگرفتن پاسخ خوب، به راهتان ادامه دهید، به قاطعیت بسیار زیادی برای کنترل خودتان، چک کردن مسیرتان، که ببینید در راه درست هستید یا نه، نیاز دارید. ممکن است به ازای هر تحسین و قدردانی، هزاران تهمت و افترا نصیبتان شود.
اینکه خبری از آنها ندارید به این معنی نیست که وجود ندارند. اینکه اهمیتی به تحسین یا مخالفت دیگران نمیدهید به این معنی نیست که وجود ندارند. فقط چون آنها را جدی نمیگیرید، تحتتاثیر آنها قرار نمیگیرید. چنین روش زندگی به فداکاری و رنج درونی بسیار نیاز دارد. بیشتر آدمها نمیدانند. ولی بااینحال باوجود قدرنشناسیهای انسان، آدمهای بسیار زیادی به این طریق به زندگیشان ادامه میدهند. آدمهای زیادی برای انجام کار دست و نیک سعی میکنند خودشان را رشد دهند. این چالش زندگی انسانهاست که همیشه در راه خدا قدم بردارند و از دستورات او پیروی کنند. به این طریق است که میتوانند به موجودی خاص و مقدس تبدیل شوند.
تنها راه این است که انسانی آزاده باشید
بااینکه آزاده بودن و رسیدن به این مقام بسیار سخت است اما این تنها راه شماست. مگر اینکه بخواهید همیشه وجودی پست و دنیایی باقی بمانید. تنها راهی که دارید این است که جلو روید، هرچقدر هم که مانع بر سر راهتان باشد. تا جایی که میشود باید جلو روید. باید پرواز کنید. هرچه بلندتر بهتر. آنقدر باید تلاش کنید تا هیچ چیز دیگری جز خوبی درونتان باقی نماند. تااینکه هیچ چیز دیگری جز امپراطوری خداوند را درونتان احساس نکنید.
میپرسید امپراطوری خداوند چیست؟ امپراطوری خداوند مثل بقیه امپراطورها با تاج زرین پر از سنگهای قیمتی نیست. تخت سلطنت هم ندارد. امپراطوری خداوند پاکی است، محبت و مهربانی است، آرامش خاطر است. اگر این امپراطوری را درونمان داشته باشیم، هر کجا که برویم احساس میکنیم در بهشتیم. آنوقت دیگر لازم نیست برای رسیدن به بهشت اخروی نگران باشیم. چون چه زنده باشیم و چه بمیریم در بهشتیم. دیگر هیچکس نمیتواند بهشت را از ما بگیرد. اما اگر این را به دست نیاوریم، حتی اگر به بهشت هم برویم، محیط بیرونی بهشت به درون روح سیاهمان نفوذ نخواهد کرد چون هنوز هم با خودمان نفرت، کینه و حسادت حمل میکنیم.
اگر در درونتان آرامش داشته باشید، همه جا برایتان بهشت خواهد شد
پس اگر خودتان تغییر کنید، موقعیت تغییر خواهد کرد. اگر بهشت در درونتان باشد، آرامش درونی داشته باشید، همه جا برایتان به بهشت تبدیل خواهد شد و همه جا آرامش خواهد بود. این هدف خوب بودن است. این تنها انتخابی است که دارید، مگراینکه بخواهید تا آخر در جهنم بمانید.
ماندن در جهنم کار سختی نیست و نیاز به هیچ سعی و تلاشی ندارد. جهنم شلوغترین جا است. پس رفتن به بهشت باید بهتر باشد. بهشت بسیار خلوتتر و آرامتر است و فضای بیشتری در آن هست. پس چرا به جای جهنم به بهشت نرویم؟ پس اگر به دنبال آرامش هستید، کمی باید به خاطر آن به خودتان سختی بدهید. اما اگر بگذارید برای بعد یا حتی زندگیهای بعدی، این تلاش و سختی بیشتر خواهد شد. چون عادتها و خصایص بدتان بیشتر و بیشتر میشود. آنوقت دیگر اصلاح کردن آن بسیار سخت خواهد شد. پس هر چقدر هم که سخت باشد، از همین امروز همین جا شروع کنید.
عادتهای قدیمی را از ریشه بکَنید
ممکن است خودتان فکر کنید که همین الان هم پاک و منزه هستید. اما دقت کنید. تصور نکنید چون گیاهخوارید، چون اصول اخلاقی را رعایت میکنید پاک هستید. هنوز نه. پاک و منزه بودن کار آسانی نیست. از این به بعد مراقب خودتان و رفتارهایتان باشید. فقط یک روز به همه رفتارها و لحظاتتان دقت کنید. ببینید در موقعیتهای مختلف چطور واکنش میدهید. وقتی خوب به رفتارهایتان دقت کنید متوجه منظورمان خواهید شد.
خیلی وقتها وقتی خودمان هم متوجه آن نیستیم، رفتارهای خیلی جزئی، عادتهایی که ریشهای عمیق درون ما دارند و اصلاً خودمان از آنها بی خبریم، کار را خراب میکنند. و گاهی نسبت به خیلی چیزهای دیگر مثل عشق، محبت و حساسیت به رنج دیگران، بی توجه و بیتفاوت میشویم. گاهی با دیدن فیلمهایی که مثلاً درمورد جنگ، مسائل معنوی یا رنج و درد انسانهاست، به جای گریه، خندهمان میگیرد. به جای اینکه به مفهوم پشت آن فیلم که دردهایی کاملاً حقیقی از این دنیا و آدمهای آن را نشان میدهد، توجه کنیم، بخاطر موضوعی دیگر در آن فیلم میخندیم.میبینید، گاهی رفتارها و واکنشهایی بسیار کوچک، عادتهایی ریشهدار در ما هستند که باید آنها را از ریشه بکَنیم.
با خودتان صادق باشید
همه عادتهای ناخوشایند قدیمیتان را شناسایی کنید. اگر مشکلی با آنها ندارید، اشکالی ندارد. مشکل خود شماست. منظور ما این است که اگر واقعاً با خودتان صادق باشید و بخواهید حساسیتتان به شادی و رنج دیگران و همچنین پاکی و سلامت خودتان را رشد دهید، پس همیشه باید مراقب و هوشیار باشید.
همیشه باید گوش بزنگ باشید، درغیراینصورت خیلی راحت یک روز، دو روز، سه روز، یا کل زندگیتان را در ناآگاهی، با عادتهای بد و دور از خودآگاهی خواهید گذراند و قادر نخواهید بود که معنای عمیقتر زندگی را دریابید. بعد آن زمان است که دیگران را متهم میکنید، خدا را متهم میکنید، روش و دین و پیامبر را متهم میکنید. این کمکی به شما نخواهد کرد.میتوانید هر کسی که خواستید را متهم کنید اما کمکی برای بهتر شدن اوضاع شما نخواهد کرد. بهترین کار این است که با خودتان صادق باشید و همیشه مراقب عادتهای عمقی و ریشهدار خودتان که تاثیرات ناخوشایندی بر شما دارند باشید.
فقط چند نمونه برایتان بیان کردیم. نمونههای بسیار زیادی وجود دارد. نیازی به عنوان کردن همه این نمونهها نیست. خودتان اینقدر باهوش هستید که بتوانید از این مثالها الگو گرفته و عادتهای عمیق خودتان را شناسایی کنید.از امشب دیگر می توانید مثل همیشه نماز بخوانید، مدیتیشن کنید. بخوابید. صبح بیدار شوید و سر کار بروید. سعی کنید موقع کار همیشه روی کارتان متمرکز باشید. غیبت نکنید و حرف های بیهوده نزنید. البته ممکن است هیچکس بخاطر این کارها ایرادی به شما نگیرد اما این خودتان هستید که باید بتوانید از زمان بیکاری، محیط و انسانها در جهت رشد معنوی خودتان بهره بگیرید.
موقع راه رفتن، خوابیدن، حرف زدن، نشستن، دراز کشیدن و هر کار دیگری سعی کنید همیشه بر مرکز عقل و خردتان تمرکز داشته باشید. فقط به این ترتیب است که میتوانید پیشرفت کنید. و هرچه بیشتر پیشرفت کنید، انگیزه بیشتری پیدا کرده و بیشتر تمرین خواهید کرد.همه ما سعی میکنیم که از افراد بزرگ درس زندگی بگیریم و دوست داریم رمز و راز موفقیت آنها را بدانیم. اما فراموش میکنیم که گاهی بزرگترین درسهای زندگی از کوچکترین موجودات کنار ما گرفته میشوند.
مثلاً مورچهها را در نظر بگیرید. آیا باور میکنید که این موجودات کوچک میتوانند به ما یاد بدهند که چطور باید
زندگی بهتری داشته باشیم؟
از رفتار مورچهها میتوانیم چهار درس مهم بگیریم که به ما برای داشتن زندگی بهتر کمک میکنند.
1. مورچهها هیچوقت تسلیم نمی شوند. آیا متوجه شدهاید که چطور مورچهها همیشه به دنبال راهی برای رد شدن از موانع هستند؟ انگشتتان را در راه یک مورچه قرار دهید و آن را دنبال او بکشانید، یا حتی روی او. مدام به دنبال راهی برای عبور از انگشت شما خواهد بود. هیچوقت یکجا نمیایستد و گیج نمیماند. هیچوقت دست از تلاش بر نمیدارد و عقب نمیکشد.
همه ما باید یاد بگیریم که اینچنین باشیم. همیشه موانعی در زندگی ما وجود دارد. چالش این است که دست از تلاش برنداریم و به دنبال راههای جایگزین برای رسیدن به اهدافمان باشیم.
2. مورچهها همه تابستان به فکر زمستان هستند. داستان قدیمی گنجشک و مورچه را یادتان هست؟ در اواسط تابستان، مورچهها به شدت مشغول جمع کردن آذوقه برای زمستان خود هستند—درحالیکه گنجشک برای خود خوش میگذراند. مورچهها میدانند که تابستان—اوقات خوش—برای همیشه نمیماند. بالاخره زمستان میآید. این درس خیلی خوبی است. وقتی زندگی خوب میشود، نباید مغرور شوید و تصور کنید که هیچوقت زندگیتان با شکست روبهرو نخواهد شد. با دیگران با ملاطفت و مهربانی رفتار کنید. برای روزهای سخت پسانداز کنید و به فکر آینده باشید. و یادتان باشد که اوقات خوب همیشه نیستند اما انسان های خوب همیشه هستند.
3. مورچهها همه زمستان به فکر تابستان هستند. وقتی با سرمای طاقتفرسای زمستان مواجه میشوند، همیشه به خودشان یادآور میشوند که این همیشگی نخواهد بود و بالاخره تابستان فرا میرسد. و با اولین اشعه های خورشید تابستان، مورچهها بیرون میآیند و آماده کار و تلاش و تفریح هستند. وقتی ناراحت و افسرده هستید و وقتی تصور میکنید مشکلات تمامی ندارند، خوب است که به خودتان یادآور شوید که این نیز میگذرد. اوقات خوش فرا میرسد و خیلی مهم است که همیشه رویکری مثبت به زندگی داشته باشید.
4. مورچهها هرچه از توانشان برمیآید را انجام میدهند. مورچهها چه مقدار غذا در تابستان جمع میکنند؟ هرچقدر که بتوانند! این الگوی خیلی خوبی برای کار است. هرچه که از دستتان برمیآید را انجام دهید. یک مورچه نگران این نیست که مورچه دیگر چقدر غذا جمع کرده است. عقب نمیکشد و به این فکر نمیکند که چرا باید اینقدر سخت تلاش کند. از حقوق کم خود هم شکایت نمیکند. آنها فقط سهمشان را از کار انجام میدهند. موقیت و خوشبختی معمولاً درنتیجه 100% به دست میآید—یعنی همه آنچه که در توان دارید را به کار گیرید. اگر به اطرافتان نگاه کنید، افراد موفقی را میبینید که با هرچه در توانشان هست زحمت میکشند.
پس:
1) عقب نکشید.
2) به فکر آینده باشید.
3) مثبتاندیش باشید.
4) تا منتهای توان خود تلاش کنید.
و یک درس دیگر هم هست که میتوانید از مورچهها یاد بگیرید. آیا میدانستید که مورچهها میتوانند شیئی با 20 برابر وزن خود حمل کنند؟ شاید ما هم همینطور باشیم. ما میتوانیم سختیها را به دوش بکشیم و حجم کارهای سخت و زیاد را مدیریت کنیم. دفعه بعد که چیزی موجب ناراحتیتان شد و تصور کردید که قادر به تحمل آن نیستید، دلسرد نشوید. به آن مورچه کوچک فکر کنید و یادتان باشد که شما هم میتوانید وزن بیشتری را به دوش بکشید!
در اینجا چند درس مهم اشاره شده است، شما می توانید درس هایی به آن بیفزایید :
1 - از کاه کوه نسازید
بسیاری مواقع درگیر مسایلی می شویم که به خودی خود چندان اهمیتی ندارد، ولی به خاطر نگاه قضاوت گر و بدبین ما مساله، پیچیده می شود و سختی هایی را برای زمان حال و آینده ایجاد می کند.
2 - زندگی می تواند غیرقابل پیش بینی باشد
آیا تاکنون این ضرب المثل را شنیده اید: « آمد به سرم از آنچه می ترسیدم » گاهی اوقات در طول زندگی خود درگیر مسایلی می شویم که هرگز انتظارشان را نداشته ایم و شاید دیگران را به خاطر آن موضوع مورد شماتت و انتقاد قرار داده باشیم. همیشه، همه چیز آن طور که در تصور ماست پیش نمی رود، پس منتظر غیرمنتظره ها باشیم. این نگاه به ما کمک می کند هنگام مواجهه با مسائل خاص دچار شوک و بهت نشویم و نیز شرایط دیگران را بیشتر درک کنیم.
3 - یکی از نامطلوب ترین کلمات در هر زبانی، کلمه « من » است
داشتن اعتماد به نفس و رضایت از خویشتن بسیار مطلوب است، اما دائما از خود گفتن، از موفقیت های خود صحبت کردن و از خود متشکر بودن، بیشتر مشخصات یک فرد از خود راضی است تا یک فرد با اعتماد به نفس.
4 - روابط انسانی از هر چیزی مهم تر است
داشتن روابط سالم انسانی در زندگی هر فرد از مهم ترین امتیازات محسوب می شود. اگر فردی برای رسیدن به موفقیت و امکانات اقتصادی و موقعیتی روابط انسانی خود را فدا کند، در حقیقت این موفقیت یک موفقیت حقیقی نیست. بدون عشق و حمایت خانواده و دوستان زندگی حتی در شرایط مالی ایده آل، سرد و بی روح است. پیش از حرکت در جاده موفقیت اولویت هایمان را مشخص سازیم تا روابط را فدای موقعیت نکنیم.
5 - هیچ کس نمی تواند موجب شادی شما شود
شاد بودن و آرامش خیال مسوولیت خود شما است نه هیچکس دیگر. هرکدام از ما بایستی بتوانیم با شناخت بهتر خویشتن، نقطه رضایت و تعادل را در خودمان پیدا کنیم. ارتباطات ما کیفیت زندگی ما را ارتقاء می بخشد و آن را غنی تر می سازد اما مستقیما موجب خوشحالی ما نمی شوند بلکه خودمان سبب ساز شادی خود هستیم.
6 - مراقب کلمات و رفتار خود باشید
طرز تفکر، کلمات مورد استفاده و رفتار ما شخصیت ما را می آفریند. همواره فردی باشیم که به خاطر آنچه هستیم از خودمان رضایت داشته باشیم و خانواده و آشنایانمان در کنار ما احساس افتخار کنند.
7 - خودتان، دوستانتان و حتی دشمنانتان را ببخشید
همه ما انسانیم، بنابراین گاهی بیراهه می رویم یا اشتباه می کنیم. چنانچه این اشتباه تکرار نشد و احساس پشیمانی به همراه داشت قابل بخشیدن است. درگیر شدن دائم با خطاهای خودمان و دیگران زندگی را بسیار سخت می سازد.
8 - خنده بر هر دردی دواست
هر روز خود را به شکلی برنامه ریزی کنید که برای شادبودن و پرداختن به طنز جایی وجود داشته باشد.
9 - نیروی پشتکار را جدی بگیرید
هیچ وقت تسلیم نشوید، همیشه هدف ها و رویاهایتان را زنده نگه دارید. حفظ انگیزه و استمرار در انجام کارها یکی از شروط موفقیت است. پشتکار در نهایت شما را به همه چیز می رساند.
10 - استفاده طولانی از تلویزیون، کامپیوتر و فضاهای مجازی موجب فرسودگی و آسیب روانی می شود
بخش قابل توجهی از زندگی انسان امروز صرف تماشای تلویزیون و ارتباط با اینترنت می شود. این سبک زندگی اگرچه دستاوردهای مثبتی نیز دارد ولی درصورت استفاده نامناسب مضرات خاص خود را دارد. متاسفانه این روزها، مطالعه کتاب، استفاده از منابع مطالعاتی صحیح و ورزش کردن کمی رنگ باخته است. بیایید دوباره اولویت هایمان را تعریف کنیم.
11 - شکست را بپذیرید
هریک از ما یک یا چندبار در مسیر هدف هایمان شکست خورده ایم. شکست معلمان بزرگی در زندگی هستند و اشتباهاتمان را به ما نشان می دهند و عملکردمان را تصحیح می کنند. توماس ادیسون نگرش بسیار خوبی نسبت به شکست داشت، او می گفت: من شکست نخورده ام بلکه ده هزار راه متفاوت پیدا کرده ام که موثر واقع نمی شود.
12 - از اشتباهات دیگران بیاموزید
ضرب المثلی می گوید: « عاقل آن است که از اشتباهات خود بیاموزد و عاقل تر کسی است که از اشتباهات دیگران نیز می آموزد ». بنابراین همواره و در هر شرایطی آماده و پذیرای یادگرفتن باشید.
13 - به دیگران محبت و عشق بورزید
زندگی کوتاه است بنابراین از اینکه به دیگران بگویید دوستشان دارید، هراسی نداشته باشید. در ارایه و دریافت عشق سخاوتمند باشید. دوست بدارید و دوست داشته شوید.
14 - همواره به گونه ای زندگی کنید که خودتان به وجود خود افتخار کنید
سعی کنید در هر سمتی که هستید بهترینی باشید که می توانید، بهترین همسر، بهترین والد، دوست، رئیس، کارمند، دانشجو و بدین طریق از دنیا، جهان بهتری بسازید.و در نهایت به خاطر بسپارید که در مدرسه درسی را می آموزید، سپس آزمون می دهید، در حالی که در زندگی ابتدا در آزمون شرکت می کنید و سپس درس را می آموزید، آزمون های زندگی را جدی بگیرید...
15 - راستی چه کسی مقصر است؟
آیا شما هم از آن دسته افرادی هستید که دائما انگشت اشاره خود را به سمت دیگران نشانه گرفته اید و همه کس و همه چیز را مسبب مشکلات خود می دانید؟ آیا استادتان باعث شده در امتحان نمره کم بگیرید؟ آیا دوستان ناباب باعث مشکلات فعلی شما شده اند؟ آیا والدین تان در تربیت شما ضعیف عمل کرده اند؟ راستی چرا عادت کرده ایم دائما دیگران را سرزنش کنیم و آنها را عامل مشکلات خود بدانیم؟ چرا سهم خودمان را در بروز مشکلات نادیده می گیریم؟ دلایل زیادی وجود دارد که ما دوست داریم از سهم خودمان بکاهیم یا حتی نادیده اش بگیریم. در اینجا به چند دلیل عمده اشاره می کنیم :
1 ) یکی از دلایلی که دائما دنبال مقصر می گردیم این است که حقیقتا هنوز بزرگ نشده ایم. معمولا کودکان وقتی مقصر شمرده می شوند به سرعت دیگری را مقصر اصلی خطاب می کنند. گویی در بعضی مواقع طبق همان عادت دیرینه کودکی خود عمل می کنیم و با مقصر شمردن دیگری بار خود را سبک می کنیم.
2 ) گاهی این عادت را از اطرافیان خود یاد گرفته ایم و به عبارتی الگو برداری کرده ایم. مثلا ممکن است والدین، معلمین یا بزرگسالانی که در اطراف ما بوده اند هرگز مسوولیت هیچ مشکلی را برعهده نمی گرفته و دائما دیگران یا ما را مقصر شمرده اند. بدین ترتیب ما نیز تابع همین الگو شده ایم و همین رفتار را تکرار می کنیم.
3 ) اگر فرد مسوولیت پذیری نباشیم ممکن است مثل هر کار دیگری بار مشکل خود را نیز بر دوش دیگران بیندازیم و به جای حل مشکل با سرزنش دیگران وقت خود را تلف سازیم.
4 ) گاهی اوقات هم برای فرار از بار احساس گناه، به خودمان می قبولانیم که ما مقصر نبوده ایم.
16 - چرا باید از سرزنش دیگران دست برداریم؟
هیچ فردی صددرصد درست یا غلط فکر و عمل نمی کند، هر فردی بر اساس ارزش های فردی و باورهای درونی خود روشی خاص برای فکر کردن و عمل کردن دارد. بهتر است به جای اینکه سعی کنیم اشتباهات را پیدا کنیم با هدف حل مساله نگاه عمیقی به موضوع داشته باشیم، در نهایت خودمان مسوول ایم.حتی اگر فکر می کنید کسی مشکلی در زندگی شما ایجاد کرده است، خود شما در نهایت مسوول اید و به جای تمرکز بر اینکه چه می خواهید بیشتر متمرکز بر اشتباهات و مشکلات موجود می شوید.
17 - چگونه بازی سرزنش را متوقف کنیم
1 ) با ذهن باز فکر کنید
به مشکلات تکرار شونده یا مسائلی که به اشکال مختلف در موقعیت های متفاوت و با افراد متفاوت در زندگی تان رخ داده است توجه کنید.
2 ) به قدم بعدی فکر کنید
شما قادر نیستید گذشته را پاک کنید یا افراد را تغییر دهید. پس به جای گرفتار شدن در دام « چرا چرا چرا » به « چگونه » بیندیشید و به فکر قدم بعدی باشید. شما می توانید خودتان را تغییر دهید و با تغییر چیزهایی در زمان حال، آینده متفاوتی را رقم بزنید. کنترل مواردی را که مربوط به شما می شود در دست بگیرید. شما می توانید بر روی نگرش خود کار کنید و تغییرات چشم گیری بر نحوه تفکر و رفتارتان ایجاد کنید.
3 ) بعضی مسائل را رها کنید
به هر مساله کوچکی گره نخورید، برخی موضوعات ارزش جدی گرفتن را ندارند، دیگران را ببخشید، تجربه بیاموزید و حرکت کنید، توقف در ایستگاه چرا؟ چرا؟ عمرتان را تباه می سازد.
-------------------------------------------------------------------------------------
مجله اینترنتی دلگرم
مرجان امینی