سرزمین خیبر
«خیبر» سرزمینی است در هشت منزلی مدینه و در راه شام، واقع در جلگه وسیع و حاصلخیزی در شمال مدینه و ساکنان یهودی آن در امور زراعت و جمع ثروت و تهیه سلاح و طرز دفاع، مهارت کاملی داشتند؛ آمار جمعیتی آنها حدود بیست هزار نفر بود که در میانشان مردان جنگاور و دلیر فراوان به چشم می خورده است. در زبان یهودی خیبر به معنی «حصن» است. البته به گفته "یاقوت حموی" به این منطقه به خاطر وجود قلعه های 7 گانه "خَیابِر" نیز می گفتند. «حِصن ناعِم»، «حصن تموص» یا «حصن ابی الحقیق»، «حصن السَّلالِم»، «حصن الشِق»، «حصن النّطاه»، «حصن الوَطیح»، «حصن الکَتیبه» هفت قلعۀ خیبر بود که در سال 7 ه. ق در جنگ خیبر با رشادت حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) فتح شد.
هنگامی که پس از فراز و نشیب های فراوان، پایه های حکومت اسلامی در مدینه استقرار یافت؛ یهودیان مدینه و اطراف آن که در واقع به علت نقض پیمان خود که با پیامبر خدا (ص) بسته بودند، دچار سرنوشتی شوم گشتند. در پی آن، تعدادی از آنان کشته و برخی از قبایل نیز مانند «بنی قین قاع» و «بنی نضیر» به منطقه «خیبر» کوچانده شدند. به تدریج دشمنی ها آشکار شد، تا آنکه پیامبر خدا (ص) در سال هفتم هجری پس از «صلح حدیبیه» فرصتی یافت تا با بازماندگان یهودیان در جزیرة العرب به نبرد بپردازد.
نامه پیامبر به یهود خیبر
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ «مِن مُحَمَّدِ بنِ عَبدِاللهِ الأُمِّیِّ إلَی یَهُودِ خَیبَرَ؛ أَمَّا بَعدُ، فَإنَّ الأَرضَ للهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاءُ مِن عِبَادِهِ وَ العَاقِبَةُ لِلمُتَّقِینَ وَ لَا حَولَ وَ لَا قُوَّةَ إلَّا بِالله العَلِیِّ العَظِیمِ». [1] این نامه به خط «سعد بن ابی وقّاص» نوشته شد و به یهود خیبر فرستاده گشت و ظاهرا ارسال آن پیش از سال هفتم هجری و فتح خیبر انجام گرفته است. به هرحال، چون نامه پیامبر به یهود خیبر رسید آن را نزد رئیس و پیشوای خود عبدالله بن سلام بردند. عبدالله نامه را برای آنان قرائت کرد و سپس به ایشان گفت: در این امر و موضوع چه رأی و اندیشه ای دارید؟ گفتند: ما علایم و نشانه هایی در تورات دیده ایم اگر محمد همان پیامبری باشد که موسی و داود و عیسی خبر داده حتما قانون تورات تعطیل می شود واموری که در دین خود برما حرام بوده، حلال خواهد شد و ما اگر بر دین وآیین خود بمانیم برای ما محبوب تر است.
گفتگوی عبدالله بن سلام با یهود خیبر
دانشمند یهود عبدالله بن سلام گفت: ای قوم! دنیا را بر آخرت و عذاب و نقمت را بر رحمت و مغفرت مقدّم داشتید. یهودی های خیبر در پاسخ عبدالله گفتند: چنین نیست که تو می پنداری. عبدالله گفت: چگونه از متابعت شخصی که مردم را به سوی خدا می خواند، اعراض می کنید؟! گفتند ما محمد را در دعوی خود صادق نمی بینیم. عبدالله گفت: پس بنا بر این، ما از محمد مَطالبی را پرسش می کنیم؛ اگر پیامبر باشد، برای ما آن ها را آن طوری که انبیای گذشته بیان نموده اند، شرح می دهد. یهود خیبر گفتند: ای پسر سلام، تو به سوی محمد برو و گفتار او را نقض کن و بر او ایراداتی نما و ببین پاسخ تو را چگونه می دهد. او گفت: همانا شما یهود در جهالت و نادانی هستید، اگر این مرد، همان محمد باشد که موسی و عیسی بن مریم به او بشارت داده، تمام اِنس و جن اجتماع کنند که یک حرف یا یک آیه از کلام او را برآورد کنند نمی توانند. خیبریان گفتند: درست است پس چاره در این صورت چیست؟ او گفت: تورات را نزد من آرید. فورا تورات را حاضر کردند، حدود هزار و چهار مسأله از موضوعات متفرقه از مطالب علمی، تاریخی، ادبی و دینی حاضر کرد و به سوی مدینه حرکت نمود.
عبدالله روز دوشنبه بعد از نماز صبح در مسجد بر پیامبر اسلام وارد شد و گفت: «اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا مُحَمَّدُ». پیامبر فرمود: «وَ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الهُدَی وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ». پیامبر اسلام فرمود: تو کیستی؟ دانشمند یهود گفت: من عبدالله بن سلام از رؤسای بنی اسراییل و از کسانی هستم که عالِم به تورات و کتاب دینی یهودم و فرستاده و نمایندۀ ایشانم به سوی تو تا آیاتی را از کتاب تورات برای ما بیان کنی و ما تو را از نیکوکاران می بینیم. پیامبر فرمود: «اَلحَمدُ للهِ عَلَی نَعمَائِهِ». ای پسر سلام برای پرسش آمده ای یا منظورت امتحان و لجاجت است؟ عبدالله گفت: منظورم پرسش است. پیامبر اسلام فرمود: «عَلَی الضَّلَالَةِ أَم عَلَی الهُدَی؟؛ برای راهنمایی و هدایت یا گمراهی و ضلالت؟!». عبدالله گفت: «عَلَی الهُدَی». یعنی: «بر هدایت». پیامبر فرمود: پس هرچه می خواهی بپرس. عبدالله گفت: یا محمد انصاف دادی.
پرسش های عبدالله بن سلام از پیامبر
عبدالله بن سلام سؤال های بسیاری از پیامبر اکرم کرد که بخشی از آن ها از رموز و خصوصیاتی است که بین اهل کتاب معروف و مشهور بود و کسان دیگر از غیر یهود و نصاری آن رموز را نمی دانستند و اصل مسائل، «هزار و چهار» مسأله بوده است ولکن، تمام آن ها ضبط نشده و «علامه مجلسی» (علیه الرحمه) در جلد چهارم «بِحار الانوار» آن چه را که به دست آورده در آن کتاب درج کرده است. در اینجا بعضی از آن مسائل را که استفاده دینی داشت انتخاب کرده درج می شود:
عبدالله: یا محمد! مرا خبر ده که آیا تو نبی هستی یا رسول؟ [نبی آن پیامبری است که مأمور به ابلاغ شریعت خود نیست و رسول کسی است که مأمور به ابلاغ هم هست و فرق دیگری هم بین نبی و رسول گفته شده است].
محمد (ص): من هم نبی و هم رسولم [مأمورم که شریعت خود را به دیگران ابلاغ کنم].
عبدالله: آیا خدا با تو به طور مواجهه سخن و تکلم فرماید؟
محمد (ص): خدا با هیچ بنده ای تکلم نمی فرماید مگر از راه وحی یا از پشت حجاب.
عبدالله: به سوی چه چیز دعوت می کنی؟
محمد (ص): به سوی اسلام و ایمان به خدا.
عبدالله: اسلام چیست؟
محمد (ص): «شَهَادَةُ أَن لَا إلَهَ إلّا اللهُ وَحدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لَا رَیبَ فِیهَا وَ أَنَّ اللهَ یَبعَثُ مَن فی القُبُورِ».
عبدالله بن سلام از معانی رمزی اَبجَد و خلقت جبرئیل و کیفیت وحی پرسید. پیامبر اسلام مطابق آن چه را که نزد اهل تورات معروف بود، به منظور اِقناع عبدالله جواب داد.
عبدالله پرسید: اول رکنی که در زمین بنا شده کدام رکنی است؟
پیامبر فرمود: آن رکنی است که در مکه است، چنان که خدای در قرآن فرموده است: «إنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً».[2]
[حسن ختام کتاب «محمد و زمامداران، تألیف آیةالله احمد صابری همدانی»: تمام شد آن چه که از نامه های پیامبر اسلام به زمامداران و بعض دانشمندان در نظر بود، جمع شود و چون این تألیف اولین کتابی است که در این موضوع مهم دینی و سیاسی تألیف و جمع آوری شده از حسن تصادف با آیۀ مبارکه «ان اول بیت وضع للناس للذی ببکة مبارکا» پایان یافت که خدا را بر این توفیق سپاسگزارم.
پی نوشت
[1] بحار الانوار، ج 4، چاپ قدیم، و ج 9، ص 335، چاپ جدید.
[2] سوره آلعمران، آیه 95.