پیشگفتار
ستایش مخصوص خداوند است و سلام و درود خداوند شایستۀ رسول او.
جهان امروز به مدد انقلاب رسانه و ارتباطات، بسان دهکده ا ی کوچک شده است. این موضوع به نزدیکی ملت ها در حوزه های مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... انجامیده است. اکنون هر موضوعی، معنایی جهانی یافته و تنها منحصر به یک کشور نیست. به عنوان مثال، معضل تروریسم در کشور الجزایر در سال های آغازین دهۀ گذشته، منحصر به این کشور نمی شد؛ بلکه به خارج از این کشور نیز سرایت کرد تا جایی که به یک آفت بین قاره ای تبدیل شد. این معضل و معضلات مشابهی مانند بیماری ایدز، آنفلوآنزای مرغی و... ، دعوت به تسامح دینی را که معنای گفتگو، همکاری و هماهنگی به همراه خود دارد، امری ضروری و غیر قابل انکار می کند. در این راستا آنچه که تأسف برانگیز است، ترویج نظریۀ «جنگ تمدن ها» و تلاش برای جنگ های پیشگیرانه است. جنگ هایی که امروزه بزرگترین سردمداران آنها صاحبان تمدن های معاصر هستند. این موضوع، هشداری است که بسیاری از اندیشمندان؛ از جمله مالک بن نبی، ابو العلاء مودودی و دیگر اندیشمندان غربی، در اواخر قرن گذشته نسبت به سقوط این تمدن ها داده ا ند.
از این رو، بر خود واجب دانستم که به این موضوع مهم بپردازم. برای شروع، پیمان مدینۀ منوره را به عنوان «اولین قانون اساسی در نخستین دولت اسلامی» انتخاب کردم. این پیمان، سرآغازی است برای تبیین مهم ترین مبانی و محورهای موضوع تسامح دینی؛ زیرا پیامبر (ص)، هنگامی که به مدینه مهاجرت کرد، با بافت اجتماعی متفاوتی از نظر نژاد و دین مواجه شد. بنابر این، تلاش ایشان در راستای پایه ریزی جامعه ا ی جدید بود که بر پایه محبت و فهم متقابل استوار است. اکنون دو سؤال مهم مطرح می شود:
1- پیامبر (ص) در پیمان مذکور چه برنامه ا ی را طرح ریزی کرده ا ند؟
2- مهم ترین مبانی و پایه های تسامح دینی در اسلام چیست؟
برای پاسخ دادن به دو پرسش بالا و دیگر پرسش هایی که ممکن است در کنار آن مطرح شود، چند گام را طراحی کردیم: اصل تسامح دینی در اسلام - جامعۀ مدینۀ منوره، همزمان با هجرت پیامبر (ص) - بازخوانی چند بند از پیمان مدینۀ منورهمهم ترین مبانی و محورهای تسامح دینی در اسلام.
اصل تسامح دینی در اسلام
اسلام همۀ مردم و به ویژه پیروان خود را به همزیستی مسالمت آمیز با یکدیگر فرا می خواند. در اصل، این نوع همزیستی هدف از خلقت هستی به شمار می رود. خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم می فرماید: ( یا أَیهَا الناسُ إِنا خلَقْناکمْ مِنْ ذَکرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاکمْ إِن الله علیمٌ خَبیرٌ). [1]«ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست، ) گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!»
اقتضای این دعوت الهی، ارتباط و تسامح دینی از جانب مردم است. پیامبرگرامی خدا نیز در تأیید این نکته می فرمایند: «کلُّکمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَاب». «همۀ شما از حضرت آدم خلق شده ا ید و آدم از خاک.» در این سخن پیامبر (ص)، به برادری انسان ها اشاره شده است.
اسلام دینی است که به پیروان دین های آسمانی پیش از خود و هر انسانی، بدون در نظر گرفتن دین یا نژاد او، احترام می گذارد. از این رو، هر مسلمانی که دیگران را با گفتار و کردار خود بیازارد، به شدت توبیخ می کند. خداوند متعال می فرماید: (لا ینْهاکمُ اللهُ عنِ الَّذِین لَم یقاتِلُوکمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکمْ مِنْ دِیارِکمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللهَ یحِبُّ الْمقْسِطِین ).[2]«خداوند شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند؛ چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.»
اسلام همواره از شروع جنگ پرهیز می د هد حتی اگر فضای حاکم، فضای دشمنی و جنگ باشد؛ پیامبر خدا (ص) تا زمانی که مشرکان قریش به هم پیمانان آن حضرت خیانت نکرده و توافقنامۀ صلح حدیبیه را نقض نکردند، از نیت خود برای فتح مکه پرده بر نداشت.
از جمله دلایل دیگری که نشان دهندۀ سعۀ صدر اسلام در برابر مخالفان و عدم تکبر پیامبر در برابر ایشان است، ازدواج آن حضرت با زنان اهل کتاب است. بدون تردید ازدواج یکی از بزرگترین و پابرجاترین راه های ایجاد ارتباط به شمار می رود. این اقدام پیامبر (ص) برای تأکید بر مفهوم تسامح دینی است که مردم را همواره با قدرت هرچه تمامتر به آن دعوت و تشویق نموده است. ایشان مسلمانان را از آزار دادن اهل ذمّه نهی می نماید و آن را به منزلۀ آزار دادن خود و خداوند متعال قلمداد می کند و در این باره می فرماید: «منْ آذَی ذِمیاً فَقَدْ آذَانِی وَ منْ آذَانی فَقَدْ آذَی الله».[3]«هر کس اهل ذمه ا ی را بیازارد، گویی مرا آزرده است و هرکس که مرا بیازارد گویی خداوند متعال را آزرده است.»
همچنین می فرماید: «ألَا مَنْ ظَلَمَ مُعَاهِدًا، أو انْتَقَصَهُ، أوْ کَلَّفهُ فَوْقَ طاقَتِهِ، أوْ أخَذَ منْهُ شَیئًا بِغَیرِ طِیبِ نَفْسٍ مِنهُ، فأَنَا حَجِیجُهُ یوْمَ الْقِیامَۀ».[4]«هر کس به اهل ذمّه ظلم کند یا او را بی مقدار سازد و کاری بیش از توان او بر عهده اش گذارد یا بدون رضایتش چیزی از او بستاند، در روز قیامت من مدافع آنان خواهم بود.»
و در جای دیگر فرموده ا ند: «مَنْ قَتَلَ مُعَاهِدًا لَمْ یرَحْ رَائِحَة الْجَنَّة وَ إِنَّ رِیحَهَا لَیوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَرْبعِینَ عامًا». [5]«هر کس یک نفر از اهل ذمّه یا معاهدین اسلام را به قتل رساند، بویی از بهشت نخواهد برد، در حالی که شمیم آن از فاصلۀ چهل سال به مشام انسان می رسد».
تقید به این آموزۀ پیامبر (ص) در صدر اسلام نیز همچنان وجود داشت. آنان نیز همین تعهدات را نسبت به اهل ذمّه رعایت می کردند. مثلاً خلیفه دوم از کاروانیانی که به دیدارش می آمدند در بارۀ رفتار مناطق مختلف می پرسید که آیا فردی از مسلمانان رفتار ناشایستی با آنان داشته یا نه، و آیا ایشان را مورد آزار و اذیت قرار داده ا ند و مسلمانان در پاسخ می گفتند: «مَا نَعلَمُ إِلَّا وَفَاءً»[6] یعنی «از ایشان جز مهر و وفا ندیدیم.» به دیگر سخن، پیمانی که میان اهل ذمّه و مسلمانان وجود داشت، اقتضا می کرد که هر یک از دو طرف به وظایف و تعهدات خود عمل کنند. عمر بن خطاب هرگاه می دید پیرمردی از اهل ذمّه گدایی می کند، دستور می داد از بیت المال به او بدهند و می گفت: «ما أنصفناه إذا أخذنا منه الجزیۀ شاباً، ،ثم نخذله عند الهرم!»[7]«دور از انصاف است که در جوانی از او جزیه بگیریم و در پیری به وی کمک نرسانیم.» علی بن ابی طالب (ع) می فرمایند: «إنّما بَذَلُوا الجزیة لِتکونَ أَموالهُم کأَموالِنا، وَ دِمَاؤُهُم کدِمائِنا».[8]«آنان جزیه پرداخت کردند تا جان و مالشان، مانند جان و مال ما در امان باشد». به دیگر سخن، اهل ذمّه در برابر حمایت مسلمانان از جان و مالشان و معافیت از خدمت سربازی، مبلغی نمادین را به خزانۀ دولت پرداخت می کنند.
جامعۀ مدینۀ منوره همزمان با هجرت پیامبر (ص): پیامبر گرامی (ص) پس از نبوت خویش، سیزده سال در مکۀ مکرمه اقامت گزید و مردم را به توحید دعوت و پرستش بتها را منع کرد. به همین دلیل قوم او سخت ترین آزارها را به ایشان روا داشتند و یارانش را شکنجه دادند تا آنجا که برای حفظ دین خود ناچار شدند دوبار به حبشه مهاجرت کنند. طولی نیانجامید که دستور مهاجرت به مدینۀ منوره به پیامبر (ص) و همراهان ایشان ابلاغ شد. آنها چشم یاری و حمایت از مردم مدینه داشتند. تعداد مسلمانان در آن زمان؛ اعم از مهاجر و انصار، حداکثر هزار و پانصد نفر بود، درحالی که یهودیان بیش از چهار هزار تن بودند و تعداد مشرکان عرب به نزدیک چهار هزار و پانصد تن می رسید. بنا بر این، نسبت مسلمانان به مشرکان و یهودیان در این جامعۀ جدید، از مرز 15 درصد تجاوز نمی کرد.
اندکی پیش از ظهور اسلام، ساکنان مدینۀ منوره از سه گروه تشکیل می شدند. هر یک از این سه گروه، به تنهایی برای خود جایگاه و اهمیتی داشته و در مسیر زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی این سرزمین تأثیر گذار بودند. در بُعد سیاسی، نبود حکومتی مرکزی، بازتابی منفی در همۀ سطوح زندگی مردم مدینۀ منوره داشت. در بعد اقتصادی نیز، یهودیان طبقۀ اشراف و صاحبان انحصاری ثروت و قدرت بودند. این دسته از یهودیان با دیگران معاملات ربوی انجام می دادند و سود این معاملات چنان بر شانه های مردم سنگینی می کرد که آنان را به تبعیت دائم از یهودیان وادار می نمود. بررسی جنبۀ سیاسی نشان می دهد که جنگ های تمام عیاری در آن زمان رخ می داده و دشمنی ها و عداوت ها نهادینه شده بود؛ به ویژه عداوتی که میان قبیله های اوس و خزرج وجود داشت. جنگ «بعاث» میان این دو قبیله حدود صد و بیست سال به طول انجامید. [9]
در بُعد علمی و مذهبی نیز شکاف عمیقی از جهل و ناآگاهی نزد اعراب ایجاد شده بود. بی سوادی در میان آنان شیوع داشت تا حدّی که همواره در برابر یهودیان احساس پستی و حقارت می کردند. این دسته از یهودیان با سواد، افزون بر میراث دینی مکتوب خود در عهد قدیم، مهارت های خواندن و نوشتن به زبان های عربی و عبری را به خوبی می دانستند و به کودکان خود در مدارس آموزش می دادند و از آموزش این مهارت ها به دیگران نیز خودداری می کردند و در آن بخل می ورزیدند. از آنچه گفته شد می توان فهمید که گروه های نژادی عرب و یهود، علی رغم وجود پیماننامه های جزئی میان آنان، گروه هایی همگن نبودند. نمونه ای از پیماننامه هایی که میان این دو گروه وجود داشت، اتحاد میان قبیلۀ یهودی بنی قینقاع و قبیلۀ خزرج و همچنین اتحاد میان دو قبیلۀ یهودی بنی نظیر و بنی قریظه با قبیلۀ اوس بود.
همۀ آنچه گفته شد، مدینۀ منوره را صحنۀ درگیری ها و اختلافات همیشگی کرده بود. در نتیجۀ این شرایط، مردم از ناامنی رنج می بردند و احساس یأس و سَرخوردگی داشتند. این موضوع باعث شد تا بزرگان و اندیشوران مدینه، تحت تأثیر نظام سیاسی حاکم در ایران که به واسطۀ برخی از قبایل عرب با آنان در ارتباط و تعامل بودند فکر انتصاب عبدالله بن أبی را به عنوان پادشاه خود در سر بپرورانند، غافل از این که عبدالله بن أبی از شخصیت ضعیفی برخوردار است و نمی تواند مانع درگیری میان مردم مدینه شود. این انتخاب نادرست، عرصه را برای حضور پیامبر (ص) باز کرد؛ پیامبری که منجی مردم از شرایط حاکم بر مدینه بود.
بندهای پیماننامه پیامبر (ص)
1- این پیماننامه ا ی است از محمد (ص)، پیامبر و فرستادۀ خداوند که بر روابط میان مؤمنان، مسلمانان قریش و یثرب، افرادی که از آنان پیروی می کنند و به ایشان ملحق می شوند و جهاد می کنند، حاکم است.
2- آنان بدون در نظر گرفتن دیگر مردمان، جامعه و امتی واحد و یکپارچه هستند.
3- مهاجران قریش، طبق سنت کنونی خود، خونبهای مقتولان خود را خواهند داد و فدیۀ اسرای خویش را با عطوفت و عدالت (که ویژگی مشترک مؤمنان است) خواهند پرداخت و آنان را آزاد خواهند کرد.
4- بنو عوف، طبق سنت کنونی خود، دیۀ مقتولانشان را مانند زمان جاهلیت خواهند داد. هر طایفه، فدیۀ اسرای خود را به عرف و عدالت بین مؤمنان تقسیم نموده و آنان را آزاد خواهد کرد.
5- بنی حارث (ابن خزرج)، طبق سنت کنونی خود، دیۀ مقتولانش را مانند زمان جاهلیت خواهند پرداخت.
هر طایفه، فدیۀ اسرای خود را به عرف و عدالت بین مؤمنان تقسیم نموده، آنان را آزاد خواهد کرد.
6- بنو ساعده، طبق سنت کنونی، دیۀ مقتولان خود را مانند زمان جاهلیت خواهند پرداخت. هر طایفه، فدیۀ اسرای خود را به عرف و عدالت بین مؤمنان تقسیم نموده، آنان را آزاد خواهد کرد.
7- بنی جُشم، طبق سنت کنونی خویش، دیۀ مقتولان خود را مانند زمان جاهلیت خواهند داد. هر طایفه، فدیۀ اسرای خود را به عرف و عدالت بین مؤمنان تقسیم و آنان را آزاد خواهد کرد.
8- بنی نجار، طبق سنت کنونی، دیۀ مقتولان خود را مانند زمان جاهلیت خواهند پرداخت و هر طایفه،
فدیۀ اسرایشان را به عرف و عدالت میان مؤمنان تقسیم و آنان را آزاد خواهد کرد.
9- بنی عمرو بن عوف، طبق سنت کنونی خویش، دیۀ مقتولان خود را مانند زمان جاهلیت خواهند پرداخت.
هر طایفه، فدیۀ اسرای خود را به عرف و عدالت بین مؤمنان تقسیم و آنان را آزاد خواهد کرد.
10- بنی نَبِیت، طبق سنت کنونی خود، دیۀ مقتولانشان را مانند زمان جاهلیت خواهند داد. هر طایفه،
فدیۀ اسرایشان را به عرف و عدالت میان مؤمنان تقسیم و آنان را آزاد خواهد کرد.
11- بنی اوس، طبق سنت کنونی، دیۀ مقتولان را مانند زمان جاهلیت خواهند پرداخت. هر طایفه، فدیۀ
اسرای خود را به عرف و عدالت میان مؤمنان تقسیم و آنان را آزاد خواهد کرد.
12- الف) مؤمنان، با نپرداختن فدیه یا خونبها، هیچ کس را تهیدست نخواهند کرد.
ب) مؤمن به بهای اتحاد و حمایت، آزادی مسلمان دیگری را از او سلب نخواهد کرد.
13- مؤمنان متقی، با اتحاد در مقابل افراد یاغی و ایجادکنندگان ناآرامی یا کسی که در پی گسترش بی عدالتی،
گناه، خصومت یا فساد میان مؤمنان است، خواهند ایستاد. هر فردی باید بر ضدّ این افراد بایستد، حتی اگر
چنین فردی پسر یکی از خودشان باشد.
14- مؤمن، فرد مؤمن دیگر را، به خاطر یک کافر نمی کشد و به کافر که در مقابل مؤمن قرار گرفته، کمک نمی کند.
15- عهد و پیمان خدا یکی است، هر یک از مسلمانان یا کافران می توانند در کنار هم زندگی کنند و همسایه باشند. اما مؤمنان دوست، همیار و مددکار یکدیگرند ولی با کافران دوستی و همکاری نمی کنند.
16- یهودیانی که از ما پیروی می کنند، مانند مؤمنان از کمک برخوردار می شوند. به آنان ظلم نخواهد شد و کسی به دشمنان آنان کمک نخواهد کرد.
17- صلح میان مؤمنان یکسان و جدایی ناپذیر است. هنگامی که مؤمنان در راه خدا می جنگند هیچ صلح جداگانه ا ی منعقد نخواهد شد. شرایط باید برای همه منصفانه و برابر باشد.
18- در هر حمله ای، سوارکاران و پیکارگران باید همدیگر را حمایت کنند.
19- مؤمنان باید انتقام خون فردی را که در راه خدا کشته می شود، بگیرند.
20- الف) مؤمنان متقی از بهترین و درست ترین رهنمودها بهره مند می شوند
ب) هیچ مشرکی دارایی قریش یا افراد آنان را تحت حمایت و حفاظت خویش قرار ندهد، به علاوه هیچ مشرکی نباید در امور مؤمنان مداخله کند.
21- اگر شخصی، مؤمنی را بدون دلیل بکشد، قصاص خواهد شد، مگر اینکه (با پرداخت خونبها یا دیه) رضایت بازماندگان را جلب کند. مؤمنان با چنین فردی مخالف خواهند بود و خود را مقید به انجام اعمالی بر ضد او میدانند.
22- مؤمنی که به مفاد این سند اعتقاد دارد و معتقد به خدا و روز جزا است، نباید به فرد بدکار یاری کند یا
به او پناه دهد. هرگاه چنین کاری را انجام دهد، نفرین و خشم خدا در روز رستاخیز نصیب او خواهد شد و هیچ توبه و عذر و بهانه ای از او پذیرفته نمی شود.
23- هرگاه در موضوعی اختلاف داشتید، باید به خدای عزّ و جلّ و محمد (ص) رجوع کنید.
24- یهودیان تا زمانی که در کنار مؤمنان می جنگند، به پرداخت هزینه های جنگ کمک خواهند کرد.
25- یهودیان بنی عَوف با مؤمنان، جامعه ای واحد و یکپارچه هستند. (هر یک از یهودیان و مسلمانان دین خود را دارند) بردگان آزاد شده و افراد آنان جامعۀ واحدی را با مسلمانان تشکیل میدهند، به جز آنان که غیر منصفانه رفتار و گناه می کنند. اما تنها افراد گناهکار مجازات خواهند شد و خانواده هایشان آسیب خواهند دید.
26- یهودیان بنی نجّار نیز وضعیت یهودیان بنی عوف را دارند.
27- وضعیت یهودیان بنی حارث نیز همانند یهودیان بنی عوف خواهد بود.
28- یهودیان بنی ساعده هم وضعیتی چون یهودیان بنی عوف خواهد داشت.
29- سرنوشت یهودیان بنی جُشَم نیز مانند یهودیان بنی عوف خواهد بود.
30- یهودیان بنی اَوس نیز وضعیت یهودیان بنی عوف را دارند.
31- یهودیان بنی ثَعلبه نیز وضعیت یهودیان بنی عوف را دارند، به جز آنانی که غیر منصفانه رفتار و گناه
می کنند. اما تنها افراد گناهکار مجازات خواهند شد و خانواده هایشان آسیب خواهند دید.
32- وضعیت یهودیان جَفنه (عشیرهای از ثعلبه) نیز چونان یهودیان بنی عوف خواهد بود.
33- بنی شُطَیبه هم وضعیتی چون یهودیان بنی عوف خواهند داشت. نیکوکاری موجب حفاظت از فرد در برابر گناه است.
34- بردگان آزاد شدۀ ثعلبه، مانند دیگر افراد ثعلبه هستند.
35- دوستان نزدیک یهودیان، مانند خودِ آنان اند و شرایط یهودیان بر آنان صدق می کند.
36- الف) هیچ فردی جز با اجازۀ محمد (ص) به جنگ نخواهد رفت
ب) اگر فردی بخواهد انتقام زخمها و جراحت های خود را بگیرد، جلوی او گرفته نمی شود. کسی که بدون جنگ شخص دیگری را به قتل برساند یا ترور کند، خود و خانواده خود را به کشتن داده است، مگر این که فرد مقتول به او ستم کرده باشد. در این صورت خداوند از او رضایت دارد.
37- یهودیان باید هزینه های خود را تقبل کنند و مسلمانان هم باید هزینه های خود را بپردازند. هر یک از آنها باید دیگر اشخاص مذکور در این سند را در برابر دشمنان و جنگ افروزان یاری نماید. در میان آنان باید رهنمودها و مشورت های صادقانه برقرار و حاکم باشد. روابط دو طرف نباید بر پایۀ دروغ و گناه پی ریزی شود. هیچ کس در مقابل خطا و اعمال بد متحدان خود مسئول نیست. باید مظلومان را یاری رساند و از آنان حمایت کرد.
38- یهودیان باید تا زمانی که جنگ ادامه دارد، همراه با مؤمنان هزینه های جنگ را بپردازند.
39- یثرب برای امضاکنندگان این پیماننامه، حریم امن خواهد بود.
40- بیگانه یا همسایه ای که هیچ صدمه ای نمیزند و هیچ جرمی مرتکب نمی شود، میزبان خانۀ خود و تحت حمایت این پیماننامه خواهد بود.
41- هیچکس بدون اجازۀ همپیمانان خود [چه طرف مسلمان و چه طرف یهودی] به شخص کافری که طلب یاری و حمایت می کند، کمک نخواهد کرد.
42- اگر احتمال آن وجود دارد که بحث یا اختلافی موجب درگیری و فساد میان امضا کنندگان این پیماننامه گردد، برای حل و فصل آن باید به خداوند و محمد (ص) فرستادۀ خدا مراجعه شود. خداوند همراه و طرفدار باتقواترین و نیکوکارترین افرادی است که در این پیماننامه حضور دارند و آن را امضا کرده ا ند.
43- قریش و حامیانِشان از کمک و حمایت مذکور برخوردار نخواهند شد.
44- طرفین قرارداد مقید هستند در صورت هرگونه حمله به یثرب به یکدیگر کمک کنند.
45- الف) اگر مسلمانان به صلح فراخوانده شوند و آنان یهودیان را به این کار دعوت کنند، یهودیان باید با
درخواست مسلمانان مبنی بر صلح موافقت کنند و اگر یهودیان درخواست مشابهی از مسلمانان داشته
باشند، مسلمانان باید به این درخواست پاسخ مثبت دهند، مگر در مورد کسانی که با دین می جنگند،
ب) هر کسی باید سهم خود را در هزینه های جنگ، به اندازۀ مشخص، پرداخت کند.
46. یهودیان اوس و بردگان آزادشدۀ آنان، با امضا کنندگان این پیماننامه جایگاهی برابر دارند و به آنان وفاداری کامل خواهند داشت. نیکوکاری و خوبی موجب محافظت در برابر گناه است. هر کسی اگر چیزی را به دست می آورد، متعلق به خود او است. خداوند این سند را تأیید می کند.
47- این پیماننامه حامی افراد ظالم و گناهکار نیست. فردی که به جنگ می رود و فردی که در شهر در خانۀ خود میماند، در امنیت به سر میبرد، مگر اینکه ستم یا گناه کند. خداوند و محمد رسول الله (ص) حامی افراد نیک و متقی می باشند.
طرف های امضا کنندۀ پیماننامه
پیامبر (ص) به محض رسیدن به مدینۀ منوره، جلسۀ مهمی را با انصار و سران مهاجر در خانۀ اَنس ابن مالک تشکیل دادند. در این جلسه اصول و مبانی قانونی برای برادری و عقد اخوت میان مهاجر و انصار به شور و تبادل نظر گذاشته شد. این اقدام از جمله مهم ترین اولویت های پیامبر (ص) به عنوان نخستین مسؤول ایجاد حیات کریمه، طیبه و امن، برای مسلمانان مهاجر و انصار به شمار می رفت. در این جلسه بندهای 1 تا 23 از این پیماننامه تعیین و نوشته شد. به دیگر سخن، اصول حاکم بر روابط اجتماعی و قانونی جامعۀ نوپای اسلامی به تثبیت رسید. پس از این جلسه، پیامبر (ص) در خانۀ بنت حارث، جلساتی برای همفکری با رهبران، بزرگان و نمایندگان گروه های غیر اسلامی؛ از جمله یهودیان و مشرکان ترتیب دادند. [10] در این جلسات مبانی و اصول اولیۀ تشکیل دولت جدید مدینۀ منوره که به منزلۀ «قانون اساسی جدید دولت» به تصویب رسید. این قانون اساسی همان پیماننامه مدینۀ منوره به شمار می رفت.
شایان ذکر است که این جلسات مهم در فضایی آکنده از آرامش و با گفتگویی آزاد و آرام تشکیل شد. نمایندگان هر یک از قبایل، دغدغه ها و خواسته های خود را مطرح کردند و پس از تبادل آراء و مناقشۀ طولانی، پیامبر (ص) به پیش نویس عادلانه و نهایی دست یافت. این پیش نویس به منزلۀ چارچوب مشترکی بود که در آینده مواد پیماننامه بر اساس آن تدوین و نوشته شد.
بازخوانی برخی از بندهای پیماننامه: پیمان نامۀ مدینۀ منوره نخستین قانون اساسی در اولین دولت اسلامی در طول تاریخ مسلمانان به شمار می رود. حتی استاد محمد حمید الله معتقد است که این پیماننامه، در دورۀ تاریخی خود، تنها قانون اساسی مکتوب و مدون در سطح جهان بوده است. [11]
نیاز مبرم و ضروری به توقف حالت بی قانونی و ناامنی که مردم مدینه بیش از یک قرن و ربع قرن در گرداب آن فرو رفته بودند؛ از جمله مهم ترین دلایلی بود که باعث شد این پیماننامه به سرعت مورد قبول طرفین درگیر در آن زمان قرار بگیرد. بدون موافقت با این پیماننامه، امکان رسیدن به راه حلی برای برون رفت از این بحران و ایجاد ثبات و امنیت اجتماعی و سیاسی برای مردم مدینه ممکن نبود.
بدین ترتیب، این امکان فراهم شد که هر یک از اطراف امضا کنندۀ این پیماننامه، موجودیت طرف مقابل را، همانطور که هست و بدون اعمال هر نوع فشاری، به رسمیت بشناسند. در کنف حمایت قانون و در پرتو این پیماننامه، گفتمان دعوت به شناخت متقابل، ارتباط دوجانبه، احترام به حق زندگی برای همۀ مردم و احترام به اندیشه ها و افکار مخالفان پایه گذاری شد. نکتۀ قابل توجه این است که پیمان نامۀ مدینه یهودیان را در زمرۀ اهل ذمه به شمار نیاورده است. یهودیان تنها زمانی به عنوان اهل ذمه معرفی شدند که به مسلمانان خیانت کردند، تعهدات خود را در پیماننامه زیر پا گذاشتند و در غزوۀ احزاب در برابر پیامبر (ص) و اصحاب ایشان از قبایل جزیرۀ العرب یاری خواستند و توان خود را با کمک آنان بالا بردند. پس از این حوادث و به عبارت دقیق تر، پس از گذشت هفت سالِ کامل از عمل به تعهدات خود در پیماننامۀ مدینه بود که پیامبر (ص) یهودیان را از مدینه به خیبر عقب راند. با این وجود باز هم قرآن کریم تنها در سال نهم هجری بود که دستور دریافت جزیه از آنان را صادر کرد. [12]
افزون بر این، مشرکان مدینه نیز به عنوان یک نهاد اجتماعی مستقل، در تدوین این پیماننامه مشارکت داشتند. این دسته از مشرکان، علی رغم جنگ هایی که میان مسلمانان و کافران عرب روی داد، از اقدام علیه مسلمانان و پیمان شکنی خودداری کردند و کسی نیز به آنان ضرر و زیانی نرساند. خداوند متعال در قرآن کریم در خصوص این مشرکان چنین فرمود: (إِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ ثُمَّ لَمْ ینْقُصُوکمْ شیئاً وَ لَمْ یظاهِرُوا عَلَیکمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللهَ یحِبُّ الْمُتَّقینَ). [13]«مگر کسانی از مشرکان که با آنان عهد بستید و چیزی از آن را در حقّ شما فروگذار نکردند و احدی را بر ضدّ شما تقویت ننمودند؛ پیمانشان را تا پایان مدّتشان محترم بشمارید؛ زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد!»
مهم ترین اصول بنیادین پیماننامه:
1- هر طرح یا برنامه ای با هدف تثبیت پایه های حق، عدالت و احترام به قوانین و حقوق دیگران، بدون حضور کلیۀ طرف های پیماننامه، در فضایی آکنده از گفتگو و احترام متقابل، محکوم به شکست خواهد بود. بند 25 پیماننامه به این اصل تصریح می کند.
2- استفاده از «اصل مشارکت» به جای «استبداد رأی و تحمیل نظر» بر اساس آیۀ: (ما أُرِیکمْ إِلّا ما أَری)؛[14]«من جز آنچه را معتقدم به شما ارائه نمیدهم». همچنین بر اساس آیۀ زیر هیچ کس به کار حاکم خرده نمی گیرد، ولی حاکم می تواند در مورد کارهای آنان سؤال کند: (لا یُسئَلُ عمّا یفعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ)؛[15]«هیچ کس نمی تواند بر کار او خرده بگیرد؛ ولی در کارهای آنان، جای سؤال و ایراد هست!»
3- ضرورت انتخاب مرجع عالی دینی و سیاسی که هنگام بروز درگیری ها و اختلافات، به آن مراجعه شود. این مرجعیت عالی در شخص پیامبر (ص) نمود می یافت. این اصل در بند 42 پیماننامه ذکر شده است. پیامبر (ص)، هم به عنوان حاکم در میان مسلمانان شناخته می شد و هم به عنوان حَکَم در بین دیگران مطرح بود. خداوند متعال در قرآن کریم، دربارۀ نقش اول ایشان می فرماید: (فَلا وَ رَبِّک لا یؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوک فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثمَّ لاَ یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما). [16]«به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملا تسلیم باشند».
خداوند متعال دربارۀ نقش دوم پیامبر (ص) می فرماید: (فَإِنْ جاؤُک فَاحْکمْ بَینَهُمْ أَوْ أَعرِضْ عنْهُمْ وَ إِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ). [17]«پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داوری کن، یا (اگر صلاح دانستی) آنان را به حال خود واگذار!»
این حق برای همۀ اهل ذمه تا پایان حکومت مسلمانان و سقوط خلافت عثمانی پابرجا ماند. حاکمان و قاضیان در دادگاه های خود و در چارچوب قوانین دولت اسلامی، به دادخواهی های آنان به ویژه دادخواهی های مدنی رسیدگی می کردند.
این پیماننامه، با مبانی والا و اصول ارزشمندی که در بطن خود داشت، پایه گذار مفاهیمی چون حقوق بشر و ارزش های تسامح دینی بود که در طول دوران حکومت اسلام، در جای جای دولت اسلامی حکمفرما شده بود.
محورهای تسامح دینی در اسلام
تسامح دینی در اندیشۀ اسلامی، بر مجموعه ای از محورها استوار است؛ محورهایی که تسامح دینی را به عنوان یکی از مبانی و اصول بنیادین ساخت تمدن آرمانی بشر معرفی می کنند. در این فرصت کوتاه سعی می کنیم تا برخی از این محورها را تعیین و تبیین کنیم؛ از جملۀ این محورها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
تکریم انسان:
دین مبین اسلام، انسان ها را بدون در نظر گرفتن اعتقاد، رنگ و نژاد تکریم کرده است. خداوند به انسان موهبت عقل را عطا کرده تا با آن به مسیر حق رهنمون شود و نعمت های الهی از جمله گنج های نهفته در دل زمین و ثروت های طبیعی هستی را با مدد عقل به تسخیر خود درآورد. انسان در قرآن کریم، بعد از تکریم به واسطۀ سجدۀ فرشتگان و آموزش کلیۀ اسماء الهی به او، خلیفۀ خداوند بر روی زمین معرفی شده است. خداوند عزّوجلّ می فرماید: (وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْملائِکةِ إِنی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً). [18]«و (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین، جانشینی [=نماینده ای] قرار خواهم داد.» (وَ إِذْ قلْنا لِلْملائِکۀ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبی وَ استَکبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ).[19]«و (یاد کن) هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده و خضوع کنید! همگی سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانی و تکبرش) از کافران شد.»
در جایی دیگر از قرآن کریم می فرماید: (وَ لَقدْ کرَّمنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فی الْبرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً).[20]«ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب های راهوار ) حمل کردیم و از انواع روزی های پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم.»
این تکریم انسان، ویژۀ یک نژاد بدون در نظر گرفتن نژادهای دیگر نیست؛ بلکه همۀ انسان ها در بهره مندی از حق تکریم برابر و یکسان هستند. در حدیث شریفی آمده است که روزی جنازۀ شخصی یهودی را می بردند، حضرت پیامبر (ص) به احترام این جنازه توقف نمودند. برخی از اصحاب به ایشان گفتند: «صاحب جنازه یهودی است!» پیامبر خدا (ص) پاسخ دادند: «آیا او انسان نیست؟!»
برادری انسانی
اسلام، همۀ مردم را امت واحده دانسته و حضرت آدم (ص) را که از خاک آفریده شده، به عنوان اصل و نسب آنان معرفی می کند. بسیاری از متون مقدس به صراحت از این نسب و اصل یکسان یاد کرده اند؛ به عنوان نمونه، خداوند کریم در قرآن می فرماید: (یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکمُ الَّذی خَلَقَکمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَة وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کثیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا الله الَّذی تَسائَلُونَ بهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللهَ کانَ عَلَیکمْ رَقیباً). [21]
«ای مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسی که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانی (در روی زمین) منتشر ساخت و از خدایی بپرهیزید که (همگی به عظمت او معترفید و) هنگامی که چیزی از یکدیگر میخواهید، نام او را میبرید! (و نیز ) (از قطع رابطه با ) خویشاوندان خود پرهیز کنید! زیرا خداوند مراقب شماست.»
قرآن کریم از اختلاف زبان ها و رنگ های انسان به عنوان یکی از مظاهر و نمادهای اعجاز خدا در خلقت یاد می کند. البته این اختلاف به معنای تبعیض بین افراد بشر نیست. قرآن می فرماید: (وَ منْ آیاتهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اختِلافُ أَلْسنَتِکمْ وَ أَلْوانِکمْ... ). [22]«و از آیات او آفرینش آسمان ها و زمین، و تفاوت زبان ها و رنگ های شماست.» به همین دلیل است که پیامبر (ص) در برابر تعصبات جاهلی که میان نژاد سفید و سیاه جدایی می افکند، اعلام جنگ می کند.
خدای متعال در حدیثی قدسی بر این مفهوم تأکید می کند و می فرماید: (خَلَقتُ الجَنّة لِمَن أَطَاعَنِی وَ لَو کانَ عَبداً حَبَشِیاً وَ خَلَقتُ النَّارَ لِمَن عَصَانِی وَ لَو کانَ سَیداً قُرَشِیاً). «بهشت را برای کسی آفریدم که مرا اطاعت کند، هرچند که برده ا ی حبشی باشد و جهنم را برای کسی خلق کردم که اوامر مرا عصیان کند حتی اگر از اشراف قریش باشد.» با تکیه بر همین آموزۀ والای اسلامی است که بلال حبشی به بلندترین درجات نایل می شود. جای بسی تأسف است که امروزه علیرغم پیشرفت روز افزون فن آوری و علم، همچنان کسانی هستند که به این تعصبات و تبعیض ها پایبندند. نظام نازی در آلمان با رهبری آدولف هیتلر، اعتقاد داشت که مردم آلمان، اصیل و نجیب زاده هستند و نژاد آریایی که همۀ نژادهای برتر دنیا نشأت گرفته از این نژادند، باید بر تمام جهان فرمانروایی کند. در این راه نیز میلیون ها نفر را به قتل رساندند. اگر جنگ های جهانی در دورۀ جاهلیت معاصر کمی بیشتر ادامه می یافت، دنیا تقریباً به نابودی کشیده می شد. یکی از اعتقادات پوچ یهودیان این است که خود را ملت برگزیدۀ خدا می دانند. آنان بر این باورند که غیر یهودیان، حیوانات چهارپا هستند. در سالهای نه چندان دور، جهان به طور مستقیم شاهد فاجعۀ پاکسازی نژادی در کوزُوو بود که در آن بیش از هزاران نفر به شکلی ظالمانه و وحشیانه قربانی شدند.
آزادی عقیده
اسلام، حق انسان ها را برای انتخاب آزادانۀ اندیشه و اعتقادات خود به رسمیت شناخته است. اما شرط آن، عدم اهانت به مقدسات دینی و اصول اولیه و ثابت همۀ ادیان و جوامع است؛ مانند اهانت به خداوند یا هر یک از انبیای الهی یا به سخره گرفتن یکی از آیین های مذهبی و...
قرآن کریم در حدود دویست آیه، به صراحت بر آزادی عقیده تأکید کرده است؛ از جمله می توان به آیات زیر اشاره کرد:
(لاَ إِکراهَ فِی الدِّینِ). [23] «در قبول دین، اکراهی نیست». (وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبکمْ فمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیکفُرْ)[24] «و بگو این حقّ است از سوی پروردگارتان! هر کس میخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود) و هر کس می خواهد کافر گردد!» (وَ لَوْ شاءَ رَبُّک لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْض کلُّهمْ جمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکرِهُ النَّاسَ حَتَّی یکونوا مؤْمِنِین). [25]« و اگر پروردگار تو میخواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به (اجبار ) ایمان میآوردند؛ آیا تو میخواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟! (ایمان اجباری چه سودی دارد؟!)». (فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ * لَسْتَ عَلَیهِمْ بمُصَیطِرٍ). [26]«پس تذکّر ده که تو فقط تذکّر دهنده ای! تو سلطه گر بر آنان نیستی که (بر ایمان ) مجبورشان کنی». هنگامی که کفار قریش از پیامبر (ص) خواستند یک روز، او بت های مشرکان را بپرستد و روز دیگر، کافران خدای یکتا را، این آیه نازل شد که: (قُلْ یا أَیهَا الْکافِرُونَ * لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * وَ لاَ أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُد). [27]«بگو: ای کافران! آنچه را شما میپرستید من نمیپرستم! و نه شما آنچه را که من میپرستم پرستش میکنید.»
برخی از کینه توزان نسبت به اسلام، تمایل دارند تا جهاد اسلامی مشروع را به عنوان یکی از انواع اجبار برای پذیرفتن دین توصیف و تعبیر کنند. در واقع جهاد اسلامی، مانند جنگ های پیشگیرانه و خصمانه ای نیست که آمریکا امروزه بر ضد دشمنان دینی خود به پا می کند. جهاد اسلامی نوعی جنگ دفاعی است که هدف از آن، حفظ اصول پنجگانۀ دین، حمایت از مستضعفان حتی اگر غیر مسلمان باشند. غزوات پیامبر مکرم اسلام (ص) برای ما عبرت آموز است.
منظور ما در این مقاله تنها غزوات پیامبر (ص) است نه کسانی که بعد از ایشان از مسیر صحیح منحرف شدند و به بهانۀ دعوت به اسلام و گسترش آن، به مخالفان خود یورش بردند. این افراد بعد از پیروزی، سرداران و والیان خود را به مناطق جنگ زده ارسال کردند و از کسانی که با ظلم و ستم به آنان تجاوز شده عذرخواهی کردند. این خود دلیلی محکم برای این موضوع است که بسیاری از حاکمان، مفهوم واقعی جهاد اسلامی را درک نکردند. کینه توزان نیز از این روزنه نفوذ کرده و شبهات خود را القا می کنند. جای تأسف دارد که بسیاری نیز فریب این شبهات را می خورند.
یکی دیگر از مظاهر تسامح دینی مسلمانان با پیروان دیگر ادیان، عدم تعرض به کلیساها و معابد مسیحیان و یهودیان است. حتی بت ها نیز تا کنون در سرزمین های مسلمان نشین پا برجا هستند. نخستین فاتحان این سرزمین ها، برای احترام به احساسات مذهبی پیروان آیین بت پرستی، آسیبی به آنها وارد نکرده اند. نقطۀ مقابل این نوع برخورد مسامحه آمیز را در رفتار کلیسا در قرون وسطی می توان مشاهده کرد. کلیسای قرون وسطی با کمک «شارلمان» پادشاه فرانسه، قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن، هرکس از مسیحی شدن سر باز می زد، محکوم به اعدام می شد! شارلمان هدف از حمله به آنگلو ساکسون ها را مسیحی کردن آنان اعلام کرده بود.
دادگاه های قرون وسطی واقعاً شرم آور بود. کلیسا نظرات خود را بر مردم تحمیل می کرد. در این دوره، سیصد هزار نفر به دار مجازات آویخته شدند و سی و دو هزار نفر را زنده زنده سوزاندند؛ از جمله می توان به قتل جغرافی دانان معروف، مانند «برونو» برای اعتقاد به «تعدد عوالم» و همچنین «گالیله» برای اعتقاد به «گردش زمین گرد خورشید» اشاره کرد. استاد «رینو» می گوید: فرانسه در سال 1685 دستور تحریم مذهب پروتستان را صادر کرد و کلیساهای آنان را ویران ساخت و سران آن را تبعید نمود. این کشور در سال 1715 میلادی هر صیغۀ ازدواجی را که به شیوۀ مذهب کاتولیک منعقد نشده بود، غیر قانونی دانست. [28]
آدام متنز می گوید: «حکومت اسلامی در آیین های مذهبی اهل ذمه هیچ دخالتی نمی کرد؛ بلکه برخی از خلفا در اجتماعات و اعیاد آنها حاضر می شدند و دستور حفاظت از آنان را صادر می کردند». گلد تسهیر شرق شناس یهودی می گوید: «اسلام به دلیل سیاست هوشمندانۀ خود، رفته رفته به یک قدرت بین المللی تبدیل می شد. در دوره های نخستین، گرویدن به اسلام اجباری نبود. به عنوان مثال، در دورۀ حکومت اسلامی در هندوستان، آیین های کهن در معبدها به اجرا در می آمد.»[29]
علی رغم آنچه گفته شد، اسلام پیروان خود را تشویق می کند تا دیگران را با مهربانی و عطوفت، به این دین دعوت کنند؛ زیرا اسلام بر اساس آیۀ زیر تنها دین صحیحی است که خداوند آن را می پذیرد: (وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَۀ مِنَ الْخاسِرینَ). [30]«و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت، از زیانکاران است.» اسلام، مخالفان خود، به ویژه اهل کتاب را به گفتگو برای رسیدن به نتیجۀ مشترک، دعوت می کند: (قُلْ یا أَهْلَ الْکتابِ تَعالَوْا إِلی کلِمة سواءٍ بَینَنا وَ بَینَکمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ وَ لا نُشْرِک بِهِ شَیئاً وَ لا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ).[31]«بگو ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم و بعضی از ما، بعضی دیگر را غیر از خدای یگانه به خدایی نپذیرد.»
و خداوند متعال مسلمانان را به نیکوکاری و ارتباط با آنان امر می کند: (لَا ینْهاکمُ الله عنِ الَّذینَ لَمْ یقاتِلُوکمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یخْرِجُوکمْ مِنْ دِیارِکمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ). [32]«خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند؛ چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.»
گفتگو و ارتباط
خداوند متعال می فرماید: (یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمکمْ عنْدَ الله أَتْقاکمْ إِن اللهَ عَلِیمٌ خَبِیر). [33]«ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست، ) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!» این آیه به صراحت بر ضرورت ایجاد ارتباط دو جانبه بین ملت ها تأکید می کند. ایجاد این ارتباط مستلزم برقراری تبادلات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با هدف پی ریزی جامعه ا ی انسانی است که سرشت و شاکلۀ آن بر پایۀ نیکی و خیرخواهی استوار خواهد شد.
گفتگو، یکی از اصول مبنایی در اسلام است. خداوند متعال گفتگو با مخالفان را به ما آموخته حتی اگر خود شیطان باشد. گفتگو راهی برای رسیدن به فهم مشترک به شمار می رود. افزون بر این، گفتگوی خداوند با ابلیس (لعنه الله) نیز خود دلیلی برای ضرورت و واجب بودن این اصل اساسی است. (قالَ یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَک أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیدَی أَسْتَکبَرْتَ أَمْ کنْتَ مِنَ الْعالِینَ*قالَ أَنَا خَیرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ*قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّک رَجِیمٌ * وَ إِنَّ عَلَیک لَعْنَتِی إِلی یوْمِ الدِّینِ*قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ*قالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنْظَرِینَ*إِلی یوْمِ الْوَقتِ الْمعْلُومِ*قالَ فَبِعِزَّتِک لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ ). [34]«گفت: ای ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقی که با قدرت خود او را آفریدم سجده کنی؟! آیا تکبّر کردی یا از برترین ها بودی؟! (برتر از اینکه فرمان سجود به تو داده شود!) گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدهای و او را از گل! فرمود: از آسمان ها (و صفوف ملائکه) خارج شو، که تو راندۀ درگاه منی! و مسلّماً لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود! گفت: پروردگارا! مرا تا روزی که انسان ها برانگیخته می شوند مهلت ده! فرمود: تو از مهلت داده شدگانی، ولی تا روز و زمان معین! گفت: به عزّتت سوگند، همۀ آنان را گمراه خواهم کرد.»
سیرۀ کلامی و عملی پیامبر خدا (ص) نیز گواهی بر این مفاهیم عمیق است؛ از جمله نقل شده که اعرابی نادان و خشن نزد رسول الله (ص) آمد و با تندگویی و خشونت از ایشان پولی درخواست کرد. اعرابی عمامۀ پیامبرخدا (ص) را چنان گرفت و فشار داد که گردن ایشان سرخ شد و گفت: «أعطنی مِن مال الله الذی أعطاک»؛ «از اموالی که خداوند به تو داده، به من هم بده.» یکی از صحابه خواست مرد اعرابی را مجازات کند که پیامبر (ص) او را نهی کرد و فرمود: (دَعوهُ، فَإِنَّ لِصَاحِبِ الْحَقِّ مَقَالاً). [35] «اورا رها کن! این اعرابی فکر می کند حق با اوست [هر چند در واقع اینگونه نیست].»
پیامبر (ص) در حوزۀ ارتباطات سیاسی، با هدف ایجاد زمینۀ گفتگو و دعوت به اسلام، تعدادی پیماننامه با کفار به امضا رساند؛ یکی از خیره کننده ترین پیماننامه ها، پیمان صلح حدیبیه است که به واسطۀ آن بسیاری از مردم به اسلام گرویدند، تا جاییکه خداوند در آیۀ زیر برای آن از تعبیر «فتح» استفاده کرد: (إِنّا فَتَحْنا لَک فَتْحاً مُبِیناً). [36]«ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم ساختیم...»
همکاری و همبستگی
یکپارچه سازی تلاش ها و متمرکز نمودن توانایی ها، برای به ثمر نشستن پروژه های عام المنفعه و همچنین توسعۀ همه جانبه، یکی از نیازهایی است که خلأ آن به شدت احساس می شود. ضرورت ها و نیازهای بیشماری در حوزۀ امنیت، محیط زیست، بهداشت و... وجود دارند که هیچ دولتی هر چند بزرگ و توانمند به تنهایی نمی تواند عهده دار تأمین آنها شود و معضلات و مشکلات پیش روی آن را، که عموماً جنبۀ بین المللی و حتی بین قارهای دارد، حل کند. برای مثال می توان به بحران تروریسم بین الملل، آلودگی محیط زیست و پدیده های سه گانۀ هولناک و مخاطره انگیزی به نام «فقر، گرسنگی و بیماری» که جان میلیون ها انسان را می گیرد، اشاره کرد. [37]خداوند متعال در آیۀ زیر بندگان خویش را به همکاری تشویق کرده است: (وَ تَعاوَنُوا عَلَی اَلْبِرِّ وَ اَلتَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی اَلْإِثْمِ وَ اَلْعدْوانِ). [38]«و (همواره) در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون کنید! و (هرگز ) در راه گناه و تعدّی همکاری ننمایید!...»
با مراجعه به سیرۀ پیامبر گرامی اسلام محمد مصطفی (ص) می بینیم که ایشان در خشکسالی و قحطی مکه با دادن پشته های گندم و جو، به یاری کفار قریش شتافت. ایشان حتی در دورۀ پیش از اسلام در جنگ فجار که در آن نیکوکاران برای نابود کردن اشرار و مفسدان همکاری می کردند نیز شرکت کرد. همچنین پیامبر خدا (ص) در بازسازی خانۀ کعبه که بر اثر سیلی ویرانگر، آسیب دیده بود، مشارکت داشت. آنچه گفته شد، دلیلی است بر این که همکاری و همبستگی برای انجام امور شایسته و خیرخواهانه، یکی از اساسی ترین مبانی تسامح دینی در میان مردم به شمار می رود. [39]
با توجه به احادیث نقل شده، می توان دریافت که بخش زیادی از این احادیث به همکاری و همیاری میان همۀ انسان ها اختصاص یافته است. حضرت رسول (ص) می فرمایند: «الْخلْقُ کلُّهمْ عِیالُ اللهِ فَأَحَبُّهُمْ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْفَعُهُمْ لِعِیالِهِ». «مخلوقات، همگی خانوادۀ خداوند هستند. بنابراین، محبوبترین فرد نزد خداوند کسی است که بیشترین سود و منفعت را به خانوادۀ خداوند برساند.» در جای دیگری می فرمایند: «إِنَّ اللهَ فِی عَوْنِ الْعَبْدِ مَا دَامَ الْعَبْدُ فِی عَوْنِ أَخِیهِ»؛ «تا هر زمانی که بنده به برادر خود کمک کند، خداوند متعال نیز به او کمک خواهد کرد.»
منظور از «برادر» در حدیث شریف، برادر دینی یا برادر خونی نیست؛ بلکه هر انسانی را بدون در نظر گرفتن دین یا نژاد وی شامل می شود. این نکته کاملاً متضاد با نظرات برخی نظریه پردازان تمدن مادی معاصر است که انسان را به جنگ تمدن ها و ضرورت برتری نژاد سفید دعوت می کنند.
آنچه که گفتیم، برخی از محورهای اساسی تسامح دینی بود که به نظر من باید در این مقاله به آنها اشاره می شد. معتقد نیستم که همۀ ابعاد این موضوع را بررسی کرده ام؛ بلکه مسیر برای بررسی و تحقیق در این باره همچنان باز است. من این فرصت را غنیمت می شمارم تا از دیگر پژوهشگران دعوت کنم که ابعاد تازه تری از این موضوع حساس را آشکار و روشن کنند.
نتیجه گیری:
می توان طی فرایند تعمیم و تجرید، از احکام و بندهای این پیماننامه، اصول اولیه و ثابتی را استخراج کرد. این اصول اولیه و ثابت، علاوه بر این که با مصادیق عملی و تجارب واقعی تسامح دینی می تواند اندوخته ای تاریخی برای غنی ساختن تمدن اسلامی باشد، همچنین می تواند منبعی الهام بخش برای حل بسیاری از مشکلات دورۀ معاصر به شمار رود. اصل تسامح دینی، چکیده و بازتاب روشنی از روح این پیمان نامۀ شریف نبوی است. این پیماننامه به نوعی، اصل تسامح دینی را به اجرا گذاشته و تمرینی عملی برای آن به شمار می رود. از آنجایی که ما امروزه با مشکلات فراوانی مانند جنگ عربی اسرائیلی، جنگ های منطقه ا ی، نظریه جنگ تمدن ها و عملیات های تروریستی که بسیاری از کشورهای جهان را مشغول خود کرده است، دست و پنجه نرم می کنیم، نیاز مبرم و شدیدی به طرح هایی احساس می شود که بر پایۀ تفاهم، گفتگو و مذاکره پایه ریزی شده باشند. باید به تعدد آراء و نظریات به عنوان مسیری برای ایجاد تمدنی جهانی ایمان داشت. تمدنی که مردم جهان می توانند در آن با صلح و تفاهم، همزیستی مسالمت آمیزی داشته باشند.
پی نوشت
[3] الزرعی آن را در نقد المنقول ص 114 ذکرکرده است.
[4] بیهقی آن را در کتاب «سنن الکبری» ج 9، ص 205، کتاب الجزیه باب لا یدخلون مسجد، از عبد الله بن عمرو بن العاص روایت کرده است.
[5] . بخاری آن را در صحیح خود ج 6، ص 2533، کتاب الدیات، باب إثم من قتل ذمیا بغیر جرم، شماره 6 ، از عبدالله بن عمرو روایت کرده است.
[6] . یوسف القرضاوی، کتاب «غیر المسلمین فی المجتمع الاسلامی»، چ3، نشر مکتبة وهبة، قاهره، 1413، 1992، ص11
[7] علی احمد عیسی، مقاله «أمة العرب والإسلام قدمت نموذجا للخدمة الاجتماعیة»، مجلة الثقافة، الجزایر، آگوست 1985، شماره 88 ، ص 38
[8] یوسف القرضاوی، کتاب «غیر المسلمین فی المجتمع الاسلامی»، ص 11 به بعد.
[9] علی بولاج، مقاله «وثیقة المدینة المنورة (وثیقة السلام فی مجتمع متعدد الثقافات والادیان)»، مجله دراسات اسلامیه، آوریل 2006 م، شماره 3، الرحیق المختوم، المبارکفوری ، ص 202
[10] المبارکفوری، الرحیق المختوم، ص 206
[11] علی بولاج، وثیقة المدینة المنورة، مجله دراسات اسلامیه، ع 3
[12] . محمد علی الصابونی، مختصر تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 135
[28] عماد الدین خلیل، فی التاریخ الاسلامی (فصول فی المنهج والتحلیل) المکتب الاسلامی، دمشق، سوریه، 1410، 1981، صص 77 72
[29] ابو الحسن الندوی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، صص175 و 176
[35] بخاری آن را در صحیح خود ج 3، ص 1321، شماره 3414 نقل کرده است.
[37] در بیانیة اصول حقوق بین الملل صادر شده در شورای عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه شماره 2625، سال 1970 تأکید شده که (کشورهای دنیا باید برای تحکیم احترام بین المللی و رعایت حقوق بشر و آزادی های اساسی برای همه و از بین بردن تعصبات دینی و مذهبی با یکدیگر همکاری کنند).
[39] صفی الرحمان المبارکفوری، الرحیق المختوم ، صص 76 ، 77 و 79