
9 ساله بودم، هنوز معنی پدر را نفهمیده بودم، جایگاه پدر در زندگی دختر را نمیدانستم. فقط از بزرگترها میشنیدم که قدر پدر را باید دانست، اما این قدر و منزلت برای من مفهومی نداشت، مثل ماهی داخل آب بودم، چه میدانستم خشکی چیست؟ تا سایهاش بر سرمان بود، نه از سرما چیزی فهمیدیم و نه از گرما، به سختی برنمیخوردیم که بدانیم ناجیمان کیست.